اندیشکده راهبردی تبیین – تدوین رژیم حقوقی دریای خزر یکی از موضوعات مهمی است که اهمیت آن به تدریج نمایان میشود. شناخت و حفظ منافع ایران در جریان تدوین رژیم حقوقی این دریا – ایران طرفدار رژیم مشاع در خزر دارد و در غیر آن خواستار تقسیم عادلانه بر اساس سهم 20 درصد است(پورشیخیان، 1390: 27)- رابطه مستقیمی با شناخت الزامات ژئوپلیتیکی ایران در منطقهی خزر دارد، لذا بررسی و مطالعه این الزامات از ضرورت و اهمیت برخوردار است. بدیهی است الزامات ژئوپلیتیک کلیتی است که شناخت دقیق آن نیازمند توجه و کنکاش در جزئیات تشکیل دهنده است، از این رو در ادامه بر مبنای ژئوپلیتیک سعی خواهد شد با پرداختن به مهمترین جزئیات، زمینهای برای شناخت منافع ایران و الزمات ژئوپلیتیک در تدوین رژیم حقوقی دریای خزر فراهم شود.
الف) موقعیت جغرافیایی دریای خزر؛ دریاچه خزر که برگرفته از قوم کاسپی واقع در غرب قفقاز است، با طول 1200 کیلومتر از شمال و عرض متوسط 300 کیلومتر، بزرگترین دریاچه شور شرق قفقاز است(Adeebfarm2001:32). این دریاچه به طور مستقیم به دریا راه ندارد، بلکه از طریق کانال ولگا ــ دن به دریای سیاه مرتبط میشود و از این طریق، خط کشتیرانی بین دریای خزر و دریای سیاه برقرار است. در گذشته اتحاد شوروی کنترل بیشتر قسمتهای خاکی محدودهی دریا و بیشترین منابع آن از جمله نفت باکو را در دست داشت و در مقابل ایران بیشترین حوزهی آبی قسمت جنوبی خزر را در اختیار داشت، اما این وضعیت با فروپاشی شوروی تغییرات ماهوی به خود گرفت، به گونهای که دورنمای سیاسی آن در قرن اخیر به کلی دگرگون شده است. امروزه این منطقه را به طور مشخص میتوان به چهار حوزه ژئوپلیتیکی مرتبط دانست که عبارتاند از:
• حوزه آسیای مرکزی در شرق
• حوزه قفقاز در غرب
• حوزه ایران در جنوب
• حوزه روسیه و اسلاو در شمال
حوزههای چهارگانه مزبور بر حوزه دریای خزر تاثیر گذاشته و هویت ژئوپلیتیک آن را شکل میدهند(حافظنیا،1378: 44).
ب) جایگاه اقتصادی؛ مهمترین مؤلفه ژئوپلیتیکی منطقه خزر اهمیت ژئواکونومیک آن است که بیش از هر چیز به ذخایر انرژی آن باز میگردد(حسنخانی و کریمیپور،1392: 25). منطقه دریای خزر بعد از منطقۀ خلیج فارس و سیبری، سومین منبع انرژی جهان است(اطاعت و نصرتی،1388: 5) و حتی به آن لقب کویت دادهاندKemp, 1997, p.3)). طبق آمار و ارقام موجود در خصوص انرژي دريای خزر، وجود منابع انرژی که براي حوزه دريای خزر تخمين زده شده است، متفاوت به نظر مي رسد. با این وجود، بر اساس آمارها ذخاير نفت اثبات شده در اين حوزه بين۲۰۳ الي۲۳۵ ميليارد بشکه تخمين زده شده است که از اين ميزان، قزاقستان در آسياي مرکزي با ۱۳۲۲ ميليارد بشکه بيشترين ذخاير نفت را در اختيار دارد و بعد از آن ترکمنستان به عنوان ضلع ديگر صاحب انرژی آسيای مرکزي با ۷/۳۹، آذربايجان در منطقه قفقاز با ۳۹، ايران ۱۵، روسيه ۳/۷۷ و ازبکستان ۵۹/۲ ميليارد بشکه ذخاير نفت منطقه دريای خزر را در اختيار دارند. اين منطقه از حجم و ذخاير اثبات شده گاز نيز برخوردار است و با توجه به برآورد مراکز اطلاعاتی انرژي به نظر ميرسد که حدود ۲۳۲ تريليون فوت مکعب گاز احتمالي جهان در اين منطقه قرار گرفته باشد. با اين همه طبق گزارش مراکز اطلاعاتی انرژي، مجموعه گاز منطقه دريای خزر، کمتر از ۱۰ درصد گاز جهان است (http://donya-e-eqtesad.com/news/549472). به گزارش آژانس اطلاعات انرژی ایالات متحده با افزایش بهرهبرداری گاز طبیعی از دریای خزر، در آینده نزدیک این منطقه کانون جدید گاز طبیعی خواهد شد(Energy Charter, 2013: 1). طبق برآوردهای به عمل آمده، منابع هیدروکربنی انرژی( نفت و گاز طبیعی) دست کم تا افق 2030 همچنان ستون اصلی مصرف جهانی انرژی را تشکیل خواهد داد(واعظی، 1386: 20).
اما در مورد انرژی دریای خزر دو مقوله را باید مورد توجه قرار داد: اول استخراج منابع و دیگری انتقال انرژی. به واسطه عدم اتصال خزر به آبهای آزاد و محصور بودن کشورهای قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان در خشکیها باید راههایی برای انتقال این منابع انرژی به مصرف کنندگان در نظر گرفت(http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/6942/83760).
ج) اهمیت ترانزیتی؛ بنابراین، باتوجه به مقوله فوق، بحث از جایگاه انرژی خزر با توجه به محاط بودن کشورهای حاشیه بدون توجه به مقوله ترانزیت آن ناکارآمد است. ارزش مقوله انتقال منابع هیدروکربنی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به اوج خود رسید. کشورهای تازه تاسیس آسیای میانه و قفقاز به آبهای آزاد راه ندارند، بنابراین بهترین راه برای انتقال ذخایر عظیم نفتی و گازی منطقه استفاده از خطوط لوله است. به این ترتیب منابع انرژی خزر باید از طریق لوله به بنادری که به آبهای آزاد راه دارند انتقال یابد، در این بین اقدمات بازیگران برای تامین منافع خود از مسیرهایی مورد علاقهشان شدت گرفت. بنابراین، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظم ژئوپلیتیک جدیدی در منطقه شکل گرفت که می توان گفت ایران در مرکز آن قرار داشت. دسترسی نداشتن کشورهای حوزۀ شمال به آبهای آزاد و نیاز مبرم آنها به کانون مواصلاتی سهلالوصول برای واردات کالا و انتقال نفت و گاز به بازارهای جهانی بیش از پیش ایران را در مرکز نظم ژئوپلیتیک منطقهای در حال ظهور قرار داد. جمهوری اسلامی ایران به دو روش زیر میتواند از پتانسیل خود در این زمینه استفاده کند: یکی روش معاوضه یا سواپ و دیگری روش انتقال مستقیم.
الف) روش انتقال مستقیم: در این روش خط لوله ایجاد میشود و نفت کشورهای حاشیۀ خزر را به منطقۀ خلیج فارس منتقل میکند.
ب) سواپ نفت خزر: سوآپ یا همان معاوضه نفت است که ایران در شمال نفت را دریافت و به مصرف داخلی خود میرساند و در خلیج فارس به همان میزان دریافتی و برآورد ارزش، نفت خام را تحویل کشورهای طرف معامله خواهد داد، این طرح با علاقهمندی و استقبال قزاقها و ترکمنستان مواجه شد(مجتهدزاده،1374: 8-15). اما مسئله اصلی در این زمینه به مخالفت قدرتهای فرامنطقهای غرب و در صدر آن امریکا بر میگردد.
د) سیاسی – نظامی؛ مسئله دیگر به بعد نظامی و اهداف سیاسی پشت آن اشاره دارد. ارزش نظامی دریای خزر همواره مطرح بوده است، اما شوروی آن را منحصر به خود دانسته و ایران را از آن محروم کرده است (تلاشهای روسیه در این خصوص در معاهدات گلستان 1913 و ترکمنچای1928 و… پر واضح است)، اما با فروپاشی شوروی، اختلاف بر سر منابع دریا موجب تنش در روابط میان کشورهای ساحلی و گسترش رقابتهای امنیتی – راهبردی میان آنها شد. چنین بستری زمینه را برای گرایشهای نظامی تقویت کرد. این رقابتها به گونهای بود که با بالا گرفتن بهای نفت در سال 2005، بین سالهای 2006 و 2007 دولتهای دریای خزر مرحله تازه از تاریخ نظامی را به خود دیدند که بودجه نظامیشان به بیش از 50 درصد افزایش یافت (Laruelle and Peyrouse, 2009: 17). این افزایش بودجه نظامی در واقع به معنای تلاش کشورهای حاشیه خزر برای ساخت و تقویت نیروی دریای خود بود. نتیجه این مسابقه تسلیحاتی دور شدن و به نتیجه نرسیدن گفتگوهای مرتبط با رژیم حقوقی و دعاوی مالکیت بر منابع دریایی میباشد(کریمیپور،1388: 218).
ایران نیز که تا قبل از فروپاشی شوروی به دلیل پیمانهای تهران و مسکو، نمیتوانست در خزر پایگاه نظامی داشته باشد؛ اما بعد از سال 1990، قدرت و ساختار نیروی دریایی خزر ایران به تدریج گسترش یافت و بر مبنای آن، ایران 38 کشتی وارد دریای خزر نمود تا توان نظامی خود را افزایش دهد، تلاشهایی که با تهدیدات غرب بیشتر هم شد( J. Main, 2005: 9) با این وجود، موضع ایران همواره بر غیرنظامی کردن دریای خزر و استفاده از آن به عنوان پل دوستی و همکاری بین دولتهای ساحلی بوده است (باوند،1386: 12).
ه) رقابت قدرتی(ژئوپلیتیک)؛ برژینسکی، منطقه اوراسیا و در سطحی پایینتر خزر را همچون صفحه شطرنجی در نظر میگیردکه بازی بزرگی در آن جریان دارد (Atai, 2012: 133-134) منابع هیدروکربنی خزر و موقعیت راهبردی آن، علاوه بر روسیه و ایران بعنوان دو قدرت برجسته منطقه، آمریکا و اتحادیه اروپا (بعنوان بازیگران خارج منطقه) را نیز وادار به ورود به معادلات این حوزه کرده است. این مساله موجب شکل گیری رقابت و گاه کشمکش بین هر یک از قدرت های دخیل در حوزه خزر شده است. بنابراین، هر یک از قدرتها بسته به قدرتشان در این فرآیند نقشی مؤثر دارند. این مسئله صفبندیهایی را در بین کشورهای درگیر در خزر بر سر مسائل راهبردی انرژی دریای خزر به وجود آورده که به شکل ضمنی به ایجاد موازنه بین آنها منجر شده است. به گونهای که از درون آن دو جبهه صفآرایی کردهاند؛ در یک سو کشورهای روسیه، ایران و تا حدی چین و در طرف دیگر امریکا، اتحادیه اروپا. در این پیوند تهران همچون بازیگری کلیدی در منطقه علاقمند است تا با گسترش نفوذ خود در شمال از جمله در خزر- هم قدرت ملی خود را افزایش دهد و هم مانع از بهره برداری واشنگتن که در صدد است تا ایران را محاصره کند گردد. اما حضور تهران با مسکو در صفآرایی رقابت قدرتی به معنای پیوند استراتژیک بین دو کشور نیست، هرچند تهران تلاش داشت تا با ابتکاراتی نظیر اِکو، میانجیگری در بحرانهای داخلی برخی از کشورها در مناطق یاد شده، تلاش برای عبور خطوط انتقال انرژی مناطق یاد شده از خاک خود و … جایگاه بینالمللی خود را ارتقاء دهد، اما روسیه مانع از تحقق یافتن اهداف ایران شد. از جمله «در اکتبر 1993 یک کنفرانس بینالدولی با شرکت روسیه، قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان برای ایجاد جبههای علیه ایران بر پا شد(مجتهد زاده،1379: 10).
و) روانشناختی؛ پارامتر بسیار مهم دیگر به حوزه روانشناختی و ارزش آن بر میگردد. ایران در اقلیمی واقع شده که میزان نزولات جوی اندکی را بویژه در فلات مرکزی تجریه میکند، تغییرات اقلیمی بدون شک پیامدهای منفی بیشتری را در دهههای آتی بر کشور جای خواهد گذاشت. از این منظر، خزر یک مخزن مثبت روانشناختی برای کشور و بویژه ساکنان فلات مرکزی برای تنگناهای آینده است.
ز) حضور قدرتهای سیاسی – اقتصادی فرامنطقهای؛ حادثه 11 سپتامبر باعث شد قدرت های بزرگ علاوه بر خلیج فارس به سایر منابع انرژی در مناطق دیگر نیز رجوع کنند. (موسوی:1384). در واقع از این تاریخ به بعد ترکیب رقابتهای ژئوپلیتیک و رقابتهای نفتی و اقتصادی شرایط ویژهای را در این منطقه(کشورهای حاشیه خزر) بوجود آورده و حضور نیروهای نظامی ایالات متحده و تاسیس پایگاه نظامی در سرزمینهایی که حیاط خلوت روسیه به حساب میآید موجبات تحولات سیاسی و امنیتی جدیدی را مهیا ساخته است که اگر مورد توجه و نظارت قرار نگیرد میتواند نوع جدیدی تهدیدات را علیه امنیت ملی کشور ایران بوجود آورد. بدين ترتيب درياي خزر از لحاظ ژئوپليتيک، نقش خاصي را براي رقابت قدرتهاي بزرگ ايفا ميکند، که از مهمترین پیامدهای آن میلیتاریزه شدن و در گام بعدی ایجاد موانع بر سر راه دستیابی به یک رژیم حقوقی فراگیر در حوزه خزر بوده است. به عبارت دیگر، استراتژي آمريکا و اتحاديه اروپا به عنوان شرکاي استراتژيک در بهرهبرداري از ژئوپلیتیک خزر علیه ایران و روسیه از اهميت اساسي برخوردار شد. بدیهی است که آمریکا و اروپا در جهت اهداف راهبردی خود به دنبال اثرگذاری بر مناسبات قدرت در حوزه خزر هستند، از آنجا که ایران به لحاظ استراتژیک تهدیدی برای منافع غرب محسوب خواهد شد، لذا با نفوذ در کشورهای پیرامون خزر از جمله آذربایجان و تعریف کردن آن در حوزه ژئوپلیتیک خود به مداخله و ژئوپلیتیک نمودن این حوزه علیه کشورهای مخالف از جمله ایران استفاده میکنند.
نتیجه؛ با توجه به آنچه اشاره رفت مهمترین الزامات ژئوپولیتیک ایران در تدوین رژیم حقوقی دریای خزر را پارامترهای موقعیت جغرافیایی و جایگاه اقتصادی؛ اهمیت ترانزیتی، سیاسی – نظامی؛ رقابت قدرتی(ژئوپلیتیک)؛ ارزش روانشناختی دریای خزر و حضور قدرتهای سیاسی – اقتصادی فرامنطقهای تعیین میکند. بنابراین، با توجه به پیوندی که مولفههای فوق با منافع ملی دارند، توجه به الزامات فوق و مبنا قراردادن آنها در تدوین رژیم حقوقی دریای خزر باید در دستور راهبرد کشور قرار گیرد. از این رو، جمهوری اسلامی ایران با درک الزامات و مولفههای ژئوپلیتیک و ارزشهای برآمده از جغرافیای حوزه خزر میتواند با دیپلماسی ژئوپلیتیک محور در تدوین رژیم حقوقی دریای خزر در تحقق اهداف عالیه کشور گام بردارد و تا تعیین رژیم حقوقی فراگیر ایران با تغییر فضای حاکم بر خزر روند امور را به نفع خود تغییر دهد، بنابراین میطلبد ایران با کوششی برنامهریزی شده در جهت حاکم کردن فضای همکاریهای تجاری – اقتصادی بر دریای خزر در راهبردی درازمدت موازنه را به سمت ثبات و صلح سوق دهد.
منابع:
باوند، هرمیداس (1386) بررسی رژیم حقوقی دریای خزر در مصاحبه با هرمیداس باوند، گزارش، سال هفدهم، شماره 192
حسنخانی، محمد و داوود کریمیپور(1392) دریای خزر و ملاحظات ژئواکونومیک شرق و غرب، مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره 6، شماره 2
مجتهدزاده، پیروز (1374) دیدگاههای ایران در رابطه با دریای خزر ــ آسیای مرکزی، خلیج فارس و خاورمیانه، اطلاعات سیاسی ــ اقتصادی، سال نهم، ش ۹۵ ــ ۹۶
مجتهد زاده، پیروز(1379) دورنمای ژئوپلتیک منطقه خزر-آسیای مرکزی، دوماهنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره های 155-156.
حافظنیا، محمدرضا(1378) تفاوتها و تعارضها در حوزه ژئوپلیتیک دریای خزر، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 27، انتشارات وزارت امورخارجه
اطاعت، جواد و نصرتی، حمیدرضا(1388) ایران و خطوط انتقال انرژی حوزه خزر، فصلنامه مطالعات اوراسیای مرکزی، سال دوم، شماره 3
واعظی، محمود(1386) انرژی اوراسیایی، تهران، پژوهشکده مطالعات استراتژیک
پورشیخیان، علیرضا(1390) رژیم حقوقی دریای خزر: مشاع، تقسیم یا استمرار همکاریهای چندجانبه، چشمانداز جغرافیایی(مطالعات انسانی) سال ششم، شماره 15
کریمیپور، یداله و محمد حیدری (1388) ژئوپلیتیک کرانههای دریایی ایران از دیدگاه مدیریت یکپارچه مناطق ساحلی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت معلم
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3814/6942/8376
http://donya-e-eqtesad.com/news/549472
Kemp, Geoffrey(1997), Energy Super Bowl Strategics and the Persain Gulf and Caspian Basin, Washington DC: The Nixon center..
Main, Steven (2005), The Bear, The Peacock, The Eagle, The Sturgeon and the Black, Black Oil: Contemporary Regional Power in the Caspian Sea, London: Defence Academy of the United Kingdom.
Energy Charter (2013), The Energy Charter Treaty, Available at: http://www.energycharter.org/process/energy-charter-treaty-1994/energy-charter-treaty/, (Accessed on: 8/3/2016).
Atai, Farhad (2012), “Iran and the South Caucasus Countries”, Central Eurasia Studies, Vol. 5, No. 10, pp. 119-136.
Adeebfar, Tamine (2001), Geopolitical Dimensions of the Main Export Pipeline in the Caspian Region: The Bako-Tibbilis-Ceyhan Pipeline and The Events of 11 September 2001, Tehran: Institute for International Energy Studies.
Laruelle, Marlene and Sebastien Peyrouse (2009), “The Militarization of the Caspian Sea: “Great Games” and “Small Games” over the Caspian Fleets”, China and Eurasia Forum Quarterly, Vol. 7, No. 2. pp. 17-35.