یک‌جانبه‌گرایی ایالات‌متحده و تأثیر آن در افول هژمونی آمریکا

برای رهبران آمریکایی شکل‌گیری نظام چندقطبی ناگوار است و هژمون دیروز علاقه‌ای به روبرو شدن با بازیگران هم‌وزن خود را ندارد. درصورتی‌که تداوم سیاست‌های یک‌جانبه گرایانه، موجب تضعیف و افول ایالات‌متحده هدایت خواهد شد.

اندیشکده راهبردی تبیین- رفتار سیاست خارجی ایالات‌متحده آمریکا از ابتدای پیدایش تاکنون همواره و به‌صورت تدریجی به تک‌روی و یک‌جانبه‌گرایی فزاینده تمایل داشته است. این رویکرد با فروپاشی شوروی تقویت شده و به‌طور روزافزون و علنی پیش تاخته است و تا جایی پیش می‌رود که به‌مقتضای منافع خود حتی تمامی سازوکارها و ساختارهای بین‌المللی را که خود ایجاد نموده را نیز شکسته و نادیده انگاشته است.

برخلاف باراک اوباما که تمایلی عجیب به چندجانبه گرایی و همسو کردن دیگر کشورها و متحدان آمریکا در تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی و احترام به ساختار نظام بین‌الملل داشت این بار اما دونالد ترامپ با احیای رویکرد تاریخی ایالات‌متحده و با دستور کاری متفاوت و ناهمگون به کاخ سفید پای گذاشته و الگوی کنش و اقدام آمریکا در نظام بین‌الملل را بازتعریف نموده است. ترامپ با رد سیاست‌های اوباما تلاش دارد تا یک‌جانبه‌گرایی را جایگزین چندجانبه گرایی اوباما نماید و طرحی جدید را در چارچوب مکانیسم‌های راهبردی ایالات‌متحده دراندازد و این تغییر نگاه و رویکرد همه‌جانبه را به‌وضوح می‌توان در راهبرد امنیت ملی آمریکا که توسط کاخ سفید تدوین شده است مشاهده کرد که در قالب نوعی یک‌جانبه‌گرایی و بر پایه سیاست و مدل کنشگر دیوانه کیسینجر به‌مثابه اصلی‌ترین وجوه تمایز با راهبرد اعلامی از سوی اوباما دلالت دارد.

 

مبانی یک‌جانبه‌گرایی ایالات‌متحده آمریکا

راهبرد جدید امنیت ملی آمریکا که بر محور رویکرد یک‌جانبه‌گرایی نوین ترامپ طراحی شده است دارای چهار رکن اصلی است که شامل حفاظت از کشور و مردم، ارتقاء و بهبود رفاه در آمریکا، نمایش صلح از طریق قدرت و پیشبرد نفوذ آمریکا در دنیا است. بنابراین باید برای فهم رویکرد یک‌جانبه‌گرایی غالب در متن این سند که نقشه راه آمریکا است، سند امنیت ملی دولت ترامپ را بر محور یکی از چهار مکتب اصلی حاکم بر سیاست‌های ایالات‌متحده آمریکا در برهه‌های مختلف تاریخی تحلیل و طبقه‌بندی کرد و مبانی و مؤلفه‌های این مکاتب که بر یک‌جانبه‌گرایی و یا چندجانبه گرایی دلالت می‌کنند، استخراج نمود. از بین 4 مکتب اصلی، هامیلتونیسم با شاخصه تأکید بر ارزش‌های آمریکایی به‌جای منافع آمریکا در خارج از کشور، مکتب جکسونیسم با شاخص قرار دادن منافع ملی به‌عنوان سکان‌دار سیاست و روابط خارجی، مکتب ویلسونیسم با تأکید بر حفظ صلح و رد جنگ به‌عنوان راه حل مشکلات جهان و مکتب جفرسونیسم با تمرکز بیشتر بر سیاست‌های اجتماعی داخلی شناخته می‌شوند. بنابراین با توجه به محورهای منتشرشده و بر مبنای موارد احصاء شده سند امنیت ملی دولت ترامپ، این موارد گویای انطباق خط‌مشی و رویکرد آن بر مبنای تلفیق مکتب هامیلتونیسم با تأکید بر ارزش‌ها و منافع آمریکا در خارج از کشور و درون‌گرایی مبتنی بر ساخت کشور، با مکتب جکسونیسم با شاخصه‌های منافع ملی سکان‌دار سیاست و روابط خارجی، پذیرش مداخله نظامی در دیگر مناطق جهان برای حفظ منافع ملی، گسترش موقعیت جهانی به‌عنوان یک قدرت بزرگ و واکنش به تهدیدات از طرق نظامی در صورت نیاز است، که این مؤلفه‌ها درمجموع مبانی یک‌جانبه‌گرایی حاکم بر دولت فعلی آمریکا را تشکیل می‌دهند. در حقیقت تأثیر انگاره‌های مکتب جکسونیسم بر نگرش ترامپ است که موجب شده است تا انزوایی که آمریکا در دوران اوباما از آن فاصله گرفته بود دوباره به‌سوی آمریکا بشتابد و متحدان دیرین و استراتژیک این کشور نظیر اروپا را نیز برنجاند تا فاصله خود را از آمریکا حفظ نموده و با دیده تردید به اقدامات و مواضع ترامپ نظاره کنند.

 

 

آنچه به‌وضوح در دکترین ترامپ در دوران معاصر و بر اساس مواضع وی و البته بر اساس سند راهبردی آمریکا قابل‌مشاهده است دیدگاهی است که بر اساس مکتب واقع‌گرایی به روند تحولات سیاسی و امنیتی در عرصه بین‌الملل می‌نگرد. در دکترین یک‌جانبه‌گرای ترامپ کشورها در رقابتی همیشگی‌اند و ایالات‌متحده برای حفاظت و دفاع از استقلال خود در برابر دوستان و دشمنان باید در تمام جبهه‌ها بجنگد. هرچند دولت آمریکا اغلب می‌گوید «آمریکا نخست»[1] به معنای «آمریکا تنها»[2] نیست، اما در راهبرد امنیت ملی که از سوی ترامپ ارائه ‌شده، تصریح شده است که ایالات‌متحده برای حفظ منافع خودش خواهد ایستاد، حتی اگر این به معنای اقدام یک‌جانبه یا رنجاندن دیگران بر سر مسائلی مانند تجارت، تغییرات اقلیمی و مهاجرت باشد.[3]

بر این اساس ریشه سیاست‌های یک‌جانبه‌گرای ترامپ رویکردی واقع‌گرایانه آن‌هم از مدل تهاجمی به تحولات بین‌الملل است که در این چارچوب فکری واقع‌گرایی تهاجمی یا رئالیسم تهاجمی که یک نظریه ساختاری و بخشی از مکتب نوواقع‌گرایی است ادعا می‌شود که آشوب‌زده بودن نظام جهانی باعث رفتار تهاجمی دولت‌ها در سیاست بین‌الملل است. ترامپ در چارچوب این تئوری بر این باور است که رهبران کشورها باید آن دسته از سیاست‎های امنیتی را دنبال کنند که دشمنان بالقوه‌ آنان را تضعیف می‎کند و قدرت آن‌ها را نسبت به بقیه کشورها افزایش می‎دهد. در نگاه او اگر کشوری خواستار بقاست باید رئالیستِ تهاجمیِ خوبی باشد. زیرا از منظر رئالیست‎های تهاجمی، ماهیت رقابت‎آمیز روابط بین‎الملل دائماً در حال تشدید شدن است ؛ بنابراین لازم است که کشورها همواره در حال افزایش قدرت خود باشند تا به حدی از قدرت برسند که هیچ کشوری برای حمله به آن‌ها طمع نکند. بنابراین گزاره‌های یک‌جانبه گرایانه تا کید بر “حفاظت از صلح از طریق قدرت “، “تقویت بودجه و توان نظامی آمریکا” ، “در اولویت قرار گرفتن منافع آمریکا” ذیل شعار “آمریکا نخست”، در همین چارچوب قابل‌تحلیل است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

تعارض یک‌جانبه‌گرایی و هژمونی آمریکا

اما سؤال اینجاست که این یک‌جانبه‌گرایی چگونه می‌تواند زمینه‌ساز افول قدرت و هژمونی آمریکا گردد؟ «جان ایکنبری» معتقد است که هژمونی آمریکا به دلیل توجه به ساختارها و قواعد بین‌المللی یک هژمونی نهادین و لیبرال است و تا زمانی که ایالات‌متحده برتری و هژمونی خود را از طریق نهادهای تأسیس‌شده پس از جنگ دوم جهانی و در چارچوب قواعد موضوعه بین‌المللی پیش ببرد و همکاری خود را در فضای یک سیاست چندجانبه گرایی و تعامل با دیگر قدرت‌ها حفظ نماید، می‌تواند برتری و هژمونی خود را نیز در نظام بین‌الملل حفظ کند. ایالات‌متحده تا زمانی می‌تواند قدرت خود را مصون بدارد که تعامل و یکپارچگی را جایگزین یک‌جانبه‌گرایی و موازنه قوا را بدیل خصومت قرار دهد. در غیر این صورت و در شرایطی که رضایت قدرت‌های غربی را نادیده بگیرد و دلایل عدم ایجاد موازنه یکی پس از دیگری از بین بروند، به‌طور طبیعی نظم بین‌المللی دچار تغییر شده و به سمت مهم‌ترین نظریه رئالیسم یعنی تعارض قوا و تضعیف قدرت ایالات‌متحده حرکت خواهد نمود.

درصورتی‌که روند فعلی دولت ترامپ تداوم یابد و ایالات‌متحده از چندجانبه گرایی خارج شده و به سمت یک‌جانبه‌گرایی حرکت کند، این اتفاق سرآغاز بی‌اعتمادی در عرصه بین‌الملل را کلید خواهد زد و روشن است که این کار به‌تدریج جایگزینی و چالش قدرت آمریکا را در اذهان متبادر می‌کند و بی‌اعتمادی را در مورد این کشور فراگیر خواهد کرد. یک‌جانبه‌گرایی آمریکا می‌تواند به‌مرور ارائه کالاهای عمومی در سیستم مستقر را نیز با چالش مواجه کند و در شرایطی که ایالات‌متحده از تأمین امنیت اروپا، ژاپن و سایر متحدان امتناع کند و از سوی دیگر نقش حفاظتی از رژیم‌های مالی، اقتصادی، زیست‌محیطی و حتی امنیتی خود را نیز کنار بگذارد، آن زمان است که به‌سرعت اعتماد و انتفاع از سیستم حاکم فعلی بر نظام بین‌الملل به‌تدریج تخریب خواهد شد و قدرت و جایگاه ایالات‌متحده رو به افول و تضعیف خواهد نهاد.

اما آنچه تا امروز مشاهده شده است مؤید تلاش برای تعمیق همین یک‌جانبه‌گرایی است که به هیمنه آمریکا آسیب خواهد زد و آنچه با تحلیل سند استراتژی دفاعی آمریکا نیز که دومین سند مهم راهبردی این کشور است استنباط می‌گردد، عدم درک شرایط جدید بین‌المللی از سوی واشنگتن است. برای رهبران آمریکایی و به‌ویژه رئیس‌جمهور این کشور افول نظام تک‌قطبی بین‌المللی و شکل‌گیری نظام چندقطبی بسیار ناگوار است و هژمون بین‌المللی دیروز علاقه‌ای به روبرو شدن با بازیگران بین‌المللی هم‌وزن خود را ندارد. درصورتی‌که تداوم سیاست‌های یک‌جانبه گرایانه این کشور را، به سمت همین دستاورد و تضعیف ایالات‌متحده هدایت خواهد کرد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

در همین رابطه، مواضع ترامپ در رابطه با برجام و توافق هسته‌ای نیز قابل‌بررسی است. اگرچه دولت اوباما توانست بر مبنای چندجانبه گرایی و تعامل با شورای امنیت، اجماعی علیه برنامه هسته ایران ایجاد و 6 قطعنامه تحریمی علیه کشورمان را تصویب کند اما اکنون ترامپ با اقدامات یک‌جانبه گرایانه دیگر قادر نیست اجماعی جهانی علیه ایران تشکیل دهد و امروز ایالات‌متحده نمی‌تواند با میل مقامات کاخ سفید قطعنامه 2231 شورای امنیت را نادیده بگیرد که در این حالت واقف‌اند که خود را در مقابل جامعه جهانی، سازمان ملل و شورای امنیت قرار خواهند داد و این هم لطمه‌ای بزرگ بر قدرت و جایگاه این کشور خواهد بود.

اقدامات یک‌جانبه ­گرایانه ایالات‌متحده در دوران ترامپ

اگرچه فشارهای بین‌المللی تاکنون مانع اقدام یک‌جانبه ترامپ در خصوص برجام شده اما دولت ترامپ تاکنون اقدامات یک‌جانبه زیادی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. در حوزه سیاسی، به‌صورت یک‌جانبه تصمیم گرفت تا ناوگان جنگی خود را به شبه‌جزیره کره هدایت کند، بحران بین دو کره را تشدید نمود، به نقش نهادها و سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای هم‌پیمان خود نیز توجهی نکرد، با بی‌توجهی به درخواست‌های بین‌المللی پایگاه هوایی سوریه را مورد هدف قرار داد، در همین راستا و اقدامات یک‌جانبه، مادر بمب‌ها را در افغانستان آزمایش کرد، علیرغم وضعیت وخیم حقوق بشر در عربستان و هشدارهای متعدد در این رابطه در اولین سفر بین‌المللی خود به این کشور سفر کرد و همچنین علیرغم همه اعتراضات از موافقت‌نامه ترانس پاسیفیک ((Trans-Pacific Partnership خارج شد تا نشان دهد که دونالد ترامپ بدون توجه به همه نقدها همچنان سیاست خود که همان یک‌جانبه‌گرایی است را پیش می‌برد.[4]

با توجه به نتیجه سیاست‌های یک‌جانبه گرایانه آمریکا فاصله قدرت این کشور با سایر قدرت‌ها روبه افول گذاشته است و در پیش گرفتن سیاست یک‌جانبه‌گرایی، به‌تدریج رضایت و مشروعیت سیستم مستقر به رهبری آمریکا را با چالش مواجه کرده و این امر تا جایی پیش رفته است که هم‌پیمانان آمریکا نیز به این روند معترض شده‌اند.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

ایجاد اعتماد و همکاری بین‌المللی به‌واسطه ایجاد و تداوم رژیم‌های بین‌المللی مالی، اقتصادی، امنیتی و زیست‌محیطی یکی از مهم‌ترین ستون‌های سیستم مستقر بین‌المللی به رهبری ایالات‌متحده است که مورد انتفاع اغلب قدرت‌ها و حتی همه کشورها قرار گرفته‌اند. این در حالی است که دولت فعلی آمریکا به شکل بی‌سابقه‌ای از مسئولیت خود به‌عنوان حافظ سیستم، امتناع نموده و در حال خروج از این رژیم‌هاست. خروج آمریکا از پیمان تجاری اقیانوس آرام، خروج از سازمان علمی فرهنگی یونسکو، خروج از توافق بین‌المللی آب و هوایی پاریس، بررسی خروج از برجام، انتقاد شدید از توافق تجارت آمریکای شمالی و بررسی خروج احتمالی آن در آینده‌ای نزدیک و حتی انتقاد از پیمان آتلانتیک شمالی ناتو ازجمله این سلب مسئولیت‌های یک‌جانبه است که عقب‌نشینی از مسئولیت‌های بین‌المللی یک هژمون تلقی می‌گردد. بنابراین در این شرایط یک تردید جدی نسبت به توانایی مدیریت بحران‌های جهانی توسط آمریکا در بحران‌های جاری همچون یمن، مسئله فلسطین، سوریه و مسئله خروج از برجام در رهبران دیگر کشورهای همسو با آمریکا ایجاد می‌نماید.

نتیجه‌گیری

 با این وصف می‌توان این‌گونه استنتاج نمود که تمام عواملی که سبب تحکیم نظام مستقر بین‌المللی به رهبری ایالات‌متحده شده بود اکنون به‌واسطه اقدامات یک‌جانبه ترامپ در حال تزلزل هستند و  اگر دولت کنونی با خروج از معاهدات و رژیم‌های بین‌المللی و سرباز زدن از مسئولیت‌های بین‌المللی دولت آمریکا ، به بی‌اعتبار کردن نهادها و سازمان‌های بین‌المللی به نفع کشور ایالات‌متحده ادامه دهد و سیاست‌های خود را بی‌توجه به منافع دیگر متحدان به‌پیش ببرد و صرفاً منافع آمریکا را در نظر بگیرد، ادامه‌ی این نظم موجود با چالش اساسی مواجه خواهد شد و آمریکا باید با به‌صورت کامل با هژمون آمریکایی وداع کند و منتظر افول روزافزون قدرت این کشور در مقابل متحدان اروپایی و دیگر کنشگران مهم عرصه بین‌الملل باشد.


منابع و پی‌نوشت‌ها

[1] America First

[2] America alone

[3] “National Security Strategy of the United States of America.” The White House, Dec. 2017, www.whitehouse.gov/wp-content/uploads/2017/12/NSS-Final-12-18-2017-0905.pdf.

[4] جهت مطالعه بیشتر در مورد خروج آمریکا از معاهده ترانس-پاسفیک رجوع کنید به:

«خروج آمریکا از تی پی پی؛ آغازی بر عصر یک‌جانبه‌گرایی»، اندیشکده راهبردی تبیین، 5 بهمن 1395، قابل بازیابی در آدرس زیر:

خروج آمریکا از تی پی پی؛ آغازی بر عصر یک‌جانبه‌گرایی

ارسال دیدگاه