اندیشکده راهبردی تبیین- انفجار چهارم اوت ۲۰۲۰ بندر بیروت، فارغ از مباحث و فرضیات مطرحشده در مورد عمدی یا غیرعمدی بودن آن و همچنین میزان خسارتهای وارده، پیامدهای داخلی، منطقهای و بینالمللی داشته و محیط بحرانی سیاسی و امنیتی لبنان را بهشدت پویا و شکننده کرده است. گفتنی است لبنان، کشوری برخاسته از بستر بیثباتی سیاسی، جنگ داخلی، اشغالگری رژیم صهیونیستی و دخالت خارجی است و به همین دلیل از مشکلات اساسی در حوزههای مختلف رنج میبرد که سبب بروز اعتراضاتی شده بود که با فراز و نشیبی از اکتبر ۲۰۱۹ تاکنون تداوم داشته است؛ این اعتراضات اگرچه با توجه به بیماری کرونا و تغییر کابینه به ریاست حسان دیاب تا حدودی کمتر شده بود ولی با انفجار بندر بیروت پویاتر و شکنندهتر از گذشته شده است.
این شکنندگی و پویایی در کنار نیاز شدید لبنان به کمکهای اقتصادی بینالمللی ناشی از بحران اقتصادی و خسارتهای مالی ناشی از انفجار بندر بیروت، فضایی را برای بازتعریف معادلات و تغییرات سیاسی و امنیتی در سطح خرد و کلان ایجاد کرده است. این انفجار احتمالاً در عرصه منطقهای و کنشگری بازیگران خارجی در تحولات این کشور تأثیرات مهمی خواهد داشت. این امر بازیگران داخلی و خارجی فعال در لبنان و منطقه غرب آسیا واداشته تا با استفاده از این فضای پویا، اهداف سیاسی و امنیتی خود را پیش برند.
این نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسشهای محوری است که نوع کنشگری و مطلوبیتهای بازیگران خارجی در تحولات پساانفجار لبنان چگونه قابل تبیین است و فرصتها و چالشهای انفجار بیروت برای نقشآفرینی محور مقاومت در تحولات لبنان چیست. در پاسخ به این پرسشها به مهمترین بازیگران خارجی یعنی ایالات متحده آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه به شکل جداگانه پرداخته میشود و بعد از آن موضوع فرصتها و چالشهای محور مقاومت تحلیل و بررسی میشود.
ایالات متحده آمریکا
آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای بینالمللی و با توجه به اینکه به دنبال بسط و گسترش هژمونی خود و تضعیف رقباست، تلاش میکند بهصورت فعالانه در پروندههای مهم بینالمللی همچون منطقه غرب آسیا نقشآفرینی کند. با توجه به روابط ویژه آمریکا با رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، این کشور را میتوان یکی از بازیگران فعال و تأثیرگذار ضد محور مقاومت و حزبالله لبنان دانست که از هر فرصتی برای پیشبرد مطلوبیتهایش در تضعیف محور مقاومت استفاده میکند. در مورد مطلوبیت آمریکا بهعنوان یک کنشگر فعال در لبنان، میتوان به دو مورد اصلی آن اشاره کرد:
۱- حفظ امنیت رژیم صهیونیستی از طریق تضعیف نهادهای سیاسی، نظامی و امنیتی لبنان؛
۲- تضعیف محور مقاومت در لبنان که عموماً بهعنوان یک جریان تقابلی در مقابل نظم منطقهای مطلوب آمریکا و همچنین توسعهطلبی رژیم صهیونیستی بودهاند.
انفجار بیروت و بهتبع آن افزایش شکنندگی و پویایی محیط لبنان و نیاز به حمایتهای مالی، فرصتی را در اختیار آمریکا قرار داده تا با متهم کردن حزبالله و مشروط کردن کمکهای اقتصادی به تضعیف جایگاه حزبالله در عرصه سیاسی و خلع سلاح آن بپردازد. آمریکا بعد از انفجار بیروت بخشی از اهدافش را در قالب اردوکشی خیابانی و همچنین دفاع جهتدار از معترضان سامان داده است. از سوی دیگر با اعلام رأی دادگاه بینالمللی ترور رفیق حریری علیه یکی از اعضای حزبالله، واشنگتن با دفاع از این رأی، به محکوم کردن حزبالله پرداخت. این در حالی است که به نظر میرسد آمریکا راهبردها و سیاستهای قبلی خود را در قبال لبنان تداوم داده است. مهمترین این راهبردها و سیاستها عبارت بودند از:
۱- اعمال راهبرد فشار حداکثری برای تضعیف محور مقاومت بهویژه حزبالله لبنان؛
۲- دخالتهای آشکار سفارت آمریکا در بیروت در امور لبنان (موضعگیری در مورد حضور حزبالله در کابینه) و تلاش در جهت اختلال در دولتی که حزبالله در آن نقش دارد.
۳- اعمال تحریم علیه سوریه در قالب قانون سزار که تأثیر مستقیمی بر لبنان دارد؛
۴- اعمال فشار بر سیستم بانکداری لبنان؛
۵- مشروط کردن تداوم کمکهای آمریکا به ارتش لبنان به کاهش همکاری با حزبالله.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
در راستای همین راهبردها و سیاستها، شاهدیم که دیوید هیل معاون امور سیاسی وزیر امور خارجه آمریکا در سفری به بیروت و دیدار با مقامات لبنانی، مشوقها و مطالباتی را مطرح میکند که بر اساس اخبار غیررسمی شامل بسته تشویقی، کمک به اعطای وام ده میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول و همچنین اعطای وام بدون سود و کمک بلاعوض به ارزش ۲۵ میلیارد لیره به لبنان بوده که اعطای این بسته حمایتی مشروط به اقداماتی است که مهمترین محورهای آن عبارتاند از:
۱- تشکیل کابینه به ریاست سعد حریری بدون حضور حزبالله و جبران باسیل رئیس جریان آزاد ملی که دارای اختلافات اساسی با سعد حریری است؛
۲- ترسیم مرزهای دریایی با رژیم صهیونیستی در مدیترانه؛
۳- تضمین عدم اقدام جدید حزبالله علیه رژیم صهیونیستی؛
۴- افزایش مأموریتها و مسئولیتهای نیروهای پاسدار صلح بینالمللی یونیفل در مرزهای میان لبنان و فلسطین اشغالی[۱].
فرانسه
تأثیرگذاری فرانسه در لبنان از قرن ۱۹ و با نزدیکی این کشور به مسیحیان لبنان آغاز شده است. در شرایط سیاسی، امنیتی و نظامی کنونی لبنان، فرانسه بهجز در حوزه قدرت نرم و همچنین تسهیلگری و میانجیگری میان احزاب سیاسی، تأثیرگذاری سابق خود را به دلیل سطح قدرت و بازیگری جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی و آمریکا تا حدود زیادی از دست داده است. به نظر میرسد انفجار بیروت فرصتی را در اختیار فرانسه قرار داده تا به افزایش و بازیابی نقش خود در لبنان بپردازد که نمود بارز آن سفر امانوئل مکرون بعد از انفجار و موضعگیریهای با رنگ و بوی استعماری همچون لزوم تغییرات و اصلاح ساختاری سیاسی و اقتصادی بود.
فرانسه تلاش میکند خود را بهعنوان یک بازیگر مستقل در تحولات لبنان نشان دهد ولی بر کسی پوشیده نیست که ضمن تقویت جایگاه احزاب راستگرا و ملیگرا بخصوص مسیحیان، به دنبال تضعیف محور مقاومت و جنبش حزبالله در لبنان و همسو با محور غربی، عربی و عبری، البته با شیوه ملایمتر از عربستان سعودی و آمریکاست.
فرانسویها با توجه به انباشت تجربه استعماری خود در لبنان بهخوبی میدانند که در کوتاهمدت، امکان نادیدهگرفتن گروه یا جریانی مانند حزبالله با پشتوانه مذهبی و مردمی وجود ندارد زیرا برخلاف دیگر بازیگران محور غربی، عربی و عبری، تداوم بیثباتی در لبنان را در جهت منافع خود و همپیمانانش نمیداند؛ بهویژه اینکه تجربه ناگواری از جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۰) دارد که نتیجه آن کاهش حضور و نفوذش در لبنان بوده است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
اگرچه فرانسه خواستار اصلاحات اساسی در ساختار سیاسی و اقتصادی لبنان بهمنظور رژیم سازی سیاسی و حقوقی با هدف محدودسازی قدرت سیاسی و نظامی حزبالله است ولی به نظر میرسد در شرایط کنونی به دنبال تشکیل یک دولت وحدت ملی با حضور همه طرفها، ترجیحاً با ریاست سعد حریری است که با توجه به وابستگی احتمالی آن به کمکهای اقتصادی بینالمللی بهتدریج به سمت رژیمسازی مطلوب پیش رود. از سوی دیگر انفجار بیروت فرصتی را برای فرانسه ایجاد کرده تا جایگاه خود را در رقابتهای شرق مدیترانه در میان رقبایی همچون ترکیه، آمریکا، روسیه و انگلستان همچون قرن بیستم در قالب و پوشش یک بازیگر فعال در بازسازی بندر بیروت بازیابد.
عربستان سعودی
ورود جمهوری اسلامی ایران و همسویی نسبی آن با سوریه، سطح نفوذ عربستان سعودی در لبنان را که بعد از توافق طایف در سال ۱۹۸۹ ایجاد شده بود، با خطر جدی روبهرو کرد. همین امر موجب تقابل عربستان سعودی با محور همسو با جمهوری اسلامی ایران یعنی محور مقاومت شد. ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ موجب تشدید تقابل شد که برونداد آن دو جناح اصلی چهارده و هشت مارس بود. در این چارچوب مطلوبیت عربستان سعودی بهعنوان یک کنشگر فعال، تقویت جریان چهارده مارس و تضعیف محور مقاومت و به شکل خاص خلع سلاح و حذف حزبالله از صحنه سیاسی و امنیتی لبنان است. زیرا از نظر عربستان موفقیت در صحنه سیاسی لبنان زمینهساز موفقیت در معادلات منطقهای در غرب آسیاست.
انفجار بیروت، فرصتی را در اختیار عربستان سعودی و متحدان داخلیاش قرار داد تا تحرکات سیاسی و رسانهای خود را علیه حزبالله و ایران تقویت کنند؛ ولی با توجه به شرایط کنونی که حزبالله و همپیمانانش توانستهاند برتری نسبی را در تحولات لبنان کسب کنند و متحدان عربستان در موضع ضعف قرار دارند، مطلوبیت ریاض تشدید بیثباتی در لبنان است. از دیدگاه عربستان، حتی تداوم نخستوزیری سعد حریری و بازسازی بیروت در سایه قدرتگیری فزاینده گروههای مقاومت، نامطلوب است.
به نظر میرسد عربستان تلاش کرده با اقدامات و برنامههای ثباتزا، با رویدادهایی مانند تشکیل کابینه لبنان حتی با ریاست سعد حریری همراهی کند. ریاض همچنین تمایل کمی به همراهی با طرحهای بینالمللی برای کمک به اقتصاد لبنان دارد. آنچیزی که از موضعگیریهای رسمی و غیررسمی عربستان بهخصوص بعد از انفجار و اعلام رأی دادگاه بینالمللی علیه یکی از اعضای حزبالله بر میآید، نشان از آن دارد که این کشور هرگونه همکاری خود در تحقق ثبات سیاسی، بازسازی و ارائه کمک به لبنان را منوط به خلع سلاح حزبالله و تضعیف نفوذ ایران کرده و در غیر این صورت خواهان تداوم و تشدید بیثباتی در لبنان است.
امارات متحده عربی
یکی دیگر از بازیگران عرصه سیاسی و امنیتی لبنان، امارات متحده عربی است که در چند سال اخیر با توجه به کاهش نقش عربستان و همچنین قدرت اقتصادی بالای خود توانسته بهعنوان یک بازیگر تأثیرگذار معرفی شود. سطح بازیگری و تأثیرگذاری امارات اگرچه در راستای گسترش نفوذ در کشورهای عربی است ولی میتوان آن را در چهارچوب محور غربی، عربی و عبری قلمداد کرد که عادیسازی اخیر روابط با رژیم صهیونیستی مؤید این نکته است. امارات به دلیل تعارض با جریانات اسلامگرا چه از نوع اخوان المسلیمن و چه از نوع انقلاب اسلامی ایران به دنبال تضعیف آنهاست. این کشور نیز همچون آمریکا و عربستان بعد از انفجار بندر بیروت، فرصت جدیدی برای تشدید حملات سیاسی و رسانهای یافت تا مطلوبیتهایش را در تضعیف محور پیگیری کند.
در صحنه سیاسی نیز به نظر میرسد امارات متحده عربی برخلاف بیمیلی عربستان سعودی به تشکیل کابینه وحدت ملی به ریاست سعد حریری، امیدوار است از تشکیل این کابینه بهخصوص با حضور کمرنگ حزبالله، در بلندمدت با مشروط کردن کمکهای اقتصادی، اهداف خود را در تضعیف و خلع سلاح حزبالله و جمهور اسلامی ایران پیش ببرد. این رویکرد امارات در راستای تداوم بلندپروازیهای محمد بن زاید برای برتری در منطقه غرب آسیا بهخصوص در رقابت با قطر و عربستان سعودی است.
ترکیه
از نظر تاریخی، لبنان جزئی از امپراتوری عثمانی بوده و بهطور سنتی، ترکیه در منطقه شامات حضور و نفوذ داشته است ولی این حضور و نفوذ به دلیل رویکرد نگاه به غرب ترکیه در چند دهه اخیر بهشدت تضعیف شده بود. ترکیه در یک دهه اخیر به دلایلی همچون رویکرد نوعثمانیگرایی اردوغان، رقابتهای مدیترانهای، رویکردهای اقتصادی و همچنین افزایش سطح کنشگری و بازیگری در منطقه غرب آسیا، به لبنان نگاه ویژهای پیدا کرده است. البته ترکیه بهعنوان یک کنشگرِ در حال فعال شدن، تاکنون ورود جدی در ائتلافسازی سیاسی با جریانات داخلی لبنان نکرده و درگیر در منازعات سیاسی نشده و بیشتر با وجه فنی و اقتصادی، اهداف خود را پیش برده است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
به نظر میرسد انفجار بیروت فرصتی را در اختیار ترکیه قرار داده تا با تقویت حضور خود در لبنان ضمن بهرهبرداری اقتصادی از منافع دوران بازسازی، رقابت منطقهای خود با فرانسه و همینطور عربستان و امارات را پیش برد. یکی از پروندههای مورد توجه ترکها پرونده ترسیم مرزهای دریایی مدیترانه شرقی است که لبنان یکی از بازیگران آن است. گفتنی است ترکیه در موضوع ترسیم مرزهای دریایی مدیترانه شرقی در یک تنهایی استراتژیک به سر میبرد. بهطوریکه بازیگران دیگر شامل یونان، قبرس، مصر، سوریه و رژیم صهیونیستی در تعارض با ترکیه هستند و این کشور سعی دارد با تقویت روابط با دولت وفاق ملی لیبی، قبرس شمالی و لبنان، اهداف خود را پیش ببرد؛ ولی فرانسه، امارات و عربستان با حمایت از دولت مصر و ژنرال خلیفه حفتر در لیبی بهنوعی مانع از تحقق اهداف ترکیه هستند.
لبنان بعد از انفجار نیازمند کمکهای بینالمللی است و ترکیه با توجه به ظرفیتهای فنی و اقتصادی، تلاش میکند در این رقابت، رقبای منطقهای و بینالمللی را پشت سر بگذارد. آنکارا تمایل دارد از عدم تعارض جدی خود با ایران و حزبالله در پرونده لبنان استفاده کند. گفتنی است ترکها به دلیل تعارض کنونی با رژیم صهیونیستی و امارات و تمایل به حفظ موازنه قوا در منطقه غرب آسیا، چالشی با حضور و نفوذ ایران و سلاح حزبالله در لبنان ندارند. به همین دلیل ترکیه عموماً با دولت وحدت ملی با ریاست هر شخصیت مورد توافق همچون سعد حریری موافق است و از نظر آنها ثبات در لبنان، زمینه بازیگری ترکیه را فراهم و فرصتی را برای بهرهمندی از مزایای اقتصادی و همچنین تصمیمگیری مقامات لبنانی در مورد ترسیم مرزهای دریایی در مدیترانه و استخراج گاز را ایجاد میکند.
چالشها و فرصتهای انفجار بیروت برای محور مقاومت
تأثیرگذاری و نفوذ ایران در لبنان از پایههای مردمی برخوردار است، به همین دلیل عموماً جنبش حزبالله و جریانات نزدیک به مقاومت توانستهاند با کسب آرای مردمی سهم قابلتوجهی را در ساحت سیاسی لبنان کسب کنند. از اینرو میتوان گفت مطلوبیتهای ایران در جهت اهداف کلان در منطقه غرب آسیا ازجمله احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی لبنان و همچنین جلوگیری از توسعهطلبی، سیاسی امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی در این کشور است. ایران همواره تلاش میکند جریانات و احزاب سیاسی لبنان را در تعیین سرنوشت کشورشان در اولویت قرار دهد و به همین دلیل به قواعد محلی لبنان احترام گذارد.
انفجار بیروت و پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن همچون همسویی بیشتر محور غربی، عربی و عبری بهخصوص آمریکا، عربستان، امارات و فرانسه در تضعیف جایگاه و خلع سلاح حزبالله و همچنین به نیاز لبنان به کمکهای اقتصادی بینالمللی و مشروط کردن این کمکها به مطالبات سیاسی و امنیتی، شرایط را برای محور مقاومت و حزبالله سخت و چالشزا کرده است. استعفای دولت حسان دیاب و فشار برای کنارهگیری رئیسجمهور میشل عون، استعفاهای سیاسی در پارلمان و دولت با بیانیههای علیه محور مقاومت، اردوکشیهای خیابانی با شعارهای تند علیه حزبالله و همچنین تکرار کلیدواژههایی همچون «لزوم اصلاحات سیاسی اساسی»، «انتخابات پیش از موعد»، «حزبالله عامل تخریب لبنان»، «انبار تسلیحات حزبالله در بندر بیروت»، «خلع سلاح حزبالله و مقاومت لبنانی»، «دخالت ایران در لبنان» و … در رسانههای وابسته به محور عبری، غربی و عربی، نشاندهنده خطی هدفمند برای تضعیف محور مقاومت است.
از منظری دیگر، انفجار بندر بیروت و همچنین پیامدها و چالشهای آن، میتواند زمینهساز فرصتهایی برای محور مقاومت و حزبالله لبنان نیز باشد که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- روی کار آمدن دولت وحدت ملی با ریاست شخصیتهایی مانند سعد حریری و یا افراد مورد حمایت وی که رابطه خوبی با محور غربی، عربی و عبری دارند، زمینه را برای جلب برخی از کمکهای بینالمللی فراهم میکند و میتواند بخشی از چالشهای پیش روی لبنان را برطرف کند.
۲- اگرچه محور غربی، عربی و عبری تلاش میکند حزبالله را همچنان بهعنوان یک متغیر در عرصه سیاسی و امنیتی لبنان نگه دارد، ولی به دلیل شرایط خاص لبنان بعد از انفجار و همچنین احتمال روی کار آمدن دولت مورد تأیید همه طرفها، حزبالله میتواند فرصتی را برای خارج شدن بهعنوان یک متغیر فراهم کند و همین امر در صورت اتخاذ راهبردها و سیاستهای مناسب، فشارها را از این جنبش و محور مقاومت میکاهد. رویکردهای هوشمندانه کنونی حزبالله لبنان و ایران در عدم ورود به تقابلهای جدی با جریان رقیب که خواست محور غربی، عربی و عبری بود تا حدودی توانسته به این امر کمک کند.
۳- با توجه به مطلوبیت نهایی حزبالله و ایران در ثبات لبنان به نظر میرسد بعد از انفجار، ثبات سیاسی به یک خواست عمومی تبدیل شده و مردم این کشور از گروهها و جریانات مختلف به دنبال تثبیت اوضاع هستند. به همین دلیل هفته نخست پس از انفجار که فضای لبنان تا حدودی احساسی شد، بازیگران محور غربی، عربی و عبری توانستند تحرکاتی انجام دهند؛ اما بهتدریج فضا به نفع کنشگری گروهها و کشورهای خواهان ثبات در لبنان پیش رفت و اکنون نیز رایزنیهای سیاسی برای تشکیل دولت گسترش یافته است که این امر میتواند ثبات را به لبنان بازگرداند.
نتیجهگیری
انفجار بیروت ساحت سیاسی و امنیتی بحران لبنان را بیش از پیش شکننده و پویا کرد. در این میان بازیگران خارجی مانند ایران، آمریکا، فرانسه، عربستان، امارات و ترکیه تلاش میکنند در دوران پساانفجار جایگاه خود را در معادلات قدرت در سطح لبنان و منطقه غرب آسیا بازتعریف کنند.
در این شرایط اگرچه حزبالله لبنان و محور مقاومت با چالشهایی روبرو شدهاند ولی میتوانند با اتخاذ سیاستهایی هوشمند مانند پرهیز از رویکردهای افراطی و تقابلی و تلاش برای بازگشت هرچه زودتر ثبات به لبنان، شرایط را به نفع خود رقم بزند. در این بین ایران میتواند با اتخاذ رویکرد فعالانه در عرصه دیپلماتیک، شرایط را برای جلب کمکهای اقتصادی بازیگرانی مانند ترکیه، چین و برخی کشورهای اروپایی که دارای تعارض جدی با محور مقاومت نیستند، فراهم کند تا کمکهای اقتصادی بینالمللی بستری برای دخالت بیشتر محور غربی، عبری و عربی نشود.
منبع
[۱] «إغراءات أمیرکیه لحکومه یرأسها الحریری من دون المقاومه وباسیل»، الأخبار، ۱۲ آب ۲۰۲۰، متاحه علی:
https://al-akhbar.com/Politics/292579 (2020-08-21).
