مدتی است که بحران عراق و ظهور پدیدهای بهنام داعش، افکار عمومی منطقه و جهان را بهخود مشغول ساخته است. بهطور طبیعی عراق بهعنوان یک همسایة بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران و بهویژه با وجود مناسبات راهبردی میان تهران و بغداد، اهمیت خاصی دارد و امنیت و ثبات این کشور همواره جزء اولویتهای سیاست خارجة کشورمان بوده و هست.
از طرفی گروه دولت اسلامی عراق و شام موسوم به «داعش» بهعنوان یک گروه تکفیری و تروریستی که مدتی سوریه را جولانگاه خود قرار داده و اکنون مشغول تاختوتاز در عراق میباشد، نوعی تهدید امنیتی برای ما محسوب میشود. روابط آشکار و نهان این گروه با غرب و برخی کشورهای منطقه و القای نبرد مذهبی میان شیعه و سنی نیز از دیگر موضوعاتی است که ایجاب میکند تا به داعش نگاهی تازه افکنده و میزان خطرات امنیتی و سیاسی این گروهک را مورد ارزیابی قرار دهیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با نگاه نافذ خود به تبیین ابعاد بحران عراق پرداخته و در مناسبتهای مختلف از این موضوع پرده برداشتهاند. معظم له در رمزگشایی از اهداف آمریکاییها در عراق با ناراضیخواندن آنان از روال کنونی این کشور بهدلیل برگزاری انتخابات با مشارکت خوب و تعیین گزینههای مورد اعتماد مردم، دو هدف میانی را در کنار هدف نهاییِ آمریکاییها ذکر کردند: اهداف میانی عبارتند از: 1- محرومکردن عراق از دستاوردهایی که علیرغم حضور و دخالت آمریکا بهدست آوردهاند؛ مانند حاکمیت نظام مردمسالاری دینی و 2- تلاش برای برهمزدن ثبات و آرامش عراق و تهدید تمامیت ارضی این کشور و بالاخره هدف نهایی: قرار گرفتن عراق تحت سلطة آمریکا و حاکمشدن افراد گوش به فرمان آمریکا در عراق.(1)
در جای دیگر مقام معظم رهبری، ابعاد منطقهای بحران عراق را مد نظر قرار داده و نسبت به برافروختن جنگ داخلی میان ملتها با عناوین قومی و مذهبی توسط دشمنان اسلام هشدار دادند. ایشان ضمن اشاره به دنبالهها و تفالههای رژیم صدام، داعشیها را افرادی «غافل، جاهل و دور از فهم و معنویت» خواندند که دست به جنایت میزنند و دشمنان، این حوادث را جنگ شیعه و سنی می نامند، اما این فقط یک آرزوست.
به تعبیر معظم له جنگ واقعی در عراق و منطقه، جنگ تروریسم با مخالفان تروریسم، جنگ دلبستگان به اهداف آمریکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها و جنگ انسانیت با بربریت و وحشیگری است.
حضرت آیتالله خامنهای رهاشدن از «دغدغة بیداری اسلامی و نهضت دنیای اسلام» را علت اصلی تلاش جبهة استکبار برای بهراهاندازی جنگ شیعه و سنی خواندند و در تبیین راههای مقابله اساسی با دشمنان، مردمسالاری اسلامی را نسخهای شفابخش و بیبدیل برشمردند .
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش دشمنان اسلام برای تکرار حوادث عراق در برخی کشورهای دیگر تأکید کردند: «ملتها باید هوشیارانه این تحرکات را زیر نظر داشته باشند و بدانند دشمن برای از بین بردن استقلال و عزت مسلمانان، از هیچ کاری ابا ندارد».(2)
با توجه به بیانات راهگشای مقام معظم رهبری، در این نوشتار ضمن مروری اجمالی بر اهداف آمریکاییها از زمان حمله به عراق در سال 2003م تا به امروز و طرحها و نقشههای آنان در عراق، به واکاوی بحران فعلی در این کشور خواهیم پرداخت.
اهداف آمریکا در عراق
ایالات متحده آمریکا در طلیعة سال 1382هـ.ش (مارس 2003م) با دستاویزهایی چون مقابله با تروریسم و دستیابی به سلاح کشتار جمعی صدام، جنگ علیه عراق را شعلهور ساخت. البته با آشکارشدن سستی این دلایل، واشنگتن به دستاویزهای نرمافزاری روی آورد که بهطور کلان در قالب طرح موسوم به «خاورمیانه بزرگ» وشعارهایی چون دموکراسی، آزادی، توسعه و اصلاحات خلاصه میشد.
اما راهبرد پنهان آمریکا فراتر از شعارهای ظاهری فوق بود. اهداف نهانی آمریکا در سه زمینة اقتصادی، سیاسی و امنیتی خلاصه شده بود. به عقیدة ناظران، آمریکا از ابتدا درصدد تصاحب منافع نفتی عراق و ایجاد پایگاهی مطمئن در منطقه بهمنظور فشار علیه خصم دیرین خود؛ جمهوری اسلامی ایران و نیز ایجاد امنیت برای هم پیمان خود رژیم صهیونیستی بود.
1) اهداف اقتصادی: به لحاظ اقتصادی مهمترین هدف ایالات متحده آمریکا در عراق و منطقه عبارت بود از دستیابی آسان و ارزان به ذخایر غنی انرژی در حوزة خلیج فارس که بهتنهایی حدود یک چهارم انرژی فسیلی جهان را تامین میکند. با توجه به نیاز مبرم غرب و خصوصا آمریکا به نفت، بدیهی است که منطقة خلیج فارس از دیرباز طمع آنها را برانگیخته است.
با این حال عراق در حال حاضر به لحاظ اقتصادی و تولید نفت هنوز تا رسیدن به نقطة قابل قبول فاصلة زیادی دارد. اگرچه نگاه افکار عمومی جهانی به شکل قابلتوجهی دلیل حملة آمریکا به عراق را در تلاش واشنگتن برای مدیریت منابع انرژی عراق و بهدست گرفتن چاههای نفت آن کشور جستجو میکرد، ولی در عمل، آنچه در عراق اتفاق افتاد آن بود که حداقل در سالهایی که از جنگ و حضور نظامی آمریکاییها در عراق گذشت، چنین امکانی به آنان داده نشد.
2) اهداف سیاسی: دموکراسیزهکردن منطقه با الگوی غربیِ لیبرال- دموکراسی، مهمترین هدف سیاسی واشنگتن محسوب میشد که کلیات آن در قالب طرح «خاورمیانه بزرگ» در سال 2002م ترسیم شدهبود. دموکراسی مورد نظر آمریکا یعنی برپایی حکومتهایی با عناصر همسو که در راه تحقق اهداف و منافع کاخ سفید گام بردارند.
«مایکل جردن»؛ تحلیلگر آمریکایی در دوران اشغال عراق طی مقالهای که در روزنامة نیویورک تایمز به چاپ رسید، از سندی سری پرده برداشت که میان تعداد محدودی از مسئولان دولت آمریکا توزیع شده و حاکی از آن بود که هدف از اشغال عراق تنها سرنگونی صدام و ایجاد یک نظام دمکراتیک نبوده است، بلکه هدف اصلی، برپایی یک دولت همسو با آمریکا و اسرائیل در عراق جهت اعمال فشار بر ایران و سوریه بوده، بهگونهای که آمریکا به آسانی نفت این کشور را تصاحب کند. البته جردن معتقد است هیچیک از این اهداف تاکنون محقق نشده است.
«سیمور هرش»؛ روزنامهنگار مشهور آمریکایی نیز در سال 2007م به انتشار طرحهای جدید آمریکا در منطقة خاورمیانه پرداخت. طبق گزارش هرش در روزنامة «نیویورکر»، واشنگتن راهبرد جدیدی برای منطقه ترسیم کرده که مبتنی بر تحولات و شرایط نوین بینالمللی و منطقهای است. کارشناسان آمریکایی که در تدوین این راهبرد سهیم بودهاند، معتقدند که آمریکا در شرایط فعلی با دو چالش جدی در منطقه مواجه است: یکی کاهش سیطره بر منابع نفتی و دیگری خلل در موازنة قوای منطقهای. چالش اول کاهش نفوذ سنتی بر اعراب را بهدنبال دارد و چالش دوم موقعیت اسرائیل را در منطقه دچار تزلزل خواهد ساخت. به عقیدة این کارشناسان، ایران کانون اصلی ایجاد و گسترش این دو چالش فراروی آمریکا محسوب میشود، لذا هدف اصلی سیاست جدید منطقهای آمریکا عبارت است از واردآوردن ضربهای کاری به ایران جهت شکست و یا تضعیف این مانع منطقهای.(3)
3) اهداف امنیتی: ایجاد حاشیهای امن برای رژیم صهیونیستی در منطقه، کلیدواژة اهداف امنیتی در جنگ عراق بود. ایجاد عراقی نوین با الگوی آمریکایی بهعنوان کشوری بزرگ و مهم که میان ایران و رژیم صهیونیستی واقع شدهاست، میتوانست دغدغههای امنیتی اسرائیل را تا حد زیادی مرتفع سازد. حضور و نفوذ رژیم صهیونیستی در عراق و بهویژه شمال این کشور نیز از دیگر اهدافی بود که جنگ عراق برای اسرائیل به ارمغان آورد.
با این حال آمریکاییها در تحقق اهداف فوقالذکر کاملا موفق نبودند. افزون بر ناکامیهای اقتصادی و هزینههای سنگین جنگ عراق، دموکراسی مورد نظر آنان به حاکمیت اکثریت شیعی منجر شد و اتفاقا دولتی بر سرکار آمد که با همسایه خود؛ یعنی جمهوری اسلامی همسویی کامل داشت. با آغاز بحران سوریه عراق برخلاف خواست آمریکاییها بهحمایت از رژیم بشار اسد برخاست. بههمین دلیل اسرائیل نیز نتوانست در جهت رفع تهدیدات امنیتی و نفوذ خود در عراق جدید، گام جدی بردارد.
راهبردهای جدید آمریکا در عراق
با توجه به ناکامیهای آمریکا و همپیمانانِ منطقهای آن در پروندة عراق، بیتردید دولتمردان کاخ سفید عقبنشینی نکرده و در شرایط فعلی آمریکا برای تحقق اهداف و راهبردهای هژمونیک و استکباری خود در منطقة مهم خاورمیانه، در عرصههای مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی مشغول طراحی و اقدام است. این در حالی است که موج بیداری اسلامی و خیزش مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا بر نگرانیهای واشنگتن افزوده و استراتژیستهای آمریکایی ناچار به ارائة راهبردهای جدیدی برای تعامل با تغییر معادلات و چالشهای برآمده از این موج و استفاده از فرصتهای آتی هستند.
راهبردهای جدید آمریکا ناظر به مدیریت بحران در منطقه و همسوسازی خیزشهای مردمی با طرحهای کلان خود همچون طرح خاورمیانه میباشد؛ طرحی که ادعا میشد عراق یکی از مصادیق بارز آن باشد و بهعنوان الگویی از لیبرال-دمکراسی غربی در منطقه بدرخشد و الگوهایی چون حاکمیت اسلامی (جمهوری اسلامی ایران) را تحت شعاع خود قرار دهد. ادامه نفوذ در عراق، فرصتی مناسب برای مدیریت مسایل منطقهای و پیشبرد اهداف و راهبردهای آمریکا به مقامات کاخ سفید خواهد داد.
در همین راستا ارایه تئوری «آشوب خلاق» (4) از سوی وزیر خارجة اسبق آمریکا، از عمق اهداف و سیاستهای آمریکاییها پردهبرداری میکند. مقامات کاخ سفید به دنبال سیاست ایجاد توازن میان جریانات ناهمگون عراقی بودند. ایجاد توازن در بعد سیاسی ناظر به برپایی دموکراسیِ توافقی با حضور همه طوائف و قومیتهای عراقی بود که ظاهری قابل قبول داشت. اما در بعد امنیتی، تئوری آشوب خلاق مفهوم خطرناکی داشت. بهعبارتی این تئوری قائل به درگیرکردن نیروهای متضاد داخلی با دخالت نیروهای خارجی (همچون القاعده) بود. ایجاد آشوب از طریق حمایت پنهانی از نیروهای مختلف و در عین حال کنترل این آشوب (سازنده بودن آن) منافع آمریکا را نه تنها در عراق، بلکه در منطقه تامین میکرد.
بهطور طبیعی گروههای وابسته به القاعده و نیز بعثیهای بازمانده از رژیم گذشته، بهترین گزینه برای اجرای این تئوری بودند؛ زیرا انگیزه کافی برای مقابله با نظم نوین عراق را داشته و خصوصا شیعیان را دشمن اصلی و دیرین خود میشمردند.
این تئوری حتی پس از خروج آمریکاییها از عراق ادامه یافت و برخی کشورهای منطقهای (به ویژه عربستان) در اجرای این پروژه نقش نیابتی یافتند. دیری نپایید که این سیاست خطرناک دامن سوریه را نیز فراگرفت و بههمیندلیل بهسرعت پای گروههای تکفیری و دنبالههای القاعده (جبهه النصره، جبهه الاسلامیه، داعش و…) به این کشور گشودهشد و بحران سوریه را برافروختهتر ساخت.
بر این اساس میتوان گفت که بخش مهمی از تئوری آشوب خلاق معطوف به اختلافات مذهبی و طائفهای (چه در عراق و چه سوریه) میباشد. بهعبارتی آمریکا قصد دارد که در پوشش اختلافات و نزاعهای طائفهای، اهداف سیاسی خود را بهپیش ببرد. این در حالی است که طوایف و مذاهب مختلف در عراق و نیز سوریه، سالیان دراز با یکدیگر همزیستی مسالمتآمیز داشته و اختلافات آنان به مرحلة جنگهای داخلی نرسیده است.
اما در شرایط فعلی با تحریک گروههای افراطی و تکفیری، تلاش دشمن آن است که به جنگ، صبغة مذهبی بدهد، لیکن واقعیت غیر قابل انکار آن است که جنگ عراق، جنگ مذهبی نیست، بلکه ماهیتی کاملا سیاسی دارد. برای نمونه داعش حتی به عناصر اهل سنت که با آنها مخالف میباشند، رحم نمیکند. در مقابل گروههایی از اهل سنت و عشایر عراق وجود دارند که از زمان حضور نیروهای آمریکایی تحت عنوان شوراهای بیداری (مجالس الصحوه) با عناصر القاعده در حال نبرد بوده و هستند.
بر این اساس میتوان گفت که تحرکات اخیر داعش در عراق نیز بیارتباط با سناریوهای امنیتی آمریکا در عراق و منطقه و تئوری «آشوب خلاق» نیست. البته این سخن بدان معنا نیست که داعش بهطور کامل تحت فرمان آمریکاست و یا همه تحرکات این گروه کاملا منافع غرب را تامین میکند، اما بهرهبرداری از اقدامات این گروه همواره در دستور کار دستگاههای اطلاعاتی آمریکا قرار داشته و پروندة کاخ سفید آکنده از روابط پنهانی و حمایت از تروریستها میباشد. این در حالی است که اگر منافع آمریکا به خطر بیفتد، به مقابله با القاعده برمیخیزد؛ نمونهای که در کشورهایی چون یمن و پاکستان به چشم میخورد. این در شرایطی است که آشوب خلاق از حالت خلاقیت خود خارج شده و با منافع آمریکا مغایر باشد.
بنابراین سیاست آمریکا در عراق نیز حمایتِ محدود و حسابشده از داعش است؛ برای مثال تسلط داعش بر کل عراق یا حتی تجزیه این کشور در شرایط فعلی، در دستور کار کاخ سفید قرار ندارد. در هر حال داعش یک گروه تروریستی است که برای اعمال خشونت، حدومرزی نمیشناسد و ممکن است روزی همپیمانان آمریکا در منطقه را نیز آماج حملات خود قرار دهد.
در همین راستا، انگارهای مطرح شده است مبنی بر آن که غرب قصد دارد با تحریک و حمایت نیروهای افراطی و تکفیری، آنان را وارد جنگ در سوریه و عراق و… نموده و بهگونهای از شر آنان خلاص شود. برای نمونه گسیلکردن پیکارجویان افراطیِ کشورهای غربی به سوریه، در چارچوب این هدف صورت میگیرد. بهعبارت دیگر غرب تلاش دارد با یک تیر دو نشان بزند: هم در منطقه فتنه و آشوب ایجاد کند و هم افراطیها و تروریستها را در این معرکه، به کام مرگ بفرستد.
همسویی داعش و آمریکا
شواهد و قرائن فراوانی مبنیبر نقش حمایتی آمریکا از جریانات افراطی و تروریستی همچون داعش وجود دارد. با نگاهی کلان، تنش و جنگ مذهبی میان مسلمانان و عملکرد جریانات تکفیری همچون داعش بهترین گزینه برای استکبار جهانی و صهیونیسم در جهت فرسایش و تضعیف جهان اسلام محسوب میشود. بهعبارتی گروههایی مانند داعش بهترین ابزار برای تحقق سیاست مخرب «تفرقهبینداز و حکومتکن» محسوب میشوند، توطئهای که رهبر معظم انقلاب بارها نسبت به آن هشدار دادهاند.
در این راستا نشریة «تایمزِ» لندن در گزارشی فاش ساخت که گروهک تروریستی داعش با دخالت مستقیم سازمانهای نظامی و امنیتی آمریکا بهوجود آمده است. آنها با کشف، تربیت و معرفی ابوبکر بغدادی، او را بهسرعت بهعنوان یکی از سران مطرح سلفیها معرفی کردند. در این گزارش آمده است که در سال 2005م نیروهای ایالات متحده بر اساس یک پروژة از پیش طراحی شده و هدفمند، مرد 33 سالهای به نام «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری» را که یک کشاورز ساده، اما جاهطلب و ماجراجو بود، شناسایی کرده و با اتهامات کلیشهای، او را به ابوغریب فرستادند. ابراهیم البدری، به صورت هدفمند با سران تندروی القاعده در یک سلول حبس شد و در مدت سه ماه، از یک کشاورز سنی به یک سلفی تندرو تغییر شخصیت داد. او هنوز از زندان آزاد نشده بود که لقب ابوبکر البغدادی را برای خود برگزید.
پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا در سال 2011م نام البغدادی مشهور به «ابودعا» را در لیست افراد خطرناک و تحت تعقیب قرار داده و برای دستگیری او پاداش ده میلیون دلاری تعیین کردند. این اقدام ظاهریِ آمریکا، موهبتی بزرگ برای البغدادی بود تا او بهعنوان یکی از سران گروههای سلفی مطرح شود و فعالیتهای تروریستی جدید خود را در عراق و سوریه آغاز کند.
از طرفی با ظهور پدیدهای به نام داعش در منطقه و بهویژه از زمانی که حملات این گروه تکفیری در عراق گسترش یافته است، رژیم صهیونیستی بهطور مستقیم و غیرمستقیم بیشترین بهرهبرداری را در جهت تحقق اهداف توسعهطلبانة خود بهعمل آورده است. حملات داعش در عراق نوعی حاشیة امن برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده است که به دور از اعتراضات جهانی به اقدامات خود علیه دولت نوپای فلسطین شدت داده و جنایات معمول خود را علیه فلسطینان مظلوم استمرار بخشد. آمریکا نیز که علیالظاهر خود را ملزم به پیشبرد روند سازش و طرحهایی چون تشکیل دو دولت در فلسطین میداند، نفس راحتی کشیده و مطالبات مربوط به حقوق فلسطینیان را به وادی فراموشی میسپرد.
عراق در شرایط فعلی علاوه بر بحران امنیتی با چالشهای سیاسی متعددی مواجه است. بهدنبال انتخابات پارلمانی در اردیبهشت ماه گذشته، قرار است که دولتی جدید با رای اکثریت مطلق اعضای پارلمان تشکیل شود، اما بهدلیل شرایط خاص امنیتی و عمق اختلافات سیاسی میان جریانات سیاسی عراق، هنوز چنین اتفاقی رخ نداده است. ائتلاف دولت قانون به رهبری نوری المالکی که با کسب 176 کرسی، بیشترین کرسیهای پارلمان را بهدست آورده است، از طریق ائتلاف با سایر گروههای شیعی (در چارچوب ائتلاف موسوم به پیمان ملی) همچنان از شانس برتر احراز منصب نخستوزیری برخوردار است، اما حلوفصل اختلافات که متاسفانه حتی به درون برخی گروههای شیعی هم تسری یافته، نیازمند زمان بیشتری میباشد.
در چنین شرایطی مفهوم بیانات رهبر انقلاب به خوبی قابل درک است. آمریکاییها به رغم ادعای دموکراسی با نتایج انتخابات در عراق به مخالفت برخاسته و تمایلی به بازگشت مجدد مالکی به قدرت ندارند. طبعا شرایط بحرانی ناشی از تئوری آشوب خلاق، انرژی دولت را تا حد زیادی صرف خود نموده و فضا را برای اعمال فشار گروههای رقیب اعم از اهل سنت و حتی کردها مساعدتر میکند. زمزمة تشکیل دولت ائتلاف ملی (یا دولت نجات ملی) که از سوی آمریکاییها برخاسته و برخی جریانات داخل عراق نیز با آن همنوایی کردهاند، حاکی از رویکارآمدن دولتی است که نوری المالکی در راس آن قرار نداشته و شخصی به نخستوزیری برسد که با سیاستهای آمریکا همسویی کامل داشته باشد. اما واکنش نخستوزیر عراق در این باره بهموقع و قاطعانه بود. نوری المالکی نسبت به اهداف خطرناکی که در فراخوان برای تشکیل دولت نجات ملی نهفته است هشدار داد و این اقدام را کودتا علیه قانون اساسی و روند سیاسی دانست.(5)
تنها گزینهای که فراروی دولت نوری المالکی قرار دارد، ادامه حملات میدانی جهت پاکسازی مناطقی است که به تصرف داعش درآمده است. حضور نیروهای داوطلب مردمی در کنار ارتش، دورنمای روشنی از پیروزیهای میدانی بهدست داده است. با بازگشتن امنیت و ثبات نسبی به کشور، شرایط برای پیشبرد روند سیاسی بهبود یافته و توطئة تغییر معادلة قدرت که خصوصا از طرف بعثیها و برخی حامیان منطقهای آنها دنبال میشود، ناکام خواهدماند.
سخن پایانی
بحران فعلی عراق برخاسته از تحرکات و حملات گروه تروریستی داعش میباشد که دنبالهای از سازمان القاعده بوده و با رویکرد تکفیری، مدعی برپایی امارت اسلامی در عراق و منطقة شامات میباشد. آنچه به این گروهک توان مضاعف داده است از یک سو اتحاد نانوشته آنان با بازماندگان بعثی و از سوی دیگر حمایتهای مالی و تسلیحاتی طرفهای غربی و منطقهای بهویژه ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی میباشد.
آنگونه که در بیانات راهبردی رهبر انقلاب تصریح شده است، آمریکاییها که از نتایج انتخابات اخیر عراق ناخشنود هستند و از طرفی از بحران سوریه ناامید شدهاند، به احیای تئوری «آشوب خلاق» در عراق روی آورده و سعی دارند از بستر بحران امنیتی و اختلافات سیاسی- که البته خود در برافروختن آن نقش عمدهای داشتهاند- به تخریب روند مردمسالاری در عراق پرداخته و دولت جدیدی بر سر کار بیاورند که برخلاف دولت نوری المالکی، کاملا با اهداف و سیاستهای آنان همراه باشد.
نکتة مهم دیگری که از نگاه نافذ مقام معظم رهبری دور نمانده است، دادن صبغة مذهبی و طائفهای به بحران و جنگ در عراق توسط دشمنان است. با توجه به ترکیب جمعیتی شیعه و سنی در عراق و نیز وجود عتبات عالیات و نیز هممرزبودن عراق با ایران شیعی و عربستان سنی؛ راهانداختن جنگ با عنوان اختلافات مذهبی، خدمت زیادی به تحقق تئوری آشوب خلاق خواهدنمود و اگر هوشیاری نخبگان و بهویژه علما و مراجع دینی اعم از شیعه و سنی نباشد، چه بسا عراق گرفتار آتش جنگی فراگیر و نامحدود شود که بیتردید زبانههای آن به سایر کشورهای منطقه نیز سرایت خواهد کرد.
همگرایی و اتفاق نظر آحاد عراقی- حتی جریانات سیاسی رقیب- در مقابل پدیدة شومی به نام تکفیر و تروریسم، قطعا یاریگر آنان در عبور از بحران فعلی خواهدبود و همانگونه که رهبر حکیم انقلاب پیشبینی کردهاند، عراقیها و سایر ملل منطقه به استقلال و مردمسالاری واقعی به دور از سلطه و نفوذ آمریکاییها، دست خواهندیافت.
—————————————-
پینوشتها:
1) دیدار با مسئولان قوة قضائیه (93/4/1).
2) دیدار با خانوادههای معظم شهیدان هفتم تیر (93/4/7).
3) روزنامه الاهرام چاپ مصر، به قلم فهمی هویدی (2007/03/06).
4) Creative chaos.
5) اظهارات نوری المالکی پس از سفر جان کری به عراق، روزنامه الصباح (26/6/2014).