اندیشکده راهبردی تبیین- سفر نیکول پاشینیان نخستوزیر ارمنستان به ایران، بار دیگر مسئله روابط تهران با ایروان و باکو را برجسته کرد. اگرچه به دلیل حواشی بهوجود آمده در جریان این دیدار، برخی از رسانههای جمهوری آذربایجان از تغییر موضع ایران در مناقشه قرهباغ سخن گفتند، اما واقعیت این است که نه تنها رویکرد تهران نسبت به این مناقشه هیچ تغییری نکرده، بلکه سیاست خارجی ایران در سالهای گذشته در ارتباط با ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز از خط مشی ثابتی مبتنی بر رعایت اصل همسایگی و توسعه همهجانبه روابط پیروی کرده است. با توجه به اهمیتی که روابط تهران با ایروان و باکو به عنوان دو همسایه شمالی خود دارد، نوشتار حاضر بهدنبال بررسی بایستههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال این کشورها و چگونگی نقشآفرینی در دوگانه موجود در منطقه قفقاز است. به این منظور، نخست مروری کوتاه بر علل و وضعیت فعلی بحران قرهباغ در روابط جمهوری آذربایجان و ارمنستان صورت خواهد گرفت و سپس مواضع و نحوه نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در این مناقشه بررسی خواهد شد. در ادامه، روابط ایران با جمهوری آذربایجان و ارمنستان و همچنین رویکرد تهران نسبت به مناقشه قرهباغ مورد واکاوی قرار میگیرد. در پایان نیز به ذکر نکاتی درباره حوزههای اثرگذاری ایران در دوگانه روابط آذربایجان و ارمنستان در راستای تحقق منافع ملی پرداخته خواهد شد.
نگاهی به مناقشه قرهباغ
در سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مناقشه قرهباغ به بزرگترين مسئله و چالش سياست خارجي ارمنستان و آذربايجان در سالهاي پس از استقلال مبدل شده است. به نحوي كه امروزه شناخت سياست خارجي ارمنستان و آذربايجان بدون شناخت دقيق بحران قرهباغ امکان پذير نيست. از لحاظ تاریخی میتوان تصمیم رهبران شوروي در سال 1923 مبنی بر معرفي منطقه قرهباغ كوهستاني به عنوان يك ايالت خودمختار در تركيب سياسي جمهوري آذربايجان را مبنای بروز اختلاف میان طرفین تلقی کرد. اين وضعيت هرگز رضايت ارمنيان و آذربايجانيان را به دنبال نداشت و مقدمهاي براي درگيريها و تنشهاي بعدي شد. زيرا ارمنيان خواهان الحاق قرهباغ به ارمنستان و آذربايجانيان از روند مبدل شدن اين منطقه به استاني خودفرمان ناراضي بودند.
از اينرو هنگامي كه با روي كار آمدن ميخائيل گورباچف در سال 1985، به عنوان رهبر اتحاد جماهير شوروي و اجراي سياستهاي گلاسنوست (فضاي باز سياسي) و پروسترويكا (اصلاحات اقتصادي)، فضا براي طرح خواستههاي قديمي درباره قرهباغ آغاز شد، يك بار ديگر درگيريهاي پراكنده و سپس جنگ همه جانبه ميان آذربايجان و ارمنستان روي داد. همزمان با استقلال جمهوري آذربايجان و ارمنستان، منطقه قرهباغ از نظر جغرافيايي و مكاني در داخل خاك آذربايجان قرار گرفت، اما اين امر باعث اعتراض دولت ارمنستان شد. به نحوي که با حمايت دولت ارمنستان، در 10 دسامبر سال 1991، رفراندومي در قرهباغ برگزار شد که طي آن بيشتر مردم خواستار کسب استقلال کامل از آذربايجان شدند. اين موضوع به نبرد مسلحانه ميان دو كشور از 20 فوريه 1988 تا 12 مي 1994 انجاميد که به کشته، زخمي و آواره شدن گروه زيادي از مردم منجر شد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
برای حل موارد موجود بين طرفين، شوراي امنيت سازمان ملل در سه قطعنامه از آذربايجان و ارمنستان درخواست کرد که اختلافهاي خود را در چهارچوب گروه مينسك حل و فصل کنند. در واقع سازمان ملل بازگشت صلح به قرهباغ را به سازمانهاي منطقهاي به ويژه سازمان امنيت و همكاري اروپا واگذار کرد. سازمان امنيت و همكاري اروپا نيز در سال 1992 گروه موسوم به «گروه مينسك سازمان امنيت و همكاري اروپا»[1] را با عضويت 9 كشور و به رياست آمريكا، روسيه و فرانسه تشكيل داد. گروه مذكور توانست در دوازدهم ماه مي 1994، آتشبس را بين طرفين مناقشه در بيشکک برقرار كند. در سالهاي بعد، گروه مينسک براي حل مناقشه قرهباغ دست به انجام ابتکارات و ارائه طرحهايي زد که تاکنون هيچيک از آنها موفق نبودهاند. این در حالیست که مسئله قرهباغ در سالهای گذشته به موضوعی حیاتی برای هر دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان تبدیل شده است. بهویژه که دشمنی بین دو طرف منحصر به مسائل سیاسی و ارضی نبوده، بلکه جنبههای قومی را نیز در بر گرفته است. نکته قابل توجه اینکه در سالهای اخیر، مناقشه قرهباغ علاوه بر جنبههای قومی دارای ابعاد مذهبی نیز شده است. به این معنا که برخی در جمهوری آذربایجان و ارمنستان، مناقشه قرهباغ را به رویارویی مسلمانان و مسیحیان تفسیر و تعبیر میکنند و از این طریق تلاش دارند تا حمایت سایر کشورها را بدست آورند. بیشک پر رنگ شدن جنبههای دینی مناقشه در کنار جنبههای قومی میتواند بر پیچیده شدن و نقشآفرینی بازیگران مختلف بیافزاید.
نقشآفرینی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای در روابط آذربایجان و ارمنستان
علاوه بر حساسيت ارمنستان و آذربايجان، مناقشه قرهباغ به عنوان يكي از مهمترين مباحث موجود در منطقه قفقاز مطرح بوده و به همين سبب نيز سياست خارجي كشورهاي منطقه و قدرتهای بزرگ را تا حد زيادي به خود معطوف كرده است. به نحوي كه ايران، تركيه و روسيه بهعنوان سه كشور منطقهاي مرتبط با مناقشه قرهباغ، همواره سياستهاي خاصي را نسبت به آذربايجان و ارمنستان اتخاذ كردهاند. از سوي ديگر بازيگران فرامنطقهاي نظير آمريکا، فرانسه، عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي نيز هريک به نوعي براي گسترش نفوذ خود در منطقه در مناقشه قرهباغ درگير شدهاند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
نکته قابل توجه در مورد بازیگران خارجی آن است که تقریبا همه آنها در روابط خود با جمهوری آذربایجان و ارمنستان، مناقشه قرهباغ را برای تحکیم و بسط نفوذ سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود در منطقه قفقاز مفید تلقی میکنند. روسیه به واسطه مناقشه قرهباغ موفق به فروش تسلیحات به هر دو کشور آذربایجان و ارمنستان شده و درآمد قابل توجهی را کسب کرده است. همچنین مناقشه به حضور و نفوذ نظامی ـ امنیتی روسیه در ارمنستان تداوم بخشیده است. در حال حاضر روسیه تلاش میکند با شرکت فعال در حل و فصل بحران قرهباغ در چارچوب گروه مینسک، فرصت ابتکار عمل در اختیار آمریکا یا متحدین آن قرار نگیرد تا بدین ترتیب، مانع از فراهم شدن زمینه توسعه حضور و نفوذ قدرتهای بیگانه در معادلات و مبادلات منطقه گردد. با توجه به اینکه روسیه هنوز هم قفقاز را در حوزه سیاسی و امنیتی خود به حساب میآورد، سعی دارد جایگاه خود را به عنوان برادر بزرگتر حفظ کند و روند صلح و ثبات منطقه را به خود وابسته سازد.
آمریکا نیز در روابط خود با ارمنستان و جمهوری آذربایجان تلاش کرده از وجود مناقشه قرهباغ به نفع نفوذ خود سود ببرد. به نحوی که میتوان راهبرد اصلی آمریکا در منطقه قفقاز را حفظ وضع موجود در مناقشه قرهباغ تلقی کرد. زیرا از این طریق میتواند به کسب و توسعه نفوذ در هر دو کشور ارمنستان و آذربایجان بپردازد. بخصوص که هم از لحاظ سیاسی، حمایت آمریکا از هریک از طرفین حائز اهمیت است و هم از لحاظ نظامی، کمکهای ایالات متحده میتواند توازن قوا را بر هم زند. از اینرو ایالات متحده سعی میکند ضمن حفظ روابط با هر دو طرف درگیر از طریق تداومبخشی به مناقشه، نفوذ سیاسی، امنیتی و نظامی خود را گسترش دهد و از اين طريق حتي روسيه را تحت فشار بگذارد.
در میان بازیگران منطقهای، ترکیه از طریق مناقشه قرهباغ سعی کرده است روابط خود را با آذربایجان مستحکم کند. ترکیه از ابتدای درگیری، با مبنا قرار دادن شعار ترکگرایی به جانبداری از جمهوری آذربایجان پرداخت و روابط خود با ارمنستان را قطع کرد. این کشور حتی در سال 1992 بخشی از نیروهای نظامی خود را به جمهوری خودمختار نخجوان اعزام و تهدید به مداخله جدی در مسائل آذریهای قرهباغ و ارامنه را مطرح کرد. اگرچه سیاست ترکیه تاکنون برای دولت جمهوری آذربایجان نتیجه عملی در پی نداشته، اما آنکارا توانسته است در سایه این سیاست در لایههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم و دولت جمهوری آذربایجان نفوذ کند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
رژيم صهيونيستي به دلیل وجود مناقشه قرهباغ توانسته از نفوذ زيادي در جمهوري آذربايجان به عنوان دومين کشور شيعي جهان برخوردار شود. اين امر براي اسرائيل که مطابق با دکترين پيراموني بن گوريون در پي گسترش روابط خود با کشورهاي مسلمان غير عرب بود، امري مطلوب محسوب ميشود. ضمن آنکه نفوذ رژيم صهيونيستي در ميان آذربايجان شيعي داراي ابعاد ضد ايراني و ضد شيعي نيز است. علاوه بر این، رژيم صهيونيستي بيش از هر بازيگر ديگري در منطقه از ناامن شدن مرزهاي ايران سود ميبرد. زيرا مطابق با دکترين دفاعی و نظامي اسرائيل، هرچه مرزهاي ايران ناامنتر باشد، توان بازيگري تهران در معادلات منطقهاي و ضربهزني به رژيم صهيونيستي کاهش مييابد. از اينرو رژيم صهيونيستي از تداوم هرگونه مناقشه یا بحران در مرزهاي شمالی ايران استقبال ميکند.
در نهایت عربستان سعودی نیز با برجسته کردن وجه اسلامی مناقشه قرهباغ تلاش کرده نقش خود را در جمهوری آذربایجان پررنگ کند. هدف اصلي عربستان از برجسته کردن مناقشه قرهباغ در روابط خود با جمهوری آذربایجان، ناامنسازي مرزهاي شمالي ايران و کاهش توان بازيگري تهران در معادلات خاورميانه است. زيرا به زعم سعوديها، اگر ايران در تنشهاي ديگري به غير از منطقه خاورميانه نيز درگير باشد يا احساس خطر کند از ميزان و شدت بازيگري و نقشآفريني آن در تحولات خاورميانه نظير سوريه، عراق و يمن کاسته ميشود.
روابط ایران با آذربایجان و ارمنستان
ایران تنها کشوری است که هم با ارمنستان و جمهوری آذربایجان و هم با منطقه مورد مناقشه قرهباغ دارای مرز مشترک زمینی است. به همین دلیل بررسی مناسبات ایران با دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. ایران و آذربایجان بهعنوان دو کشوری که دارای اشتراکات فراوان تاریخی، فرهنگی و مذهبی هستند، پس از استقلال باکو و فروپاشی شوروی، فراز و نشیبهای زیادی را متأثر از رابطه آذربایجان با غرب و همچنین ملاحظات منطقهای تجربه کردهاند. به لحاظ جغرافیایی، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در حاشیه دریای خزر قرار دارند و همچنین دارای مرز خاکی هستند. ایران مهمترین همسایه جمهوری خودمختار نخجوان نیز محسوب میشود و طولانیترین مرزها را در قفقاز جنوبی با آذربایجان دارد. علاوه بر این هر دو کشور به لحاظ تاریخی، فرهنگی و مذهبی و حتی نژادی و زبانی از اشتراکات فراوانی برخوردارند و هر دو دارای جمعیتی با اکثریت مسلمان شیعه هستند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr5', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr5", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
به رغم وجود اشتراکات زیاد و پیوندهای تاریخی و فرهنگی میان ایران و آذربایجان و همچنین ظرفیتهای زیادی که در روابط دو کشور وجود دارد، روابط تهران و باکو با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. پیگیری سیاستهای ضدمذهبی از سوی دولت باکو و همچنین سیاست نزدیکی به غرب و رژیم صهیونیستی از جمله دلایلی محسوب میشوند که در سالهای گذشته بر مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان تأثیرگذار بودهاند. از سوی دیگر روابط ایران با ارمنستان در سالهای گذشته با فراز و نشیب کمتری مواجه بوده و میتوان این کشور را یکی از کمحاشیهترین همسایگان ایران نامید. دو کشور در سالهای گذشته تلاش کردهاند در چهارچوب خطمشی تعریف شده و با لحاظ منافع متقابل، روابط خود را پیش برند. در شرایطی که ارمنستان در میان مرزهای بسته ترکیه، مناقشه با آذربایجان و بیثباتیهای گرجستان محصور مانده است، تهران و ایروان نهتنها هیچ مشکل تاریخی با یکدیگر ندارند، بلکه اشتراکات فراوان فرهنگی نیز آنان را به هم پیوند داده است.
در واقع برخلاف برخی از موارد که کشورهای همسایه از مشکلات بهارثمانده از گذشته رنج میبرند، مرز ایران و ارمنستان در دوران سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، عملاً به منفذ حیات ایروان مبدل شده و تاکنون پیشرفتهای مناسبی در راستای اجرای توافقهای فیمابین حاصل شده است که از آن جمله میتوان به احداث خط لوله انتقال گاز ایران به ارمنستان و احداث دو خط انتقال برق و احداث نیروگاه بادی از سوی ایران در ارمنستان، مبادلات مرزی، بهرهبرداری متقابل از سرزمینهای یکدیگر برای ترانزیت کالا و همکاری در چارچوب اتحادیه اقتصادی اوراسیا اشاره کرد. همچنین توسعه همکاری در زمینههای کشاورزی، شیلات، دامپروری، فعالیتهای بانکی و سرمایهگذاری، ارتباطات و مخابرات، فیبر نوری و رومینگ تلفن همراه، توسعه همکاری فرهنگی، علمی و آموزشی، از دیگر توافقاتی محسوب میشود که پیشرفتهای خوبی داشته است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr6', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr6", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
ایران و مناقشه قرهباغ
سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در سالهاي گذشته در قبال مناقشه قرهباغ، پيوسته سياست مصالحه، تعادل و آشتيجويي بوده است و تهران تلاش کرده تا در سياستگذاريهاي خود، سياست متوازنسازي و خط و مشي حل وفصل اختلافات کشورهاي همجوار را دنبال کند. از ديد جمهوري اسلامي ايران، ثبات منطقه كه لازمه آن حل مناقشههاي موجود و جلوگيري از بروز زمينه براي هرگونه مناقشه جديد است، صرفاً در چارچوب همكاريهاي منطقهاي ميسر است و نيروهاي فرامنطقهاي در اين مورد اقدام مثبت و مؤثر انجام نداده يا قادر به انجام آن نيستند. نمونه اين وضعيت تلاش چندين ساله گروه مينسك براي حل مناقشه قرهباغ است كه تاكنون هيچگونه نتيجه عملي نداشته و فقط مذاكره براي مذاكره را در برگرفته است. ايران، تشديد درگيريها در قرهباغ را موجب ناامني در منطقه ميداند و همواره خواهان توقف فوري هرگونه خشونت و درگيري بوده است. بر این اساس در سالهاي گذشته، موضعگيري ايران در قبال حل و فصل مسأله قرهباغ در مجموع به دو اصل کليدي ختم شده است:
- راه حل مناقشه قرهباغ صرفاً صلحآميز است و برای حل و فصل آن مبنایي جز روند مذاکرات وجود ندارد. در واقع ایران همواره بر این مسئله تأکید کرده که هیچیک از طرفین نباید به دنبال توسل به روشهاي زورگويانه و اقدامات نظامی برآیند.
- مراجعه به کشورهاي منطقه بهعنوان ميانجي میتواند به شکلگیری روند صلح یاری رساند. بر این اساس ایران ضمن ابراز نارضایتی از مداخله بازیگران غیر منطقهای، همواره آمادگی خود را برای انجام میانجیگری میان طرفین مناقشه اعلام کرده است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr7', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr7", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
نتیجهگیری
بنابراین و براساس مطالب پیشگفته به نظر میرسد با توجه به پیچیده بوده مناقشه قرهباغ به دلیل تعدد بازیگران دخیل در آن و همچنین همسایگی ایران با دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان، ضروری است تهران حوزه تأثیرگذاری خود در منطقه قفقاز را در راستای تحقق منافع ملی افزایش دهد. چنین رویکردی مستلزم در نظر گرفتن چند مسئله اساسی است:
- ایران باید به مناقشه قرهباغ به صورت منطقهای بنگرد و نگاهی کلان به مسئله داشته باشد. زیرا تمام تحولات منطقه به نوعی در پیوند با یکدیگر قرار دارند و نگرش خُرد نمیتواند بیانکننده واقعیتها و روندها به صورت جامع باشد.
- مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به جمعیت آذری و همچنین اقلیت ارمنی که در ایران زندگی میکنند از حساسیت زیادی بین مردم دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان برخوردار است. به همین دلیل ایران باید در قبال آذربایجان، ارمنستان و مناقشه قرهباغ، راهبرد حاکمیتی داشته باشد و به هیچ وجه تحت تأثیر تبلیغات یا لابیهای آذری و ارمنی داخل و خارج از کشور قرار نگیرد.
- جمهوری اسلامی ایران باید تلاش کند تا هم در عرصه پیشگیری از افزایش ابعاد مناقشه قرهباغ و هم در عرصه مدیریت این بحران، نقش سازندهای داشته باشد. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران به چند دلیل باید به فرآیند میانجیگری در این مناقشه وارد شود:
-نخست آنکه که مناقشه در کنار مرزهای ایران است و شعلهور شدن آن منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را دچار مخاطره میکند؛
-دوم آنکه جمهوری اسلامی ایران بنا بر رسالت انسانی و اسلامی باید از کشته و آواره شدن مسلمانان در جمهوری آذربایجان از طرق پذیرفته شده بینالمللی جلوگیری کند؛
-سوم آنکه هرگونه حل و فصل مناقشه توسط ایران میتواند به افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه بیانجامد. در واقع ایران میتواند از رهگذر میانجیگری در بحران قرهباغ، حضور سیاسی خود را در منطقه نهادینه ساخته و به آن شکلی پایدار ببخشد.
-چهارم آنکه تکرار موضع میانجیگری نه تنها در ابعاد سیاسی حائز اهمیت است، بلکه در افکار عمومی مردم منطقه نیز تأثیر میگذارد.
- افزایش نقش اسرائیل در تسلیح آذربایجان موجب پیچیدهتر شدن مسئله قرهباغ شده است. همچنین قرار گرفتن نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی در مجاورت مرزهای ایران، امری است که ضرورت توجه بیشتر را میطلبد. از این رو ضروری است که ايران نگران گسترش روابط آذربايجان با اسراييل باشد؛ خصوصاً که اين روابط صرفاً به گسترش مناسبات بين دو طرف محدود نشده و به نوعي همکاري عليه جمهوري اسلامي ايران تلقی میگردد.
- با توجه به ژئوپلیتيک حوزه تنش در قرهباغ، طبیعتاً گسترش ناامني در اين منطقه ميتواند در درازمدت پيامدهاي منفي براي همه بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي به دنبال داشته باشد. يکي از اين تبعات، ايجاد بستري مناسب براي توسعه تروريسم در منطقه قفقاز است. تجربه گسترش گروههاي افراطي و راديکال نشان ميدهد که اين گروهها در مناطقي که خلأ امنيتي شکل گرفته و سطح تنش و درگيريها در آنجا بالا رفته، امکان ظهور و بروز بيشتري دارند. از اينرو درگيري و تنش در منطقه قفقاز با توجه به رشد افراطگرايي و راديکاليسم و فعاليت گروههايي چون داعش در منطقه غرب آسیا ميتواند زمينه فعاليت و جذب نيرو براي آنها را فراهم کند؛ به خصوص که امروزه نيروهاي افراطگرا و راديکال براي حفظ و بقاي خود از تاکتيک جابجايي سيال در مناطق جغرافيايي ناامن بهره ميگيرند. از اینرو ضروری است جمهوری اسلامی ایران برای حفظ منافع و امنیت ملی خود نسبت به جابهجایی و انتقال گروههای تروریستی به منطقه قفقاز هوشیار باشد.
[1] . The OSCE Minsk-Group
