مقدمهای بر مفهوم هویت از منظر جامعهشناختی و ارتباط آن با فرهنگ
اندیشکده راهبردی تبیین – «امروز گرفتاری امّت اسلامی در چیست؟ در تسلّط فرهنگ غربی بر او است، در تسلّط اقتصاد غربی بر او است، در تسلّط سیاست غربی بر او است؛ گرفتاریها اینها است. امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی چیزی به نام هویّت اسلامی وجود ندارد؛ بله، مردم مسلماناند، نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، شاید زکات هم میدهند امّا مجموعهی جامعه، هویّت اسلامی ندارد؛ یعنی یک شخصیّتی، یک حقیقتی قرار گرفتهی در مقابل حقیقت کفر و حقیقت طاغوت وجود ندارد. لذا شما میبینید آنها دخالت میکنند؛ در فرهنگِ اینها دخالت میکنند، در باورهایشان دخالت میکنند، در اقتصادشان دخالت میکنند، در روابط اجتماعیشان دخالت میکنند، سیاستهایشان را در مشت میگیرند. آنوقت نتیجه این میشود که چون درون مجتمع اسلامی و امّت اسلامی هویّت واحدی وجود ندارد، دعوا به وجود میآید، جنگ به وجود میآید، تنافر به وجود میآید، عدم تفاهم به وجود میآید؛ این [جوری] میشود. امروز دنیای کفر درصدد مضمحل کردن و نابود کردن این هویّت است؛ هرچه از این هویّت در هر نقطهای از دنیا باقی مانده، این را میخواهند از بین ببرند». [1]
هویت، ازجمله مفاهیمی است که در جامعهشناسی و روانشناسی همواره از وجوه گوناگون مورد تجزیهوتحلیل قرار میگیرد. این مفهوم در جامعهشناسی به قوهیِ استدراک و تلقی انسان بهطور خاص و اجتماع انسانی بهطور عام از چیستی و کیستی خویش و کیفیت تعیّن معنا در عالم بین الاذهانی اشاره دارد. مفهوم هویت را میتوان به دو گونهی خاصِ «هویت اجتماعی» و «هویت شخصی»-که در طی کنش و واکنشهای اجتماعی بین فرد و اجتماع طی فرایندی دیالکتیکی بین کل و جزء همواره بر هم تأثیر میگذارند- تقسیم کرد؛ که هویت اجتماعی به معنی القاب و ویژگیهایی است که از جانب «دیگری» به «فرد» یا «اجتماعی» خاص نسبت داده میشود.[2] بهعبارتدیگر مفهوم هویت اجتماعی در بطن خویش حائز تعریف معنا و دال مرکزی و بنیادین یک فرد و اجتماع است که متعاقباً به تلاحق جمعی حول گفتمانی مشخص از سویی و تنافر جمعی دیگر حول گفتمان و دالی از سوی دیگر میانجامد و به ترسیم خطوط انفصال صریح و بیپرده منتج میشود. ازاینروی هویت اجتماعی (همچون هویت فردی)، توأمان وجهی سلبی و اثباتی دارد؛ وجه اثباتی آن آبستن همسانی و همسوئی افراد، اصناف یا اجتماعاتی است که مبانی، ارزشها، آمال و اهداف مشترک، آنان را جملگی در «صراط» و مسیری مشخص جایداده است و وجه سلبی آنکه حائز خصیصهای دفعی است که خطوط تمایز خویش را از دیگر هویتها مشخص میکند. به هم آمیختگی لاینفک مفهوم هویت با ارزشها و مبانی فکری و عقیدتی یک اجتماع، ناگزیر مفهوم «فرهنگ» را که در هیئت ارزشها و هنجارهای محسوس و نامحسوس اجتماعی در توالی اعصار در حافظه و اذهان یک ملت، حک و نهادینه کرده است، بَرمیکشد.
توحید، نقطهی ثقل فرهنگ و هویت اسلامی
خصلت ذاتی و هستهی مرکزی فرهنگ در جوامع مذهبی، دین و در جوامع اسلامی، اسلام و در دین اسلام، «توحید» است. در ادیان ابراهیمی و خاصه اسلام (که در این مبحث مدنظر است) جانمایهی دین، عمود خیمه و نقطهی ثقل آن «توحید» است: «توحید رکن اصلی بینش و نگاه و تلقّی این اسلامی است که ما میخواهیم بر اساس آن این حکومت و این نظام و این حرکت را راه بیندازیم». [3] در این بینش، انسانِ مسلمانِ موحد، در هر نقطهای از جهان بزید، در ذهن و ضمیر خویش، «خویشتن» را وابسته به هویتی اسلامی یافته و در این فضای فرهنگی تنفس میکند. این هویت مایهی اتصال فکری و روحی او به قاطبهی مسلمانان موحدی است که در یک فضای عقیدتی مشترک با آنها قرار دارد. وی از ورای مکان و زمان خود را عضوی از جامعهی اسلامی حس میکند: «هر جا در دنیا مسلمانی هست، وقتی سربلند میکند و چشمش به این پرچم برافراشته و به اهتزاز درآمده میافتد، به هیجان میآید و احساسات اسلامی در او زنده میشود… [به برکت انقلاب اسلامی] احساس هویت اسلامی و احساس شخصیت در جوامع اسلامی زنده شد و دشمن اسلام و مسلمین، خائف گردید». [4] با توجه به مطالب مذکور در تقدم فرهنگ و هویت در جوامع اسلامی نقش فرهنگ که مجموعهای از مبانی فکری و ارزشی جوامع مسلمان در غرب آسیا و اکناف گیتی است در طی رابطهای علّی تبیین میشود؛ یعنی فرهنگ اسلامی جوامع زایندهی هویت اجتماعی و فردی آنهاست و بدون آن جوامع اسلامی با فقدان هویت اسلامی مواجهاند که تعظیم شعائر و مناسک مذهبی فینفسه هرگز جامعیت و شمول آن را منعکس نمیکند.
هویت/هویتهای اسلامی در بستر تاریخ؛ از صدر اسلام تا عصر معاصر
اسلام در بدو ظهور خویش در جزیرةالعرب، دینی حائز «فرهنگ» و جهانبینی نوینی بود که متعاقباً هویت نوینی به کل اجتماع انسانی (اعم از ایران، روم، عربستان و…) عرضه میداشت. اسلام صرفاً جنبش و نهضتی رهبانی و عرفی در جهت رستگاری فردی نبود، بلکه هدف آن از آغاز، ایجاد انقلابی (به ترتیب) فرهنگی (معرفتی)، سیاسی و اقتصادی در تمام ابعاد اجتماعی و ایجاد همبستگی جمعی برای تشکیل شاکلهی «اُمت» و تکوین حکومت اسلامی بود. [5] اسلام از آغاز، برخلاف باور بسیاری از نواندیشان دینی، چه در سپهر «معرفتی» و چه «هویتی» و چه عینی و «اجتماعی» (که برساختههای ملموس و بیپیرایهی آموزهها و نصوص الهی بودند)، در تخالف و تقابل صریح و عریان با سکولاریسم «فلسفی» و «سیاسی»، هر دو، (در جهان مدرن) بوده و ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی بین دین و سیاست برقرار کرد تا جایی که برنارد لوئیس (مستشرق غربی) نیز دراینباره (و نیز در باب تمایز اسلام و مسیحیت) مینویسد: «مسلمانان [در صدر اسلام]، همچون دیگران، حکومت میکردند، مالیات میگرفتند و به جنگ میپرداختند؛ اما [با این تفاوت که] دین خود را بیش از دیگران، در این فعالیتها مداخله میدادند… [حضرت] محمد (ص)، بنیانگذار اسلام، قسطنطین خود بود. اسلام در طول حیات [حضرت] محمد (ص)، یک بیعت دینی و نیز سیاسی شد، اُمت پیغمبر (ص) در مدینه به شکل یک دولت درآمد و آن حضرت خود فرمانروای سرزمین و مردمان شد… بدین منوال، معضلی که اگرنه برای مسیح برای آنهمه مسیحیان بعدی پیش آمد، یعنی انتخاب میان خدا و قیصر، برای پیامبر اسلام (ص) و اصحابش ابداً پیش نیامد.» [6] زین پس دوگانهی مسلمان/غیرمسلمان عضوی جداییناپذیر از هویت عام جوامع اسلامی میشد. پس از رحلت پیامبر خاتم (ص)، ظهور اختلافات گوناگون حول مقام جانشینی ایشان و تبعاً برآمدن نظام خلافت بنیامیه، بنیعباس و تاراج و سبعیت مغولی، هویتهای درون دینی متکثر و متنوعی ازجمله شیعه و سنی و… شکل گرفت؛ هویتهایی که علیرغم داشتن اختلافات، همواره (هرچند به ضعف و قلت) سویههای خالصی از خویش را در آیینهی فرهنگ و معارف اصیل صدر اسلامی بازیافته و به اتحادی (هرچند سست و شکننده) در مقابل هویت «دیگری» که جهان کفر نام داشت، دست مییافتند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
مسئلهی هویت اسلامی در جهان اسلام
مسئلهی هویت در جهان اسلام در ژرفنایِ خویش صبغهای عمیقاً سیاسی دارد که بر ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز کارگر افتاده است. این مسئله با این پرسش میآغازد که: آیا «اجتماع سیاسی» و «دولت سیاسی» بهطور کامل با هم همخوانی دارند یا خیر؟ پرسشی دگر را که میتوان در این زمینه مطرح کرد این است که: آیا در یک اجتماع انسانی، درک و احساس مشترکی بین نخبگان و اتباع وجود دارد یا خیر؟ بهعبارتیدیگر، آیا میتوان اشتراکاتی را بین «فرهنگ نخبگان» و «فرهنگ توده» یافت؟ [7] زمینههای بحران هویت در طی فرآیند گذار، چرخش و انتقال تاریخی و فرهنگی خاصه در جوامع درحالتوسعه شکوفا میشود. سرعت سرسامآور توسعهی دول غربی که به مدد «صنایع فرهنگی» بهطور خاص و سلطه و سَطوتِ سیاسی، اقتصادی و نظامی بهطور عام، بستر این مسئله را فراهم میآورد؛ تأثیری شگرف بر بازبینی و «بازریزی» ارزشها و هنجارهای اجتماعی جوامع اسلامی میگذارد و از این مجرا شکنندگیِ سیالِ هویتی و انقیاد و انفعال تامِ فرهنگی را که لازمهی محتوم انقطاع/گسستی معرفتشناختی است به ارمغان میآورد. انقیاد و انفعالی را که در کشورهای زیر شاهد آن هستیم.
قرائتهای گوناگون از هویت اسلامی در منطقه غرب آسیا
1- عربستان سعودی: عربستان سعودی یکی از کشورهای علیالظاهر اسلامی است، که مبتنی بر فقه حنبلی و تعالیم محمد بن عبدالوهاب اداره میشود. محمد آل سعود، رهبر یکی از قبایل عربستان، رمز پیروزی خویش و فائق آمدن بر سایر فرق را در تعالیم محمد بن عبدالوهاب و فریاد «جهاد» او میدید. [8] این کشور که داعیهی اسلام گرایی آن در جاری کردن گزینشی برخی از احکام، و تعظیم برخی از مناسک و شعائر مذهبی خلاصه میشود، از لحاظ مناسبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در تضاد مستقیم با تعالیم اسلامی و «توحیدی» قرار دارد، نظام سلطنتی و پادشاهی و موروثی آن، عربگرایی، اختلافات جهنمی طبقاتی، فقر و بی عدالتی، عدم وجود آزادیهای اجتماعی و سیاسی، نقض شدید حقوق بشر، شیعه ستیزی و ترویج و تقویت فرقهگرایی در قالب حمایت همهجانبهی مادی و معنوی از ایدئولوژی وهابیت که منتج به تشکیل و تغذیه جریانهای تکفیری و سلفی در خاورمیانه و تشدید تفرق و تشتت بر جهان اسلام شده است، همه و همه در وارد آوردن صدمه بر هویت اصیل اسلامی نقشی اساسی دارد. نکته دیگری که ذکر آن ضروری مینماید این است که عربستان، بر خلاف جمهوری اسلامی ایران که سیاست «نه غربی و نه شرقی» را برگزید، در اتخاذ «گفتمان» و «راهبرد» خویش برای پیشرفت، «توسعهی وابسته» تحت سیطرهی غرب، با محوریت آمریکا را در پیش گرفت؛ و همین امر که ناشی از عدم اتکای به قدرت داخلی و وابستگی مطلق به غرب بود، او را قربانی نظام مصرفی صرفی کرد که در هیئت خرید تسلیحات نظامی گسترده، اجازه دخالت غرب در مناسبات اقتصادی، تاسیس شرکتهای غربی در کشور و… نمود یافت. در نهایت، کار به جایی رسید که حتی در حوزه تامین امنیت داخلی خویش نیز با شرکت امنیتی خارجی G4S قرارداد منعقد کرد. [9]
2- ترکیه: پس از الغای امپراتوری عثمانی در سال 1924، ترکیه به رهبری کمال آتاتورک به برچیدن گفتمان اسلامگرایی در جهان اسلام و جایگزینی آن با سکولاریسم (تحت لوای جمهوری پان ترکیست ترکیه) همت گمارد. تلاشی که تاثیرات عمیقی را در حوزه فرهنگ در ترکیه بر جای گذشته و سبب تفوق لائیسیته بر سپهر سیاسی و اجتماعی این کشور شد. به رغم جمعیت 98 درصدی مسلمان این کشور، حکومت کنونی آن سکولار است و قوانین نه مبتنی بر شریعت، بل مبتنی بر رأی و نظر شخصی تصویب و تنفیذ میشوند. در این کشور دین امری خصوصی و نه اجتماعی است و بیشتر در حوزه تصوف و عرفان و عبادات شخصی خلاصه میشود. از این جهت هویت و فرهنگ اسلامی به معنی سیاسی کلمه بر آن حاکم نیست.
3- اردن: نظام حاکم بر اردن، پادشاهی مشروطه، و پادشاه کنونی آن ملک عبدالله دوم است. این کشور نیز به رغم دارا بودن اکثریت مسلمان، دارای نظام سیاسی و حکومتیِ سکولار و غیر اسلامی است و عملاً قوای تقنینی حاکم بر حوزه فرهنگ و سیاست آن از مبادی انسانی و نه الهی مایه میگیرد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
4- مصر: مصر کشوری متفاوت است که فراز و فرودهای بسیاری در حوزه تفسیر اسلام و هویت اسلامی در آن رخ داده است. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، اولین واکنش سیاسی و اجتماعی در حوزه عقیده و در قالب اسلام سیاسی در مصر و در هیئت اخوان المسلمین (1928) و به رهبری حسن البناء (از شاگردان رشید رضا) تجلی کرد. [10] حسن البناء در پی آن بود که رویای سید جمال را در جهت ایجاد یک حزب اسلامی انقلابی تحقق بخشد. او که خود را از خانواده و وابستهی رشید رضا میدانست، همهی نیرویش را بر تشکیل یک حکومت اسلامی متمرکز ساخت. [11] از این جهت میتوان قرائت وی را از اسلام و فرهنگ و تبعاً هویت اسلامی به قرائت انقلاب اسلامی ایران نزدیک دانست. البته اخوان المسلمین در طول تاریخ پر فراز نشیب خویش درگیر تحولات فکری و سیاسی گستردهای شده است؛ به صورتی که اخوان بعد از سید قطب را هرگز نمیتوان با اخوان پیش از او مقایسه کرد. پس از کودتای 1952 به رهبری جمال عبدالناصر و محمد نجیب، خط و مشی حاکم بر سیاستهای کلی مصر، خط و مشیای سکولار و ناسیونالیستی-سوسیالیستی مبتنی بر قومیت عرب یا پان عربیسم بود، پس از مرگ جمال عبدالناصر و با قدرت گرفتن انور سادات، سیاست تعامل و انعطاف در مقابل «غرب» شدت گرفت، تا جایی که در سال 1979، یعنی «مصادف با انقلاب اسلامی ایران»، سادات در قبال واگذاری صحرای سینا به مصر و حمایتهای نظامی و تسلیحاتی و پولی و بانکی ایالات متحده آمریکا، قرارداد «کمپ دیوید» را پذیرفت و رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. [12] از انور سادات تا حسنی مبارک و از او تا عبدالفتاح السیسی، هیچ یک قائل به حاکمیت اسلام و قوانین اسلامی در ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هویتی نبوده و نیستند. حتی حاکمیت کوتاه محمد مرسی و حزب آزادی و عدالت نیز (که علی الظاهر اسلامی و منشعب از اخوان بود ولی عملاً سیاستهایی غیر اصولی را در پیش گرفت) در تقویت و تحکیم فرهنگ و هویت اسلامی نقشی نداشت.
قرائت کشورهای دیگر غرب آسیا نظیر عراق، بحرین، قطر، سوریه، عمان، کشورهای حاشیه خلیج فارس و… (که شرح و بسط آن در این مجال میسر نیست) نیز چندان تفاوتی با کشورهای فوق ندارد.
ارتباط قرائتهای فوق با جبهه کفر و استکبار
تقریباً میتوان گفت که تمامی کشورهای فوق با وجود دولتهایی که اکنون بر آنها حاکم هستند، نه تنها هیچگونه تضاد و تنازعی با آمریکا ندارند، بلکه در مسیر سازش و سرسپردگی کامل با آن قرار دارند و نتیجهی این سیاست راهبردی خویش را نیز دیدهاند. برای مثال مصر پس از کمپ دیوید، با وجود همهی حمایتهای مالی و مادی آمریکا از لحاظ توسعه و پیشرفت، قابل قیاس با جمهوری اسلامی ایران نیست و عربستان نیز به همین شکل. سعودی در بین کشورهای مذکور در ارتباط و سازش کامل با سیاستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه، گوی سبقت از رقیبان ربوده است، اما همین کشور هم از لحاظ استقلال، در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد و مطیع تام و تمام سیاستهای استعماری و استثماری غرب است؛ تا جایی که رهبر معظم انقلاب در بیاناتشان در محفل انس با قرآن کریم در تاریخ 6 خرداد 1396، آنها را «گاو شیرده» آمریکا میخوانند: «احمقها خیال میکنند که با دادن پول و با کمک کردن و با این چیزها میتوانند صمیمیّت دشمنان اسلام را جلب کنند، [درحالیکه] صمیمیّتی وجود ندارد؛ همانطور که خودشان هم گفتند، مثل گاو شیرده [هستند]؛ شیرشان را میدوشند، وقتیکه دیگر شیر نداشتند، ذبحشان میکنند». [13] در حوزه پیشرفت و تعالی و بهداشت و خدمات و آزادیهای اجتماعی و حقوق شهروندی و مردمسالاری نیز وضعیتش، بهتر از این نیست. بدیهی است که این خط سازش در تضاد مستقیم با شکلگیری فرهنگ و هویت اسلامی است، و هیچ گونه آداب، ظواهر و مناسک مذهبی صرف و بی روح نیز جایگزین آن نیست. از سوی دیگر یکی از مهمترین نقاط تفاوت و تخالف اصلی و اساسی قرائت نظام جمهوری اسلامی ایران از فرهنگ و هویت اسلامی (که چنانکه ذکر شد منبعث از بینش توحیدی آن است) نیز همین روحیهی استکبارستیزی و سازش ناپذیری آن در مقابل طواغیت است که در قالب شعار «نه غربی و نه شرقی» تجسد یافته است. و همین عامل هم مسبب تهدیدها، تحریمها و تجاوزهای گسترده غرب به نظام اسلامی، از ابتدای انقلاب تا کنون است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
انقلاب اسلامی ایران: احیای فرهنگ و هویت اسلامی
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 به رهبری امام خمینی (ره) نقطهی عطفی در تحولات فرهنگی و هویتی جهان اسلام بود. این انقلاب بسیاری از کشورهای اسلامی در منطقهی غرب آسیا را (که یا به رکوع و رکون در مقابل غرب با محوریت ایالاتمتحده آمریکا و یا شرق با محوریت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی دلبسته بودند) تحت تأثیر خود قرار داد و ارزشها و امیدهای نوینی برای ملل مسلمان جهان آفرید. زبیگنیو برژینسکی، سیاستمدار و استراتژیست برجسته آمریکایی، انقلاب ایران را بزرگترین شکست برای دولت کارتر و سیاستهای آمریکا در منطقه میدانست. [14] و بعدها (پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) سیاستمداران روس (ازجمله میخائیل گورباچف) به عظمت انقلاب اسلامی ایران و منویات و نصایح رهبر آن اذعان کرده و از عدم اعتنای بدانها حسرت خوردند. قرائت امام خمینی (ره) از اسلام، قرائتی اصیل و مبتنی بر معارف و اصول ناب اسلامی و شیعی بود که معارف قرآنی را از نردبان انتزاعیاتِ مجردِ نظریِ صرف و بیروحِ گورستان تحریف و بیعملی بیرون کشید و به صورتی عینی و در قالب حکومت «جمهوری اسلامی» و در جهت معرفت، هویت و فلاح بخشی مسلمانان و آحاد بشر به متن و بطن اجتماع و تاریخ کشاند. ایشان در ابتدای وصیتنامهی الهی_سیاسی خویش دراینباره مینویسند: «ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضاخان پهلوی طبع کرد و عدهای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند؛ و میبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بیپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضد قرآنی میکند و وهابیت، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی را ترویج میکند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها میدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهرهبرداری میکند. ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم میزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند نجات دهد». [15]
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr5', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr5", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
شاخصههای اصلی قرائت جمهوری اسلامی از هویت اسلامی
در قاموس اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، هویت اسلامی (که از معرفت و فرهنگ اسلامی جدا نیست) حائز خصیصههایی مشخص است که آن را از سایر هویتهای غربزده یا شرقزده در منطقه، نظیر عربستان سعودی، مصر، کشورهای حاشیه خلیجفارس و… متمایز میسازد. این ویژگیها را میتوان به دو بُعد داخلی و خارجی تقسیم کرد (که در بسیاری از موارد با هم همپوشانی و تداخل دارند). در ابعاد داخلی میتوان به: 1- توحید عملی و نظری بهمثابهی مرکز ثقل فرهنگ و هویت اسلامی (همانگونه که در مقدمه بحث ذکر شد) 2-اسلام سیاسی، اجتماعی و انقلابی، مبتنی بر معارف قرآن و اهلالبیت 3- اسلام تمدن ساز 4-عدالت اجتماعی و رفع تبعیض 5- حمایت از محرومین و مستضعفین و مبارزه با خوی اشرافی گری 6- ساده زیستی و پرهیز از تجملپرستی و 7- توجه به جمهوریت و اسلامیت و… اشاره و در بُعد خارجی میتوان: 1- استکبارستیزی و نفی رابطه و سازش با شیطان بزرگ و نظام سلطه (در قالب شعار نه غربی، نه شرقی، جمهوری اسلامی) 2- حمایت و پشتیبانی از مسلمانان و مستضعفان جهان 3- اخلاق محوری در روابط بینالملل 4- جهانشمولی اسلامی 5- نفی سبیل 6- حفظ دارالاسلام 7- اصل دعوت به اسلام 8- صدور انقلاب 9- مسئله فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی 10- حفظ وحدت با سایر ملل مسلمان (اعم از شیعه و سنی) و… را ذکر کرد. [16] مقام معظم رهبری در دیدار با دبیر و کارشناسان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در تاریخ 14 اسفند 1394 خطوط اصلی انقلاب اسلامی را که در بیانات امام خمینی (ره) تجلی یافته بود اینگونه برشمردند: «براساس سخنان امام رحمهالله، موضوع «مردم»، «استقلال کشور»، «تدین و پایبندی به مبانی اسلامی»، «مبارزه با استکبار و زورگویی»، «مسألهی فلسطین»، «موضوع معیشت مردم»، «توجه به مستضعفین و رفع فقر»، خطوط اصلی انقلاب هستند که از ترکیب آنها «هندسهی انقلاب» بهدست میآید». [17] این تفسیرِ اصیلِ سیاسی و جامعالاطراف از اسلام که فرهنگی نوین را به مسلمانان جهان عرضه میداشت و مبتنی بر آن، آنها را به هویت اصیل اسلامی صدر اسلام رجعت میبخشید به کام استکبار جهانی که منافع خویش را در خطر میدید، تلخ و ناگوار بود. ازاینروی تمامی تلاش خویش را در جهت تهاجم فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جهت «هویت زدایی» از جمهوری اسلامی در پیش گرفت. جبههی استکبار با تنفیذ فرهنگ و هویت «اسلام آمریکایی» و «سازشکار» و ترویج و تقویت جریانهای افراطیِ تکفیری و سلفی (مبتنی بر ایدئولوژی وهابیت و با محوریت عربستان سعودی) از سویی و تجویز قرائت و خوانشی فردی، لیبرال و سکولار از اسلام از سوی دیگر، سعی در تخریب وجههی اسلام در اذهان جهانیان و تعلیق ظرفیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن کرد/ میکند. تهاجم نظامی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی (در قالب تحریم) به جمهوری اسلامی ایران، خود دلیلی است متقن و موثق بر اهمیت این کشور در به خطر انداختن منافع ایالات متحده در غرب آسیا و اکناف جهان.
جمعبندی
با توجه به بیانات مقام معظم رهبری که در آغاز مقدمه ذکر آن رفت؛ هدف این مقاله بر آن بود که در ابتدا مفهوم هویت را از منظر جامعهشناسی مورد تدقیق قرار دهد و اهمیت/نسبت فرهنگ (عقیده و معرفت) و هویت اسلامی را در بستر تاریخ اسلام و در منطقه غرب آسیا روشن سازد. بدین منظور مفهوم هویت اسلامی و فرازوفرودهای آن در بستر تاریخ روشنشده و شاخصههای اصلی قرائت جمهوری اسلامی ایران از هویت اسلامی تبیین شد؛ و نشان داده شد که تعریفی را که نظام جمهوری اسلامی ایران (برخلاف سایر دول ظاهراً اسلامی منطقهی غرب آسیا) از مفهوم «هویت اسلامی» مقصود میکند: اولاً مبتنی بر «فرهنگ» و «معارف» ناب اسلامی، قرآنی و شیعی است: یعنی آن چنانکه برخی از نواندیشان دینی مطرح میکنند، مبتنی بر خِرَد و نگاه ابزاری برای برساختن دشمنی فرضی نیست، ثانیاً کاملاً «سیاسی» و «اجتماعی» است: یعنی هرگز در احکام و عبادات فردی خلاصه نشده و به دنبال تنفیذ شریعت و تطبیق ارادهی الهی و تبعاً دفع طواغیت (به هر شکل و نوعی) بهواسطهی «حکومتی اسلامی» است (و از همینجاست که منافع ابرقدرتها را به خطر میاندازد و آنها را به تهاجم همهجانبهی فرهنگی، نظامی، سیاسی و اقتصادی با آن وامیدارد) و ثالثاً «همهجانبه» و «فراگیر» است و فطرتهای پاک و بیآلایش بشری را مخاطب قرار میدهد: یعنی محدود و مقید به قومیت، ملیت یا حتی مذهب خاصی نیست و تمامی مسلمانان آزاده و مخلص جهان و حتی سایر آزادیخواهان عالم را تحتالشعاع خویش گرفته و به تحکیم مبانی شریعت اسلام، ترسیم خطوط انفصال خویش از هویتهای بیگانهی ضد الهی و انسانی و تنذیر و طرد طواغیت تحضیض و تشویق میکند. از اینجاست که جبههی استکبار آرام نمینشیند و سعی بر اضمحلال یا استحالهی این هویت دارد و در این مسیر از تمامی امکانات مادی و معنوی بهره میگیرد. به نظر میرسد ضروریترین و مهمترین راهکاری را که میشود در مقابل هجوم همهجانبه استکبار به کاربرد: تقویت جبههی اسلام ناب، در تمامی ابعاد فرهنگی، اقتصادی، نظامی و سیاسی بهمقتضای زمان، چنگ یازیدن به ارزشها و اصول اساسی اسلام که در هیئت انقلاب اسلامی تجلی کرد، اتحاد و وحدت بین مسلمین و درنهایت تشکیل «دولت» و «تمدن نوین اسلامی» است.
منابع
- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن در تاریخ 7 اردیبهشت 1396.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36331
- آنتونی گیدنز و کارن بردسال، جامعهشناسی، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، 1390، چاپ ششم، ص 45.
- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام، 12 آذر 1379.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=925
- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، 1 مرداد 1376.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2845
- حسین بشیریه، جامعهشناسی سیاسی، تهران: نشر نی، 1392، چاپ بیست و دوم، ص 234.
- برنارد لوئیس، خاورمیانه، ترجمه حسن کامشاد، تهران: نشر نی، 1393، چاپ چهارم، صص 141-142.
- محمود واعظی، بحرانهای سیاسی و جنبشهای اجتماعی در خاورمیانه، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، 1391، صص 59-60.
- کارن الیوت هاوس، درباره عربستان سعودی: مردم، گذشته، دین، خطوط گسست و آینده، ترجمه مرتضی رجائی خراسانی و فاطمه مهسا کارآموزیان، تهران: مترجم، 1394، چاپ اول، صص 2-3.
- مقالهی بررسی راهبردی، گفتمانی و کارکردی پیشرفت ج.ا.ایران در مقایسه با مصر و عربستان طی چهار دهه اخیر، اندیشکده راهبردی تبیین، صفحه 4
http://www.tabyincenter.ir/17109/
- جان اسپوزیتو و جان وال، جنبشهای اسلامی معاصر، ترجمه شجاع احمدوند، تهران: نشر نی، 1393، چاپ پنجم، صص 19-21.
- نبی الله ابراهیمی، نوسلفیگری و جهانی شدن امنیت خاورمیانه، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1394، صص 180-181.
- مقالهی بررسی راهبردی، گفتمانی و کارکردی پیشرفت ج.ا.ایران در مقایسه با مصر و عربستان طی چهار دهه اخیر، اندیشکده راهبردی تبیین، صفحه 6
http://www.tabyincenter.ir/17109/
- بیانات رهبر معظم انقلاب در محفل انس با قرآن کریم در تاریخ 6 خرداد 1396.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36663
- مواضع برژینسکی در قبال انقلاب اسلامی ایران، اندیشکده راهبردی تبیین:
- وصیتنامه الهی سیاسی حضرت امام خمینی رحمهالله، سایت مقام معظم رهبری
http://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447
- مبانی، اصول و راهبردهای سیاست خارجی از منظر امام خمینی (ره)، اندیشکده راهبردی تبیین:
- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دبیر و کارشناسان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی با رهبر انقلاب، 14 اسفند 1394.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=32166