اخلال‌گری رژیم صهیونیستی در برنامه هسته‌ای ایران، اهداف و پیامدها

با توجه به حوادث اخیر در نطنز که «تروریسم هسته‌ای» خوانده شده، این یادداشت به ارزیابی سوابق اخلال‌گری رژیم صهیونیستی در برنامه هسته‌ای ایران و تبعات آن می‌پردازد.

اندیشکده راهبردی تبیین- دو حادثه اخیر در تأسیسات نطنز در کمتر از یک سال ولی در دو دولت متفاوت در واشنگتن، نشان داد که رژیم صهیونیستی چه در دوره عدم مذاکره و چه زمانی که گفتگوها میان ایران و غرب در خصوص برنامه هسته‌ای در جریان است، با خراب‌کاری و نفوذ، مقاصد خود را به‌نحوی به پیش می‌راند. این اقدام‌ها که اولین نمونه‌های آن به ترور دانشمندان هسته‌ای و ویروس استاکس‌نت بازمی‌گردد، در زمان دولت ترامپ با سرقت اسناد اطلاعات برنامه هسته‌ای، دو انفجار در نطنز و هم‌چنین ترور دکتر فخری‌زاده تداوم یافت. اقدام‌هایی که می‌توان گفت گرچه نشانه‌ای از عاملیت آمریکا در آن نیست ولی نشانه‌ها از اطلاع مقام‌های کاخ سفید و سودمندی آن برای آنان خبر می‌دهد. در این یادداشت به ارزیابی این مسأله پرداخته می‌شود که رژیم اشغال‌گر قدس و آمریکا چه اهدافی را از این حملات دنبال می‌کنند و روند این اقدام‌ها نشان‌گر چه پیامدهایی در پرونده هسته‌ای ایران بوده است.

 

سابقه اخلال

رژیم صهیونیستی از ابتدای آغاز پرونده هسته‌ای ایران در شورای امنیت، اقدامات خراب‌کارانه و ضدامنیتی علیه برنامه هسته‌ای ایران شکل داد. این اقدام‌ها را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: خراب‌کاری فیزیکی؛ حمله سایبری و ترور دانشمندان هسته‌ای. اولین دور تحریم‌های شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای در دسامبر ۲۰۰۶ تصویب شد. یک سال بعد در۱۳۸۶ در اولین مورد از خراب‌کاری‌های فیزیکی، منابع تغذیه مورد استفاده برای تنظیم ولتاژ در تأسیسات هسته‌ای نطنز منفجر شد و ده‌ها سانتریفیوژ را نابود کرد[۱]. این اقدام نشان می‌داد که اولاً سطح نفوذ در تأسیسات هسته‌ای نسبتاً بالاست و از سوی دیگر اراده دشمن بر توقف برنامه هسته‌ای ایران جدی است. این مسأله سبب شد ایران فعالیت‌های هسته‌ای‌اش را به تأسیسات زیرزمینی فردو منتقل کند تا مصونیت بیشتری داشته باشد. تأسیساتی که دولت‌های غربی در ۲۰۰۹ متوجه آن شدند.

بنابراین خراب‌کاری‌های فیزیکی موقتاً از دستور کار خارج شده و این بار گزینه حمله سایبری روی میز قرار بگیرد. نفوذ ویروس اکستاکس‌نت با طراحی مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی در ۱۳۸۹ به نیروگاه بوشهر و تأسیسات نطنز طی عملیاتی با اسم رمز «بازی‌های المپیک» برای توقف در برنامه هسته‌ای و خرید زمان به نفع آمریکا، تنها نمونه قابل توجه از یک حمله سایبری به برنامه هسته‌ای ایران بود. رسانه‌های غربی مدعی شدند که تعداد قابل توجهی از سانتریفیوژها در اثر این حمله نابود شده، ادعایی که از سوی ایران تکذیب شد[۲].

 

 

آخرین تیر رژیم صهیونیستی برای توقف برنامه، این خطای محاسباتی بود که با حذف فیزیکی برخی نخبگان برنامه هسته‌ای کشور، می‌تواند آن را مختل کند. ترور شهید مسعود علی‌محمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران در ۲۲ دی ۱۳۸۸؛ ترور شهید مجید شهریاری، استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی و همکار سازمان انرژی اتمی در ۸ آذر ۱۳۸۹؛ ترور شهید داریوش رضایی‌نژاد، از کارشناسان طرح‌های تحقیقاتی دانشگاه مالک‌اشتر در اول مرداد ۱۳۹۰ و ترور شهید مصطفی احمدی‌روشن، معاون بازرگانی تأسیسات نطنز در ۲۱ دی ۱۳۹۰ از این موارد است.

اقدام‌های اخلال‌گرانه رژیم صهیونیستی از آغاز مذاکرات هسته‌ای در عمان تا خروج آمریکا از برجام متوقف شد. ولی با آغاز گام‌های کاهش تعهدات ایران در واکنش به بدعهدی آمریکا و اروپا، رژیم صهیونیستی نیز بار دیگر خراب‌کاری فیزیکی و ترور را در دستور کارش قرار داد. مرداد ۱۳۹۹، مرکز مونتاژ سانتریفیوژها در نطنز منفجر شد و خسارت قابل‌توجهی بر جای گذاشت. رسانه‌های آمریکایی مدعی بودند که این انفجار روند تکمیل سانتریفیوژهای نسل جدید را یک تا دو سال عقب انداخته است. ولی برنامه هسته‌ای ایران با قدرت بیشتری ادامه یافت و با پیشرفت به سوی غنی‌سازی ۲۰ درصد، بار دیگر در فروردین ۱۴۰۰، شبکه توزیع برق در تأسیسات نطنز دچار حریق شد[۳]. در عین حال اندکی پیش از آن در آذر ۱۳۹۹ نیز اقدام به ترور دکتر فخری‌زاده، رییس سازمان پژوهش‌های نوین دفاعی وزارت دفاع نموده بود.

 

اطلاع و انتفاع آمریکا

علاوه بر نقش آمریکا در تولید ویروس اکستاس‌نت، موضع افشاشده دولت اوباما خطاب به نتانیاهو در زمستان ۱۳۹۲ مبنی بر اینکه با هدف مصونیت مذاکرات و نتیجه‌بخشی آن از ترور نخبگان برنامه هسته‌ای ایران پرهیز کند[۴]، اولاً نشانه اطلاع ایالات متحده از جنایات رژیم صهیونیستی در این خصوص است و ثانیاً اینکه تا پیش از آغاز مذاکرات ژنو، چنین درخواستی، حتی از سوی دولت دموکرات اوباما مطرح نشد، بدان معناست که آمریکا با وجود اطلاع از ترورها، از آن‌ها به مثابه اهرم فشاری علیه برنامه هسته‌ای ایران و وادارسازی‌اش به تمکین از مطلوبیت‌های غرب، بهره‌برداری کرده است. در عین حال که انفجار نطنز در ۱۳۹۹ نیز کاملاً با سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ مطابقت داشته است. زیرا قصد داشته‌اند در شرایطی که در آستانه انتخابات قرار دارند، با وادارسازی ایران به مذاکرات مطلوب‌شان، برگ برنده‌ای برای ارائه در حوزه سیاست خارجی داشته باشند. در حالی که در دیگر پرونده‌ها مانند کره شمالی، روسیه و چین نیز توفیقی نداشتند.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

در عین حال انفجار اخیر در نطنز با سیاست دولت بایدن در راستای تعلل در احیای برجام و افزایش فشارها بر ایران، هم‌خوانی دارد. به‌ویژه که زمان اجرای عملیات اخیر در نطنز، با حضور وزیر دفاع ایالات متحده در سرزمین‌های اشغالی هم‌زمان بود[۵]. زیرا افزایش سطح غنی‌سازی اهرم فشار مناسبی است تا ایران این پیام را به آمریکا ارسال کند که صرف رفع تحریم‌های برجامی برای احیای این توافق کفایت نمی‌کند، بلکه باید تمامی تحریم‌هایی که از پس از خروج آمریکا از برجام وضع شده‌اند، لغو گردد. طبعاً خراب‌کاری‌هایی که این اهرم فشار را تضعیف کنند، کاملاً در راستای منافع آمریکاست. گرچه ظاهراً از آن برائت جویند و ابراز بی‌اطلاعی کنند.

بنابراین می‌توان این گزاره را مطرح کرد که رژیم صهیونیستی از آن رو که نه در پی محدودیت، بلکه درصدد توقف کامل برنامه هسته‌ای ایران می‌باشد، هر گونه اخلال در این برنامه را مطلوب قلمداد کرده و برای این رژیم موضوعیت دارد. حال چه پیش و چه پس از برجام بوده باشد. هدف دیگر رژیم صهیونیستی آن است که مطلوبیت‌های خود را به واسطه آمریکا به جریان مذاکرات تحمیل کند. به بیان دیگر، این اقدام‌ها را می‌توان نوعی هشدار به دیگر طرف‌های مذاکره به‌ویژه آمریکا و اروپا نیز در نظر گرفت که این رژیم در صورت عدم تحقق مطالباتش، خود رأساً اقدام خواهد کرد. ولی درباره آمریکا، هدف تضعیف اهرم‌های فشار ایران معطوف به هدف‌گذاری‌های دیگری است که پیش از برجام، قطعنامه‌های مصوب شورای  امنیت سازمان ملل متحد بود ولی اکنون تعمیم محدودیت‌هایی شبیه توافق هسته‌ای به برنامه‌های موشکی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران است.

 

پیامدها بر برنامه هسته‌ای

از منظر فنی، بی‌شک این اخلال‌ها ضرباتی به برنامه هسته‌ای وارد خواهد کرد. در واقع نوع حملات از جنس «نقطه‌زنی» و نه حملات کور بوده و به همین دلیل مشخص می‌گردد رژیم صهیونیستی به خوبی از فرآیند غنی‌سازی اورانیوم در نیروگاه‌ها و تأسیسات ایران اطلاع دارد و حملاتی دقیق را طراحی می‌کند. بنابراین باید گفت اخلال‌گری‌های رژیم، از منظر زمانی به تعویق برخی پیشرفت‌های برنامه هسته‌ای می‌انجامد. ولی با تقویت انگیزه ایران برای مقابله با این حملات، توقف برنامه هسته‌ای را به رؤیایی دست‌نیافتنی برای رژیم بدل می‌سازد. افزایش گرایش به تحصیل در رشته‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای پس از ترور دانشمندان و افزایش سطح و حجم غنای اورانیوم پس از انفجارهای نطنز، نشان می‌دهد اینکه چنین برنامه‌هایی بتواند در اراده ایران تعللی ایجاد کند، خطای محاسباتی بزرگی است.

 

[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]

 

جمع‌بندی

رژیم صهیونیستی بر مبنای دکترین بگین، مخالف دست‌یابی هر یک از مخالفانش به توانایی هسته‌ای است. بمباران رآکتور هسته‌ای عراق در ۱۹۸۱ و تأسیسات هسته‌ای سوریه در ۲۰۰۷ از این جمله است. در عین حال که تبعات سنگین احتمالی حمله مستقیم به تأسیسات هسته‌ای ایران، رویکرد این رژیم را به خراب‌کاری و اخلال‌گری‌های گاه‌به‌گاه سوق داده است.

در عین حال این رژیم دو هدف راهبردی دیگر را نیز از این اقدامات علیه ایران دنبال می‌کند. اول اینکه پنجره دیپلماسی ایران و غرب به‌خصوص آمریکا را مسدود سازد. پس از این حملات، اگر دولت بایدن با آن‌ها به دلایل دیپلماتیک مخالفت ورزد، با فشارهای داخلی از سوی لابی‌های این رژیم مواجه خواهد شد، به‌ویژه که نیازمند همراهی عمده سناتورها، حداقل در حزب دموکرات، برای تصویب برخی سیاست‌های داخلی است. و اگر سکوت کند، نوعی همراهی با این حملات تلقی خواهد شد که بر انگیزه ایران برای پیگیری مسائل اختلافی از مجرای مذاکرات، تأثیر منفی خواهد گذاشت.

در شرایط کنونی به نظر می‌رسد اولاً افزایش سطح فعالیت‌ها و ثانیاً انتقال آن به تأسیسات فردو، پاسخ مناسبی در کوتاه‌مدت به اقدامات رژیم صهیونیستی باشد. علاوه بر اینکه چنین واکنش‌های فنی نباید متناظر و متوازن با اقدامات ضدامنیتی رژیم تلقی شوند. حق هر گونه پاسخ متقابل به چنین تحرکاتی در زمان و مکان مناسب، محفوظ است. ولی در سطح دیپلماتیک لازم است ایران از چنین فضایی برای افزایش سطح مطالباتش در میز مذاکرات بهره‌برداری کند. بدین ترتیب که ایران به عنوان قربانی «تروریسم هسته‌ای» نمی‌تواند نظاره‌گر چنین اقداماتی باشد و اگر طرف مقابل خواستار خویشتن‌داری ایران است، باید امتیازاتی فراتر از قبل را اعطا نماید.

 

منابع

[۱] جنگ ۲۰ ساله علیه سانتریفیوژهای نطنز، خبرگزاری دانشجو، ۲۳ فروردین ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

http://snn.ir/003smi

[۲] امید منتظری، نگاهی به عملیات‌های منتسب به اسراییل در ایران، بی‌بی‌سی فارسی، ۸ آذر ۱۳۹۹، قابل دسترسی در

https://www.bbc.com/persian/iran-features-55113126

[۳] دو ده تلاش اسراییل برای جلوگیری از برنامه هسته‌ای ایران، ایندیپندنت فارسی، ۲۲ فروردین ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.independentpersian.com/node/137706

[۴] میترا فرهمند، آمریکا خواستار توقف ترور دانشمندان ایرانی از سوی اسراییل شد، رادیوفردا، ۱۱ اسفند ۱۳۹۲، قابل دسترسی در

https://www.radiofarda.com/a/f8-cbs-and-israeli-media-claim-obama-demanded-israel-stop-harming-iran-atomic-scientists/25282729.html

[۵] صادق ماجدی، پشت‌پرده حمله اسراییل به تأسیسات هسته‌ای ایران، اقتصادنیوز، ۲۵ فروردین ۱۴۰۰، قابل دسترسی در

https://www.eghtesadnews.com/fa/tiny/news-405503

ارسال دیدگاه