مذاکره یا استکبارستیزی؟

پیشینه‌ی مذاکرات ایران با آمریکا بعد از انقلاب، پیشینه‌ای پیچیده، طولانی و مهم است. اولین دور از مذاکرات، میان ایران و تیمی از آمریکا صورت گرفت که با سرپرستی مک‌فارلین به‌ طور مخفیانه به ایران آمده ‌بودند. در آنجا مهم‌ترین هدف آمریکایی‌ها این بود که در همان ابتدای انقلاب اسلامی، ماهیت ضد آمریکایی و ضد استکباری انقلاب را محدود نمایند.
پیشینه‌ی مذاکرات ایران با آمریکا بعد از انقلاب، پیشینه‌ای پیچیده، طولانی و مهم است. اولین دور از مذاکرات، میان ایران و تیمی از آمریکا صورت گرفت که با سرپرستی مک‌فارلین به‌ طور مخفیانه به ایران آمده ‌بودند. در آنجا مهم‌ترین هدف آمریکایی‌ها این بود که در همان ابتدای انقلاب اسلامی، ماهیت ضد آمریکایی و ضد استکباری انقلاب را محدود نمایند.

– ضمن عرض سلام، جناب آقای دکتر! اولین سؤال اینجانب راجع‌به پیشینه‌ی مذاکرات ایران و آمریکاست. به ‌عنوان مثال، یکی از این مذاکرات توسط یکی از سران نظام در رابطه با حزب‌الله لبنان در زمان ریاست مجلس ایشان توسط وزیر امور خارجه‌ی فعلی ما صورت گرفته ‌است و اکنون نیز ایشان رابطه با آمریکا را بسیار دوست می‌دارد و در سایت خود درباره رابطه با آمریکا صحبت می‌کند. دیگر مثال مذاکرات ما با آمریکا، مذاکرات عراق بوده ‌است که طی آن، آقای عراقچی خود در هیئت مذاکره‌ کننده بوده‌اند. در این باب با توجه به پیشینه‌ی بدقولی‌هایی که از آمریکا در مذاکرات سراغ داریم و نیز با توجه به خوی استکباری آمریکا در این مذاکرات، دورنمای مذاکرات ایران و آمریکا یا ایران و 1+5 را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

– پیشینه‌ی مذاکرات ایران با آمریکا بعد از انقلاب، پیشینه‌ای پیچیده، طولانی و مهم است. اولین دور از مذاکرات، میان ایران و تیمی از آمریکا صورت گرفت که با سرپرستی مک‌فارلین به‌ طور مخفیانه به ایران آمده ‌بودند. در آنجا مهم‌ترین هدف آمریکایی‌ها این بود که در همان ابتدای انقلاب اسلامی، ماهیت ضد آمریکایی و ضد استکباری انقلاب را محدود نمایند. دور بعدی مذاکرات زمانی بود که مبارزان لبنانی تعدادی از آمریکایی‌های حاضر در لبنان را به گروگان گرفتند و ایران در آزادی این گروگان‌ها نقش ایفا کرد. مذاکرات دیگری نیز میان دو طرف در سال 2001 در رابطه با مسئله‌ی افغانستان برگزار شد. همچنین ایران و آمریکا پیرامون مسئله‌ی عراق نیز مذاکراتی داشتند. در آن موقع آمریکایی‌ها بعد از اینکه مطمئن شدند بدون همکاری ایران قادر به برقراری امنیت و ثبات در عراق نخواهند بود، از ایران طلب کمک کردند و ایران نیز صرفاً برای کمک به دوستان خودش و شیعیان عراق و نه برای حل مشکلات آمریکا حضور در این مذاکرات را پذیرفت. در کنار این موارد، انبوهی از تماس‌ها و پیام‌ها به‌طور مستقیم و غیرمستقیم از جانب آمریکا به طرف ایرانی ارسال شده است. همچنین انبوهی از مکاتبات و نامه‌نگاری‌ها نیز بین دو طرف وجود داشته است. ماحصل این مذاکرات در طول تاریخ 30 ساله‌ی جمهوری اسلامی به عقیده‌ی اینجانب موارد ذیل است: یک اینکه آمریکایی‌ها همواره سعی کرده‌اند تا از موضع قدرت با ایرانیان مذاکره کنند و هدفشان از مذاکرات نه رسیدن به یک توافق برد- برد بلکه تحمیل دیکته‌های خودشان به ایران بوده است. نتیجه‌ای که از این موارد گرفته می‌شود نشان‌دهنده‌ی آن است که آمریکایی‌ها با وجود اینکه گهگاه به مذاکره با ایران نیاز پیدا می‌کنند، اما در حوزه‌ی عمل هیچ‌گاه دست از اقدامات خصمانه علیه ایران برنداشته‌اند؛ یعنی هیچ‌گاه مذاکره به معنای کاهش اقدامات خصمانه‌ی آمریکا علیه ایران نبوده است، بلکه برعکس آمریکایی‌ها همزمان با مذاکرات سعی کرده‌اند که سنگین‌ترین توطئه‌ها و پیچیده‌ترین اقدامات خصمانه را علیه ایران در حوزه‌های نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و حتی در حوزه‌های سیاسی- اجتماعی و… انجام دهند. بنابراین هیچ‌گاه مذاکره به عنوان علامتی از کاهش فشار نبوده است. عامل سومی که در اینجا مطرح است این است که آمریکایی‌ها همواره به شدت علاقه‌مند بوده‌اند که ورود ایران به هرگونه مذاکره با خودشان را به معنای عدول از اصول انقلاب اسلامی تفسیر کنند و به دنیا این پیام را بدهند که آخرین زنجیره‌ی مقاومت هم گسسته شد و تنها کشوری که تا به امروز به هیچ قیمتی حاضر به مذاکره با آمریکا نشده بود، بالأخره مجبور شد پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند و از این طریق در واقع وجهه‌ی ایران را بین ملت‌های مبارز جهان و در درون محور مقاومت تخریب کنند. دیگر نتیجه‌ای که می‌توان از مجموعه‌ی مذاکرات انجام شده طی این سال‌ها گرفت این است که آمریکایی‌ها در هیچ زمانی به دنبال حل واقعی مسائل خودشان با ایران نبوده‌اند، بلکه همیشه تلاش کرده‌اند که با استفاده از امکانات ایران مشکلات خود را حل کنند و هر موقع که این مشکلات اندکی تخفیف پیدا کرده است، دوباره به وضعیت ماقبل مذاکره با ایران برگشته‌اند و آخرین نتیجه که از کل این فرایند می‌توان گرفت این است که آمریکایی‌ها فقط زمانی پای میز مذاکره با ایران آمده‌اند که در موضع ضعف قرار داشته‌اند و به مذاکره با ایران نیازمند بوده‌اند. نمی‌توان هیچ زمانی را سراغ گرفت که آمریکایی‌ها احساس کرده باشند که در موضع قدرت هستند و با این حال مذاکره با ایران را پذیرفته باشند. هر زمانی که آمریکایی‌ها در موضع قدرت بوده‌اند و یا چنین استنباطی از قدرت ملی خود داشته‌اند، با طرف‌های دیگر مغرورانه برخورد کرده‌اند و پای میز مذاکره نیامده‌اند. این‌ها مسائلی است که می‌توان از تاریخچه‌ی روابط دوجانبه میان ایران و آمریکا بعد از انقلاب اسلامی بیان کرد. به عقیده‌ی اینجانب در رابطه با مذاکرات آینده در ژنو مشخصاً چند نکته‌ی کلیدی حائز اهمیت هستند. اولین نکته این است که متأسفانه ارزیابی آمریکایی‌ها این است که نوع رویکرد جدیدی که ایران در مذاکرات اتخاذ کرده است،  به دلیل فشار ناشی از تحریم‌هاست و به نظر من استنباط آمریکا‌یی‌ها این است که ایران از موضع ضعف وارد مذاکره شده است و هدف آن کاهش فشار‌هاست؛ در واقع فشارها توانسته است که محاسبات استراتژیک ایران را تعدیل دهد و حتی توانسته است پیشنهادهای مذاکرات به ایران را تعدیل دهد. به نظر من این وضع بسیار نگران‌کننده‌ای است، چون وقتی طرف مقابل به این جمع‌بندی برسد که فشارها نتیجه داده است، انگیزه‌ای برای کاهش فشارها نخواهد داشت و بلکه فشارها را تشدید می‌کند. از این قرار اکنون در آمریکا می‌بینیم که تلاش‌هایی جدی برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران آغاز شده‌است و آن جریانی که در آمریکا استدلال می‌کند که باید تحریم‌ها را علیه ایران تشدید کرد، دلیلش این است که چون تحریم‌ها بر ایران اثر کرده است، مواضع ایران تعدیل شده است و اگر ما خواهان تعدیل بیشتر مواضع ایران هستیم، باید تحریم‌های بیشتری اعمال کنیم. تصور اینجانب این است که فرایند ارسال پالس‌های ضعف و نیازمندی از داخل ایران به طرف خارجی باعث تشدید فشارها در میان‌مدت خواهد شد، حتی اگر در کوتاه‌مدت و در یک معامله‌ی دیپلماتیک تعدیل گردد. نکته‌ی دومی که در رابطه با مذاکرات آینده در ژنو وجود دارد این است که درخواست‌های آمریکایی‌ها نسبت به درخواست‌هایی که در گذشته در مذاکرات از ایران می‌خواستند فوق‌العاده توسعه پیدا کرده است. در واقع آمریکایی‌ها قبلاً درخواست‌های خود را روی غنی‌سازی 20% متمرکز کرده بودند، اما الآن می‌بینیم که آمریکایی‌ها زیرساخت‌های غنی‌سازی صنعتی در ایران را هدف قرار داده‌اند که این بسیار فراتر از غنی‌سازی 20% است. اکنون آمریکایی‌ها روی نظنز، ماشین‌های سانتریفوژ، حجم و ذخیره‌ی مواد، آب سنگین اراک و تشریفات و ترکیبات بازرسی از تاسیسات هسته‌ای ایران بحث دارند که در سابق این گونه نبوده است. در گذشته همه‌ی مطالبات آمریکایی‌ها راجع به غنی‌سازی 20% در تاسیسات فردو بود و اساساً در رابطه با سایر موارد بحث نمی‌کردند. به نظر اینجانب علت اصلی توسعه‌یافتن درخواست‌های آمریکا این است که آمریکایی‌ها به این جمع‌بندی رسیده‌اند که ایران آماده‌ی واگذاری امتیازهای بیشتری است. در واقع چون احساس می‌کنند که مشت ایران باز شده ‌است، بنابراین دارند تلاش می‌کنند که در گام اول حداکثر امتیازهای ممکن را از ایران دریافت کنند. نکته‌ی بعدی درباره‌ی دور بعدی مذاکرات- که به عقیده‌ی اینجانب در شرایط فعلی اهمیتی حیاتی دارد- این است که از لحاظ امنیت ملی، بسیاری از متغیرهای رفتار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران دارد به نتیجه‌ی مذاکرات گره زده می‌شود. در واقع نوعی شرطی‌سازی افکار عمومی به نتیجه‌ی مذاکرات از سوی دولت دارد رخ می‌دهد. اتفاقی که به‌موجب این امر به وقوع پیوسته است این است که بازیگران مختلف، بازی خود را معلق نگه داشته‌اند تا ببینند نتیجه‌ی مذاکرات چگونه خواهد بود. اکنون تصور کنید که طرف ایرانی تمام تلاش خود را کرده و نیز با جدیت مذاکره کند و پیشنهادهای خوبی هم بدهد، اما به هر دلیلی طرف مقابل حاضر به توافق برای مذاکرات نشود. آنگاه به نظر اینجانب نتیجه‌ی این عدم توافق روی افکار عمومی و به ویژه فعالان اقتصادی بسیار نگران‌کننده خواهد بود. ممکن است که افکار عمومی به سمت انجام یک رفتار هیجانی در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی سوق داده شود که به نظر بنده این امر از نظر امنیتی فوق‌العاده خطرناک است و دولت باید از وابستگی افکار عمومی به مذاکرات به شدت پرهیز کند، زیرا در غیر این صورت طرف مقابل تلاش خواهد کرد که افکار عمومی ما را گروگان گرفته و با فشار افکار عمومی مواضع مذاکراتی ما را تعدیل کند. این امر باعث می‌شود که ایران ناچار شود در یک فضای متشنج و هیجانی و تحت فشار افکار عمومی تصمیم‌هایی را در مدت کوتاه اتخاذ کند که چه بسا بعضی از این تصمیم‌ها تطابقی با منافع ملی ایران نداشته باشد. آخرین مسئله این است که به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها بیش از اینکه به دنبال یک توافق جامع و کامل با ایران باشند، به دنبال یک توافق موقتی هستند و هدف آن‌ها از این توافق موقتی که اسم آن را توافق اعتمادساز گذاشته‌اند این است که اهرم‌های مهم قدرت ایران در مذاکرات را از ایران گرفته و در بقیه‌ی مذاکرات دست ایران را خالی سازند. این امر چیزی است که چند هفته‌ی پیش خانم شرمن به صراحت در کنگره یا سنای آمریکا گفت. من فکر می‌کنم که این نیز یک عامل نگران‌کننده است که هدف از درخواست اقدامات اعتمادساز از ایران در واقع تلاش برای کاهش قدرت چانه‌زنی ایران پای میز مذاکرات باشد.

– سؤال دیگر اینجانب از شما این است که مشترکات منافع ملی ایران و آمریکا چیست و نقطه‌ی واگرایی این منافع کجاست؟ با توجه به این که یکی از نقاط واگرایی، امنیت اسرائیل است، اگر بحث مذاکرات به امنیت اسرائیل کشیده شود، آمریکا ایران را ترجیح می‌دهد یا امنیت اسرائیل را؟

– پاسخ سؤال شما بحث مفصلی دارد. اگر بخواهم خیلی اجمالی بدان بپردازم باید عرض کنم که در شرایط فعلی به نظر می‌رسد که برخی نقاط مشترک مانند مهار سلفی‌گری و تندروی سنی در منطقه، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مبارزه با دزدی دریایی و ثبات‌بخشی بیشتر به کشورهای انقلابی در منطقه‌ی خاورمیانه قابل شناسایی هستند. به نظر می‌رسد که بحث‌های مفصلی در این رابطه وجود دارد (به ویژه مورد آخر)، اما به طور اجمالی ایران و آمریکا می‌توانند منافع مشترکی را پیدا کنند. با این وجود نقاط افتراق راهبردی ایران و آمریکا فوق‌العاده حیاتی است. مهم‌ترین نکته این است که اساساً آمریکا قادر به تفکیک منافع ملی خود از منافع اسرائیل نیست و آمریکا عملاً به عنوان نگهبان منافع اسرائیل در صحنه‌ی بین‌المللی ظاهر می‌شود. دومین نکته‌ای که در این باب باید بدان توجه کرد این است که حضور نظامی آمریکا در منطقه‌ی خلیج فارس و منطقه‌ی خاورمیانه، در واقع به معنای دست‌اندازی به حوزه‌ی قدرت ملی ایران است و این موضوعی نیست که ایران بتواند در مقابل آن کوتاه آمده یا آن را به سادگی نادیده بگیرد. مسئله‌ی سوم به دشمنی تاریخی آمریکا با حرکت مقاومت در منطقه‌ی خاومیانه و تلاش برای تضعیف جریان مقاومت به هر قیمت برمی‌گردد که ممکن است این امر عملاً با ماهیت انقلابیِ جمهوری اسلامی درگیر ‌شود و شاید مهم‌تر از همه‌ی این‌ها این است که آمریکایی‌ها، تاریخ‌ها، پروژه‌ها و برنامه‌های خودشان را برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به‌هیچ وجه نه کند کرده و نه متوقف کرده‌اند. در واقع این امر نکته‌ای فوق‌العاده حیاتی است که آمریکا دقیقاً در شرایطی که دارد حرف از مذاکره با ایران می‌زند، دارد تلاش می‌کند که پروژه‌های براندازانه‌ی خودش را علیه جمهوری اسلامی با حداکثر قدرت ادامه دهد و این علامتی از این است که همچنان هدف‌گذاری راهبردی آمریکا علیه ایران، تغییر رژیم است و تمام اقدامات آمریکا برای رسیدن به همین هدف است. تصور اینجانب این است که موارد فوق به طور اجمالی نقاط افتراق راهبردی ایران و آمریکا را توصیف می‌کند.

ارسال دیدگاه