عنوان: دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران
نویسنده: دکتر فواد ایزدی
ناشر: دانشگاه امام صادق (ع)
سال چاپ: 1390
***
اندیشکده راهبردی تبیین – کتاب دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران تألیف دکتر فؤاد ایزدی در 363 صفحه و در 7 فصل و در سال 1390 بهوسیله دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شده است. مؤلف با بررسی «شبکه مسائل ایران»، دیدگاههای مختلف دربارهی سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران را شناسایی نموده و پس از بر شمردن ساختار دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران در زمان دولت بوش، به این پرسش میپردازد که این دیپلماسی، مطابق کدامیک از دیدگاههای مطرح شده است.
پیش از خواندن بخش دوم گزارش این کتاب، خاطرنشان میشود جهت دسترسی به بخش اول این گزارش، میتوانید از طریق این پیوند اقدام نمایید:
***
در بخش اول گزارش، به مروری بر ادبیات بحث و دو کلید مفهوم «پروپاگاندا» و «دیپلماسی عمومی» پرداخته شد و به چارچوب نظری و روش پژوهش اشاره شد. در ادامه، دیدگاههای مختلف دربارهی سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران و ساختار دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران در زمان دولت جرج دبلیو بوش پرداخته شده و نهایتاً نتیجهگیری کلی پژوهش مطرح میشود.
فصل 5: دیدگاههای مختلف دربارهی سیاستهای آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران
1-5- شبکهی بررسی مسائل ایران
برای پاسخ به سؤال اول پژوهش، به این پایگاههای دادهای مراجعه و کلیدواژههای «ایران» و «ایرانی» در آنها جستجو شد. درمجموع،182 شخصیت بهعنوان اعضای شبکه بررسی مسائل ایران شناسایی شدند. با توجه به اینکه در بعضی از سازمانها بیش از یک نفر از این شخصیتها حضور داشتند، درمجموع 104 سازمان که دستکم یکی از اعضای آنها در شبکه بررسی مسائل ایران حضور دارد، شناسایی شدند.
2-5- حلقههای سیاستساز و توصیههای سیاسی
هر گروه از اعضای شبکهی بررسی مسائل ایران که دارای «ایدئولوژی، ارزشها و اولویتهای عمومی سیاسی مشترک» هستند، یک «حلقهی سیاستساز» نامیده میشوند.
بهطورکلی مجموعه سیاستهای توصیهشدهی اعضای شبکهی بررسی مسائل ایران را میتوان به چهار دسته تقسیم، یا در چهار گونه خلاصه کرد:
• «تعامل راهبردی»
• «تنبیهگری بدون تعامل»
• «تعامل ستیزهجویانه»
• «دگرگونی بنیادین» در سیاست خارجی آمریکا
1-2-5- تعامل راهبردی
سیاست «تعامل راهبردی» بر پایهی دیدگاهی عملگرایانه استوار است که به شکست دیگر سیاستها در برابر جمهوری اسلامی ایران اذعان دارد. کارشناسان این گروه دو توصیهی اصلی برای دیپلماسی عمومی آمریکا دارند:
اولاً: اتخاذ سیاستهایی که تبادل چهرهبهچهره میان دو ملت، ازجمله «استادان، متخصصان، رهبران مذهبی، نمایندگان مجالس قانونگذاری و شهروندان عادی» را فراهم کند.
ثانیاً: دولت آمریکا باید اقدامات خود را درزمینهی «ترویج دموکراسی» در ایران متوقف کند؛ زیرا این اقدامات «بیش از آنکه به گسترش دموکراسی در ایران خدمت کند، به این روند آسیب میرساند.» گزینهی «تعامل راهبردی» شامل مجموعهاصولی است که رعایت آنها بهمنزلهی نخستین گامها در حرکت بهسوی سیاستی موفق در قبال جمهوری اسلامی ایران ضروری شناختهشده است.
2-2-5- تنبیه گری بدون تعامل
این رویکرد دربردارندهی مجموعه اقداماتی ازجمله تحریم، تهدیدهای نظامی و تلاش برای تغییر حکومت است که بهگونهای هماهنگ و منسجم در قالب یک راهبرد اجرا میشود.
باآنکه حامیان سیاست «تنبیه گری بدون تعامل»، خطر ایران را برای امنیت ملی آمریکا بر پایه پیشبینی تهدید ناشی از ایران هستهای بیان میکنند، درواقع ماهیت حکومت جمهوری اسلامی ایران است که ازنظر آنها خطری جدی برای آمریکاست. فرانک جی. گافنی، رئیس «مرکز سیاست امنیتی» طی مقالهای در روزنامه واشنگتن پست میگوید: «ایران از زمان انقلاب 1979 تاکنون با کشور ما در حال جنگ بوده است.»
3-2-5- تعامل ستیزهجویانه
گروه سوم بر این باورند که استفاده از سیاست تعاملی مجهز به چماقهای هراسانگیز و هویجهای اشتهاآور، تنها راه ممکن برای کنار آمدن با ایران است. حلقهی سیاستساز «تعامل ستیزهجویانه» بزرگترین حلقه در شبکهی بررسی مسائل ایران است. این دسته نیز، همانند اعضای حلقه «تنبیه گری بدون تعامل» بر آناند که سیاستها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 منافع آمریکا را در منطقه غرب آسیا به خطر انداخته است و هماکنون نیز این کشور خطری جدی برای رژیم صهیونیستی به شمار میآید. از این دیدگاه، جمهوری اسلامی ایران بزرگترین تهدید برای امنیت ملی آمریکاست و اعضای این حلقه تأکید میورزند که باید از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری شود. اعضای این حلقه باور ندارند جمهوری اسلامی ایران هرگز بتواند شریک دیپلماتیک در خود اعتمادی به شمارآید.
4-2-5- دگرگونی بنیادین در سیاست خارجی آمریکا
طرفداران «دگرگونی بنیادین» میگویند تاکنون سیاست آمریکا در قبال ایران معطوف به جلوگیری از صعود ایران به جایگاه یک قدرت منطقهای و حفظ استیلای آمریکا در منطقه بوده است. از نظر این حلقه، اتخاذ سیاستی مشروع در برابر جمهوری اسلامی ایران مستلزم دگرگونیای بنیادین در اهداف سیاست خارجی آمریکا در رفتار این کشور است.
افراد این حلقه، پیشفرضهای کنونی سیاست آمریکا را در برابر جمهوری اسلامی ایران از اساس معیوب میدانند. این کارشناسان استدلال میکنند که ایران هرگز آمریکا یا رژیم صهیونیستی را به حمله نظامی تهدید نکرده و هیچیک از قوانین بینالمللی را زیر پا نگذاشته است.
برخلاف اعضای حلقه «تعامل راهبردی» که با دلایلی عملگرایانه از تغییر سیاست آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران دفاع میکنند، اعضای حلقه «دگرگونی بنیادین» استدلالهای خود را بر اصول حقوقی و اخلاقی بنیاد مینهند.
3-5- حلقههای سیاستساز و مسئلهی تقارن
بر پایه سیاستهای توصیهشده از جانب چهار حلقهی سیاستساز، به نظر میرسد دیپلماسی عمومی متقارن تنها در چارچوب سیاسی خارجی حلقههای «تعامل راهبردی» و «دگرگونی بنیادین» میتواند به مرحلهی اجرا گذاشته شود. با توجه به محوریت مذاکره، گفتوگو، احترام متقابل و تغییر رفتار در هر دو طرف میتوان گفت حلقه «تعامل راهبردی» در سیاستهای پیشنهادی خود، رابطهای متقارن بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را ترسیم میکند. توصیههای این حلقه در خصوص دیپلماسی عمومی نشان میدهد که هدف نهایی از اتخاذ چنین شیوههایی در قبال ایران، حل مناقشه است، نه صرفاً تأثیرگذاری یکسویه. چنین رویکردی در دیپلماسی عمومی، همجهت با الگوی روابط عمومی «تقارن دوسویه» است. از موضعی مشابه، حلقهی «دگرگونی بنیادین» نیز تنها راه برطرف شدن مشکلات موجود در روابط جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را ایجاد تغییرات ساختاری در رفتار آمریکا با ایران میداند. چنین توصیهای نیز در چارچوب روابط متقارن قرار میگیرد، اگرچه در قیاس با «تعامل راهبردی»، رویکرد این حلقه بیشتر به «تقارن کامل» متمایل است.
به نظر میرسد دیپلماسی عمومی در دوران حاکمیت رویکرد «تعامل ستیزهجویانه» بر سیاست خارجی آمریکا، با الگوی «نامتقارن دوسویه» در روابط عمومی انطباق داشته باشد.
فصل 6: ساختار دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران در زمان دولت جرج دبلیو بوش
ازآنجاکه اطلاعات مربوط به فعالیتهای وزارت دفاع و سازمان سیا در خصوص ایران معمولاً علنی نمیشود، بررسی آنها از حدود این پژوهش خارج است بدین روی تمرکز، بر فعالیتهای وزارت امور خارجه، بنیاد وقف ملی برای دموکراسی و شبکههای فارسیزبان رادیویی و تلویزیونی بینالمللی آمریکا خواهد بود. آنچه در پی میآید، بحثی دربارهی عملکرد دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران است.
1-6- طرح فوریهی 2006 کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجهی وقت
دولت بوش طی دو سال آخر عمر خود، زیرساختها و بودجههای اختصاص یافته به وزارت امور خارجه برای بیثبات کردن حکومت ایران را بهشدت افزایش داد تا به هدف اصلی «تغییر حکومت» دست یابد. این تغییرات در پی درخواست 15 فوریه 2006 وزیر امور خارجهی پیشین، کاندولیزا رایس، از کنگرهی آمریکا آغاز شد که طی آن در سخنرانی خود گفت: «افزودن بر ده میلیون دلاری که پیشتر به تصویب کنگره رسیده بود، مبلغ 75 میلیون دلار بودجهی اضافی برای دیپلماسی عمومی لازم است که بخشی از آن صرف حمایت از «اصلاحطلبان ایرانی، ناراضیان سیاسی و فعالان حقوق بشر» خواهد شد.»
2-6- دفتر امور ایران[1]
بر اساس متن یک تلگرام وزارت امور خارجه، مورخ ششم مارس 2006 که از وضعیت محرمانه خارج شده و «مرکز اقدام برای پیشرفت آمریکا»[2] آن را در اینترنت منتشر کرد، دفتر امور ایرانیان بخشی از طرحی است که قابلیت ما را در زمینهی برقراری ارتباط با مردم ایران و حمایت از خواستههای آنها برای استقرار آزادی و دموکراسی گسترش میدهد و در درازمدت نیز به تربیت و استقرار دوبارهی کادر ورزیدهای از متخصصان امور ایران در وزارت خارجه خواهد انجامید.
3-6- سفارتخانههای در سایه
بر اساس متن تلگرام وزارت امور خارجه که از وضعیت محرمانه خارج شده، دفتر امور ایرانیان، بخشی از «طرحی است که ظرفیتهای ما را برای واکنش متناسب در برابر طیف گستردهای از تهدیدهای ناشی از ایران افزایش میدهد؛ قابلیتهای ما در زمینهی برقراری ارتباط با ایران و حمایت از خواستههای آنها برای استقرار آزادی و دموکراسی گسترش میدهد…»
این تلگرام از راهاندازی سه طرح جدید ویژهی ایران در دبی، اروپا و واشنگتن خبر میدهد.
4-6- واکنش کنگره به طرح 2006 کاندولیزا رایس
در چهارم آوریل 2006 کاندولیزا رایس با حضور در کنگره به دفاع از طرح 75 میلیون دلاری خود گفت: «من گمان نمیکنم سخنگفتن با زبان نرم دربارهی مشکل دموکراسی در ایران، گزینهی مناسبی باشد».
بر اساس گزارش ژانویهی 2009 مرکز خدمات پژوهشی کنگره، وزارت امور خارجه در سال 2008 درخواست تمدید بودجهی 75 میلیون دلاری ویژهی ایران را ارائه کرد که کنگره با پرداخت 7/60 میلیون دلار موافقت کرد.
5-6- واکنش گروههای مخالف ایرانی
فعالان اپوزیسیون ایران، تقریباً بهاتفاق، با تصمیم دولت بوش برای تأمین مالی گروههای مخالف ایرانی موافق نبودند. اغلب آنها معتقد بودند مطمئناً سیاست تعیین بودجه برای مخالفان و ناراضیان ایران نتیجهی عکس میدهد.
6-6- بنیاد وقف ملی برای دموکراسی
دولت بوش در تلاش منسجم خود برای سست کردن بنیان جمهوری اسلامی ایران، تمام ابزارهای در دسترسِ دیپلماسی عمومی خود، ازجمله بنیاد وقف ملی برای دموکراسی را برای تحت تأثیر قرار دادن نخبگان و عموم مردم ایران به کار برد. بوش از کنگره خواست تا بودجهی تقاضا شده برای NED را از چهل میلیون دلار (در سال مالی 2004) به هشتاد میلیون دلار (در سال مالی 2005)، یعنی دو برابر قبل، افزایش دهد. درهرصورت، کنگره بودجه را به 8/59 میلیون دلار افزایش داد. خانوادهی NED متشکل است از انستیتوی بینالملل حزب جمهوریخواه[3] (IRI)، انستیتوی ملی حزب دموکرات برای امور بینالملل[4] (NDIIA)، مرکز بینالمللی برای فعالیت اقتصادی خصوصی[5] (CIPE) که وابسته به اتاق بازرگانی آمریکاست…
7-6- کار NED در ایران و کنشگران غیردولتی
یکی از مسیرهای موجود برای کنشگران غیردولتی برای مشارکت در اقدامات دیپلماسی عمومی آمریکا، اجرای طرح در مقام دریافتکنندگان اعانه از NED است.
سه اعانهبگیر اصلی NED در میان دریافتکنندگانی بودند که بر ایران متمرکز شدهاند: مرکز بینالمللی برای فعالیت اقتصادی خصوصی[6] (CIRE) در سالهای 2004 و 2006 (در کل 212497 دلار)، انستیتوی بینالملل جمهوریخواه[7] (IRI) در سال 2005 (110000 دلار) و مرکز بینالمللی آمریکایی برای همبستگی کارگران[8] (ACILS) در سال 2005 (185000 دلار).
8-6- خانهی آزادی
خانهی آزادی یکی دیگر از کنشگران مهم دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران است. همچون بنیاد وقف ملی برای دموکراسی، وانمود میشود خانهی آزادی یک «سازمان مستقل غیردولتی» است که باوجوداین، بیش از هشتاد درصد بودجهی خود را از طریق اعتبارات تخصیصیافته از جانب کنگره و دیگر کمکهای دولتی به دست میآورد.
9-6- پخش بینالمللی آمریکا
پخش رادیوتلویزیونی آمریکا به تولد صدای آمریکا در سال 1942 در خلال جنگ جهانی دوم بازمیگردد. از آنوقت تاکنون پخش بینالمللی یکی از عناصر مهم اقدامات تبلیغاتی آمریکا بوده است.
امروزه شورای مدیران شبکههای رادیوتلویزیونی آمریکا، اختیار عمل تام عناصر پخش بینالمللی آمریکا را دارا است.
10-6- شورای مدیران شبکههای رادیوتلویزیونی دولت آمریکا[9]
کنگره در سال 1994 بهموجب قانون پخش بینالمللی آمریکا، شورای مدیران شبکههای رادیو – تلویزیونی دولت آمریکا را در USIA ایجاد کرد و همهی عناصر پخش بینالمللی آمریکا را تحت کنترل آن درآورد.
این هیئت که کنگره آن را تأسیس کرده، شامل هشت عضو منتسب از جانب رئیسجمهور که توسط سنای آمریکا تأیید شدهاند، به همراه وزیر امور خارجه است که بهعنوان عضو نهم هیئت انجام وظیفه میکند. بودجهی BBG برای سال مالی 2008، 3/671 میلیون دلار بود و بودجهی تقاضا شدهی این هیئت برای سال مالی 2009 نیز 5/699 میلیون دلار بود.
11-6- اقدامات پس از یازده سپتامبر
پس از رویداد یازده سپتامبر سال 2001، دولت آمریکا پخش رادیوتلویزیونی بینالمللی را به عنوان سلاحی حیاتی در «نبرد افکار» دانست. دولت آمریکا برای افزایش اعتبار خود شروع به تغییر دادن نامهای رسانههای بینالمللی خود کرد؛ برای مثال نام VOA در سرویسهای زبانی غرب آسیا خاموش شد و یا تنزل یافت. دولت آمریکا افزون بر تغییر نام رسانههای خود، اقدامات رسانهایاش را بیشازپیش متوجه تودههای عامهی کشورهای هدف کرد.
سپس دولت آمریکا دستگاههای جدیدی راهاندازی کرد. به نظر میرسد هدف دولت آمریکا از راهاندازی ایستگاههای جدید، نظارت مستقیم بیشتر بر این دستگاههای رادیویی و تلویزیونی بهمنظور استفادهی هر چه بیشتر از ارزش دیپلماسی عمومی آنها است.
12-6- شبکهی خبری فارسی صدای آمریکا
آمریکا دستگاه رادیویی موجکوتاه صدای آمریکا را در 24 فوریهی سال 1942 در خلال جنگ جهانی دوم تحت نظارت سرویس اطلاعات خارجی[10] (FIS) راه انداخت. سرویس فارسی صدای آمریکا که در آغاز قسمتی از بخش غرب و جنوب آسیای صدای آمریکا بود، در جولای 2007 مستقل شد و بهطور رسمی نام شبکهی خبری فارسی را بر خود گذاشت.
13-6- رادیو اروپای آزاد – رادیو آزادی
رادیو اروپای آزاد و ایستگاه خواهر آن، رادیو آزادسازی از بلشویسم[11]، در سایهی حمایت آژانس مرکزی اطلاعات[12]، به ترتیب در سالهای 1950 و 1953 متولد شدند.
ایستگاههای «اقماری» با این هدف پدید آمده بودند که بهگونهای صلحآمیز سبب سقوط اتحاد شوروی و حکومتهای اقماری آن شوند. CIA بودجهی این ایستگاهها را تا سال 1967 تأمین میکرد تا اینکه نیویورکتایمز این حمایت مالی سرّی را برای همگان افشا کرد. این ایستگاهها به سال 1973 در قالب سازمانی غیرانتفاعی با هم ادغام شدند و رادیو اروپای آزاد، رادیو آزادی نام گرفتند.
14-6- رادیو فردا
BBG در ماه سپتامبر سال 2002 ایستگاه رادیو فردا را راهاندازی کرد. این ایستگاه رادیویی بهصورت 24 ساعته و در هفت روز هفته به زبان فارسی اخبار و موسیقی پخش میکند و مخاطبان هدفِ آن جمعیت زیر سی سال ایران است. بودجهی 2008 رادیو فردا 3/5 میلیون دلار بود.
15-6- بُعد اینترنتی تلویزیون فارسی صدای آمریکا و رادیو فردا
یکی از عناصر مهم دیپلماسی عمومی آمریکا استفاده از اینترنت برای تکمیل پخش رادیوتلویزیونی خود است. همچنین استفاده از فناوریهای رسانهای جدید در سرویسهای فارسی به نحو درخور توجهی صورت پذیرفته است. صدای آمریکا همچنین یک بلاگ خبری فارسی را راهاندازی کرده است.
16-6- پخش برنامه به زبان آذری
دولت آمریکا برای تقویت برنامههای دیپلماسی عمومی خود برای ایران تصمیم گرفت رادیویی به زبان آذری برای بزرگترین اقلیت قومی ایران، یعنی آذری زبانها راهاندازی کند. به استدلال BBG، لزوم این برنامه تا حدی بهاینعلت است که حکومت ایران حق قانونی اقلیتهای خود را درزمینهی استفاده از زبان آنها در رسانهها نادیده میگیرد. تأکید آمریکا بر استفاده از نزاع قومی بهمثابهی راهبردی برای تغییر حکومت، ناشی از در نظر نگرفتن این حقیقت است که جامعهی آذریزبان ایرانی در تمام بخشهای جامعه ایران، چه در لایههای سیاسی و چه در لایههای مذهبی حضور دارد. برای نمونه، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای که بالاترین جایگاه را در نظام سیاسی کشور دارد، خود یک آذری از خامنه، شهرستانی در استان آذربایجان شرقی ایران است.
نتیجهگیری
دلایلی که عرضه شد نشان میدهند که اولویتهای سیاسی حلقهی سیاستساز تنبیهگری بدون تعامل، آسانتر با مؤلفههای دیپلماسی عمومی دولت بوش در برابر ایران همبستگی داشته است.
فصل 7: دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال ایران و الگوی تقارن دوسویه (نتیجهگیری)
ازآنجاکه دیپلماسی عمومی شامل «اطلاعرسانی، تعامل و تأثیرگذاری بر ملل خارجی» است، باید پیش از تعیین وجود یا عدم وجود تقارن در دیپلماسی عمومی آمریکا در قبال مردم ایران، وضعیت افکار عمومی ایران را بسنجیم. نظرسنجیها در باب افکار عمومی نشان میدهند که ملل خارجی، بهویژه در غرب آسیا، دیدگاههای منفی محکمی دربارهی آمریکا و سیاستهای آن دارند.
1-7- اسطورهی تودههای مشتاق
از میان نظرسنجیهای گوناگون بر پایهی یک نظرسنجی بینالمللی در سال 2008 از 810 ایرانی، اکثریت ایرانیان امیدوارند تغییر بهسوی جامعهای «بیشتر مذهبی و سنتیتر» صورت گیرد (36 درصد) یا اینکه از وضع کنونی جامعه راضیاند (15 درصد). تنها 31 درصد از پاسخدهندگان میل دارند جامعهی ایران را در آینده «سکولارتر و لیبرالتر» ببینند. به نحو در خور توجهی، در مقایسه با دیگر گروههای سنی، بیشتر پاسخدهندگانی که از جوانترین گروه سنی بودند، گفتند که از یک جهتگیری مذهبیتر حمایت میکنند (38 درصد). 18 درصد دیگر از گروه سنی 18-20 سال گفتند میل دارند جامعهی ایران همان گونه که هست، باقی بماند؛ میزانی که از 15 درصد کل موافقانِ حفظ وضعیت کنونی نیز بیشتر است. در کل 28 درصد پاسخدهندگان در گروه جوانتر گفتند که امیدوارند ایران را سکولارتر و لیبرالتر ببینند. ظاهراً حکومت آمریکا امیدوار است میزان این اقلیت در خور توجه از ایرانیها را که خیال ایرانی سکولار و لیبرال را در سر میپرورانند، افزایش دهد تا به پشتوانهی آن، نیروی مردمی قابل دوامی برای تغییر حکومت به دست آورد.
2-7- آیا دیپلماسی آمریکا در قبال ایران متقارن بوده است؟
استفاده از نظرسنجی و گروههای متمرکز برای بررسی اثربخش دیپلماسی عمومی نشان میدهد این دیپلماسی عمومی، با الگوی دیپلماسی عمومی متقارن دوسویه در روابط عمومی مطابقت ندارد.
تمام افرادی که از شبکهی بررسی مسائل ایران، موقعیت کلیدی در دولت اوباما داشتهاند، معتقد به راهبرد تعامل ستیزهجویانه با ایران بودند. توصیهی این افراد در مقام اعضای حلقهی سیاستساز معتقد به تعامل ستیزهجویانه این بود که امریکا باید در کوتاه مدت ایران را مجبور ساز که سیاست خارجی خویش را تغییر دهد و از حق خود برای دستیابی به قابلیت چرخهی کامل سوخت هستهای دست بردارد. این افراد همانند دولت بوش با این موضوع موافقاند که تغییر حکومت در ایران به منزلهی هدف نهایی امریکا باقی بماند.
چنین چشماندازی مستلزم وجود رابطهای نامتقارن میان امریکا و ایران است. حلقهی سیاستساز معتقد به تعامل ستیزهجویانه، بر خلاف موضعگیری حلقهی سیاستساز تعامل راهبردی، دلمشغول همکاری با ایران نیست. بدین ترتیب هماهنگ کردن منافع موضوعیت ندارد. در عوض، هدف، رسیدن به مقاصد امریکا با استفاده از چماقها و هویجهای لازم است. با این چارچوی، هدف ارتباطات، مانند آنچه در روابط عمومی متقارن در نظر است، همکاری و اشتراک مساعی نیست؛ بلکه هدفِ نامتقارنی که وجود دارد، تنها تغییر جامعهی ایران و خط مشهای آن است.
دیپلماسی عمومیای که در خدمت اهدافی نامتقارن باشد، نمیتواند منافع بخشهای مختلف مردم ایران را که دیدگاههایی متضاد با دیدگاههای آمریکا دارند، در نظر بگیرد. ماهیت تغییرناپذیر سیاست خارجی آمریکا، احساسات ضدآمریکایی را در غرب آسیا بهطورکلی و در ایران بهطور خاص، وخیمتر خواهد کرد. نبود یک اصلاح اساسی، وقتی با لفاظیای جمع بشود که بهموجب آن قول داده شود در رویکرد آمریکا تغییر ایجاد شود، احتمال دارد نتیجهی عکس دهد.
پینوشتها:
[1] Office of Iranian Affairs
[2] Center for American Progress Action Fund
[3] Republican Party’s International Republican Institute
[4] The Democratic Party’s National Democratic Institute for International Affairs
[5] The center for International Private Enterprise
[6] Center for the International private Enterprise
[7] International Republican Institute
[8] American Center for International Labor Solidarity
[9] Broadcasting Board of Governors
[10] The Foreign Information Service
[11] Radio Liberation from Bolshevism
[12] Central Intelligence Agency