وحدت‌گرایی، مبنای تقسیم جبهه حق و باطل

رهبر انقلاب در سالروز میلاد پیامبر اکرمِ (ص) امسال، به نکات مهمی اشاره کردند. ایشان با دسته‌بندی جبهه حق و باطل کنونی به دو جریان وحدت‌طلب و تفرقه‌خواه، تلاش اصلی دشمن در شرایط کنونی را تمرکز برای ایجاد تفرقه در بدنه جهان اسلام دانستند. در این مجال، سعی خواهیم کرد با تبیین چرایی این سخنان، نسبت‌مان با جریانات موجود را تا حدودی شفاف‌تر نماییم.

اندیشکده راهبردی تبیین – رهبر انقلاب در سالروز میلاد پیامبر اکرم (ص) در سال جاری به نکات بسیار مهمی اشاره کردند. ایشان با دسته بندی جبهه حق و باطل کنونی به دو جریان وحدت طلب و تفرقه خواه، تلاش اصلی دشمن در شرایط کنونی را تمرکز برای ایجاد تفرقه در بدنه جهان اسلام دانستند. بخش‌هایی از این سخنرانی مهم عبارت است از:

«امروز دو اراده در این منطقه با یکدیگر در تعارض‌اند: یک اراده، اراده‌ی وحدت است؛ یک اراده، اراده‌ی تفرقه است… شیعه‌ی انگلیسی و سنّی آمریکایی مثل هم هستند؛ همه، دولبه‌ی یک قیچی هستند؛ سعی‌شان این است که مسلمانان را به جان هم بیندازند؛ این پیام اراده‌ی تفرقه است که اراده‌ی شیطانی است؛ امّا پیام وحدت این است که این‌ها از این اختلافات عبور بکنند، در کنار هم قرار بگیرند، با هم کار کنند… از وقتی در این منطقه نشانه‌های بیداری اسلامی دیده شد، فعّالیّتهای ایجاد تفرقه بیشتر شد؛ این‌ها تفرقه را یک وسیله‌ای می‌دانستند برای اینکه بر ملّت‌ها مسلّط بشوند… به نظر ما مهم‌ترین آمادگی امروز، عبارت است از اتّحاد بین مسلمین…»

در این مجال سعی خواهیم کرد تا با تبیین چرایی این سخنان، نسبت‌ خود با جریانات موجود را تا حدودی شفاف‌تر کنیم و از منظر وحدت – تفرقه به بازسازی معادلات موجود بپردازیم.

 

احیاگری دین توسط انقلاب، عامل تمرکز دشمن بر تفرقه

با از بین رفتن امپراطوری‌های بزرگ اسلامی، در واقع تمدن غربی رقیبی مهم را از صحنه خارج کرد و تازه از اواسط قرن 19 بود که «غرب مدرن» امکان اثرگذاری جدی‌تر بر جوامع اسلامی را پیدا کرد چرا که تا آن زمان، عمده مسلمین در حیطه مدیریت امپراطوری‌های قدرتمند اسلامی زندگی می‌کردند که خود مانع اصلی گسترش فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی غرب بود.

پس از دوران سیاه استعمار و با تحرک جدی‌تر مسلمانان ساکن در این مناطق که همگی با سرکوب و کودتا مواجه می‌شد، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید. این موفقیت، اولین دستاورد اسلام‌گرایان پس از اضمحلال قدرت‌های بزرگ اسلامی بود و از همین رو موجی از امید و اعتمادبخشی را در بدنه مسلمین ایجاد کرد.

 

 

از آنجا که هویت اصلی این انقلاب، اسلامی بود و تلاش داشت تا با بازگشت به آموزه‌های اصیل دینی، راه احیای عزت خویش را بازشناسی و طراحی کند، کسانی که در صدد نفی هسته مرکزی این نهضت یعنی مبانی اعتقادی آن بودند تلاش کردند تا در کنار فشارهای اقتصادی سیاسی و نظامی خود، با طراحی سلسله حملات گسترده اعتقادی و فکری، شالوده‌های این حرکت را مورد خدشه قرار دهند.

 

شيعه نمایی هویت انقلاب، مهم‌ترین راهبرد دشمن

اشتراک مبانی انقلاب اسلامی در ایران با عقاید همه مسلمین، کار را برای دشمن سخت کرده بود چرا که حملات فکری ایشان نوعاً حمله به عقاید همه مسلمین تلقی می‌شد و همه را به واکنش جدی وا می‌داشت. مثلاً در جریان تألیف کتاب موهن «آیات شیطانی» دشمن به آزمونی خطیر دست زد و وقتی عکس‌العمل امام و پس از آن واکنش میلیونی مسلمانان جهان را دید، به این باور رسید که راهی جز تفکیک هویت انقلاب اسلامی از سایر مسلمین را ندارد.

کما اینکه انقلاب، اینک داشت به‌تدریج تبدیل به الگویی برای تقویت امکان احیای مجدد قدرت اسلام می‌شد چرا که نشان می‌داد می‌توان سال‌های سال در مقابل فشار ابرقدرت‌های شرق و غرب ایستاد ولی از اصول و ارزش‌های دینی و پافشاری بر اهدافی چون حمایت از مستضعفان و دفاع از قدس شریف دست برنداشت.

از همین رو «شیعه نمایی انقلاب» و تلاش برای ایجاد ذهنیت وجود تعارض جدی مابین شیعه و سنی در جهان اسلام، در دستور کار آنان قرار گرفت تا بدین طریق از آثار عملی و شگرف انقلاب بر قلوب مسلمین بکاهند. در این میان دوستان نادان و آنانی که هنوز در پارادایم سنتی خود، با انقلاب همراهی می‌کردند و بجای تمرکز بر هدف «احیای قدرت تمدنی اسلام»، دغدغه مذهبی داشتند نیز همسو با دشمن عمل کرده و هدف از وقوع انقلاب را به‌زعم خود «گسترش تشیع» تعبیر نمودند!

 

بحران‌های اخیر منطقه و انحراف توسط غرب

مجموعه این تلاش‌ها گرچه در بخشی از مسلمانان مؤثر افتاده بود ولی نتوانسته بود اغلب مسلمین را نسبت به هویت اسلامی انقلاب ایران بدبین سازد تا اینکه بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا به وقوع پیوست. غربی‌ها بیش از همه نگران شدند و به ثمر رسیدن این بیداری را مقدمه خروج همیشگی‌شان از منطقه و از دست دادن بازار پرسود جوامع اسلامی دیدند.

از همین رو با یک طراحی هوشمندانه، سرریز این تحولات در سوریه را مبدأ تبدیل این بیداری به درگیری مسلحانه با رنگ و بوی مذهبی قراردادند. دشمن با القاء این مسئله که در سوریه، مردمان سنی مذهبی که اکثریت جامعه هستند در مقابل حاکم علوی مذهبی که اقلیت است قیام کرده‌اند و برخلاف سایر کشورهای عربی، این حکام با حمایت جریان‌های شیعی ایران و حزب‌الله قصد تحویل دادن حکومت به مردم را ندارد، بحران سوریه را به یک «جنگ مذهبی» تمام عیار تبدیل کردند، در حالی که واقعیت بحران این نبود.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

از این پس عمده رسانه‌های عربی منطقه خط تقویت دوگانه ایرانی شیعی – عربی سنی را پی گرفتند و متأسفانه به‌خوبی در بازی ای که توسط آمریکا و انگلستان طراحی شده بود قرار گرفتند. این‌چنین بود که سرمایه‌گذاری‌های دشمن از سال 1357 تاکنون، در اینجا مورد بهره‌برداری قرار گرفت و در اذهان خیلی‌ها نسبت به هویت اسلامی انقلاب در ایران تشکیک ایجاد کرد.

 

فریب خوردگان الزاماً مخالف جریان مقاومت نیستند

در میانه این فتنه پر گرد و غبار، متأسفانه برخی از «اسلام‌گرایانی» که در رویکردها همسو با فریاد وحدت‌آفرین و عزت طلبانه انقلاب بودند نیز فریب خوردند. برخی زمینه‌های تاریخی و نیز اشکالاتی که در مدیریت حکومت سوریه و عراق وجود داشت، زمینه واگرایی از انقلاب را برای این گروه‌ها ایجاد نمودند.

هر چند با تدبیر مناسب می‌توان این واگرایی را به مقطع کنونی محدود نمود و بار دیگر دست آنان را گرفت ولی طبعاً کاری بس سخت و دشوار در پیش روست. مهم این است که بدانیم، جریانات اسلام‌گرا و بخش مهمی از بدنه جهان اسلام، صرفاً تحت تأثیر «تحولات سیاسی» چند ساله اخیر قرار گرفته است و برخلاف ادعای برخی تفرقه خواهان ظاهر الصلاح! آن را تعبیر به تحول اعتقادی یا تکفیری نمایی همه جهان اسلام ننمائیم!

نمی‌توان با اماره همسویی موقت جریانات اسلام‌گرا با عربستان سعودی که اینک وقیحانه حتی زمینه دوستی علنی با رژیم صهیونیستی را مهیا می‌کند، آنان را هم‌عقیده با افراطیون و تکفیری‌ها تصور کنیم که این تحلیل، یک خطای بزرگ و استراتژیک و عامل انزوا و تنهایی همیشگی انقلاب اسلامی از بدنه جهان اسلام خواهد بود.

 

پافشاری بر وحدت، عامل بازگشت به قدرت

بر همین مبناست که حتی اگر این جریانات بخواهند دستشان را رها کنند ما نباید دست آنان را رها کنیم. باید با اصرار بر وحدت و همدلی و نمایاندن تبعات تحولات موجود و آنچه که از دست داده و به دست آورده‌ایم، بر حجم گسترده تبلیغات و نیز ناراحتی و دلخوری آنان غلبه کنیم و ضمن توضیح مواضعمان در تحولات اخیر، افق بلندتر پیش روی امت اسلامی را متذکر شویم. طبیعی است که همه این موارد باید مبتنی بر عزت اسلامی صورت گیرد.

چنانچه رهبری انقلاب و سید حسن نصرالله نیز در دوره‌هایی بیان نمودند، نه صرفاً جریانات اسلام‌گرا که حتی در میان جریانات مسلح نیز کم نیستند کسانی که فریب خورده‌اند و جنس مشکلشان جهل است و عقلا خوب می‌دانند که جهل با علم قابل برطرف شدن است؛ یعنی همان سیره‌ای که امام المتقین (ع) با خوارج در پیش گرفت و در اثر گفتگوهای روشنگرانه و بردباری با آنان، بخش مهمی از آنان را از مسیر خطایشان بازگرداند، همان رسالت امروز همه ماست. البته معادلات امنیتی وقتی به سطح آشکار و تقابلی میرسد، به دلیل «سخت» شدن رویکرد تقابلی طرف دیگر، نمیتوان رویکرد منفعلانه اتخاذ کرد و باید به رفع تهدید و رفع منابع تهدید توأمان اندیشید.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

اگر امروز دست‌ها از هم جدا شود، فردا که کوره درگیری‌ها به سردی می‌گراید دیگر فرصت بازگشت مهیا نیست. همین که روابط ما با کسانی که همچون ما دغدغه احیای قدرت مسلمین را دارند و نمی‌خواهند مسلمانان وابسته به بیگانه باشند قطع نشود مهم‌ترین راهبرد شرایط کنونی است.

 

جلوی رهبری سعودی در دوگانه‌های منطقه را بگیریم

امروز که بیش از همیشه واضح شده که آمریکایی‌ها می‌خواهند دوگانه سعودی – ایران را به نماد تقابل سنی – شیعه بدل کنند و همه داشته‌های امت اسلامی را به باد دهند، باید خیلی هوشیار بود. خباثت‌های اسلام آمریکایی وابسته و جیره‌خوار بر ما روشن است ولی این تصور که در دوگانه مقاومت – سازش هر کس امروز با صراحت از سوریه دفاع نمی‌کند را به جریان سعودی وابسته بدانیم یک خطای بزرگ است.

بخش مهمی از کسانی که امروز با سران سوریه همدلی نمی‌کنند از سعودی نیز متنفرند! فهم این نکته بسیار راهگشا و مهم است. بعلاوه می‌دانیم که جریانات اسلام‌گرا نقدهایی به عملکرد گذشته سوری‌ها دارند که خود ما نیز برخی از آن نقدها را قبول داریم و گرچه در بیان دیپلماتیکمان با ادبیاتی چون «لزوم اصلاح» سخن گفته‌ایم ولی می‌دانیم که دولت سوریه مصداق دولت اسلامی با معیارهای قابل دفاع نبوده است، کما اینکه سایر دولت‌های عربی نیز نبوده‌اند.

جلوگیری از احساسات به خاطر آنچه در ذیل مسئله سوریه در حال وقوع است، می‌تواند به ما کمک کند که عقلانیت فهم خاستگاه مواضع مختلف را از دست ندهیم و جریان مقاومت را در ذیل، چهارچوب‌های تنگ برخی تحلیل‌ها نیاوریم. امروز همه کسانی که دلشان برای عزت مسلمین و آزادی قدس شریف می‌سوزد در ذیل جریان مقاومت‌اند ولو اینکه در مسئله سوریه دچار خطای در تحلیل شده باشند.

رویکرد تمدنی انقلاب اقتضا می‌کند که خود را محدود به شیعیان ننمائیم و تعامل با جریانات اهل سنت اسلام‌گرا و نه سکولارهایی که دغدغه تمدن سازی اسلامی ندارند نیز از واجبات تحقق این هدف اصلی و محوری انقلاب اسلامی است که باید به ملزومات آن پایبند ماند.

ارسال دیدگاه