سناریو عربی-عبری خروج قطر از صف حامیان مقاومت فلسطین و انتخاب های پیش روی حماس

برخی معتقدند باقی ماندن دفتر حماس در قطر با توجه کنترل امنیتی بر آنان و همچنین دور بودن از فلسطین برای رژیم صهیونیستی گزینه مطلوبی است. اما جدا کردن یک کشور عربی دیگر از صف حامیان مقاومت فلسطین، در دراز مدت به سود طی شدن فرآیند عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی است

اندیشکده راهبردی تبیین – در تنش‌ها و فشارهای اخیر برخی کشورهای عربی به رهبری سعودی‌ها علیه قطر، حماس و اخوان المسلمین یکی از موضوعات و خواسته‌های مطرح شده بوده است. اظهارات عادل الجبیر نخستین موضع رسمی علیه حماس در پرونده قطر بود: «صبر ما به سر آمده است و قطر باید حمایت از گروه‌هایی مانند حماس و اخوان را متوقف کند.»[1] پس از سخنان عادل الجبیر؛ وزیر امور خارجه امارات با حمله مجدد به کشور قطر، آن را به حمایت از تندروی و تروریسم متهم کرد و مدعی شد که «حضور رهبران جنبش حماس در قطر مشکلی برای منطقه است.»[2] در این نوشتار به سناریوها و پیامدهای احتمالی در صورت جدایی قطر از صف حامیان حماس پرداخته شده است.

 

  • سناریو عبری-عربی ماحصل سفر ترامپ

نوع نگاه و نگرش به تحولات قطر، اهمیت سخنان مطرح شده در خصوص حماس را مشخص خواهد کرد. یکی از سناریوهایی که می‌توان در خصوص تحولات اخیر محتمل دانست آن است که بخشی از این تحولات، یک سناریو عربی-عبری برای تحقق صلح اعراب با رژیم صهیونیستی و تشدید فشارها بر محور مقاومت است.

 

 

به باور برخی تحلیل‌گران انتخاب سعودی و سپس تل‌آویو برای سفر منطقه‌ای از سوی ترامپ، به‌منظور مقدمه‌چینی برای صلح و هم‌پیمانی اعراب و رژیم است. برخی رسانه‌های صهیونیستی هم اعلام کردند که ترامپ حامل پیامی از ملک سلمان به نتانیاهو بوده که در آن تأکید شده است اکنون زمان صلح فرا رسیده است! این امر در کنفرانس خبری ترامپ-نتانیاهو هم به وضوح دیده می‌شود. نتانیاهو خطاب به ترامپ گفت: «مشتاق همکاری نزدیک با شما هستیم تا صلح را در این منطقه پیش ببریم زیرا شما متوجه شده‌اید که خطرات مشترک، دشمنان سابق را به شرکای هم تبدیل می‌کند؛ و این همان چیزی است که بسیار تازگی دارد و بسیار نویدبخش است. این کار آسان نخواهد بود اما برای اولین بار در طول چندین سال گذشته و برای اولین بار در طول زندگی‌ام، شاهد امید واقعی به تغییر هستم. سران کشورهای عربی که شما دیروز با آن‌ها ملاقات داشتید، می‌توانند به تغییر فضا کمک کنند. آن‌ها می‌توانند به ایجاد شرایط برای صلح واقع بینانه کمک کنند»[3]

شاید بتوان دو عنصر ذی‌نفوذ ترامپ در منطقه و رژیم صهیونیستی را داماد وی و سفیر جدید آمریکا در رژیم صهیونیستی دانست. نگاه این دو نفر تأثیرات فراوانی را بر سیاست منطقه‌ای ترامپ خواهد گذاشت. فریدمن سفیر جدید آمریکا در تل‌آویو که اخیراً استوار نامه خود را تقدیم ریولین رئیس رژیم صهیونیستی کرده است، تاکنون هیچ تجربه‌ای در این سمت نداشته است. ترامپ برای صندلی سفارت‌خانه در رژیم اشغالگر یک یهودی‌ای را معرفی نمود که واکنش‌های گوناگونی به همراه داشت. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم فریدمن آن است که از طیف ارتدوکس‌های یهودی معروف به حریدی هاست. ارتدوکس‌های یهودی جزو طیف افراطی و راست‌گرای صهیونیستی هستند که مخالف صلح با فلسطینیان و تشکیل طرح دو دولت هستند[4]

نفر دومی که به نظر می‌رسد که شکل دهنده سیاست منطقه‌ای آمریکاست، داماد ترامپ می‌باشد. وپ هیک یکی از مشاوران اصلی دونالد ترامپ اذعان کرده بود: «ترامپ در برخی مسائل مانند اسرائیل و کشورهای خاورمیانه از کوشنر مشاوره می‌گیرد.» ترامپ پیش از مراسم تحلیف خود گفته بود که «جرد کوشنر می‌تواند به‌عنوان یک واسطه برای برقراری صلح بین اسرائیل و فلسطین کمک کند.» کوشنر و خانواده‌اش ارتباطات قوی با صهیونیست‌ها دارند. بنیاد کوشنر در سال ۲۰۱۱، مبلغ ۲۵ هزار دلار و در سال ۲۰۱۲ مبلغ ۱۰ هزار دلار به یک سازمان یهودی مستقر در لس‌آنجلس و رئیس آن که خاخام حاضر در مراسم تحلیف ترامپ بود کمک مالی کرده‌اند.[5]

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

سفر ترامپ به منطقه، موضع گیری‌های گوناگون بازیگران منطقه‌ای بالأخص ترامپ و نتانیاهو و همچنین دیگر حاشیه‌ها و دیدارهای ماه‌های اخیر، همگی نشان دهنده یک تحول بسیار مهم در سیاست منطقه‌ای آمریکا در غرب آسیا است. اصلی‌ترین ویژگی این تحول نگریسته شدن به منطقه از دریچه تل‌آویو و بالأخص از زاویه تفکر صهیونیست‌های حریدی یا همان ارتدوکس‌های افراطی است. طیفی که کاملاً به دنبال پیش برد سیاست صهیونیستی خود در منطقه، صلح اعراب و رژیم، عدم تحقق طرح دو دولت و … است.

تلاش برای هم‌پیمانی کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی، عادی‌سازی روابط اعراب و صهیونیست‌ها بیش از پیش، القای دشمنی مشترک علیه ایران، اتخاذ سیاست‌های منطقه‌ای با هماهنگی تل‌آویو و همچنین نقش‌آفرینی آمریکا در منطقه به عنوان یک قدرت اصلی و درگیر مستقیم بخشی از سیاست‌هایی است که به نظر می‌رسد در حال دنبال است.

 لذا اگر بپذیریم که یکی از سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا و رژیم صهیونیستی تداوم فرآیند عادی‌سازی روابط با اعراب است که اظهارات و دیدارهای علنی در طی سال‌های گذشته به‌خوبی عیان کننده این سیاست بوده است؛ شاید بتوان گفت در برهه‌ای که به بهانه دشمن مشترک (ایران) میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی نزدیکی و هم‌پیمانی در حال تحقق است، قطر با عین داشتن روابطی با تل‌آویو اما با تمام توان در این پازل حضور نداشته است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

  • تصمیم حماس پس از تنش‌های دوحه؟

یکی از خواسته‌های علنی امارات و سعودی از دولت قطر در بحران و تنش اخیر، اخراج اعضای حماس از دوحه و عدم حمایت از این جنبش در منطقه است. قطر در سال‌های اخیر در حوزه مالی و رسانه‌ای کمک‌های فراوانی به حماس نموده است و از این منظر یکی از تکیه‌گاه‌های حماس بالاخص در این وضعیت بغرنج مالی و محاصره نوار غزه بوده است.

همان‌گونه که میدانیم حماس پس از تحولات سوریه دفتر خود را از دمشق به دوحه منتقل کرد. اقدامی که به باور بسیاری آغاز برخی اشتباهات حماس در سال‌های اخیر بود؛ اما آنچه اکنون حماس با آن روبروست شاید بتواند از جهاتی مشابه اتفاق سال 2011 و لزوم تصمیم‌گیری در خصوص دفتر سیاسی خود در خارج از غزه دانست. در این تحلیل کوتاه سعی شده است به‌صورت بسیار کلی به بررسی سناریوهای پیش روی حماس در صورت نتیجه بخش بودن فشارهای سعودی‌ها و تغییر سیاست قطر در حمایت از این جنبش؛ پرداخته شود:

 

سناریوها و انتخاب‌های احتمالی

  • انتقال دفتر به کشوری دیگر

 یکی از سناریوهای احتمالی می‌تواند تغییر دوباره دفتر و این‌بار با توجه به وضعیت احتمالی قطر در صورت پذیرش برخی خواسته‌ها و یا تغییر حاکمیت دوحه باشد. در منطقه غرب آسیا کشورهایی که حضور حماس در آنان نسبت به دیگران محتمل‌تر به نظر می‌رسد ترکیه، لبنان، عراق و ایران است. اردن، مصر، سعودی، سوریه و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس گزینه‌هایی است که در شرایط کنونی حماس و فلسطین بسیار بعید به نظر می‌رسد. از میان گزینه‌های مطرح شده ترکیه شاید از منظرهایی محتمل‌تر باشد اما بهترین گزینه برای رژیم صهیونیستی هم خواهد بود. از سوی دیگر عراق و لبنان برای محور مقاومت قطعاً مناسب‌تر و بهتر است اما موانع مختلفی برای تحقق آن وجود دارد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

  • پایان دفتر سیاسی در خارج از نوار غزه

اما سناریو دیگری که به نظر می‌رسد حماس شاید آن را انتخاب کند، پایان دادن به دفتر سیاسی شاخص در خارج از نوار غزه باشد. این سناریو با توجه به مستقر شدن اسماعیل هنیه و هیات دفتر سیاسی حماس در نوار غزه، بسیار محتمل به نظر می‌رسد. بدین گونه که در صورت تشدید فشارهای قطر بر حماس، این جنبش تصمیم بگیرد در قطر، شعبه و دفاتری همانند دیگر دفترهای این گروه مقاومتی در لبنان، ترکیه، ایران و …داشته باشد و بدین گونه از این پس دفتر سیاسی شاخص در خارج از نوار غزه تا اطلاع ثانوی به نمایندگی از جنبش وجود نداشته باشد. البته تحقق این امر با مانع اصلی‌ای روبروست و آن طیف حماس خارج از غزه است؛ زیرا این اقدام صراحتاً به معنی تداوم کاهش قدرت طیف خارج از غزه در مقابل طیف مستقر در غزه خواهد بود. هرچند که مستقر شدن هنیه در غزه به نوعی مأموریت دفتر قطر را بسیار کاهش داده است.

 

نتیجه گیری

سفر ترامپ به منطقه، موضع گیری‌های گوناگون بازیگران منطقه‌ای بالأخص ترامپ و نتانیاهو و همچنین دیگر حاشیه‌ها و دیدارهای ماه‌های اخیر، همگی نشان دهنده یک تحول بسیار مهم در سیاست منطقه‌ای آمریکا در غرب آسیا است. اصلی‌ترین ویژگی این تحول نگریسته شدن به منطقه از دریچه تل‌آویو و بالأخص از زاویه تفکر صهیونیست‌های حریدی یا همان ارتدوکس‌های افراطی است. طیفی که کاملاً به دنبال پیش برد سیاست صهیونیستی خود در منطقه، صلح اعراب و رژیم صهیونیستی است.

با پذیرش سناریوی بالا می‌توان «اتهام رابطه با اخوان المسلمین، همکاری با ایران و حمایت از حماس» یکی از کلیدواژه‌های تحولات اخیر به‌منظور تغییر رفتار قطر دانست؛ یعنی در این سناریو سعی شده است قطر را با تمام توان مجبور کرد در پازل عادی‌سازی روابط و قطع حمایت از حماس و گروه‌های مقاومتی بازی نماید.

باید این نکته را در پایان ذکر کرد که هرچند برخی تحلیل گران معتقدند باقی ماندن دفتر حماس در قطر با توجه کنترل امنیتی بر آنان و همچنین دور بودن از فلسطین برای رژیم صهیونیستی گزینه مطلوبی است، اما نگارنده معتقد است جدا کردن یک کشور عربی دیگر از صف حامیان رسانه‌ای و مالی حماس و مقاومت فلسطین، در دراز مدت به سود طی شدن فرآیند عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی است و اکنون این فرصت با بهانه سازی تهدید ایران ایجاد شده است. ذکر این نکته هم ضروری است که برخی تحلیل گران معتقدند در صورت نتیجه بخش بودن فشارها علیه قطر که جبراً نزدیک شدن حماس به ایران را به دنبال خواهد داشت، به سود مقاومت و جمهوری اسلامی خواهد بود. هرچند این تحلیل کاملاً غلط نیست، اما باید توجه داشت دستاوردهای آن، کم‌اهمیت‌تر از تحقق و تداوم سناریو عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی در درازمدت است.


منابع:

 

[1] «عادل الجبیر: قطر از حمایت حماس و اخوان المسلمین دست بردارد»، وب‌سایت خبرگزاری مهر، منتشرشده در تاریخ 16 خرداد 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.mehrnews.com/news/3997724

[2] «وزیر خارجه امارات: حضور رهبران حماس در قطر مشکلی برای منطقه است»، وب‌سایت مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین، منتشرشده در تاریخ 18 خرداد 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

https://farsi.palinfo.com/7678

 

[3] محمد محسن فایضی، «سفر ترامپ به سرزمین‌های اشغالی؛ مقدمه شکل‌گیری سیاست منطقه‌ای ترامپ»، اندیشکده راهبردی تبیین، منتشرشده در تاریخ 17 خرداد 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.tabyincenter.ir/19478/

[4] «یک حامی شهرک‌سازی رسماً سفیر آمریکا در تل‌آویو شد»، وب‌سایت خبرگزاری فارس، منتشرشده در تاریخ ۴ فروردین ۱۳۹۶، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.farsnews.com/13960104000200

[5] «رازهای ایوانکا ترامپ و جرد کوشنر»، وب‌سایت پایگاه علم و دانش‌پژوهی هادی، منتشرشده در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۹۵، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.haadi.ir/News/679

ارسال دیدگاه