اندیشکده راهبردی تبیین- هیئت تحریرالشام جایگاه خاصی در پرونده سوریه دارد؛ بهطوری که نمیتوان روندی برای تحولات آینده سوریه تصور کرد، بدون اینکه سناریویی را برای آینده این گروه در نظر گرفت. به همین علت، در بررسی تحولات فعلی سوریه و پیشبینی آینده این کشور، باید توجه ویژهای به مختصات فعلی و آینده این گروه داشت که در ادامه بررسی میشود. داعیه راقم این سطور بر این است که بدون توجه به جایگاه تحریر الشام و آینده این گروه نمیتوان صورتبندی روشن و قابل تحققی از سناریوهای آینده بحران سوریه ارائه داد.
جایگاه خاص تحریرالشام
1- دروازه ورود پیکارجویان سلفی جهادی
یکی از کارتهای مهم ابومحمد الجولانی (رهبر هیئت تحریر الشام) برای امتیازگیری در مذاکرات سیاسی، تأکید بر این نکته است که او مؤسس گروه تروریستی «جبهه النصره» به عنوان شاخه رسمی القاعده در سوریه و بزرگترین مجرای ورود پیکارجویان سلفی جهادی به جنگ داخلی سوریه بوده است. گرچه همین موضوع باعث میشود در عرصه رسمی، همه کشورها و عموم گروهها بر «تروریست» بودن تحریر الشام تأکید کنند؛ اما روی دیگر سکه این است که همه دولتهای جهان نسبت به تهدیدات ناشی از تجمیع چندین هزار پیکارجوی سلفی جهادی در ادلب واقفند و به آن به مثابه یک مسئله زنده میاندیشند که باید تدابیری برای آن اندیشیده شود. به همین نسبت تمام طرفهای درگیر در پرونده سوریه به خوبی میدانند که بدون علاج معضل حضور این پیکارجویان، نمیتوان پایانی برای فضای جنگی در این کشور تصور کرد.
لازم به ذکر است که به جز جبهه النصره، گروههای سلفی جهادی متعددی در سوریه ظهور کردهاند؛ اما نکته قابل توجه آن است که قریب به اتفاق آن گروهها دارای روابط حسنه و تعامل نزدیک با جبهه النصره بودهاند[1]. طی بیش از هشت سال جنگ داخلی سوریه، تنها گروه حامل گفتمان سلفی جهادی که میتوان بزرگتر از النصره خواند، سازمان تروریستی «داعش» بود که از اواخر ۲۰۱۳ وارد نبرد با معارضین مسلح شد و از سال ۲۰۱۴ در برابر النصره نیز صفآرایی کرد. اگر از درگیریهای متأخر پس از انحلال جبهه النصره و تأسیس فتح الشام و تحریر الشام بگذریم، مابقی گروههای سلفی جهادی حاضر در سوریه تا روز آخری که النصره برقرار بود، دارای روابط حسنه با آن بودهاند؛ مانند حزب اسلامی ترکستان، جند الاقصی، کتائب امام بخاری و غیره. بنابراین الجولانی دارای کارت ویژهای است که با آن، توانست آنکارا را به پذیرش و همکاری با خود – و کلید زدن پروژه سرکوب احرار الشام و تشکیل دولت حکومة الانقاذ – وادار سازد: «توان مدیریت و مهار جنگجویان سلفی جهادی».
الجولانی نشان داده که تنها کسی است که میتواند انبوه جنگجویان سلفی جهادی را به نحوی مدیریت و مهار کند که برای دولتهای خارجی قابل مذاکره باشد! هر بازیگری (اعم از نظام بشار اسد، همپیمانان آن، کشورهای رقیب ترکیه و بالاخره ترکیه) که بخواهد در سوریه نقشآفرین باشد، باید به معضل تمرکز تروریستهای سلفی جهادی در ادلب بیندیشد و در این زمینه، الجولانی شاید تنها فردی است که از یک طرف توان مدیریت و مهار افراطیون را دارد و از طرف دیگر از خود چهره فردی سیاستپیشه و اهل مذاکره، سازش و تعامل ارائه داده است.
به همین جهت برخی اعتقاد دارند مسأله مهار «حراس الدین»، یکی از مهمترین علل ابقای الجولانی در ادلب است و به همین سبب در صورت نابودی کامل حراس الدین، تحریر الشام با چالش جدی در زمینه تمکین قدرتهای خارجی مواجه خواهد شد!
2- حکومة الإنقاذ و سیطره بر حدود دو سوم ادلب
دومین نکته مهمی که باید پیرامون جایگاه کنونی هیئت تحریر الشام مورد توجه قرار گیرد، سیطره آن بر دو سوم استان ادلب است. بعد از درگیریهای میان تحریر الشام و احرار الشام در جولای سال ۲۰۱۷، بخش عمده استان ادلب شامل شهرهای ادلب، اریحا، سلقین، جسر الشغور و… و مرز باب الهوی به سیطره تحریر الشام درآمد.
همان زمان، در داخل تحریر الشام بحثهای مبسوطی پیرامون «جهاد سیاسی» و لزوم توجه به آن در کنار «جهاد مسلحانه» مطرح شده بود. از نتایج آن مباحث این بود که دولتی فرمایشی در ادلب تأسیس گردد که عناصر مشهور دارای سابقه عضویت در جبهه النصره در رأس آن قرار نگیرند و این دولت متصدی امور معیشتی، خدماتی و… ادلب شود. جالب است که در این راستا آندلسی صراحتا از قاعده «التأطیر» صحبت میکرد که معنای دقیق آن «فریب جامعه جهانی با پوشش ماهیت حکومة الأنقاذ» میباشد. به این ترتیب در نوامبر ۲۰۱۷ به صورت رسمی حکومة الإنقاذ با کابینهای متشکل از ۱۱ وزیر به نخستوزیری «محمد الشیخ» تأسیس شد و ۴۰ روز بعد، مهلت ۷۲ ساعتهای برای دولت موقت تعیین گردید تا به طور کامل ادلب را ترک کنند. طی بازه زمانی حد فاصل جولای تا نوامبر نیز مجالس محلی در شهرهای مختلف تحت سیطره تحریر الشام تأسیس شد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
در درگیریهای میان الزنکی و تحریر الشام در سال ۲۰۱۸، احرار الشام موفق شد پس از پاکسازی سراقب و معرة النعمان، به سمت اریحا پیشروی کرده و این شهر مهم را نیز تصرف کند. به موازات آن الزنکی نیز توانست شهر استراتژیک «دار العزة» را فتح کند؛ اما همچنان بیش از نیمی از اقلیم ادلب تحت سیطره تحریر الشام باقی ماند. در دور جدید درگیریها در ابتدای سال ۲۰۱۹، تحریر الشام توانست به طور کامل هر سه منطقه تحت سیطره ائتلاف احرار الشام و الزنکی – که در آن زمان «جبهه تحریر السوریا» نام گرفته بودند – را تصرف کند تا به حاکم بلامنازع ادلب تبدیل شود.
هماکنون تمام مناطق تحت سیطره معارضه در اقلیم ادلب (شامل حدود ۶۰ درصد استان ادلب، ریف غربی و ریف جنوبی استان حلب و شمال شرق استان لاذقیه) توسط «حکومة الانقاذ» اداره میشود. در ترکیب وزیران این حکومت، «ابراهیم شاشو» از شهرت بیشتری برخوردار است که در گذشته مسئول دیوان قضاء شرعی حلب و از مشایخ مشهور سلفی در حلب بود.
3- بزرگترین گروه مسلح و ظاهرا مستقل در صفوف معارضه
موضوع دیگری که باعث میشود هیئت تحریر الشام از اهمیت مضاعفی برخوردار باشد، جایگاه منحصر به فرد و خاص آن در میان گروههای معارض مسلح است. واقعیت این است که الجولانی با تدابیر خاصی توانست از همان سال ۲۰۱۴ تمام گروههای مسلح معارض را وادار سازد که یا از در سازش با نظام سوریه (یا یکی از متحدین آن) وارد شده یا اینکه تحت الحمایه خارجی قرار گیرند. در این میان گروههایی که زیر بار هیچ یک از این دو موضوع نمیرفتند، توسط النصره چنان تضعیف میشدند که کارشان یکسره گردد.
آخرین بارقههای استقلال گروههای مسلح نیز در سرکوبهای اخیر ادلب مانند «سرکوب الزنکی» و «صقور الشام» و پیوستن «جیش تحریر سوریا» به «جیش الوطنی» نمود یافت تا به این ترتیب عملا گروههای مسلح معارضه به سه (چهار) دسته کلی جیش الوطنی، هیئت تحریر الشام، گروههای سلفی جهادی حاضر در اتاق عملیات «وحرض المؤمنین» و گروههای سلفی جهادی خارجی باقیمانده در ادلب؛ مانند «حزب اسلامی ترکستانی»، «جند القوقاز»، «کتائب الامام البخاری» و… تقسیم گردند. به صورت خلاصه باید گفت دیگر در عرصه میدانی نمیتوان – به جز تحریر الشام – گروههای مسلح مستقل به معنای واقعی آن یافت که توان نقشآفرینی پررنگ داشته باشد و در معادلات و موازنهها به عنوان یک پارامتر مستقل و مؤثر مورد توجه قرار گیرد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
به نظر میرسد در این زمینه الجولانی کاملا با ترکیه همراستا و دارای منفعت مشترک بودند. این اقدامات باعث شد تا الجولانی خود را به عنوان یک گزینه بیرقیب در صفوف معارضه جا بزند که تنها کسی است که قابلیت رهبری معارضین را به دور از دخالتهای خارجی داراست. از سوی دیگر با اقدامات الجولانی، عموم طیفهای معارضه مسلح مجبور شدند به جیش الوطنی بپیوندند که تشکیلاتی است که زیر نظر ترکیه تأسیس شده و سازماندهی میشود. تجاربی مانند رخدادهای اخیر عملیات نبع السلام ثابت کرد که جیش الوطنی یک نهاد کاملا تابع و فرمانبردار از ارتش ترکیه است و اگر در پروندههایی مانند ارسال نیروهای خود به لیبی مقاومت نسبی از خود نشان میدهد،[2] نشان دهنده استقلال آن نیست؛ بلکه رابطهشان مانند عموم گروههای پراکسی است که اندکی فضای تنفس برای «ورود به عملیات» دارند؛ اما بدون اذن آنکارا نه میتوانند در عملیاتی حاضر شوند و نه در عملیاتهای مشترک میتوانند از اوامر آنکارا به عنوان سلسله مراتب ارشد فرماندهی سرپیچی کنند! به این ترتیب ترکیه به راحتی هم یک نیروی چند ده هزار نفری پراکسی در اختیار دارد و هم میتواند با برگه آنها در میز سیاست امتیازگیری و به قول اعراب «متاجره» کند!
4- آخرین برگه «تروریسم» برای مشروعیتبخشی به عملیات ارتش سوریه!
دمشق از ابتدای جنگ سوریه برای توجیه حقوقی عملیاتهای خود به حضور القاعده و داعش در جبهه مقابل استناد و به این ترتیب عملیات خود را با عنوان «مبارزه با تروریسم» توجیه میکرد. بعد از توافقات آستانه، دمشق ناخواسته به این واقعیت تن داد که فعلا نمیتواند علیه ارتش آزاد مستقلا وارد عملیات شود و در همین راستا عملیات در مناطق تحت قیمومیت ترکیه (درع الفرات، عفرین و نبع السلام) را فعلا به تعویق انداخته است. به همین نسبت از ورود مستقیم به نبرد با قسد نیز خودداری کرد.
در عملیاتهای پس از ساز و کار آستانه، همواره یکی از این دو مورد دستاویز دمشق بوده است؛ یا جبهه النصره در منطقه محل نزاع حضور داشته و ارتش سوریه عملیات خود را با عنوان مبارزه با تروریسم توجیه کرده، یا دمشق مدعی است طرف مقابل آتشبس را نقض کرده و به این علت باید عملیات انجام شود. عملیات در ریف جنوبی دمشق (حجر الاسود، یرموک، یلدا، ببیلا و…)، عملیات در عین فیجه، غوطه غربیه و… از نوع نخست و عملیات در غوطه شرقیه (پس از خروج النصره و فیلق الرحمن) از نوع دوم بودهاند. در دو منطقه «ریف شمالی حمص» و «درعا» نیز دمشق با عنوان «حضور النصره در این مناطق» تلاش کرد دستاویز محکمی برای عملیات ایجاد کند؛ اما به علت عدم حضور یا حضور بسیار کمرنگ و کماثر النصره در آن، نهایتا روسیه از طریق «مصالحه» پرونده را مختومه کرد. بعدها همین مصالحه، به یکی از پاشنه آشیلهای ارتش سوریه تبدیل شد که بحث آن در این مقال نمیگنجد.
در مورد ادلب وضعیت حساستر است. ترکیه نسبت به درعا و ریف شمالی حمص حساسیت خاصی نداشت؛ ضمن اینکه ملاحظات دمشق در مورد ریف دمشق را درک میکرد. فراتر از اینها باید گفت چه بسا ترکیه قلبا با عملیات در غوطه شرقیه موافق بود تا مهمترین برگه عربستان (جیش الاسلام) به طور کامل مجبور شود به ترکیه پناه آورد! همچنان که بعید نیست قلبا با عملیات در درعا موافق باشد تا به این ترتیب آخرین یا دست کم جدیترین برگه آمریکا و اردن – و با اندکی مسامحه امارات و عربستان – یعنی اتاق موک و جبهه جنوبیه نیز از میان برود تا بتواند مقدرات و زمام امور را در معارضه به طور انحصاری به دست گیرد.
در ادلب وضعیت کاملا متفاوت است. ترکیه مرزهای مشترک طولانی با ادلب داشته و دارای چندین پایگاه نظامی در آنجاست. به خوبی میداند که انفجار ادلب میتواند زلزلههای زیادی را در داخل خاک ترکیه ایجاد کند؛ چه از حیث فروپاشی ساختارهایی که جنگجویان سلفی جهادی را سازماندهی و نظامیابی کرده و چه از حیث آواره شدن میلیونها[3] ساکن ادلب که بعید است مناطق تحت قیمومیت ترکیه ظرفیت پذیرایی از آنان را داشته باشد!
با توجه به این مسائل و تعهداتی که روسیه در آستانه ضامن آن شده است، تنها دستاویز ارتش سوریه برای عملیات در ادلب، سیطره تحریر الشام بر این منطقه است. حال اگر تابلوی تحریر الشام کنار برود؛ اثبات اینکه این مناطق تحت سیطره گروههای تروریستی است، کار مشکلی به نظر میآید و باید به عنوان یک پروژه یا برنامه مشخص از قبل تمهیدات لازم برای آن اندیشیده شده باشد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
نتیجهگیری
همانطور که در سطور بالا مطرح شد، تحریر الشام را باید مهمترین و سازمانیافتهترین گروه سلفی-جهادی در سوریه تلقی کرد که آینده کلی منازعه این کشور، بستگی فراوانی به آینده این گروه دارد. با توجه به سیطره این گروه بر بخشهای مهمی از استان ادلب و تشکیل دولت نجات در این مناطق، سازمانیافتگی و توانایی این گروه برای غلبه بر سایر گروههای تروریستی حاضر در سوریه، و همچنین اهمیت آن به عنوان توجیهکننده عملیات نظامی دمشق در مناطق اشغالی، به نظر میرسد مواجهه با آن چندان برای دمشق و متحدان ساده نیست. ترکیه اما در این میان علاوه بر داشتن برخی منافع مشترک با تحریر الشام، نگرانیهای مهمی درباره سیل آوارگان به سمت مرزهای خود، در صورت تقابل نظامی گسترده دمشق با تحریر الشام دارد.
پی نوشت
[1] معیار نگارنده برای تفکیک گروههای مسلح جهادی اهل تسنن، آراء ابو مصعب السوری در کتاب «دعوة المقاومة الإسلامية العالمية» است. بر پایه این تقسیمبندی، کلیه گروههای منضوی در جبهه اسلامیه – مانند «احرار الشام»، «جیش الاسلام» و «صقور الشام» – از نوع گروههای جهادی حرکی هستند و در این مقاله در زمره گروههای سلفی جهادی دستهبندی نمیشوند.
[2] چند گروه حاضر در جیش الوطنی مانند سلطان مراد، المعتصم بالله و…. نیرو به لیبی اعزام کردهاند؛ اما ستاد کل جیش الوطنی با این کار مخالفت کرده و در نتیجه حضور سوریهای تحت فرمان ترکیه در لیبی بسیار محدود است.
[3] منابع معارضه مدعی هستند چهار میلیون نفر در ادلب زندگی میکنند! این آمار احتمالا مبالغهآمیز است؛ اما قطعا جمعیت فعلی ساکن در اقلیم معارضه در ادلب، به بیش از دو میلیون نفر میرسد.