مجری: بسم الله الرحمن الرحیم. در خدمت آقای رضا صادق زاده از فعالین در حوزه سیاستگذاری انرژی هستیم. ان شاء الله از حضور ایشان بهره کامل را خواهیم گرفت.
رضا صادق زاده: چیزی که بنده میخواهم در این جلسه راجع به آن صحبت کنم، نقش دیاکسید کربن در مسئله گرمایش زمین است و در ادامه به موضوع توافقنامه خواهم پرداخت. ابتدا این نکته را در خصوص اهمیت ورود به این بحث عرض میکنم که در حال حاضر این توافقنامه امضا شده است و به تصویب مجلس رسیده است و منتظر تأیید شورای نگهبان است. به همین خاطر بنده سعی کردم که ارائه خود را با چنین فهرستی شروع کنم. در حال حاضر این توافق در نقطه مهمی قرار دارد و به همین خاطر بنده یک بخش آخری را نیز به این ارائه اضافه کردم که به بحث مغایرتهای توافقنامه پاریس با قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام سیاسی میپردازد. بنده خلاصه مطلب خود را نیز در اینجا عرض میکنم که اگر کسی به یک جمعبندی کوتاه از صحبتهای بنده نیاز داشت، آن را در نظر بگیرد. صحبتهای بنده 2 مقدمه مهم دارد. یکی اینکه اساسا نقش دیاکسیدکربن انسانساخت در گرمایش کره زمین مسئلهای متقن و ثابت شده علمی در جهان نیست. از نظر علمی نظریات متفاوتی برای بررسی علت گرمایش کره زمین وجود دارد. دلیل دوم تفاوتی است که ما در تصویب این توافق در مجلس نیز شاهد آن بودیم و آن اینکه آلودگی هوا با گرمایش زمین متفاوت است. مسائل زیست محیطی که ما شاهد هستیم و آن چیزی که به خاطر آن به دنبال کاهش دیاکسیدکربن آن هستیم فرق دارد. کمی نیز در مورد پیمانهای کاهش انتشار دی اکسید کربن از جمله کیوتو، کنوانسیون تغییرات اقلیم و توافقنامه پاریس خواهم پرداخت و در ادامه وضعیت ایران و کشورهای نمونه را در توافق پاریس توضیح خواهم داد که هر کدام چه تعهداتی و از چه نوعی داده اند. مهمترین بخش ارائه بنده، بخش چهارم آن است که از منظر اقتصادی و سیاسی-امنیتی تحلیل خواهم کرد که توافقنامه پاریس در راستای منافع کشور نیست. از نظر اقتصادی چون ما یک کشور رو به توسعه هستیم و اقتصاد ما در حال بزرگ شدن است، محدودیت گذاشتن روی انتشار دی اکسید کربن به معنای محدودیت گذاشتن روی ابعاد اقتصادی است. از طرفی صنایع زیرساختی ما انرژیبر هستند و ما به نیروگاهها و پالایشگاههای خود نیاز داریم. از این رو محدودیت کردن انتشار دی اکسید کربن به معنی محدود کردن زیرساختهای توسعه ماست. سوم اینکه ما کشوری هستیم که انرژی داریم و انرژی مزیت صادراتی ماست؛ هم به صورت خام و هم بهصورت فراوردههای مبتنی بر انرژی و این در حالی است که توافقنامه پاریس بازار انرژی ما را تحت تأثیر قرار خواهد داد. چهارم اینکه ما از نظر فناوری به کشورهای دارنده فناوری کاهش دی اکسید کربن وابسته خواهیم شد.
از منظر سیاسی-امنیتی نیز دو نکته وجود دارد. یکی اینکه زمینه حقوقی و افکار عمومی را برای اجماع علیه خود فراهم میکنیم و دوم اینکه این امر میتواند منجر به افشای اطلاعات مرتبط با زیرساختهای ما شود، از جمله زیرساختهای اقتصادی مانند نیروگاهها و پالایشگاهها و حتی زیرساختهای نظامی-امنیتی. در آخر نیز 5-4 محور اصلی که به نظر میرسد، این لایحه که در مجلس تصویب شده است با قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام مغایرت دارد را عرض خواهیم کرد. در خصوص بحث گرمایش زمین و رد اتقان علمی نقش دیاکسید کربن، لازم میدانم که اثر گلخانهای را بهصورت مختصر توضیح دهم. مطابق با این نظریه، یکسری پرتوها از سوی خورشید به سمت کره زمین ساطع میشود و کره زمین بخشی از آنها را جذب میکند و دمایش افزایش پیدا میکند و از طرفی کره زمین بخشی از این پرتوها را بازتاب میدهد. این پرتوهای بازتاب داده شده، انرژی کمتر و طول موج بیشتری دارند و گازهایی که در اتمسفر زمین حاضر هستند که ما به آنها گازهای گلخانهای میگوییم آن امواج ساطع شده از سطح زمین را جذب کرده و گرم میشوند. بر این اساس منظور از پدیده گرمایش زمین، گرمایش اتمسفر زمین است. به عبارت دیگر گازهایی که در اتمسفر زمین هستند پرتوهای منتشر شده از سطح زمین را جذب کرده و گرم میشوند. نموداری که در اینجا به شما نشان میدهم نمودار بسیار جالبی است که بر اساس روشهایی که برای جمعآوری داده وجود دارد، غلظت دی اکسید کربن و دمای زمین را برای 400 هزار سال گذشته نشان میدهد. اگر به این نمودار توجه کنید، مشاهده میکنید که کره زمین چندین بار قبل از وقتی که انسان وجود داشته باشد که بخواهد دی اکسید کربن تولید کند، دماهای اینچنینی را که در نمودار ملاحظه میکنید تجربه کرده است. غلظت دی اکسید کربن در اتمسفر نیز با دمای کره زمین یک همبستگی دارد. حال در ادامه به شما خواهم گفت که از دهه 1980م مبتنی بر کارهای آقای آرنیوس، یک رگرسیون ساده انجام دادند و دیدند که چقدر دمای اتمسفر و میزان دی اکسید کربن با یکدیگر متناسب هستند و 2R آن چقدر خوب به دست میآید. از این رو نتیجهگیری کردند که احتمالا دی اکسید کربن عامل گرمایش زمین است. این در حالی است که در ادامه، چندین نظریه در مورد گرمایش زمین به وجود آمد که یکی از آنها، نظریه فعالیتهای خورشیدی است. آنهایی که معتقد به اثر فعالیتهای خورشیدی در گرمایش زمین هستند، معتقدند که اینکه گفته میشود که دی اکسید کربن است که کره زمین را گرم میکند، مانند این است که گفته شود که اگر ماست را در دریا بریزیم، دوغ درست میشود. لذا آنها میگویند که دیاکسید کربن برای اینکه منشأ گرمایش زمین محسوب شود، بسیار کوچک است و نقش اصلی را خورشید ایفا میکند و این خورشید است که کوچکترین تغییر در فعالیت آن، دمای کره زمین را تغییر میدهد.
بنابراین، میخواهم بگویم که یک نظریه قطعی مانند قواعد اثبات شده فیزیک در خصوص اثر گلخانهای در گرمایش کره زمین وجود ندارد. نظریههای دیگری نیز در خصوص گرمایش زمین وجود دارد، مثلا برخی میگویند که اثر جابجایی قطبهای مغناطیسی کره زمین باعث تغییرات آب و هوا است. به عبارتی میگویند که به واسطه فعلوانفعالاتی که در داخل هسته زمین وجود دارد، خاصیت مغناطیسی زمین تغییر میکند که این باعث تغییر پرتوهای ورودی و خروجی از زمین میشود و دمای کره زمین را افزایش میدهد. برخی دیگر معتقدند که مدار گردش کره زمین طی سالهای مختلف در حال عوض شدن است و فاصلهاش دارد تغییر میکند یا اینکه تغییر در انحراف محور قطبی را عامل گرم شدن کره زمین میدانند. البته بنده سایر نظریات را مطالعه نکرده تا ببینم که تا چه اندازه حرف حساب میزنند. اما در خصوص نظریه فعالیتهای خورشیدی چند کار را دیدهام که با معیارهای مختلف فعالیتهای خورشیدی را اندازه گرفته اند و سعی کردهاند که ارتباط آن را با گرمایش زمین بررسی کنند. از تعداد لکههای خورشیدی، از بررسی پرتوهایی که از خورشید به سمت کره زمین میآیند و… از طرفی چند کار علمی دیگر نیز وجود دارد که بحث اثر دی اکسید کربن را در گرمایش زمین رد کردهاند. به عنوان مثال فردی را که در اینجا معرفی میکنم، رئیس سابق آکادمی علوم ملی آمریکا بودهاست. قبل از پیمان کیوتو، نهادی تحت عنوان IPCC شکل گرفت. این نهاد بازو و بدنه علمی کنوانسیون تغییرات اقلیم در سالهای پایانی دهه 1980م بود و آمد و نظریه آقای آرنیوس را با یکسری تغییرات بهعنوان مبنای تصمیمگیریهای بینالمللی قبول کرد. بحث این نهاد بود که ما دانشمندان زیادی را داریم که این نظریه را قبول دارند، به عبارتی دانشمندان بسیاری در IPCC حضور دارند و لیست آنها را نیز با افتخار منتشر میکند. با این حال آکادمی علوم ملی آمریکا، یک petitionای را امضا کردند مبنی بر اینکه اثر دی اکسید کربن در گرمایش زمین مسئله زیر سؤالی است و آمریکا نباید بر اساس این نظریه به کاهش انتشار گاز دی اکسید کربن متعهد شود. همچنین 31000 پژوهشگر آمریکایی آن را امضا کردند. اینها نمونههایی هستند که باید به آن پرداخته شود. ما هیچگاه به معنای علمی خود روی این مسئله عمیق نشدهایم اما در همان سطح جستجوی اولیهای که شما انجام میدهید، اصلا وزن متعادلی وجود ندارد. مثلا وقتی شما در گوگل جستجو میکنید میبینید که یک عده به اثر گلخانهای عقیده ندارند و در مقابل آنهایی که به این اثر در گرمایش زمین معتقد هستند، مخالفین را به پول گرفتن از شرکتهای نفتی متهم میکنند. بنابراین بحث اثر گلخانهای در گرم شدن کره زمین بحثی نیست که دنیا روی آن اتفاق نظر داشته باشد. از طرفی یک جریان سیاسی-رسانهای در خصوص اثر گلخانهای وجود دارد. در همان زمانی که IPCC میخواست شکل بگیرد، نظریات متعددی در خصوص پدیده گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی وجود داشت و این جای سؤال دارد که چرا IPCC یکی از آنها را مبنا قرار داده و به کار گرفته است و حتی آن را به سازمان ملل و UNFCCC برده است که همان قسمت تغییرات آب و هوایی در سازمان ملل باشد. این مقدمه مهم اول بود.
در مقدمه دوم به تفاوت آلودگی هوا و مشکلات زیست محیطی با گرمایش زمین میپردازیم. پدیدههایی که در آلودگی هوا نقش دارند و ما از آنها ناراحت هستیم، عمدتا مربوط به انسانهاست. سلامتی انسانها، افسردگی، ابتلا به سرطان، ناباروری، وقوع باران اسیدی، آسیب دیدن موجودات زنده و… از آلودگی هوا آسیب میبینند. اما ما با پدیدههای متفاوتی در بحث گرمایش زمین مواجه هستیم. مثلا اینکه یخهای قطبی ذوب میشود، پوشش یخ قطبها از بین میرود. در برخی از مناطق سیل میآید و در مناطق دیگر خشکسالی رخ میدهد. تعداد روزهای گرم در سال افزایش پیدا میکند. در مناطق استوایی با بارشهای شدید مواجه میشویم. موجودات قطبی از بین رفته و جزیرههای کوچک به قعر دریا میروند. بنابراین جنس پدیدههایی که ما در این دو موضوع با آن مواجه هستیم با یکدیگر خیلی تفاوت دارند. از طرفی گازهایی که در این دو پدیده منتشر میشوند نیز متفاوت هستند. گازهای آلاینده مونوکسید کربن، ذرات معلق، سرب، اکسیدهای نیتروژن و… است. اما مهمترین گازهای گلخانهای دیاکسید کربن و متان هستند؛ هم از نظر اثرگذاری و هم از نظر حجمی که در اتمسفر دارند. البته ترکیباتی مانند O2N نیز وجود دارند که در میان این دو مشترک هستند. جالب این است که حسن نوروزی به عنوان نماینده مجلس در این خصوص سخنرانی میکند که ما باید به این کنوانسیون بپیوندیم تا آلودگی هوا کاهش پیدا کند. خانم ابتکار نیز این کار را به نفع جلوگیری از افزایش آلودگی هوا دانستهاند و آقای شفیعیپور؛ معاون خانم ابتکار نیز در گفتگو ویژه خبری خواستار پیوستن ایران به این کنوانسیون برای حل و فصل مسائل زیستمحیطی بودند.
نکته جالبی که بنده لازم میدانم به آن اشاره کنم این است که اصلا معلوم نیست که گرم شدن زمین به نفع ایران است یا به ضرر ایران. برخی معتقد به این هستند که به خاطر مختصات جغرافیایی ایران، افزایش دمای کره زمین باعث افزایش بارندگی در ایران و کاهش خشکسالیها خواهد شد. درهر صورت مسئله تغییر اقلیم ابدا به این سادگی قابل پیشبینی و نظریهپردازی نیست. بهطور کلی، آب و هوا یکی از پیچیدهترین مسائل برای شبیه سازی در دنیا است، بهعبارتی یکی از پیچیدهترین مواردی است که ذهن بشر تاکنون با آن درگیر شده است. در مورد پیمانهای کاهش انتشار دی اکسید کربن، منطق این پیمانها به این شکل است که گرمایش زمین را بد میپندارند و یک مسئله جهانی است و لذا نیازمند مشارکت جهانی است. بهعنوان مثال کشورهای کوچک و جزیره مانند از این ناراحت هستند که دارند به زیر آب میروند و لذا از تمام دنیا میخواهند که از به زیر آب رفتن آنها جلوگیری کنند. از طرفی در این پیمانها گفته میشود که گازهای گلخانهای انسانساخت عامل گرمایش زمین است و لذا این گونه نتیجهگیری میشود که باید انتشار دیاکسید کربن را کاهش داد و غلظت آن را تثبت کرد. بنابر این پیمانها لازم است که استفاده از منابع انرژی فسیلی مانند نفت، گاز و ذغال سنگ محدود شود. IPCC که در سال 1988م تشکیل شده است، بازوی علمی سازمان ملل متحد در این خصوص است. در سال 1997م بحث پیمان کیوتو مطرح شد که طی آن 52 کشور توسعه یافته تعهداتی را در خصوص کاهش انتشار دی اکسید کربن دادند و کشورهای در حال توسعه به دادن گزارش متعهد گردیدند. استدلال کشورهای در حال توسعه این بود که دی اکسید کربنی که در جو زمین پراکنده است را کشورهای توسعهیافته تولید کردهاند و شما باید در خصوص کاهش انتشار گازهای گلخانهای اقدام نمایید، و مایی که کشورهای در حال توسعه هستیم نباید به این سمت حرکت کنیم. پیمانی که عرض کردم یک پیمان دورهای بود و قرار شده بود که این قرارداد پس از مدتی تمدید شود. کشورهای متعاهد هر سال جلساتی را در جاهای مختلف با یکدیگر برگزار میکردند تا این مسئله را رصد کنند و ببینند که تا چه اندازه کار انجام شده است و وضعیت به چه شکل است. دوره عمل پیمان کیوتو تا سال 2012م بود. در سال 2012م کشورهایی که باید به این پیمان میپیوستند، نپیوستند و این پیمان تمدید نشد. بهعبارتی این پیمان امضاشده باقی ماند، اما شرط اجرایی شدن آن محقق نگردید. در سال 2015م این کاپها(COP) ادامه پیدا کرد و در COP19 کشورها تصمیم گرفتند که پیمان کیوتو را کنار بگذاریم و توافقی را بر سر کار بیاوریم که جامع بوده و به نوعی امتداد پیمان کیوتو باشد و همه کشورها را نیز در خود درگیر کند. این مسئله منجر به کاپ 21 گردید که در پاریس برگزار شد و در آنجا اولین توافق اقلیمی به وجود آمد که کشورهای زیادی آن را امضا کردند. مهمترین نکته این توافق این بود که کشورها در این توافق تعهد دادند که از سال 2020م به بعد اقداماتی را در جهت کاهش انتشار گازهای گلخانهای انجام دهند. افق اولیه توافق پاریس سال 2030م است و بعد از آن میتواند ادامه پیدا کند. مهمترین رکن در مورد توافق پاریس، برنامههای مشارکت ملی یا NDCهاست nationally determined contribution که در آن کشورها بهطور داوطلبانه اعلام میکنند که چه مشارکتی را میخواهند انجام دهند چه در خصوص کاهش انتشار و چه در خصوص تطبیق. هر NDC دو رکن دارد؛ یکی اقدام در جهت کاهش انتشار گازهای گلخانهای و دیگری تطبیق که به معنای فراهم کردن زیرساختهایی برای خنثی کردن اثرات گرمایش زمین است؛ مثلا اینکه سیستمهای گرمایش را به چه شکلی درست کنیم، چگونه رودخانه را نگهداری کنیم، چگونه زندگی جانداران را حفظ کنیم و… در توافق پاریس اعلام شد که این توافق برای امضای کشورهای مختلف تا یک سال باز است و در آن عنوان گردید که اگر حداقل 55 کشور این قانون را در مجلس یا نهاد قانونگذاری کشور خود تصویب کنند به نحوی که جمع انتشار این کشورهای حداقل 55% انتشار کل باشد، این توافق اجرایی خواهد شد. همین چند ماه پیش بود که با پیوستن آمریکا و چین که عمدهترین تولیدکنندگان دی اکسید کربن هستند، توافق اجرایی شده است؛ یعنی شرط اجرایی شدن توافق و فعال شدن کار برای اجرا کردن توافق انجام شده و لذا دارند کار را پیگیری میکنند.
حال باید توجه کرد که این توافق چه اجزایی دارد. بخش اول آن مرتبط با اهداف توافق است که میگوید ما باید به هدف 2 درجه افزایش دما نسبت به دوران صنعتی شدن برسیم. همچنین اهداف تطبیقی را ارائه میدهد و در ماده 4 خود به NDCها اشاره میکند و اقدامات مرتبط با تطبیق را نیز معرفی میکند. همچنین یک بخش حمایتی نیز دارد که همان بخش جذابی است که کشورها با خود فکر میکنند که خیلی خوب است و باید به سمت آن حرکت کنند. این بخش مسائل مربوط به حمایت مالی، انتقال تکنولوژی و ظرفیتسازی است که در این قسمت کشورهای توسعهیافته مسئولیتهای بیشتری دارند. مواد بسیار مهم این توافق، مواد 13 و 15 هستند که بحث الزامات اجرایی، گزارشگیری، تأیید انجام تعهدات و… در این دو ماده خلاصه شده اند. مهمترین رکن توافق پاریس، همان NDCها هستند و کشورها باید NDCهای خود را ارائه داده و بگویند که چه کارهایی را میخواهند که انجام دهند. در ادامه به بررسی وضعیت کشور ما و دنیا خواهیم پرداخت. میزان انتشار دی اکسید کربن کشورها در سال 2014م در تصویری که نشان میدهم نشان داده شده است. ایران حدود 600 میلیون تن دی اکسید کربن در سال تولید میکند. این رقم برای چین 10 میلیارد، آمریکا نزدیک به 5 میلیارد و…. است. ما در این فهرست جایگاه بالایی را داریم. بخش مهمی از این انتشارات مربوط به گاز فلر (گاز مشعل)، نیروگاهها و… است. لازم به ذکر است که ما روزانه به اندازه یک فاز پارس جنوبی گاز فلر خود (گاز همراه با نفت) را میسوزانیم. در خصوص نیروگاهها، متوسط بازده نیروگاههای ما حدود 36% است. نیروگاههای گازی ما 25-20 درصد بازده دارد. این عدد در مورد نیروگاههای سیکل ترکیبی بیشتر است. اگر شما شاخص CO2 per capita را مد نظر قرار دهید، ما وضعیت بدی را نداریم. بر این اساس آمریکا وضعیت خیلی بدی را دارد و هر نفر آمریکایی 10 برابر یک ایرانی گاز آلاینده دی اکسید کربن تولید میکند. با این حال این مبنای برخی از تشخیصها و تصمیمگیریها نیست. خیلی جاها شاخص CO2/GDP را مطرح میکنند. در این شاخص کشور ما وضعیت خیلی نامناسبی دارد، زیرا چون اقتصاد بزرگی نداشته اما انتشار زیادی داریم. این در حالی است که آمریکا با آن اقتصاد بزرگ خود وضع بهتری را خواهند داشت. تحلیلگران شاخص CO2/GDP را شاخص بهرهوری در نظر میگیرند. این در حالی است که اگر شما به دنبال جلوگیری از پدیده گرمایش باشید و گرمایش کره زمین را پدیدهای بدانید که دارد روی بشر تأثیر میگذارد، باید آن را با احتساب بشر در نظر بگیریم.
پرسشگر: با این حساب، این میتواند باعث کنترل و تحت فشار قرار دادن اقتصادهای در حال پیشرفت قلمداد شود.
رضا صادق زاده: بله! چند مدل برای ایجاد تعهد وجود دارد که CO2/GDP یکی از آنهاست. در این نمودار شما شاهد افزایش تولید انتشار گازهای گلخانهای از سوی چین و هند به عنوان کشورهای در حال توسعه طی سالهای گذشته هستید، بهعبارتی بر سایر کشورها یک ثباتی حاکم است ولی چین و هند کماکان که اقتصاد آنها رشد میکرده است، تولید دی اکسید کربن آنها نیز زیاد شده است. برای ما این نمودار این پیغام را به همراه دارد که اگر ما نیز میخواهیم بزرگ شویم، ناگزیریم که انتشار دیاکسید کربن بیشتری داشته باشیم. در نمودار انتشار گاز CO2، همزمان با دورههایی که ایران رشد اقتصادی نداشته است، انتشار گاز دی اکسید کربن آن نیز ثابت بوده است که این خود نشان از اثر توسعه اقتصادی بر انتشار گاز دی اکسید کربن دارد. تعهد ایران در توافق پاریس این بوده است که ما فعالیتهای خود را در این خصوص از سال 2020م شروع میکنیم و تا سال 2030م ادامه خواهد داشت. مبنای محاسبه نیز سال 2010م است. بدین ترتیب ما یک تعهد غیر مشروط دادهایم که میزان انتشار خود را در مقایسه با سناریوی BAU 4% کاهش دهیم. این بدان معناست که ما از سال 2010م که سال پایه است، قرار است رشد کنیم و میزان تولید دی اکسید کربن ما افزایش یابد. براین اساس با یک فرض منطقی نسبت به رشد اقتصادی و تولید دی اکسید کربن، اگر برآورد ما برای تولید دی اکسید کربن در سال 2030م 100 میلیون تن است، ما تعهد کردهایم که این کاری کنیم که در سال 2030م، انتشار گاز دی اکسید کربن ما به 96 میلیون تن برسد. همچنین ما یک تعهد مشروط دادهایم که 8% دیگر از تولید گاز دی اکسید کربن ما نیز اضافه است. بهعبارتی ایران این امر را به رفع تحریمها و مساعد شدن فضای بینالمللی مشروط کرده است. لازم به ذکر میدانم که بگویم که ما چیزی تحت عنوان INDC-intended internationally determined contribution که کشورها قبل از اجلاس پاریس، INDCهای خود را به دبیرخانه کنوانسیون فرستادند و ما نیز این کار را کردیم. از طرفی ما چیزی به نام NDC داریم. در یکی از بندهای توافق اشاره میشود که اگر کشوری کار دیگری نکند و فقط INDC را بفرستد، همان INDC به عنوان NDC آن کشور در نظر گرفته میشود. این بدان معناست که اگر شما این توافق را تأیید نکنید، میتوانید NDC جدید بدهید و چیز دیگری را ارائه نمایید. آن INDC صرفا یکی اعلام اولیه بوده است تا یک عده از کشورها بگویند که ما تا چه اندازه دوست داریم که در این برنامه مشارکت کنیم. با این حال اگر کار دیگری انجام نشود، همان را به عنوان تعهد حساب آن کشور حساب میکنند. ما ذکر کردهایم که تعهد غیر مشروط ما 5/17 میلیارد دلار و تعهد مشروط ما جمعا 52 میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. در خصوص آمریکا، قبل از اینکه معاهده کیوتو نهایی شود، 2 سناتور آمریکایی رفتند و قانونی را به تصویب رساندند که طبق آن سنا هیچ قانونی که در آن کشورهای در حال توسعه تعهدی ندارند، تصویب نمیکند. توافقنامه کیوتو مصداق این امر بود، بهطوری که کشورهای توسعه یافته یکسری تعهداتی را داشتند اما توسعه نیافتهها تعهدی نداشتند. رئیس جمهور آمریکا این قانون سنا را امضا کرد. از طرفی در سال 2001م آمریکا از پیمان کیوتو خارج شد. در خصوص توافقنامه پاریس، نیز سنای آمریکا تأکید کرده بود که آن را تأیید نخواهد کرد؛ تحت این عنوان که این معاهده بهصورت حقوقی الزامآور نیست. با این حال اوباما این توافق را امضا کرد. حال خیلیها این امضای اوباما را به منزلهی الحاق آمریکا به توافق پاریس تصور کردند. برای بحث الحاق، این توافق چند واژه را در نظر گرفته است. ratification، approval و یک واژه دیگر که هر سه این واژهها به مفهوم الحاق است و اگر یکی از آنها انجام شود به این معناست که الحاق انجام شده است. آمریکا بدون تأیید مجلس این کشور و با امضای رئیس جمهور آن، به این توافق ملحق شد. نکته جالب توجه رئیس جمهور متخب آمریکا؛ ترامپ است که به این مسئله ایراد بسیار گرفت و گفت که به جای پرداختن به بحث دی اکسید کربن باید به مسائل دیگر پرداخته شود. این بدان معناست که با تصمیم ترامپ، ممکن است که آمریکا از توافق پاریس خارج شود.
در اینجا نکتهای جالب توجه وجود دارد. اوباما چند وقت پیش مصاحبهای را با یکی از رسانهها انجام داد و سه دستاورد سیاست خارجه خود را در آن بیان کرد؛ برجام، کوبا و توافق پاریس.
رضا صادق زاده: این توافق چهار مدل تعهد را به کشورهای مختلف پیشنهاد میدهد و میگوید که شما میتوانید به چه سمتی بروید. یک حالت BAU است که ایران به دنبال آن رفت و مطابق آن اگر کشوری انتشار گاز دی اکسید کربن خود را کنترل نمیکرد در سال 2030م به کجا میرسید و تلاش میکند که به چند درصد به زیر آن برسد. یک حالت دیگر این است که گفته میشود که مقدار مطلق تولید دی اکسید کربن خود را در سال 2030م بگویید. مدل سوم این است که گفته شود در افق 2030م چه میزان نسبت به سال پایه دی اکسید کربن تولید میشود. مدل چهارم که خیلی جالب است و چین، اسرائیل و برخی دیگر از کشورها آن را اتخاذ کردهاند، مدل تعهد به شدت دی اکسید کربن یا همان CO2/GDP است. بر این اساس چین تعهدی به کوچک کردن اقتصاد خود نداده است، بلکه میگوید که اگر در حال حاضر هر دلار من فلان قدر دی اکسید کربن تولید میکند در سال 2030م مقدار کمتری را تولید خواهد کرد. این بدان معناست که اقتصاد چین هر چه که بخواهد، میتواند بزرگتر شود و الزاما اقتصاد چین بهرهور تر خواهد شد، چرا که به ازای هر دلار دی اکسید کربن کمتری را تولید خواهد کرد. آمریکا مدل سوم را پذیرفته است و گفته است که من سال پایه خود را سال 2005م در نظر گرفته و در سال 2030م به 26% زیر آن خواهم رسید. در مقابل چین گفته است که من شدت انتشار خود در سال 2015م را در نظر گرفته و در سال 2030م به 60% زیر آن خواهم رسید. عربستان وضعیت خیلی جالبی دارد. من هرچه INDC این کشور را شخم زدم تا یک عدد پیدا کنم که مطابق آن عربستان قول داده باشد که فلان کار را بکند، چیزی را پیدا نکردم. عربستان فقط به یکسری اقدامات اشاره کرده بود و قول داده بود که بهرهوری را افزایش دهد و گاز فلر را کم کند و…. بهعبارتی حجم adaptation در INDC عربستان خیلی بیشتر از mitigation آن بود. اسرائیل نیز شدت انتشار را در نظر گرفته است و گفته است که در سال 2030م به 26% زیر شدت انتشار گازهای آلاینده خود در سال 2015م خواهم رسید. اتحادیه اروپایی نیز تعهد داده است که نسبت به سال 1990م، میزان انتشار گازهای گلخانهای خود را 40% کاهش خواهد داد. هند نیز شدت انتشار را مد نظر قرار داده است. عمان از جمله معدود کشورهایی است که مقدار مطلق را ارائه داده بود. از بین کشورهایی که تا حدودی توسعهیافته محسوب میشوند، تنها کرهجنوبی است که مدل BAU را در نظر گرفته است و گفته است که 37% زیر مقداری که در سال 2030م قرار بود به آن برسد خواهد رسید.
مجری: اینجانب در راهنمای INDC یک مطلبی را دیدم که مدلهای مختلفی را ارائه کرده بود و گفته بود که کاستاریکا میخواهد میزان انتشار خود را به صفر را برساند و چین نیز گفته بود که در سال 2030م میخواهد میزان انتشار گاز گلخانهای خود را به حد بالای خود رسانده و سپس آن را کاهش دهد.
رضا صادق زاده: بله! در نوشتن INDCها سختگیری چندانی نشده است و کنوانسیون روالهای دقیقی را برای آن نگذاشته است. اگر شما INDCها را نگاه کنید، میبینید که یک جا یک کشور فایل ورد آپلود کرده است، یکی PDF آپلود کرده است، یک INDC کادر دارد و دیگری ندارد، تعداد صفحات INDC یک کشور 100 صفحه و دیگر 25 صفحه است و… مدل دیگر که مدل پنجمی است که کنوانسیون پیشنهاد آن را داده است، این است که از کشورها خواسته شده است که مسیر انتشار آنها داده شود. مطابق این کنوانسیون، چین حالتی بین شدت انتشار و این مدل پنجم دارد. بر اساس مدل پنجم، یک کشور میگوید که تا افق سال 2030م، تولید و انتشار گاز دی اکسید کربن توسط من به یک حد بالا خواهد رسید و پس از آن کاهش خواهد یافت. بدین ترتیب شما نسبت به این مسیر تعهد میدهید و به ازای هر سال یا چند سال یک عددی از انتشار گاز CO2 را متعهد میشوید و متعهد به این مسیر میشوید. چین گفته است من در سال 2030م به اوج تولید دی اکسید کربن خواهم رسید و پس از آن کاهش خواهم داد، ضمن اینکه متعهد به این هستم که شدت انتشار من تا این سال کاهش یابد. بخش اصلی که ارزیابی این مسئله از دیدگاه منافع ملی را شامل میشود، بحث آمار و ارقام است. شاخصی تحت عنوان reserve to production وجود دارد که گفته میشود که اگر با فلان نرخ تولید انجام شود، ذخایر ما کی به اتمام میرسد. برای نفت ایران این عدد برابر 110 است و برای آمریکا 12، برای اروپا نیز در همین حدود و برای نروژ و انگلیس که از دریای شمال تولید نفت دارند، حدود 20 است. برای کشورهایی چون ونزوئلا و برزیل چون منابع جدید برای آن ها کشف شده است نسبت ذخایر به تولید آنها افزایش پیدا کرده است. برای گاز این عدد برای ایران 177 و برای آمریکا 14 است. این را برای این گفتم تا ببینید که ما از نظر انرژی و منابعی که داریم چه فرقی با آمریکا داریم. این نکته روی توسعه ما تأثیر گذار است. یکی از تکنولوژیهای کاهش انتشار، فناوری carbon capture است، یعنی دی اکسید کربنی که به دنبال احتراق خارج میشود را در واحدهای صنعتی جمعی میکنند یا آن را در زمین دفن کرده یا در چاههای نفت تزریق میکنند یا … اگر این فناوری را شما بخواهید وارد کشور کنید، هزینه فناوریهای تولید افزایش پیدا میکند. این نمونهای از افزایش هزینهها به دنبال اتخاذ سیاستهای کاهش انتشار CO2 است.
از نظر اقتصادی، تعهد دادن ما به کاهش انتشار، به معنای تعهد دادن به کاهش ابعاد اقتصادی کشور است. من GDP و تولید انتشار گاز گلخانهای توسط ایران را در سالهای مختلف مورد بررسی قرار دادهام. بر این اساس هر موقع که GDP ایران افزایش پیدا کرده است، انتشار گازهای گلخانهای افزایش پیدا کرده است. اگر ما طبق سناریوی BAU قرار باشد که سالانه 5% رشد اقتصادی داشته باشیم، با همین رگرسیون یک عددی برای میزان انتشار ما برای سال 2030م به دست خواهد آمد. اگر ما به جای 5% در طی این سالها 8% رشد اقتصادی داشته باشیم، ناگزیر به افزایش میزان دی اکسید کربن تولیدی خواهیم بود که این امر به شدت کار ما را سخت میکند. لذا یا ما باید زیرساختهای خود را تعطیل کرده و تولید خود را کاهش دهیم، یا باید کار سنگینی روی بهرهوری انرژی انجام دهیم. بهرهوری انرژی چیزی است که مرزهای آن در حال کاهش است، به عبارتی گامهای اولیه افزایش بهرهوری گامهای بسیار سادهای هستند و بهرهوری را به شدت افزایش میدهد اما گامهای آخر آن بسیار سخت است و هزینه زیادی را در پی دارد. لذا ما باید به شدت هزینه کنیم و پیچیدهترین و تازهترین تکنولوژیها را در خصوص افزایش بهرهوری انرژی وارد کشور نماییم که به این تعهد رسیده و ضمنا رشد اقتصادی خود را حفظ نماییم. این نمودار به ما اینگونه میگوید که ابعاد اقتصادی ما متناسب با میزان تولید دی اکسید کربن است و تعهد به حجم دی اکسید کربن مشخص به معنی تعهد به حجم اقتصاد مشخص است. مسئله بعدی در خصوص صنایع و زیرساختهای فسیلی ما این است که مهمترین زیرساخت ما مرتبط به تبدیل انرژی است که شامل نیروگاهها و پالایشگاهها میشود و حمل و نقل و دیگر صنایع در رتبه بعدی قرار میگیرند. ما بهعنوان یک کشور در حال توسعه، نیاز بیشتر به زیرساخت داریم تا یک کشور توسعه یافته و زیرساختهای تبدیل انرژی بزرگترین زیرساخت برای بزرگ شدن اقتصاد هستند. این حرف من در مورد یک کشور توسعه یافته نیز صادق است و آمریکا نیز با وجود تمام توسعهیافتگی اگر تعهد به یک میزان مشخصی از تولید دی اکسید کربن بدهد به این معناست که تعهد بدهد که ابعاد اقتصاد آن از یک اندازه بیشتر نخواهد شد. اما ما بهعنوان یک مورد خاص که یک کشور در حال توسعه هستیم، به زیرساخت نیاز مبرمی داریم که این زیرساختها نیز همگی مصرف کننده انرژی هستند.
نکته بعدی، مربوط به مزیتهای صادراتی ماست. در حال حاضر بیش از 20 درصد از تولید ناخالص ملی ما مربوط به صادرات نفت خام است. از طرفی 70 درصد از درآمدهای ناشی از صادرات ما حاصل صادرات نفت خام است و دیگر کالاهای صادراتی نیز که رقم درشتی را نشان میدهند نیز صادرات فراوردههای نفتی است. لذا ما ممکن است که تا سالها نخواهیم یا نتوانیم که صادرات انرژی خود را قطع کنیم. از طرف دیگر چون ما انرژی زیاد و ارزان داریم، در تولید محصولات مبتنی بر انرژی مزیت داریم. حال توافق پاریس و تعهد به کاهش مصرف سوختهای فسیلی به معنای کاهش بازار حاملهای انرژی و نیز محصولات مبتنی بر آن خواهد بود. لذا محصول ما در بازار گران میشود چرا که در آن کربن وجود دارد که قرار است به دی اکسید کربن تبدیل شود و کشورها روی آن مالیات قرار میدهند. بنابراین محصول ما قابلیت رقابت خود را از دست خواهد داد. بنابراین دامن زدن به این تعهد مزیت صادراتی ما را سلب میکند. نکته آخر بحث وابستگی فناوری است. لازم به ذکر است که ما متعهد شدهایم که هر 5 سال یک بار NDCهای خود را به روز کنیم و نیز تعهد دادهایم که هر NDC جدیدی که ارائه میکنیم، از NDC قبلی بهتر باشد و تعهدات بیشتری داشته باشد. آنهایی که میگویند. بهترین جواب به کسانی که میگویند ما تعهدات خود را با بهرهوری پیگیری میکنیم، این است که شما تعهدات خود را شاید بتوانید طی 5 سال با افزایش بهرهوری پیگیری کنید اما بعد از یک مدت مجبور خواهید شد که فناوریهای پیچیده بهرهوری انرژی را وارد کنید و از طرفی به سمت انرژیهای تجدید پذیر حرکت کنید. این در حالی است که ما نه در بحث فناوریهای پیچیده بهرهوری انرژی و نه انرژیها تجدیدپذیر توانمند نیستیم. از این رو این مسئله به معنی وابستگی از نظر فناوری است. از طرفی بحث انتقال فناوری در توافق آمده است که این امر نشان از بحث وابستگی دارد.
نکته سیاسی-امنیتی که مد نظر من است یکی بحث احتمال شکلگیری اجماع جهانی علیه ایران است. این توافق، توافق بسیار خاصی است و از این جهت بسیار دوستداشتنی است. یکی این است که ما به این سمت میرویم که یک تعهد حقوقی بدهیم مانند مسئله هستهای. از طرفی مسئله دیگر، مسئله ارتباط این موضوع با تکتک آحاد دنیا است. این مسئله دیگر مانند تروریسم نیست که افکار عمومی انگلیس در خصوص آن بگویند که تروریسم در خاورمیانه به انگلیس ارتباط ندارد. حتی مانند بحث حقوق بشر نیست که غربیها بگویند در ایران اعدام صورت میگیرد یا خیر. انگلیسیها خواهند گفت که کشور ما دارد به زیر آب میرود، چون ایران دارد تولید دی اکسید کربن میکند. مردم فیجی و سایر کشورها جزیرهای نیز چنین حرفهایی را مطرح خواهند کرد. لذا این مسئله با افکار عمومی و زندگی عادی مردم بستگی مستقیم دارد. این ظرفیت خیلی مهمی برای ایجاد اجماع بر ضد ایران است. جدای اینکه ورود به این توافق امکان شکلگیری اجماع را علیه ما ایجاد خواهد کرد، مسئله رسانهای نیز مسئله بسیار مهمی در این خصوص است. مسئله دیگر، مسئله افشای اطلاعات زیرساختها کشور است که آن را در خلال بحثها بیشتر توضیح خواهم داد. ما بر اساس این توافق متعهد شدهایم که گزارشهای منظمی را در خصوص انتشار گازهای گلخانهای به تفکیک منابع آن ارائه دهیم و مکانیزمهای گزارشگیری و گزارشدهیها بعدا توسط کاپ تعیین خواهد شد و ما متعهد شدهایم که آن مکانیزمها را قبول کنیم. در حقیقت با قبول این توافق ما این امر را قبول کردهایم. این اطلاعات اهمیت بسیاری دارند. این توافق به قدری باز نوشته شده است که میتواند به تفکیک نیروگاهها در نظر گرفته شود. در این توافق اشاره شده است که گزارشات باید به تفکیک source نوشته شود و نه sector. اگر بحث sector را مطرح میکرد، ما میگفتیم که بخش نیروگاهی ما این قدر، بخش حمل و نقل این قدر، بخش پالایشگاهی این قدر تولید دی اکسید کربن دارند. اما این توافق به Source یا منبع اشاره داشته است. این واژه قابل تفسیر و جزئی شدن است. در اینجا هم اطلاعات زیرساختی از نظر امنیتی مهم است و هم اینکه ممکن است که دستاویزی مانند موضوع هستهای شود مثلا درخواست شود که ایران تعیین کند که فلان بخش که فلان مقدار دیاکسید کربن تولید میکند چیست یا اینکه تعیین کند که فلان صنعت نظامی ایران چه میزان دارد گاز گلخانهای تولید و… تا اینجا من سعی کردم که کلیت موضوع را عرض کرده و ارزیابی خود را از نظر راهبردی توضیح دهم. در ادامه وارد بندهای توافق خواهم شد و بررسی خواهم کرد که هر یک از این بندها با ما چکار خواهد کرد و چه تبعاتی برای ما خواهد داشت. بهطور خلاصه باید عرض کنم که شما جابهجا در توافق ملاحظه میکنید که سازوکارهایی برای اجرا، تعیین تکلیف و تشخیص پیشبینی شده است که تصمیمگیری در خصوص آنها به کاپ واگذار شده است. 12 مورد در این خصوص وجود دارد که در ادامه فهرست آن را ارائه خواهم کرد. در بحث NDCها، که شما بعد از هر چند وقت باید به سمت بهبود NDC خود حرکت کنید به این معناست که شما باید بعد از یک مدت مصرف سوختهای فسیلی خود را کاهش دهید که این امر با سیاستهای افزایش تولید و صادرات مغایرت دارد.
مجری: البته بحث بهرهوری در مصرف انرژی نیز بیان شده است. به عبارتی سازمان محیط زیست، سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف و سیاست کلی بحث محیط زیست را در دست گرفته است و این قسمت را مد نظر قرار نمیدهد. ما میگوییم که بهرهوری و مصرف خود را اصلاح خواهیم کرد اما این امر رابطهای با شدت تولید ندارد.
رضا صادق زاده: بنده در این خصوص بعدا مطالبی را خواهم گفت. مسئله بعدی در خصوص افشای اطلاعات است که به قول ما ایرانیها با قاعده نفی سبیل مغایرت دارد. بحث تبعات نظامی-امنیتی و الزامات اجرایی است که در حال حاضر زمزمههای آن وجود دارد. به عبارتی این مسئله مطرح شده است که این قرار است بحث توافق روی صنعت کشتیرانی و هواپیمایی سوار شود. مثلا بگویند که به کشورهایی که منتشرکننده دی اکسید کربن هستند میخواهیم مجوزهای عبور و ورود کشتی بدهیم و بگوییم که کشتیها به این کشورها نروند و با آنها تجارت نکنند یا هواپیماها از این کشورها سوخت نگیرند و…. بحث آخر نیز آن تبصرهای است که در بند آخر آمده است و همانا بحث داوری و حل اختلاف است که اینجا بحث کاملا حقوق است. ما مطرح کردهایم که حل اختلاف باید با توافق مجلس باشد اما توافق میگوید که این توافق، یک توافق غیرمشروط است و این دو با یکدیگر مغایرت دارند. دو نکته مهم دیگر نیز وجود دارد. مادهای که در خصوص خروج از توافق توضیح داده است، خروج از توافق را هزینهدار کرده است و بنده خواهم گفت که چرا اینگونه است. بهعبارتی اینگونه نیست که ما هر وقت تصور کردیم که اگر این توافق یک توافق بد است، از آن خارج شویم. شما تا 3 سال نمیتوانید که درخواست خروج از توافق بدهید و بعد از 3 سال، هر وقت که شما درخواست خروج از توافق بدهید، تا یک سال متعهد به تعهدات خود هستید. به عبارتی اگر ما همین الآن درخواست خروج از توافق را بدهیم، تا 4 سال نمیتوانیم از آن خارج شویم. از طرفی زمان برای پیوستن به توافق باز است و محدودیتی برای آن وجود ندارد. به عبارتی گفته شده است که این توافق به مدت یک سال برای امضا باز است و سپس به داخل کشورها برای تصویب وارد شود. متأسفانه وضع ما اینگونه است که هر جا که یک توافق بینالمللی در حال شکلگیری است و قرار است که تعهدی را بدهیم، بهسرعت به آن سمت میرویم. این در حالی است که ما برای ورود به این توافق کماکان فرصت داریم و از طرفی خروج از آن با مشکل همراه است، اما ما به دنبال این هستیم که سریعتر وارد این توافق شویم. در ادامه به 12 موردی که تصمیمگیری در خصوص آن به کاپ واگذار شده است میپردازم. کاپ قرار است که یک خطوط راهنمایی را ارائه کند که اگر قرار باشد کشوری NDC خود را تغییر دهد، باید بر اساس آن عمل کند. (کاپ به معنی conference of parties یا همان اجلاسی است که سالانه برگزار میشود). از طرفی غیر از ماده 15، جای دیگری در ماده 13-7-A آن اطلاعاتی که ما میدهیم باید بر اساس راهنمایی باشد که IPCC تعیین میکند. IPCC یک خطوط راهنما دارد که ورژن آخر آن مربوط به سال 2006م است و میگوید که باید براساس آن ارزیابی شود که میزان انتشار یک کشور تا چه میزان است. اگر این خطوط راهنما تغییر پیدا کنند، کاپ آن را تأیید خواهد کرد و با تأیید کاپ ما باید ارزیابی میزان انتشار خود را براساس آن انجام دهیم. در مورد کشورهایی نیز کمک مالی ارائه میکنند گفته شده است که افشای اطلاعات باید به صورتی باشد که کاپ خواهد گفت. از همه مهمتر ماده پانزده است. به عقیده بنده اگر کسی بخواهد نسبت به توافق پاریس ایراد حقوقی بگیرد، میتواند به این ماده استناد کند. در ماده 15 گفته شده است که اجرایی سازی و implementation این توافق بر عهده کمیتهای که سازوکارها و روالهای آن کمیته را بعدها کاپ تعیین خواهد کرد و ما متعهد شدهایم که این سازوکارها و روالها را بپذیریم. جالب آنجاست که تصریح میکند که این روالها و قواعد تنبیهی نیستند، اما معنی غیرتنبیهی اصلا توضیح داده نشده است. بهعبارتی زمانی که یک فرد از نظر حقوقی به قضیه نگاه میکند و صرف متن را بررسی مینماید، اینکه روالها را کاپ تعیین میکند حجت است نه بحث اقدامات غیرتنبیهی. به عبارتی کاپ میتواند تصمیم بگیرد که کدام اقدام تنبیهی و کدام یک غیر تنبیهی است. بنده داشتم راجع به این امر فکر میکردم که چه اقدام غیرتنبیهی میتواند وجود داشته باشد که به ما ضرر برساند. در آنجا بود که به یاد نقشه FATF افتادم که در آن ایران و کره شمالی در آن قرمز هستند. حال شما تصور کنید که نقشهای منتشر شود که در آن ایران فقط قرمز شده است و سایر کشورها تعهدات اقلیمی خود را انجام دادهاند. حال یک عدهای در داخل خواهند گفت که ما الآن قرمز هستیم و باید برویم به این سمت که از قرمز خارج شویم. مثلا در مورد FATF گفته میشد که اگر ما FATF را نپذیریم، بانکها با ما کار نخواهند کرد و ما باید در این نقشه سبز شویم. اینجاست که دولتمردان ایرانی به سمت این خواهند رفت که تولیدکنندگان ایرانی را تنبیه کنند که مثلا چرا دارد فلان قدر دی اکسید کربن تولید میکند و سایر موارد. همین مورد برای عودت داده شدن این لایحه کافی است. بهعبارتی ما داریم وارد توافقی میشویم که حداقل 12 مورد آن معلوم نیست و باید تا شفاف شدن آن یا حداقل شفاف شدن بخشهای مهم آن که با ما مرتبط است صبر کنیم.
بخش بعدی، مغایرت این مسئله با سیاستهای کلی و برخی از اصول ماست. در بند 13 و 14 این توافق به بحث صادرات نفت و گاز اشاره شده است. ماده 4 این توافق اشاره میکند که کشورها باید به پیک تولید دی اکسید کربن خود برسند و میگوید که توافق قبول دارد که کشورهای در حال توسعه دیرتر به این پیک میرسند اما باید تعهد بدهند که به این پیک برسند و بعد از آن کاهش سریع داشته باشند. این ماده یک است. مطابق ماده دوم ما متعهد شدهایم که NDCهای پیدرپیای را در این خصوص ارائه کنیم. در ماده سوم گفته شده است که هر NDC باید نسبت به NDC وقت خود پیشرفت داشته باشد. برخیها میگویند که ما ابتدا تعهد میدهیم که فلان قدر تولید دی اکسید کربن را کاهش میدهیم اما بعدا آن را کم میکنیم. ماده چهارم میگوید که هر تغییری باید براساس تصمیم توافق پاریس باشد. این کنفرانس یکسری تصمیمات دارد که کمی بیش از صد مورد است و سپس به خود توافق پرداخته میشود. در این تصمیم گفته شده است اگر یک عضو قبل از تأیید آن در مجلس، INDC خود را ارسال کرده باشد، این عضو، این تعهد خود را نسبت به اعلام NDC انجام داده است، مگر اینکه خودش چیز دیگر بگوید. بنابراین اگر ما INDC را تصویب کنیم، این INDC به NDC ما تعبیر خواهد شد. در خصوص NDCها بحث تغییر دادن نیز مطرح شده است و میتوان آن را هر موقع که خواستیم تغییر دهیم اما در این خصوص در توافق ذکر شده است که این تغییر باید در جهت افزایش اهداف با توجه به خطوط راهنمایی است که ارائه شده است. یک موضوع نیز که به آن کمتر پرداخته میشود، این موضوع است که گفته میشود که اعضا باید برنامه توسعه کمکربن اعلام کنند. الزام اجرایی این امر نیز به ماده 15 و کمیته مربوطه ارجاع داده شده است. INDC یا NDC بحث تعهد ما به کاهش میزان کربن دی اکسید است اما در این قسمتی که اخیرا عرض کردم، ما باید یک استراتژی توسعه ارائه دهیم که براساس آن میخواهیم کشور خود را از این مسیر توسعه دهیم، مثلا تولید سیمان، شیشه و… را کنار بگذاریم و… در یک بخش از توافق نیز گفته شده است که اگر اعضا بخواهند، میتوانند تعهدات داوطلبانه بیشتری را نیز بدهند و ما نیز رفتهایم و این تعهد را دادهایم. این 8% کاهش اضافه به همین بخش مربوط میشویم. بسیار مضحک است که ما هیچ یک از ظرفیتهای این توافق را نگذاشتهایم که دست نخورده باقی بماند و از همه آن استفاده کردهایم. این توافق یکسری ظرفیتهایی هم داشت که ما میتوانستیم از آن به نفع خود استفاده کنیم اما این کار را نکردیم. ما میتوانستیم این توافق را بعدا تصویب کنیم، اما بالفور تصویب کردیم. از طرفی لازم نبود که بحث اقدامات داوطلبانه را مطرح کنیم و به آن تن بدهیم اما تن دادیم. این توافق بحثهایی از جمله انفال که باید در اختیار حاکم اسلامی باشد تحت تأثیر قرار داده است و همچنین بحث نفی سبیل در آن مطرح است. اینها مواردی است که ما از متن توافق و قانون اساسی خود میفهمیم. محور سوم، بحث افشا اطلاعات است که بنده به مواد آن اشاره خواهم داشت. در حال حاضر ترجمهای که در اختیار شورای نگهبان قرار دارد، از نظر حقوقی، ترجمه ضعیفی است و بحثهای باید را در نظر نگرفته است. این بحثی که مطرح شد که رسیدن کشورهای در حال توسعه به پیک مصرف با تأخیر همراه است، در ترجمه فارسی بهدرستی بیان نشده است. در هر صورت بحث اشتباهات ترجمهای برای خود موضوعی است. در ماده چهارم توافق زمینه هایی که گفته شده است اطلاعات اقدامات خود را باید طبق مکانیزم ورشو بدهیم، بحث سیستمهای هشدار سریع و سیستمهای مدیریت بحران مورد اشاره قرار میگیرد. در اینجا گفته میشود که ما باید در این زمینهها کار کرده و گزارش و اطلاعات بدهیم. از این ماده مهمتر، ماده 13 است که میگوید برای ارتقای شفافیت کشورها باید بهطور منظم یک گزارش ملی و به تفکیک منابع ارائه دهند، چه منابعی که دی اکسید کربن را مصرف و چه آنهایی که دی اکسید کربن را جذب میکنند. در جای دیگر گفته میشود که این گزارشهایی که داده میشود را یکسری گروههای فنی ارزیابی میکنند و ارزیابی دستیابی کشورها به تعهدات خود توسط آن گروههای فنی انجام میشود. نکته جالب دیگر این است که در توافق اشاره شده است که هر گونه اطلاعات لازم در خصوص رهگیری پیشرفت اجرای NDC باید ارائه شود. در ماده 12 گفته میشود که گزارش فنی باید شامل ملاحظات و حمایتهایی که آن عضو انجام داده است و مرتبط به موضوع است باشد و نیز اجرا و موفقیت آن در تحقق NDC آن کشور. مسئله مهم ماده 15 است که پیش از این به آن اشاره شد و آن بحث کمیته متخصص است که بر اساس روالهایی که توسط کاپ تعیین میشود روی فعالیت اعضا نظارت دارد؛ روالهایی که شفاف، غیربحثبرانگیز و غیرتنبیهی است. در ادامه مقایسه میان این موضوع و موضوع هستهای انجام شده است. UNFCCC شبیه NPT است، توافق پاریس شبیه پروتکل الحاقی و کمیته ماده 15 نیز شبیه شورای حکام است. در جای دیگری از توافق اختیار کاملی به کاپ داده شده است که مطابق آن هر اقدامی که اعمال مؤثر این توافق لازم باشد، کاپ اتخاذ خواهد کرد و این کار را ذیل زیرمجموعههایی که ایجاد میکند انجام خواهد داد و از طرفی همینجا اشاره میکند که کاپ هر اقدامی را که برای اجرای توافق لازم باشد را اجرا خواهد کرد.
پرسشگر: اتصال این مجموعه به شورای امنیت چگونه خواهد بود؟ آیا زمینهای برای این کار امر داده شده است؟ در حال حاضر مشکلی که ما با شورای حکام داریم این است که شورای حکام به شورای امنیت گزارش میدهد و در شورای امنیت آن را بررسی میکنند و سپس زیر فصلهای مختلف میبرند مثلا فصل 7.
رضا صادق زاده: متن توافق در مورد شورای امنیت اصلا حرفی به میان نیاورده است. در خصوص سازمان ملل، فقط به کنوانسیون اشاره میکند. بهعبارتی در بسیاری از قسمتهای توافق اشاره شده است که مسائل به کنوانسیون ارجاع داده میشود. یک نمونه آن ماده 24 این توافق است که گفته میشود که برای حل اختلاف بر اساس روالهایی که کشورها در کنوانسیون پذیرفتهاند عمل خواهد شد. بنابراین تصریح نشده است که این گزارش قرار است که به شورای امنیت برود یا خیر، ولی از نظر سازمانی، کاپ زیرمجموعه UNFCCC است و UNFCCC نیز زیرمجموعه سازمان ملل متحد است.
پرسشگر: با این حساب برای ارجاع مسائل به شورای امنیت زمینه سازی صورت گرفته است؟
رضا صادق زاده: بله، همه این موارد به ویژه ماده شماره 15 زمینهسازی برای این کار است. از طرفی اگر شما بهصورت منطقی پیگیری کنید، اینکه این همه کشور را پای چنین توافقی بیاورند، اما توافق الزام اجرایی نداشته باشد، چنین چیزی اصلا معنا ندارد! بنابراین آنها حتما اقداماتی انجام خواهند داد تا این توافق اجرایی شود. نکته دیگر این است که بررسی کنیم و ببنیم که آیا UNFCCC در سازو کار اجرا حضور دارد یا خیر.
مجری: از ارائه شما بسیار متشکرم. مطابق توضیحاتی که شما فرمودید، توافق پاریس یک رژیمی شبیه به NPT و پروتکل الحاقی است و ما نیز میتوانیم به آن ملحق شویم یا نشویم. یکی از ایراداتی که نسبت به عملکرد کشور ما گرفته میشود این است که ما به NPT ملحق شدیم و این امر برای ما تبعاتی داشته است. اصولا اینگونه رژیمها و کنوانسیونها لازم است میان کشورهای بزرگی که با یکدیگر موازنه دارند مانند چین، آمریکا، اتحادیه اروپا و… منعقد شود. زمانی که ما وارد این توافقها میشویم، چون قدرت ما با آنها دارای موازنه نیست و باید مسیری را برویم تا به آنها برسیم، این امر برای ما ایجاد محدودیت میکند. در اینکه نباید به این توافق وارد شویم یا صبر کنیم و ببینیم که این توافق به کجا میرسد شکی نیست. اما اینکه چرا نباید به توافق وارد شویم، نیازمند ارائه برخی دلایل است. شما یکسری دلایل را گفتید، مثلا گفتید که این کنوانسیون زمینه ایجاد اجماع علیه ما را ایجاد کرده است و اگر ما به این توافق وارد شویم و به تعهدات خود عمل نکنیم، علیه ما اجماعسازی صورت خواهد گرفت. سؤال بنده این است که اگر ما وارد این توافق نشویم، آیا آنگاه امکان اجماعسازی علیه ما کمتر میشود. شما مواردی را مطرح کردید و گفتید که هنوز مشخص نشده است که دی اکسید کربن واقعا عامل گرمایش زمین است یا خیر، این در حالی است که این امر ثابت شده است. دی اکسید کربن یک گاز گلخانهای است و حضور آن در جو مانند این است که به دو کره زمین پتو بکشند و کره زمین را گرم کنند. همچنین فرمودید که مشخص نیست که گرمایش زمین به نفع ایران است یا به ضرر ایران. اینها مواردی است که اگر ما آنها را اعلام کنیم و براساس آن وارد توافق نشویم باعث میشود که علیه ما اجماع صورت بگیرد. بنابراین اگر ما نمیخواهیم که وارد این توافق شویم، باید به دنبال یکسری دلایل قابل قبولتر برویم. موارد و دلایلی را که شما مطرح کردید را نمیتوان علنی کرد، مثلا نمیتوان گفت که ما وارد توافق نمیشویم چون نمی دانیم که گرمشدن کره زمین به نفع ایران است یا به ضرر آن و چه بسا به نفع ایران باشد. ضرر چنین گفتههایی برای ما خیلی بیشتر است.
رضا صادق زاده: این موارد را در ادامه مورد اشاره قرار خواهم داد. در لایحهای که برای شورای نگهبان فرستاده شده است، تبصرهای دارد مبنی بر اینکه حلوفصل اختلافات براساس اصل 139 قانون اساسی ایران عمل خواهد شد. حل و فصل اختلافات موضوع ماده 24 توافق پاریس است و ماده 24 مجددا به کنوانسیون ارجاع داده است. کنوانسیون در آنجا گفته میشود که شما یا باید به دادگاههای بینالمللی مراجعه کنید یا اینکه براساس روالهایی که ما تعیین مینماییم عمل نمایید. اما ما در تبصره لایحه مذکور به اصل 139 قانون اساسی خود ارجاع دادهایم که این اصل اشاره دارد که هرگونه حل اختلاف در قراردادهای بینالمللی باید بیاید و با نظر مجلس انجام شود. در ماده 27 توافق پاریس گفته شده است که این توافق یک توافق مشروط نیست و نمیتوان آن را به چیزی مشروط کرد. ماده 28 آخرین ماده این توافق است که مکانیزم خروج از این توافق را مشخص کرده است. این ماده بیان میکند که با ورود به این توافق، یک کشور نمیتواند تا 3 سال از این توافق خارج شود و پس از خروج نیز، تعهدات عضو باید تا یک سال ادامه یابد. از طرفی ما نمیدانیم که در آن یک سال نیز قرار است که چه بلایی بر سر ما بیاید چون مکانیزمهای مشخصی ندارد. نکته بعدی نیز فرصت باز پیوستن به توافق است. ماده 20 میگوید که این توافق تا 21 آوریل سال 2017م برای امضا باز است، و پس از آن بسته شده و برای ratification، acceptance و approval در کشورها ارسال میشود. برای مورد دوم ضربالاجلی تعیین نشده است. نکته مهم این است که اگر آمریکا در دولت جدید خود، بخواهد از توافق خارج شود، و به دنبال آمریکا، چین و سایر کشورها نیز از آن خارج شوند، اساسا این توافق اجرایی نیست و دیگر دستور کار کاپها تعیین سازوکارها و زیرمجموعهها نیست. از طرفی روسیه نیز این توافق را امضا نکرده است. کشور عراق نیز این توافق را امضا کرده است اما در مجلس خود تصویب نکرده است. بنابراین این امر فضا را برای تأمل باز میگذارد که ما هم فرصت امضا داریم و هم اتفاقاتی دارد در سطح بینالمللی رخ میدهد که در راستای از بین رفتن این توافق در سطح بینالملل است. در خصوصه مصوبه مجلس، پیشنهاد ما به شورای نگهبان این است که این مصوبه باید رد یا عودت داده شود و از نظر بلند مدت نیز این است که این مصوبه نیاز به تصویب مجلس ندارد و دولت پیگیر آن شود؛ مثلا دولت بگوید که این توافق از نظر ما legally non-binding است و لذا در ازای حصول توافق امتیازاتی را اخذ کند. حتی ما باید به این سمت برویم که کشورها را با خود همراه کنیم و بگوییم که این توافق به ضرر ماست و کاری کنیم که این توافق از حد اجرایی شدن خود ساقط شود. نکته آخر نیز استفاده از ظرفیت رسانهای خود برای ترویج این مسئله است که بحث اثر گاز گلخانهای روی گرم شدن کره زمین خدشهپذیر است. به عبارتی اگر ما در درازمدت به دنبال این باشیم که به یک چنین توافقهایی نپیوندیم و اعتقاد ما نیز این باشد که اصلا دی اکسید کربن نقشی در گرمایش زمین ندارد، لازم است که زمینه آن را در افکار عمومی ایجاد کنیم و الا کار سخت میشود.
پرسشگر: آیا این موارد به شورای نگهبان ارسال شده است؟
رضا صادق زاده: بله ایتان این موارد را به شورای نگهبان ارسال کرده است.
پرسشگر: آیا شما بهصورت حضوری نیز وارد صحبت شدید.
رضا صادق زاده: به صورت حضوری نیز بنده گزارشهایی را نوشتم و به برخی از دوستان دادم اما نمیدانم که آیا این گزارشات به دست آنها رسیده است یا خیر.
مجری: موردی را معاون بینالملل سازمان حفاظت محیط زیست در خصوص سازوکارهای توافق پاریس مطرح کرده بود و گفته بود که این سازوکارها مبتنی بر مکانیزم نرم است و رژیم پایبندی به این تعهدات به این شکل است که کشورهای خاطی را شناسایی کرده و مورد سرزنش افکار عمومی قرار دهیم. این امر باعث اشتیاق کمتر جامعه جهانی برای کار با آنها خواهد شد. اینکه نام کشورهایی که به تعهد خود عمل نکردهاند را بیاورند، آنها را شرمنده کرده و مورد سرزنش قرار دهد که این سرزنشها میتواند از جنس تحریمها باشد. این در حالی است که خانم ابتکار گفته بود که این توافق نه تنبیه و نه تحریم دارد. در خصوص پیمان کیوتو که آمریکا از آن خروج کرده بود، آمریکا از طرفی بیان کرد که به سمت انرژیهای پاک حرکت خواهد کرد، بدون اینکه خود را به چیزی متعهد کرده باشد. مسئله دیگر این است که چرا وقتی که زمان برای پیوستن به این توافق باز است، برویم و جلوتر از همه بایستیم و خود را متعهد کنیم. لذا لازم است که این توافق با دقت بیشتری بررسی شود تا حداقل اگر قرار شده که به توافق بپیوندیم، NDC ارائه شده، مورد هوشمندانهتری باشد. چین میگوید که من میخواهم در سال 2030م بیشترین میزان انتشار دی اکسید کربن خود را داشته باشم. این در حالی است که ما تعهد دادهایم که از سال 2020م تا 2030م میخواهیم 4% BAU از میزان انتشار خود بکاهیم. برای من جای پرسش وجود دارد که چرا ما اینقدر سادهانگارانه با توافقات برخورد میکنیم. دکتر عسگرخانی بر سر بحث NPT میگفت که ما به جای اینکه وارد مباحث حقوقی این معاهده میشدیم، اصلا نباید به این توافق میپیوستیم یا زمانی که پاکستان سلاح اتمی خود را آزمایش کرد، ما باید از این توافق خارج میشدیم، زیرا که این توافق شرایط را برای ما نیز تغییر میداد. ما با پیوستن به این توافقات داریم، زمینههای حقوقی را برای اقدام دنیا علیه خود ایجاد میکنیم. این در حالی است که هند به NPT نپیوسته است، سلاح اتمی دارد و آنها را آزمایش میکند و از طرفی بالاترین همکاریهای هستهای را با آمریکا و کشورهای مختلف داراست و هیچگاه نیز در مقابل دنیا در مقابل شرم قرار نگرفته است.
پرسشگر: آیا این توافق برای همه کشورها یکسان است یا اینکه کشور به کشور متفاوت است؟
رضا صادق زاده: توافق برای همه کشورها یکسان است و آن چیزی که برای هر کشور متفاوت است، NDC یا برنامههای مشارکت است. در بندهای مختلف این توافق به ویژه ماده 4 آن اعلام شده است که همه کشورها باید یک NDC ارائه کنند و متعهد به انجام آن شوند. دست ما در نوشتن NDC باز است و هر یک از کشورها برای خود یک نوع NDC نوشتهاند.
پرسشگر: آیا بحث نظارتها گزارشهای 5 ساله و… نیز برای همه یکی است؟
رضا صادق زاده: ما گفتهایم که قرار است که بهتدریج عدد مرتبط با BAU خود را اعلام کنیم؛ یعنی بهطور مشخص معلوم نیست که ما چند گیگاتن دی اکسید کربن تولید خواهیم کرد. تنها چیزی که مشخص است این است که ما 4% زیر BAU خود به انتشار گاز دی اکسید کربن اقدام خواهیم کرد.
برخی از دوستان اعداد و ارقامی مبتنی بر 6% رشد اقتصادی و… دادهاند. این حرف یک بحث دراز مدت است. ممکن است که در نگاه اول عدد 4% عدد زیادی نباشد. در اینجا یک چیز وجود دارد و آن بحث 8% تعهد داوطلبانهای است که ما دادهایم و همچنین اینکه ما تعهد دادهایم که هر 5 سال NDC جدید بهبود یافته بدهیم و این در حالی است که مکانیزم بهبود را آنها تعیین میکنند. دیگر نکتهای که ما به آن تعهد دادهایم بحث زمینهسازیهاست که مشابه بحث NPT است. بهعبارتی ما یک زمینهسازی حقوقی را پذیرفتهایم که ممکن است براساس آن مجازات شویم. اینکه میفرمایید که اگر ما به این توافق نپیوندیم نیز ممکن است که علیه ما اجماع صورت بگیرد، حرف کاملا درستی است و نکته آن، همان نکتهای است که آقای اسکندری گفتند؛ یعنی دیپلماسی فعال و باشعور بودن و… باید در اینجا خود را نشان دهد. عربستان در NDT که نوشته است، عملا هیچگونه تعهدی نداده است. نموداری که عربستان ارائه کردهاست هیچ عرض از مبدائی ندارد، شیب را سایرین تعیین میکنند و عربستان عرض از مبدا را خودش تعیین خواهد کرد! بنابراین ما میتوانستیم که یک INDC خوب را ارائه دهیم و در خصوص INDC هیچگونه فشاری وجود ندارد. این طرز INDC دادنها خیلی جالب است. اگر ما INDC و NDC خوبی را ارائه میکردیم، کسی ما را اذیت نمیکرد. اساسا ما قضیه گرمایش زمین و کاهش انتشار گازهای گلخانهای را قبول داشتیم وگرنه به این سمت میرفتیم که با روسیه و چین مذاکره کنیم و از پیوستن به این توافق خودداری نماییم. این در حالی است که ما این کار را نکردیم و مستقیم به سمت غربیها رفته و توافق را امضا کردیم. مسئله بعدی، مسئله تأخیر است. اگر در سیستم ما هوشمندی وجود داشت، وقتی که احساس میکرد که توافق پاریس به نفع آن نیست، از این ابزارها استفاده مینمود. در مورد مسئله دیاکسید کربن یک نکته وجود دارد. دیاکسید کربن گاز گلخانهای هست و اصلا اثر گلخانهای قبل از اینکه بشر پای خود را بر روی زمین بگذارد، وجود داشته است. حرف بر سر این است که آیا این دیاکسیدکربنی که بشر اضافهتر نسبت به دیاکسیدکربنی که زمین به طور طبیعی به هوا میفرستادهاست تولید کرده است، باعث گرمایش زمین شده است یا خیر. دیاکسید کربن بازه جذبی را برای امواج برگشتی خورشید از زمین دارد که 5/2 تا حدود 5/4 میکرون است. ادعایی که این دانشمندان میکنند این است که غلظت دی اکسید کربنی که در جو وجود دارد و امواج موجود در این بازه را جذب میکند، حدی دارد، مثلا ppm 300م. بهعبارتی اگر غلظت دی اکسید کربن در جو به این مقدار برسد، اصلا دیگر موجی در این طیف وجود نخواهد داشت که قرار باشد دی اکسید کربن آن را جذب کند. بنابراین اگر دیاکسید کربن جدید اضافه شود اصلا دیگر موجی وجود نخواهد داشت که دی اکسیدکربنهای جدید آن را بگیرند و زمین را گرمتر کنند. این دانشمندان نشان میدهند که ما از چند سال پیش از این حد رد شدهایم و هر چقدر دی اکسید کربن که در هوا ریختهایم، باعث گرمتر شدن زمین نشده است. بنابراین حرف بر سر این است که دی اکسید کربن اثر گرمایشی دارد اما دارای یک حد و حدودی است و اینگونه نیست که ما هر چقدر دی اکسید کربن بیشتری در هوا پراکنده کنیم، دمای هوا بیشتر شود. در خصوص بحث افزایش بهرهوری لازم میدانم که نکتهای را عرض کنیم. بسیاری از دوستان بهویژه کارشناسان محیط زیست استدلال میکنند که ما طی این توافق میرویم و بهرهوری انرژی خود را افزایش میدهیم. البته بحث بهرهوری یکی از سیاستها نظام است، اما اینکه ما بهخاطر بهرهوری بخواهیم وارد توافق شویم، به مثابه لگد زدن به خود است، چرا که ما بهعنوان سیاستگذار جمهوری اسلامی میخواهیم بهرهوری را افزایش دهیم اما شرکتها قائل به این امر نیستند. حال ما میرویم و به دنیا یک تعهدی میدهیم و خود را زیر ساطور دنیا میگذاریم تا حتما برویم و شرکتهایی را که بهرهوری انرژی را رعایت نمیکنند تنبیه کنیم. در مکانیزم توافق پاریس، دنیا با دولتها طرف است و نه شرکتها. توافق در خصوص مباحث مالی بندی دارد و میگوید که کشورهایی که کمکهای مالی را در این خصوص دریافت میکنند باید به سمت تعهدات بیشتری بروند.
یکی از عزیزان به بنده میگفت که نسبت به اینکه دیاکسید کربن باعث گرمایش زمین میشود ایراد دارد و دیاکسید کربن را عامل گرمایش کره زمین نمیداند. با جدی شدن موضوع توافق پاریس، بنده روی این مسئله با چند تن که در این زمینه کار کرده بودند مشورت کردم. در ادامه بنده روی بحث حقوقی و اقتصادی ماجرا دغدغهمند شدم. اندیشکده مطالعات فناوری یک بار اعلام کرد که میخواهد روی این بحث جلسه برگزار کند. بنده در خصوص ابعاد اقتصادی این امر مقالهای را آماده کردم. پس از آن بنده به بحثهای اقتصادی امر ورود پیدا کردم. تا یک مدت که در جهان روی این مسئله صحبت صورت نمیگرفت، به دنبال کارهای خود رفتم. ناگهان شاهد بودم که این طرح وارد مجلس شد و مانند برجام در مدت کوتاهی تصویب شد. از آنجا که این طرح به شورای نگهبان برای تأیید رفت، مجبور شدیم که وارد مباحث حقوقی شویم. برای شورای نگهبان، ما باید حرف از مغایرت با قانون اساسی و… بزنیم. از این رو متن را با یکی از دوستان مطالعه کردیم که حاصل آن گزارش حاضر شده است. در عین حال ایتان نیز نامهای به شورای نگهبان نوشت و 4-3 بند را مورد اشاره قرار داد و اینجانب نیز 2 گزارش یک صفحهای؛ یکی در خصوص مغایرتهای قانون اساسی و دیگری در مورد بحث راهبردی از جنس منفعت به شورای نگهبان ارسال کردم. بنده هنوز نمیدانم که این گزارشها چه نتایجی را داشته است. پس از آن بود که صدا و سیما برای بنده در خصوص این موضوع دعوت به عمل آورد و من نیز به مدت 10 دقیقه مباحثی را در رادیو اقتصاد مطرح کردم و همچنین مصاحبههایی را پیک بامداد از بنده منتشر کرد. در ادامه مسئله جدی شد و آقای شفیعیپور که معاون سازمان محیط زیست است؛ هم در پیک بامدادی صحبت کرد و هم در گفتگوی ویژه خبری حاضر شد. صحبتهایی توسط ایشان مطرح شد از این قرار که ما صرفا INDC داده ایم و فقط تعهد مد نظر خود را ارائه کردهایم؛ غافل از اینکه بنابر این توافق، INDC قابلیت تبدیل شدن به NDC را دارد. همچنین ایشان مطرح میکرد که امیدوار است که با پیوستن به این توافق بتوان مسائل زیست محیطی ایران را حل کند. در ادامه برخی از شخصیتهای دانشگاهی نیز در خصوص مخاطرات و مضرات پیوستن به این توافق هشدار دادند. در خصوص اینکه نقش شما به عنوان اندیشکده راهبردی چه خواهد بود، قرار است که این توافق در دستور کار شورا قرار گیرد و کاری که شما می توانید انجام دهید این است که با استنباطی که از حرفهای بنده دارید، بیانیه بنویسید؛ اینکه توافق به ضرر منافع کشور است و همچنین با قانون اساسی ایران مغایرت دارد. اگر این مصوبه از شورای نگهبان به مجلس برگشت بخورد؛ آنگاه فضای نمایندهها و مرکز پژوهشهای مجلس جاهایی هستند که باید با آنها وارد صحبت و گفتگو شویم.
مجری: ارائهای که داشتید بسیار عالی بود؛ هم از نظر علمی، هم از نظر حقوقی، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر امنیتی. امیدوارم که در آینده موفق باشید.