اندیشکده راهبردی تبیین – آفريقا از ديرباز ميدان تاخت و تاز استعمارگران تاريخي و مدافعان حقوقبشري امروز بودهاست. اين استعمار و استحمار ملل آفريقايي امروز نيز در اين قاره جريان داشته و مهمترين هدفش جلوگيري از آگاهي مردم در اين قاره و به یغما بردن منابع خداداد، در پس این جهل دیگر ساخته است. اين روزها پس از روزهاي خونين ليبي، گويا نوبت جمهوري مالي است تا هزينه بلندپروازيهاي غرب را بپردازد تا اقيلتي کيلومترها آن طرفتر چند صباحي را در رفاه به سر برند. آری مدتی است “مالی” به واسطه برخی تحولات داخلیاش، از اهمیت ویژهای در سطح منطقهای و بینالمللی برخوردار شدهاست. ما نیز در این یادداشت سعی خواهیمکرد به بررسی ابعاد مختلف بحران بپردازیم:
مالی در جنوب صحرای آفریقا قرار دارد و بر رود نیجر مسلط است ضمن اینکه راهی به آبهای آزاد ندارد و در خشکی محصور شدهاست. با کشورهای موریتانی، الجزایر، نیجر، بورکینافاسو، ساحلعاج، گینه و سنگال مرز مشترک دارد و مرزهای خط کشیشدهاش میراث دوران استعمار در این قاره است. زبان رسمی آن فرانسه است اما 10 زبان ملی دارد. این کشور بیش از 15 میلیون نفر جمعیت دارد و بیش از نیمی از آنها زیر خط فقر زندگی میکنند. مساحت مالی کمی بیش از دو برابر خاک فرانسه میباشد و دارای منابع غنی طلا و اورانیوم است، اخیرا هم وجود نفت در مناطق شمالی آن گزارش شدهاست.
“طوارق” عمدهترین ساکنان منطقه موسوم به آزواد در شمال میباشند و مردمی بیاباننشین و بربری تبار هستند. جمعیت آنها حدود یک و نیم میلیون نفر است. این طایفه و محل سکونت ایشان حدود شصت سال پیش و با زور قدرتهای استعمارگر به مالی ملحق شد. ”طوارق” در میان کشورهای صحرا از جمله نیجر, لیبی و الجزایر در حرکت میباشند. در طول دوران پس از استقلال مالی از فرانسه، این اقوام همواره نسبت به نادیده گرفتهشدن حقوقشان توسط حکومت مرکزی اعتراض داشتند و چندین بار نیز اقدام به شورش کردهاند. به اعتقاد آنان سهم طوارق از منابع طبیعی “مالی” خصوصا نفت و اورانیوم نادیده گرفته میشود. طوارق از مدافعان سرسخت قذافی بودند چرا که وی برخلاف سایر دولتهای منطقه امکانات و تسهیلات زیادی به آنها اعطا کردهبود. به همین دلیل پس از سقوط قذافی بسیاری از سلاحهای او در اختیار این گروه قرارگرفت و همین مسئله راه را برای دور جدید تلاشهای استقلالطلبانه “طوارق” هموارتر کرد.
بحران در مالی پس از آن شدت گرفت که گروهی از نظامیان در اعتراض به مماشات رییسجمهور در برخورد با شورشیان طوارق در شمال این کشور، اقدام به کودتا نمودند. در پی این کودتا که تضعیف دولت مرکزی و ارتش را به دنبال داشت، شورشیان طوارق به همراه گروهی موسوم به «انصارالدین» ائتلاف نموده و شمال این کشور را تحت کنترل خود در آوردند. اندکی پس از این حوادث نیز، این ائتلاف استقلال شمال مالی و تشکیل کشور مستقل “آزوادشمالی” را اعلام نمود. پس از این حوادث بود که مالی اهمیتی بینالمللی پیداکرد و مواضع مختلفی در قبال آن اتخاذ شد.
گروه اسلامگرای “انصارالدین” از شاخههای القاعده مغرب عربی هستند که خواستار اجرای احکام شریعت با شدت هر چه تمامتر میباشند. این گروه در این مشی خود بسیار به عملکرد طالبان در افغانستان شباهت دارد. از جمله اقدامات آنها در این مدت میتوان به تخریب آثار باستانی و حتی تهیه لیست افرادی که بدون ازدواج رسمی صاحب فرزند شدهاند، نام برد.
ابعاد خارجی بحران
برای درک بحران در مالی به ویژه در سطح بینالمللی آن، نمیتوانیم به موفقیتی دست پیداکنیم مگر اینکه پیش از هر اظهار نظری به نکاتی چند دقت کنیم، ضمن اینکه همواره بایستی معادلات استعماری را نیز در نظر داشته باشیم:
1- دولت فرانسه از دیرباز با علم به وجود منابع غنی طبیعی در صحرا سعی داشتهاست تا در منطقه صحرای آفریقا، کشوری مستقل ایجاد نماید و از طریق آن دولت به بهرهبرداری از منابع منطقه اقدام کند. اما در هر دوره با مشکلاتی روبرو شده و نتوانسته است تا به این هدف خود دست یابد. به نظر نمیرسد در حال حاضر نیز این هدف چندان از نظر سیاستمداران فرانسوی دور مانده باشد.
2- فرانسه در روزهای ابتدایی پس از کودتا از محکوم کردن اقدام نظامیان خودداری کرد و تنها از عاملان آن خواست تا راه بازگشت قدرت به غیرنظامیان را در اسرع وقت فراهم کنند. در کنار این موضوع باید توجه داشتهباشیم که رییسجمهور توره قبل از برکناری خود توسط کودتاگران قراردادهای زیادی با امریکا منعقد کرده بود و از این طریق میرفت تا آسیب جدی به منافع فرانسه در این منطقه وارد آورد.
3- از نکات حائز اهمیت در این بحران حضور پررنگ گروههای افراطی اسلامی از جمله القاعده میباشد. با توجه به اینکه حضور القاعده در هر نقطه، بهانهای برای نقشآفرینی امریکا ایجاد میکند بنابراین باید منتظر دخالتهای جدیتر امریکا در مسئله مالی باشیم.
4- ناامنی در منطقه صحرا میتواند تبعات بسیاری بر امنیت کشورهای حاشیه آن خصوصا الجزایر و موریتانی داشتهباشد. خواه این ناامنی از طریق ایجاد دولتی مستقل در آن منطقه باشد خواه به واسطه فعالیت گروههای افراطی. چرا که در مورد فرض اول بایستی در نظر داشته باشیم که طوارق دارای پیوندهای عمیقی در میان ملل کشورهای همسایه است و استقلال آنان میتواند موجب تحریک سایرین نیز شود. اما در فرض دوم این منطقه تبدیل به مامنی برای گروههای مرتبط با القاعده خواهدشد تا به اقدامات خود در آفریقا شدت بیشتری بخشند.
با توجه به اینکه فرانسوا اولاند رییسجمهور فرانسه از زمان به قدرت رسیدن، سه مسئله مهم سوریه، ایران و مالی را در راس توجهات خود در عرصه سیاست خارجی قرار دادهاست و با مد نظر قراردادن این نکته که فرانسه برای خروج نیروهایش از افغانستان با مشکلات عدیدهای از جمله در مورد مسیر و نحوه خروج نیروها، روبرو است و نیز از آنجا که این دولت با وجود امریکا، چندان خود را قادر به نقشآفرینی در مسایل ایران نمیداند و در سوریه نیز با وجود تمام تلاشهایش هنوز به موفقیتی دست پیدا نکردهاست، ضمن اینکه برخلاف سارکوزی، اولاند سعی دارد مشی مستقلی از امریکا اتخاذ کند بنابراین به نظر میرسد در بحران مالی که برای وی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است مایل باشد به مصالحه با ایالات متحده اقدام نماید.
با توجه به آنچه گفته شد به نظر میرسد بحران در مالی بیش از هر نقطه دیگر در جهان میتواند به بروز اختلاف میان قدرتهای جهانی منجر شود. چرا که از یک سو فرانسه به عنوان قدرتی که برای خود سابقهای دیرینه در این منطقه قائل است سعی دارد تا با همراهی اتحادیهاروپا نفوذ خود در این منطقه را همچون گذشته حفظ کند و بر این باور است که چشم پوشی از هر تهدیدی به منافع آن دولت در هر کدام از کشورهای آفریقا میتواند زمینهساز تهدیدات بعدی به صورت دومینویی غیرقابل کنترل باشد. از طرف دیگر گویا امریکا عزم خود را برای حضور در افریقا جزم کردهاست بنابراین به راحتی از کنار مسئله مالی عبور نخواهد کرد. خصوصا با حضور القاعده بعید به نظر میرسد دولت دیگری بتواند به کنترل اوضاع موفق شود.
در پایان بایستی ذکر شود انتظار میرود بیش از هر عامل دیگری در این بحران باید منتظر توافقات پشت پرده قدرتها باشیم به ویژه اینکه دولت فرانسه در طول تاریخ نشان دادهاست که حاضر است هر منفعتی را به بهای حفظ آفریقا فداکند.
در میانه پرآشوب آنچه برای هیچکس از اهمیتی برخوردار نیست سرنوشت میلیونها مالیایی است. مردمی که در کنار تحمل دهها سال استعمار امروز باید رنج آوارگی و بی خانمانی و گرسنگی و کشتار را نیز بر دوش کشند.