اندیشکده راهبردی تبیین- تحولات در کشورهای حاشیه خلیج فارس در سالی که گذشت، شاهد رویدادهای مهم و تاثیرگذاری چه در سطح محیط امنیتی شورا و چه در سطح منطقه غرب آسیا بود. در این سال کشورهای شورا با محوریت عربستان پس از سه سال و نیم به محاصره قطر پایان دادند و توافق آشتی امضا کردند. از سویی دو کشور امارات و بحرین توافق عادیسازی روابط با این رژیم امضا کردند. اما پیروزی بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و استقرار دولتی جدید عملاً به ماه عسل روابط برخی کشورهای خلیجی با آمریکا پایان داد و فصل جدیدی در روابط میان آنها گشوده شد؛ فصلی که با لغو و توقف قراردادهای بزرگ تسلیحاتی با امارات و سعودی آغاز شده و با اعلام پایان حمایت از جنگ یمن به اوج خود رسیده است. همچنین در سالی که گذشت حاکمان دو کشور معتدل منطقه یعنی کویت و عمان درگذشتند و بررسی سوابق و مواضع جانشینان آنها حاکی از آن است که تغییر کلانی در سیاستهای این دو کشور با ثبات منطقه ایجاد نخواهد شد.
۱- بحران در شورای همکاری خلیج فارس و آشتی قطر با کشورهای محاصرهکننده
بحران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در سال ۹۹ در حالی وارد چهارمین سال خود شد که همچنان هیچ نشانهای مبنی بر بهبود و حل و فصل بحران قابل مشاهده نبود. کشورهای چهارگانه محاصره کننده همچنان بر تحقق شروط ۱۳ گانه خود تأکید میورزیدند و دولت قطر نیز حاضر به پذیرش آن نبود. قطر عملاً با حمایتهای کشورهای دوست خود (ترکیه و ایران) و تدابیر خویش موفق شده بود تا حد زیادی بر سختیهای محاصره و تحریم فائق آید و شرایط عادی و با ثباتی برای خود فراهم کند. بر این اساس اصراری برای ایجاد توافق، در اظهارات حاکمان دوحه قابل مشاهده نبود. اما ناگهان ورود یک متغیر جدید به این بحران موجب تغییر در معادله آن شد و آن چیزی جز پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نبود. کشورهای اصلی محاصرهکننده قطر یعنی عربستان و امارات همه پروژههای منطقهای خود از جمله محاصره قطر را با پشتیبانی و حمایت کامل دولت ترامپ انجام داده بودند و با اعلام نتایج رسمی انتخابات مشخص شد دیگر آن حمایت و پشتیبانی وجود نخواهد داشت. در عین حال بنا بود دولتی در آمریکا بر سرکار آید که به صراحت علیه دولت سعودی و سیاستهای او در مبارزات انتخاباتی سخن گفته و بر لزوم مقابله با عربستان تاکید نموده است. لذا صحنه بحران کشورهای شورای همکاری به طور کلی دگرگون شد. بر این اساس حاکمان سعودی به این جمعبندی رسیدند تا پیش از روی کار آمدن دولت بایدن، بحران شورای همکاری را با دادن امتیازات کمتر و از سویی شرایط مطلوبتر حل و فصل نموده و آشتی را رقم بزنند. از طرفی ایجاد شورای همکاری خلیج فارس یکپارچه و هماهنگ با محوریت عربستان که بتواند در دوره جدید در مواجهه با طرفهایی مانند آمریکا یا ایران صفآرایی کند، از انگیزهها و اهداف پذیرش این آشتی از سوی عربستان بود.
در کنار این مسئله پرداختن به نقش رژیم صهیونیستی نیز حائز اهمیت است. بهنظر میرسد رژیمصهیونیستی از طراحان اصلی و پشتپرده این توافق است که حضور کوشنر به عنوان نماینده آمریکا در مراسم توافق در العولای عربستان از نشانههای آن است. این رژیم پس از موفقیت در اجرای پروژه عادیسازی روابط با برخی کشورهای عربی، ظاهراً بنا دارد دو محور اخوانی با محوریت قطر و ترکیه و محور ارتجاعی با محوریت عربستان و امارات را به هم نزدیک نموده تا همگی در راستای منافع رژیمصهیونیستی و در برابر ایران و محور مقاومت یکپارچه شوند.
از پیامدهای این آشتی که البته قابل پیشبینی بود اینکه همزمان با قطر، ترکها نیز برای حل و فصل اختلافات خود با کشورهای مصر، عربستان و امارات اقدام کردند و در این زمینه دستاوردهای بسیار خوبی نیز داشتهاند. آنها اکنون تا حد زیادی توانستهاند چارچوب قابل قبولی برای حل اختلافات با مصر ایجاد کنند و درباره امارات نیز نتایج خوبی داشتهاند و با سعودی نیز به توافقات پشت پرده جدی دست یافتهاند که حاصل آن در پروندههایی مانند یمن قابل مشاهده است.
با این حال بهنظر میرسد، نمیتوان به زودی چشمانداز نزدیکی برای حل اختلافات بین این کشورها متصور بود. از اظهارات مقامهای این کشورها در روز نشست العولا و پس از آن به روشنی میتوان دریافت که عمق اختلافات بین این کشورها به حدی گسترده است که به آسانی و با یک توافق قابلحل نیست. میتوان این طور بیان کرد که این توافق یک گام اولیه بود که تنها منجر به رفع محاصره چهار کشور از قطر شد و از این پس این کشورها میبایست تلاشهای گسترده و متنوعی را برای جبران خسارات وارده بر روابطشان سازماندهی کنند.
۲- عادیسازی روابط امارات و بحرین با رژیم صهیونیستی و تاثیر آن بر مناسبات منطقه و ایران
یکی از اتفاقات مهم و تأثیرگذار در سالی که گذشت انجام توافقهای عادیسازی روابط توسط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی بود. اولین کشوری هم که در این مسیر گام برداشت امارات متحده عربی و پس از آن بحرین بود. این دوکشور چند روز پس از انتشار اعلامیههای عادیسازی روابط با این رژیم، طی مراسمی با حضور وزرای خارجه خود، در آمریکا توافقنامهها را در حضور ترامپ با نخست وزیر رژیم صهیونیستی امضا کردند.
درباره علت و چرایی این رویداد موارد بسیاری مطرح است ولی به طور اجمالی باید گفت دولت ترامپ در طول چهار سال زمامداری خود هر اقدام ممکن و متصوری را برای صهیونیستها انجام داد. از معامله قرن گرفته تا به رسمیت شناختن قدس به پایتختی اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به آن و به رسمیت شناختن بلندیهای جولان به عنوان بخشی از خاک اسرائیل. اما دولت ترامپ به این موارد نیز بسنده نکرد و با یک طراحی منسجم و با استفاده ابزارهای فشاری که در قبال برخی دولتهای عربی و اسلامی در اختیار داشت، این کشورها را مجبور به پذیرش توافق صلح یا عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی تحت عنوان «توافق صلح ابراهیم» نمود. البته در این راستا بی شک به کاربردن ابزارهای تشویقی نیز نقش بسزایی در ترغیب این دولتها داشت. کشور امارات که به دلیل سیاست خارجی تهاجمی و بدون تناسب با مختصات امنیتی و ژئوپلتیکی خود در سالهای اخیر به شدت احساس ناامنی راهبردی میکند به زعم خود با این توافق توانست امنیت خود را تضمین کند. سران امارات بر این گماناند که با عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی با آن رژیم در یک محور قرار گرفته و از مزایای امنیتی آن بهرهمند میگردند. از طرفی آنها امضای یک قرارداد بزرگ تسلیحاتی شامل دهها جنگنده پیشرفته F35 را پیششرط توافق عادیسازی نمودند تا از طریق دریافت این تسلیحات تنها کشوری در خاورمیانه بعد از رژیم صهیونیستی باشند که به این سطح از تسلیحات دست یافته است و با این ترتیبات، نگرانیهای امنیتی خود را مرتفع سازند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
درباره بحرین نیز تقریباً دلایل و ملاحظات مشابهی وجود دارد با این تفاوت که نظام سیاسی فعلی حاکم در بحرین عملاً فاقد استقلال سیاسی است و مطابق دستهبندیهای رایج سیاسی، یک کشور پیرو و تابع محسوب میشود که به طور کامل از خط مشیها و سیاستهای کشورهای مرکز یعنی عربستان و امارات پیروی میکند. ناگفته پیداست نظام سیاسی و اجتماعی شکننده و در معرض فروپاشی این کشور که با حمایت و زور اسلحه کشورهایی مانند عربستان سرپا مانده است نیز به شدت احساس خلأ امنیتی نموده و بالتبع از هر گزینهای برای تأمین این نیاز خود استقبال میکند.
مجموعه تحولات پیرامون پروژه عادیسازی دارای چند پیامد و تبعات برای منطقه و مشخصاً ایران است. اول اینکه رژیم صهیونیستی با این توافقات عادیسازی که تنها به امارات و بحرین و عمان نیز محدود نشده و به کشورهایی مانند آذربایجان و ارمنستان نیز کشیده شد عملاً خود را از حیث ژئوپلتیکی از حالت پیرامونی خارج نموده و از خفگی راهبردی بیرون آورد و از سویی به طور همزمان در تلاش است تا با ایجاد بلوکبندی جدید در منطقه، ایران و محور مقاومت را تحت فشار راهبردی قرار داده و از حیث ژئوپلتیکی محاصره نماید. البته در عمل این رژیم با امضای این توافقها برای اولین بار در مرزهای جنوبی (خلیج فارس) و شمالی (قفقاز) ایران به شکل قانونی وارد شده و بالتبع این حضور پیامدهای امنیتی، نظامی و سیاسی بسیاری برای ایران و محور همسو با آن در پی خواهد داشت.
آن چه روشن است وقوع این تحولات و ظهور صفبندیهای جدید همانگونه که ایران را تحت فشار قرار خواهد داد، طبیعتاً این کشور را وا خواهد داشت تا برای حفظ منافع حیاتی خود نیز که شده با استفاده از اهرم ها و ابزارهای قدرت متعددی که در اختیار دارد به مقابله با این تهدیدات اقدام نماید که بروز این مسئله قطعاً برآیند منفی برای رژیم صهیونیستی و کشورهایی خواهد داشت که در برابر ایران با این رژیم توافق آشتی امضا نمودهاند.
۳- تحولات داخلی کشورهای حاشیه خلیج فارس
یکی از رویدادهای مهم و اثرگذار پیرامون تحولات کشورهای حاشیه خلیج فارس کنار رفتن ترامپ و استقرار دولت بایدن بود. گرچه استقرار دولت جدید در آمریکا به دلیل ماهیت ابرقدرتی آمریکا و حضور چشمگیر و فراگیر آن در منطقه غرب آسیا برای همه کشورهای این منطقه حائز اهمیت است اما این جابجایی قدرت برای کشورهای حاشیه خلیج فارس معنا و مفهوم متفاوتی داشت. چرا کشورهای اصلی این حوزه یعنی عربستان و امارات به لطف روابط شخصی مستحکمی که با ترامپ برقرار کردند و با توجه به نقش موثر قراردادهای چند صد میلیارد دلاری که با دولت او امضا کرده بودند در بهترین وضع ممکن طی سالهای اخیر قرار داشتند و تمامی پروژهها و رویاهای خود را در سطح منطقه دنبال میکردند، بدون آنکه از تهدید یا پیگیری قدرتهای جهانی، سازمان ملل یا شورای امنیت هراسی داشته باشند. مصادیق این شرایط را میتوان در جنگ مخرب و دیوانهوار شش ساله یمن، محاصره و تلاش جهت اشغال خاک قطر، ماجراجوییهای نظامی و امنیتی در مناطقی مانند شمال آفریقا و … مشاهده نمود. حتی کار تا جایی بالا گرفت که به دستور ولیعهد سعودی در روز روشن یک روزنامهنگار معروف را در کنسولگری این کشور در استانبول به طرز وحشیانهای به قتل رساندند و پس از افشای این ماجرا و تایید دست داشتن بن سلمان طی گزارش سازمان سیا هیچ خبری از پیگیری و مؤاخذه او از سوی دولت ترامپ مشاهده نشد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
اما استقرار بایدن که در مبارزات انتخاباتی خود به صراحت از سیاست ترامپ در قبال این کشورها انتقاد می کرد اوضاع را به یکباره برای این کشورها و حاکمان آن تغییر داد. بر همین اساس دولت بایدن به محض روی کارآمدن طی چند دستور و فرمان اجرایی بخشی از دستاوردهای این کشورها از دوره زمامداری ترامپ را از بین برد و به صراحت اعلام کرد که شرایط برای این کشورها تغییر کرده و سیاست ایالات متحده در مواجهه با آنها تغییر خواهد کرد. لغو یا توقف قراردادهای فروش سلاحهای پیشرفته به عربستان و امارات، اعلام پایان حمایتهای اطلاعاتی و لجستیکی از جنگ یمن، «فاجعه راهبردی» خواندن جنگ یمن و تعیین نماینده ویژه در امور این کشور به منظور پایان دادن فوری به این جنگ فاجعهبار از طریق دیپلماتیک، انتشار گزارش «دفتر ادارهکننده اطلاعات ملی» درباره قتل خاشقچی که به طور مستقیم ولیعهد سعودی را در این قتل فجیع دخیل معرفی کرد، بخشی از پیامدهای حضور دولت جدید آمریکا برای کشورهای خلیج فارس به ویژه عربستان و امارات بوده است.
از جمله دیگر پیامدهای روی کار آمدن دولت بایدن برای کشورهای خلیج فارس همین که پیش از روی کار آمدن او دولتهای محاصره کننده قطر (عربستان و امارات) پس از سه سال و نیم مجبور شدند بدون تحقق هیچ یک از شروط خود با قط توافق آشتی امضا کنند.
با این اوصاف بر خلاف برخی گمانهزنیها مبنی بر برکناری محمد بن سلمان از قدرت، نباید انتظار تغییرات جدی در روابط آمریکا با این کشورها را داشت. چرا که آمریکا برای اجرای پروژههای خود در منطقه غرب آسیا نیاز به توانمندیها و ظرفیتهای کشوری مانند عربستان نیاز دارد و نمیتوان انتظار داشت از روابط راهبردی و طولانی مدت خود صرفنظر نماید. ولی پیشاپیش روشن است شرایط و اوضاع برای حاکمان جوان این کشورها تغییر کرده و این کشورها از این پس میبایست در قبال موضوعاتی مانند حقوق بشر، سیاستهای داخلی و کیفیت نقشآفرینیهای خود در منطقه به آمریکا پاسخگو باشند و بر اساس شرایط جدید حرکت نمایند.
نتیجهگیری و دورنمای تحولات
همانگونه که به طور اجمالی بیان شد، تحولات در کشورهای حاشیه خلیج فارس در سالی که گذشت دارای فراز و فرودهای مختلفی بود و هر کدام ناشی از بروز و فعال شدن متغیرهای درونی و بیرونی محیط امنیتی این کشورها بوده است. اما در ارتباط با سال آتی چند مسئله قابل پیشبینی وجود دارد. ابتدا آینده جنگ یمن و سرنوشت کشورهای عربستان و امارات به عنوان کشورهای دخیل در این نزاع است. آن چه در این ارتباط میتوان پیشبینی کرد این است که با توجه به رویکردهای دولت جدید آمریکا و وضعیت تحولات میدانی به احتمال زیاد سعودی با کمک آمریکا به «طور رسمی» پای خود را از جنگ یمن بیرون خواهد کشید و به این ترتیب به یکی از زیانبارترین اقدامات خود در دهههای اخیر پایان خواهد داد. گرچه سرنوشت یمن و جنگ آن موضوعی است که تنها وابسته به متغیر عربستان نیست و نیازمند بررسی مجزا است.
قطر به احتمال زیاد وضعیت خود را نسبت به چند سال اخیر بهبود خواهد بخشید و با عنایت به توافق آشتی العولا برای بهبود روابط آسیبدیده خود با کشورهای همسایه تلاش خواهد کرد و همزمان سعی میکند تا با اعتبار بازیافته خود به عنوان یک بازیگر مهم و اثرگذار در عرصه تحولات منطقه دستکم به عنوان یک میانجی اثرگذار به ایفای نقش بپردازد.
همچنین کشورهای مهم حاشیه خلیج فارس مانند عربستان و امارات به طور جدی درصدد ترمیم و بهبود روابط خود با ترکیه خواهند بود و با توجه به تمایل و نیاز ترکیه در این راستا به احتمال زیاد طی سال آتی این کشورها تا حد زیادی روابط خود را به دوران قبل باز میگردانند. در این راستا تقویت و عملی شدن فرضیه ایجاد صفبندیهای جدید در منطقه در سال آینده بسیار محتمل خواهد بود. اتحاد دو محور اخوانی (ترکیه و قطر) و ارتجاع (عربستان و امارات) که در راستای طراحیها و منافع رژیمصهیونیستی در منطقه غرب آسیا است از موضوعاتی خواهد بود که احتمال تحقق آن در سال پیشرو بسیار جدی به نظر میرسد . بر این اساس احتمال بروز تنشهای امنیتی و سیاسی مابین کشورهای منطقه بیش از گذشته متصور خواهد بود.
فهرست مقالات
در سالی که گذشت، تلاش شده تا در قالب مقالات و یادداشتها به بررسی اهم رویدادها و تحولات کشورهای حاشیه خلیج فارس پرداخته شود که در زیر فهرست مقالات منتشرشده در سال ۱۳۹۹ به همراه پیوند دسترسی به آنها آمده است که میتواند مورد استفاده پژوهشگران و مخاطبان گرامی قرار گیرد.
- همکاری هستهای عربستان و چین؛ علل و پیامدها
- اصلاحات اجتماعی بن سلمان، چشمانداز، چالشها و مشکلات
- ۳. پادشاهی عربستان؛ آرزوی دست یافتنی بنسلمان
- بررسی تأثیر چالشهای مختلف بر رویکرد عربستان در جنگ یمن
- توافق آشتی قطر و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس؛ ابعاد و پیامدها
- توافق صلح امارات و رژیم صهیونیستی: اهمیت، اهداف و پیامدها
- کرونا فرصتی طلایی برای امارات متحده عربی