چالش‌های همکاری‌های چین و روسیه برای دولت بایدن

تداوم همکاری‌های چین و روسیه در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی و سیاسی، معضلاتی را برای دولت بایدن در پی خواهد داشت که درصدد بازیابی رهبری جهانی آمریکاست.

اندیشکده راهبردی تبیین- مسأله ائتلاف چین و روسیه در برابر هژمونی آمریکا، از چالش‌های اصلی ایالات متحده در سال‌های اخیر بوده است. نکته‌ای که عمده توجه و تمرکز نخبگان تصمیم‌ساز در آمریکا را به خود مشغول داشته است. روند روبه‌رشد همراهی این دو دولت علیه امریکا در دوران ترامپ به واسطه سیاست «اول آمریکا»ی این دولت، تسریع یافت. با این حال دولت بایدن قصد دارد اولاً با تنظیم دوباره روابط آمریکا و متحدانش جبهه متحدی در برابر این دو قدرت ضدهژمون غرب، شکل دهد و ثانیاً با روش‌های مختلف درصدد شکاف و اختلاف در این ائتلاف برآید. این یادداشت به بررسی این مسأله می‌پردازد که تداوم این همکاری‌ها در سه حوزه نظامی، اقتصادی و سیاسی چه چالش‌هایی برای آمریکا خواهد داشت و دورنمای مقابله دولت بایدن با این مشکلات، چه خواهد بود؟

 

زمینه‌های همکاری

فروپاشی شوروی، تصور شکل‌گیری جهان تک‌قطبی به محوریت آمریکا را ایجاد کرد. بازسازی روسیه از خاکستر شوروی، به زمان زیادی نیاز داشت. چین نیز که در مسیر رشد اقتصادی قرار گرفته بود، برای تداوم مسیر نیازمند ثبات بود. هژمونی غرب بر فضای روابط بین‌الملل پس از جنگ سرد، به‌تدریج چین و روسیه را به یکدیگر نزدیک کرد. ابتدای دهه ۱۹۹۰ بر حل مشکلات مرزی همت گماشتند. در میانه این دهه، روابط تجاری سرعت گرفت و مبادله تسلیحاتی از مبدأ روسیه به مقصد چین نیز آغاز شد. تشکیل سازمان همکاری شانگهای در ۱۹۹۶ نقطه عطف مهمی در همکاری‌های چندجانبه با محوریت این دو دولت بود که سطح روابط را به استراتژیک ارتقا داد. استقرار پوتین در کرملین به رشد روابط دوجانبه سرعت بخشید. چنانچه حجم تجارت دوجانبه از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹، بیش از ۶ برابر شد. همکاری‌های مهم در حوزه انتقال نفت و گاز از روسیه به چین، بُعد دیگری از روابط مؤثر دو کشور طی دهه ۲۰۰۰ بوده است[۱]. به‌مرور و با توسعه توان اقتصادی چین و قدرت نظامی روسیه، فضا برای رویکرد توسعه‌طلبانه در سیاست خارجی این دو کشور بیش‌ازپیش فراهم شد که سه عامل زیر نیز در تسریع آن بی‌تأثیر نبود.

 

 

حادثه ۱۱ سپتامبر: سیاست خارجی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر به سوی تمرکز بر آسیای غربی سوق یافت. در عین حال که هزینه‌های انسانی و اقتصادی اشغال و سپس مدیریت جنگ داخلی در افغانستان و عراق، سبب تضعیف سیاست خارجی ایالات متحده شده و رویکردهای انزواگرایانه را در سطح افکار عمومی و بخشی از نخبگان سیاسی ترغیب کرد که نمونه‌های آن را در تأثیر شعار «پایان جنگ‌های بی‌پایان» در پیروزی اوباما و ترامپ می‌توان دید.

بحران مالی بزرگ: وقوع بحران مالی ۲۰۰۸ در آمریکا و اروپا و کشورهای متحد یا وابسته به آنان، تأثیر قابل توجهی در کاهش توان اثرگذاری جبهه غرب بر رویدادهای جهانی داشت. این بحران در کنار هزینه‌های بالای سیاست‌های مداخله‌جویانه آمریکا، رویکردهای انزواگرایانه را در برخی نخبگان سیاسی ایالات متحده تقویت کرد.

سیاست خارجی ترامپ: علاوه بر ناکامی‌های کلان در سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا که در سقوط متحدان در قیام‌های عربی و گسترش نفوذ محور مقاومت پس از شکست داعش خودنمایی می‌کند، سیاست خارجی پُرنوسان و نامنسجم ترامپ نیز که بر مبنای روابط فردی وی و نزدیکانش استوار بود، مانع تمرکز آمریکا و کشورهای غربی بر راهبردهای تهاجمی چین و روسیه چه در سطح ژئوپلتیک پیرامون نزدیک‌شان و چه روابط بین‌الملل بوده است.

 

چالش‌های آمریکا

همکاری چین و روسیه به عنوان دو قدرت مهم غیرغربی در سطح جهانی، تبعات جدی برای هژمونی جبهه لیبرال‌دموکراسی با محوریت آمریکا در ابعاد سخت، نیمه‌سخت و نرم دارد و توسعه نفوذ جهانی ایالات متحده را به خطر می‌اندازد. این مسأله در نظرات بسیاری از اندیشمندان آمریکایی طی سال‌های اخیر منعکس شده است. برژینسکی بیان داشته که مرکز ثقل سیاسی و اقتصادی جهان در حال حرکت از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام است. فرید زکریا در «جهان پساآمریکایی» از جابجایی قدرت به سوی قدرت‌های نوظهور اقتصادی سخن می‌گوید. هانتینگتون معتقد است دوران جهان تک‌قطبی به سر آمده و میرشایمر نبرد میان چین و آمریکا را گریزناپذیر توصیف کرده است[۲]. مهم‌ترین چالش‌های این هم‌افزایی برای آمریکای امروز را در سه محور نظامی(سخت)، اقتصادی(نیمه‌سخت) و الگوی حکمرانی(نرم) می‌توان برشمرد[۳].

نظامی: چین از روابط با مسکو برای تکمیل خلأهای نظامی‌اش استفاده می‌کند تا علناً موقعیت نظامی آمریکا در حوزه‌های ژئوپلتیک شرق آسیا را به چالش بکشد. روسیه در حال حاضر سیستم‌های تسلیحاتی پیشرفته‌ای با قابلیت دفاع هوایی، ضدکشتی و زیردریایی برای تقویت ارتش جمهوری خلق چین ارائه می‌کند تا ایالات متحده را از حیاط خانه خود دور نگه دارد. این دو همچنین در حال افزایش همکاری‌های فناوری هستند که در نهایت می‌تواند به آنها اجازه دهد سریع‌تر از آمریکا نوآوری‌های نظامی و امنیتی را به دست آورند. زیرا از یک‌سو بودجه دفاعی آمریکا به دلایل بحران‌های اقتصادی تحت فشار قرار دارد و اختلاف‌نظرها پیرامون دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه بر سر این مسأله در کنگره خودنمایی کرده و از سوی دیگر سیاست‌های مداخله‌جویانه‌اش در عراق، افغانستان و سوریه نیز با ناکامی مواجه شده است. اولویت‌بندی تیم سیاست خارجی بایدن بر دیپلماسی به جای ابزارهای سخت، نشان از همین محدودیت‌ها دارد و این فضا را برای توسعه‌طلبی‌های چالش‌برانگیز چین و روسیه فراهم‌تر می‌کند.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

اقتصادی: همکاری‌های پکن و مسکو، اهرم‌های اقتصادی سیاست خارجی آمریکا مانند تحریم، کنترل صادرات یا هژمونی در نهادهای بین‌المللی اقتصادی مانند سازمان تجارت جهانی را با معضل روبرو خواهد ساخت. این همکاری اگر به شبکه‌ای از کشورهای تحت هجمه آمریکا وصل شود، می‌تواند حصاری در برابر ابزارهای اجبارآمیز اقتصادی بسازد که مداخله‌جویی‌های ایالات متحده را مانع شود. برای مثال توافق‌های دو یا چندجانبه استفاده از ارزهای بومی و تقویت روابط بین‌بانکی چین و روسیه، از مهم‌ترین اقدام‌هایی است که در صورت توسعه به دولت‌های غیرغربی، هژمونی اقتصادی دلار را خدشه‌دار خواهد ساخت. این مسأله اکنون که دولت بایدن با تبعات اقتصادی کرونا دست‌به‌گریبان است و از سوی دیگر چشم‌انداز رشد اقتصادی و اشتغال در ایالات متحده مبهم می‌نماید، بیش‌ازپیش رخ خواهد نمود. به‌ویژه که چین با مهار کرونا توانسته موقعیت برتری برای گسترش نفوذ خود بیابد.

الگوی حکمرانی: هم‌سویی روسیه و چین خطرات قابل توجهی برای ارزش‌های آمریکایی دارد. تقویت دولت‌ها و رهبران غیرلیبرال در حوزه‌های پیرامونی‌شان مانند حمایت روسیه از بلاروس و یا چین از کره شمالی در کنار حمایت‌ها از یکدیگر در برابر ادعاهای حقوق‌بشری غرب در مجامع جهانی، از نمونه‌های این امر است. دولت بایدن که اولویت بیشتری به مسائل حقوق‌بشری و ارزش‌های دموکراتیک می‌دهد، با این بحران روبروست که روایتی از الگوی حکم‌رانی مقتدر و تمرکزگرا از سوی این دو دولت به‌خصوص درباره غلبه بر کرونا منتشر شود که ارزش‌مندی الگوی لیبرال‌دموکراسی را با چالش روبرو سازد. چالشی که بخشی از آن را نیز به دلیل بی‌توجهی ترامپ به این ارزش‌ها در دوران حکمرانی‌اش از جمله قتل جرج‌فلوید توسط پلیس آمریکا و تشنج‌ها و آشوب‌های پس از انتخابات، به ارث برده است. هم‌چنین چین در جریان مقابله با اعتراض‌های اخیر در هنک‌کنگ و روسیه مقابله با حامیان ناوالنی، دغدغه مشترکی در برابر اظهارات و مواضع مداخله‌جویانه آمریکایی‌ها دارند.

 

دورنمای سیاست آمریکا

بایدن در ایام تبلیغات انتخاباتی‌اش در گفت‌وگو با شورای روابط خارجی، راهبرد اصلی‌اش در برابر توسعه‌طلبی‌های هر دو دولت چین و روسیه را «بازیابی متحدان» عنوان کرده بود. محور سیاست آمریکا در برابر روسیه، تقویت ناتوست. حمایت از عضویت گرجستان و اوکراین در این ائتلاف نظامی، افزایش سرمایه‌گذاری مالی و نیروهای انسانی ناتو در اروپای شرقی و به طور خاص تلاش برای تسلیح اوکراین به هدف بازپس‌گیری شبه‌جزیره کریمه، از مهم‌ترین سیاست‌های آمریکا در مقابل روسیه است. در برابر چین نیز بر تقویت حضور نظامی در آب‌های اقیانوس آرام و بهبود اتحاد و همکاری با ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، اندونزی و هند تأکید کرد[۴].

در پاییز ۱۳۹۹، کنگره آمریکا طرحی تحت عنوان «ابتکار عمل بازدارندگی اقیانوس آرام» تصویب کرد که بودجه‌ای را به عملیات‌ها در اقیانوس آرام برای مقابله با چین اختصاص می‌دهد. این قانون مشابه «ابتکارعمل بازدارندگی اروپایی» است که پس از بحران اوکراین، برای مقابله با روسیه تعیین شد[۵]. دولت بایدن با اجرای این طرح درصدد عملیات‌ها و مانورهای مشترک نظامی با متحدانش در دریای چین جنوبی و هم‌چنین ایجاد بازدارندگی در برابر اقدام‌های چین علیه هنک‌کنگ و تایوان برخواهد آمد.

حضور سفیر تایوان در مراسم تحلیف بایدن، موضع‌گیری بلینکن علیه سیاست چین درباره اویغورها، ابراز نگرانی بایدن درباره هنک‌کنگ در تماس تلفنی با شی‌جی‌پینگ و الزام دانشگاه‌ها و مؤسسات آمریکایی به افشای مفاد قراردادهای‌شان با مراکز مشابه در چین، از جمله اقداماتی است که نشان می‌دهد دولت بایدن عزمش را برای مقابله با پکن جزم کرده است[۶]. نکته آن است که تیم سیاست خارجی بایدن به‌ویژه بلینکن، تأکید داشته‌اند که آمریکا درصدد رقابت تؤأم با همکاری با چین است[۷]. ولی مدیریت این رقابت و جلوگیری از تشدید آن به سطح خصومت، کار آسانی نیست. زیرا چین در عین تداوم نفوذ اقتصادی‌اش، به طور جدی درصدد تقویت توان‌مندی‌های نظامی‌اش برای مقابله با تهدیدات احتمالی آمریکا و متحدانش در حوزه پیرامونی مانند تایوان، هنک‌کنگ، تبت و دریای چین جنوبی برآمده است. جلوگیری از تشدید خصومت با چین، زمانی دشوارتر خواهد بود که همکاری چین و روسیه علیه منافع آمریکا، افزایش نیز بیابد. به همین دلیل برخی تحلیل‌گران، اختلاف‌افکنی میان این دو کشور و جلب روسیه به سمت غرب را به عنوان راهکار مهمی در مقابله با چین، عنوان کرده‌اند. این همان راهکاری است که پیش‌تر نیکسون در جلب همکاری چین علیه شوروی به کار برده بود. تراز تجاری نابرابر، اختلافات مرزی در شرق روسیه و شمال چین، اختلاف منافع در آسیای میانه و قطب شمال، اختلافات تمدن‌های کنفوسیوسی چین با مسیحیت ارتدکس روسی و ریشه‌های گرایش‌های لیبرالی در نسل جوان روسیه، از مواردی است که آمریکا می‌تواند روی آن تمرکز کند[۸].

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

تأثیر بر سیاست خارجی ایران

تجدید رقابت قدرت‌های غرب و شرق، گرچه در مبنایی غیرایدئولوژیک‌تر از جنگ سرد و بیشتر معطوف به نوعی رویکرد عمل‌گرایانه‌تر از سوی چین و روسیه، فرصت‌هایی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی خواهد داشت. یک فرصت، تقویت همکاری‌های سه‌جانبه با چین و روسیه در برابر اقدام‌های مداخله‌جویانه آمریکا در منطقه آسیای غربی است. این مسأله با توجه به نوع سیاست خارجی چین و روسیه، تبعات کمتری برای محور ضداستکباری و ضدصهیونیستی خواهد داشت. در عین حال که اقتضائاتی از جمله در زمینه نوع رابطه با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و حتی نوع نگرش به حل مسأله فلسطین دارد. فرصت دیگر اینکه با توجه به سیاست «بازیابی متحدان» از سوی بایدن و تشدید رقابت قدرت‌های شرقی و غربی، ایران می تواند با ایجاد و تعمیق روابط با بلوک های اقتصادی جهان مانند آ. سه. آن، به تنوع‌بخشی به روابط مالی و تجاری‌اش بپردازد. زیرا می‌تواند امتیازهای مناسبی با توجه به موقعیت ژئوپلتیک کم‌نظیر در مرکز آسیای غربی اخذ کند. طبیعی است هر گونه غلطیدن به یک‌سوی این رقابت‌ها، نه‌تنها منافعی را در سیاست خارجی ایران سرریز نخواهد کرد، بلکه تبعاتی برای رویکرد مستقل ایران در عرصه بین‌المللی خواهد داشت.

 

منابع

[۱] محسن شریعت‌نیا؛ روابط چین و روسیه، به سوی ائتلاف؛ مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا، سال چهارم، شماره چهارم، بهار و تابستان ۱۳۸۸

[۲] زیبا فرزین‌نیا؛ جابجایی قدرت‌های جهانی مشخصه‌ها و سناریوها؛ فصل‌نامه سیاست خارجی؛ سال ۲۴؛ شماره دوم؛ تابستان ۱۳۸۹

[۳] مرکز امنیت نوین آمریکا؛ پیمایش تعمیق همکاری روسیه و چین؛ ۲۵ دی ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی در

https://www.cnas.org/publications/reports/navigating-the-deepening-russia-china-partnership

[۴] سیاست خارجی بایدن؛ شورای روابط خارجی؛ قابل دسترسی در

https://www.cfr.org/election2020/candidate-tracker

[۵] جان‌اسچوس؛ حرکت فراتر از چین در آن‌سوی پاسیفیک؛ اندیشکده مطالعات راهبردی و بین‌المللی؛ ۲۴ بهمن ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی در

https://defense360.csis.org/moving-beyond-china-china-china-in-the-indo-pacific/

[۶] چاد وولف؛ مار خاموش: تأثیر چین بر دانشگاه‌های آمریکا؛ نشنال‌اینترست؛ ۲۴ بهمن ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/feature/silent-serpent-why-china%E2%80%99s-influence-us-universities-has-gone-unnoticed-178418

[۷] بونیه‌کریست؛ راهبرد بایدن برای چین ریسک بیش از حد دارد؛ نشنال‌اینترست؛ ۴ اسفند ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی در

https://nationalinterest.org/blog/skeptics/joe-biden%E2%80%99s-china-strategy-risks-going-too-%E2%80%98extreme%E2%80%99-178638

[۸] دیوید کین؛ چگونه می‌توان دوره جدیدی برای روسیه ترسیم کرد؛ نشنال‌اینترست؛ ۳۰ بهمن ۱۳۹۹؛ قابل دسترسی در

https://www.nationalinterest.org/feature/how-chart-new-course-russia-178416

ارسال دیدگاه