همبستگی آمریکای لاتین در برابر تهدیدات ایالات‌ متحده آمریکا

سالهاست که آمریکا از طرق مختلف سعی کرده در منطقه آمریکای لاتین دخالت داشته باشد، بر همین اساس این کشورها برای جلوگیری از دخالت آمریکا در امور داخلیشان دست به اتحاد و همبستگی از طرق گوناگون زدند که در این نوشتار به این موضوع پرداخته شده است.

اندیشکده راهبردی تبیین – همبستگی کشورهای آمریکای لاتین علیه ایالات متحده آمریکا ریشه در دوران امپریالیستی دارد، منطقه آمریکای لاتین یکی از مناطقی است که به خصوص در دهه های اخیر (پس از پایان جنگ سرد)، شاهد روند جدیدی از منطقه گرایی بوده است و کشورهای این منطقه به عنوان اعضای مجموعه امنیتی تلاش های بسیاری در جهت همکاری ها و اتحاد و ائتلاف های منطقه ای در حوزه های مختلف به خصوص در حوزه اقتصادی (ایجاد پیمان منطقه ای مرکوسور) انجام داده اند. پیشینه تاریخی، اهمیت ژئوپولتیک و مجاورت جغرافیایی این منطقه با ایالات متحده را شاید بتوان از زمینه هایی دانست که کشورهای این منطقه را به  خصوص در سال های اخیر و با توجه به تهدیدات دونالد ترامپ به سمت و سوی منطقه-گرایی و یکی شدن سوق داده است.(1) آمریکای لاتین همواره در سیاست خارجی آمریکا جایگاه ویژه‌ای داشته است به طوری که حتی طبق دکترین مونروئه – که در اصل بیانیه‌ای برای انزوای ایالات متحده بود – قاره‌ی آمریکا جزء منافع این کشور تلقی گردید. (2) ریشه دخالت و نفوذ ایالات متحده در آمریکای لاتین به دهه 1823 برمی گردد. در زمان سرنگونی حکومت آلنده در شیلی در سال 1972 شورای امنیت ملی دولت نیکسون اظهار داشت که اگر امریکا نتواند امریکای لاتین را کنترل کند، چطور انتظار دارد که به نظم موفقیت آمیزی در جای دیگری از جهان برسد؟ در همین راستا، آمریکا، سیاست های مختلفی را در اکثر کشورهای آمریکای لاتین در دو دهه گذشته به اجرا گذاشته است که می توان به افزایش نظامی گری، کمک به افزایش جنگ ها و آشوبهای داخلی، افزایش قاچاق مواد مخدر، توسعه سیاستهای نئولیبرالیستی و…اشاره نمود. ایالات متحده آمریکا، در دوران قبل از جنگ سرد، بر اساس سیاست های کلان برنامه ریزی شده خود و بر اساس آموزه های رئیس جمهور خود در 1823، جیمز مونروئه، حرکت در جهت استیلا و سلطه بر آمریکای لاتین را در دستور کار قرار داد این استراتژی آمریکا در قالب طرح ها و برنامه های بسیاری رخ می نمود که جنبه های مختلف سیاسی، امنیتی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع لاتین را تحت تاثیر خود قرار می داد. آمریکا تا قبل از پایان جنگ سرد و به علت فضای رقابتی فیمابین دو بلوک شرق و غرب  و با هدف کنترل بیش از پیش بر مناطق تحت سلطه خود در آمریکای لاتین بویژه در جهت ممانعت از قرار گرفتن کشورهای منطقه در حوزه نفوذ شوروی سابق، اقدامات مخوف امنیتی و اطلاعاتی را در اکثر کشورهای منطقه به اجرا گذاشت واین برنامه ها با همکاری و هماهنگی دولت های نظامی سرکوبگر در کشورهای آمریکای لاتین تحقق یافت.(3)

با شکل گیری جنبش های استقلال  طلبانه و نیز شکست مدل نئولیبرالیستی اقتصاد، این کشورها باز به سوی اندیشه های چپ-گرایانه رفتند. باید توجه داشت که نظامهای چپ گرای کنونی در آمریکای لاتین با جنبش های چپ انقلابی متداول در دهه های 50 و 60 میلادی ماهیتاً تفاوت دارند.  می توان گفت سیاست های منطقه ای ایالات متحده عامل محرک لاتینی ها در گرایش به چپ گرایی است. با این اوصاف و تجربه دخالت ایالات متحده در آمریکای لاتین، ایجاد منطقه گرایی و همبستگی بین کشورهای آمریکای لاتین چه تأثیری بر جایگاهی که ایالات متحده برای خود تعریف کرده است دارد؟

 

تهدید نظامی آمریکا علیه ونزوئلا

اگر به تاریخچه حاکمیت در ونزوئلا بنگریم، این کشور با توجه به استعمار شدن آن توسط اسپانیا و استقلال آن در سال 1830، بی‌ثباتی سیاسی، درگیری‌های سیاسی و حاکمیت دیکتاتوری مشخصه اصلی تاریخ ونزوئلا درسالهای زیادی از قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم بوده‌است. از سال 1958، ونزوئلا به طور مداوم از حاکمیت دموکراتیک غیرنظامی برخوردار بوده است. رئیس جمهور در ونزوئلا از طریق رأی گیری توسط مردم انتخاب می شود و همین عامل زمینه دخالت و نفوذ آمریکا را به مراتب کم می کند. اما این کشور درگیر مسائل و بحران های مالی و اقتصادی است که زمینه نفوذ آمریکا را در این کشور فراهم می کند. به ویژه این که بعد از مرگ چاوز بحران ها افزایش یافت، چرا که به قدرت رسیدن نیکلاس مادورو با اعتراضات بسیاری مواجه شد که این خود عامل دخالت بیشتر آمریکا در ونزوئلا شد. علاوه بر این بحران های مالی و مقروض بودن ونزوئلا به چین و آمریکا سبب آشفتگی بسیار در ونزوئلا شده است. در نتیجه مردم و معترضان خواهان رسیدگی به مشکلات توسط مادورو هستند. اما مخالفان خواهان فراخوان همه پرسی علیه مادورو هستند در استراتژی آنان برای برکناری مادورو سه بخش وجود دارد: اعتراضات عمومی، اصلاح قانون اساسی و فراخوان برای همه‌پرسی. (4)

با این شرایط فشار آمریکا برای سرنگونی دولت مادورو و دخالت در امور داخلی ونزوئلا افزایش یافت. درواقع، ریشه اصلی مشکلات ونزوئلا را باید مانند دیگر کشورهای آمریکای جنوبی در سابقه تاریخی دخالت نیروهای خارجی ببینیم. در اواخر دهه 90 میلادی و در ادامه مبارزات چاوز، قدرت در اختیار نیروهای انقلابی قرار گرفت و این مساله سرمنشأ تهاجمات بعدی آمریکا به این کشور شد. زیرا ایالات متحده نمی‌توانست به راحتی قبول کند که ونزوئلا به عنوان بزرگ‌ترین دارنده ذخایر نفتی از سلطه‌اش خارج شده است. به همین دلیل از آن زمان این کشور شاهد انواع تلاش‌های عوامل خارجی برای ایجاد بی‌ثباتی و سرنگون کردن انقلاب بولیواری از سوی آمریکا است. (5)

با این اوصاف، هدف آمریکا از تهدید نظامی ونزوئلا، در مرحله اول سرنگونی دولت مادورو و بعد دست یابی به منابع نفتی و دیگر منابع طبیعی ونزوئلا است. مادورو زیر فشارهای بین‌المللی درباره نحوه کنترل بحران اقتصادی و سیاسی در ونزوئلا قرار دارد. تحریم های اخیر به ویژه در حوزه نفت سبب بیشتر شدن تنش ها شده است. درواقع یکی از سیاست های آمریکا برای سرنگونی دولت مادورو، افزایش تحریم های اقتصادی و نفتی ونزوئلاست که سبب گسترش تنش ها و اعتراضات علیه مادور می شود. ترامپ ادعا می کند که مردم ونزوئلا در فقر و رنج به سر می برند که ناشی از وجود دولت ناکارآمد است، در حالی که  می توان گفت ریشه این معظلات ناشی از استعمارگری آمریکا و دخالت در امور کشور ونزوئلاست. تهدید ترامپ به اقدام نظامی علیه ونزوئلا، تلاشی برای دامن زدن به بحران سیاسی در این کشور آمریکای لاتین به شمار می‌رود.

سیاست آمریکا برای براندازی دولت مادورو دارای دو بعد داخلی و خارجی است. در بعد داخلی این سیاست مبتنی بر حمایت از اقدامات آشکار و نهان اپوزیسیون برای سرنگونی دولت چپ‌گرای ونزوئلا است. در این چارچوب آمریکا از مواضع و اقدامات مخالفان در ونزوئلا به ویژه تلاش برای برگزاری همه‌پرسی عزل مادورو پشتیبانی کرده اند. در بعد خارجی نیز واشنگتن کماکان تحریم‌های خود علیه ونزوئلا را با هدف تضعیف دولت ونزوئلا و افزایش نارضایتی مردم این کشور ادامه می‌دهد. (6).

 

حمایت کشورهای آمریکای لاتین از ونزوئلا در برابر تهدیدات ایالات‌ متحده

تهدید نظامی ونزوئلا از سوی ترامپ با مخالفت بسیاری از کشورهای جهان به ویژه آمریکای لاتین روبه رو شد. همگرایی کشورهای آمریکای لاتین در برابر ایالات متحده آمریکا به زمان استقلال این کشورها بر می گردد. این همگرایی سبب استقلال در تصمیم گیری و ایجاد پیمان های منطقه ای در دو بعد سیاسی و اقتصادی شد. از مهم ترین نتایج این همگرایی عدم قبول پیمان منطقه آزاد تجاری آمریکا از سوی کشورهای بزرگ و مهم منطقه و طرح جایگزین های منطقه ای نظیر طرح آلبا می باشد. طرح آلبا از سوی هوگو چاوز برای مقابله با طرح های آمریکا ایجاد شد. با این پیشینه، کشورهای منطقه، ونزوئلا را رهبر انقلاب بولیواری می دانند که اکنون اسیر فشار و تحریم های آمریکاست. با حمله به ونزوئلا نه تنها اهداف استقلال طلبانه و انقلابی تضعیف می شود، در نتیجه همگرایی کشورها در ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز به خطر می افتد، چرا که هدف همه این کشورها از ایجاد این همگرایی مقابله با اهداف امپریالیستی آمریکاست، در نتیجه به خطر افتادن یک حلقه از این اتحاد، موجب به خطر افتادن سایر حلقه های اتحاد می شود، بنابراین کشورهای آمریکای لاتین وظیفه خود را می دانند تا از این اتحاد در برابر آمریکا حمایت کنند. کشورهایی مانند پرو، مکزیک و کلمبیا اگرچه مخالف «مادورو» هستند، اما به دلیل اتحادی که با دیگر کشورهای آمریکای لاتین برای مقابله با اهداف امپریالیستی آمریکا دارند، مخالف تهدید نظامی ترامپ علیه ونزوئلا هستند. ائتلاف منطقه‌ای مرکوسور نیز با وجود این که عضویت ونزوئلا را به حالت تعلیق درآورده، حمله نظامی آمریکا علیه ونزوئلا را رد کرد و با آن به مخالفت پرداخت.

با این حال کشورهای منطقه آمریکای لاتین که اکثراً دوران استعمار را تجربه کرده و در دهه های اخیر با تجربه جنبش های ضد استعماری و عدالت خواهانه در راستای استقلال و برقراری عدالت و آزادی گام برداشته اند اکنون دیگر پذیرای سیاست-های مداخله جویانه واشنگتن در منطقه نیستند. کشورهای آمریکای لاتین معتقد به حل بحران ونزوئلا از طریق «مذاکره» و «دیپلماسی» هستند و مخالف استفاده از جنگ و زور برای حل بحران هستند. چرا که حمله نظامی آمریکا را نوعی دخالت در امور داخلی کشورها می دانند که با این اقدام زمینه برای دخالت بیشتر آمریکا در دیگر کشورهای آمریکای لاتین می شود. از طرف دیگر، ثبات و امنیت در این منطقه متزلزل است و این تهدید از سوی ترامپ می تواند این ثبات نسبی را بر هم بزند. تاریخ استعمار منطقه آمریکای لاتین توسط قدرتهای اروپایی و آمریکا تاثیری بسیار بد بر اذهان مردم و رهبران سیاسی و نظامی این کشورها داشته است. استعمار جدید ایالات متحده آمریکا و دخالت ها و فعالیت های جاسوسی این کشور در کشورهای منطقه امریکای لاتین بر شدت بدبینی رهبران این کشورها افزوده است. در طی جنگ سرد ایالات متحده امریکا آشکارا در این منطقه فعالیت جاسوسی و نظامی داشت. بعد از اتمام جنگ سرد ما شاهد دخالت های مکرر این کشور در امور داخلی کشورهای آمریکای لاتین و حتی سرنگونی حکومت های مخالف آمریکا بوده ایم. بنابراین رهبران کشورهای ونزوئلا، بولیوی، اکوادور و… خواهان کاهش رابطه با ایالات متحده آمریکا و در عوض افزایش رابطه امنیتی و اقتصادی با روسیه، چین و ایران هستند. (7)

 

تضعیف جایگاه بین المللی ایالات متحده آمریکا و کاهش نقش آن در تحولات جهان

همبستگی کشورهای آمریکای لاتین در برابر استعمارگری آمریکا و نیز حمایت آن ها از ونزوئلا در برابر تهدیدات آمریکا نشان از پایان دوره استعمار و جنگ است. بعد از جنگ سرد و تغییر در ساختار نظام بین الملل، الگوی رفتاری بسیاری از کشورها دگرگون شد، رفتار سیاست خارجی آمریکا بر طبق هژمون گرایی، دیپلماسی عمومی تهاجمی و گسترش نظامی گری شکل گرفت. تحت تأثیر این الگوها شاهد دخالت آمریکا در بسیاری از کشورها و نهایتاً حمله نظامی آمریکا به ویتنام، افغانستان و عراق هستیم. یکجانبه گرایی آمریکا موجب واکنش های سیاسی و استراتژیک سایر کشورها شد. این یکجانبه گرایی موجب شد تا آمریکا بدون توجه به نهادهای بین المللی چون سازمان ملل، فرآیندهای دموکراتیک و قوانین را زیر پا بگذارد و در امور داخلی کشورها به ویژه کشورهای جهان سوم دخالت کند. این عملکرد سیاست خارجی آمریکا سبب شده تا این کشور از سوی بسیاری از کشورهای جهان به عنوان یک کشور غاصب و استعمارگر شناخته شود. به طوری که بسیاری از کشورها در جهت مبارزه با ایالات متحده آمریکا با یکدیگر هم پیمان شده اند و به جای ارتباط با این کشور، کشورهای دیگری چون، روسیه، چین، اتحادیه اروپا و … را برای ارتباطات تجاری و اقتصادی برگزیدند. کشورهای آمریکای لاتین نیز با توجه به استعمارگری آمریکا و نیز دخالت در امور داخلیشان در برابر استعمارگری آمریکا پیمان ها و اتحادیه های متعددی را ایجاد کرده اند، مثل: اتحادیه آلبا (که متشکل از کشورهای ونزوئلا و کوبا، بولیوی، نیکارگوئه و اکوادور) با هدف مقابله با طرح آمریکایی و نئولیبرال ایجاد شده و یا می توان به اتحادیه اوناسور اشاره کرد، اوناسور اتحادیه ای است میان کشورهای آمریکای جنوبی که با هدف کاهش نابرابری های اجتماعی و افزایش رفاه، حذف فقر، مشارکت مدنی و تقویت دموکراسی ایجاد شده است. (8)

ایالات متحده از راه های بسیار سعی کرده اتحاد کشورهای آمریکای لاتین را از بین ببرد اما تاکنون راهی از پیش نبرده است. بعد از کوبا اکنون نوبت به ونزوئلاست تا به آمریکا ثابت شود که اعمال فشار، تحریم و تهدید باعث شکست این کشورها نمی-شود. هر چه که آمریکا این کشورها را بیشتر مورد تحریم و تهدید قرار دهد، همبستگی این کشورها بیشتر می شود، در نتیجه ضربه شدیدی بر وجهه و پرستیژ مخدوش شده آمریکا وارد می شود. این مسأله با روی کارآمدن ترامپ آشکارتر شده است. سیاست های امپریالیستی ترامپ در بسیاری از کشورهای جهان به ویژه در آمریکای لاتین با موضع تند دیگر کشورهان جهان مواجه شده است.

نتایج نظرسنجی جدید موسسه «پیو» نشان می‌دهد وجهه آمریکا بعد از روی کار آمدن «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور این کشور به شدت در سراسر جهان افت کرده و بسیاری از مردم در کشورهای دیگر اعتمادی به توانایی وی برای رهبری آمریکا ندارند. به گزارش رویترز نتایح نظرسنجی انجام شده در 37 کشور دنیا نشان می‌دهد که میزان محبوبیت آمریکا در سایر کشورهای دنیا از 64 درصد در پایان ریاست‌جمهوری باراک اوباما به 49 درصد در دوران ترامپ تنزل پیدا کرده است. (9) بنابراین عدم اعتماد به اهداف امنیتی و الگوهای آمریکایی سبب شده تا دیگر کشورها در برابر مداخله گرایی، هژمونیک-گرایی، یکجانبه گرایی آمریکا دست به اتحاد با یکدیگر بزنند و این عمل سبب می شود تا جایگاه بین المللی آمریکا به عنوان یک ابرقدرت تضعیف شود و کشورها به راحتی بتوانند با دیگر کشورها رابطه برقرار سازنند. به این ترتیب هریک از الگوهای جدید سیاست خارجی آمریکا در دوران بعد از جنگ‌ سرد با نشانه‌هایی از ادبیات انتقادی روبه رو شده است که نشان از تضعیف وجهه ی بین المللی آمریکاست. حمله نظامی آمریکا به ویتنام، افغانستان و عراق نشان از اشتباهات آمریکا در اهداف و الگوهای رفتاری آن است. با توجه به شکست استراتژی های آمریکا در جهان و ظهور قدرت های متعدد در جهان، مثل روسیه، چین، اتحادیه اروپا و… دیگر نمی توان به آمریکا به عنوان ابرقدرت در جهان نگاه کرد. به عنوان مثال، می توان به تضعیف جایگاه آمریکا در تحولات خاورمیانه و نقش روسیه در این منطقه اشاره کرد.

در عین حال مداخلات صورت گرفته توسط آمریکا درمنطقه (که ازدکترین یکجانبه گرا و قلدرمابانه بوش ناشی می شد)در قالب جنگ در عراق و افغانستان، رسوایی در گوانتانامو، ابوغریب و چشم پوشی ازموارد نقض حقوق بشر از طرف دولت اسرائیل و حمایت از دولت های استبدادی در جهان عرب، وجه قدرت نرم آمریکا را تضعیف نمود. این امرموجب ازدست رفتن مشروعیت آمریکا نزد افکارعمومی کشورهای منطقه و بعضاً جهان گردید و از طرفی هزینه های بسیار سنگین تهاجم نظامی برای آمریکا ومتحدین آن نسبت به نتایج حاصله توجه آنان را به استفاده از قدرت نرم برای پیشبرد اهداف خود در منطقه خاورمیانه جلب نمود. (10)

کشورهای جهان دیگر برای آمریکا و ارتش این کشور احترام کمتری قائلند، چرا تجربه شکست آمریکا در ویتنام، افغانستان و عراق، مبارزه با ترروریسم، رهگیری هواپیماهای جاسوسی توسط ایران و چین و… نشان از تضعیف این کشور در سطح بین المللی است از طرف دیگر نیز کشورها با جدیت بیشتر به دنبال ملی خود در سطح بین المللی هستند.

سلطه آمریکا در مناطقی مانند غرب اقیانوس آرام و دریای جنوبی چین به پایان رسیده است. در اروپا، روسیه گسترش ناتو به سوی کشورهای شرقی اروپا را به چالش کشیده است. در خاورمیانه نیز روسیه از نظر نفوذ سیاسی و قدرت میانجی‌گری برای حل و فصل درگیری‌های منطقه‌ای، با آمریکا برابری می‌کند. علی‌رغم وجود بیش از 800 پایگاه نظامی آمریکایی در سراسر جهان، اکنون آمریکا دیگر نمی‌تواند به گونه‌ای که پیشتر عمل می‌کرد، در جهان خودکامگی خود را ادامه دهد. تمام این قدرت‌ها که آمریکا تلاش بسیاری کرده است بر امور مربوط به آن‌ها نظارت کند، با هدفی مشترک – پایان دادن به سلطه آمریکا و ایجاد جهانی چند قطبی و نه تک قطبی به سوی یکدیگر در حرکت اند. (11)

 

نتیجه گیری

کشورهای آمریکای لاتین با درک این موضوع که برای رسیدن به موقعیتی اثرگذار درصحنه جهانی، رهایی از سلطه آمریکا  بر منابع غنی خود و حقارت های ناشی از هیمنه آمریکا بر کشورهای خود در طول دو قرن گذشته،  نیازمند به تثبیت موقعیت خود بعنوان یک قدرت منطقه ای می باشند، از این رو، بدنبال مجموعه سازی می باشند که نقش اصلی و بازیگران تاثیر گذار آن را، کشورهایی نظیر ونزوئلای چاوز، برزیل لولا داسیلوا، بولیوی مورالس، آقا و خانم کریشنر در آرژانتین، دانیل اورتگا در نیکاراگوئه و رافائل کورره آ در اکوادور تشکیل می دهند. تمایل رهبران نسل جدید به ویژه رهبران چپ گرای آمریکای لاتین برای خارج شدن از سلطه ایالات متحده و افزایش قدرت چانه زنی در مقابل فشارهای واشنگتن، نقش بارزی در روند همگرایی موجود در آمریکای لاتین ایفا نموده است به همین دلیل، در دو دهه اخیر، کشورهای مهم و پیشرو منطقه آمریکای جنوبی، با ایجاد اتحادیه های مختلف، بدنبال ساز و کارهایی برای رسیدن به این جایگاه می باشند. (12).

همبستگی کشورهای آمریکای لاتین عواقبی را برای نقش جهانی ایالات متحده آمریکا به دنبال دارد که عبارتند از:

– تضعیف نفوذ و دخالت آمریکا در آمریکای لاتین و به دنبال آن در دیگر کشورهای جهان؛

– بی اعتبار شدن جایگاه قدرت آمریکا نزد جهانیان؛

– کاهش ارتباطات اقتصادی، تجاری و سیاسی کشورهای آمریکای لاتین با ایالات متحده آمریکا و گسترش ارتباطات با کشورهایی چون روسیه، چین، ایران و …؛

– کاهش نفوذ آمریکا در مجامع بین المللی مثل سازمان ملل؛

– تضعیف سیاستهای نئولیبرالیستی و هژمونیک آمریکا در جهان؛

– کاهش نقش آمریکا در اقتصاد جهانی و جایگزین شدن کشورهایی چون چین، ژاپن، اتحادیه اروپا و… در اقتصاد جهانی؛

– کاهش نقش امریکا در حل بحران های جهانی؛

– کاهش نقش «قدرت سخت» آمریکا در نظام بین الملل و…

با این شرایط، آمریکا به ویژه رئیس جمهور آن (ترامپ) متوجه می شود که دیگر دوران یکه تازی و اعمال زور به کشورها به پایان رسیده است. از طرف دیگر، محیط سیاسی، اقتصادی و زیستی سیستم بین الملل بسیار پیچیده است و بازیگران جدید، تهدیدات جدید و اشکال جدید جنگ ستیزی، چالش های قابل توجهی برای کشور آمریکا مطرح می کنند.


منابع

1-الهام رسولی ثانی آبادی، «تحلیل روند منطقه گرایی در آمریکای لاتین بر اساس نظریه های روابط بین الملل»، فصلنامه پژوهش های راهبردی سیاست، سال سوم، شماره 10، پاییز 1393، ص 162.

2-«انزوا در حیاط خلوت»، اندیشکده راهبردی تبیین، 9 دی 1391، قابل بازیابی در پیوند زیر:

انزوا در حیاط خلوت

3-ملک تاج خسروی، احمد سندگل، «تأثیر چپ گرایی نوین در آمریکای لاتین بر مناسبات سیاسی امنیتی این کشورها با ایالات متحده آمریکا»، پژوهشنامه روابط بین الملل، دوره 4، شماره 15، تابستان 1390، ص 95.

4-Julia Buxton, Interview, Venezuela after Chavez, New Left Review 99, May-June 2016

5-«مشکلات اقتصادی ونزوئلا ناشی از فشار های آمریکا برای سرنگونی دولت مادورو است»، خبرگزاری دانشجو، کدخبر: 556090، 10 آبان 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://snn.ir/fa/news/556090/

6-مصطفی عبدلی، «حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا؛ دورتر از همیشه»، خبرگزاری صدا و سیما، کد خبر: 1760016، 21 مرداد 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.iribnews.ir/fa/news/1760016/

7-«گسترش ناتو به آمریکای لاتین/همکاری با کلمبیا و مخالفت ونزوئلا»، پایگاه اطلاع رسانی هرمز، کد خبر: 20202، 11 دی 1395، قابل بازیابی در پیوند زیر:

گسترش ناتو به آمریکای لاتین/ همکاری با کلمبیا و مخالفت ونزوئلا

8-ملک تاج خسروی، احمد سندگل، پیشین. ص 97.

9-«افت چشمگیر وجهه آمریکا در دنیا بعد از روی کار آمدن ترامپ»، خبرگزاری فارس، 6 تیر 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.farsnews.com/13960406000067

10-مهدی کاردوست، «تحلیلی بر تحولات جدید خاورمیانه و استراتژی آمریکا»، مرکز بین المللی مطالعات صلح، 3 مرداد 1390، قابل بازیابی در پیوند زیر:

صفحه اول

11-راشا تودی، «سلطه آمریکا بر جهان به پایان رسیده است/ ایران، روسیه و چین قدرت آمریکا را به چالش می-کشند»، باشگاه خبرنگاران جوان، کدخبر: 6188774، 11 مرداد 1396، قابل بازیابی در پیوند زیر:

http://www.yjc.ir/fa/news/6188774/

12-ملک تاج خسروی، احمد سندگل، پیشین. ص 115.

 

ارسال دیدگاه