اندیشکده راهبردی تبیین- 1- راهبرد آمریکا در قبال ایران متلاطم و بدقواره است. دولت آمریکا طرح خود را برای رژیمی اساساً متفاوت در ایران از طریق فشار حداکثری ترسیم کرده است. اما این سیاست را در حالی امتحان کرده است که همزمان اقدامات متناقضی را دنبال میکند.
از طرفی، دولت آمریکا یک راهبرد امنیت ملی و یک راهبرد دفاع ملی را ترویج کرده است که متمرکز بر رقابت با قدرتهای بزرگ یعنی چین و روسیه است. از طرف دیگر خروج از برجام، فقدان هر گونه تلاش برای ایجاد یک پایه و اساس یا گشودن مسیری جهت نیل به توافقی جدید و ناتوانی در هدایت و بسیج یک ائتلاف بینالمللی برای فشار بر ایران نشان میدهد که تاکتیکهای دولت آمریکا برای دنبال کردن هدفش در خصوص ایران فاقد یک راهبرد مشخص و یکپارچه است. دولت پاسخهایی مبهم، متناقض و موردی به خصومت ایران داده است- از جمله افزایش شدید تنش با ترور قاسم سلیمانی و سردرگمی و عدم پاسخ به اقدام ایران که پهپاد آمریکایی را سرنگون کرد.
بدون شک قاسم سلیمانی با توجه به رهبری او در فعالیتهای منطقهای ایران، سابقهای اثباتشده در لطمه زدن به منافع آمریکا در خاورمیانه طی چند دهه داشت. نمیتوان و نباید انتقادات تندی که سیاستگذاران کنونی و قبلی امنیت به او داشتند را دست کم گرفت. اما هنوز مشخص نیست چرا او ترور شد؟ و همینطور چرا در آن زمان و در آن مکان ترور شد؟
علاوه براین، مبارزه علیه داعش به شدت طی چند هفته گذشته مختل شده است و عراقیها در میان دیگر نیروهای ائتلاف، در خصوص همکاری با آمریکا نامطمئن به نظر میرسند. بالاتر از همه، رویکرد کلیِ گیجکننده آمریکا توسط ایرانیها سست و بیاثر تفسیر میشود؛ توسط شرکای منطقهای و اروپاییها و متحدان آسیایی بیثبات تفسیر میشود و توسط دیگر دشمنان آمریکا مانند کره شمالی حاوی فرصتهایی برای شیطنت تفسیر میشود.
برای کسانی که میپرسند آیا حملات موشکی به عین الأسد، کل انتقام ایران برای ترور سلیمانی بود بگذارید واضح باشیم: اگرچه زمانبندی و هدف اقدام آینده ایران نامشخص است نباید شکی وجود داشته باشد که ایران پاسخ بیشتری میدهد. ما به پایانِ آغاز چرخه تنش رسیدهایم. چنان پاسخی برای مثال میتواند به شکل حملات گروههای نیابتی ایران مانند حزبالله علیه اهداف نرمی که توسط پرسنل نظامی آمریکا جابجا میشوند یا مستقیماً علیه پرسنل دیپلماتیک یا غیرنظامی آمریکا در سراسر خلیج فارس یا شام باشد. گفتن این که بازدارندگی حاصل شده است و ایران یک پاسخ نظامی مستقیم دیگر نمیدهد نشاندهنده یک کجفهمی بنیادی است؛ با توجه به گروههای نیابتیِ توانا و پیشرفتهای که در سراسر منطقه ساخته است چنین اقدامی مزیت نسبی ایران نیست و هرگز نمایانگر فشار انتقام آن نیز نیست.
2- خاورمیانه در مسیری حرکت میکند که به شدت به نفع ایران است. در سوریه، ایران- با حمایت سنگین روسیه- موفق شده است بشار اسد را در قدرت حفظ کند. در لبنان، دولت جدید این کشور، بیشتر حزبالله و دمشق را قدرتمند میسازد و غیرمحتمل است که گامهایی جدی برای جلوگیری از تحلیلرفتن بیشتر اقتصاد یا پرداختن به نگرانیهای بجای معترضان بردارد. در عراق، بخشهای کلیدی به طور جدی در حال بازبینی در حضور نظامی آمریکا هستند. در یمن، سعودیها و اماراتیها سالها صرف مبارزه با حوثیها کردند که به جز خسارتهای وحشتناک برای یمنیها و خوشحالی ایران، کمترین دستاوردی نداشت.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
در سراسر منطقه، گروههای نیابتیِ ایران به لحاظ ظرفیت و توانایی در حال رشد هستند. شایان ذکر است که ایران همیشه راههایی را پیدا کرده است تا اولویتهای خود را به لحاظ مالی تأمین کند- مانند ایجاد حزبالله در گیرودار جنگ 8 ساله با عراق- و باز هم پیدا خواهد کرد. بدون شک نارضایتی داخلی در ایران و جاهایی مثل لبنان و همچنین تحریمهایی که اقتصاد ایران را تضعیف میکند قطعاً برای ایران مضر هستند؛ اما به طور کلی، مسیر به شکل فزایندهای برای ایران مثبت است.
اما در عین حال، گامهایی وجود دارد که ایالات متحده میتواند بردارد تا این مسیر را اصلاح کرده و نفوذش را بهویژه در خصوص لبنان و خلیج فارس بازیابی کند. اگر آمریکا لبنان را رها کند، حزبالله و ایران بسیار خوشحال خواهند شد. آمریکا باید مداخلهاش در لبنان و مخصوصاً روابط خود با ارتش لبنان را حفظ کند، اما باید آگاه باشد که دولت جدید لبنان بیروح و ضعیف است. در زمانی که ارتش و دولت، در اطراف به دنبال برقراری روابط جدید هستند، مراقبت کردن از نزدیک برای اطمینان از توانایی ارتش جهت مقابله با تهدیداتِ ایجاد کننده نگرانیِ دوجانبه، ضروری است؛ آمریکا همچنین باید حفاظت از مقامات نظامی و دیپلمایک آمریکا در لبنان را افزایش دهد و به اِعمال فشار شدید بر رهبران لبنانی مانند جبران باسیل وزیر خارجه این کشور که شخصاً دستاوردهای سیاسی گسترده و فزاینده حزب الله را تسهیل کرده و حاکیمت لبنان را تضعیف میکنند تمایل بیشتری نشان دهد.
در خلیج فارس، کاهش تنشها حرکتی زیرکانه است. کشورهای مهم خلیج فارس مانند امارات و عربستان به دنبال مساعدت با ایرانیها هستند. همچنین ایالات متحده باید پایان دادن به مرافعه عربستان با قطر را تسهیل و سعودیها را در راستای یافتن راهی برای خروج از جنگ یمن تشویق کند. فراتر از اینها، ایالات متحده باید به جای اولویت بخشیدن به روابط عربستان-آمریکا، آن را عادیسازی کند؛ این امر نیازمند نگاه دقیق به منافع آمریکا در مقابل ریاض و انجام بررسی جدی در راستای یافتن بهترین راه برای تشویق رفتار مثبت و در عین حال مجازات رفتار مسئلهساز است. تمامی این گامها، هم فشارهای شدید و خطرناک را کاهش میدهد و هم آمریکا را بیش از پیش برای تمرکز بر چالشهای بنیادی قادر میسازد.
3- ایالات متحده باید دنبال راهی باشد تا از خاورمیانه اولویتزدایی کند. در حالیکه چالش ژئوپلیتیکِ واقعیِ آینده توسط چین مطرح است، اما آمریکا در برزخ خاورمیانه در دام باقی مانده است. بر سنگ قبر جنگهای پس از 11 سپتامبر باید ترکیب استادانهای از سرگشتگی در مورد چرایی طولانی شدن آنها، ابهام در مورد تمرکز آنها و ابهام و تشویش در مورد ترازنامه آنچه که بدست آوردند؛ مانع شدند و بدتر کردند نوشته شود.
هنوز رویکردِ بیش از حد نظامیِ آمریکا به منطقه ادامه دارد. حداقل 20 هزار نیروی نظامی جدید در ماههای اخیر به منطقه اعزام شدهاند که برآورد کلی پرسنل نظامی آمریکا در خاورمیانه را به 80 هزار نفر میرساند. این افزایش، در زمانی اتفاق میافتد که حضور دیپلماتیک آمریکا در جاهایی مثل عراق در حال کاهش است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
کارزار فشار حداکثری آمریکا دارد به تمرکز حداکثری بر ایران منجر میشود و البته این هزینههای فرصتی هم دارد. زمان، توجه و منابع بسیار کمی به چالش ژئوپلیتیک چین -تهدید اصلی نظم جهانی- اختصاص داده میشود.
در حالیکه آمریکا باید از برزخ خاورمیانه خارج شود نباید این کار را به گونهای انجام دهد که به نفع روسیه باشد. روسها و نه آمریکاییها مرتکب تهاجمات دیپلماتیک مداومی در سراسر منطقه شدهاند. با این حال آمریکا میتواند بدون تشدیدِ نفوذ روسیه و با تعمیق جایگاه دیپلماتیک خود، ایجاد ائتلافهای همسو و ثمربخش و سختتر کردن این که روسیه بر مزایای نظم امنیت منطقهایِ مدیریت شده توسط آمریکا تکیه کند، منطقه را از اولویت خارج کند.
پیامدها برای سیاست آمریکا
عامل روابط آمریکا-ایران، پیوند بسیار قوی و محکمی با ثبات و امنیت منطقه دارد. دولت آمریکا باید حوزههای نگرانی زیر را بررسی کند:
راهبرد و اجرا:
با توجه به این که راهبرد آمریکا در قبال ایران و خاورمیانه پیچیده و در هم و برهم است، دولت باید مشخص سازد که به دنبالِ چیست؟ چرا میخواهد این کار انجام دهد؟ و فراتر از همه، چطور میخواهد این کار را انجام دهد؟
سوالاتی که باید مورد توجه قرار گیرد این است: دولت در سیاستش در قبال ایران و خاورمیانه بدنبال چیست؟ مخصوصاً با توجه به هزینههای فرصتِ هنگفت در پرتو رقابت پر هزینه ژئوپلیتک با چین و روسیه، چطور برای اجرای این راهبرد برنامهریزی میکند؟
کارزار و ائتلاف ضد داعش :
تنش شدید بین آمریکا و ایران، مبازره علیه داعش را به خطر انداخته است و باعث نارضایتی در میان برخی از عراقیها شده است.
سوالاتی که باید مورد توجه قرار گیرد به این شرح است: چطور و چگونه کارزار و ائتلاف ضد داعش توسط آخرین تنش بین ایران و آمریکا تنزل یافت؟ کنگره چه نقشی در تعمیق تعامل و مشاوره با اعضای کلیدی ائتلاف و مهمتر از همه دولت عراق میتواند ایفا کند؟
یک توافق در بینظمی:
خروج آمریکا از توافق هستهای به جای پیدا کردن راههایی برای بهبود آن، باعث شد که آمریکا خود را از دیگر اعضای این توافق جدا کند در حالی که ایران دستور کار خود را دنبال میکند.
سوال قابل بررسی این است: چه راههایی ممکن است برای رسیدن به سطحی از توافق بین ایران و کنشگران بینالمللی کلیدی در راستای به حداقل رساندن برنامه هستهای ایران موفق شود.
حضور منطقهای آمریکا و هدف آن:
به مدت دو دهه، ایالات متحده به شدت بر رویکرد نظامی در قبال خاورمیانه تکیه کرده است. دولت آمریکا در حال تشدید کردن این رویکرد است و علیرغم این که شواهد اندکی برای اثبات این نکته وجود دارد که تعداد زیاد سربازان آمریکایی به شکلی موثر باعث بازدارندگی در برابر تهدیدات شده، جایگاه ارتش به شدت بالا رفته است. اگر ارتش آمریکا مجبور شود یکباره عراق را ترک کند توانایی دولت آمریکا برای اعمال نفوذ و اقدام به شدت محدود میشود؛ به علاوه داعش و ایران از خروج آمریکا استقبال خواهد کرد و در جاهای مهم مثل سوریه، مأموریت ارتش به شدت نامعلوم، آمیخته با اعلامیهها در مورد جابجایی عجولانه نیروها و بدون مشورت جدی با این مجموعه یا اعضای مهم ائتلاف است. فراتر از همه، تأکید بر رویکرد نظامی به هزینه یک رویکرد دیپلماتیک انجام شده است و حضور دیپلماتیک آمریکا به لحاظ منطقهای مخصوصاً در عراق به شدت تنزل پیدا کرده است. بنابراین جایگاه نظامی آمریکا در منطقه باید بهینهسازی شود.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
سوالاتی که در این خصوص باید مورد توجه قرار گیرد اینگونه است: 1- تحت چه شرایطی دولت آمریکا برای انتقال 20 هزار پرسنل نظامی که در خاورمیانه مستقر شدهاند برنامهریزی میکند؟ 2- دولت برای ایجاد آن شرایط خروج چگونه برنامهریزی میکند؟ 3- چطور آمریکا میتواند وضعیت نظامی خود را به اندازه صحیح برساند و آن را برای مقابله با تهدیدات احتمالی متناسب سازد؟ 4-چطور میتواند به طور موثر وضعیت نظامی در خاورمیانه را در پرتو بافت جهانی بهینه سازی کند؟ 5- چطور میتواند حضور دیپلماتیک قویتری را در منطقه رشد دهد و بر آن تکیه کند؟
به طور خلاصه فقدان امنیت و ثبات در خاورمیانه این تهدید را به دنبال دارد که تمام منابع امنیت ملی آمریکا را به خود اختصاص دهد. هیچ راهحل سادهای وجود ندارد. با این حال، زمانِ انجام برخی اقدامات به منظور هدایت راهبرد آمریکا در قبال خاورمیانه به مسیری منسجمتر و پایدارتر گذشته است.
نویسنده:مارا کارلین 29 ژانویه 2020
مترجم: مهدی آشنا
پیوند وبگاه اصلی:
***
این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران ترجمه شده و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای اندیشکده راهبردی تبیین نیست.