آمریکا از چندین جبهه شامل فروپاشی زیرساخت‌ها، شکاف عظیم میان فقیر و غنی، دستمزدهای راکد شده، نزخ بالای مرگ و میر کودکان، بالاترین نرخ زندانی‌ها در جهان و … در حال افول است. همچنان تنها کشوری در جهان کشورهای پیشرفته است که هنوز یک نظام بهداشت و درمان سراسری ندارد. بنابراین سوال‌ها درباره ماهیت نظام سیاسی ناکارآمد آمریکا و اقتصاد آن از جمله سوال درباره وضعیت به اصطلاح “رویای آمریکایی” که مدت‌ها الهام بخش آمریکایی‌ها و مهاجران بود، بیش از هر زمان اهمیت یافته‌اند.

نوآم چامسکی در مصاحبه با این پایگاه درباره وضعیت رویای آمریکایی گفت: اصطلاح رویای آمریکایی مربوط به به تحرک انداختن طبقات جامعه بود. بر این اساس شما قرار بود فقیر به دنیا بیاید اما با کار سخت بتوانید از فقر بیرون آمده و آینده بهتری برای فرزندانتان رقم بزنید. با اینحال می‌بینیم که برخی کارگران قادر به یافتن شغل مناسب، خرید خانه و خودرو و پرداخت هزینه تحصیلات کودکانشان نیستند، پس نتیجه می‌گیریم که این رویای آمریکایی فروپاشیده و نباید زمانی که صرفا به طور جزئی واقعیت دارد درباره آن خیالپردازی زیادی داشته باشیم. امروز در آمریکا تحرک اجتماعی خیلی کمتر از دیگر جوامع ثروتمند است.

چامسکی درباره اینکه در آمریکا دموکراسی در حد اسم مطرح است، گفت: آمریکا مدعی دموکراسی داشتن است اما آشکارا تبدیل به یک پلوتکراسی (حکومت ثروتمندان) شده است؛ اگرچه همچنان در مقایسه با استانداردها یک جامعه آزاد و باز محسوب می‌شود اما باید درباره اینکه دموکراسی معنی‌اش چیست صریح باشیم. در یک دموکراسی مردم بر سیاست تاثیر می‌گذارند و دولت کارهای تعیین شده توسط مردم را انجام می‌دهد. در حال حاضر در آمریکا دولت بیشتر از هر چیزی اقداماتی که به نفع منافع مالی و شرکت‌ها باشد انجام می‌دهد. همچنین باید توجه کرد که بخش‌های قدرتمند و ممتاز در جامعه براساس دلایلی هرگز دموکراسی را نپسندیده‌اند چراکه دموکراسی قدرت را در دست مردم قرار می‌دهد و از دست آنها دور می‌کند، در حقیقت در جامعه آمریکا طبقات ممتاز و قدرتمند همواره به دنبال پیدا کردن راه‌هایی برای محدود کردن قدرت و جلوگیری از افتادن آن به دست عموم مردم بوده‌اند و در این زمینه صرفا موضع جدیدی نداشته‌اند.

چامسکی درباره دورنمای ریاست جمهوری ترامپ در آمریکا و پایان انقلاب سیاسی برنی سندرز گفت: اینکه تعیین کنیم چنین انقلابی به پایان رسیده به عهده ما و دیگران است. انقلاب سیاسی سندرز یک پدیده قابل توجه بود و من مطمئنا شگفت زده و خوشحال شدم اما باید به خاطر داشته باشیم عبارت انقلاب تا حدی گمراه کننده است. سندرز یک معامله گر جدید متعهد و صادق است. سیاست‌های او مطمئنا کسی مثل آیزنهاور را شگفت زده نمی‌کرد. این حقیقت که او به عنوان یک رادیکال تلقی شده بود به ما می‌گوید که تا چه حد طیف سیاستمداران برگزیده در دوره نولیبرال به سمت راست گرایش پیدا کرده‌اند. برخی گروه‌های زائیده انقلاب سندرز شامل جنبش کنگره جدید و جنبش‌های دیگر مطرح شده است.

وی گفت: باید تلاش شود تا یک حزب چپ مستقل و واقعی در آمریکا نه به عنوان حزبی که صرفا هر 4 سال یکبار سر و کله‌اش ظاهر شود بلکه یک حزبی که مداوم برای نفع عموم مردم هم در سطح انتخاباتی و هم در سطوح دیگر کار کند، به وجود آید. فرصت‌های فروانی وجود دارد و رقابت نیز چشمگیر است به ویژه آنکه شاهد دو سایه وحشتناک علیه همه چیز یعنی جنگ هسته‌ای و فاجعه محیط زیستی که نیازمند اقدام فوری هستند، هستیم.

***

گروه رصد