کارنامه سیاه اوباما در برخورد با جمهوری اسلامی ایران

عملکرد اوباما در اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه ملت ایران، به‌وجود آوردن داعش و تحمیل جنگ داخلی به ملت سوریه و حمایت از نسل‌کشی مردم یمن توسط آل سعود و حمایت از رژیم بحرین در سرکوب شیعیان و...نشان می‌دهد که وی نیز کارنامه‌ای سیاه از خود جای گذاشته است.

باراک اوباما چهل و چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده نیز کاخ سفید را ترک کرد. وی طی هشت سال ریاست جمهوری، مانند دیگر روسای جمهور پیشین آمریکا، خصمانه‌ترین اقدامات را علیه ملت ایران تدارک دید.

اگرچه برخی رسانه‌ها و تحلیل‌گران داخلی و خارجی سعی دارند اوباما را متفاوت از روسای جمهور قبلی آمریکا نشان دهند اما کارنامه عملکرد وی در اعمال شدیدترین تحریم‌ها علیه ملت ایران، به‌وجود آوردن داعش در منطقه و تحمیل جنگ داخلی به ملت سوریه و حمایت از نسل‌کشی مردم یمن توسط آل سعود و حمایت از رژیم بحرین در سرکوب شیعیان و… نشان می‌دهد که وی نیز کارنامه‌ای سیاه از خود بر جای گذاشته است.
ازاین‌رو است که رهبر معظم انقلاب در دیدار با همافران و فرماندهان نیروی هوایی فرمودند: «رئیس‌جمهور جدید آمریکا می‌گوید باید از اوباما متشکر باشید! چرا؟ متشکر باشیم به‌خاطر داعش و آتش در عراق و سوریه و حمایت علنی از فتنه‌ی 88 ؟ او بود که تحریم‌های فلج‌کننده برای ملت ایران آورد؛ البته به خواسته‌اش نرسید و هیچ دشمنی نمی‌تواند ملت ایران را فلج کند.»
این تصور که تفاوتی میان رفتار اوباما یا هر رییس جمهوری دیگر آمریکا در قبال ایران وجود داشته، تصوری باطل است و چنین سخنی فقط می‌تواند نشانه ناآگاهی از ماهیت واقعی آمریکا باشد.
ایران در زمانی که اوباما مشت آهنین آمریکا را به تعبیر رهبر انقلاب، در دستکش مخملی پنهان کرده بود و از تغییر سخن می‌گفت، از شنیدن این الفاظ، ذوق‌زده نشد که امروز به‌زعم ترامپ حسرت گذشته را بخورد و یا از این‌که اوباما با ایران مماشات کرد تشکر کند. اگر ترامپ اندکی به گذشته بنگرد، خواهد دید که اوباما نه تنها با ایران مماشات نکرد، بلکه هرچه در توان داشت خرج حفظ اعتبار آمریکا کرد و از روی میز بودن همه گزینه‌ها سخن گفت.
اوباما حتی در آخرین روزهای کاری خود در کاخ سفید با تمدید تحریم‌ها و امضای قانون استمرار وضعیت اضطراری درباره ایران نشان داد که همه راهها را برای ترامپ باز گذاشته است، تا به دشمنی با ایران ادامه دهد. در واقع اوباما وارث جرج بوش شد و حالا ترامپ، میراث‌خوار اوباما است.
از نگاه جمهوری اسلامی ایران، آمریکای ترامپ همان آمریکایی است که در 38 سال گذشته بوده است. آمریکا جز دشمنی با ایران کار دیگری نکرده و هر یک از دو حزب که در قدرت بودند، در جبهه دشمن ایران قرار داشتند.
از این‌رو با توجه به ماهیت سیاستها و اهداف آمریکا در قبال ایران، از نگاه ملت ایران، هیچ تفاوتی میان اوباما و ترامپ وجود ندارد و جمهوری اسلامی ایران، فارغ از این‌که چه حزبی در آمریکا روی کار است، به سیاست اصولی خود ادامه می‌دهد.
ترامپ نسخه ‌بی‌روتوش آمریکاست، همان «دست چدنی» است که از دستکش مخملین بیرون آمده است. او با برف زمستانی فرود نیامده بلکه خروجی ساختار نظام و برگزیده جامعه آمریکاست و اگر در تاکتیک‌ها با اوباما تفاوت داشته باشد، در استراتژی اتفاق‌نظر دارند و هدف یا اهداف مشترکی را دنبال می‌کنند و مخصوصا در دشمنی و کینه‌توزی علیه ایران اسلامی کمترین اختلاف‌نظری با یکدیگر نداشته و ندارند.
اوباما می‌گفت – و افتخار می‌کرد – که با برجام و بدون شلیک یک گلوله، برنامه هسته‌ای ایران را مهار کرده‌ایم و مدعی بود مهار اقتدار نظامی، برنامه موشکی و حضور منطقه‌ای ایران، گام‌های بعدی است و ترامپ می‌گوید با پاره‌کردن برجام، برنامه هسته‌ای ایران را مهار خواهم کرد و اقتدار منطقه‌ای را از این کشور سلب می‌کنم!
ترامپ و کلینتون در جریان تبلیغات انتخاباتی، در دشمنی و کینه‌توزی علیه ایران اسلامی با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند و نشان می‌دادند که ذات آمریکا با کشورهایی که می‌خواهند مستقل باشند و زیر بار زور و باج‌خواهی نروند، خصومت جدی و تمام‌نشدنی دارد و این ماهیت استکباری آن‌گونه که طی سی و چند سال گذشته شاهد بوده‌ایم با حضور دموکرات‌ها و یا جمهوری‌خواهان در هیأت حاکمه آمریکا کمترین تغییری نمی‌کند.
چندماه قبل که برخی از جماعت منفعل برای پیروزی کلینتون دست به دعا برداشته و شاید از آن‌جا که دعای خود را مستجاب تلقی می‌کردند، پیشاپیش پیروزی خانم کلینتون را جشن گرفته و تصویر بزرگ او را بر صفحه اول روزنامه‌های زنجیره‌ای نشانده بودند، رهبر معظم انقلاب در جمع مردم اصفهان با حکمتی هشداردهنده تأکید کردند؛ «برخلاف عده‌ای که در دنیا برای نتیجه انتخابات آمریکا عزا گرفته‌اند یا عده‌ای دیگر که شادی می‌کنند، ما نه عزا می‌گیریم و نه شادی می‌کنیم، زیرا برای ما فرقی نمی‌کند و هیچ نگرانی هم نداریم.»
نگاهی به مواضع دولت باراک اوباما طی 8 سال گذشته نشان می‌دهد که از نگاه دولت اوباما همواره ایران به‌عنوان ناقض حقوق بشر و بی‌ثبات‌کننده صلح و امنیت بین‌المللی معرفی شده تا آن‌جا که با تحریم‌های بین‌المللی و نقض برجام تلاش شد حلقه فشار علیه جامعه ایرانی تنگ‌تر شود و همواره تلاش شد قدرت جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های مختلف تضعیف و آمریکا با ایران ضعیف‌شده روبه‌رو شود.
به عبارت دیگر «تغییر رژیم»، «نرمالیزه کردن رفتار» و «ایدئولوژی‌زدایی از رفتار ایران» سه هدف عمده دولت باراک اوباما در تقابل با ایران در دوران پسابرجام بوده است و بدون‌تردید چنین اهدافی نیز توسط دولت ترامپ – احیاناً با تاکتیک‌های متفاوت‌تر- دنبال خواهد شد.
اوباما رسماً در یکی از سخنرانی‌های خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 92 اعلام کرد که «آمریکا به‌دنبال تغییر حکومت در ایران و ممانعت از استفاده ایران از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای نیست ولی می‌خواهد جلوی دسترسی آن به سلاح‌های هسته‌ای را بگیرد» اما پس از امضای برجام نه تنها آن‌را نقض کرد بلکه تحریم‌های گسترده‌ای را علیه ایران با هدف ایجاد نارضایتی اقتصادی عمومی و تبدیل آن به اردوکشی سیاسی – خیابانی در دستور کار قرار داد. برهمین اساس گفته‌های اخیر ترامپ را هم باید با مصداق عینی آن یعنی رفتار و مواضع باراک اوباما سنجید و این انتظار را داشت که آمریکا همچنان جهت تغییر حاکمیت در ایران تمام ابزارهای ممکن از تحریم، تهدید تا فشار و تحقیر را در دستور کار قرار دهد.
به‌طور کلی می‌توان مدل رفتاری آمریکایی‌ها در قبال ایران را به‌صورت یک هرم ترسیم کرد که در رأس این هرم، «تغییر رژیم» قرار دارد که طی هیچ دوره‌ی زمانی از رفتار آمریکایی‌ها نسبت‌ به ایران کنار گذاشته نشده، گرچه روش‌ها و تاکتیک‌های آن تغییراتی داشته است. در پایین این هرم نیز مدل‌های دیگر رفتاری آن‌ها قرار می‌گیرد که عبارت‌اند از: نرمالیزه کردن رفتار ایران، ایدئولوژی‌زدایی از رفتار ایران و حفظ وضعیت هشدار برای مبادلات تجاری و اقتصادی.

1- تغییر رژیم‌
آمریکایی‌ها از دیرباز آرزوی تغییر رژیم ایران را در سر داشته‌اند. هرچند به‌مقتضای زمان، از عباراتی چون تغییر رژیم، تغییر رفتار و تغییر محتوای نظام جمهوری اسلامی سخن گفته‌اند، اما هیچ‌گاه نسبت به انجام آن مماشات نکرده‌اند. در همین چند روز اخیر، آمریکایی‌ها در بالاترین سطح مقاماتی که در دولت آمریکا حضور داشته‌اند، یعنی در سطح معاون و رئیس پارلمان و رئیس حزب، در نشست منافقین شرکت کردند و بارها و بارها از «تغییر رژیم ایران» سخن گفتند. برای مثال، جان بولتون، نماینده‌ی سابق آمریکا در سازمان ملل، در این نشست گفت: «بگذارید صریح بگویم که این موضوع (حمایت از گروه‌های حامی سرنگونی جمهوری اسلامی ایران) باید سیاست اعلامی ایالات‌ متحده‌ی آمریکا و همه‌ی دوستانش باشد تا این‌کار را در نزدیک‌ترین فرصت ممکن انجام دهند.»
این موضوع صرفاً به اظهارنظر مختوم نمی‌شود. آمریکایی‌ها از حمایت از تغییر رژیم نیز سخن می‌گویند. برای مثال، جوزف پودر، نویسنده‌ی مجله‌ی «فرونت پیج» بیان می‌کند: «مردم ایران باید این رژیم را تغییر دهند و اگر نه اقدام نظامی، نیاز به حمایت معنوی آمریکا دارند.»
هم‌چنین مایکل لدین، مشاور اسبق شورای امنیت ملی آمریکا و از چهره‌های برجسته‌ی محافظه‌کار، در یادداشتی که در «وال‌استریت ژورنال» منتشر کرد، برای مقابله با «تهدید ایران» معتقد است: «حمایت از مخالفان حکومت ایران بهترین مسیری است که منجر به سرنگونی و تحقیر رژیم می‌شود.»
این ایده در تمامی سطوح در آمریکا دنبال می‌شود. برای مثال، مارک دابوویتز، مدیر اجرایی بنیاد دفاع از دموکراسی، در جلسه‌ی استماع «کمیته‌ی فرعی سیاست‌های پولی و تجاری خدمات مالی مجلس نمایندگان آمریکا»، برای بررسی طرح‌های قانونی متوقف کردن معامله‌ی بوئینگ با ایران، اظهار داشت که «قبل از این‌که اجازه‌ی پیشروی این توافق صادر شود، کنگره باید فشار بر ایران برای تغییر رفتارش را افزایش دهد و فروش هواپیما به این کشور را به تغییرات محسوس در رفتارهایی که وضع تحریم را در پی داشته، گره بزند.»

2- نرمالیزه کردن رفتار ایران‌
هنجاری و عادی شدن ایران یکی دیگر از الگوهای رفتار آمریکا در برابر ایران است. نرمالیزه کردن موضوعی است که ابتدا در فضای اندیشکده‌ای و بعد رسانه‌ای آمریکا مطرح شد و سپس وارد محافل دیپلماتیک شد. منظور از هنجاری شدن، پذیرش قواعد نظام بین‌الملل توسط کشور هدف و کنار گذاشتن آرمان‌ها است. بر همین اساس، اوباما در سخنرانی سال گذشته‌ی خود در سازمان ملل، از کنار گذاشتن شعار «مرگ بر آمریکا» توسط ایرانیان صحبت کرد و به‌صراحت گفت: «مردم ایران تاریخ پرافتخاری دارند و ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای دارند، اما سردادن مرگ بر آمریکا شغل ایجاد نمی‌کند و برای ایران امنیت بیشتری به همراه نمی‌آورد.»
جان کری نیز در پاسخ به سؤال خبرنگار بی.بی.سی می‌گوید: «فکر می‌کنم همه می‌توانند با تغییر لحن و کم کردن از شعارها شروع کنند. اول از همه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل.»
روزنامه‌ی «وال‌استریت ژورنال» در یادداشتی به قلم برت استیونز، با عنوان «عادی‌سازی ایران» (Normalizing Iran) صراحتاً اعلام می‌دارد ایران فقط زمانی کشوری «عادی» خواهد شد که دیگر جمهوری اسلامی نباشد. نویسنده در این یادداشت، «بهترین راه مرتفع کردن بدبینی‌ها در طی زمان» را «از بین بردن نفوذ تندروهای ایرانی، تعامل هرچه بیشتر با میانه‌روها و نمایش حداکثر انعطاف‌پذیری دیپلماتیک» دانسته است.»
این همان چیزی است که باراک اوباما در بامداد شنبه، یکم آوریل، یعنی چهاردهم فروردین، در حاشیه‌ی نشست امنیت هسته‌ای در واشنگتن نیز به آن اشاره کرده و گفته بود: «ایران باید آن‌چیزی که هر کشور دیگری در دنیا می‌فهمد را درک کند و آن این‌که شرکت‌ها می‌خواهند جایی بروند که احساس امنیت بکنند؛ جایی که شاهد مناقشات گسترده نباشند؛ جایی که بتوانند مطمئن باشند مبادلات طبق روال معمول انجام می‌شوند و این‌هم سازگاری‌ای است که ایران باید آن‌را انجام دهد.»
بنابراین آمریکایی‌ها بسیار تلاش می‌کنند تا وانمود کنند که رفتار ایران در دوره‌ی پسابرجام بایستی متناسب با استانداردهای بین‌المللی مورد قبول آن‌ها باشد.

3- ایدئولوژی‌زدایی از رفتار ایران‌
آمریکایی‌ها پروژه‌ی مهار قدرت نرم را از دو مسیر ایدئولوژی‌زدایی از رفتار ایران (از منظر محتوای انقلاب اسلامی) و کنترل رفتار امنیتی تهران (در بُعد استراتژیک آن) پیش می‌برند.
یکی از برنامه‌هایی که آمریکایی‌ها در یک سال اخیر به‌شدت به‌دنبال آن بودند، روند انقلاب‌زدایی از رفتارهای ایران در منطقه است. به‌عبارتی آمریکایی‌ها در راستای همان گزاره‌ی نرمالیزه کردن رفتار ایران، به‌دنبال این هستند تا بخشی از بدنه‌ی نظام را به‌سمت «شرمندگی بین‌المللی» (shaming) بابت رفتارهای انقلابی ایران ببرند تا به‌واسطه‌ی همین شرمندگی بین‌المللی، ایران دست از حمایت از محور مقاومت بردارد. این موضوع در اظهارات جان کری نیز نمود داشته است. وی در فروردین 1395 در دیدار با خالد بن‌ احمد آل‌خلیفه، همتای بحرینی خود، در منامه هدف باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، از دیدار با سران کشورهای عرب خلیج‌فارس را در نشست کمپ دیوید، بررسی چگونگی حرکت پس از توافق هسته‌ای و دنبال کردن «تغییر رفتارهای ایران در رابطه با فعالیت‌های دیگر تهران» به‌خصوص در منطقه اعلام کرد.

4- تحمیل داعش به جهان اسلام‌
وزیرخارجه دولت اوباما در کتاب خود با عنوان «گزینه‌های دشوار» سخنان غافلگیرکننده‌ای را مطرح ساخت و اذعان کرده است که داعش در واقع ساخته دست آمریکا با هدف تقسیم خاورمیانه است.
وی در کتاب خاطرات خود که اخیرا در آمریکا چاپ شد، نوشته است: ما وارد جنگ عراق، لیبی و سوریه شدیم و همه‌چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در 30 ژوئن رخ داد و همه‌چیز ظرف 72 ساعت تغییر کرد. وی در ادامه آورده است: من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان، این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود اما ناگهان همه‌چیز فروپاشید. توافق شده بود تا دولت اسلامی (داعش) در روز 5 / 7 / 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا ما و اروپا هرچه سریعتر آن‌را به رسمیت بشناسیم.
این مقام سابق آمریکا خاطرنشان کرده است: همه‌چیز در مقابل ما بدون هشدار قبلی فرو ریخت. اقدام هولناکی رخ داد. ما به توسل به زور فکر کردیم اما ارتش مصر، سوریه یا لیبی نیست؛ ارتش مصر بسیار قدرتمند است و مردم مصر هیچگاه ارتش خود را تنها نمی‌گذارند. زمانی که ما با ناوهای آمریکایی به سمت اسکندریه رفتیم، از سوی گروهی از زیردریایی‌های بسیار جدید با نام «گرگ‌های دریا» زیر نظر گرفته شدیم، این زیردریایی‌ها به جدیدترین سلاح‌ها و تجهیزات رهگیری مجهز بودند. زمانی که تلاش کردیم به دریای سرخ نزدیک شویم، با جنگنده‌های قدیمی میگ 21 روسیه غافلگیرشدیم اما مسأله عجیب‌تر این بود که رادارها نتوانستند بفهمند این جنگنده‌ها از کجا آمدند و به کجا رفتند.
کلینتون در ادامه نوشته است: ما ترجیح دادیم برگردیم. حمایت و پشتیبانی مردم مصر از ارتش بیشتر شده بود. چین و روسیه نیز مخالفت خود را با این اوضاع اعلام کردند و ناوها بازگردانده شدند؛ هنوز هم نمی‌دانیم که چگونه با مصر و ارتشش تعامل و برخورد داشته باشیم. اگر علیه مصر متوسل به قدرت می‌شدیم، شکست می‌خوردیم و اگر مصر را رها می‌کردیم، چیز مهمی را از دست می‌دادیم. مصر قلب جهان عرب و جهان اسلام است و ما تلاش داشتیم تا از طریق اخوان المسلمین و از طریق داعش این کشور را تحت کنترل درآورده و آن‌را تقسیم کنیم و پس از آن به کشورهای حوزه خلیج فارس برویم. کویت اولین کشوری بود که از طریق دوستان ما در آن‌جا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرین و عمان مد نظر ما بودند و پس از آن منطقه عربی کاملاً تقسیم می‌شد و به‌صورت کامل آن‌را تحت کنترل درمی‌آوردیم. ما منابع نفت و گذرگاه‌های آبی را تحت تصرف خود درمی‌آوردیم. اگر برخی از اختلافات میان آن‌ها وجود داشت، اوضاع تغییر می‌کرد.

5- نتیجه‌گیری‌
مجموع مدل‌های رفتاری آمریکا در برابر ایران نشان‌دهنده‌ی این است که آمریکایی‌ها نه‌تنها تعهداتشان در قبال ایران را، که طی برنامه‌ی جامع اقدام مشترک، ملزم به اجرای آن بودند، اجرا نکردند، بلکه رفتار خصمانه‌ی خویش در قبال ایران را همچون 37 سال گذشته و بلکه با قوت و سازمان‌دهی بیشتر و دقیق‌تر به پیش می‌برند و به نظر نمی‌رسد که خصومت آن‌ها تقلیل یابد. بنابراین لازم است برای احقاق حق مردم ایران، منطق منطبق بر آرمان‌های انقلاب اسلامی برای رفتار کردن در قبال بدعهدی‌های آمریکا اتخاذ شود.
مقام معظم رهبری تابستان امسال و قبل از این‌که خیلی از این مسائل روشن شده باشد، در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم (5/4/1395) فرمودند: «ما هرجا به انقلاب تکیه کردیم، به روحیه انقلابی تکیه کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا از ارزش‌ها کوتاه آمدیم، انقلاب را ندیده گرفتیم، از این گوشه‌اش زدیم، از آن گوشه‌اش زدیم، تأویل و توجیه کردیم، برای خوشایند عناصر استکبار که دشمنان اصلی اسلام و دشمنان اصلی این نظامند، مدام حرف را جویدیم، حرف را خوردیم، عقب ماندیم؛ قضیه این‌جوری است. راه پیشرفت ایران اسلامی، احیای روحیه انقلابی و احیای روحیه مجاهدت است.»

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.
• منبع: تسنیم

ارسال دیدگاه