یک‌سال پس از ترور فرودگاه بغداد؛ گسست یا تداوم در سیاست منطقه‌ای ایران؟

پرسش مهمی که اکنون و پس از گذشت یک سال از ترور فرودگاه بغداد می‌توان طرح کرد این است که آیا سیاست‌های منطقه‌ای ایران نسبت به دوره پیشاترور تغییر محسوس و رادیکالی داشته است؟

اندیشکده راهبردی تبیین- بامداد ۱۳ دیماه ۱۳۹۸، با ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس و همراهان از سوی ایالات متحده آمریکا، یکی از مهم‌ترین رویدادهای سال در منطقه و حتی جهان اتفاق افتاد. فارغ از بحث گسترده درباره این رویداد، به نظر می‌رسد تغییر یا تضعیف سیاست‌های منطقه‌ای ایران، یکی از مهم‌ترین اهداف آمریکا از ترور فرودگاه بغداد بوده است. از این‌رو پرسش کلیدی و مهمی که اکنون و پس از گذشت یک سال از این ترور، می‌توان طرح کرد این است که آیا سیاست‌های منطقه‌ای ایران نسبت به دوره پیشاترور تغییر محسوس و رادیکالی داشته یا همچنان در وضعیت تداوم قرار دارد؟

برای پاسخ به این پرسش باید تحولات گوناگون منطقه غرب آسیا را مورد ارزیابی قرار داد. پرونده عراق، سوریه، یمن، لبنان و فلسطین ازجمله مهم‌ترین موضوعاتی هستند که سیاست منطقه‌ای ایران با آن‌‌ها گره خورده است. با این حال و با توجه به مجموعه‌ای از عوامل ازجمله اهداف آمریکا از ترور و کیفیت متفاوت برخی پرونده‌های منطقه‌ای، به نظر می‌رسد برای پاسخ به پرسش اصلی این یادداشت، باید به بررسی اجمالی پرونده‌های عراق، سوریه و لبنان پرداخت.

 

 

عراق:

عراق، سیاست داخلی پیچیده‌ای دارد. از سال ۲۰۱۹ و با آغاز اعتراضات در این کشور و حرکت آمریکا به سمت افزایش تنش با ایران، بر پیچیدگی‌های تحولات این کشور افزوده شد. روند پویش‌ها و تحولات سیاسی و امنیتی پساترور، نشان می‌دهد برخی تغییرات در سیاست ایران در قبال عراق به وجود آمده که مهم‌ترین آن را می‌توان در نخست‌وزیری مصطفی الکاظمی به عنوان یک چهره نزدیک به آمریکا در این کشور قلمداد کرد.

به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها برای پیشبرد راهبرد فشار حداکثری و تضعیف نفوذ منطقه‌ای ایران، یک راهبرد چند وجهی در عراق را علیه ایران طراحی و اجرا کردند که هدایت اعتراضات مردمی به سمت استعفای نخست‌وزیر، ترور فرودگاه بغداد، برخی حملات پراکنده به نیروهای مقاومت و نخست‌وزیری الکاظمی بخشی از آن بوده است. در این راهبرد، ترور سردار سلیمانی، تاحدودی توانست آمریکا را به بخشی از اهداف خود که کاهش نفوذ ایران در ساختار قدرت عراق است، برساند. با این وجود اما به باور نگارنده، آنچه ایران را به پذیرش نخست‌وزیری الکاظمی سوق داد، بیش از آنکه رویداد تروریستی فرودگاه بغداد باشد، شکل‌گیری یک درک جدید از تحولات عراق پسااعتراضات در میان حداقل بخشی از تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی است.

بنابراین به نظر می‌رسد رضایت ایران به نخست‌وزیری فردی مانند الکاظمی و تأکید بر حمایت از وی تاکنون را می‌توان تغییر در سیاست ایران در قبال عراق -البته با تحلیل‌های متفاوتی از چرایی آن- دانست. اما با توجه به سیالیت عرصه سیاسی عراق و روابط همچنان مستحکم ایران با گروه‌های مقاومت در این کشور، امکان بازگشت به سیاست پیشین همچنان برای تهران ممکن است که البته نقش متغیرهایی چون انتخابات پارلمانی آینده، نحوه کنشگری برخی بازیگران داخلی مانند مقتدی صدر و نوع مواجهه دولت آتی آمریکا با پرونده عراق در تحولات آتی اثرگذار است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

سوریه:

تغییر یا تداوم در سیاست منطقه‌ای ایران در پرونده سوریه را باید نسبت به اهداف جمهوری اسلامی در این کشور ارزیابی کرد. ایران در دهه‌های اخیر به دلایل متعدد که خارج از موضوع این یادداشت محسوب می‌شود، کمتر به دنبال ایجاد گروه‌های مقاومت یا حضور نظامی گسترده در سوریه بوده است. با آغاز منازعه در سوریه، جلوگیری از سقوط بشار اسد و به قدرت رسیدن جریان‌های ضد جمهوری اسلامی در وهله نخست و حفظ نفوذ سیاسی در سوریه برای تداوم ارتباط با فلسطین و لبنان به مرکز ثقل سیاست ایران در این کشور تبدیل شد.

این اهداف پیش و پس از ترور سردار سلیمانی، همچنان بخش اصلی سیاست منطقه‌ای ایران در قبال سوریه است. هرگونه تحولی ازجمله خروج برخی نیرو‌های وابسته به ایران از سوریه، اساسا تابعی از تحولات میدانی سوریه و توانایی‌های مالی ایران است و پیش و پس از ترور فرودگاه بغداد، گسستی در آن مشاهده نمی‌شود. مسئله پاسخ به حملات رژیم صهیونیستی به سوریه نیز اساساً به تصمیم‌گیری دولت بشار اسد وابسته است که طبیعتاً مؤلفه روابط دمشق-مسکو از یک‌سو و مسکو-تل‌آویو از سوی دیگر در آن دخالت دارد. به همین دلیل سیاست سوریه و حتی ایران پیش و پس از ترور سردار سلیمانی در قبال این حملات تغییری نداشته است.

لبنان:

در لبنان اما مدت‌هاست که سیاست به مرحله قفل‌شدگی رسیده است. آمریکا و عربستان مخالف هرگونه حضور حتی حداقلی حزب‌الله در دولت هستند و طرح‌های فرانسه نیز نمی‌تواند گره کور تشکیل دولت را بگشاید. به نظر می‌رسد حضور بازیگری چون حزب‌الله که در عرصه رسمی و عمومی لبنان، اثرگذار است و رابطه سیستمی این بازیگر با تهران، چندان تابعی از کارگزار سیاست منطقه‌ای ایران نیست. بنابراین در لبنان نیز اگر تغییراتی در سیاست‌های ایران اتفاق افتاده باشد -که شواهدی برای آن در دسترس نیست- در چارچوب منازعه ایران و آمریکا و شرایط دشوار لبنان خواهد بود، نه رویداد فرودگاه بغداد.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

نتیجه‌گیری

یک‌سال پس از ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همراهان در فرودگاه بغداد، یک پرسش مهمی که می‌توان طرح کرد این است که آیا سیاست ایران در قبال تحولات مهم و اساسی در غرب آسیا دستخوش تداوم بوده یا گسست‌هایی رادیکال در آن اتفاق افتاده است. بررسی اجمالی پرونده‌های مهم منطقه‌ای نشان می‌دهد در سطح کلان، گسستی در سیاست‌های ایران در غرب آسیا به وقوع نپیوسته است یا حداقل اینکه نمی‌توان به صورت روشن، تغییرات جدی و مهمی را مشاهده کرد که علت آن، ترور فرمانده ایرانی محور مقاومت بوده باشد. با این وجود به نظر می‌رسد به دلیل روابط گسترده شخصی سردار سلیمانی با رهبران و نیروهای نزدیک به ایران در سراسر منطقه، احتمالا برخی تحولات در این حوزه به وقوع پیوسته باشد که در سطح فردی و خُرد قابل ارزیابی است و نمی‌تواند گسست یا تضعیف در سیاست‌های منطقه‌ای ایران محسوب شود.

 

ارسال دیدگاه