رقابت آمریکا و چین از نگاه اندیشکده‌های غربی؛ جنگ سرد جدید

تنش دیپلماتیک آمریکا با چین که به تعطیلی کنسول‌گری‌های این دو انجامیده، نظر بسیاری از کارشناسان و تحلیل‌گران اندیشکده‌های غربی را به رقابت این دو قدرت جهانی جلب کرده است.

اندیشکده راهبردی تبیین- تنش‌های ایالات متحده و جمهوری خلق چین طی ماه‌های اخیر در موضوعات مختلف تشدید شد: اختلاف در تعرفه گمرکی، مقصریابی همه‌گیری کرونا، رزمایش در دریای چین جنوبی و نهایتاً قانون امنیتی پکن درباره هنک‌کنگ. تداوم این تنش‌ها بدان‌جا رسید که ایالات متحده اول مرداد ۱۳۹۹ دستور تعطیلی کنسول‌گری چین در شهر هیوستون ایالت تگزاس را به اتهام تلاش برای سرقت نتایج آزمایش‌ها در خصوص واکسن کرونا، صادر کرد و چین نیز طی اقدامی متقابل، دو روز بعد کنسول‌گری آمریکا در شهر چنگ‌دو را تعطیل نمود[۱]. تداوم این تنش‌ها کارشناسان اندیشکده‌ها و رسانه‌های متعدد غربی را به این موضوع جلب کرده که آیا اختلافی تاکتیکی ناظر به سیاست خارجی نامتعارف دولت ترامپ است یا تضادی راهبردی است که طلیعه جنگ سردی نوین را در خود دارد. این مسأله از آن رو اهمیت می‌یابد که در مقابله با قدرت‌یابی جهانی چین اختلاف چندانی میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان نیست. ولی حزب دموکرات طبق پیش‌نویس سیاست‌های ۲۰۲۰ معتقد است سیاست‌های پیش‌بینی‌ناپذیر و زیگزاگی ترامپ که از عقد قرارداد تجاری تا تحریم و تعطیلی کنسول‌گری در نوسان است، صرفاً به نفع پکن تمام خواهد شد و راهبرد پایداری در واشنگتن ترسیم نمی‌کند[۲]. چنان‌که اندیشکده بروکینگز نیز در مقاله‌ای به نقد مواضع اخیر پمپئو در کتابخانه نیکسون، ادعای او در مقابله با چین در حفاظت از «جهان آزاد» را با مواضع پیشین ترامپ در تأیید رفتارهای ضدحقوق‌بشری چین در تناقض دانسته و این دو را مصداق افراط و تفریط دانسته است[۳].

در همین رابطه نشریه فارن‌افرز طی یادداشتی به قلم الکساندر کوکی، استاد علوم سیاسی کالج برنارد در ایالت کلمبیا، ناهماهنگی‌های جهانی در مدیریت کرونا را مقوم زمینه‌هایی مانند تقویت ناسیونالیسم و کاهش همکاری در نظم کنونی روابط بین‌الملل می‌داند که با رویکرد «اول آمریکا»ی ترامپ تشدید شده است[۴]. نویسنده افول کمونیسم، فروپاشی شوروی و رشد جنبش‌های فراملی با رویکردهای لیبرالی مانند محیط زیست و حقوق بشر را تقویت‌کننده نظم مطلوب آمریکا پس از جنگ سرد عنوان می‌کند که اکنون هر سه با تقویت ائتلاف چین و روسیه به عنوان قدرت‌های اصلی مخالف لیبرال‌دموکراسی و حمایت‌شان از دولت‌های غیرغربی در کنار رشد گروه‌های فراملی راست‌گرایانه، به محاق رفته است. امروزه چین و روسیه با تأسیس گروه‌ها و سازمان‌هایی مانند گروه بریکز، بانک سرمایه‌گذاری زیرساختی آسیا، اتحادیه اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای درصدد گسترش سیطره نفوذ خود هستند. ۸۶% آرای این دو کشور در شورای امنیت از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۸ مشترک بوده در حالی که این رقم از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۵، ۷۸% بوده است. ولی میان این دو، هم‌چنان چین تهدید جدی‌تری برای هژمونی غرب است. زیرا در کنار تسلط بر بسیاری از بازارهای جهانی، درصدد توسعه قدرت نظامی و افزایش بُرد دیپلماتیکش نیز برآمده است. در ادامه تحلیل اندیشکده‌های مطرح غرب در خصوص توسعه حوزه نفوذ چین به مناطق مختلف جهان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

 

جنوب شرقی آسیا

سیاست‌های دولت ترامپ که شکاف در حامیان غرب و افزایش سیطره چین و روسیه را در پی داشته، نگرانی متحدان منطقه‌ای آمریکا در جنوب شرقی آسیا را تشدید کرده است. لی‌هسین‌لونگ نخست‌وزیر سنگاپور طی گفت‌وگو با یکی از مدیران شورای آتلانتیک ابراز نموده که نمی‌خواهد آمریکا میان تقابل با چین یا رهاسازی متحدانش یکی را برگزیند بلکه به همان نقش سنتی پس از جنگ جهانی دوم بازگردد که ضمن کنترل تنش، به مهار حریفانش می‌پرداخت[۵].

زیرا دولت‌های کوچکی مانند سنگاپور برای رشد و توسعه به محیطی باثبات نیاز دارند. اندیشکده امنیت نوین آمریکا نیز با ابراز نگرانی، توسعه ارتش چین و افزایش توان تسلیحاتی این کشور را مقدمه‌ای بر گسترش نفوذ و توسعه‌طلبی در خصوص منازعات در هنک‌کنگ، تایوان و دریای چین جنوبی دانسته است[۶]. به همین دلیل به پنتاگون توصیه می‌کند با افزایش بازدارندگی نظامی در مقابل چین و وادارسازی پکن به عقب‌نشینی از توسعه حضور نظامی، هند مانع از خطای محاسباتی و درگیری احتمالی شود. هم‌چنین طی یادداشت دیگری از پنتاگون می‌خواهد که در «استراتژی دفاع ملی» ۲۰۲۲، چین را به عنوان تهدیدی با بیشترین اولویت در نظر بگیرد[۷]. زیرا تهدید چین به دلیل زمینه‌های رشد بالای اقتصادی خطرناک‌تر از روسیه می‌باشد و به جای تقلای بیهوده درباره میزان نیروها و تجهیزات ناتو در شرق اروپا، باید به اقیانوس هند چشم دوخت.

 

غرب آسیا

نگرانی از عمق راهبردی چین محدود به منطقه هند و اقیانوسیه نیست. تارنمای دینفس‌وان در مقاله‌ای به قلم جوزف‌ووتل، فرمانده پیشین سنتکام از تعمیق نفوذ چین در غرب آسیا انتقاد می‌کند[۸]. وی معتقد است اگر امروز در مقابل سیاست‌های چین در این منطقه سکوت شود، در آینده نفوذ چین نیز در کنار ایران و تروریسم، به چالشی جدید برای ایالات متحده در آسیای غربی بدل می‌شود. پیش‌تر حضور نظامی چین در منطقه به مبارزه با دزدی دریایی در دریای عمان و تأسیس یک پایگاه نظامی در جیبوتی محدود بود. نویسنده معتقد است از یک‌سو تقویت روابط اقتصادی چین و دولت‌های منطقه به ثبات در غرب آسیا کمک می‌کند ولی از سوی دیگر افزایش نفوذ چین، برخلاف منافع جهانی آمریکاست. بنابراین پیشنهاد دارد که ایالات متحده ضمن تقویت روابط امنیتی با دولت‌های عربی، از بریتانیا و فرانسه نیز بخواهد تا حضور نظامی‌شان در این منطقه را در برابر چین افزایش دهند. فیلیپ گوردون، مشاور ویژه اوباما در امور غرب آسیا از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ نیز طی یادداشتی تنش‌های تجاری و تحریم‌های حقوق‌بشری ترامپ علیه چین را عامل گرایش پکن به عقد قرارداد راهبردی با تهران دانست[۹]. او بر لزوم تغییر این سیاست‌ها در دولت احتمالی بایدن مبنی بر اتخاذ یک سیاست چندجانبه و اجماعی با اروپا، افزایش بازدارندگی در شرق آسیا در کنار ترمیم معضلات اقتصادی ایالات متحده و تداوم مذاکرات صریح با دولت شی‌جی‌پینگ تأکید می‌کند. اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی نیز تأکید می‌کند تحدید روابط کشورهای هدف، آن‌ها را به سوژه‌ای مناسب و آسان برای چین تبدیل می‌کند در حالی که ژاپن در همسایگی چین به دلیل گستره روابط سیاسی و اقتصادی با جهان غرب، توانسته در برابر اقدام‌های تهاجمی چین برای نفوذ در این کشور مقاومت کند[۱۰].

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

ابراز نگرانی از نفوذ چین در غرب آسیا محدود به حامیان آمریکا نیست. مراکز وابسته به صهیونیسم نیز به طور خاص از تأثیر منفی توافق راهبردی ایران و چین بر سیاست «فشار حداکثری» هراسان شده‌اند. مؤسسه دفاع از دموکراسی‌ها در مقاله‌ای از ضرورت بازاندیشی رژیم صهیونیستی در روابطش با چین سخن می‌گوید[۱۱]. نویسندگان تأکید می‌کنند که رژیم اشغال‌گر قدس نباید به خاطر برخی منافع اقتصادی با چین، رابطه مساعد با ایالات متحده را متزلزل سازد. زیرا چین اگر محبور به انتخاب شود، بی‌شک ایران را بر این رژیم ترجیح می‌دهد. پس پیشنهاد می‌کنند که با گسترش روابط با رقبای چین مانند هند و ژاپن، خلأ چین را پُر کند. در عین حال که ولی نصر، مشاور وزارت خارجه آمریکا در خصوص ایران در دوران اوباما مدعی است چین با توافق  با ایران درصدد بازی با این کارت در رقابت‌های گسترده‌تر جهانی با آمریکاست[۱۲]. جاناتان‌فولتن، استاد علوم سیاسی دانشگاه زاید در ابوظبی نیز طی یادداشتی در شورای آتلانتیک به این نکته پرداخت که چین در کنار ایران، روابط مساعدی نیز با سعودی و امارات دارد[۱۳]. از این مقاله برداشت می‌شود که مزیت راهبردی چین در غرب آسیا همین ارتباط مساعد با دو جبهه رقیب یعنی محورهای ایران و عربستان است. به همین دلیل مانور نظامی مشترک با ایران در خلیج فارس و یا همکاری‌های امنیتی مشترک در زمینه ضدتروریسم و یا مبارزه با قاچاق نیز حساسیت دولت‌های عربی را برنمی‌انگیزاند.

 

اروپا

اندیشکده شورای روابط خارجی اروپایی در مقاله‌ای بیان می‌کند که رفتار اقتدارگرایانه چین پس از همه‌گیری کرونا سبب هشیاری آلمان، فرانسه و بریتانیا شده و اتحادیه اروپا را نسبت به تبعات توسعه‌طلبی‌های چین در این قاره هشیارتر کرده است[۱۴]. آنان گمان می‌کردند چین به دلیل تمایل به تجارت جهانی و راهبردهای چندجانبه در سیاست خارجی، خطر چندانی برای لیبرال‌دموکراسی غرب ندارد ولی تلاش‌های چین در حوزه دیپلماسی عمومی معطوف به ترویج الگوی تصمیم‌گیری اقتدارگرایانه‌اش در جریان کرونا، آن تصورات را بر هم زده است. به همین دلیل رسانه‌های اروپایی و آمریکایی بیش‌ازپیش بر طبل چین‌هراسی کوبیدند و توانستند افکار عمومی کشورهای اروپای مرکزی و غربی را تا حدی همراه کنند ولی در اروپای شرقی و جنوبی توفیق کمتری داشتند. نتایج نظرسنجی اندیشکده مذکور این تفاوت‌ها را نشان می‌دهد.

آمریکای لاتین و آفریقا

سرمایه‌گذاری چین در آمریکای لاتین که پیش‌تر صرفاً اهداف اقتصادی داشت، در پرتو افزایش تنش‌ها با آمریکا، وجهه سیاسی و حتی امنیتی یافته است. زیرا دولت چین در مقابل ادعاهای آمریکا نسبت به دریای چین جنوبی و حضورش در مرزهای آبی این کشور، نفوذ در آمریکای لاتین را پاسخی مناسب تلقی می‌کند. در این میان دولت‌های چپ‌گرای بولیوی، کوبا و ونزوئلا که گزینه‌های کمتری برای توسعه روابط با غرب دارند، بیشتر به سمت جلب فرصت‌های سرمایه‌گذاری چین پیش رفته‌اند. در عین حال که چین اکنون بزرگ‌ترین شریک تجاری برزیل، پرو، آرژانتین، شیلی و اوروگوئه نیز هست. اندیشکده بروکینگز طی یادداشتی واردات نفت، فلزات و مواد غذایی در برابر سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی مانند جاده، بنادر، راه‌آهن، فناوری اطلاعات، کشاورزی و خودرو را در کنار تصاحب بازارها با صادرات کالاهای اساسی، تجارت پُرسود چین در این منطقه خوانده است[۱۵]. طبق این مقاله، حجم تجارت چین با این منطقه از ۱۲ میلیارد دلار در ۲۰۰۵ به ۳۱۵ میلیارد دلار در ۲۰۱۹ افزایش یافته است. رسانه‌های آمریکایی تلاش بسیاری کرده‌اند تا افکار عمومی کشورهای آمریکای لاتین را از چین دور کنند و سرمایه‌گذاری‌های این دولت را عامل فساد و نابرابری‌های اقتصادی عنوان نمایند ولی طبق آخرین نظرسنجی مؤسسه پیو در ۲۰۱۹ در برزیل و مکزیک، دیدگاه‌های مثبت در قبال چین بر دیدگاه‌های منفی غلبه داشته و در آرژانتین نیز تقریباً برابر بودند.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

چین مؤلفه‌های مناسبی نیز برای افزایش عمق راهبردی در قاره آفریقا دارد. آرمان همبستگی کشورهای جنوبِ اقتصادی در برابر محور کشورهای مدرن غربی و فقدان سابقه استعماری چین در این قاره در مقایسه با اروپا و آمریکا سبب می‌شود دولت‌های نیازمند و محروم این قاره، تمایل بیشتری به همکاری با جمهوری خلق چین نشان دهند. به‌خصوص از آن جهت که تقویت حضور چین در این قاره می‌تواند آمریکا را تحریک کند که در رقابت با چین، امتیازات اقتصادی بیشتری در قراردادها و پروژه‌های تجاری و توسعه‌ای به این کشورها بدهد. مؤلفه مهم‌تر اینکه چین بنا به معیارهای ایدئولوژیک هم‌چون دموکراسی‌خواه/ استبدادی یا سکولار/اسلام‌گرا به تقسیم‌بندی دولت‌های هدف نمی‌پردازد. در حالی که این موارد از محدودیت‌های غرب محسوب می‌شود[۱۶]. نکته آن است که اگر آمریکا قصد کند از اهرم نظامی برای تحدید موقعیت چین در آفریقا استفاده کند، بهانه توسعه توان نظامی چین در ژئوپلتیک‌های متنوع جهانی را به این کشور داده و سطح تعارض را افزایش می‌دهد.

 

جمع‌بندی

اختلافات آمریکا و چین به مرور از رقابت‌های اقتصادی به تضادهای ژئوپلتیک در خصوص تایوان، هنک‌کنگ، تبت و دریای چین جنوبی و حتی ایدئولوژیک بر سر تقابل دو الگوی زمامداری دموکراتیک یا اقتدارگرایانه بدل می‌شود. این مسأله با توجه به رشد اقتصادی مداوم چین ناگزیر بوده است. بنابراین صرفاً نمی‌توان آن را به خطاهای دولت ترامپ در سیاست خارجی نسبت داد ولی بی‌شک رفتار مذبذب دستگاه دیپلماسی ایالات متحده، نقش کاتالیزوری مهم در این رابطه ایفا کرده است. جنگ سرد جدید هیچ شباهتی به دوقطبی بلوک غرب و شرق در دوران شوروی ندارد. چین از ادعاهای برابری‌خواهانه کمونیستی دست شسته و با همان روش‌مندی سرمایه‌داری به مصاف غرب رفته است. پیروزی بایدن یا ترامپ نیز صرفاً تاکتیک‌های این منازعه را تغییر می‌دهد و احتمالاً بیشترین متغیری که از این تغییر متأثر می‌شود، روسیه باشد. در صورت پیروزی دوباره ترامپ و تداوم رویکردهای سخت‌گیرانه و یک‌جانبه در کنار اقدام به دخالت در امور داخلی چین، احتمال تقویت ائتلاف راهبردی چین با روسیه بیشتر است. ولی بازگشت سیاست خارجی آمریکا به دوران اوباما و بهره‌مندی از تاکتیک‌های جنگ نرم و دیپلماسی عمومی قوی‌تر در کنار تأکید بر حل اختلافات از مجاری گفت‌وگوهای مداوم با چین، فاصله پکن با مسکو افزایش خواهد یافت. به‌خصوص که دولت احتمالی بایدن برخلاف رویه دولت ترامپ رفتار خواهد کرد که با افزایش بی‌رویه فشار بر مخالفان آمریکا، جای پای چین را بازتر کرده است.

 

منابع

[۱] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/05/06/2315473/

[۲] https://www.defenseone.com/ideas/2020/07/democrats-are-allowing-trump-frame-debate-china/167247/

[۳] https://www.brookings.edu/blog/order-from-chaos/2020/07/27/pompeos-surreal-speech-on-china/

[۴]https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/2020-06-09/how-hegemony-ends/

[۵] https://www.atlanticcouncil.org/blogs/new-atlanticist/singapores-prime-minister-has-a-message-for-the-us-dont-choose-china-confrontation-or-asia-withdrawal/

[۶] https://www.cnas.org/publications/commentary/chinas-military-capabilities-are-gaining-on-the-u-s-the-pentagon-needs-to-take-bold-steps/

[۷] https://www.cnas.org/publications/commentary/make-china-the-explicit-priority-in-the-next-nds

[۸] https://www.defenseone.com/ideas/2020/07/need-new-china-policy-middle-east/167258/

[۹] https://warontherocks.com/2020/07/has-trump-driven-china-and-iran-together/?utm_source=tw&utm_medium=social_owned

[۱۰] https://www.csis.org/analysis/chinas-influence-japan-everywhere-yet-nowhere-particular

[۱۱] https://www.fdd.org/analysis/2020/07/26/with-a-potential-iran-china-deal-time-for-israel-to-reassess-its-policy/

[۱۲] https://www.project-syndicate.org/commentary/china-iran-deal-implications-for-us-foreign-policy-by-vali-nasr-and-ariane-tabatabai-2020-07?

[۱۳] https://www.atlanticcouncil.org/blogs/menasource/iran-isnt-the-only-middle-eastern-country-in-a-unique-partnership-with-china/

[۱۴] https://www.ecfr.eu/article/commentary_china_europe_and_covid_19_headwinds

[۱۵] https://www.brookings.edu/research/china-and-latin-america-a-pragmatic-embrace/

[۱۶]https://www.realcleardefense.com/articles/2020/07/27/options_for_african_nations_regarding_economic_collaboration_with_the_us_and_china_115500.html

ارسال دیدگاه