روایت برعکس تاریخ آمریکا در مدارس

دخل و تصرف آمریکا در کشورهای بی شمار و خفه کردن صدای مردمان آنها که دموکراسی را فریاد می زدند و سپس گماشتن عروسک های دست نشانده خونریز و طماع خود، بازخوردهای عظیمی در پی داشته است.

هفت سال پیش الیور استون و پیتر کوزنیک کتابی نوشتند (و استون با ساخت مجموعه‌ای 10 قسمتی در کانال شوتایم آن را ادامه داد) به نام «تاریخ ناگفته ایالات متحده آمریکا» آنها در زمره کتاب‌ها و فیلم‌هایی هستند که تمام کسانی که مشتاق درک بهتری از تاریخ این کشور بزرگ از دوران بازسازی اقتصادی بزرگ به بعد هستند، باید آنها را بخوانند و ببینند. هر چند که من کتاب‌های بی شماری در مورد موضوعاتی که استون و کوزنیک به آن پرداخته‌اند خوانده‌ام، ولی در این کتاب با اطلاعاتی مواجه شدم که تا پیش از آن هرگز از آنها آگاهی نداشتم.
چه خوب می‌شد اگر فقط به دانش‌آموزان دبیرستانی ما در درس تاریخ این فرصت داده می‌شد تا این کتاب را در کلاس بخوانند، درباره آن بحث و گفتگو کنند و آن را با آنچه که سیستم تحصیلی رایج به آنها تلقین می‌کند، مقایسه کنند. به این ترتیب آن دسته از شما که با مطالعه آنچه استون و کوزنیک گزارش می‌کنند سر تایید تکان می‌دهید، دست‌های تمیزی دارید. ساده است، شما در جبهه مقابل اقدامات تهاجم‌آمیزی قرار دارید که رهبرانمان به نام ما ترتیب داده‌اند. مخوف‌ترین تمام این اقدامات نیز حقیقت پنهان یازدهم سپتامبر و اتفاقاتی است که به دنبال حملات غیرقانونی و غیراخلاقی به عراق و افغانستان و اشغال این کشورها رخ داد. البته دست‌های تمیز داشتن تنها نیمی از کار است. چالش واقعی استفاده از این دست‌های تمیز برای نشان دادن این حقایق به دیگرانی است که ممکن است از حجم واقعی این حقیقت بزرگ مطلع نباشند. با صدای بلند سخن گفتن و مشارکت برای یافتن یک شیوه زندگی بهتر برای همگی ما، بخشی از این روند تمیز کردن دست‌هاست.

اما عده بسیار زیادی از رهبران پیشین ما و تربیت‌کنندگان آنها دست‌های آلوده‌ای داشته‌اند.
این امپراتوری نظامی-صنعتی موسوم به دولت عمیق، مسئول بیشتر هرج‌ومرج‌ها و آشوب‌هایی بوده که جهان به خود دیده است. دخل و تصرف آنها در کشورهای بی شمار و خفه کردن صدای مردمان آنها که دمکراسی را فریاد می‌زدند و سپس گماشتن عروسک‌های دست‌نشانده خونریز و طماع خود، بازخوردهای عظیمی در پی داشته است.
همان‌طور که استون و کوزنیک در کتابشان توضیح می‌دهند، همیشه مسئله به کنترل منابع، نیروی کار ارزان و بازارهای برون‌مرزی مربوط می‌شده است. در این اقدامات هیچ‌گاه مسئله  آزادی برای دیگران مطرح نبوده است…تا جایی که بسیاری از شهروندان خود ما اینجا در داخل کشور متوجه این «دروغ بزرگ» شده‌اند.
متاسفانه دست‌های آلوده رهبران قرن بیست و یکمی از دست‌های آلوده پیشینیان خود چیزی کمتر ندارد یا حتی می‌توان گفت که آلوده‌تر از آنهاست. آنچه که دار و دسته بوش/چنی انجام داده‌اند عملی به شدت نامعقول است! کمابیش می‌توان گفت که به راه‌انداختن کارزاری از  مطالب نیمه حقیقت و دروغ‌هایی شرم‌آور برای توجیه کردن عملی تهاجم‌آمیز علیه یک کشور برخوردار از حق حاکمیت ملی همچون عراق کاری پست‌تر از آن است که از هر کسی ساخته باشد، البته مگر آنکه دغل‌کاری یازدهم سپتامبر را به حساب نیاوریم. حتی هیتلر و گوبلز هم نمی‌توانستند بهانه‌ای بزرگتر از این را برای جنگ  پیشگیرانه سرهم کنند. شانزده سال بعد بسیاری از مشکلات و سختی‌های ناشی از این اقدام کماکان به قوت خود باقی هستند، همان‌طور که هزینه‌های نظامی همچنان بیش از نیمی از درآمدهای ما از محل مالیات‌های فدرال را می‌بلعد.
صاحبان دست‌های آلوده‌ای که  کنترل چیزی را در اختیار دارند که آیزنهاور (گرچه خود نیز دست‌های آلوده‌ای داشت) آن را مجموعه نظامی–صنعتی نامید، مردان و زنان خودخواهی هستند که از یازدهم سپتامبر و حمله به عراق و افغانستان و اشغال آنها سود بردند …سودی بالغ بر صدها میلیارد از دلارهای مالیاتی شما در تک‌تک این سال‌ها! پول های به هدر رفته‌ای که می‌توانست صرف مراقبت‌های درمانی برای همگان، بازسازی و به روزرسانی زیرساخت‌ها (که از تبعات توفان‌های کاترینا، سندی، متیو، هاروی، ماریا و ایرما به سختی آسیب دیده‌اند) مدارس و کتابخانه‌ها و بسیاری از تورهای حمایتی و نیازمندی‌های دیگر صرف شود.
غصه‌ی واقعی برای کسانی است که به انتخاب خودشان، صاحب هیچ دستی نیستند. شوربختانه آنها اکثریت آمریکاییان هستند، اکثریت غالبی که خریدار این دروغ‌ها و جعلیات هستند و حتی یک بار چیزی را که آمریکا را به چنین عظمتی رسانده از خود نشان نمی‌دهند: بدبینی. آنها یا از طریق بی‌تفاوتی («آهای، این ها بچه‌های من نیستند که  گرفتار «شوک و وحشت» شده‌اند یا در یونیفرمشان در خون خود غلتیده‌اند) یا شووینیسم احمقانه ( «آمریکا، آمریکا…دیوار بسازید و عظمت آمریکا را دوباره به آن بازگردانید) در واقع زیر پرچمی گرد آمده‌اند که صاحبان دست‌های آلوده آن را به سرقت برده و مورد سوءاستفاده قرار داده‌اند. این موش‌های قطبی بیشتر نگران رسوایی‌های مشتی سلبرتی معروف هستند تا حقیقت مربوط به اینکه چرا 99 درصد ما در این چرخ دوار مالی گرفتار مانده‌ایم. تا زمانی که آنها با دست‌های آلوده خود از مقابل ما رد می‌شوند و هیچ اعتنایی به پیشنهادهای ما نمی‌کنند…این در بر همین پاشنه خواهد چرخید.
نویسنده: فیلیپ فاروجیو (Philip A Farruggio)  روزنامه نگار
منبع: yon.ir/FUBGw

 

  • این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.
  • منبع: خبرگزاری فارس

ارسال دیدگاه