اندیشکده راهبردی تبیین- «ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا پیشنهادات خود در مورد مدل رفتار دولت ترامپ در قبال ایران را در یادداشتی ارائه کرده که ترجمه آن در ادامه آمده است:
دولت ترامپ با فشار مداوم در دو سال و نیم گذشته بر روی ایران عملاً رفتار متفاوتی با این کشور داشته است – حتی متفاوتتر از رفتاری که با روسیه، چین یا کرهی شمالی داشته. ایالات متحده از برجام خارج شد، یکی از شاخههای نظامی ایران (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) را به عنوان سازمان تروریستی خارجی معرفی کرد، تحریمهای اقتصادی را بر علیه هزاران فرد و نهاد وضع کرد و گامهایی را اتخاذ کرد تا فروش نفت برای ایران بینهایت دشوار شود.
سیاست ایالات متحده جواب میدهد، از این حیث که اغلب کشورها (از جمله آنهایی که با سیاست ترامپ موافق نیستند) به این نتیجه رسیدهاند و تشخیص دادهاند که بهتر است پیوندهای تجاری و سرمایهگذاری خود با ایالات متحده را حفظ کنند نه با ایران. صادرات نفت ایران به شدت کاهش یافته است و انزوای اقتصادی این کشور نیز واقعی و در حال افزایش است. اقتصاد آنها حدود ۴ درصد در سال ۲۰۱۸ کوچکتر شده است و پیشبینی میشود که امسال نیز ۶ درصد دیگر کوچکتر شود. پول ملی آنها در حال تنزل است. گزارشهایی وجود دارد که از افزایش شدید قیمتها، کمبود مواد غذایی و دارو و کاهش نقل و انتقال مالی به حزبالله و شبه نظامیان مختلفی خبر میدهد که محور اصلی تلاشهای ایران برای اثرگذاری در منطقه هستند.
اما با وجود اینکه این فشار روشن و واضح است، هدف آن چندان مشخص نیست. بسیاری از افراد در دولت ترامپ از تغییر نظام [ایران] حمایت میکنند. اما بعید است که چنین چیزی اتفاق بیفتد. چهل سال پس از انقلابی که شاه را سرنگون کرد، به نظر میرسد حکومت و نظام سیاسی–دینی منحصر به فرد ایران آن قدر قوی باشد که در برابر فشار ایالات متحده دوام بیاورد و دشواریهای اقتصادی را پشت سر بگذارد.
پیامد محتملتر این است که جنگ اقتصادی ایالات متحده به جنگ واقعی منجر شود. ایران به وضوح نشان داده است که فقط درد و رنج را جذب نمیکند و میتواند صادرکنندهی آن نیز باشد. تقریباً شکی وجود ندارد که ایران در حملات اخیر به نفتکشها در خلیج عمان و حملات پهبادی به فرودگاه عربستان سعودی توسط حوثیهای یمن نقش داشته است.
حکومت ایران نیز نیت خود برای خروج تدریجی از محدودیتهای هستهای وضع شده تحت برجام را اعلام کرده است. طبق اعلام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، ایران به آهستگی در حال افزایش میزان تولید سوخت هستهای خود است. همچنین، به نظر میرسد این کشور تصمیم گرفته است که میزان غنیسازی اورانیوم خود را به سطح تسلیحاتی نزدیکتر کند.
تمام این موارد عملاً ریسک وقوع یک درگیری پرهزینه بین ایران و یک یا چند تا از همسایگانش یا ایالات متحده را افزایش میدهند. این درگیری تقریباً بدون شک شدید و پر دامنه خواهد بود و به ایالات متحده، اسرائیل و ایران ضرر وارد خواهد کرد.
جایی بین یک جنگ پرهزینه و یک تغییر نظام غیر محتمل یک شق سومی وجود دارد؛ این شق سوم مستلزم آن خواهد بود که ترامپ به دنبال دیپلماسی برود. وی مسیر تعامل با کرهی شمالی را تغییر داد؛ میتواند همین کار را هم با ایران بکند.
انتقاد دولت ترامپ از برجام بیشتر درست بود تا غلط. در حالی که این توافق باعث کاهش توانمندیهای هستهای ایران و افزایش زمان مورد نیاز برای توسعهی سلاحهای هستهای شد، محدودیتهایی که این کشور پذیرفت نسبتاً کوتاهمدت بودند زیرا در دههی بعدی منقضی میشوند. در آن زمان، ایران میتوانست موارد کلی [پذیرفته شده] را رعایت کند، اما تمام موارد لازم برای ساخت تجهیزات هستهای را بدون کوچکترین هشداری گرد هم بیاورد. چنین چیزی خروج ایالات متحده از برجام را توجیه نمیکرد (به خصوص با توجه به اینکه ایران کاملاً برجام را رعایت میکرد)، اما در عمل مورد مناسبی برای مذاکرهی مجدد فراهم میسازد.
این فرصت هنوز هم وجود دارد. به رغم شکست تلاش اخیر نخستوزیر ژاپن شینزو آبه برای وساطت بین ایالات متحده و ایران، چشماندازهای دیپلماتیک بهبود نسبی داشتهاند که البته بخشی از این بهبود نسبی ناشی از گزنده بودن تحریمها بوده است. دولت ترامپ تمایل خود را برای گفتگوی بدون پیششرط با حکومت ایران بیان کرده است. ایران تا کنون از پذیرش هر گونه گفتگویی سر باز زده است، اما در صورتی که ایالات متحده نشان دهد [در این گفتگوها] گزینهی سبک شدن تحریمها نیز روی میز خواهد بود، ممکن است رویکرد تهران تغییر کند.
زمان تحقق این پیشنهاد دیپلماتیک فرا رسیده است. آن را به عنوان برجام ۲.۰ در نظر بگیرید. همان تمهیدات پیشین که فعالیتهای هستهای ایران را محدود میکنند – مهمتر از همه محدودیتهای مربوط به سانتریفیوژها و سوخت هستهای – برای آینده نیز قابل تمدید خواهند بود. این توافق جدید میتواند برنامهی موشکهای بالستیک ایران را نیز محدود کند. در عوض، بسیاری از تحریمهایی که برای ایران وضع شده است کاهش خواهند یافت. ایالات متحده نیز میتواند به این بیانیهی ترامپ که گفته به دنبال تغییر سیاست است نه تغییر نظام، صورت رسمی [و قانونی] ببخشد. فرصت مناسبی وجود دارد تا مشارکتکنندگان اروپایی در مذاکرات اولیه یعنی انگلیس، فرانسه، آلمان و اتحادیهی اروپا نیز به چنین رویکردی بپیوندند. تسلیم این توافق تجدید نظر شده به کنگرهی ایالات متحده برای تصویب رسمی آن نیز نشان از آن خواهد داشت که ایالات متحده دوباره از آن خارج نخواهد شد.
با این حال و با توجه به فعالیتهای ایرانیان در منطقه، برخی از تحریمها باید پابرجا بمانند. در اصل، میتوان مذاکراتی را متصور شد که حذف تمام تحریمها را در ازای توقف اقدامات ایران در یمن و سوریه، پایان بخشیدن به حمایت این کشور از تروریسم و آغاز اجرای اصلاحات سیاسی لیبرال در داخل پیشنهاد کند. اما چنین رویکردی شانس چندانی برای موفقیت نخواهد داشت. دیپلماسی «همه چیز یا هیچ چیز» اثری نخواهد داشت. همانند کنترل نیروها بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد، برخی اوقات حرکت در راستای محدود کردن توان رقیب (به جای حذف کامل آن) به اندازهی کافی جاهطلبانه است.
این بدان معنا نیست که بگوییم دست ایران در منطقه باز خواهد بود. اسرائیل احتمالاً اقدامات نظامی هدفدار خود را دنبال خواهد کرد تا این اطمینان حاصل شود که ایران نمیتواند حضور نظامی و زیرساختی خود در سوریه و در نزدیکی مرزهای اسرائیل را پابرجا کند؛ مانند کاری که در لبنان کرده است. و ایالات متحده بایستی حضور نظامی قدرتمندانهی خود در خلیج فارس یا در نزدیکی آن را حفظ کند، نیروهایش را در سوریه نگه دارد و حضور دیپلماتیک و نظامی معناداری در عراق داشته باشد.
دستیابی به برجام ۲.۰ منجر به نرمال شدن پیوندهای دیپلماتیک با ایران نخواهد شد، اما احتمال جنگ یا تبدیل شدن ایران به یک قدرت هستهای را کاهش میدهد و این دستاوردی است که احتمالاً به عربستان سعودی و چند کشور دیگر نشان میدهد باید از این روند پیروی کرده و خودشان را تطبیق دهند. خاورمیانه همین الان هم بدون اینکه یک بُعد بسیار مرگآورتر و خطرناکتر به آن اضافه شود به اندازهی کافی خطرناک هست.
پیوند وبگاه اصلی:
https://www.cfr.org/article/taking-tehran
***
این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران ترجمه شده و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای اندیشکده راهبردی تبیین نیست.