اروپا همچنان بر مدار وابستگی امنیتی به ایالات متحده آمریکا

عليرغم اتفاقات اخير و خروج آمريكا از برخي پیمان‌های بين المللي، وابستگي متقابل اروپا و آمريكا به يكديگر بسيار زياد است و بويژه اروپا به لحاظ امنيتي، همچنان بر مدار وابستگي به ايالات متحده آمريكا خواهد ماند.

اندیشکده راهبردی تبیین – روابط گسترده آمريكا و اتحاديه اروپا در حين جنگ جهاني اول شكل گرفت و به مرور زمان این فراتر از روابط تجاری و اقتصادی رفت. از این دوره به بعد، آمریکا رسماً از انزواگرایی خود خارج شد و نقش موازنه گر در برابر تهدید آلمان را بر عهده داشت و پس از جنگ دوم جهانی، در دوره جنگ سرد نیز این نقش را در مقابل شوروی ایفا کرد. در این دوره آمریکا با افزایش حضور نظامی و ایدئولوژیکی خود در مقابل تهدید شوروی و کمونیسم ایستادگی کرد. این رابطه در شکل ناتو و فراآتلانتیک گرایی به بقای خود ادامه داد که تا کنون نیز ادامه داشته است. از این پس، آمریکا رسماً خود را قدرت برتر جهانی دید که تلاش کرد تا سازمان ها و نظم جهانی را مطابق میل خود ایجاد کند. لذا نه تنها نظم جهانی، بلکه تأمین امنیت در اروپا نیز تا مدتهای زيادي بر عهده ایالات متحده آمریکا بود. اما امروزه قدرت ابعاد مختلفی پیدا کرده است و علاوه بر این، دولتهای اروپایی که تحت عنوان اتحادیه اروپا هستند، قدرت نظامی بیشتری نیز پیدا کرده اند و لذا این سؤال در ذهن ایجاد می شود که با وضعیت کنونی ماهیت روابط امنیتی اروپا و ایالات متحده آمریکا چیست؟ آيا اروپا همچنان پيرو آمريكا و به لحاظ امنيتي وابسته به او است؟

در ادامه و در پاسخ به این سؤالات، متن پیش رو بحث را در قالب مسائل امنیتی و غیر امنیتی تقسیم بندی کرده است و در ذیل آنها به بررسی امکان همگرایی یا واگرایی در آن حوزه می پردازد.

 

1-اختلاف و اتفاق نظر در روابط امنیتی اروپا و آمریکا

روابط امنیتی اتحادیه اروپا و آمریکا را به طور کل دارای پایه ای محکم و باثبات است. اینکه برخی در روابط امنیتی میان این دو واگرایی را ذکر می کنند، از اصل و اساس غلط است چرا که آمریکا رهبری نظم جهانی ای را بر عهده دارد که بر پایه اصول و ارزشهای مشترک غربی بنا شده است. لذا نباید در این موضوع شکی کرد. اما با این حال، ممکن است مخالفتهایی نسبت به رویکردهای یکجانبه گرایانه آمریکا از سوی اتحادیه اروپا صورت گیرد که زمینه های این واگرایی به شرح ذیل می باشند.

 

1-1-مبارزه با تروریسم

در حال حاضر بزرگ‌ترین مشکل جهان از دید غرب، تروریسم و افراطی‌گری و نیز راههای مبارزه با آن می‌باشد. این مسئله خصوصاً پس از مورد حمله قرار گرفتن شهرهای مهمی چون، پاریس، لندن و … در اروپا بسیار برای غرب حائز اهمیت شده است. اتحاد و همگرایی اروپا با آمریکا در حل این معضل و شرکت جستن در ائتلاف جهانی علیه تروریسم به سرکردگی آمریکا، از جمله موارد اشتراک در سیاست‌های فعلی دو طرف می‌باشد که از جمله موارد همگرایی آن‌ها می‌باشد. به طور کل، پس از 11 سپتامبر، آمریکا مبارزه با تروریسم را در صدر برنامه‌های کشورها و سازمان‌های مختلف از جمله ناتو وارد کرد و البته در همين زمان مبارزه با تروريسم در زمره مسائل امنیت ملی کشورهای مختلف جهان تعریف شد. فهرست درخواست‌های چهل و هفتگانه آمریکا از اتحادیه اروپا برای مبارزه با تروریسم در زمینه‌هایی چون فعالیت‌های مالی و بانکی تروریست‌ها، همکاری‌های پلیسی و قضایی دو سوی آتلانتیک، تبادل اطلاعات محرمانه شخصی، همکاری‌های اقتصادی، مراقبت‌های مرزی و امنیتی و مسافری، حمایت از آمریکا در منزوی ساختن مالی-اقتصادی و سیاسی کشورهای حامی تروریست(1)و … مؤید این نکته می‌باشند. هم اروپا و هم آمریکا بر سر مبارزه با تروریسم، خصوصاً پس از حملات مختلف در سطح اروپا، همگرایی دارند اما در دوره کنونی، راهکار متفاوتی دارند. در دوره اوباما، اروپاییان و اوباما در مورد اینکه ریشه تروریسم را باید در میان مردم منطقه و تحرکات ضد غربی آنان دانست هم نظر بودند و راه حل آنان نیز نزدیکی با کشورهای منطقه و خصوصاً ایران و رژیم‌های امنیتی و کنترل تسلیحاتی چون برجام بود(2). اما در دوره ترامپ، اختلاف نظر وجود دارد. ترامپ علاوه بر اینکه قصد ارسال 4000 نیروی نظامی در قالب ناتو جهت جلوگیری از قدرت گیری داعش در افغانستان را دارد(3)، نشان داد که مخالفتی با حضور نیروی زمینی در جهت مبارزه با تروریسم ندارد، به عبارت دیگر او تا کنون نشان داده است که هیچ‌گونه استراتژی ای ندارد. تفاوت دیگری که در این مورد بین آمریکا و اتحادیه اروپا قابل مشاهده است، بحث نوع تجربه و شناخت آنها از تروریسم است. آمریکا تروریسم را در یک نوع، یعنی اسلام‌گرای آن می‌داند و همچنین آن را در ورای مرزهای خود و عنصری خارجی می‌داند حال آنکه اتحادیه اروپا برای آن انواع مختلفی قائل است(از جمله جدایی طلبان) و آن را صرفاً خارجی نمی‌بیند.

 

2-1-جنگ عراق

جنگ عراق عامل اصلی واگرایی میان برخی کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا نظير آلمان، بلژیک و فرانسه با ایالات متحده امریکا بود. ایالات متحده امریکا که فاجعه 11 سپتامبر را تجربه کرده بود و از حمایت کامل اروپا نیز برای مبارزه با تروریسم جهانی و پیشگیری از تکرار چنین فاجعه عظیمی برخوردار بود نسبت به مخالفان سیاست جنگ طلبانه اش در اروپا واکنش تندی نشان داد. برخی از کشورهای اروپایی به خصوص دو کشور مهم آلمان و فرانسه گلایه و انتقادهای شدیدی بر سیاست خارجی جورج بوش و اقدام یکجانبه و پیش‌دستانه او بدون وجود شواهد محکم و مهم‌تر از آن، مجوز شورای امنیت برای چنین اقدامی داشتند و نگران آینده اروپا از پیامدهای ناشی از جنگ عراق بودند.

 

3-1-ایران

آمریکا و اروپا که ایران را حامی تروریسم می دانند، علاوه بر بحث مبارزه با تروریسم، در رابطه با برنامه موشکی ایران و همچنین مبارزه با سلاح‌های کشتار جمعی نیز در مورد ایران هم نظر هستند. اما تفاوت آن‌ها در علت مخالفت با ایران و نحوه مبارزه با آن کمی متفاوت است. اروپایيان از ایران به دلیل امکان تخطی ایران از نظم لیبرال دموکراسی جهانی،  تخطی از قطعنامه‌های بین المللی، حمایت ایران از جنبش‌های اسلامی در منطقه، به خطر انداختن امنیت رژيم صهيونيستي هراس دارند. آنها از امکان ساخت مخفیانه موشک‌ها و افزایش مخفیانه توان هسته ای ايران، مداخله در عراق/افغانستان و یمن و به خطر انداختن وضع موجود در منطقه نگران‌اند. اما معتقدند برای حل آن، باید از طریق تعامل سازنده و به صورت تدریجی حل شود. اما آمریکا با مطرح کردن بحثهايي همچون حقوق بشر، دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی، نگرانی از به خطر افتادن قدرت برتر آمریکا در منطقه، از بین رفتن موازنه علیه ایران، تهدید متحدان و نهایتاً از بین بردن نظم موجود در خاورمیانه، از ایران بیم دارد. اما رویکرد آمریکا خصوصاً در دوره ترامپ در قبال ايران، بر حذف و برخورد است و نه تعامل. آمريكا قصد دارد با از بین بردن برنامه هسته‌ای، موشکی و بالهای [4 ]منطقه‌ای ایران، آن را به صورت کامل و با کسب حداکثر امتیاز، مهار کند. به عنوان مثالی از این امر می توان به تحریم هرگونه صنایع حتی دارای ارتباط اندک با بحث هسته ای، موشکی و بالهای منطقه ای ایران نظیر حمل و نقل اشاره کرد که تحریم شرکت هوایی ماهان از آن جمله است. آمریکا ماهان را به انتقال سلاح و نیرو به سوریه متهم کرده و معتقد است که محدود کردن این خط هوایی می‌تواند به ایران فشار وارد کند؛ حال آنکه اروپاییان با این اقدام مخالفت کردند.

 

4-1-روسیه

روسیه اولین تهدید علیه اتحادیه اروپا است. روسیه خواهان فروپاشی ناتو و اتحادیه اروپا است. همچنین نشان داده است که بی‌میل به گسترش ارضی خود نیز نمی باشد. اوباما این موضوع و دغدغه اروپاییان را به خوبی درک کرد و به همین دلیل در بحران کریمه شاهد استقرار نیروهای آمریکا در آنجا بودیم. اگرچه به طور کل، در راستای اجرای سیاست چرخش به شرق، آمریکا قصد دارد تا نیروهای خود را به شرق آسیا منتقل کند و از حجم آنها در اروپا بکاهد. همچنین از دیگر الزامات این استراتژی کلان آمریکا، تقویت اروپا و حتی ایفای نقش آن در نظام بین الملل است. آمریکا تا کنون، در حدود 40-35% از ناوگان دریایی خود را در اروپا نگه داشته است و پيش بيني مي شود تا 2030 این رقم به 35-30% كاهش يابد. از نظر کشورهای اروپایی، این تحریم ها علاوه بر محدود کردن فعالیت تجاری با ایران و روسیه، کشورهای اروپایی را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. با اعمال این تحریم‌ها آمریکا قصد ایجاد شغل در بخش نفت و گاز برای مردم ایالات متحده و تحت فشار قرار دادن شرکت‌های اروپایی را دارد. از نظر اروپایی ها، آمریکا از تحریم‌ها به عنوان ابزاری برای حذف شرکت های اروپایی از گردونه رقابت‌ها سوء استفاده می‌کند. آمریکا تلاش دارد تا اروپا را وادار به خرید  گاز مایع خود کند و از این طریف بازار روسیه در این منطقه را تصاحب کند.

 

2-اختلاف و اتفاق نظر در روابط غیرامنیتی اروپا و آمریکا

رابطه غیر امنیتی آمریکا و اروپا انسجام روابط امنیتی آنها را ندارد و خصوصا در دوره ترامپ، شاهد زمینه های واگرایی بیشتری هستیم. اما باید ذکر شود که این دو به لحاظ وابستگی های امنیتی، ارزشی و فرهنگی در زمینه های غیر امنیتی و خصوصا اقتصادی نیز به نوعی شریک هستند. به عبارت علمی تر، آمریکا که اتحادیه اروپا را به لحاظ امسائل غیر امنیتی (خصوصا اقتصادی) رقیبی برای خود می دید، به او در نظمی که خود ایجاد کرده بود نقش داد تا همکاری و همگرایی آنها حفظ شود. در ذیل به بررسی این موضوع پرداخته می شود.

 

1-2-همگرایی و واگرایی در روابط اقتصادی

اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی دو محور اصلی اقتصاد جهانی محسوب می شوند که با یکدیگر حجم بالایی از مبادلات اقتصادی و مالی نیز دارند. در واقع این دو عامل هستند که نظم لیبرالی موجود در جهان را مدیریت می کنند. در ادامه به وجود همگرایی یا واگرایی در این نوع رابطه پرداخته خواهد شد. ابتدا با آنچه مؤید همگرایی است شروع و سپس به بررسی شاخص‌های واگرایی پرداخته می‌شود.

 

1-1-2-همگرایی اقتصادی

روابط اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا، در نوع خود بزرگ‌ترین رابطه اقتصادي در جهان است. روابط اقتصادی این دو پس از جنگ جهانی دوم متحول شد و از 6 کشور عضو ، به 28 کشور رسید. حجم بالای مبادلات اقتصادی میان آن‌ها منجر به مذاکرات و نهایتاً ایجاد طرح مشارکت تجارت و سرمایه‌گذاری فرا آتلانتیک(5) گردید(6)

در سال 2012، حجم تجارت میان این دو به 1500میلیارد دلار رسید که نشانده میزان مبادلات این دو است. در همین سال، اتحادیه اروپا در زمینه کالا، 265.1میلیارد دلار به آمریکا صادرات (حدود 17.1 درصد میزان صادرات کل آمریکا) و حدود 380.5 میلیارد دلار(در حدود 16.7%) از آن واردات داشته است(7). به عبارت دیگر، اتحادیه اروپا بزرگ‌ترین سرمایه گذار( حدود 50% از جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در جهان) و ایالات متحده آمریکا پس از آن( 25 درصد حجم سرمایه گذاری جهانی)در جهان محسوب می شود. در جدول 1 حجم سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی آمریکا و اروپا در مقایسه با چین، برزیل و مجموع جهانی آمده است. این دو همچنین بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار در حوزه بازارهای یکدیگر نیز محسوب می شوند. از سال 2006 به بعد، دو اتفاق باعث تقویت این همگرایی اقتصادی گرديد. این دو عامل همگرایی اقتصادی شامل شورای اقتصادی فرا آتلانتیک(8) در سال 2007 که باعث نزدیکی بیشتر دولت‌ها، بازرگانان و حتی کارگران این حیطه در میان کشورهای عضو گردید. این شورا همچنین بستری مناسب برای بحث و بررسی مسائل اقتصادی جهانی نیز می‌باشد. در این میان گروه‌های کاری و همایش‌های متعددی در این راستا برگزار شده است. اما مورد دومی که این همگرایی را تشدید کرد، مشارکت تجارت و سرمایه گذاری فرا آتلانتیک بود که در سال 2013 مذاکرات آن آغاز شد.  هدف این مشارکت حذف هرگونه موانع تجارت از جمله تعرفه ها می‌باشد.

علاوه بر سرمایه گذاری، این دو دارای حجم بالای تجارت با یکدیگر نیز می‌باشند که در این میان می توان به شرکای تجاری اروپایی آمریکا نظیر انگلیس(9) و آلمان اشاره کرد(10)

 

2-1-2-واگرایی اقتصادی

پس از فروپاشی کمونیسم از شدت این همگرایی اقتصادی موجود کاسته شد چرا که با تقویت اتحادیه اروپا، این اتحادیه تبدیل به بزرگ‌ترین رقیب تجاری آمریکا گردد و پس از پیدایش واحد پول مشترک، این تهدید دوچندان شد. سایر مسائل مسبب واگرایی عبارت‌اند از رقابت در کسب بازار بیشتر، صلاحیت‌های فرا سرزمینی آمریکا (اعمال تحریم‌های یک‌جانبه)، یورو(در صورت جایگزینی دلار با یورو، آمریکا دچار مشکلات متعدد و جدی اقتصادی خواهد شد) و سیاست‌های حمایتی اتحادیه اروپا و آمریکا در روابط بازرگانی، این رابطه را دچار واگرایی کرده است.

بحث دیگر که در همین زمینه می‌توان آن را بیان کرد، بحث احترام به سازمان‌های بین المللی است که به شدت این موضوع برای اروپاییان حساس و مهم است. در دوره بوش، شاهد یک‌جانبه‌گرایی از این دست خصوصاً در مورد حمله به عراق و سایر تحریم‌های یک‌جانبه و خودسرانه از سوی آمریکا بودیم. این امر در دوره اوباما وضعیت بسیار بهتری پیدا کرده بود. اما در دوره ترامپ مجدداً شاهد بی احترامی او به سازمان‌ها و پیمان‌های بین المللی هستیم. ترامپ علاوه بر ملغی کردن مشارکت فرا پاسیفیک، از پیمان پاریس نیز خارج شد. همچنین بارها به نفتا و ناتو نیز حمله‌ور شده است. آنچه که در این مبحث اهمیت پیدا می‌کند، بحث خروج از سازمان تجارت جهانی است. این اقدام ترامپ در راستای شعار”اول آمریکا(11)” او در دوره انتخابات معنادار است اما این اقدام می‌تواند منجر به حرکت به سوی اقتصاد ملی از سوی سایر کشورها و به تبع آن افزایش تعرفه‌ها خواهد شد که کاملاً مغایر با ارزش‌های نئولیبرال و غربی است.

 

2-2- واگرایی و مسئله محیط زیست و پيمان اقليمي پاريس

 در حالی که معاهده اقلیمی پاریس از جانب اروپایی‌ها دارای اهمیت فراوان است و در دوران اوباما با تلاش‌های وی یکی از موارد نزدیکی اروپا و امریکا بود با دستور ترامپ مبنی بر ترک این معاهده عملاً یکی دیگر از مسیرهای مثبت رابطه  دو طرف، دچار چالش شد. مقامات اروپایی به شدت نسبت به این تصمیم آمریکا، واکنش نشان دادند. این در حالی است که دو ماه پیش از آن ترامپ با امضای یک فرمان اجرایی، کلیه قوانین و دستورالعمل‌های دولت اوباما برای مقابله با تغییرات آب و هوایی و گرمایش جهانی را لغو کرده بود. ترامپ اين پيمان را به اين جهت كه برخي كشورهاي جهان سوم و آسيايي را معاف كرده است و مانع از توسعه كارخانه هاي آمريكا می‌شود، ملغي كرده است. بنا به نظر او، اين پيمان باعث شده كه کارخانه‌ها و به تبع آن مشاغل وابسته به آن، كارگرها و درآمد حاصل از توليد از غرب به شرق رفته و به همين دليل از آن خارج شد. لذا خروج امریکا از موافقتنامه توان رقابتی امریکا را قطعا بالا می برد. همچنین اگر اتحادیه اروپا وظایف امریکا را نیز بر عهده بگیرد، هزینه هایش بسیار بالا می رود. با تحریم روسیه و خروج امریکا از این پیمان، اتحادیه اروپا مجبور می شود گاز مایع امریکا را خریداری کند که خود به معنی افزایش هزینه های اتحادیه اروپا نیز می باشد.

 

3-2- واگرایی و امنيت انرژي

موضوع بعدي حائز اهميت بحث انرژي و خصوصاً انرژي غرب آسيا و همسايگان شرقي اروپا است. اروپا اگر بخواهد رشد مداوم اقتصادي داشته باشد، نياز به تأمین بيشتر و سریع‌تر انرژي از اين مناطق دارد و لذا حفظ روابط دیپلماتیک و همچنين ثبات در اين مناطق براي اروپا به جهت تأمین امنيت نفت و انرژي، بسيار حياتي است. كشورهاي عضو اوپك حدود 40% واردات نفت خام اروپا را تأمین می‌کنند. به عنوان مثال روسيه، ليبي، عربستان و نيجريه به ترتيب حدود 30%، 3%8% و 8% از نفت خام اروپا را تأمین می‌کنند. همچنين بيشتر گاز اروپا نيز از طريق روسيه(12)، نروژ و الجزيره تأمین می شود(13). لذا هرگونه بی‌ثباتی، قطع روابط ديپلماتيك و يا تحريم خودسرانه اين كشورها توسط آمريكا، مي تواند صدمات جدي اي را به اروپا وارد سازد. حال آنكه آمريكا در دوره ترامپ خيلي به اين مساله توجهي ندارد چرا كه آمريكا نيازي به نفت و انرژي ندارد.

 

3-دلایل همگرایی و واگرایی در روابط امنیتی و غیر امنیتی اتحادیه اروپا

همگرایی آمریکا و اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم و به تبع تهدیدات امنیتی شکل گرفت و تا کنون ادامه یافت. استمرار تهدیدات امنیتی و خصوصا روسیه به همراه اشتراکات زیاد تاریخی، فرهنگی و ارزشی باعث این امر شده است پیوند عمیقی میان جبهه غرب، خصوصا اتحادیه اروپا و آمریکا برقرار باشد. لذا راهبرد کلان و استراتژی کلی این دو مشترک است اما تفاوت در نوع نگاه به مساله و نحوه برخورد با تهدیدات است. اروپا به طور کل بر قدرت نرم و همچنین رویکرد ژئوکالچری تاکید دارد، حال آنکه آمریکا بر قدرت سخت و ژئوپلتیک تاکید دارد. این رویکرد در مورد مسائل امنیتی خصوصا نحوه مبارزه با تروریسم، برجام، روسیه و … نمود دارد. همچنین اروپا بر مهار تدریجی ایران و روسیه و نه مهار کامل آنها، اولویت مبارزه با تروریست و خصوصا داعش، چندجانبه گرایی، لزوم عمل و احترام به پیمان ها و سازمان های بین المللی و لزوم هرگونه اقدام نظامی در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل تاکید می کند حال آنکه آمریکا، خصوصا در دوره ترامپ عکس این موارد عمل کرده است و به عنوان مثال داعش برای منافع راهبردی آمریکا یک تهدید تلقی نمی شود .(14) همچنین اروپا در مورد بحران سوریه و نحوه حل مناقشات خاورمیانه نگاه متفاوتی از آمریکا دارد و بر لزوم همکاری ایران و روسیه تاکید می کند(15)که این امر طبیعتا ناشی از منافع آن نیز می باشد. لذا منافع غیر امنیتی در این مرحله شکل می گیرند. اروپا به جهت تامین انرژی خود به روسیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس وابسته است و لذا لزوم تعامل مناسب با ایران و روسیه بسیار برای اروپا حایز اهمیت است. حال آنکه آمریکا بدون هیچگونه ملاحظه ای در این خصوص نسبت به این دو کشور تحریمهای مختلفی را وضع می کند. لذا این اختلافهای اندک ناشی از منافع متفاوت نیز می باشند. اروپا همچنین نگران مواجهه با مخاصمات تجاری پرهزینه و فرصت سوز با آمریکا نیز می باشد. به این معنا که در صورت چیره شدن دو دکترین عمده اقتصادی مورد نظر آمریکا یعنی “اول آمریکا” و “حمایت گرایی اقتصادی”، بروز اختلافات و مخاصمات تجاری با اتحادیه اروپا و کشورهایی چون آلمان دور از ذهن نیست. این نکته از آنجا اهمیت می یابد که می دانیم بعد از بحران اقتصاد جهانی سال 2008، اروپا شرایط مساعدی از نظر اقتصادی ندارد. در این چارچوب اروپا انعقاد پیمان تجاری دو سوی آتلانتیک را نیز به عنوان فرصتی بزرگ برای گذار از وضعیت فعلی اقتصادی خود می دانست(16)

 

4-ناتو: پیوند دهنده و شاکله روابط امنیتی اتحادیه اروپا و آمریکا

همانطور که پیش‌تر نیز اشاره شد، در دوره جنگهای جهانی و پس از آن، اروپا به دامان آمریکا پناه برد و این امر تسلط آمریکا بر منطقه و در نظم جهانی را تسهیل نمود. اروپا به تنهایی توان ایستادگی در برابر شوروی را نداشت و به لحاظ نظامی و امنیتی زیر چتر آمریکا بود. ناتو تلاشي برای حفظ امنیت جمعی، ممانعت از نزاع کشورهای عضو با یکدیگر و متعهد نگه داشتن آمریکا به حفظ امنیت اعضا تشکیل بود. اما پس از فروپاشي شوروي، ناتو کارکرد دیگری نیز پیدا کرد. ناتو به منظور متعهد نگه داشتن کشورهای عضو به پیروی از استراتژی های آمریکا و تقسیم هزینه و مسئولیت به آن‌ها تلقی می‌شد.

سه نگاه کلی در رابطه با ناتو در اتحادیه اروپا وجود دارد:

1-اروپاگرایان: کشورهایی چون فرانسه بر لزوم تقویت توان نظامی و ارتش مستقل اروپایی تأکید دارند. این دسته همچنین به دنبال افزایش نقش اتحادیه اروپا در ناتو و عضویت کشورهای اروپای شرقی در این سازمان می باشند. نمود این امر را می‌توان در تنشهای موجود میان ناتو و سیاست دفاعی و امنیتی اروپا مشاهده کرد.(آمریکا سیاست دفاعی – امنیتی اروپا را در صورت تقویت توان نظامی اروپا که طبیعتاً منجر به تقویت ناتو شود، می‌پذیرد، اما صرفا در صورتي اين امر را مي پذيرد كه اتحاديه اروپا هم سطح آمریکا نشده و پیرو آن باقی بماند.)

2-آتلانتیک گرایان: کشورهایی چون انگلیس که معتقد است امنیت اروپا بر عهده ناتو باشد و باید مانع کاهش تعهدات نظامی آمریکا به اروپا شد.

3-کشورهای بی طرفی چون آلمان که به دنبال جلب رضایت همه طرفها هستند.

از طرفی دیگر، آمریکا به دنبال گسترش ناتو در سطح جهانی است در حالی که اروپایی‌ها درزمینه بحرانهای خارج از منطقه اورآتلانتیک بیشتر خواهان دخالت به شکل موردی و نیز با هماهنگی و نظارت کامل سازمان ملل هستند. اروپاییان تمایلی به هزینه و اعزام نیرو برای عملیاتهای خارج از این منطقه، خصوصاً به مناطق پرخطر ندارند. نمونه آن را می‌توان در مخالفت آلمان نسبت به ارسال نیرو به افغانستان طبق دستور جدید ترامپ و یا عدم پیوستن نیروهای آلمانی به دیگر نیروهای ناتو در کوزوو، اشاره کرد. همچنین اروپاییان در حال حاضر توان مالی تأمین کامل هزینه‌های سیاست دفاعی و امنیتی اروپا را نیز ندارند. آنها تمایلی به خرج دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود نیز برای این منظور ندارند و ترجیح می دهند این هزینه بر دوش آمریکا باشد. مشکل دیگر ناتو، یکجانبه گرایی بیش از حد آمریکا و یا حملات پیش‌دستانه آن است که نمونه آن هم در جنگ عراق قابل مشاهده بود. به طور کل اروپاییان خواهان چندجانبه گرایی و عمل در راستای سازمان ملل و شورای امنیت را ضروری می‌دانند. لذا عدم وجود درک یکسان از تهدیدات و همچنین پاسخ متفاوت به آن تهدیدات، از دیگر زمینه‌های افتراق اتحادیه اروپا و آمریکا است. با این حال، در برهه کنونی، این سازمان مسیر حمایت از کشورهای اروپایی در برابر خطرات احتمالی روسیه می‌باشد. از این رو در زمان حال ناتو نقش مهمی در روابط اروپایی – آمریکایی بازی می‌کند و برای هم اروپا و هم آمریکا حیاتی است. هرچند ترامپ مشکلاتی را برای اروپاییان ایجاد کرده است. ترامپ در نشست اخیر بروکسل، پیرو شعارهای انتخاباتی‌اش، در مورد پرداخت بدهی و افزایش سهم مالی کشورهای اروپایی در ناتو سخن به میان آورد چرا که او و تیمش معتقدند هزینه امنیت اروپا را نباید آمریکا بر دوش بکشد و افزایش دو درصدی پرداختی‌های آلمان نیز در همین راستا است. با این حال و علیرغم زمینه های واگرایی که وجود دارد، همکاری امنیتی در این سازمان به نظر نمی‌رسد که از بین برود و همچنان شاهد همگرایی بیشتر اروپا و آمریکا طبق تضمین‌های امنیتی پیشین این سازمان خواهیم بود و لذا من حیث المجموع، این موضوع از زمینه های قوی همگرایی حداقل در وضعیت کنونی است چراکه هم اکنون شاهد هیچ گونه تلاشی از طرف اروپا هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ نظامی برای رسیدن به سطحی از دفاع از خود در قبال تهدیداتی چون روسیه و ایجاد سازوکار نظامی کاملا مستقل از ناتو ولی در حد آن، نبوده ایم. علاوه بر این، با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، این اتحادیه از توان لجستیکی و نظامی بسیار پایینی برای مداخله و درگیری مستقیم و هماهنگ با تهدیدات برخوردار است(17) 

 

جمع بندي

اگرچه در روابط فرا آتلانتیکی شاهد برخي گسست‌ها و واگرایی‌ها هستيم، اما با اين حال سنگيني موارد و اهميت بيشتر آن‌ها را نمی‌توان ناديده گرفت. به عبارت ديگر، اروپا اگرچه در برخي موارد به عنوان چالشگر و رقيب ممكن است عمل كند، اما به طور كل شريك و متحد آمريكا است. همان‌طور كه مشاهده شد، در خصوص سیاست‌های راهبردي اين دو با يكديگر هم نظر هستند اما روش آن‌ها با يكديگر متفاوت است. همچنين هیچ‌یک از اختلافات آن‌ها در عرصه سياست عليا نيست و در اين زمينه، کاملاً به يكديگر وابسته‌اند. به عبارت ديگر اگر آمريكا را قدرت سخت بدانيم، قدرت نرمي چون اروپا به شدت به آن وابسته است و بالعكس. لذا علاوه بر اشتراكات ارزشي كه با يكديگر دارند، منافع ملي هريك از اين دو بازيگر ايجاب مي كند تا با يكديگر به جهت مديريت بهتر نظم فعلي جهاني و تأمین امنيت ( ابعاد مختلف آن) خود، با يكديگر همكاري داشته باشند. این دو صرفا در نوع نگاه به مسائل امنیتی و همچنین نوع واکنش به آن با یکدیگر تفاوت دارند. اختلاف این دو بیشتر در زمینه های غیر امنیتی نظیر پیمان زیست محیطی و مسائل اقتصادی است. بنابراين، جدايي اروپا از آمریکا حداقل در برهه كنوني، امري غير محتمل و غير واقع بينانه می‌باشد و لذا لزوم حفظ ناتو نیز ضروری است. به نظر می‌رسد هم اروپا و هم آمریکا نیازمند یکدیگرند و ناچار از همکاری و تعامل با یکدیگر و از ستیز و درگیری با هم سودی نخواهند برد.


منابع و پی نوشت ها:

1- البته از دید غربی‌ها

[2]- با حفظ توازن قوا به صورت یک اصل این کار صورت می‌گرفت.

[3]- اروپاییان مخالف هم هزینه‌های و هم ارسال نیرو هستند.

[4]- منظور توان موشكي، هسته­اي و گروههايي نظير انصارا…، حزب ا… و حماس است.

[5]- Transatlantic Trade and Investment Partnership

[6]- که البته آقای ترامپ نسخه مشابه آن تحت عنوان مشارکت فراپسیفیک را ملغی کرد.

[7]- Cooper , W. (2014). EU-U.S. Economic Ties: Framework, Scope,and Magnitude. Congressional Research Service.

[8]- Transatlantic Economic Council (TEC)

[9]- البته پیش از برگزیت

[10]- OECD (2017), FDI flows (indicator). doi: 10.1787/99f6e393-en (Accessed on 11 September 2017)

[11]- America First

[12]- اين اطلاعات مربوط به سال 2015 است.

[13]- IKECHUKWU, E. F., & CHAKHAVA, K. (2015). Energy Security in European Union. Journal of Social Sciences, 4(2), 55-59

[14]  فتاحی­ منش، مریم (1396). “ویژگی های داعش مطلوب آمریکا”. اندیشکده راهبردی تبیین، قابل دسترسی در:

ویژگی های داعش مطلوب آمریکا

[15]- محمدی، محمدرضا (۱۳۹۶). “درخواست فرانسه از ایران برای آغاز و توسعه گفتگوهای سیاسی: دلایل و پیامدها”. اندیشکده راهبردی تبیین، قابل دسترسی در:

http://www.tabyincenter.ir/19710

[16]- مفیدی احمدی، حسین. (1396). “اختلافات امنیتی و تجاری اروپا و آمریکا”. برگرفته از خبرگزاری صدا و سیما در تاریخ 20 شهریور 1396 به آدرس اینترنتی:

http://www.iribnews.ir/fa/news/1626251

[17]- حاتم ­زاده، عزیزالله (1396)، “آیا اروپا راهی جدا از ایالات‌متحده آمریکا انتخاب کرده است؟”. اندیشکده راهبردی تبیین، قابل دسترسی در:

آیا اروپا راهی جدا از ایالات‌متحده آمریکا انتخاب کرده است؟

 

 

ارسال دیدگاه