بررسی تحول رویکرد غرب در قبال هیئت تحریر الشام –  بخش دوم

نوشتار پیش‌رو بخش پایانی یک مقاله دو قسمتی است که به سیر تحول رویکرد تحلیلگران و سیاستمداران غربی نسبت به تطورات گروه جبهه النصره تا هیئت تحریر الشام می‌پردازد.

جهت دسترسی به بخش اول این مقاله اینجا کلیک نمایید. همچنین متن کامل مقاله( بخش یک و دو) را می توانید از بالای همین صفحه در قالب PDF  دانلود نمایید.

اندیشکده راهبردی تبیین- همچنان که در بخش نخست مقاله «بررسی تحول رویکرد غرب در قبال هیئت تحریر الشام» بررسی شد، ارزیابی محافل غربی درباره تطورات داخلی جبهه النصره را می‌توان به چهار مرحله تقسیم کرد. مرحله نخست در فاصله دسامبر 2011 تا می 2012 را می‌توان یکجانبه‌گرایی خواند؛ مرحله دوم از می 2012 تا 2015 است که تحلیلگران غربی، پروژه «نخبه- محور» را خصلت آن می‌دانند؛ مرحله سوم از 2016 تا کنون که با عنوان «جهاد توده» نام‌گذاری می‌شود و مرحله چهارم که تلاش تحریر الشام برای مشروعیت‌سازی به عنوان کنشگری غیر قابل حذف از معادلات سوریه تلقی شده است. در بخش پیشین این مقاله، دو مرحله نخست مورد واکاوی قرار گرفت و در این نوشتار، مراحل سوم و چهارم بررسی می‌شود.

مرحله سوم

عدم تمایل شورشیان مسلح سوریه به اندماج با جبهه النصره به دلیل وابستگی به القاعده یکی از موانع مهم تحقق اهداف غایی این گروه بود. بدین ترتیب سال 2016 بحث جدایی جبهه النصره از القاعده به صورت رسمی مطرح شد. شخصیت‌هایی همچون ماریا القحطانی و صالح حماوی (به عنوان یکی از هفت بنیان‌گذار جبهه النصره) به همراه گروهی از روحانیون مورد حمایت ترکیه، تلاش برای جلب حمایت داخلی نسبت به جدایی از القاعده را آغاز کردند. بعد از حمایت یک‌سوم از نیروهای جبهه النصره از این ابتکار، تصمیم‌گیری نهایی بر عهده مجلس شورای این گروه گذاشته شد. بدیهی است تصمیم راحتی نبود و مخالفت یا موافقت مجلس شورا با جدایی از القاعده تبعات سنگینی برای آن به دنبال داشت. درست همچون زمانی که جولانی مسئله جدایی از داعش و بیعت با القاعده را مطرح کرد، بحث شدیدی درون شورا و به تبع آن مخالفت‌هایی با جدایی شکل گرفت. سامی العریدی، ابو جلیبیب، ابو حمام السوری، و سیف العادل از جمله رهبران مخالف بودند. با این وجود جولانی سرانجام در جولای 2016 در یک پیام ویدئویی اعلام کرد ضمن قطع همه روابط «خارجی»، نام گروه به جبهه فتح الشام تغییر کرده است؛ این نخستین‌‌بار بود که چهره جولانی نشان داده می‌شد[1].

 

 

هرچند تغییر نام به جبهه فتح الشام و اعلام جدایی از همه روابط خارجی هم باعث نشد که تحلیلگران و سیاستمداران غربی، رویکرد متفاوتی نسبت به این گروه دنبال کنند. به همین دلیل غربی‌ها تغییر نام و وابستگی رسمی را دلیلی برای تغییرات اساسی در جبهه النصره نمی‌دانستند، بلکه معتقد بودند جبهه فتح الشام همان جبهه النصره است. از این‌رو گروه اخیر از ناظران غربی بر این باور بودند که تغییر از جبهه النصره به جبهه فتح الشام صرفاً انعکاسی از روش موثرتر القاعده مبتنی بر اقدام جمعی، تدریجی، و منعطف است. در این روش- همانطور که پیش‌تر گفته شد- هدف اصلی کسب دستاوردهای تاکتیکی است که در نهایت به یک پیروزی راهبردی اساسی منجر شود و آن هم تاسیس امارت اسلامی برخوردار از حمایت عمومی است. 

مرحله چهارم

هرچند بر اساس گزارش‌ها، چون اعلام جدایی جبهه النصره از القاعده بدون مشورت با ایمن الظواهری صورت گرفت باعث تنش‌هایی میان دو تشکیلات شد، اما تحلیلگران همچنان بر این تاکید می‌کردند که این فقط یک قطع رابطه علنی است و این گروه با نام جدید جبهه فتح الشام همچنان روابط مخفیانه خود با القاعده را حفظ کرده است. بدین ترتیب فتح الشام مجبور شد بار دیگر، یعنی در اواخر ژانویه 2017 نام خود را تغییر دهد اما این‌بار تشکیلات جدیدی را با چندین گروه دیگر (شامل حرکت نورالدین زنکی، لواء الحق، جیش السنه، و جبهه انصار الدین) سازمان داد. القاعده این گروه تازه تاسیس به نام «هیئت تحریر الشام» (هتش) را به مثابه یک سازمان سلفی- جهادی مستقل تلقی می‌کرد که با جدایی از القاعده، بیعت خود را زیر پا گذاشته است. البته این تصمیم، تبعات داخلی‌ای هم برای تحریر الشام داشت؛ برخی از عناصر برجسته، این گروه را ترک و با الظواهری اعلام بیعت کردند. با همه این اوصاف اما دولت آمریکا این تحولات را نپذیرفت و نام تحریر الشام را هم به فهرست گروه‌های تروریستی اضافه کرد. حتی گزارش‌هایی از سازمان ملل بر این امر تکیه می‌کند که همچنان تماس‌هایی میان اعضای هیئت با القاعده برقرار است[2].

با این وجود پیشروی‌های هیئت تحریر الشام در جهت تحقق اهداف خود ادامه داشت. می‌توان گفت در این مرحله «هتش» دو هدف اصلی را دنبال می‌کرد: اولا به دنبال تسلط بر ادلب و نواحی زیرِ کنترل معارضه بود تا به کنشگر مسلط این منطقه تبدیل شود. ثانیا رهبران تحریر خواستار این بودند که به عنوان یک گروه مشروع بین‌المللی به رسمیت شناخته شوند. هتش هدف نخست را از طریق جنگ با سایر گروه‌های مسلح حاضر در ادلب محقق کرد. در گام نخست، احرار الشام را از گذرگاه باب دور کرد تا بدین ترتیب به گروه مسلط در شمال غربی سوریه (شامل ادلب و ریف شمالی حما) بدل شود. به دنبال پیروزی‌های نظامی تحریر الشام، بازوی مدنی این گروه یعنی دولت نجات هم جای دولت موقت و مجلس محلی وابسته به معارضه را گرفت. درگیری‌های سال 2018 میان تحریر و جبهه تحریر سوریه (شامل احرار الشام و نورالدین زنکی) نیز در نهایت به تثبیت قدرت هتش منجر شد[3].

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

در گام دوم رهبران هیئت تحریر الشام در مسیر مشروعیت‌زایی برای این گروه عمل کردند. در واقع همان‌طور که پیش‌تر شرح آن رفت، از زمانی که جبهه النصره به جبهه فتح الشام و سپس هیئت تحریر الشام تغییر نام و ظاهرا تغییر ماهیت داد، سیاست‌ عملگرایی را با یک هدف اساسی یعنی خروجِ نام این گروه از فهرست تروریستی بین‌المللی دنبال کرده است. پذیرش حضور ترکیه در قالب پست‌های دیده‌بانی در ادلب از جانب هیئت تحریر الشام و حتی اسکورت نیروهای نظامی ترکیه را به عنوان نمونه می‌توان در نظر گرفت. این سیاست عملگرایانه کاملا در تعارض با موضع‌گیری‌های پیشین این گروه قرار داشت که ارتش ترکیه را «ارتشی سکولار» می‌خواند و حتی در زمان شروع عملیات آنکارا در شمال سوریه با عنوان «سپر فرات» نیز فتوای تحریم هر جنگ زیر نظر هر طرف منطقه‌ای را صادر کرد. با وجود این‌که این تغییر در عملکرد هتش، واکنش‌های اعتراضی جناح‌های تندروتر این گروه را در پی داشت اما به‌ تدریج توجه تحلیلگران و اکنون سیاست‌مداران غربی را به خود جلب کرده است. به عنوان نمونه می‌توان به اظهارات «ایزابت سورکوف»، پژوهشگر انستیتوی تحقیقات سیاست خارجی که بر روی تحولات سوریه متمرکز است، اشاره کرد.

سورکوف بعد از انتشار ویدئوی نشست خبری جولانی در اوت 2019، ادبیات رهبر هتش را گام دیگری در جدایی از گفتمان مذهبی و فرقه‌ای این گروه خواند. از نظر این تحلیلگر، ادبیات جولانی در صحبت‌های خود از جمله پرهیز از استفاده از الفاظ غیر فرقه‌ای نظیر «علوی» به جای «نصیری» (برخلاف عادت همیشگی این گروه) در واقع در امتداد سیاست‌هایی همچون حذف عناصر تندروتر یعنی در راستای به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک کنشگر مشروع بین‌المللی قابل ارزیابی است[4]. البته به نظر می‌رسد خود هتش هم آگاهانه به دنبال این است که رسانه‌های بین‌المللی و تحلیلگران خارجی هم تصویر جدیدی از این گروه ترسیم کنند؛ از این‌رو به دنبال تعامل نزدیک با آنان است تا بتواند خود را به عنوان یک کنشگر مشروع بشناساند. آخرین نمونه چنین تعاملاتی را می‌توان در دیدار و گفت‌وگوی جولانی با تحلیلگران گروه بین‌الملل در مارس 2020 مشاهده کرد.

در این میان به نظر می‌رسد بخش مغفول‌مانده در این بررسی، تغییر در ادبیات مقامات رسمی غربی باشد. در فوریه سال میلادی جاری بود که جیمز جفری (نماینده ویژه آمریکا در سوریه) در نشست خبری خود در واشنگتن اظهارات جدیدی را درباره هتش مطرح کرد. هرچند جفری تاکید کرد که این گروه همچنان از نظر آمریکا تروریستی محسوب می‌شود، اما در سال‌های فعالیتش فقط بر مبارزه با دولت سوریه متمرکز بوده و هیچ تهدیدی در سطح بین‌المللی مشاهده نشده است[5]. گرچه هنوز برای نتیجه‌گیری درباره این‌که آیا این اظهارات تحلیلگران و سیاست‌مداران آمریکایی را باید به منزله آغاز چرخش در رویکرد واشنگتن در قبال این گروه دانست، زود است اما تصمیم‌سازان داخلی کشور، تلاش غرب برای مشروعیت بخشیدن به هتش را باید به عنوان یک سناریوی جدی در نظر بگیرند و برای واکنش مناسب نسبت به تحقق احتمالی آن آماده باشند.

در مجموع به نظر می‌رسد اکنون می‌توان دو احتمال را در خصوص آینده تحریر الشام در نظر گرفت. احتمال نخست این است که هتش سرانجام به گمانه‌زنی‌ها درباره انحلال خود پایان خواهد داد و در قالب جدید ظهور می‌کند تا این‌بار به عنوان یک کنشگر مشروع به رسمیت شناخته شود. اما در احتمال دوم هیئت تحریر الشام با حفظ قالب کنونی، ضمن تداوم سیاست‌های فعلی خود، بتواند کشورهای غربی را قانع کند که رویکرد متفاوتی را در قبال این گروه اتخاذ کنند. در صورتی‌که توافقی آشکار یا پنهان میان واشنگتن و تحریر الشام محقق شود، می‌توان گفت ایالات متحده به نوعی سیاست «طالبانیزه کردن»[6] روابط با هتش را در پیش خواهد گرفت. این سیاست که می‌تواند به دوری ترکیه از محور آستانه و نزدیکی دوباره به کشورهای غربی منجر شود، شاید برگه‌ برنده‌ای هم برای واشنگتن در پرونده سوریه محسوب شود.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

نتیجه‌گیری

پرسش اصلی نوشتار حاضر این بود که سیاست‌مداران و تحلیلگران غربی چه سیاست‌هایی را به تناسب تحول در فعالیت جبهه النصره از 2011 تا امروز در برابر این گروه اتخاذ کرده‌اند؟ بر اساس استدلال نویسنده، جبهه النصره سابق (هیئت تحریر الشام کنونی) چهار مرحله تحول از ابتدای وابستگی به القاعده و یکجانبه‌گرایی، دوم وابستگی به القاعده و همکاری با سایر گروه‌های مسلح، سوم جدایی از القاعده و تلاش برای ائتلاف‌سازی با گروه‌های مسلح، و در نهایت تلاش برای مشروعیت‌سازی به عنوان یک کنشگر مستقل و بومی از منظر جامعه بین‌الملل را پشت سر گذاشته است. در این میان گرچه تحلیلگران و سیاستمداران غربی در واکنش به تحولات مرحله نخست تا سوم همواره بر عدم تغییر ماهوی جبهه النصره و جبهه فتح الشام تاکید می‌کردند اما به نظر می‌رسد در دو سال گذشته تغییراتی تدریجی در موضع‌گیری‌ها و تحلیل‌های آنان در حال شکل‌گیری است. به بیانی دیگر به‌ویژه در حدود یک سال گذشته، برخی از تحلیلگران و اندیشکده‌های متنفذ غربی به صورت محتاطانه تلاش هیئت تحریر الشام برای مشروعیت‌سازی بین‌المللی را به تصویر می‌کشانند.

نکته قابل ملاحظه، اظهارات در حال تغییر برخی از مقامات غربی است که هرچند همچنان هتش را گروهی تروریستی می‌خوانند اما بر بعد بومی تمرکز فعالیت‌های این گروه (که در واقع به ادعای آنان تهدیدی علیه منافع بین‌المللی نیست) تاکید می‌کنند. این تغییرات محتاطانه در ادبیات و اظهارات محافل غربی، نگارنده را به این نتیجه رسانده که یکی از سناریوهای محتمل در پرونده سوریه می‌تواند تکرار تجربه توافق آمریکا- طالبان در رابطه با هتش باشد. بدین ترتیب ضمن اینکه تحریر الشام به عنوان یک گروه مشروع بومی در سوریه از طرف آمریکا (و غرب) به رسمیت شناخته می‌شود، بر شیوه ائتلاف‌سازی‌های کنونی از جمله روند آستانه نیز تاثیرگذار خواهد بود؛ زیرا می‌تواند زمینه جدایی ترکیه از این روند را فراهم کند. از طرف دیگر اگر این تحول با حمایت‌های آشکار و نهان آمریکا از هتش همراه شود، می‌تواند یک تقسیم‌بندی جغرافیایی جدیدی را بر سوریه تحمیل کند؛ تقسیم‌بندی‌ای که برخی تحلیلگران غربی آن را نوعی «غزه‌سازی» در خاک سوریه می‌نامند. بدین ترتیب لازم است که تصمیم‌سازان ایران خود را برای تحقق چنین سناریویی (و سناریوهای مشابه) در پرونده سوریه آماده کنند.

منابع

 

[1] Zelin, Aaron  Y. (2017), How Al-Qaeda survived drones, uprising, and the Islamic State, The Washington Institude for Near East Policy, 21-26

[2] Hay’at Tahrir al-Sham (HTS); TNT Terrorism Backgrounder

https://www.csis.org/programs/transnational-threats-project/terrorism-backgrounders/hayat-tahrir-al-sham-hts

[3]  ابازید، احمد (2019)، ما هي الخطوة التالية لهيئة تحرير الشام؟، الشرق للابحاث الاستراتیجیة، 2

[4] Elizabeth Tsurkov:

https://twitter.com/Elizrael/status/1158487161920000000

[5] Ambassador James Jeffrey On the Situation in Syria:

https://www.state.gov/ambassador-james-jeffrey-on-the-situation-in-syria/

[6] این اصطلاح را نگارنده برای توضیح روند سیاسی‌ای که امریکا در قبال گروه‌هایی که پیش‌تر تروریستی می‌نامید، استفاده می‌کند. به بیانی دیگر سیاستی که واشنگتن در قبال طالبان دنبال کرد و به صلح با این گروه انجامید، می‌تواند به الگویی برای تعامل با گروه‌های مشابه تبدیل شود. 

ارسال دیدگاه