ترجمه اختصاصی

جوزف نای: قدرت نرم، بخش ضروری قدرت سخت

جوزف نای بعد از کاهش بودجه برخی نهادهای این کشور از سوی ترامپ، در مصاحبه با اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا درباره رابطه قدرت نرم و قدرت سخت و اثرات این کاهش بودجه بر قدرت نرم آمریکا صحبت کرد که متن منتشر شده، اکنون از سوی گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین ترجمه شده است.

اندیشکده راهبردی تبیینآنچه در ادامه می‌آید، مصاحبه ای است از جوزف نای، استاد برجسته مدرسه جان اف کندی دانشگاه‌ هاروارد که در تاریخ 30 مارس 2017، توسط زاکاری لوب، سردبیر و نویسنده شورای روابط خارجی آمریکا انجام گرفت. اکنون ترجمه مصاحبه مذکور، توسط گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین صورت گرفته است.

***

طرح دولت ترامپ مبنی بر افزایش 54 میلیارد دلاری بودجه نظامی و همچنین کاهش متناسب غالب بودجه باقی‌مانده احتیاطی فدرال، مسیری که ایالات‌متحده در آن سیاست خارجی خود را هدایت می­کند، دچار تغییر و تحول خواهد ساخت. میک مولوینی[1] مدیر اداره مدیریت و بودجه (OMB)[2]، کاهش  بودجه 29 درصدی وزارت خارجه و  آژانس  توسعه بین­المللی ایالات‌متحده (USAID)[3] را به‌عنوان طرح “بودجه قدرت سخت” توصیف نمود.

جوزف نای از مدرسه کِنِدی دانشگاه ‌هاروارد که در سال 1990 خود این واژه را ابداع نمود می­گوید: تصور و توصیف مولوینی نشان­دهنده عدم درک عمیق درباره عملکرد قدرت نرم است. از دیدگاه نای، قدرت نرم (چگونگی دستیابی به نتایج دلخواه بدون اعمال زور و فشار اقتصادی) به کشورها کمک می­کند تا در منابعی که صرف پیشبرد اهدافشان در خارج از کشور می­گردد، صرفه‌جویی نمایند. در این راستا، نای می­گوید: کاهش بودجه برنامه­های تبادلی یا کمک­های بشردوستانه، اگرچه موجب صرفه­جویی مالی در زمان حاضر می­شود، ولیکن هزینه­های سنگینی را در آینده به همراه خواهد داشت.

 

 

سایه یکی از پرسنل ارتش فیلیپین بر روی جعبه اقلام امدادی آژانس توسعه بین‌المللی ایالات‌متحده (USAID) برای قربانیان طوفان هایان، در پایگاه هوایی ویلامور در مانیل. (شریل راولو/ رویترز)

 

– زمانی که مولوینی طرح بودجه پیشنهادی دولت ترامپ را “بودجه قدرت سختِ دولت قدرتمند” توصیف نمود، واکنش شما چه بود؟

این نشان­دهنده عدم درک عمیق درباره استراتژی قدرت هوشمند است. مسئله موردبحث قدرت نرم یا قدرت سخت نیست، بلکه موضوع، چگونگی ترکیب این دو است، آن هم به‌گونه‌ای که یکدیگر را تقویت کرده و شما را بهتر در دستیابی به اهدافتان یاری نمایند. در این مفهوم، کاهش کمک، دیپلماسی عمومی یا امثال آن، که مبلغ زیادی را به خود اختصاص نمی دهند، موجب از بین رفتن جذابیت می شوند و این جذابیت است که موجب تقویت قدرت سخت می­گردد و به آن ضریب می دهد. هیچ‌کس به اندازه جیم ماتیس[4]  این موضوع را به‌سادگی و در قالب واژگان مؤثر بیان نکرده است. وی [در سال 2013 در برابر سنا] گفت: “اگر شما برای وزارت خارجه به‌طور کامل سرمایه­گذاری نکنید، در نهایت به خرید مهمات بیشتری نیاز خواهید داشت.

 

– اصطلاح “قدرت نرم” غالباً متفاوت از چگونگی تصور شما نسبت به آن درک شده است. این قدرت چگونه می­تواند به عنوان یک “تقویت‌کننده نیرو”[5] عمل نماید؟

قدرت نرم، توانایی تأثیرگذاری بر دیگران جهت نیل به نتایج دلخواه بدون اعمال زور یا صرف هزینه است. به‌ندرت قدرت نرم برای دستیابی به اهداف کافی است، اما اگر شما از قدرت سخت بدون جاذبه استفاده نمایید، شما مجبور به استفاده از چماق و هویج­های بیشتری خواهید شد.

 

– چگونه برنامه­هایی که اکنون در معرض خطر انحلال قرار دارند، می­توانند جذابیت ایالات‌متحده را افزایش دهند؟

قدرت نرم یک کشور تنها حاصل برنامه­های دولت نیست، بلکه از جامعه مدنی آن منتج می­گردد. مقدار زیادی از قدرت نرم آمریکا از دانشگاه‌ها، بنیادها، فرهنگ عامه، و غیره نشأت می گیرد. اینها خیلی تحت تأثیر این تصمیمات بودجه­ای قرار نمی­گیرند. علاوه بر این، شما می‌توانید قدرت نرم را از طریق سخاوت و یا محبت خود کسب کنید. با توجه به تغییر در برنامه های موجود، دانشجویان بسیار کمتری در سال های آتی از آمریکا دیدن می کنند، رهبران جوان بسیار کمتری هم در برنامه های تبادلی ما حضور پیدا خواهند کرد. برنامه­ کمک­های بشردوستانه یک حس از نیت قلبی و مهربانانه را پدید می­آورد. این برنامه­ها هزینه چندانی ندارند، اما ایده­های ما را به پیش می­برند. با چنین سیاستی، برنامه به برنامه نابود خواهد شد و این امر موجب کاهش تأثیری می­گردد که ما در حال حاضر از آن بهره­مند هستیم.

موفقیت آمریکا در جنگ سرد حاصل ترکیب قدرت سخت و نرم بود. دیوار برلین زیر بمباران توپخانه فرو نریخت، بلکه توسط چکش­ها و بلدوزرهای مردمی به پایین آمد که ذهن­هایشان تحت تأثیر افکار آمریکایی قرار گرفته بود. بخشی از آن­ افکار از هالیوود و دانشگاه­ها، اما بخشی دیگر از دیپلماسی عمومی و برنامه­های تبادلی متأثر گشته بودند.  

“اگر شما از قدرت سخت بدون جذابیت استفاده نمایید، متحمل صرف هویج­ها و چماق­های بیشتری خواهید شد.”

بسیاری از تأثیرات قدرت نرم بلافاصله تجربه نمی­گردند، بلکه عملکرد و ظهور تأثیرات آن نیازمند زمان است. [به عنوان مثال،] الکساندر یاکولف[6]، مرد دست راست میخائیل گورباچف [رهبر سابق شوروی]، یک دانشجوی تبادلی در دانشگاه کلمبیا بود، جایی که او (پلورالیسم) کثرت­گرایی را مطالعه کرد. یاکولف درباره برنامه پرسترویکا به گورباچوف مشاوره داد، برنامه­ای که برگرفته از ایده­های آمریکایی بود.  

 

– آیا رکس تیلرسون با شکستن پروتکل مدرن[7] (ارتباطات) از طریق سفر به آسیا بدون پوشش رسانه­ای، قدرت نرم آمریکا را بر باد داد؟

شما از طریق حضور رسانه­ای اهرم بیشتری را به دست می­آورید. شما دیگر در دنیای دیپلماسی محرمانه[8] قرن نوزدهم که در آن وزرای خارجه به‌صورت محرمانه با یکدیگر گفتگو می­کردند، زندگی نمی­کنید. دولت­ها نه تنها با دولت­های دیگر بلکه با مردم کشورهای دیگر نیز ارتباط برقرار می­کنند، که بخشی از آن از طریق رسانه­ها صورت می­گیرد. چشم­پوشی از این مزیت، اشتباهی صدمه زننده است. 

سفر [وزیر امور خارجه] همراه با هیئت مطبوعاتی بزرگ و پویا با مطرح ساختن سؤالاتی که ارزش­های ما را آشکار می­سازند، به ارتقاء و ترویج قدرت نرم آمریکا کمک می­کند. 

 

– چگونه سیاست اولویت منافع آمریکا[9] می­تواند با رویکرد قدرت نرم تطابق یابد؟

اگر شما شعار “اولویت منافع آمریکا” را سر می­دهید، این بدین معناست که منافع دیگران در مرتبه دوم قرار می­گیرد. اینکه شما به دیگران بگویید که منافع آنان در اولویت دوم قرار دارد، بهترین راه جذب نیست. هیچ کس نمی­گوید رئیس‌جمهور نباید منافع ملی را ارتقاء دهد. مسئله، چرایی و چگونگی تعریف و بیان منافع ملی از سوی اوست. شما می­توانید منافع ملی را به یک روش دوراندیشانه و به‌گونه‌ای تعریف نمایید که در جهت منافع دیگران نیز باشد.

طرح مارشال یک مورد کلاسیک است که پس از جنگ دوم جهانی ایجاد گردید. آمریکا با هدف جلوگیری از کمونیست شدن اروپا و به اوج رساندن موازنه قوا با اتحاد جماهیر شوروی، به اروپا کمک نمود. اما این اقدام موجب پدید آمدن حسن نیت در میان مردم اروپای غربی نیز گردید، مردمی که شاهد مزایای فزاینده دوستی با کشوری بودند که منافع خود را به روشی دوراندیشانه تعریف کرده بود. طرح مارشال، طرحی خوب هم برای ما و هم برای افراد ذینفع بود.

 

– این دولت نسبت به دولت­های قبلی علاقه کمتری را نسبت به حقوق بشر و ترویج دموکراسی نشان داده است. رکس تیلرسون برخلاف وزرای خارجه پیشین، با ارائه گزارش حقوق بشر وزارت خارجه مخالفت کرد.

ایالات‌متحده از ارزش­هایی که به جلب توجه دیگران می­انجامد، حمایت می­کند. این درست است که اگر حقوق بشر را در قالب اصطلاحات و شرایط خود تعریف نماییم می­تواند برای بخش­هایی چون افغانستان و عربستان سعودی جذابیت نداشته باشد. گاهی اوقات می­توانیم مغرور و از خود راضی به نظر برسیم. اما اگر ما در حال اندیشیدن به آنچه رونالد ریگان آن را “شهری درخشان بر فراز قله” می­نامید هستیم، عملی­سازی و اشاعه ارزش­ها بدون استفاده از اجبار و فشار بر دیگران، به تقویت قدرت نرم ما کمک خواهد کرد.

 

– آیا سیاست­هایی نظیر منع سفر و قانون محدودیت سازی ویزا[10] به توان ایالات‌متحده در بهره­گیری از حداکثر مزایای قدرت نرم آسیب می­زند؟

شما نمی­توانید تمام مشکلات با هسته سخت القاعده و داعش را از طریق قدرت نرم حل و فصل نمایید. ما می­توانیم همه آنچه را که می­خواهیم، اشاعه دهیم، اما این اقدام موجب تغییر ذهن آنان نخواهد شد. از سوی دیگر آن­ها (تروریست­ها) نیازمند حمایت از سوی مردم اطراف خود هستند؛ ماهی تروریست در یک دریای پهناور شنا می­کند و ما می­توانیم بر دمای آن دریا تأثیر بگذاریم. به‌طور مشابه، ما برای به‌کارگیری قدرت سخت علیه تروریست­های تندرو نیازمند اطلاعات خوب هستیم و شما می­توانید غالب این اطلاعات را از سایر مسلمانان به دست آورید. اگر شما از ورود آن­ها ممانعت به عمل آورده و یا به آن­ها حمله کنید، در واقع منابع اطلاعاتی که برای اعمال قدرت سخت بدان­ها نیاز دارید را از خود دور می­سازید.

“ماهی تروریست در یک دریای پهناور شنا می­کند و ما می­توانیم بر دمای آن دریا تأثیر بگذاریم.”

 

– همان‌طور که به نظر می­رسد نارضایتی در دموکراسی­های لیبرال درحال رشد است، آیا شما فکر می­کنید دموکراسی­های غیرلیبرال یا سایر انواع رژیم­ها در حال اجرای یک نوعِ رقابتی از  قدرت نرم هستند؟

من این‌چنین فکر نمی‌کنم. کشورهای اندکی وجود دارند، نظیر مجارستان تحت حاکمیت [ویکتور] اوربان[11] ، جایی که در آن اقتدارگرایی می­تواند جذاب به نظر برسد، اما شما شاهد جذابیت گسترده پوتینیسم[12] در اروپا، آمریکای لاتین یا آمریکای شمالی نیستید. [پوپولیست­های اروپایی] دارای ریشه­های ذاتی عمیق هستند و موجب گسترش مخالفت با مهاجرت و تغییرات فرهنگی می­گردند. آن­ها پیش از آنکه پوتین پا به عرصه بگذارد، وجود داشتند. ولادیمیر پوتین با پوپولیسم بازی می­کند، اما پدیدآورنده آن نبوده است.

کشورهای دیگر نیز می­توانند جذب‌کننده باشند، اما این اقدام لزوماً به معنای یک بازی با حاصل جمع صفر نیست. چین به میزانی مناسب در حال کار (نه به‌طور موفقیت­آمیز) بر روی قدرت نرم است. اما به‌طور مثال، اگر این کشور به دلیل بهبود شرایط در رابطه با تغییرات آب و هوایی جذاب­تر گردد، این اقدام می­تواند علاوه بر چین برای ما نیز خوب باشد.

 

– عدم توازن و ناهماهنگی میان بودجه وزارت خارجه و وزارت دفاع به‌ندرت یک پدیده جدید به شمار می­آید.

در یک نگاه، این اقدام با یک دوره بلندمدت سازگار است. وزارت دفاع همچون یک فیل و وزارت خارجه همانند یک موش است. بودجه دفاعی، بیش از ده­ برابر تمامی بودجه امور خارجی شامل دولت، آژانس توسعه بین­المللی ایالات‌متحده و دیپلماسی عمومی است.

“وزارت دفاع همچون یک فیل و وزارت خارجه همانند یک موش است.”

تعداد افراد حاضر در شاخه­های نظامی بیشتر از افسران سرویس خارجی است، این موضوع از گذشته و پیش از دولت ترامپ وجود داشته است. ما از توازن در این بخش­ها برخوردار نیستیم و مهم­تر آنکه کنگره اغلب اقدام کافی برای بازگرداندن این تعادل انجام نمی­دهد. آسان­تر آن است که بودجه به وزارت دفاع اختصاص یابد تا وزارت خارجه؛ اعضای کنگره بیشتر تمایل دارند تا بودجه صرف حوزه ایالتی خودشان گردد.

ما گاهی اوقات از عبارت “امنیت در برابر غذا”[13] یا قدرت سخت در برابر قدرت نرم، تعبیر نادرستی داریم. شما مجبور نیستید از وزارت خارجه پول گرفته و آن را به وزارت دفاع بدهید؛ می­توانیم برای آنکه از عهده بودجه این دو بخش برآییم، میزان مالیات را کمی افزایش دهیم. در طی جنگ سرد، هزینه­های دفاعی و سیاست خارجی حدود 10 درصد تولید ناخالص داخلی بود، اما امروزه میزان آن 4 درصد است.

مسئله جالب این است که هنگامی‌که این بودجه به کنگره برود، چه رخ خواهد داد. این موضوع برای مولوینی یک‌چیز است و آن خارج ساختن این ایده منفی از اداره مدیریت و بودجه(OMB) خواهد بود؛ و هنگامی‌که از مسیر فرآیند تخصیص­های سنا و مجلس نمایندگان عبور می­کند، چیز دیگری است. برخی جنگ‌طلبان در سنا (برای مثال: لیندزی گراهام) خواهان بودجه بیشتر برای وزارت خارجه خواهند بود. برخی از افراد معقول و متعادل در کنگره نیز خواهان تغییرات بودجه­ای هستند.

 


منابع:

[1] Mick Mulvaney

[2] Office of Management and Budget

[3] U.S. Agency for International Development

[4] Jim Mattis  

[5] force multiplier

[6] Alexander Yakovlev

[7] modern protocol

[8] cabinet diplomacy

[9] America First

[10] travel ban

[11] Viktor Orban

[12] Putinism

[13] guns versus butter

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران ترجمه شده و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.
• پیوند اصل یادداشت در پایگاه «شورای روابط خارجی آمریکا»:
http://www.cfr.org/united-states/hard-powers-essential-soft-side/p38985
• مترجم: گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین

ارسال دیدگاه