فدرالیسم در سوریه؛ خط پایان یا تمدید بحران؟

برخی از دولتمردان و صاحبنظران مدعی اند دستیابی به ثبات در سوریه در گرو شکل گیری نظام فدرال در این کشور است. آیا به راستی فدرالیسم تنش ها در سوریه را کاهش خواهد داد یا منشا درگیری های تازه بین طایفه ها و گروه های قومی و مذهبی در این کشور خواهد شد؟

بیش از پنج سال از آغاز ناآرامی ها در سوریه می گذرد. در یک سال و چند ماه اخیر، کفه ترازوی تحولات میدانی در سوریه، به نفع دولت دمشق سنگین تر شده است. ارتش سوریه و نیروهای وفادار به «بشار اسد» رییس جمهوری این کشور موفق شدند بسیاری از شهرهای سوریه را از چنگ تروریست ها و مخالفان خارج کنند و در حال حاضر نیز نبرد سرنوشت سازی برای تسلط بر شهر حلب جریان دارد.

در این میان، بحث بر سر آینده سوریه و نظام سیاسی حاکم بر آن در محافل سیاسی و رسانه ای داغ است و الگوهای متفاوتی از سوی سیاستمداران و تحلیلگران ارایه می شود. به طور کلی ۲ گزینه برای ساختار سیاسی سوریه مطرح شده است. برخی از ضرورت شکل گیری نظام فدرال در این کشور سخن می گویند و برخی نیز نظام یکپارچه سیاسی را ترجیح می دهند.
بنا بر استدلال مدافعان استقرار فدرالیسم، خاتمه دادن به بحران پیچیده سوریه فقط در گرو استقرار نظام فدرال در این کشور است. بر اساس این دیدگاه که به نظر می رسد مورد حمایت برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا است، ثبات در سوریه تنها در صورتی به دست می آید که یک منطقه جغرافیایی مشخص به هر یک از اقوام و طوایف تعلق گیرد. موافقان این رویکرد معتقدند، برای کشوری مانند سوریه که از اقوام، طوایف و مذاهب متکثری تشکیل شده است، پیاده کردن حاکمیت یکپارچه زیر نگین یک دولت مرکزی به معنای حرکت به سمت استبداد و پایمال کردن سهم و حق اقلیت ها در اداره امور کشور است.
بر اساس طرح مورد نظر کشورهای غربی، سوریه به سه اقلیم خود مختار تقسیم می شود که هر یک از آنها متعلق به کردها، سنی ها و علوی ها است.حال پرسش این جا است که آیا فدرالیسم می تواند متضمن پایان دادن به خشونت ها و دستیابی به ثبات در سوریه باشد؟
در پاسخ باید گفت به نظر می رسد اعلام فدرالیسم در وضعیت کنونی بسیار مشکل زا است و حتی می تواند گام اول برای حرکت به سمت تجزیه به شمار آید چرا که وحدت را به کثرت سوق می دهد. به عبارت بهتر تصمیم به خودمختاری اقلیم ها پس از سال ها جنگ و نزاع طولانی، بیش از اینکه وحدت را به نمایش بگذارد، کثرت و اختلاف را برجسته می کند. این نوع رسیدن به خودمختاری، بی اعتمادی را بین طوایف تشدید می کند و به مرور رشته پیوند های بین آنها را از هم می گسلد. در واقع این اقدام بیشتر واگرایی را منعکس می کند تا همگرایی. تکه تکه کردن کشوری که از ابتدا حکومت یکپارچه داشته است، به منظور استقرار فدرالیسم، بسیار متفاوت با کشوری مانند آمریکا است که بر اساس اتحاد بین ایالت های خودمختار شکل گرفته است.
افزون بر این ها، به دلیل نبود مرزبندی دقیق در محل استقرار طوایف و قومیت های مختلف در سوریه، در عمل امکان تقسیم بندی جغرافیایی وجود ندارد. به عنوان مثال شهری مانند دمشق متشکل از سنی ها، علوی ها و مسیحی ها است و این تداخل از موانع شکل گیری نظام فدرالیسم است. همچنین، توزیع منابع طبیعی در خاک سوریه به صورت نامتوازن است و همین مساله در مرزبندی های جغرافیایی تنش زا است.
از دیگر موانع جدی در این زمینه می توان به مخالفت مهمترین بازیگران منطقه ای در عرصه تحولات سوریه اشاره کرد؛ بازیگرانی که به دلیل وجود برخی مشابهت های ترکیب جمعیتی و نگرانی از تشدید فعالیت های گریز از مرکز و تسری این روند به داخل مرزهای خود، نسبت به این موضوع حساسند و بارها به طور صریح موضع خود را اعلام و بر حفظ تمامیت سرزمینی سوریه تاکید کرده اند.
استقرار نظام فدرالی همچنین باعث تشدید رقابت های منطقه ای می شود زیرا هر یک از اقلیم ها به سمت جلب حمایت یک دولت خارجی حرکت می کنند و همین موضوع زمینه دخالت قدرت های بیگانه در امور داخلی سوریه را مهیا می سازد.
هر چند نمی توان چشم بر اختلاف های موجود بین گروه های قومی و مذهبی در سوریه بست اما بر حسب دلایلی که یاد شد برای کشوری که سال ها به صورت یکپارچه و زیر پرچم سوریه واحد اداره شده و در پیشینه تاریخی این کشور نیز هیچ مطالبه ای مبنی بر فدرالیسم وجود ندارد، نمی توان این الگو را برای پایان خشونت ها به کار بست.
شاید بهترین گزینه پیش رو برای سوریه و کشورهایی از این دست، «مردمسالاری توافقی» باشد؛ الگویی که بر مبنای مشارکت تمام گروه های قومی و مذهبی در اداره امور کشور شکل می گیرد و مناصب بین همه نیروهای سیاسی اثرگذار تقسیم می شود. در این الگو، امکان بروز نارضایتی و تشدید حس محرومیت برای یک قوم یا گروه خاص کمتر است.

در پایان باید اضافه کرد که تصمیم گیری درباره آینده سیاسی سوریه تنها در دست مردم این کشور و بر پایه خواست و اراده ملت سوریه است و قدرت های خارجی نمی توانند با ارایه طرح های گوناگون برای تکه تکه شدن یک سرزمین تصمیم بگیرند. این دست اقدام ها و موضع گیری ها، نگرانی ها را از شکل گیری «سایکس- پیکو»ی جدید در منطقه تشدید می کند. پر واضح است که ریشه بسیاری از چالش های امروز خاورمیانه در تعیین مرزهای ساختگی و بی پایه در قرارداد سایکس- پیکو پس از جنگ جهانی اول است. اکنون نیز پس سال ها، ایجاد اقلیم های خودمختار از طریق روندهای ساختگی و دیکته شده از جانب قدرت های خارجی، باری از آوار ویرانی سوریه برنخواهد داشت و تنها بحران را در این کشور تمدید خواهد کرد.

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.

 

• منبع: پایگاه رصد

ارسال دیدگاه