نگاهی به نامه خداحافظی وزیر خارجه آمریکا از کابینه

جان کری، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، در پایان دوره‌ی تصدی خویش بر این وزارتخانه، اقدام به انتشار نامه‌ای نموده که در آن به برشمردن اقداماتی پرداخته که دستگاه دیپلماسی دولت اوباما طی هشت سال گذشته انجام داده است. بررسی این نامه از این حیث که در نوع خود اولین مورد بوده و کارنامه‌ی ادعایی دولت اوباما در عرصه‌ی سیاست خارجی محسوب می‌شود، حائز اهمیت است.

اندیشکده راهبردی تبیین – باراک اوباما در پایان دوره‌ی ریاست جمهوری خود از هر عضو کابینه خواسته پیشرفت‌ها، موفقیت‌ها و دستاوردهایشان را در حوزه­ی خاص فعالیت خود در قالب یک نامه خداحافظی ارائه دهند. این کار که برای اولین بار در طول تاریخ دولت‌های ایالات متحده انجام شده، در قالب ارائه‌ی یک گزارش ساختارمند با هدف برشمردن دستاوردهای دولت اوباما در حوزه‌های مختلف انجام‌گرفته است. جان کری وزیر امور خارجه نیز در این چهارچوب اقدام به نوشتن یک نامه کرده و در آن علاوه بر برشمردن اقدامات انجام شده در دولت اوباما، توصیه‌هایی نیز به دولت بعدی آمریکا ارائه کرده است. نامه از این حیث که ادبیات آن توجیهی بوده و می‌توان به‌طور ضمنی افول ابرقدرتی ایالات متحده را از محتوای آن استنباط کرد، تاریخی است. با آن­که نامه ساختاری منسجم دارد، اما محتوای آن در حوزه‌هایی که سعی کرده افول قدرت جهانی آمریکا را پنهان کند، قابل چالش است. نکته‌ی قابل‌توجه این است که این نامه، ایران و موضوع هسته‌ای این کشور را مهم‌ترین مسئله و دستاورد سیاست خارجی اوباما دانسته و همچنین تلاش کرده حل مناقشات اساسی بین‌المللی را از دستاوردهای دولت وی نشان دهد.

 

ساختار کلی نامه

این نامه که خطاب به رئیس‌جمهور آمریکا نوشته شده، ابتدا به ترسیم وضعیت جهان و ایالات متحده در بدو ورود اوباما به کاخ سفید در سال 2009 پرداخته و بیان می‌دارد در ابتدای دوره‌ی ریاست جمهوری وی، آمریکا درگیر دو جنگ پرهزینه در عراق و افغانستان و گرفتار بزرگ‌ترین بحران اقتصادی از زمان رکود بزرگ بود. کری سپس می‌گوید: «اگرچه استفاده از زور در برخی موارد ضروری به نظر می‌رسد، اما راه‌حل دیپلماتیک همیشه قابل ترجیح‌تر است، زیرا اقدام نظامی عواقب نامشخصی در پی دارد.» در ادامه به بررسی اوضاع جهانی در ابتدای به قدرت رسیدن اوباما و در حال حاضر پرداخته، برخی مسائل و مشکلات را به لحاظ حوزه‌ی تأثیر، محدود و منطقه‌ای و برخی را جهانی می‌داند. کری بیان می‌کند: «امروزه تقریباً در هر جای دنیا یک موقعیت اضطراری بروز پیدا می­کند، کشورهایی که راجع به نحوه­ی پاسخ‌گویی به آن فکر می‌کنند بسیارند، اما تنها از ایالات متحده انتظار می‌رود به آن مسئله ورود کرده و پاسخ مقتضی بدهد.» وی با نوعی کنایه به رویکردهای جدید به وجود آمده در آمریکا مبنی بر دخالت کمتر در امور دنیا و پرداختن بیشتر به مسائل داخلی این کشور می‌گوید: «این بسیار ساده‌لوحانه است که گمان کنیم با پنهان شدن از دنیا می‌توانیم آینده‌ای امن و خوشبخت برای آمریکا بسازیم، زیرا که هیچ جایگزینی در دنیا برای رهبری آمریکا وجود ندارد.» در واقع ادعای کری بر این ایده استوار است که آمریکا برای تأمین هرچه بیشتر منافع خود نیازمند حضور فیزیکی و جدی در اقصی نقاط جهان است. این نامه در چند حوزه‌ی کلی به ارائه‌ی کارنامه‌ی دستگاه دیپلماسی دولت اوباما می‌پردازد که این حوزه‌ها عبارت‌اند از: امنیت مردم آمریکا، حمایت از تلاش‌ها در جهت پایان دادن به منازعات بین‌المللی، تقویت اتحادها، شراکت‌ها و نهادهای بین‌المللی، افزایش فرصت‌های اقتصادی برای بنگاه‌های آمریکایی و گسترش و دفاع از ارزش‌های جهانی.

 

 

نامه ذیل عنوان امنیت مردم آمریکا، به پیشگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای و امضای معاهده‌ی کاهش سلاح­های استراتژیک (استارت) با روسیه، ذیل عنوان تقویت نهادهای بین‌المللی به نقش رهبری آمریکا در سازمان ملل متحد و تقویت شراکت و پرداختن به بی‌ثباتی در غرب آسیا و ذیل عنوان دفاع از ارزش‌های جهانی به مبحث حفاظت از کره‌ی زمین و تلاش دیپلماتیک برای خروج امنِ منافقین از کمپ لیبرتی عراق می‌پردازد.

واشنگتن‌پست در واکنش به انتشار این یادداشت، آن را سرشار از سیاست‌ها و دستاوردهایی دانست که ترامپ می‌تواند به سادگی آن‌ها را لغو کند[1] و اسرائیل تایمز نوشت[2]: جان کری توافق هسته‌ای با ایران را ستایش و در مورد این­که طرح دو دولت محقق نشده شکوه و شکایت کرده است.

در این گزارش به بررسی مطالبی می‌پردازیم که به‌نوعی دارای اهمیت بیشتری در رابطه با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.

 

پیش­گیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای (با قابلیت راستی‌آزمایی)

در ابتدای بررسی این موضوع این نکته گفتنی است که دولت اوباما از ابتدای ورود به کاخ سفید، سه مسئله را در دستور کار سیاست خارجی خویش حائز اهمیت بسیار می‌دانست و درصدد بود آن‌ها را به‌عنوان میراث سیاست خارجی‌اش به سرانجام برساند. این سه مسئله عبارت بودند از: برنامه‌ی هسته‌ای ایران و چالشی که به‌زعم آنان این برنامه علیه امنیت ملی ایالات متحده و متحدانش به وجود آورده بود، برقراری رابطه با کوبا که از سال 1961 قطع شده بود، و نهایتاً به نتیجه رساندن راه‌حل دو دولت در حوزه‌ی فلسطین اشغالی. در دو مورد اول، نتیجه حاصل شد؛ برجام به‌عنوان بزرگ‌ترین دستاورد سیاست خارجی اوباما به دست آمد و رابطه با کوبا نیز در جولای سال 2015 احیا شد.

جان کری در این بخش به‌طور خلاصه، به چرایی رفتن به سمت مذاکره با ایران، اقدامات منجر به توافق، نتایج کوتاه‌مدت و بلندمدت توافق و برنامه‌ی پس از آن می‌پردازد؛ علاوه بر آن، به توصیف وضعیت صنعت هسته‌ای ایران قبل از توافق، بیان اقداماتی که در قبال این صنعت انجام شده و ارائه­ی توصیه‌هایی به دولت بعدی آمریکا پرداخته شده است. نامه با بیان این­که ایران در ابتدای ریاست جمهوری اوباما در مسیر دستیابی به توانایی تهیه‌ی مواد کافی برای ساخت یک بمب اتمی پیش می‌رفت، هنر دولت اوباما را در این می‌داند که دنیا را بر سر مقابله با این برنامه متحد کرده و با استفاده از راه‌حل دیپلماتیک- یعنی راهی که بیش­ترین قابلیت دوام و راستی‌آزمایی را دارد- از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کرده است. اوباما در کنفرانس مطبوعاتی خود پس از توافق لوزان در آوریل 2015 گفته بود: «ما برای مقابله با برنامه‌ی هسته‌ای ایران سه گزینه داریم؛ یک راه بمباران تأسیسات هسته‌ای است که نتیجه‌ی آن به راه افتادن یک جنگ جدید در خاورمیانه است و برنامه‌ی هسته‌ای ایران را چند سال به عقب می‌اندازد، یعنی در نهایت تنها بخشی از کاری را می‌کند که توافق انجام می‌دهد. گزینه‌ی دیگر کنار کشیدن از مذاکرات و ادامه‌ی تحریم‌ها علیه ایران است، با علم به این موضوع که هر بار تحریم‌هایی را علیه ایران وضع کرده‌ایم، ایران تسلیم نشده و در عوض برنامه‌ی اتمی خود را توسعه داده است.» اوباما در نهایت به این نتیجه می­رسد که بهترین راه‌حل در این موضوع، دستیابی به یک توافق قوی [برای آمریکا] با قابلیت راستی‌آزمایی است.[3]

در ادامه‌ی نامه، جان کری موفقیت دیپلماسی دولت اوباما را در این می‌داند که «با ایجاد یک ائتلاف بی‌سابقه، نظامی از تحریم‌های بین‌المللی را با هدف تغییر محاسبات ایران ایجاد کرد.» درواقع می‌توان گفت آمریکا با ائتلاف‌سازی و اعمال شدیدترین تحریم‌های بین‌المللی تاریخ، به دنبال تغییر شرایط و مجاب کردن ایران به محاسبه‌ی مجدد و دچار کردن این کشور به اشتباه محاسباتی و در نتیجه تغییر رفتار ایران بود. در ادامه نیز با بیان این­که «تحریم‌ها به‌تنهایی قادر به خاتمه دادن به برنامه‌ی هسته‌ای ایران نبودند»، گفته شده «هدف آن بود که بیازماییم آیا افزایش فشار می‌تواند یافتن راه‌حل از طریق مذاکره را ممکن سازد و در نهایت از ضرورت جنگ اجتناب شود یا خیر.» تأکید بر ضرورت اجتناب از جنگ به‌نوعی بیان‌کننده‌ی این است که گزینه‌ی نظامی برای ایالات متحده بدترین و دست‌نیافتنی‌ترین گزینه‌ی ممکن بوده، زیرا پاسخ ایران به هرگونه تجاوز نظامی، برای طرف مقابل نامشخص و مبهم است. با توجه به این­که ایران نسبت به آمریکا و نیت‌های این کشور بی‌اعتماد است، آن­گونه که در نامه گفته شده، آمریکا با استفاده از کانال‌های دوطرفه مذاکرات دوجانبه را کلید زده که این کانال‌ها احتمالاً شامل سازمان ملل، اتحادیه‌ی اروپا و یا کشور عمان بوده است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

سپس به بحث افزایش زمان گریز هسته‌ای ایران از حداکثر 90 روز به حداقل یک سال و همچنین کاهش 98 درصدی ذخایر اورانیوم غنی‌شده‌ی این کشور و فرصتی که این افزایش زمان برای اقدام علیه ایران در اختیار آمریکا قرار می‌دهد پرداخته شده است. کری به اقدامات شفاف‌ساز و نظارت بی‌سابقه نیز در همین راستا اشاره می‌کند. لازم به توضیح است که نظارت‌هایی که بر برنامه‌های هسته‌ای کشورها اعمال می­شود، شامل دو سطح است: یک سطح، ان پی تی[4] است که شامل تمام کشورهای عضو این معاهده می‌شود و سطح دوم پروتکل الحاقی است که کشورهایی را در برمی‌گیرد که آن را به تصویب رسانده و اجرا می‌کنند. می‌توان گفت نظارت بی‌سابقه‌ای که بر برنامه‌ی هسته‌ای ایران اعمال می‌شود، نه‌تنها فراتر از ان پی تی، بلکه فراتر از پروتکل الحاقی بوده و مطابق با سازوکار نظارتی برجام، شامل شدیدترین نظارت‌هایی است که در طول تاریخ علیه یک کشور مستقل به اجرا درآمده است. همچنین آن­گونه که گفته شده، ایران دو سوم از سانتریفیوژهای نصب‌شده را همراه با زیرساخت‌های پشتیبانی‌شان از تأسیسات خود برچیده و هسته‌ی راکتور اراک را به­گونه‌ای با سیمان پر کرده که تضمین می‌کند هرگز قابل‌استفاده‌ی مجدد نخواهد بود. نظارت و راستی‌آزمایی این اقدامات نیز تحت شمول همین ابزارهای شفاف‌ساز بی‌سابقه انجام می‌شود.

طبق آنچه کری می‌گوید، ایالات متحده و شرکایش در مقابل تمام این اقدامات، تحریم‌هایی را علیه ایران برداشته‌اند که «دقیقاً با هدف حصول همین راه‌حل دیپلماتیک وضع شده بودند.» این جمله، موفقیت‌آمیز بودن استراتژی وضع تحریم علیه ایران را به‌روشنی بیان می‌کند؛ درواقع تحریم‌ها محاسبات ایران را تغییر داده و به هدف خود یعنی دستیابی به توافق رسیده‌اند. وزیر خارجه‌ی آمریکا در ادامه نیز توصیه به ادامه‌ی این استراتژی موفقیت‌آمیز، یعنی حفظ و افزایش فشار بر ایران می‌کند: «ما باید فشارمان را حفظ کرده و همچنان تا زمانی­که برنامه‌ی موشکی ایران، حمایتش از تروریسم، بی‌توجهی‌اش به حقوق بشر و مداخله‌ی بی‌ثبات‌کننده‌اش در امورات همسایگانش ادامه دارد با این تهدیدات مقابله کنیم.» راجع به تحریم‌ها لازم است ساختار تحریم‌ها از مصادیق آن تفکیک شوند. ایران حتی اگر از مصداق تحریم‌ها به صورت موقت خارج شده باشد (البته بسیاری کارشناسان همین موضوع را نیز قبول ندارند و معتقدند ایران همچنان مصداق تحریم‌هاست و تنها به‌طور موقت اجرای تحریم‌های این کشور متوقف شده‌اند)، ساختار تحریم همچنان دست‌نخورده باقی مانده و آن‌گونه که وزیر خارجه‌ی آمریکا می‌گوید، خیلی سریع می‌توان این کشور را مجدداً در شمول آن­ها وارد کرد. همچنین طبق آنچه وزیر خارجه­ی آمریکا ادعا می‌کند، این موضوع به مقامات ایرانی گفته شده که در صورتی که جمهوری اسلامی رفتار خود را تغییر دهد، آمریکا آماده‌ی استقبال از آینده‌ای متفاوت در روابط خود با ایران خواهد بود.

در پایان این بخش نیز به از میان رفتن تهدید ایران به‌وسیله‌ی توافق هسته‌ای و بدون شلیک حتی یک گلوله اشاره شده است. از دید آمریکا سه مؤلفه، مزیت دیپلماسی و توافق را (نسبت به دو گزینه­ی جنگ و حفظ تحریم‌ها) برجسته می‌سازد: دوام، قابلیت راستی‌آزمایی و دور شدن ایران از دسترسی به بمب اتمی (که از دید آمریکا افزایش امنیت شرکای منطقه‌ای‌اش، خصوصاً رژیم صهیونیستی را در پی دارد).

 

پیش­گیری از اشاعه و کاربرد سلاح‌های کشتار جمعی

پشتیبانان فکری کابینه‌ی اوباما، دولت جرج بوش دوم را به خاطر یک‌جانبه‌گرایی و عدم بذل توجه کافی به نهادسازی، مورد سرزنش قرار می‌دادند؛ در مقابل، رویکرد دولت اوباما مبتنی بر چندجانبه‌گرایی و نهادسازی برای پیشبرد منافع ملی ایالات متحده بود.

در مبحث پیش‌گیری از اشاعه و کاربرد سلاح‌های کشتار جمعی (اعم از سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی)، آنچه که به نظر می‌رسد این است که دولت‌های مختلف ایالات متحده‌ی آمریکا- چه از طریق رویکرد چندجانبه‌گرایی و چه به‌طور یک‌جانبه‌گرایانه- با تضعیف توان دیگر کشورها در این حوزه، و تلاش برای دست‌نخورده ماندن توان این کشور، به دنبال تقویت نسبی جایگاه خود بوده‌اند.

کری در بخشی از نامه آورده است: «زمانی­که کشورها از قوانین و هنجارهای بین‌المللی حاکم بر این نوع تسلیحات تخطی کرده‌اند، ما اقدام کرده‌ایم.» این لحن متضمن این انگاره است که ایالات متحده خود را مدیر جهان می‌داند و از جایگاه بالای ابرقدرتی به مسائل می‌نگرد. کشورها مجبور به پذیرش و تعهد به هنجارها و قوانینی می‌شوند که برخلاف صفت بین‌المللی بودن، ساخته و پرداخته‌ی چند کشور- علی‌الخصوص ایالات متحده آمریکا – هستند و درصورتی‌که از این هنجارهایی که به‌طور غیرمستقیم به آنان تحمیل می‌شوند تخطی نمایند، با اقدام متقابل این کشور مواجه می‌شوند. در بخش دیگری از نامه نیز (تحت عنوان رهبری آمریکا در سازمان ملل متحد) آمده است: «در سازمان ملل، ایالات متحده ائتلاف­هایی را شکل داده تا آن‌هایی را که از هنجارهای بین‌المللی تخطی می‌کنند منزوی و نکوهش کند.» آمریکا علاوه بر شکل دادن به نهادهای بین‌المللی در راستای منافع خود، هر جا احساس کند نهادی به‌اندازه‌ی کافی در خدمت منافعش قرار نگرفته، تحت عنوان «مدرن‌سازی» به تجدید ساختار نهاد می‌پردازد: «…همچنین با مدرن‌سازی نهادهای ملل متحد و مدیریت‌شان، گسترش مشارکت سازمان ملل در مسائلی مانند حقوق دگرباشان جنسی و تقویت ابزارهای مهم سازمان ملل مانند صلح‌بانی و امداد بشردوستانه، ظرفیت‌های خود را در این سازمان تقویت کرده‌ایم.» یکی دیگر از مصادیق همین نهادسازی، کنفرانس تغییرات اقلیمی ملل متحد[5] است که در نوامبر و دسامبر سال 2015 در پاریس برگزار شد. از نگاه بسیاری از کارشناسان، آمریکا و دیگر کشورهای پیشرفته این توافقنامه را با هدف کاهش آهنگ رشد کشورهای در حال توسعه تدوین کرده و در حال به اجرا گذاشتن آن هستند.[6] حال آنکه این توافقنامه، رشد بخش‌های صنعت و کشاورزی در خود این کشورها را به علت پیشرفت تکنولوژیکی که دارند، با مشکل چندانی روبرو نمی‌کند.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

تقویت مشارکت و واکنش به بی‌ثباتی در خاورمیانه

دولت اوباما آن­گونه که کری می‌گوید: «بیش از هر دولت دیگری در طول تاریخ، پشتیبانی امنیتی از دولت اسرائیل داشته است.» تعداد قطعنامه‌های تصویب‌شده علیه رژیم صهیونیستی در دوران برخی رؤسای جمهور آمریکا عبارت‌اند از: ریگان ۲۱، بوش پدر ۹، بیل کلینتون ۳، بوش پسر ۶ و اوباما یک مورد. این قطعنامه­ها به دو صورت به تصویب رسیده‌اند: برخی با رأی مثبت آمریکا و برخی نیز با رأی ممتنع این کشور. لذا می‌توان اوباما را (تنها با تصویب یک قطعنامه در دورانش، آن هم بدون دادن رأی مثبت) نسبت به دیگر رؤسای جمهور آمریکا، جدی‌ترین حامی صهیونیسم دانست.[7]

در ادامه نیز آمده: «ما با رفتار بی‌ثبات‌کننده‌ی ایران در منطقه، از جمله حمایتش از گروه‌های تروریستی، مقابله کرده‌ایم و همچنان به همکاری با شورای همکاری خلیج [فارس] در مسائلی مانند امنیت دریایی، عملیات ضدتروریستی و امنیت مرزها ادامه می‌دهیم.» تمام تلاش ایالات متحده در منطقه‌ی غرب آسیا در دوران باراک اوباما مبتنی بر تضعیف ایران و به‌طور هم‌زمان تقویت نظامی شرکای منطقه‌ای خود بود. کری با حیاتی خواندن پیامدهای رویدادهای منطقه برای منافع ایالات متحده، رهبران عرب را به سه دسته تقسیم می‌کند: «برخی کنار رفته (یا کنار گذاشته شدند)، برخی طوفان را از سر گذراندند و برخی هم نیروهای مسلح را برای سرکوب تظاهرات به هر طریق ممکن به میدان فرستادند.» آنچه که از نوشته‌های کری– آن‌جا که از غرب آسیا صحبت می‌کند – و لحن انفعالی وی نسبت به بقیه‌ی قسمت‌های نامه برمی‌آید، این است که آمریکا نیز مانند بسیاری دیگر از کشورها، ابتدا از آنچه که در این منطقه رخ داد شگفت‌زده شد، اما پس از مدتی سیاست خود را دخالت در امور این کشورها و ایفا کردن نقشی فعال در آن­‌ها قرار داد.

 

حمایت آمریکا از منافقین

سازمان تروریستی منافقین، پس از انقلاب مسئول کشتار و ترور بیش از 17000 انسان بی‌گناه است. موضوع حمایت از این سازمان تروریستی نیز که ذیل عنوان اشاعه و دفاع از ارزش‌های جهانی مطرح شده، به‌عنوان یکی از دستاوردهای «دیپلماسی بی‌سروصدا اما مصرانه‌ی» دولت اوباما مورد ستایش قرارگرفته‌است: «مجاهدین خلق در اردوگاه لیبرتی مورد هدف قرار می‌گرفت و بمباران می‌شد و ما سال‌ها برای تسهیل انتقال و اسکان مجدد این گروه تلاش کردیم. به‌واسطه‌ی دیپلماسی ماهرانه و مصمم تیم ما، این دستاورد بشردوستانه‌ی بزرگ حاصل شد.» این سازمان که در دولت کلینتون ذیل گروه‌های تروریستی قرار گرفته بود، در دولت اوباما از این لیست خارج شد و آمریکا برای کمک کردن به آن، دیگر گرفتار محذوریت‌های سیاسی و حقوقی نخواهد بود. علاوه بر این، با توجه به مطرح‌شدن این مسئله ذیل عنوان دفاع از ارزش‌های جهانی، بعید نیست تلاش شود موضوع منافقین، در مذاکرات احتمالی حول مسئله‌ی حقوق بشر یکی از محورهای مذاکراتی قرار گیرد.

***

• لازم به ذکر است جهت دسترسی آسانتر خوانندگان محترم به اصلِ این نامه، نسخه اصلی آن در بخش ابتدایی همین صفحه در دسترس است.


منابع:

[1] Secretary of State John Kerry’s exit memo is filled with policies that Trump could undo,

https://www.washingtonpost.com/world/national-security/secretary-of-state-john-f-kerrys-exit-memo-is-filled-with-policies-that-trump-could-undo/2017/01/04/a8087b9e-d2ac-11e6-9cb0-54ab630851e8_story.html?utm_term=.2bdcee94b264.

[2] In exit memo, Kerry lauds Iran deal, laments no two state solution, The Times of Israel,

http://www.timesofisrael.com/in-exit-memo-kerry-lauds-iran-deal-laments-no-two-state-solution/.

[3] Statement by the President on the Framework to Prevent Iran from Obtaining a Nuclear Weapon, The Whitehouse:

https://obamawhitehouse.archives.gov/the-press-office/2015/04/02/statement-president-framework-prevent-iran-obtaining-nuclear-weapon.

 

[4] Non-Proliferation Treaty (NPT).

[5] UN Climate Change Conference.

[6] بنگرید به: توافق پاریس، زمینه­‌ساز تهدید و تحریم ایران، اندیشکده راهبردی تبیین، قابل‌دسترسی در:

http://tabyincenter.ir/15256/

همچنین بنگرید به: رژیم­‌سازی توافق پاریس؛ پازلی برای حفظ وضع موجود، اندیشکده راهبردی تبیین، قابل‌دسترسی در:

http://tabyincenter.ir/15459/

[7] آیا اوباما همچنان از جدی­ترین حامیان رژیم صهیونیستی است؟ اندیشکده راهبردی تبیین، قابل‌دسترسی در:

http://tabyincenter.ir/15653/

ارسال دیدگاه