چیستی و علت حمله‌ی داعش به کوبانی

در شرایط فعلی، صحنه‌ی سوریه، صحنه‌ی تقابل‌های راهبردی شده است؛ یکی بر سر مسئله انرژی و انتقال انرژی به غرب- که سوریه دالان بسیار مهمی برای این موضوع است- و دیگری تسلط بر منابعی که می‌توان از طریق آن تأمین انرژی را فراهم کرد که باز سوریه و عراق در این حوزه نقش بسیار مهمی دارند.

سخنرانی آقای دکتر رضا سراج در اندیشکده راهبردی تبیین با محوریت چیستی و علت حمله داعش به کوبانی، رابطه اکراد سوریه و حکومت بشار اسد و نیز وجه تمایز میان اکراد کوبانی و اکرادی که قرار است مقابل بشار اسد قرار گیرند، در روز سه شنبه 22/07/93 برگزار گردید که مشروح آن خدمت خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود.

در این سخنرانی جناب دکتر سراج با ترسیم کلی از فضای منطقه و تبیین راهبردهای آمریکا و به ویژه ائتلاف ضد داعش به رمزگشایی از فضاسازی رسانه‌ای از جنایات کوبانی پرداختند و در آخر به تبیین این نکته پرداختند که چرا دست تکفیری‌ها در نزدیک شدن به بغداد به عنوان پایتخت عراق باز گذاشته شده است.

***

بسم‌الله الرحمن الرحیم

این که چرا جریان تکفیری متوجه منطقه شمال غرب سوریه و به ویژه کوبانی شده است باید در یک چارچوب یک نقشه راهبردی تحلیل شود. بنده فکر می‌کنم که آمریکایی‌ها در مقام رهبری ائتلاف دو صحنه را که هر دو صحنه عمق استراتژیک جمهوری اسلامی هستند را دارند برنامه ای ویژه را روی آن انجام می‌دهند و برای هر کدام از این دو صحنه دارند اهدافی را دنبال می‌کنند و از جریان تکفیری به عنوان یک جریان دست آموز استفاده می‌کنند تا نقشه راهبردی آن‌ها پیاده سازی شود.

تقابل راهبردی غرب و روسیه با محوریت انرژی و انتقال آن به غرب در جنگ سوریه

صحنه اول که صحنه سوریه باشد، آمریکایی‌ها در صحنه سوریه به دنبال یک طراحی ویژه‌ای هستند و اهداف مهم راهبردی را در صحنه سوریه دنبال می‌کنند که اگر بخواهیم آن را تیتروار بیان کنیم، در واقع صحنه سوریه، صحنه‌ی تقابل‌های راهبردی شده است؛ یکی بر سر مسئله انرژی و انتقال انرژی به غرب که سوریه دالان بسیار مهمی برای این موضوع است و دیگری تسلط بر منابعی که می‌توان از طریق آن تامین انرژی را فراهم کرد که باز سوریه و عراق در این حوزه نقش بسیار مهمی را دارند.

دیگری موازنه میان محور مقاومت و رژیم صهیونیستی است، بنابراین یکی مسئله مهار جمهوری اسلامی ایران در صحنه سوریه خیلی معنا پیدا می‌کند. و یکی تقابل راهبردی غرب و روسیه است که درسوریه معنا پیدا می‌کند. بنابراین ما هر چه که به صحنه سوریه نگاه می‌کنیم این‌ تقابل‌های راهبردی را کاملا آشکارا در آن مشاهده می‌کنیم. در موضوع اول که انرژی باشد بنابر گزارشی که هست، علی‌الظاهر غربی‌ها، تحقیقاتی را که در رابطه با سوریه انجام داده اند براورد آن‌ها این است که سوریه از مقادیر قابل توجه و بسیار گسترده ای در حوزه‌های گاز برخوردار است.بنا بر برخی از گزارش‌ها و داده‌ها این میزان در حد منابع گازی قطر و یا بیشتر از قطر پیش‌بینی می‌شود. لذا سوریه با توجه به اینکه به آب‌های آزاد راه دارد و اگر از این میزان گاز برخوردار باشد به همراه عراقی که از نفت بسیاری برخورداری قرار دارد در امتداد ایران که محور ایران را تشکیل می‌دهند؛ می‌توانند از طریق انرژی، مناسبات و معادلات جهانی را متأثر از خودشان کنند، به تعبیری محور ایران اگر منطبق بر انرژی بخواهد عمل کند می‌تواند انرژی را تبدیل به تسلیحات کند. در این رابطه اصطلاحی وجود دارد تحت عنوان تسلیحاتی شدن انرژی که این محور این توانایی را دارد که از انرژی به عنوان تسلیحات استفاده کند. آمریکایی‌ها کاملا این صحنه را درک کردند چون این تحقیقات و اکتشافات از قبل صورت گرفته است؛ آمریکایی‌ها کاملا این صحنه را درک کرده اند که محور ایران نباید این همه منابع انرژی را در اختیار داشته باشد. در این زمینه ما می‌توانیم دلایل ورود بازیگران منطقه ای را نیز به جریان ائتلاف تحلیل کنیم. اگر محور ایران در حوزه انرژی فعال شود، ترکیه، بخشی از نقش ژئوپولتیکی و اهمیت ژئوپولتیکی خود را به ویژه در بخش انتقال انرژی را از دست می‌دهد. این یکی از دلایلی است که ترکیه را وارد این حوزه رقابت و درگیری کرد چنانچه این محور انرژی شکل بگیرد، شرایط عربستان در رقابت‌های موجود در حوزه انرژی به خطر خواهد افتاد. این تنها یکی از صحنه‌هایی است که آمریکا چرا دارد با رهبری ائتلاف وارد صحنه سوریه می‌شود.

ما بعد از جنگ 33 روزه به یاد داریم که اصطلاح جنگ محورها در آنجا مطرح شد و در آنجا عنوان شد که این یک جنگ نیابتی بوده است. این جنگ نیابتی بارها و بارها تکرار شد و هر دفعه رژیم صهیونیستی بازنده این جنگ نیابتی گردید، به ویژه در جنگ 50 روزه. جنگ 50 روزه صحنه توازن استراتژیک در منطقه را به نفع مقاومت تغییر داد، لذا باید این توازن تغییر می‌کرد. این نقطه متعادل کننده و برتری بخش این توازن سوریه است و آن‌ها متوجه سوریه شدند تا به نوعی این توازن را به نفع خود در معادله بین مقاومت و رژیم صهیونیستی تغییر دهند. در تقابل میان صحنه روسیه و غرب هم باز سوریه جایگاه بسیار مهمی را دارد چرا که این کشور آخرین جای پای روسیه در جنوب غرب آسیا است که اگر روس‌ها آنجا را از دست بدهند دیگر باید در حیات خلوت خودشان و منطقه نزدیک خودشان بایستند و معادلات راهبردی را با غرب شکل دهند. بنابراین روس‌ها هم در معادله سوریه به درک راهبردی رسیدند و آمریکایی‌ها وغربی‌ها هم می‌دانند که روسیه در منطقه سوریه به این درک راهبردی رسیده است و از این منظر نیز ما شاهد یک صحنه رقابتی هستیم.

مهار انقلاب اسلامی نیز که الان در دستور کار آمریکایی‌ها قرار دارد دو صحنه بسیار مهم دارد که یکی صحنه سوریه و دیگری صحنه عراق است. لذا هر چقدر که به صحنه سوریه نگاه کنیم می‌بینیم که این معادلات راهبردی در صحنه سوریه با یکدیگر به نوعی انباشته شده است و یک انباشتی از معادلات و تقابل‌ها راهبردی در سوریه به وجود آمده است. با این نگاه ما با این مقدمه می‌توانیم این طراحی راهبردی را از اینجا به بعد فهم کنیم که آمریکایی‌ها با راه‌اندازی یک ائتلاف موسوم به ائتلاف ضد داعش در واقع به دنبال این هستند که در صحنه سوریه بتوانند نقش‌آفرینی کنند و مناسبات را در سوریه به نفع خود رقم بزنند. در اینکه در اینجا چرا کوبانی انتخاب شده است؛ یک بخشی از آن به این برمی‌گردد که آمریکایی‌ها در ائتلاف ضد داعش باید ترکیه را نیز وارد می‌کردند تا این ائتلاف گسترده تر شود و ترکیه هم باید امتیازاتی را از ائتلاف می‌گرفت تا در آن شرکت کند. ترکیه محور شکل‌گیری و تقویت محور ایران را برنمی‌تابد؛ یعنی یک سوریه و عراق باثبات، از آن طرف ضعیف شدن نقش ژئوپولتیکی ترکیه را برنمی‌تابد. لذا ترکیه در یک رقابت منطقه‌ای وارد بازی بی‌ثبات سازی سوریه و بی‌ثبات‌سازی عراق شده است تا بتواند در این بی‌ثبات‌سازی در این دو موضوع راهبردی همچنان جایگاه ژئوپولتیکی خود را حفظ کند تا بتواند به جاه‌طلبی‌های خود در منطقه برسد. اینجا برای ورود خود به ائتلاف ضد داعش باید امتیازاتی را از آمریکایی‌ها می‌گرفتند که به نظر من گرفتند. انتخاب صحنه عملیات برای تکفیری‌ها در منطقه کوبانی نشان از توافق میان طرف ترک و طرف آمریکایی و ائتلاف است و منطقه کوبانی و شروع عملیات جریان تکفیری در آنجا نشان می‌دهند که این توافق شکل گرفته است. ترکیه به دنبال این است که اولا کردها و تکفیری‌ها را با هم درگیر کند، دیگری کردها با تکفیری‌ها در واقع می‌تواند تهدید ترکیه را تبدیل به فرصت نماید؛ جریان کردی با جریان تکفیری درگیر شود و استقلال‌خواهی کردها به محاق رود. این برای ترکیه می‌تواند تبدیل به یک فرصت راهبردی گردد. از آن طرف کوبانی تبدیل به طعمه‌ای شود که این طعمه جریان‌ها کردی را وادار کند که در زمین تعیین شده از سوی ترکیه بازی کنند؛ به این معنا که ترکیه جریان‌های کردی سوریه را وادار کند که در این زمین به جای حمایت از بشار اسد در مقام معارضه با بشار اسد قرار گیرند. این دو هدف راهبردی برای ترکیه که می‌تواند آن را در رقابت منطقه‌ای تقویت کند دلیلی است که کوبانی به عنوان صحنه عملیات جریان تکفیری انتخاب شود.

اینجانب به نحوی معتقدم که آمریکایی‌ها و ترکیه یک برنامه‌ریزی خاصی را برای به کارگیری جریان‌های کردی انجام دادند. از طریق تکفیری‌ها فضایی ایجاد کردند که تکفیری‌ها در برخی از نقاط اقداماتی را علیه جریان‌های کردی و مناطق تحت تسلط آن‌ها انجام دادند. با این عملیات‌های محدود، ضعف نیروهای کردی در برابر جریان‌های تکفیری نمایان گردید. جریان‌های کردی به واسطه‌ی مشاهده کردن ضعف خودشان در این برنامه‌ریزی می‌بایست به سمت ترکیه و آمریکا متمایل شوند و در نهایت آمریکایی‌ها و جریان ترکیه برای کمک به کردها شرط بگذارند و آن شرط این است که کمک به کردها برای مقابله با تکفیری‌ها، تغییر میل آن‌ها در خصوص دولت بشار اسد و نظام سوریه خواهد بود. من فکر می‌کنم که این برنامه، یک طراحی مشترک میان آمریکایی‌ها و ترکیه است و اساسا یکی از مباحثی بوده‌است که ترکیه پذیرفته است که بر اساس آن وارد جریان ائتلاف گردد.

یک نکته ای وجود دارد، ما نباید صرفا از محیط عملیات و میدانی قضاوت کنیم. اگر یک مقدار از محیط بالاتر و از ارتفاع بالاتری نگاه کنیم، حمایت از مردم کوبانی و جریان کردی با همه اشکالاتی که در آن وجود دارد امروز برای جمهوری اسلامی ایران یک فرصت است. دوم اینکه اگر ما بتوانیم تبیین و تفهیم کنیم که جریان‌های کردی در یک طراحی بین آمریکایی‌ها و ترکیه قرار گرفته‌اند این نیز خود یک فرصت است. بنابراین اگر یک رسانه‌ای آمد و بحثی را مطرح کرد این به معنای این نیست که آن رسانه، فضای صحنه را درک نمی‌کرده است بلکه استفاده از فرصت‌ها، حتی از سوی رسانه‌ی ملی فرصت مغتنمی است که باید از آن استفاده نمود. لذا اینجانب در رابطه با این موضوع معتقدم که دفاع از مردم کوبانی و بیان کردن اینکه آمریکایی‌ها در آنجا به انتظار یک فاجعه انسانی هستند، ائتلاف در آنجا منتظر یک فاجعه انسانی شده است، نه به این معناست که الان با یک فاجعه انسانی مواجه هستیم، بلکه این که ما می‌گوییم و رسانه‌های ما بیان می‌کنند که آن‌ها به انتظار یک فاجعه انسانی نشسته اند، خود این امر به نوعی جریان‌ها کردی و مردم کرد را به تامل و فکر فرو می‌برد که آمریکایی‌ها در مقام ائتلاف دارند چه دفاعی از ما انجام می‌دهند و چه اقدامات مؤثری در حمایت از ما انجام دادند یا انجام خواهند داد. من به آن یک فرصت مدیریت ادراک و برداشت نگاه می‌کنم که ما باید از این فرصت خوب استفاده نماییم. از طرف دیگر نیز جریان‌های کردی وقتی متوجه شوند که شرط کمک به مردم کرد، بازی در یک زمین جدید شده است، خود این هم می‌تواند روی معادلات آن‌ها تاثیر بگذارد و ما از این معادله نیز می‌توانیم که به نحو احسن استفاده نماییم و اینجانب فکر می‌کنیم که تا اینجای کار از این فرصت به خوبی بهره‌برداری شده است. به هر صورت همانطور که ترکیه و غرب برای خود یک برنامه و منافع استراتژیک ترسیم کرده است، سوریه عمق استراتژیک ماست و ما نیز حتما در آنجا برنامه راهبردی داریم و در برنامه راهبردی خود باید به صحنه سوریه نگاه کنیم.

در اینجا لازم می‌دانم که دو نکته را مطرح کنم. این که ما باید مراقب باشیم در زمین جریان‌ها دیگر بازی نکنیم و باید ملاحظات امنیت ملی خود را نیز داشته باشیم درست است اما فرصت‌ها مانند دریچه‌ای هستند که باز می‌شوند و بسته می‌شوند. شما از یک دریچه،  موقعی می‌توانید استفاده کنید که باز باشد. زمانی که بسته شد دیگر نمی‌توانید از آن استفاده کنید. با حفظ ملاحظات امنیت ملی ما، با حفظ این که مراقبت باشیم که خودمان در داخل به یک تقابل ترکی -کردی در شمال غرب کشور نیفتیم، از فرصت استفاده کنیم. صحنه واقعی نیز همین است. در صحنه واقعی نیز آمریکایی‌ها دارند نگاه می‌کنند به حمله تکفیری‌ها به کوبانی دارند نگاه می‌کنند که این امر واقعیت صحنه است. پیام این واقعیت، فرصت است. بنابراین اینجانب معتقدم که این واقعیت باید تبیین شود، ضمن اینکه آن تبلیغاتی که قبلا می‌کردند و می‌گفتند که تکفیری ها را جمهوری اسلامی سازماندهی کرده است و اساسا داعش ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است اثبات می‌گردد که دروغی بیش نبوده است و در اینجا آن نقش ناجی‌گری جمهوری اسلامی در مسئله کردها باید در کنار آن بیان شود. یعنی وقتی تکفیری‌ها وقتی به کردهای اقلیم حمله کردند، چه کسی آمد و کمک کرد و نگذاشت که این پیشروی ادامه پیدا کند.

با نگاهی کوتاه به همان مثالی که گفتم که یک دریچه باز شده است و ما باید سعی کنیم که از آن دریچه‌ای که باز شده است استفاده نماییم. ما اگر نخواهیم بگوییم که به خاطر این مبارزات و به خاطر اینکه در زمین‌های تعیین شده بازی نکنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ در اینجا ما هزینه را می‌دهیم و سودش را کسان دیگری خواهند برد.

الان در مسئله کوبانی فرصتی که داریم مشاهده می‌کنیم این است، بالاخره آمریکایی‌ها دارند نگاه می‌کنند، ترکیه نیز دارد نگاه می‌کند، برخی از جریانات کردی نیز دارند نگاه می‌کنند، این را ما باید به تصویر بکشیم و این امر برای ما یک فرصت است.

آیا در کوبانی فاجعه انسانی رخ داده است؟ غرب در آینده سعی در ناجی نشان دادن خود خواهد داشت

محرز است که جریان تکفیری به سمت کوبانی کیش داده شد و اینکه این جریان را به سمت کوبانی گسیل کردند و نقش ترکیه را در این بین پررنگ می‌بینم. در این شرایط بود که آمدن تکفیری‌ها بازی جریان اتحاد دموکراتیک در شمال غرب سوریه به هم زد که این امر به نفع ترکیه بود. چون این بازی می‌توانست روی استان‌های کردنشین ترکیه نیز تاثیر بگذارد. بنابراین اینجانب معتقدم که در اینجا مناسباتی بین ترکیه و جریان تکفیری وجود دارد. این را ما نمی‌توانیم نادیده بگیریم. بی‌عملی آمریکایی‌ها را نیز نمی‌توانیم نادیده بگیریم. اگر این‌ها می‌خواستند و اولویت اول آن‌ها جریان تکفیری بوده است، وقتی تکفیری‌ها به سمت کوبانی کیش داده می‌شود، آیا می‌تواند در این مسیر بمباران کند، وقتی که چند هفته از حمله داعش به کوبانی می‌گذرد و آمریکا با یک بی‌عملی مواجه هستند، ما می‌توانیم این را برای مردم تبدیل به مدیریت اداراک کنیم. برای مخاطب کرد سوریه، برای مخاطب کرد عراق، برای مخاطب کرد خودمان می‌توانیم تبدیل به ادراک نماییم. بنده معتقدم ما باید بیشتر فضای تاثیر رسانه را فهم نماییم و به رسانه بیشتر نقش بدهیم و نترسیم که یک فضای روانی و رسانه‌ای به وجود بیاورد. اگر دست رسانه بسته شود و نتواند وارد فضای جریان‌سازی گردد، کسان دیگری می‌آیند و جریان‌سازی می‌کنند و اگر ما نگوییم، کسان دیگری می‌آیند و به نحو دیگری مخاطب را شکل می‌دهند.

بنابراین هر جور که به قصه نگاه کنیم در هر صورت مردم کوبانی طعمه شده‌اند. از یک سو طعمه جریان ترکیه شده اند و از سوی دیگر آمریکایی‌ها نیز دارند به مردم کوبانی به چشم طعمه نگاه می‌کنند؛ طعمه‌ای که در آنجا یک جریانی شکل بگیرد و مشروعیت‌بخشی شود برای ائتلاف. یعنی الان در رسانه‌های غربی خیلی به جریان کوبانی نمی‌پردازند ولی وقتی هوا سرد شود و مشکلاتی برای مردم به وجود بیاید، از اینجا به بعد توپخانه‌های جنگ روانی آن‌ها شروع به کار کردن می‌کند و فضاسازی می‌کنند و آن‌ها مسئله فاجعه انسانی را مطرح خواهند نمود. سپس در این فاجعه انسانی، نقش منجی را به خود می‌دهند و هم برای ورود  به مراحل بعدی نقشه راهبردی خودشان مشروعیت‌سازی می‌کنند. اگر ما در این حوزه ورود نماییم این ما هستیم که از این دریچه باز شده استفاده می‌کنیم. اگر ما از این دریچه استفاده ننماییم، صباحی دیگر غربی‌ها مجددا ناجی کردها می‌گردند و به نوعی برای مخاطب خودشان نیز مشروعیت سازی می‌کنند که ما داریم می‌رویم که به عنوان جریانی که مدافع حقوق بشر است و از حقوق مردم دفاع نماییم.

بغداد در لبه پرتگاه؛ پذیرش الزامات امریکایی از سوی عراق و گسترش هیمنه آمریکایی در ائتلاف علیه داعش

آمریکایی‌ها سعی می‌کنند که بتوانند در واقع جریان‌های معارض دولت بشار اسد را گسترده‌تر کنند، کردها را به‌صورت کامل وارد این جریان معارضه نمایند، منطقه‌ای را به عنوان یک منطقه حائل درست کنند و در آنجا جبهه نظامی را به جبهه سیاسی و جبهه دیپلماتیک اضافه نمایند. به عقیده اینجانب این امر راهبرد آمریکا در سوریه است. در عراق معتقدم که آمریکا دارد یک لبه پرتگاه برای بغداد درست می‌کنند. آن‌ها دارند یک آزادی عملی به تکفیری‌ها برای نزدیک شدن به بغداد می‌دهند. چرا آمریکایی‌ها برایشان اولویت جریان تکفیری هست، چرا جلوی پیشروی تکفیری‌ها را به سمت بغداد نمی‌گیرند. چرا پیشروی تکفیری‌ها در استان الانبار همچنان ادامه دارد. این امر باید رمزگشایی شود. بنده معتقدم اندیشکده‌هایی مثل شما باید با نشست‌هایی که می‌گذارند این را رمز گشایی کنند. از نظر بنده رمزگشایی این امر این است که آمریکایی‌ها می‌خواهند بغداد در لبه‌ی پرتگاه سقوط قرار گیرد نه این که سقوط کند. آن‌ها می‌خواهند بغداد در لبه پرتگاه سقوط قرار گیرد، اینکه بغداد در لبه پرتگاه سقوط قرار گیرد چند حسن برای آمریکایی‌ها دارد. دولت عراق تمام الزامات آمریکایی‌ها را بپذیرد. دوما ائتلاف به رهبری آمریکا عملا شکل می‌گیرد. جمهوری اسلامی ایران چون بغداد و اماکن مقدسه خط قرمز آن است و این را رسما اعلام کرده است اگر بغداد در لبه پرتگاه سقوط قرار بگیرد در اینجا وادار به تعامل راهبردی با آمریکا می‌گردد. به نظر من جریان تکفیری در عراق دارد در چارچوب جنگ ادراکی آمریکایی‌ها بازی می‌کند. این جنگ ادراکی با ما، با خود دولت عراق، با دولت‌هایی که در ائتلاف هستند و افکار عمومی دنیا وجود دارد. این صحنه، صحنه عراق است. وقتی ما صحنه عراق و صحنه سوریه را کنار یکدیگر می‌گذاریم به یک نتیجه می‌رسیم نتیجه این است که تکفیری‌ها دست‌آموز جریان آمریکایی هستند و دارند با این بازیگر بازی‌های خودشان را انجام می‌دهند و قطعات پازلشان را تکمیل می‌نمایند و من معتقدم که آن حرفی که جان کری زد احتمالا از دستش در رفته است. هم راجع به قصه کوبانی که نشان داد این‌ها در سوریه کاری به داعش ندارند و به نوعی به داعشی‌ها اعلام کردند که اولویت ما در آنجا نیست و هر کاری که می‌خواهید در آنجا انجام دهید. از این سو نیز گفت که ممکن است که ما به داعش اجازه دهیم موفقیت‌های موقتی را به دست بیاورد چون معلوم است که این موفقیت‌های موقت به نفع آمریکاست هم در سوریه و هم در عراق. این باید خوب جا بیفتد و واقعیت این است. بنابراین ائتلاف واقعا برای جنگ با داعش نیست بلکه ائتلاف برای رسیدن به منافع راهبردی در سوریه و عراق است و در این میان ما نباید که در این جنگ ادراکی بیفتیم، مخصوصا تیم مذاکره‌کننده ما که نباید فکر کنند که محیط ما در حال امنیتی شدن است و برای اینکه این محیط امنیتی نشود ما باید برویم با آمریکایی‌ها وارد تعامل راهبردی شویم. این امر خیلی باید مد نظر باشد

ارسال دیدگاه