بیش از 35 ماه از آغاز تحولات پرفراز و نشیب سوریه میگذرد. حال دیگر همة طرفهای درگیر در این تحولات، از آن با عنوان «بحران سوریه» نام میبرند. بیش از 100 هزار کشته و میلیونها آواره و حدود 150 میلیارد دلار خسارت، تنها بخشی از اثرات این رخداد سه سالة منطقهای است. این بحران زیر ساختهای این کشور را نابود، حدود سه میلیون ساختمان را تخریب و نتایج اسفبار اجتماعی و اقتصادی بر جای گذاشته است.
در این میان، تکثر بازیگرانِ تأثیرگذار در سرنوشت این بحران و در نتیجه، تعدد و تنوع ایجادشده در درخواستهای آنها و همچنین پیچیدهشدن فرایند حلوفصل بحران این کشور، پیش بینی آیندة دمشق را سخت کردهاست. با این حال، شاید بتوان با مروری بر روند طی شده در این مدت و مطالعة رفتار بازیگران در این عرصه، تصویر روشنتری از وضعیت پیش رو ارائه کرد. نویسنده در این یادداشت میکوشد تا نگاهی اجمالی به نشست ژنو 2 و تاکتیک آمریکا پس از این نشست داشته باشد.
ماهها طول کشید تا همة طرفهای درگیر، به این نتیجه برسند که گزینة نظامی، هیچگاه راهی مناسب برای حل بحران سوریه نیست. باید میلیونها دلار هزینه میشد، هزاران نفر کشته میشدند، هزینههای سیاسیِ گزافی از سوی طرفهای مختلف پرداخت میگردید تا «همه» بفهمند که تداوم این شرایط، منافع «همه» را به خطر میاندازد. تا حدود یک سال قبل، هنوز ترکیه و قطر اصرار داشتند که باید با حملة نظامی، اسد را سرنگون و نظام سیاسی جدیدی را پایهگذاری کرد. اروپاییها و مهمتر از همه، ایالات متحده پافشاری میکردند که تنها راه سقوط بشار، تجهیز گروههای مخالف دولت و البته افراطیون مذهبی در سوریه است. البته هنوز هم هستند کشورهایی که معتقدند دموکراسی باید از لولة تفنگ بیرون بیاید.
اما حال دیگر «آنها» مجبور شدهاند بپذیرند که در کارزار نظامی، حریف مردم سوریه نمیشوند؛ یعنی هرچند که گزینة تشدید جنگ داخلی در سوریه را از روی میز برنداشتهاند، اما میز مذاکره را راهی مناسبتر برای فشار بر دولت سوریه و حامیانش یافتهاند. نشست اول برای مذاکره در10 تیر 1391 (30 ژوئن 2012م) در شهر ژنو برگزار شد؛ نشستی که غائب اصلیاش، نمایندگان دولت و ملت سوریه بودند. در این نشست، تحلیل یکطرفه از وضعیت سوریه و فشار بر حامیان این کشور در این اجلاس، شرایط را برای صدور بیانیهای با محوریت ایجاد تحولی اساسی در زمینههای مختلف و مشخصاً تشکیل دولت انتقالی، بازنگری در قانون اساسی، برگزاری انتخابات و اصلاح نهادهای امنیتی و ارتش فراهم کرد.
از آن تاریخ، «تفاسیر یک جانبه از بیانیة گروه اقدام توسط آمریکا و متحدانش در این بحران»، «فشار بر دولت سوریه برای پذیرفتن شروط آنها»، «تجهیز تروریستهای مسلح در شهرهای مختلف سوریه» و «ایجاد چهرهای استبدادی از دولت این کشور در افکار عمومی جهان»، مهمترین محورهای اقدامات جبهة مخالفان بودهاست. از سوی دیگر، «تدوین نقشهای جامع برای سرکوب مخالفان مسلح توسط ارتش»، «ایجاد انسجام در گروههای مردمی حامی نظام سوریه»، «کمکهای نظامی، مالی و دارویی به دولت برای مدیریت بحران داخلی»، «رایزنیهای فشردة سیاسی در سطوح مختلف منطقهای و فرامنطقهای» و… گوشهای از تلاشهای دولت سوریه و حامیانش به شمار میروند.
بهدلیل پیروزیهای مکرر ارتش سوریه در جبهههای نظامی، پیشرفتهای متعدد در صحنة سیاسی و البته متغیرهای دیگر، ایالات متحده و متحدانش تلاشی جدی را برای به تأخیر انداختن زمان برگزاری نشست دوم انجام دادند؛ به شکلی که این تعللها، بیش از یک سال، روند سیاسی حلوفصل بحران در سوریه را کندتر کرد. در این فاصله، البته آمریکا یکبار شانس خود را برای حمله به سوریه با بهانة استفادة ارتش این کشور از سلاح شیمیایی علیه مردم امتحان کرد که این تلاش با هوشیاری دمشق و متحدانش، ناکام ماند. با این وجود سرانجام تاریخ دوم بهمن 1392 (22 ژانویه 2013م) برای برگزاری نشست ژنو 2 تعیین گردید؛ نشستی که البته در شهر مونتروی سوئیس برگزار شد. این نشست از جهتی خاص به شمار میرفت. این که برای اولین بار، دو طرف بحران؛ یعنی دولت سوریه و گروه معارض مورد حمایت مخالفان موسوم به «ائتلاف ملی نیروهای انقلابی و مخالف دولت سوریه» رو به روی هم و پشت میز مذاکره با هم مواجه میشدند، اهمیت ویژهای به این نشست دادهبود.
علی أی حال، این نشست هم نتوانست نتایجی دلخواه را در بر داشته باشد. دربارة این که چرا طرفین نتوانستند در نگاههای خود نزدیکی ایجاد کنند، بحثهای زیادی مطرح می شود که البته میتوان به اجمال آنها را در سه سطح تحلیل دستهبندی کرد:
1- عوامل داخلی
1. دستاوردهای نظامی ارتش سوریه در عملیاتهای درون و برون شهری که منجر به عقبراندن گروههای تروریستی از مواضعشان میشد؛ این پیشرویها در مناطقی مانند دمشق، حلب، حمص، ادلب، درعا و مناطق اطراف آنها، پیروزیهای زیادی را در بر داشتهاست، مضافاً این که درگیری داخلی بین گروههای تروریستی در سوریه مانند داعش و النصره با گروه موسوم به ارتش آزاد که خود را در غالب انجام عملیات نظامی نشان داده، از میزان قدرت مخالفان در عرصة نبرد کاسته است.
2. فقدان ارادة سیاسی لازم از سوی مخالفان بهعلت خالیبودن پشتوانة مذاکراتی آنها؛ در جبهة سیاسی، همکاری دولت سوریه با سازمان ملل در امحای سلاحهای شیمیایی این کشور، راه را برای هرگونه بهانهجویی معارضین بست.
3. اختلاف درونی بین گروههای مسلح و هیأتهای سیاسی که مدعی نمایندگی از این گروهها هستند؛ بهعنوان مثال برخی گروهها، مخالف حضور «احمد الجربا» در این نشست بودند یا حتی گروههایی مانند «اتحاد اسلامی برای سپاه شام» و «جبهة اسلامی» اساساً گروه شرکتکننده در نشست ژنو را هیچگاه نمایندة تمامی جریانهای مخالف دولت سوریه ندانستند. همچنین مخالفان داخلی در سوریه، مخالفان عضو ائتلاف را بهدلیل حضور نداشتن خارجنشینان در عرصة عملیاتهای میدانی، فاقد ویژگیهای مناسب برای مذاکره با دولت میدانند.
4. وجود شکاف راهبردی میان مخالفان اعزامی به ژنو؛
5. نداشتن استقلال از سوی گروه نمایندگان بهدلیل وابستگی زیاد به کشورهای مختلف؛ بهشکلی که برخی از این افراد به عربستان، بعضی به قطر، برخی به ترکیه و بعضی دیگر به کشورهایی نظیر آمریکا، فرانسه و انگلستان وابسته هستند.
6. پایبند نبودن دو طرف به توقف خشونتها؛ هرچند دولت و ارتش سوریه در مقاطعی برای آتشبس موقت و محدود در یک منطقة خاص اعلام آمادگی کرد و حتی قدمهایی برداشت، اما معارضین هیچگاه به تعهدات خود در این باره پایبند نبوده و نقض آتشبس نمودهاند.
7. کاهش میزان کمکهای نظامی به شورشیان از سوی کشورهای خارجی بهدلیل تغییر برخی رویکردها؛ به عنوان مثال قطر به دلایل متعدد، رفتار خود را در قبال تحولات منطقه و مشخصاً سوریه تعدیل کرده است.
8. منفیبودن پاسخ مخالفان به پیشنهاد دولت سوریه در نشست ژنو 2 مبتنی بر بیانیه ژنو؛
9. پافشاری صرف مخالفان بر تشکیل دولت انتقالی، آن هم بدون حضور بشار اسد در آیندة سیاسی این کشور؛ به بیان بهتر، مخالفان از بند اول بیانیه (توقف خشونتها) به بند نهم (تشکیل دولت انتقالی) جهش کرده بودند.
10. و …
2- عوامل سیاسی منطقهای
1. تلاش برای به شکستکشاندن نشست از سوی کشورهای عربیِ منطقه مانند عربستان بهدلیل اثر نامطلوب بر منافع ملی آنها؛
2. استفادهنکردن از ظرفیت جمهوری اسلامی بهعنوان مهمترین حامی منطقهایِ سوریه؛
3. رقابت راهبردیِ کشورهای مختلف مانند قطر و عربستان برای اثرگذاری بر روند حرکتی ائتلاف؛
4. یکسو نبودن استراتژیهای حمایتی کشورهای منطقه در دفاع از مخالفان دولت سوریه.
3- عوامل بین المللی
1. موضع جدید آمریکا مبنی بر کاهش حمایتهای نظامی از مخالفان، آنها را در موضع ضعف قرار داده است؛
2. رقابتهای راهبردی روسیه، چین و سایر قدرتهای فرامنطقهای با آمریکا برای تأثیرگذاری بر نشست؛
3. اصرار بر آغاز مذاکرات از موضوع تشکیل دولت انتقالی به جای تأکید بر پایاندادن به خشونتها در سوریه.
در این شرایط و با توجه به بنبست ایجاد شده در مذاکرات ژنو 2، ایالات متحده با همکاری دولتهای همسو در این زمینه، برنامة نسبتا جدیدی را طرحریزی کردهاند که البته متأثر از شرایط بازیگران تأثیرگذار بر بحران است. اجمالا این که: «تضعیف قدرت ائتلاف مورد حمایت آمریکا در داخل و خارج از سوریه»، «تغییر موازنة قدرت در جبهههای سیاسی و نظامی»، «تغییر رویکرد قطر و ترکیه به موضوع سوریه با توجه به تحولات داخلی و منطقهای»، «وجود فشار زیاد بر اوباما در عرصة داخلی»، «نگرانی از شیوع رفتار تکفیری و بنیادگرایانه در صف مخالفان که امکان منطقهای کردن بحران را فراهم میکند»، «نگرانی از ایجاد خدشه در امنیت رژیم صهیونیستی» و «یارگیری مجدد در منطقه با بهانههای مختلف» مجموعهای از عواملی هستند که مقامات امنیتی آمریکا، عربستان، ترکیه، قطر و اردن را بر آن داشت تا برای طرحریزی وضعیتی جدید، جلسهای در آمریکا داشته باشند.
هنوز ابعاد مصوبات جلسة فوق تفصیلا منتشر نشدهاست، اما در بیانی خلاصه میتوان موارد زیر را از اهمّ محورهای این طرح دانست:
الف) تقسیم مخالفان به سه دسته:
– گروههایی که باید کمکهای تسلیحاتی و… را دریافت کنند. این گروهها که در ادبیات جدید، میانهرو نامیده میشوند، مهمترین سرمایة اجتماعی غرب در سوریه هستند.
– گروههایی که بهدلیل پیوند با افراطیها، باید از دریافت این کمکها منع شوند.
– گروههایی که به دلایل مختلف، موضوع کمک به آنها فعلا منتفی، اما در دست بررسی است.
ب) افزایش میزان کمک مالی و تسلیحاتی به مخالفان دستة اول تا شرایط برای رشد گروههای افراطی وجود نداشتهباشد.
ج) اختلافها به هر شکل ممکن کنار گذاشته شود؛ چون نتیجهای جز چند دستگی در صف مخالفین نخواهدداشت.
اما در این میان، نقش کشور اردن در پیادهکردن این طرح ها که به شکل تاکتیکهای مختلف خود را نشان خواهدداد، مهم ارزیابی شدهاست. اردن؛ کشوری که حدود 375 کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد و از همان ابتدا بهدلیل این همسایگی پای خویش را در این بحران بازشده دید، حال به دلایل مختلف نظیر کمرنگشدن نقش ترکیه و قطر در صحنة تحولات سوریه، افزودن بازیگری جدید، کمک به نقشآفرینیِ اردن در موضوع سوریه برای ایجاد آمادگی برای میانجیگری در بحران فلسطین و مذاکرات صلح، اردن یک پای ثابت جلسات هماندیشی در این رابطه است. سفر اخیر و مخفیانة «احمد الجربا»؛ رئیس ائتلاف ملی مخالفان سوری به اردن و دیدار با مقامات اردنی، «آن پترسون»؛ معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک و گروههای نظامی مستقر در این همسایة جنوبی در همین رابطه قابل تحلیل است. به نظر میرسد موضوع اصلی این سفر، تلاش برای تشدید ناآرامیها از جنوب سوریه (درعا)، اعزام نیرو از این منطقة استراتژیک و اعمال فشار بر اسد برای پذیرفتن تشکیل دولت انتقالی بودهاست. منابع عربی گفتهاند در طول 8 ماه گذشته، حدود سه هزاز نفر از مخالفان دولت، در اردن آموزش دیدهاند؛ هرچند مقامات اردنی هرگونه دخالت نظامی در سوریه را رد میکنند.
نتیجهگیری
هماکنون آیندة سیاسی سوریه یکی از چالش برانگیزترین موضوعات محافل سیاسی در جهان به شمار میرود. اجماع ایجاد شده برای اتخاذ راهحل سیاسی در مواجهه با این موضوع، حلوفصل بحران را قدری سادهتر کردهاست. اما نکتة قابل تأملی که «همه» باید بدانند، این است که اولین قدم در این باره، کنار گذاشتن خشونت، آتشبس در مناطق تحت درگیری از سوی همگان، خروج نیروهای خارجی و حرکت به سمت سازوکار دیپلماتیک برای شنیدن حرف «مردم» سوریه است، نه یک تحلیل یکطرفه مبتنی بر تأمین منافع کشوری خاص و تحمیل حزب مورد علاقة خود به مردم این کشور. بدون شک، حفظ حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه، توجه به وضع آوارگان و پناهندگان سوری، احترام به ارادة «مردم»، مذاکره برای رسیدن به راهحلی جامع با همة گروههای سوری و تعیین چارچوبی برای جبران خسارتهای ایجاد شده از طریق مشارکت همة کشورها باید از جمله موارد این توافق سیاسی باشد.
