«رئیسجمهور ایالاتمتحده با اصطلاحاتی که ممکن است در اورشلیم تدوین شده باشد (که به احتمال زیاد همینطور است) به ایران حمله کرد؛ او «زبان نتانیاهو» را روان ادا میکرد…میتوان بنیامین نتانیاهو را جمعهشب در حال تماشای سخنرانی دونالد ترامپ، در حال روشن کردن سیگار و سپس نوشیدن شامپاین و لبخندی که کل صورت او را پوشانده است، تصور کرد. آنچه ترامپ «تمایلات تهاجمی یک امپراتوری شیطانی» خواند، درست همان چیزی است که رونالد ریگان در سال 1983 از اتحاد جماهیر شوروی به تصویر کشید…. با این حال، اگر کسی جای نتانیاهو باشد، باید بین شور و هیجان ناشی از حمایت ترامپ از اسرائیل و اضطراب ناشی از شخصیت پریشان و ناتوان او برای مدیریت خود و اسرائیل، مردد باشد.[1]»
جملات بالا بخشی از یادداشت روزنامه چپگرای صهیونیستی هاآرتص در واکنش به سخنرانی جنجالی و عجیب ترامپ در خصوص استراتژی دولتش در قبال برجام و ایران است. فروپاشی شوروی، شیطان و ادبیات نتانیاهو سه کلیدواژهای است که هاآرتص به آنان اشاره کرده است.
در این یادداشت ما به دنبال بررسی روابط ترامپ و رژیم صهیونیستی (بالاخص طیف صهیونیست راستگرا) و تأثیر افراد نزدیک به رژیم صهیونیستی و تفکر صهیونیستی بر ترامپ و سیاستهای وی در خصوص تصمیم گیری در تقابل با جمهوری اسلامی ایران هستیم.
1- «کاخ سفید و صهیونیستهای راستگرا»: راهبرد مشترک در ادبیاتی نزدیک
سخنرانی اخیر ترامپ علیه ایران پر بود از اتهاماتی نظیر «حمایت از تروریستهای 11 سپتامبر»، «دست داشتن در انفجارهای مختلف در کشورهای منطقه که منجر به کشته شدن صدها آمریکایی شده است»، «به گلوله بستن معترضان در سال 88»، «راهاندازی جنگ در یمن و سوریه»، «ایجاد اختلافات قومی و مذهبی در عراق» و… به حکومت ایران و همراه با چاشنی بیادبی و دستگذاشتن روی موضوعاتی که خوب میداند ایرانیها نسبت به آن حساس هستند نظیر «استفاده از تعبیر جعلی خلیج عربی برای خلیج فارس». سخنرانی ترامپ نیاز به واکاوی دقیق مبنی بر اهداف پنهان و اصلی است که از آن عبور میکنیم.[2] در این یادداشت ما به دنبال بررسی ادبیات و لحن آشنای تلآویو و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در سخنان ترامپ هستیم.
برخی به صراحت سخنان اخیر ترامپ در خصوص برجام و ایران را یک رونویسی از ادبیات تلآویو و صهیونیستهای تندرو میدانند. حمله به ایران، خواستار حذف بندهای زماندار برجام، برجسته کردن درآمدهای مالی ایران در پی توافق برجام، حمله به سپاه پاسداران، استفاده از لفظ جعلی خلیج عربی برای خلیج فارس، متهم کردن ایران به رفتار تروریستی در منطقه و تلاش برای ایجاد جبهه مشترک عربی-عبری در مقابل ایران، همگی نشان دهنده آن است که ترامپ در حال تکرار و روخوانی سیاستهای تلآویو و دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس در قبال ایران است.
شروع این روخوانی را میتوان به وضوح در سفر چند ماه گذشته ترامپ به عربستان و سرزمینهای اشغالی مشاهده کرد. سفری که به باور بسیاری ، آغاز تلاشی جدید برای جبههای نو علیه تهران بود. آن سفر یک حاشیهی مهمتر از متن داشت که نشانهای نمادین، اما مهم برای وضعیت کنونی بود. آن نشانه رخ دادن نخستین پرواز مستقیم از ریاض به تلآویو با مهمان ویژه خود یعنی رئیسجمهور آمریکا بود. سفری که نتانیاهو را آنقدر ذوق زده کرد که در استقبال از ترامپ گفت: «ای رئیسجمهور تو با پرواز از ریاض به تلآویو آمدی. امیدوارم روزی فرا برسد که نخستوزیر اسرائیل هم بتواند مستقیم از تلآویو به ریاض برود.[3]»
ترامپ پس از آنکه برای نخستین بار از ریاض عازم تلآویو شد، در فرودگاه بن گوریون در سخنانی گفت: «من در سفر به عربستان سعودی، با سران بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی ازجمله ملک سلمان دیدار کردم … سران این کشورها نگرانیهایی را درباره دولت اسلامی عراق و سوریه، درباره بلندپروازیهای در حال افزایش ایران و مقابله با آن و درباره معضل ناشی از افراطیگری سرایت کرده به بخشهای بسیار زیاد جهان اسلام، مطرح کردند… ما آماده هستیم با یکدیگر همکاری کنیم. معتقدم سطح جدید مشارکت امکانپذیر است و رخ خواهد داد. این مشارکت سبب تأمین امنیت بیشتر در این منطقه و امنیت بیشتر برای ایالاتمتحده و شکوفایی اقتصادی بیشتر برای جهان خواهد شد. ازجمله این تلاشها، احیای تلاشها برای صلح بین اسرائیلیها و فلسطینیها است.»
حال با گذشت چند ماه از سخنان ترامپ، تأثیر دستاوردهای وی از ریاض و تلآویو به خوبی در سخن وی علیه ایران نمایان شد.
2- «صهیونیستهای راستگرا» در اطراف دونالد ترامپ
اطرافیان صهیونیست و تندرو ترامپ، یکی دیگر از عوامل شکل دهنده ادبیات و راهبرد ترامپ در سخنرانی اخیرش علیه ایران است. بارها از سوی تحلیل گران و سیاستمداران اروپایی و آمریکایی در خصوص نقش و نفوذ صهیونیستها و لابیهای منتسب به آنان در چرخه تصمیم گیری و تصمیم سازی راهبردهای کلان آمریکا سخنانی منتشرشده است؛ اما با کمی دقت میتوان دریافت که نفوذ و تأثیرگذاری طیف صهیونیست تندرو بر راهبردهای آمریکا در دوران ترامپ، یک تفاوت اساسی با دیگر دورههای رئیسجمهوران آمریکایی دارد. این بار نفوذ و تأثیرگذاری از درون کاخ سفید است نه لابیها و یا شخصیتهای صهیونیستی خارج از دایره نخست اطرافیان کاخ سفید.
2-1 فریدمن، سفیر ایالاتمتحده در تلآویو
ترامپ برای صندلی سفارتخانه این رژیم در رژیم اشغالگر یک یهودیای را معرفی نمود که واکنشهای گوناگونی به همراه داشت. فریدمن برای گرفتن رأی اعتماد سنا هم کار سادهای نداشت. بهگونهای که تا قبل از جلسه رأیگیری تعداد آرا 50 موافق و 48 مخالف بود که با پیوستن 2 سناتور دموکرات به جمع موافقان، توانست رأی بیاورد. در بین سناتورهای یهودی نیز طرفدار نداشته و از 11 عضو یهودی سنا، فقط 1 نفر به او رأی موافق داد.[4]
یکی دیگر از ویژگیهای مهم فریدمن آن است که از طیف ارتدوکسهای یهودی معروف به حریدی هاست. اردتدوکسهای یهودی جزو طیف افراطی و راستگرای صهیونیستی هستند که مخالف صلح با فلسطینیان و تشکیل طرح دو دولت هستند.
از نکات جالب توجه آن است که دیوید فریدمن سابقه دوستی قدیمی با ترامپ دارد. او مدرک خود در رشته حقوق را از دانشگاه کلمبیا در نیویورک گرفت و در زمانی که ترامپ به خاطر رکود کازینوهایش در شهر «آتلانتیک سی تی» ایالت نیوجرسی، اعلام ورشکستگی کرد، فریدمن وکیل او شد و در دادگاه از او دفاع کرد.
ضمن آنکه وی از حامیان انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به قدس هم بود. برخی انتخاب فریدمن را به معنی جدی بودن ترامپ برای عملیاتی کردن یکی از وعدههای انتخاباتیاش یعنی انتقال سفارت به قدس میدانستند.
2-2 کوشنر، داماد دونالد ترامپ
کوشنر، داماد جنجالی ترامپ را میتوان یکی از اصلیترین شخصیتهای تأثیرگذار بر سیاست منطقهای کاخ سفید در دوران جدید دانست. کوشنر یک شخصیت یهودی حریدی است که در ماههای اخیر سفرهای گوناگونی به فلسطین اشغالی داشته و بارها خبر او مبنی بر حضورش در جلسات تصمیم سازی در خصوص منطقه غرب آسیا به رسانهها درز کرده است.
هوپ هیک یکی از مشاوران اصلی دونالد ترامپ اذعان کرده بود: «ترامپ در برخی مسائل مانند اسرائیل و کشورهای خاورمیانه از کوشنر مشاوره میگیرد.» ترامپ پیش از مراسم تحلیف خود گفته بود که «جرد کوشنر میتواند بهعنوان یک واسطه برای برقراری صلح بین اسرائیل و فلسطین کمک کند.»
کوشنر و خانوادهاش ارتباطات قوی با صهیونیستها دارند. بنیاد کوشنر در سال 2011، مبلغ 25 هزار دلار و در سال 2012 مبلغ 10 هزار دلار به یک سازمان یهودی مستقر در لسآنجلس و رئیس آن که خاخام حاضر در مراسم تحلیف ترامپ بود کمک مالی کردهاند. این در حالی است که خاخام دیگری به نام «هاسکل لوکستاین» نیز بهواسطه آشنایی با ایوانکا ترامپ، خواستار حضور در کنوانسیون ملی جمهوری خواهان شده بود. والدین کوشنر در سال 2014 میلادی رقمی در حدود 20 میلیون دلار به دانشگاه داروسازی صهیونیستی در اورشلیم کمک کردند. در همین راستا منابع خبری فاش کردهاند که بنیاد «کوشنر» که بهوسیله خانواده کوشنر اداره میشود؛ بیش از 58٫000 دلار (بخشی از کمک برنامهریزیشده 8٫5 میلیون دلاری) به شهرکسازی و مدارس مذهبی رژیم صهیونیستی کمک کرده است.[5]
فریدمن و کوشنر تأثیر بسیار جدیای بر شکلگیری سیاست منطقهای آمریکا داشته و موجب شدهاند ترامپ غرب آسیا را از دریچه تلآویو و لابیهای صهیونیستی بنگرد.
جمعبندی
با روی کار آمدن ترامپ و نقش وسیع و پرنفوذ برخی اطرافیان ترامپ مانند داماد وی، ما شاهد آن هستیم که سیاست منطقهای آمریکا در غرب آسیا با گذشته تفاوت مهمی را در حال طی کردن است؛ آن تفاوت، هماهنگی بسیار وسیع با تلآویو در تنظیم رفتارها و سیاستهاست. باور به فروپاشی از درون، ایجاد جبهه جدید و یکپارچه عربی-عبری علیه تهران، منزویسازی تهران با تشدید تحریمها و فشارهای بینالمللی و ساقط کردن جمهوری اسلامی ایران با روشهای تقابلی عیان و تخاصمی همگی از روش و راهبرد مشترک ایجاد شده میان صهیونیستهای تندرو و ترامپ همراه با حلقهای خاص از اطرافیانش خبر میدهد. روشی که در ظاهر بسیار متفاوت از برخی صهیونیستهای چپ و دموکراتها و حتی برخی نظامیان آمریکایی است و روشهای نرم را از تخاصم علنی تأثیرگذارتر میدانند.
پی نوشت:
[1] http://hakirya2040.com/fa/news/1087
[2] برای مطالعه بیشتر ر.ک:
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13960722002079
[3] http://tn.ai/1416796
[4] http://www.farsnews.com/13960104000200
[5] http://www.haadi.ir/News/679
***
منبع: فارس