حمله به داعش یا پاکستانیزه کردن منطقه

درگیری آمریکا و گروهک تکفیری- تروریستی یک دعوای ساختگی برای مخفی کردن همکاری غرب و تروریسم در منطقه است. هدف آن‌ها مشترک است و در منطقه نیز با عملیات‌های کشتار جمعی گره خورده‌اند..

داعش حدود 3 سالی است که بعد از خرابکاری‌های بسیار در عراق، در سوریه  و لبنان نیز جنایت‌های بسیاری مرتکب شد و خون زیادی جاری ساخت اما با نزدیک شدن این گروهک تکفیری- تروریستی به شهر اربیل و کشتار ایزدی‌ها در بخش‌هایی از شمال عراق، «باراک اوباما» رئیس جمهور ایالات متحده‌ی آمریکا تصمیم گرفت که در عراق علیه نیروهای داعش وارد عمل شود. از نکات جالب در خصوص ورود اوباما به میدان نبرد، به نوعی تناقض «امپریالیسم بشردوستانه» است. وقتی دو اقلیت مسیحی و ایزدی عراق در خطر حملات داعش قرار گرفتند، اوباما تصمیم خود برای دخالت نظامی علیه داعش را عملی کرد حال آنکه به قتل عام مسلمانان عراقی توسط این گروهک تروریستی، هیچ تمایلی برای فشار دادن ماشه از خود نشان نمی‌داد.

نکته‌ی قابل توجه دیگر اینکه حمله‌ی هوایی محدود آمریکا به مواضع داعش در حالی صورت می‌گیرد که پس از پیشروی‌های این گروهک در عراق و تصرف شهر موصل، بارها دولت مرکزی عراق خواهان همکاری و کمک آمریکا شده بود اما دولت باراک اوباما از این همکاری سر باز می‌زد. دولت آمریکا بارها اعلام کرد که چالش پیش آمده مسئله‌ی داخلی و مربوط به دولت عراق است اما با این حال جان کری وزیر امور خارجه‌ی آمریکا طی یادداشتی در روزنامه‌ی «نیویورک تایمز» به لزوم همکاری بین‌المللی به رهبری آمریکا در مبارزه با داعش اشاره داشت که این موضوع بیانگر چرخش و تغییر رویه‌ی آمریکا در اعلام مبارزه با تروریسم است.

با این حال، اقدام آمریکا برای مبارزه با تروریسم در عراق در کنار حمایت از این گروهک تروریستی در سایر کشورهای منطقه از جمله سوریه و لبنان سؤالاتی به ذهن متبادر می‌کند. اینکه آمریکا با داعش مخالف است یا موافق؟ آیا داعش از خط قرمزهای آمریکا عبور کرده است و از این رو مورد خشم مقامات آمریکایی قرار گرفته است؟ آیا آمریکا در سوریه با داعش موافق و در عراق مخالف است؟ آیا آمریکایی‌ها بنا دارند به بهانه‌ی داعش بار دیگر نیروی نظامی به عراق گسیل کنند و عراق را اشغال یا به کنترل خود درآورند؟ آیا در ماجرای آمریکا و داعش‌ها با بازی پنهان و آشکار مواجه هستیم؟ اینها سؤالاتی است که در پاسخ به هر کدام از نظریه‌ها، گمانه‌زنی‌ها و طبعاً دلایل و نشانه‌هایی وجود دارد که در ذیل به طور خلاصه مورد بررسی قرار می‌گیرد:

1- پایگاه «ورلد سوسیالیست» در گزارشی خبری، گروه داعش را محصول سیاست فریبکارانه‌ی آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه دانست که ناشی از تصمیم‌های جنایتکارانه 25 سال گذشته است. می‌توان چنین گفت که داعش در مجموع با استفاده از ظرفیت نیروهایی که در فاصله‌ی سال‌های 1370 تا 1391 تربیت شده بودند و نیز با برخورداری از نیروها و تجربه‌ی ارتش و جذب بعثی‌ها، توانست سرپل‌های مهمی را در ریف دمشق، حلب، رقه و دیرالزور بگیرد و عملاً رؤیای جداسازی بخش‌های از حاکمیت سوریه را عملی کند و از این رو به طور دائمی با سیل پول‌ها و سلاح‌های آمریکا- سعودی و ترکیه مواجه شود. این ماجرا تا آزادسازی منطقه‌ی استراتژیک القصیر در سوریه ادامه داشت. با آزادسازی القصیر به عنوان استراتژیک‌ترین نقطه‌ی جغرافیایی تحت تصرف داعش در سوریه که چهار استان حمص، حماه، حلب و طرطوس را پشتیبانی می‌کرد، کمر القاعده در سوریه شکست و پس از آن با شکست دیگری در منطقه‌ی القلمون و تسخیر «یبرود» توسط حزب‌الله، غرب، عربستان سعودی، ترکیه و قطر دریافتند که داعش در حال رنگ باختن و شکست در سوریه است. لازم به ذکر است که داعش در هنگام آزادسازی القصیر، فرماندهی مخالفان مسلح در سوریه را بر عهده داشت و اکثر تروریست‌ها زیر علم داعش به جنگ با دولت و ارتش سوریه می‌پرداختند. در منطقه‌ی القصیر تمامی تروریست‌ها از نظر لجستیکی و تسلیحاتی از سوی حامیانشان تغذیه می‌شدند که در واقع شاهرگ تروریست‌ها در سوریه محسوب می‌شد.  3 سال پس از آنکه آمریکا و متحدانش تلاش داشتند با هر وسیله‌ای در سوریه بحران‌سازی کنند، دولت سوریه اکنون با قدرت و به صورت یک دولت مشروع برآمده از انتخابات مشغول تکمیل فرآیند دولت‌سازی و مبارزه با تروریسم است. غربی‌ها که از راه‌های مختلف از جمله گسیل تروریست‌ها از نقاط مختلف به سوریه، آموزش و تسلیح آن‌ها نیز دریغ نکردند، اکنون سعی دارند با استفاده از همین تهدید دوباره به مسئله‌ی سوریه بپردازند و سیاست‌های شکست خورده‌ی خود را جبران کنند. در همین راستا ژنرال «مارتین دمپسی» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا اعلام کرد که بدون هدف قرار دادن گروه داعش در هر دو سوی مرزهای عراق و سوریه نمی‌توان این گروه را شکست داد، با هدف قرار دادن داعش در سوریه امکان شکست این گروه وجود دارد… . در حال حاضر نیز تشکیل ائتلاف جهانی علیه داعش به رهبری آمریکا آن هم در کشوری که مرزهای طولانی با سوریه دارد از نظر واشنگتن دست آن‌ها را برای پرداختن دوباره به موضوع سوریه بازتر می‌گذارد. کمترین منفعت این رویکرد برای واشنگتن این است که با استفاده از ابزار تهدید داعش می‌توانند تحرکات ارتش سوریه و مواضع آن‌ها در خاک سوریه را رصد و ارزیابی کنند و در صورت لزوم از آن بهره‌برداری کنند.

2- عملیات داعش در استان‌های الانبار، صلاح‌الدین و نینوا با شکست در سوریه و عراق ارتباط مستقیم دارد. در داخل سوریه به خصوص بعد از آزادسازی منطقه‌ی یبرود، داعش شکست سنگینی را متحمل شد و دریافت که قادر به حفظ مناطق اشغال شده حلب، رقه و دیرالزور نیست. شکست دیگر نیز در عراق اتفاق افتاد که 74 درصد مردم اعم از اقلیت‌های مختلف در یک فرایند سیاسی، در انتخابات شرکت کردند و این حکایت از آن داشت که اندیشه‌ی خلافت که داعش به طور علنی دنبال می‌کرد، هیچ جایگاهی در بین مردم عراق و اهل سنت ندارد و آرزوی داعش بر باد رفت. از طرف دیگر آمریکا، غرب و محور عربستان و ترکیه که این فرآیند و نتایج حاصل از آن که منجر به ورود لیست‌های انقلابی به مجلس شد را مخالف سرمایه‌گذاری‌های فراوان سال‌های گذشته‌ی خود در عراق دیدند، با شکست مواجه شد و اقدام داعش برای بر هم ریختن وضع امنیتی عراق، آخرین امیدی بود که این دو جریان می‌توانستند به آن دل ببندند. از این رو دو جبهه‌ی سوریه و عراق دو نطقه‌ی کانونی در تغییر وضعیت برای این دو جریان است.

3- برخی تحلیلگران معتقدند که ایجاد میلیاردی داعش توسط آمریکا و گسیل آن به عراق با هدف بی‌ثبات سازی عراق برای بازگشت نظامی به این کشور است. آمریکا پس از خروج رسمی از عراق، ضمن از دست دادن پایگاه بسیار مهم در منطقه، با بازگشت عراق به محور مقاومت مواجه شد. بنابراین تهدید داعش این فرصت را در اختیار سیاست خارجی آمریکا قرار داد تا دوباره به عراق بازگردد و احتمالاً بخواهد ضررهای ناشی از رویکرد سابق خود را جبران کند. اینکه تا چه اندازه به هدف خود برسد دقیق مشخص نیست اما واقعیت این است که آمریکا با استفاده از ترس و واهمه‌ی جهانیان از داعش به صورت خزنده در حال افزایش تعداد نظامیان خود در خاک عراق است و تاکنون بیش از 800 نظامی در عراق پیاده کرده است.

4- برخلاف آنچه آمریکایی‌ها، سعودی‌ها و دیگر حامیانشان ادعا می‌کنند، داعش و سایر گروه‌های تروریستی هیچ مشکلی برای آنها ایجاد نکرده‌اند بلکه مشکلات آن‌ها برای کمربند مقاومت است. برای مثال ببینید در عراق تروریست‌ها علیه چه دولت و ملتی اقدامات تروریستی انجام می‌دهند، در سوریه کدام نظام سیاسی مورد هدف تروریست‌ها است، در لبنان گروه‌هایی مانند «احمد اسیر» یا «عبدالله عزام» علیه چه کسانی و در کدام منطقه وارد عمل شده‌اند، حتی در یمن اخیراً در استان جوف چه کسانی کشته می‌شوند؟ کاملاً واضح است که در تمام این مناطق، جبهه‌ی مقاومت است که مورد هجوم تروریسم قرار دارد و از این مسائل در عربستان، قطر، ترکیه، کویت، امارات،‌اردن، آمریکا انگلیس، رژیم صهیونیستی و فرانسه و… خبری نیست چرا که تروریسم را خود پروریده و مدیریت می‌کنند.

5- رفتار دوگانه‌ی آمریکا نسبت به پیشروی‌های داعش در مناطق شیعه و حساسیت این کشور نسبت به پیشروی این گروهک در برخی مناطق شمال عراق و متعاقب آن شروع حملات هوایی آمریکا، به آمریکا و متحدان اروپایی‌اش این امکان را می‌دهد تا با استفاده از این تهدید اقلیم کردستان را به صورت مستقیم تجهیز کنند این در حالی است که طبق قانون اساسی عراق هرگونه ارسال سلاح به اقلیم کردستان باید با مجوز رسمی دولت مرکزی انجام شود. آمریکایی‌ها اگر چه با زمزمه‌های جدایی‌طلبی «مسعود بارزانی» از عراق یکپارچه بعد از حمله‌ی داعش مخالفت کردند اما باید گفت در استراتژی درازمدت آن‌ها کردستان عراق باید از این کشور مستقل شود و ارسال سلاح‌های نظامی سنگین از سوی غربی‌ها در همین راستا است.

کلام آخر

 

می‌توان چنین گفت که درگیری آمریکا و گروهک تکفیری- تروریستی یک دعوای ساختگی برای مخفی کردن همکاری غرب و تروریسم در منطقه است. هدف آن‌ها مشترک است و در منطقه نیز با عملیات‌های کشتار جمعی از هیروشیما تا سنجار در عراق گره خورده‌اند. آمریکا به اعتراف بسیاری از استراتژیست‌های آمریکایی، ایجاد کننده‌ی داعش است، آموزش ابوبکر البغدادی توسط سازمان سیا، خارج کردن وی از زندان عراق، اعتراف کلینتون به ایجاد داعش همگی حکایت از این واقعیت دارد. می‌توان گفت آمریکا هرگز با تروریسم به صورت واقعی مبارزه نکرده است، عدم مبارزه با داعش در سوریه و بلکه حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی از آن، عدم مقابله با داعش در عراق در زمان تصرف موصل و استان‌های سنی‌نشین حکایت از ارتباط بین آمریکا و داعش و وسیله قرار دادن آن‌هاست. از آنجا که آمریکایی‌ها تاکنون برای مقابله با داعش اقدام جدی نکرده‌اند، می‌توان اقدام اخیر این کشور در تدارک حملات هوایی محدود و انهدام چند خودروی داعش را در واقع تلاشی برای حضور نظامی در عراق و دخالت در روندهای سیاسی این کشور برشمرد. نکته‌ی قابل توجه دیگر اینکه ایران هم در صحنه‌ی میدانی و هم در عرصه‌ی سیاسی به لحاظ حفظ دموکراسی و آراء مردم عراق نقش حائز اهمیت و محوری در تحولات عراق داشته است و علاوه بر آن در 3 سال گذشته نیز با حمایت‌های سیاسی و مستشاری به سوریه در مبارزه با تروریسم کمک کرده است به گونه‌ای که امروزه بسیاری از اتاق‌های فکر آمریکایی هرگونه مبارزه با تروریسم در منطقه را بدون حضور ایران و استفاده از تجربه‌ی ایران ممکن نمی‌دانند حال اینکه چرا آمریکا در ائتلاف ضد داعش از این فرصت بهره نمی‌گیرد، حکایت از اهدافی دارد که واشنگتن از مبارزه‌ی نمایشی با داعش دنبال می‌کند. حال می‌توانیم بگوییم که آمریکا با بمباران برخی مناطق عراق که به صورت کور و بدون هماهنگی با دولت مرکزی صورت می‌گیرد و همچنین اعلام وزارت خارجه‌ی آمریکا مبنی بر اینکه مناطقی از سوریه را برای به اصطلاح مقابله با داعش بمباران خواهد کرد، در راستای پاکستانیزه کردن منطقه گام برمی‌دارد سیاستی که می‌تواند بار دیگر انزجار افکار عمومی را به دنبال داشته باشد. آمریکا در این طرح به گونه‌ای عمل می‌کند که اولاً بدون اجازه‌ی دولت مرکزی عملیات انجام خواهد داد، ثانیاً هر وقت احساس خطر کرد، در هر نقطه‌ای می‌تواند به مواضع و اهداف مورد نظر حمله کند، کاری که در سال‌های گذشته در ایالت وزیرستان شمالی و مناطق قبایلی پاکستان خسارات زیادی را به مردم و شهروندان این کشور وارد کرد. نکته‌ی آخر این که معمولاً در اینگونه عملیات‌ها شهروندان عادی بیشتر قربانی می‌شوند که اگر در عراق و سوریه بخواهد به چنین اقدامی دست بزند، می‌تواند به فاجعه‌ای دیگر منجر شود. مسئله‌ی آخر اینکه آمریکا به این بهانه، حضور نظامی دائمی در منطقه خواهد داشت، موضوعی که طی سال‌های گذشته نتوانسته‌اند در عراق و سوریه دنبال کنند.

ارسال دیدگاه