جنگ احتمالی خلیج فارس؛
آیا اعراب، ثبات و امنیت خود را قربانی نگرانیهای ریاض میکنند؟
نویسنده: محمد السعید، محرر سیاسة، أسترالیا
مترجم: بهمن شمسی
اندیشکده راهبردی تبیین- هیچ کس نمیتواند نتیجه آتش بازی کنونی میان ایران و آمریکا را پیش بینی کند. به نظر میرسد که چرخه سریع و اجتناب ناپذیر تنش و تشدید اوضاع از زمانی شروع شد که واشنگتن در ماه آوریل و در اقدامی بی سابقه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که یک نهاد رسمی است را به عنوان «سازمانی تروریستی» معرفی و نام آن را در فهرست گروههای تروریستی ایالات متحده ثبت کرد. این تنشها با لغو معافیتهای تحریمی و ممنوعیت خرید نفت ایران از سوی 8 کشور و تمایل واشنگتن برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران افزایش یافت و به نظر هم نمیرسد که افزایش تحرکات نظامی شامل حضور ناو هواپیمابر آمریکایی به همراه مجموعه کاملی از رزمناوها، بمب افکنها و حتی 1500 نفر از سربازان آمریکایی در غرب آسیا نیز به این تنشها پایان دهد.
در برابر این اقدامات آمریکا، ایران نیز دست بسته و نظارهگر نبوده و در ابتدای ماه «مِی» و برای اولین بار از زمان خروج آمریکا از برجام اعلام کرد که برخی تعهدات خود در توافقنامه برجام را به حالت تعلیق در خواهد آورد و به دیگر اعضای اروپایی و غیر اروپایی حاضر در برجام فرصتی 60 روزه داد تا نسبت به یافتن راهحلی جهت کاهش محدودیتهای صادرات نفت و تعاملات بانکی ایران اقدام کنند، وگرنه این کشور برنامههای هستهای خود را به طور کامل از سرخواهد گرفت. پیش از آنکه جنگ بیانیهها به منازعات کنونی برسد – و به دنبال رسانهای شدن اقدامات خرابکارانه در قبال نفتکشها در بندر فجیره امارات که عامل آن نیز تا کنون به طور رسمی مشخص نشده است – فقط خطوط لوله نفتی و حیاتی عربستان توسط پهپادهای یمنی هدف قرار گرفت. اما آنگاه که کشورها به لحاظ دیدگاه به یک منازعه باز نزدیک شوند، عواقب شروع یک چنین منازعهای فقط به ایران و آمریکا محدود نخواهد شد و منطقه خلیج فارس به طور کامل و منطقه عربی به شکل گسترده و به درجات مختلفی از تبعات این منازعه متأثر خواهند شد. با احتساب تفاوت دیدگاه کشورهای منطقه در قبال ایران و سطح تهدید ناشی از فعالیتهای منطقهای این کشور و همچنین جایگاه هر یک از این کشورهای منطقه در مسابقه قدرت و نفوذ با جمهوری اسلامی و تضاد منافع اقتصادی و ژئوپولتیکی آنها با ایران، برخی از کشورهای عربی که نقش محوری در درگیری ایران و آمریکا دارند، مواضع متفاوتی را نسبت به جنگ اتخاذ کردهاند که برآیند اولویتها و نگرانیهای استراتژیک خودشان است.
با احتساب تفاوت دیدگاه کشورهای منطقه در قبال ایران و سطح تهدید ناشی از فعالیتهای منطقهای این کشور و همچنین جایگاه هر یک از این کشورهای منطقه در مسابقه قدرت و نفوذ با جمهوری اسلامی و تضاد منافع اقتصادی و ژئوپولتیکی آنها با ایران، برخی از کشورهای عربی که نقش محوری در درگیری ایران و آمریکا دارند، مواضع متفاوتی را نسبت به جنگ اتخاذ کردهاند که برآیند اولویتها و نگرانیهای استراتژیک خودشان است.
عربستان سعودی و امارات؛ معضله ضعف استراتژیک
عربستان و امارات به طور خاص و در پشت سر آنها بحرین که به طور شبه طبیعی دنبالهرو سیاستهای عربستان محسوب میشود، در خط مقدم کشورهای درخواست کننده مواضع قاطعتر آمریکا بر ضد ایران بودند و به رغم اینکه عربستان و امارات مخالفتی علنی با توافقنامه هستهای امضاء شده در دوره اوباما با تهران و اجرایی شدن آن در سال 2015 نشان نداند، اما همواره این توافق را برای رفع نگرانیهای خود در برابر ایران ناکافی دانسته و آن را طرحی شکست خورده برای مهار نفوذ منطقهای ایران و تأمین مالی نمایندگانش در کشورهای عربی همسایه قلمداد میکردند. اخیراً نیز عربستان و امارات برنامه موشکی ایران را به دیده تهدیدی مستقیم برای نه فقط منافع اقتصادی، بلکه حتی امنیت سرزمینی خود مینگرند. به همین دلیل ریاض و ابوظبی به شدت از ریاست دونالد ترامپ بر کاخ سفید و حمله وی به توافق هستهای و تصمیم به خروج از آن در سال 2018 در راستای اعمال «فشار حداکثری» بر ایران استقبال کردند. این فشارها شامل تحریمهای فزاینده اقتصادی با هدف محروم کردن ایران از درآمدهای نفتی بود که ریاض و ابوظبی آمادگی خود را برای جایگزینی نفت ایران اعلام کردند.
موضوع به اینجا ختم نشد و با تغییرات اساسی در دولت ترامپ و روی کارآمدن تندروها و در رأس آنها «جان بولتون» مشاور امنیت ملی و «مایک پمپئو» وزیر خارجه و سپس اقدامات «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیتی برای افزایش فشارها بر ایران و حتی مداخله نظامی، عربستان و امارات امیدوار شدند که واشنگتن به نیابت از آنها برای دور کردن دشمن و رقیب اصلی آنها در نفوذ منطقهای و تثبیت هیمنه ریاض-ابوظبی بر منطقه مداخله خواهد کرد. از نظر آنها آمریکا کاملاً برای افزایش فشارها بر ایران و در صورت نیاز، مداخله نظامی برای سرنگونی نظام حاکم بر ایران آمادگی دارد. تنها عامل تردید و سردرگمی ترامپ یکی به اپوزیسیون داخلی و فعال در کنگره مربوط میشد که مخالف سیاستهای ضد ایرانی و به ویژه اقدام نظامی ترامپ در این زمینه بودند ودیگری حساسیت افکار عمومی آمریکا در برابر جنگ و همچنین کاهش فشارهای رژیم صهیونیستی بر آمریکا پس از پیروزی نتانیاهو در انتخابات. اینها همگی عواملی بودند که امارات و عربستان را نسبت به غیرواقع بینانه بودن انتظارات و جاهطلبیهای خود متقاعد ساخت و به این نتیجه رسیدند که آمریکا اقداماتی را در دستور کار قرار خواهد داد که منافع حیاتی این کشور را در معرض تهدید جدی و حیاتی قرار ندهد و زمانی گزینه جنگ را انتخاب خواهد کرد که راه گریزی از آن وجود نداشته باشد. بنابراین شروع یک جنگ تمام عیار مانند آنچه در سال 2003 بر علیه عراق اتفاق افتاد در دستور کار آمریکا در مقطع کنونی قرار ندارد. ضمن اینکه ورود به یک رشته درگیریهای نظامی غیرسرنوشتساز مانند حملات هوایی نمیتواند تغییری اساسی در وضعیت کشوری بزرگ و مستحکم مانند ایران ایجاد کند و صرفاً این اقدامات مقطعی و جزئی، اوضاع امنیتی و استراتژیکی عربستان و امارات را بدتر از وضع کنونی خواهد ساخت.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
به نظر میرسد که عملیات تخریبی محدودی که بر علیه نفتکشها در بندر فجیره رخ داد و برخی تحلیلگران آمریکایی و عربستان و امارات بدون دلیلی محکم آن را به ایران و متحدین منطقهای آن نسبت دادند و همچنین حمله یمنیها به خطوط لوله نفتی عربستان، ضعف امنیتی و استراتژیکی عربستان و امارات را به رغم برخورداری از چتر نظامی-اطلاعاتی آمریکا، به آنها یادآور شده و همچنین سطح قدرت ایران در هدف قرار دادن منافع حیاتی و نفتی آنها حتی فراتر از تنگه هرمز را به آنها تفهیم نمود. بندر فجیره تنها بندر امارات است که در خارج از خلیج فارس واقع شده و مقامات ابوظبی سرمایهگذاری هنگفت و درازمدتی را برای توسعه و تجهیز آن انجام دادهاند تا قادر به صادرات بیش از نیاز نفت امارات باشد و چنانچه به هر دلیلی بنادر خلیج فارس تعطیل شدند این بندر بتواند در نقش یک جایگزین مناسب عمل کند. خط لوله نفتی «شرق-غرب» در عربستان سعودی نیز نمونه مشابه و یکی از اندک مسیرهای جایگزین برای صادرات نفت این کشور از طریق دریای سرخ و بدون نیاز به بنادر شرقی خلیج فارس است که همگی متأثر از مدیریت ایران بر تنگه هرمز هستند که روزانه بیش از 17.5 میلیون بشکه نفت و 3.3 میلیون بشکه مشتقات نفتی از آن عبور میکند. تمامی مسیرهای جایگزین تنگه هرمز در بهترین حالت، فقط قادر به پوشش 20 درصدی سهم تنگه هرمز از عبور انرژی هستند. بر اساس این وضعیت خطیر و حساس استراتژیک ، رفتار کنترل شده ریاض–ابوظبی و به طور خاص کاهش شدت تحریکات هفتههای اخیر آنها در قبال ایران قابل تفسیر است. امارات در موضوع حمله به نفتکشها از اتهام زنی مستقیم به ایران و حامیان منطقهای آن اجتناب ورزید و عربستان سعودی نیز به نقل از «عادل الجبیر» عدم تمایل خود به وقوع جنگ را اعلام کرد. هرچند پیامهای متفاوت و متناقضی اعم از تأکیدات دیپلماتیک ورسمی بر لزوم حفظ آرامش، تا پوشش رسانهای و پوپولیستی مبنی بر درخواست عملیات نظامی جراحیگونه بر ضد تهران از سوی عربستان مخابره میشود، اما نگاه غالب در عربستان سعودی کاهش احتمال وقوع جنگ و اکتفاء به اقدام بینالمللی در راستای اجبار تهران برای تن دادن به مذاکره و گفتگو است.
تمامی مسیرهای جایگزین تنگه هرمز در بهترین حالت، فقط قادر به پوشش 20 درصدی سهم تنگه هرمز از عبور انرژی هستند. بر اساس این وضعیت خطیر و حساس استراتژیک ، رفتار کنترل شده ریاض–ابوظبی و به طور خاص کاهش شدت تحریکات هفتههای اخیر آنها در قبال ایران قابل تفسیر است.
قطر، کویت، پادشاهی عمان؛ در جستجوی موازنه قوا
کشورهای کوچک خلیج فارس و به طور مشخص قطر، کویت و پادشاهی عمان، نگرانی چندانی نسبت به هیمنهی منطقهای ایران ندارند. دلیل این امر نیز به مساحت محدود این کشورها به لحاظ جغرافیایی برمیگردد که به آنها اجازه نمیدهد تا به تأسی از عربستان سعودی به دنبال پیگیری سیاست دستیابی به هیمنه و سلطهی منطقهای باشند. اما عضویت طولانی مدت این کشورها در شورای همکاری خلیج فارس و تجربه مداوم آنها در مواجهه با تلاشهای قیّممآبانه عربستان و امارات و اخیراً محاصره تحمیلی بر قطر در اواسط سال 2017 که در راستای اجبار این کشور به تغییر سیاستهایش انجام گرفت، سبب شده است تا هر یک از کشورهای قطر، کویت و عمان نسبت به وجود قدرتهای بزرگ منطقهای در رقابت با اقدامات توسعه طلبانه عربستان، رضایتمندی بیشتری داشته باشند، حتی اگر بهطور کامل با دستورالعملهای این قدرتها نیز موافق نباشند. بنابراین به نظر میرسد که این سه کشور مدت زمانی طولانی است که برخلاف نگاه دشمنانه عربستان و امارات به ایران، نقش این کشور را به عنوان یک بازیگر محوری در منطقه پذیرفتهاند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
تجلی و تبلور این پذیرش، به ویژه از جانب قطر که بیشترین مشکلات و رنجها را از سلطهطلبی عربستان و امارات متحمل شده است، در بهرهگیری دوحه از روابط خود با تهران برای ایجاد منفذی تنفسی، خارج از حصار تحمیلی عربستان، امارات و متحدین آنها قابل مشاهده است. ضمن اینکه تهران-دوحه به دلیل شرایط جغرافیایی و اشتراک در منطقه نفت و گاز شمال/پارس از روابط استراتژیک طولانی مدتی برخوردار هستند و در نتیجه دوحه به هیچ وجه وقوع جنگ احتمالی بین ایران و آمریکا و بر هم خوردن ثبات منطقه و کاهش نفوذ ایران به نفع عربستان را به مصلحت نمیداند، زیرا این امر میتواند از طریق تعطیلی منطقه گازی شمال/پارس یا بسته شدن تنگه هرمز که سالانه 112 میلیارد متر مکعب گاز از آن عبور میکند، به تعطیلی تولید و صادرات گاز قطر منجر شود. علاوه بر این، دوحه بهطور خاص نسبت به طمعورزی سعودیها در قبال منابع گازی خود آگاه بوده و میداند که ریاض نقشهای را برای تسلط نظامی بر این منابع گازی تدارک دیده بود. مسئولین آمریکایی، سعودی و قطری که از این نقشه و کیفیت آن اطلاع داشتند، ترجیح دادند که به صورت علنی درباره آن اظهار نظر نکنند. مقامات آمریکایی با اقناع سعودیها مبنی بر اینکه نقشه کودتا و حمله به قطر، نقض آشکار رژیم بین المللی است، مانع از شکلگیری این تجاوز شده و به همین دلیل سعودیها تحریم و محاصره را جایگزین آن کردند.
پادشاهی عمان نیز از نگرانیهای مشابهی در برابر سلطه و هیمنه سعودیها برخوردار است و پیش از این تهدید کرده بود که اگر شورای همکاری خلیج فارس به اتحادیهای میان شش کشور بدل شود، از این شورا خارج خواهد شد، زیرا شکلگیری این اتحاد، خطر تسلط عربستان بر شورا را افزایش میدهد. همچنین پروژه اتحاد پولی خلیج فارس نیز به خاطر همین نگرانی محقق نشد. روابط عمان با امارات نیز از حال و روز بهتری برخوردار نیست، به ویژه پس از دستگیری و محاکمه شبکه دوم جاسوسی امارات (اولی در سال 2011 بود) و افزایش نگرانیهای عمان در قبال جنگ یمن که آن را تلاشی برای محاصره خود از طریق استان یمنی «المهره» در همسایگی استان ظفار عمان میداند. عمان روابط تاریخی با قبایل و ساکنان استان «المهره» یمن دارد و ممکن است که این محاصره، تلاشهای عمان برای یافتن شرکای سیاسی جدید را چه از طریق اثبات کارآیی خود به آمریکا با استقبال از نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی یا از طریق امضای توافقنامه با ایران که به نیروی دریایی این کشور اجازه دسترسی مستمر به بندری استراتژیک در عمان را میدهد، تسریع بخشد. نگرانیهای موجود در قبال امارات و عربستان و الزامات جغرافیایی عمان و ایران در تنگه استراتژیک هرمز، سبب شده است تا مسقط همواره روابط گرم خود با تهران را به عنوان وزنهای توازن بخش در برابر نفوذ عربستان حفظ کند.
دولت کویت نیز به ویژه پس از محاصره قطر و دیدار ناموفق سال گذشته محمدبن سلمان ولیعهد سعودی از کویت و عدم دستیابی به راه حلی مناسب جهت تولید نفت در منطقه بیطرف، اعتماد و رغبت چندانی به رهبری عربستان بر شورای همکاری خلیج فارس ندارد. به رغم اینکه کویت تاریخی طولانی از ترس و تنش در روابط خود با ایران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تجربه کرده است، اما پس از حوادثی مانند اشغال کویت توسط عراق در اوایل دهه 90 میلادی و احتساب بافت جمعیتی این کشور که یک چهارم شهروندان آن را شیعیان تشکیل میدهند، مقامات کویتی متقاعد شدند که در نهایت به گفتگو و استفاده از دیپلماسی به عنوان یگانه ابزار حل منازعات گردن گذارند و در حال حاضر نیز کویت نسبت به هرگونه مواجهه احتمالی واشنگتن – تهران و تأثیر منفی آن بر قدرت تولید و صادرات نفت خود نگران است.
نگرانیهای موجود در قبال امارات و عربستان و الزامات جغرافیایی عمان و ایران در تنگه استراتژیک هرمز، سبب شده است تا مسقط همواره روابط گرم خود با تهران را به عنوان وزنهای توازن بخش در برابر نفوذ عربستان حفظ کند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
مصر و عراق؛ کاهش آسیبها
روابط قاهره-تهران همواره و از زمان جمال عبدالناصر با پیوستن ایران به پیمان بغداد، دچار مشکلاتی بوده است. به رغم بهبود نسبی این روابط در دوره أنور سادات و پیوستن قاهره به محور آمریکا، اما با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 و پشتیبانی مصر از صدام در جنگ بر علیه ایران مجددا این روابط دچار تنزل شدیدی شد که این وضعیت تا دوره «محمد حسنی مبارک» نیز ادامه یافت. گشایش نسبی روابط قاهره-تهران در دوره محمد مرسی و تلاش وی برای گشودن کانالی سیاسی با جمهوری اسلامی ایران جهت افزایش موازنه نفوذ در برابر عربستان با اختلاف نظر در پرونده سوریه ناکام ماند و پس از مدت زمان کوتاهی به کودتای نظامی و روی کار آمدن ژنرال عبدالفتاح السیسی ختم شد. وی در طول سالهای حکومت خود تا به امروز، همواره در حفظ استقلال جهت بهبود روابط سیاسی خود تهران شکست خورده است، زیرا روابط مصر – ایران به شکل قابل ملاحظهای تابع مواضع کشورهای خلیج فارس و به ویژه عربستان و امارات قرار دارد که بزرگترین حامیان مالی و سیاسی دولت نظامی سیسی محسوب میشوند. اما با این حال حمایت مصر از جنگ عربستان در یمن بسیار محدود بود و با صراحت تمام، ائتلافِ استراتژیک منطقهای موسوم به «ناتوی عربی» را به لحاظ فنی شکست خورده اعلام کرد و از پیوستن به آن امتناع ورزید. همچنین دولت مصر هرگونه همراهی خود در مقابله نظامی با ایران، خواه به تنهایی توسط ایالات متحده آمریکا و یا با مشارکت متحدین عرب آن باشد را رد کرد که این امر نشان میدهد که قاهره اساساً ایران را یک تهدید وجودی به شمار نمیآورد و به همین دلیل، مصر نگران هر گونه تبعات ناشی از جنگ احتمالی میان آمریکا و ایران است و تلاش میکند تا به هر طریق ممکن راه را بر وقوع این جنگ مسدود نماید. سوای امنیت گذرگاههای آبی منطقه و حرکت کشتیها در دریای سرخ و کانال سوئز، کمترین تبعات چنین جنگی بر مصر، میتواند افزایش قیمت نفت باشد که خود را در واردات سوخت مورد نیاز اقتصاد این کشور نشان خواهد داد.
دولت عراق از تمامی مؤلفههای نگران کننده برای آینده صادرات نفت خود در صورت بسته شدن تنگه هرمز نیز برخوردار است، زیرا این کشور به طور انحصاری وابسته به بندر «بصره» بوده و صرفاً مقدار بسیار ناچیزی از نفت این کشور از طریق خط لوله به بندر «جیهان» ترکیه در دریای مدیترانه منتقل میشود.
به نظر میرسد که عراق، بحرانیترین وضعیت ممکن را جهت اتخاذ موضع در تنش میان آمریکا و ایران داراست، زیرا از طرفی ایران دارای نفوذ بسیار زیادی در عراق بوده و برخی احزاب و گروههای سیاسی و نظامی این کشور را که در دولت نیز حضور دارند، تحت حمایت خود قرار داده است و از سوی دیگر، آمریکا نیز در حدود 5200 نیروی نظامی در 7 پایگاه نظامی عراق مستقر کرده و از گردان سنگین «توپخانه» و بالگردهای «آپاچی» برای حفاظت از منافع حیاتی خود و در رأس آن سفارتش در منطقه «خضراء» عراق برخوردار است. حضور توأمان آمریکا و ایران در عراق، احتمال رویارویی و مواجهه آنها در این کشور را نیز افزایش داده است. تأکید بغداد بر اتخاذ سیاست بیطرفی در تنش فعلی و تلاش برای وساطت و پایین کشیدن فتیله تنش میان آمریکا و ایران کاملا منطقی به نظر میرسد، زیرا ایران اصلیترین تأمین کننده کالاهای اساسی، برق و گاز مورد نیاز عراق است و آمریکا نیز اصلیترین تأمین کننده اسلحه و خدمات امنیتی مورد نیاز ارتش و پلیس عراق به شمار میرود. دولت شکننده عراق قادر به کنترل تحرکات هر یک از طرفین در خاک خود نبوده و در جنگ احتمالی میان آمریکا و ایران آسیب جدی خواهد دید. همچنین دولت عراق از تمامی مؤلفههای نگران کننده برای آینده صادرات نفت خود در صورت بسته شدن تنگه هرمز نیز برخوردار است، زیرا این کشور به طور انحصاری وابسته به بندر «بصره» بوده و صرفاً مقدار بسیار ناچیزی از نفت این کشور از طریق خط لوله به بندر «جیهان» ترکیه در دریای مدیترانه منتقل میشود. این بدان معنی است که صادرات نفت عراق و به تبع آن درآمدهای این کشور به شدت از هرگونه رویارویی آمریکا و ایران آسیب خواهد دید. حتی اگر بغداد در هزاران سناریوی احتمالی نیز موفق شود، باز هم ممکن است که در قلب مواجهه احتمالی میان تهران-واشنگتن قرار گرفته و از تبعات غیر قابل پیش بینی آن آسیب جدی ببیند.
***
این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران ترجمه شده و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای اندیشکده راهبردی تبیین نیست.