ناتوانی ناتو برای اقدام نظامی در سوریه

سایت کانادایی گلوبال ریسرچ در مقاله‌ای با عنوان «وقت آن رسیده که حمایت از تروریست‌ها در سوریه را متوقف کنیم» به نقل از نیویروک‌تایمز اذعان می‌کند که آنچه جریان اپوزسیون سوریه نامیده می‌شود، به طور کامل توسط القاعده اداره می‌شود

بررسی آخرین وضعیت صحنه گردانان بیرونی و عوامل میدانی معارضه

هم‌زمان با پیچیده‌تر شدن اوضاع سوریه و ناکامی مخالفان در رسیدن به اهداف میدانی خود، و با توجه به تجربه‌ی انقلابیّون لیبی در پیروزی بر قذافی با تکیّه بر مداخله‌ی خارجی، کاملاً انتظار می‌رفت که مخالفان حکومت سوریه نیز مداخله‌ی نظامی ناتو را خواستار شوند. در همین راستا معاذ الخطیب از ناتو درخواست کرد که برای سرنگون کردن حکومت سوریه مداخله‌ی نظامی کند.

البته معارضان سوری در این مسأله یک‌صدا نیستند و برخی دیگر چون غسان هیتو، رئیس‌جمهور سابق حکومت موقت معارضان، ضمن مخالفت با مداخله‌ی نظامی خارجی معتقدند که کمک‌های خارجی باید به صورت تامین سلاح‌های سبک و سنگین و مجهز کردن ارتش آزاد سوریه به موشک‌های زمین به هوا باشد.[1]

بسته بودن دست‌های ناتو برای اقدام نظامی در سوریه

با این حال ناتو مداخله‌ی نظامی در سوریه را نپذیرفت که از جمله‌ی دلایل آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-  پایگاه مردمی حکومت سوریه مانند نظام‌های سابقِ افغانستان، عراق و لیبی نیست. چرا که در این سه کشور اکثر مردم خواهان سرنگونی رژیم‌های مستبدشان بودند. این مسأله علاوه بر این که راه حلّ نظامی را در این کشورها آسان‌تر کرد، زمینه‌ی مناسب برای پایداری حکومت بعدی را نیز فراهم آورد. در حالی‌که این مسأله بر سوریه صدق نمی‌کند. اکثریت ملت سوریه نظام بشار اسد را بر جریان‌های تندرو سلفی و غرب‌گرا ترجیح می‌دهد و بسیاری از مردم حتی اگر مخالف نظام فعلی هم باشند، به دنبال راه حلّ نظامی نبوده و از نامعلوم بودن اوضاع سیاسی و امنیتی پس از اسد نگرانند.

2-  سوریه از نیروی پدافند هوایی قدرت‌مند و مجهز به سیستم‌های دفاعی و ضدّ هوایی روسی برخوردار است که سابقه‌ی اسقاط حدود 200 جنگنده‌ی اسرائیلی در جنگ اکتبر 1973 را یدک می‌کشد و این باعث خواهد شد که غرب از حمله‌ی هوایی برای سرنگون کردن حکومت سوریه، هزینه‌ی سختی متحمل شود.

3-  مخالفت بسیاری از کشورها، از جمله روسیه و چین با مداخله‌ی نظامی. روسیه که معتقد است در مسأله‌ی موافقت با مداخله‌ی نظامی ناتو در لیبی فریب آمریکا را خورده است، سعی می‌کند هر طور که شده از تکرار این واقعه در سوریه که متحد استراتژیک اوست جلوگیری کند.

4-  تنوع مذهبی و سیاسی موجود در سوریه و عدم یک‌پارچگی معارضان در مورد حکومتی که قصد تشکیل آن را دارند و نحوه‌ی برخورد آن با اقلیت‌ها مخصوصاً مسیحیان و علوی‌ها. با گذشت مدتی زیاد، معارضان سوریه قادر به ارائه‌ی چشم‌اندازی منسجم و یک‌پارچه از آینده‌ی این کشور پس از بشار اسد نبوده‌اند.

5-  اسقاط حکومت فعلی با تکیه بر نیروهای خارجی نتیجه‌ی پایداری نخواهد داشت، چرا که بدنه‌ی اصلی نیروهای نظامی سوریه از طرف‌داران حکومت فعلی تشکیل شده است و حتی در صورت سرنگون‌شدن آن توسط ناتو امکان انقلاب معکوس و بازگشت دوباره‌ی آنها به قدرت وجود دارد و این کار قطعاً مورد حمایت روسیه، چین و ایران خواهد بود.

این عوامل علاوه بر عوامل دیگری چون ترس از به‌هم‌خوردن امنیت اسرائیل و کشیده‌شدن جنگ به کشورهای هم‌سایه و به خطر افتادن منافع غرب در منطقه، دست ناتو را برای هر گونه حمله‌ی نظامی بسته است تا جایی که ناتو حتی استفاده از موشک‌های پاترویت برای حمایت از مناطق تحت کنترل معارضان در برابر جنگنده‌های سوری را رد می‌کند.

چالش‌های پیش روی غرب درباره‌ی رساندن سلاح‌های پیشرفته و سامانه‌های پدافند هوایی به معارضان سوری

معارضان سوری در نشست اخیر خود که بار دیگر در استانبول برگزار شد از غرب خواستند که ارتش آزاد را به سلاح‌های سنگین و سامانه‌های پدافند هوایی مجهز کند. این درخواست آنها با پاسخ‌های متفاوتی از طرف غرب مواجه شد.

از سویی انگلیس و فرانسه در تلاشند تا ممنوعیت ارسال سلاح به سوریه برداشته شود تا بتوانند تجهیزات نظامی لازم را به مخالفان سوریه ارسال کنند، اما این تلاش آنها با مخالفت بقیه‌ی کشورهای اروپایی و در راس آنها آلمان مواجه شده است.

مخالفان این طرح معتقدند که این کار ایران و روسیه را تشویق خواهد کرد که کمک‌های خود به سوریه را مخصوصاً در زمینه‌ی نظامی افزایش دهند و این روند منجر به شروع مسابقه‌ی تسلیحاتی جدیدی در جهان خواهد شد. از سوی دیگر آنها نگرانند که این اسلحه به دست تندروها و طرف‌داران القاعده برسد و از آنها علیه منافع غرب استفاده شود. به ویژه اینکه تعداد زیادی از مسلحان معارض از کشورهای غربی به سوریه آمده‌اند و این نگرانی اروپایی‌ها در مورد احتمال بازگشت این سلاح‌ها به اروپا و استفاده از آن در عملیات‌های تروریستی را دوچندان می‌کند. در مقابل، موافقان این طرح معتقدند که با توجه به استفاده‌ی حکومت سوریه از نیروی هوایی، تامین اسلحه‌ی پیشرفته و سیستم‌های ضدّ هوایی برای معارضان سوری منجر به ایجاد توازن میان دو طرف خواهد شد و فرانسوا هولاند رئیس‌جمهور فرانسه اعلام کرده که معارضان سوری تضمین کرده‌اند که این اسلحه به دست القاعده و جریان‌های تندرو نیافتد.

اما با توجه به مبهم بودن و در هم‌آمیختگی تشکیلات معارضین سوریه، این تضمین‌ها موجب آرامش خاطر مخالفان این طرح نمی‌شود؛ چرا که ارتش آزاد و حتی شخصیت‌های سکولار معارض، صف خود را از تشکیلاتی مانند جبهه‌ی النصره جدا نکرده‌اند. آنها از یک سو خود را جدا از القاعده و جبهه‌ی النصره می‌دانند ولی از طرف دیگر از محکوم کردن بیعت جبهه‌ی النصره با ایمن الظواهری، رهبر القاعده طفره می‌روند. چنانچه در گذشته نیز با قرار گرفتن این گروه شبه نظامی در لیست گروه‌های تروریستی ایالات متحده مخالفت کرده‌اند. این ابهام و در هم‌آمیختگی در میان معارضان به حدی است که با اینکه ائتلاف ملی سوریه خود را جدا از جبهه‌ی النصره می‌داند و تضمین می‌کند که از آن حمایت نکند، اما غسان هیتو رئیس سابق حکومت موقت معارضان اعلام می‌کند که این حکومت در مناطق آزادشده‌ی شمال سوریه که توسط جبهه‌ی النصره و تکفیری‌ها اشغال شده است، مستقر خواهد شد.[2] این مساله تا حدود زیادی اثبات می‌کند که در حال حاضر عمده‌ی نیروهایی که به عنوان بازوی نظامی معارضان، به جنگ با حکومت سوریه پرداخته و بر مناطقی مسلط می‌شوند، وابسته به جبهه‌ی النصره و سایر گروه‌های تکفیری است.

القاعده و تکفیری‌ها، علیه سوریه و ایران

سایت کانادایی گلوبال ریسرچ در مقاله‌ای با عنوان “وقت آن رسیده که حمایت از تروریست‌ها در سوریه را متوقف کنیم” به نقل از نیویروک‌تایمز اذعان می‌کند که آنچه جریان اپوزسیون سوریه نامیده می‌شود، به طور کامل توسط القاعده اداره می‌شود. تونی کارتالوکی، تحلیل‌گر این سایت در ادامه می‌گوید: «از ابتدا روشن بود که جنگ در سوریه برای حمایت از دموکراسی‌خواهان این کشور نبود، بلکه تبانی محکمی بین آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی به منظور مسلّح کردن تندروهای عضو القاعده برای جنگ علیه حکومت سوریه بود. »[3]

تظاهرات حمایت هواداران ارتش آزاد از جبهه النصره

ترجمه: از هر تروریستی که در سوریه علیه بشار اسد باشد تشکر می کنیم، همه در کنار جبهه النصره هستیم.

این نقشه‌ای بود که از زمان جورج بوش برای تضعیف ایران کشیده شده بود و مدت‌ها پیش، سیمور هرش (تحلیل‌گر سیاسی و برنده‌ی جایزه‌ی پولیترز) در مقاله‌ای که در سال 2007 در نیویورکر منتشر شد از تغییر در اولویت‌های سیاسی آمریکا و استفاده از تروریست‌های القاعده جهت مبارزه با ایران صحبت کرده بود. این تحلیل‌گر بیان کرده بود که آمریکا برای تضعیف ایران که دارای اکثریت شیعه است، دست همکاری به سوی عربستان سعودی با اکثریت سنی دراز کرده است و سعی دارد که با حمایت از گروه‌های وهابی که هم‌فکر القاعده هستند، ایران و هم‌پیمانانش یعنی سوریه و حزب‌الله را تضعیف کند. وی هم‌چنین افزود که آمریکا تلاش دارد برای کاهش نفوذ ایران در منطقه به اختلافات میان شیعه و سنی دامن بزند.[4] از سوی دیگر روزنامه‌ی لوموند فرانسه در گزارشی که در تاریخ 11 آوریل منتشر کرد اذعان نمود که شورشیانی که با حکومت سوریه می‌جنگند، تحت فرماندهی جبهه‌ی النصره و وابسته به القاعده می‌باشند.[5] این در حالیست که رسانه‌های غربی و مخصوصاً فرانسوی از دو سال پیش همواره کوشیده‌اند که افکار عمومی غرب را متقاعد کنند که گروه‌های مسلحی که با حکومت سوریه می‌جنگند به دنبال دموکراسی هستند، اما این بار اعتراف می‌کنند که آنها اعضای القاعده هستند. رسانه‌های غربی برای توجیه حمایت غرب از این گروه‌ها ادعا می‌کنند که بخشی از این نیروها معتدل و سکولار هستند، اما تاکنون هیچ دلیلی برای اثبات این ادعا دیده نشده است و با دقتی کوتاه در اقداماتی که مسلّحان با اقلیت‌های دینی، مخالفان و اماکن مقدس انجام می‌دهند می‌توان به تفکر حاکم بر گروه‌های مسلح پی برد. حتی جریان اخوان‌المسلمین که همواره سعی کرده خود را به عنوان الگوی دموکراسی اسلامی معرفی کند از این قاعده مستثنی نیست و مواضع علمای وابسته به این جنبش  نشان می‌دهد که آنها اگر چه از لحاظ تئوری با القاعده و تکفیری‌ها تفاوت دارند و سعی می‌کنند چهره‌ی نرم‌تری از خود نشان دهند، اما در میدان عمل مشابه آنها عمل کرده‌اند. نمونه‌ی بارز این اقدامات، تکفیر علوی‌ها توسط علمای وابسته به اخوان‌المسلمین در درعا و فتوا به جواز تجاوز کردن به زنان علوی و دروزی می‌باشد.

این شواهد نشان می‌دهد که حکومت سوریه در میدان جنگ با معترضان و دموکراسی‌خواهان نیست، بلکه با تروریست‌هایی می‌جنگد که به اعتراف خود معارضان سوری، بیش از 30 درصد این مسلحان از کشورهای بیگانه مانند چچن، لیبی، تونس و… هستند.[6] مسلحانی که مستقیماً زیر نظر جبهه‌ی النصره و گروه‌های تکفیری بوده و حتی آن تعداد اندکی که از نظر تشکیلاتی زیر مجموعه‌ی جبهه‌ی النصره نیستند، از تفکرات تکفیری آن پیروی کرده و حتی در حمایت از آن تظاهرات نموده و در کنار آن می‌ایستند.

نیروهای تشکیلاتی که به نام ارتش آزاد شناخته می‌شود از گذشته تاکنون، بیش از آنکه از سیاست‌مداران و مخالفان غیر تکفیری حرف‌شنوی داشته باشند، منتظر فتاوای شیوخ وهابی تندرو مانند محمد عریفی، عدنان عرعور و محمد زغبی بوده‌اند که حتی به کفر علمایی مانند شیخ بوطی که موافق نظام هم نبودند، حکم داده‌اند. امروز بر کسی پوشیده نیست که مسلّحینی که خود را پیرو ایمن الظواهری نمی‌دانند، از شیخ عدنان عرعور خط می‌گیرند و او کسی است که حتی حامیان فرقه‌ی علوی و حکومت سوریه و هر کسی را که علیه وهابی‌ها بجنگد یا در برابر حکومت سوریه سکوت کند و از آن راضی باشد، تکفیر کرده است.[7]

آراء معارضان در عرصه‌ی سیاسی و رسانه‌ای تا حدودی متفاوت است. شخصیت‌های سیاسی ائتلاف معارض عمدتاً موضعی محتاطانه و محافظه‌کارانه در برابر جبهه‌ی النصره گرفته و صف خود را به طور کامل از آنها جدا نمی‌کنند. زیرا از طرفی اذعان دارند که آنها بازیگران اصلی معارضین در عرصه‌ی میدانی هستند ولی از سوی دیگر آنها را موجب بد شدن وجهه‌ی ائتلاف معارضان و مانع اصلی رسیدن سلاح‌های سنگین و ضدّ هوایی به معارضان سوری می‌دانند. از این‌روست که معاذ الخطیب در برابر پیوستن جبهه‌ی النصره به القاعده تنها به گفتن اینکه «تفکر القاعده با ما تناسب ندارد» بسنده می‌کند.[8]

البته اینکه تعداد زیادی از مخالفان بشار اسد وابسته به القاعده نیستند حقیقتی غیر قابل انکار است، اما پس از شکست‌های میدانی ارتش آزاد و ادامه نیافتن جدایی افسران از ارتش سوریه و پیوستن به ارتش آزاد باعث شد که این نیرو کم کم به حاشیه رفته و جبهه‌ی نبرد به دست سلفی‌ها و مخصوصاً اعضای جبهه‌ی النصره بیافتد. علاوه بر این تعداد زیادی از آنها از نظر فکری جذب شیوخ وهابی و القاعده شده‌اند، با اینکه ظاهرا در تشکیلات آنها نیستند. عبدالرحمن راشد مدیر شبکه‌ی العربیه، در مقاله‌ای، با اعتراف به اینکه اکثر مسلّحین تندوری موجود در سوریه خارجی هستند، اظهار می‌کند که القاعده پس از اینکه افغانستان و عراق را از دست داد، به دنبال پایگاه جدیدی در سوریه است. وی ادامه می‌دهد که بیشتر کمک‌های نظامی را عربستان به ارتش آزاد سوریه فرستاده است، اما در ارتش آزاد دست‌هایی هست که عمداً این سلاح‌ها را به جبهه‌ی النصره می‌رساند و ترس از این می‌رود که در آینده از همین نیروها علیه عربستان سعودی استفاده شود.[9]

سیاست غرب، ادامه‌ی بحران سوریه و جنگ بین مسلمانان

بدون شک عربستان با آگاهی از اینکه سلاح‌ها به القاعده می‌رسد، به ارسال سلاح‌های سبک به سوریه ادامه می‌دهد. اما با توجه به این که حمایت نظامی غرب و کشورهای عربی از مسلّحین در حدی نیست که موازنه را به نفع آنها تغییر دهد و آنها هنوز سلاح‌های سنگین و ضدّ هوایی در اختیار ندارند، به نظر می‌رسد که هدف آنها از بحران‌سازی در سوریه، علاوه بر تضعیف محور مقاومت، نابود کردن جریان‌های تندرو و گروه‌های وابسته به القاعده به بهای تخریب سوریه و با هزینه‌ی محور مقاومت است، و این همان چیزی است که سید حسن نصر الله، القاعده را از آن بر حذر داشت و هشدار داد که برخی کشورهای منطقه در سوریه برای القاعده تله گذاشته‌اند و این سازمان در این تله افتاده است.[10] از سوی دیگر هنگامی که موازنه‌ی میدانی به نفع ارتش سوریه تغییر پیدا کرد، اسرائیل پادگان‌ها و مراکز نظامی سوریه را مورد حمله قرار داد که این حملات با هجوم مسلّحین برای به دست گرفتن برخی مناطق حساس نظامی هم‌زمان بود. [11] بنا بر این با نگاهی به رفتار غرب و اسرائیل در قبال سوریه و معارضان آن، می‌توان به این نتیجه رسید که سیاست آنها در مورد بحران سوریه، به هم نخوردن توازن میدانی به منظور ادامه‌ی جنگ و تضعیف هر چه بیشتر سوریه و تشدید فتنه بین مسلمانان است، و گویی معاذ الخطیب جزو معدود معارضانی بود که به این سیاست غرب پی برده و استعفا داد. وی اظهار کرد که غرب به دنبال پیروز قطعی مخالفان نیست و از آنان حمایت لازم را به انجام نمی‌رساند. در نتیجه با عقب‌نشینی از برخی از شروط هشت‌گانه‌ی مذاکره که در اسفندماه گذشته از طرف معارضان مطرح شده بود، به دنبال طرح جدیدی برای مذاکره با حکومت سوریه است.[12]

ایجاد دکور سکولار و معتدل برای ائتلاف معارضان

از طرفی دیگر ائتلاف معارضان با گماشتن افرادی سکولار یا مسیحی مانند جورج صبرا و غسان هیتو بر پست‌های کلیدی، سعی دارند دکوری سکولار و غرب‌پسند از معارضان نشان دهند تا بتوانند اعتماد آنها را جلب کرده و آنها را نسبت به کمک‌های نظامی گسترده‌تر متقاعد کنند.

اما آمدن جورج صبرا چیزی را تغییر نخواهد داد، زیرا قدرت‌های غربی کاملا درک کرده‌اند که مسلّحین، آنها را نماینده‌ی خود نمی‌دانند و کنترل نیروی نظامی و میدانی معارضین به دست گروه‌های تکفیری و القاعده افتاده است. گروه‌هایی که نه به دنبال گفتگو و دموکراسی، بلکه به دنبال کشتار مردم و برپایی نظام خلافت سلفی و اجبار مردم بر پذیرفتن عقایدشان هستند. از نظر سیاسی هم، غرب درک کرده که ائتلاف، دنباله‌رو تصمیمات گرفته شده در قطر و عربستان بوده و استقلال ندارد. همین نداشتن استقلال، تغییر سران ائتلاف را بی‌فایده جلوه می‌دهد و باعث می‌شود که کشورهای منطقه و ابرقدرت‌ها برای آن تصمیم بگیرند.

با شدت گرفتن مقاومت ارتش سوریه و شکست‌های میدانی مسلحان از یک سو و ورود بیش از پیش مسلّحین خارجی و حمایت آنان توسط اسرائیل و کشورهای غربی و عربی از سوی دیگر، جنگ سوریه در کوتاه‌مدت پایان نخواهد یافت. به ویژه اینکه موقعیت جغرافیایی سوریه و احاطه شدن برخی از مناطق توسط اراضی ترکیه، باعث می‌شود که مسلّحین بتوانند پس از هر شکست تجدید نیرو کرده و حداقل، مناطق شمالی را مورد تعرض قرار داده و اشغال کنند. از این رو، تنها راه صلح در سوریه، رسیدن به یک توافق بین‌المللی برای پایان جنگ و توقف ارسال مسلّحین به سوریه و آشتی میان گروه‌های متخاصم سوری است. توافقی که بتواند زمینه‌ی لازم برای برگزاری انتخاباتی آزاد در سال 2014 را فراهم آورده، نتیجه‌ی آن را هر آنچه که باشد تایید و حمایت کند. اگر چه محقق شدن این توافق با توجه به سایه‌ی سنگین خون‌های ریخته شده بر مذاکره، سخت جلوه می‌کند، اما با توجه به مقاومت نظامی سوریه در برابر مسلّحین و امکان‌پذیر نبودن مداخله‌ی نظامی، تنها راه پیش روی معارضان برای پایان دادن به جنگ است.

ارسال دیدگاه