اگر آنچه بر سر خاشقچی آمد، در ترکیه رخ نمیداد، احتمالا ابعاد ماجرا اینقدر پیچیده نمیشد. لذا اگر کشتن خاشقچی خطای بزرگ بن سلمان و یارانش باشد، خطای بزرگتر، کشتن او در ترکیه است. در این خصوص چند نکته قابل توجه است؛
اردوغان بیش از یک دهه رقابت گفتمانی و راهبردی با عربستان را حالا ذیل پرونده خاشقچی پیگیری میکند. لطمهای که بازی اردوغان به حیثیت و وجههی عربستان وارد ساخت، کار را بهآنجا کشانده که حالا ترامپ هم ناچار است انگشت اتهام را به سوی بن سلمانی دراز کند که بنا بود همکار و شریک طرحهای مهم منطقهای آمریکا در مهار ایران و متحدانش باشد.
اردوغان با امتیاز در اختیار داشتن اطلاعات و با بازی با آن، در یک روند منسجم و حساسیتبرانگیز، همه را ناچار کرد تا نسبت به پرونده خاشقچی اعلام موضع کنند. از این منظر، در آینده عملکرد اطلاعاتی و رسانهای اردوغان و یارانش محل تمرکز و مطالعهی بیشتری قرار خواهد گرفت تا فرایند بحرانسازی برای یک کشور رقیب با اتکا به یک سوژهی حقوق بشری بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
نتیجهی غیرمستقیم پیگیریهای دقیق و مستمر آنکارا در خصوص سرنوشت خاشقچی و ورود دولت ترکیه در بالاترین سطح به این پرونده، این خواهد بود که وجههای ترمیمیافته از ترکیه به نمایش گذاشته میشود؛ ترکیهای که نسبت به جان روزنامهنگارانِ خارجی هم حساس است و این در حالی است که این کشور به یکی از بزرگترین زندانهای روزنامهنگاران در جهان شهره است.
اردوغان تا اینجا بیشتر در حال سرمایهگذاری است؛ او با مانور هوشمندانه حول پرونده خاشقچی، میکوشد تا انبار مهمات خود را برای مانورهای منطقهای غنیتر سازد. باید دید این مهمات مادی و غیرمادی در کدام پرونده منطقهای و بینالمللی این کشور صرف خواهد شد. اگرچه تا همینجا هم اردوغان منافعی کسب کرده اما به نظر میرسد هنوز میوهی با کیفیتی از این ماجرا برداشت نکرده است.