دکترین سیاست خارجی ترامپ، خودشیفتگی و ثروت‌اندزوی

داو.اِس زاکیم معاون برنامه‌ریزی پنتاگون از 1985 تا 1987 و معاون مالی آن از 2001 تا 2004 ضمن نقد «عصر آهن: ناسیونالیسم محافظه‌کار» اثر کولین داک، سعی کرده مؤلفه‌های تعیین‌کننده در سیاست خارجی ترامپ را تبیین نماید.

اندیشکده راهبردی تبیین- عملکرد مذبذب و دلهره‌آفرین ترامپ در سیاست خارجی، نه فقط دشمنان و دوستان آمریکا در جهان بلکه نخبگان سیاسی ایالات متحده را نیز در حیرت فرو برده است. وی تنها طی ۲۰۱۹ معاون و دستیار پنتاگون، مشاور امنیت ملی، سرپرست اطلاعات ملی و وزیر امنیت کشور را تغییر داده است. در عرصه دیپلماتیک در ۲۰۱۹ مذاکره با کره شمالی را از اوج به قعر کشاند، مذاکره با طالبان را در میانه راه رها کرد و با ترک هم‌پیمانان کُرد شمال شرق سوریه، آنان را در مقابل آتش ترکیه بی‌دفاع گذاشت.نویسنده کتاب «عصر آهن: ناسیونالیسم محافظه‌کار» سیاست خارجی ترامپ را به مکتب انزواگرایی نسبت می‌دهد حال آن‌که زاکیم با تجربیاتی که از دوران فعالیت در پنتاگون داشته، این استدلال را به چالش می‌کشد[۱].

 

 

کدام ترامپ؟

کولین داک که اثر خود را پیش از ۲۰۱۹ نگاشته بود، تلاش زیادی کرد تا سیاست خارجی ترامپ در زمینه امنیت، تجارت و مهاجرت را در بستر جمهوری‌خواهی محافظه‌کارانه تحلیل کند. وی ترامپ را نماینده انزواگرایی، قدیمی‌ترین مکتب سیاست خارجی آمریکا قلمداد کند که با از شکست سیاست خارجی تهاجمی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر، رونق گرفته است. او ناسیونالیسم محافظه‌کار را سه شاخه فرض می‌کند: بین‌الملل‌گرایان، مخالفان مداخله‌گرایی و در نهایت نومحافظه‌کاران. ولی گنجاندن ترامپ در هر چارچوب فکری‌سیاسی جدی و دقیق، غیرممکن است زیرا مشخص نیست ترامپ کجا ایستاده است.

  • او بین‌الملل‌گرا نیست زیرا به صراحت از نهادهای بین‌المللی بیزار است و از تعهداتی مانند برجام و پیمان آب‌وهوایی پاریس خارج شده است.
  • او مخالف مداخله‌گرایی نیست زیرا بر میزان نیروهای آمریکا در غرب آسیا افزوده و درصدد اعزام نیرو به لهستان نیز می‌باشد.
  • وی با نگرانی از پیامدهای نومحافظه‌کاری، پس از حملات لفظی شدید به مخالفانی مانند ایران و کره شمالی، عقب‌نشینی کرده و از مذاکره سخن می‌گوید و جان‌بولتون، نماینده جدی این رویکرد را برکنار نمود.

داک با مرور دوران روزولت بدین‌سو، یک بررسی اجمالی از  مکتب ناسیونالیسم محافظه‌کار ارائه می‌دهد ولی برخلاف نظر او، در عموم موارد تطبیق آن با کارنامه دیپلماتیک ترامپ به شکست می‌انجامد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

  • ایده سیاست خارجی روزولت این بود:«سروصدا نکن، هفت‌تیرت را نشان نده و تا وقتی قصد شلیک نداری از غلاف بیرون نیاور». در حالی که ترامپ مخالفانش را آشکارا تهدید می‌کند و سپس مجبور به عقب‌نشینی می‌شود. مانند لغو رزمایش نظامی آمریکا در نزدیکی کره شمالی پس از تهدیدات لفظی علیه کیم جونگ‌اون.
  • آیزنهاور گرچه نیروهای آمریکا در اروپا را کاهش داد ولی پشتیبان ناتو بود و از پیمان‌های سیتو و بغداد برای مقابله با نفوذ شوروی حمایت کرد. حال آن‌که ترامپ از ناتو را به دلیل هزینه‌تراشی برای آمریکا انتقاد می‌کند و امنیت متحدانش در غرب آسیا را رها کرده است. برخلاف رویکرد دیپلماتیک آیزنهاور، ترامپ در بدو امر، تهدید نظامی را روی میز می‌گذارد.
  • نیکسون کمونیست‌ستیزی سرسخت ولی واقع‌بین و در پی گشایش دیپلماتیک با چین و کاهش نیروهای نظامی آمریکا در اروپا بود. شاید این موارد در برخی مواضع ترامپ نیز دیده شود ولی نیکسون از مشاوری مانند کسینیجر بهره‌مند بود که هم مانع هرج‌ومرج گفتاری وی و هم مانع ورود آمریکا به جنگ‌های بی‌پایان بود.
  • ریگان ظاهر یک «کابوی بی‌پروا» را داشت ولی واقع‌بینانه در مسیری مطمئن علیه شوروی قدم برمی‌داشت. در حالی که ترامپ فاقد چنین تیزبینی است و از پیمان منع موشک‌های هسته‌ای که ریگان با شوروی منعقد کرده بود، خارج شد.
  • محافظه‌کاری بوش پدر او را از بی‌پروایی منع می‌کرد. درسی که ترامپ هنوز نیاموخته و به سان بوکانان، رقیب بوش در انتخابات درونی حزب جمهوری‌خواه در ۱۹۹۲، مخالف هزینه‌کرد آمریکا در مسیر رهبری جهانی است.
  • بوش پسر گرچه مخالف مداخله کلینتون در بالکان بود ولی ۱۱ سپتامبر او را به نومحافظه‌کاران نزدیک کرد. ترامپ در تقابل با این رویکرد، سرمایه اجتماعی اولیه خود در رقابت‌های انتخاباتی را از مخالفت با ورود آمریکا به جنگ‌های افغانستان و عراق کسب کرد و با ایده «دیوار» علیه مهاجرت، تروریسم و تعرفه‌های خارجی قدم به میدان گذاشت.

 

جمع‌بندی

ترامپ هیچ دیدگاه ایدئولوژیک خاصی ندارد. او خود به صراحت می‌گوید:«من ترجیح می‌دهم هر روز که سر کار می‌آیم، ببینم چه می‌شود. با انعطاف‌پذیری از خودم محافظت می‌کنم و هرگز به هیچ معامله‌ای زیاد نزدیک نمی‌شوم». از سوی دیگر، اولویت اصلی او انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۰ و عمل به وعده‌های تبلیغاتی ۲۰۱۶ است. به همین خاطر سیاست خارجی گروگان سیاست داخلی آمریکاست. او مک مستر را که موضعی ضدروسیه داشت از مشاورت امنیت ملی عزل کرد و جان بولتون را به جای وی نهاد که شدیداً مخالف کره شمالی و ایران بود ولی رابرت اوبراین را که دیدگاهش به مستر نزدیک است، جایگزین وی نمود. بدون اینکه هیچ‌یک از این انتصاب‌ها قابل پیش‌بینی باشد. این توهم که می‌توان رفتار ترامپ را تحت خط مشی معینی جهت‌دهی کرد، مانند این توهم است که زنی درصدد پیش‌بینی رفتار همسرش برآید در حالی که چهار زن قبلی‌اش را طلاق داده است! در این میان به نظر می‌رسد مایک پمپئو دریافته چگونه باید با مافوقش همراهی کند که به سرنوشت پیشینیان دچار نشود. اینکه هر زمان ترامپ اراده‌ای داشت، وی صرفاً آن را تکرار کند. دشواری دیگر زیردستان ترامپ آن است که باید بسیاری از مواضع او را توجیه نمایند. به بیان دیگر، سیاست خارجی اعمالی و اعلامی آمریکا در میان کارگزاران متضاد و متعددی توزیع شده که پیش‌برد یک راهبرد جدی را با اخلال مواجه می‌سازد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

این گزارش با برشمردن شکست‌های دیپلماتیک دولت ترامپ درباره برنامه‌های هسته‌ای کره شمالی و ایران، رهاسازی هم‌پیمانان کُرد در سوریه، گسترش نفوذ روسیه در غرب آسیا و هم‌چنین نفوذ چین در اروپا، معتقد است برخلاف نظر داک که دیپلماسی ترامپ را ناشی از احیای ناسیونالیسم محافظه‌کارانه قرن نوزدهم می‌داند؛ این کارنامه نشان‌گر پیش‌بینی‌ناپذیری ترامپ با دو هدف اساسی است: خودشیفتگی و افزایش ثروت شخصی و خانواده‌اش. مواردی مانند ارجاع اقدام‌های دولت به شخص خودش تا تلاش برای میزبانی گروه ۲۰ در هتل‌های خودش در میامی و یا دریافت ۱۳ برند تجاری در چین برای دخترش ایوانکا، نشانه‌های آن هستند. داک به استناد برخی نظرسنجی‌ها می‌گوید سیاست‌های تجاری، نظامی و ضد مهاجرتی ترامپ به الگوی ناسیونالیسم کلاسیک نزدیک است. ولی ایده‌های ترامپ در دیگر جنبه‌ها مطابق با نگرش محافظه‌کارانه نیست. برای مثال رأی‌دهندگان جمهوری‌خواه برخلاف ترامپ، تمایل به بین‌الملل‌گرایی و تجارت آزاد داشته و مخالف پوتین هستند. به همین جهت نمی‌توان زیربنایی ایدئولوژیک برای توجیه سیاست خارجی ترامپ یافت. آنچه استراتژی سیاست خارجی ترامپ را معین می‌کند، منافع شخصی روزمره اوست.

منبع

[۱]داو اس‌زاکیم، توضیحی بر دکترین ترامپ، ۲۸ بهمن ۱۳۹۸، قابل بازیابی در آدرس زیر

https://nationalinterest.org/feature/trump-doctrine-explained-123341

ارسال دیدگاه