درست در زمانی که اعضای جبههی مخالفین سوریه در ژنو سعی در امتیاز گرفتن از دولت سوریه و کشورهای حاضر در این نشست داشتند، کردهای این کشور با اعلام منطقهی خودگردان ثابت کردند که این مذاکرات چه به نتیجه برسد و چه نرسد، آنها برای رسیدن به اهداف خود قدمهای روبه جلو خواهند برداشت.
مذاکرات از پیش شکست خورده
مذاکرات ژنو 2 در حالی برگزار شد که کمتر کسی نسبت به نتیجهبخش بودن این مذاکرات امید داشت. «اخضر الابراهیمی»؛ نمایندهی سازمان ملل در بحران سوریه نیز چه قبل از این نشست و چه در حین مذاکرات، نگرانی خود را نسبت به عدم نتیجهدهی این گفتوگوها بیان داشت. فیالواقع تنها دلخوشیِ طرفین و اعضای شرکتکننده در این نشست، صرفاً انجام مذاکرات بود که در این برهه میتوان آن را گامی مثبت و رو به جلو تلقی کرد.
ژنو 1 و 2 برای مخالفین دو روی یک سکه بود. معارضان در ژنو 1 با توجه به دستاوردهای میدانی خود که توانسته بودند در داخل سوریه به دست بیاورند، دست بالاتر را در اختیار داشتند اما در مذاکرات ژنو 2 قضیه کمی متفاوت به نظر میرسید.
پیشرویها و پاکسازیهای ارتش در مناطق مختلف سوریه و همچنین بالاگرفتن درگیری میان گروههای مختلف به خصوص در شمال سوریه (داعش ، جبهه السلامی و النصره)، زمینه را برای حضور ضعیف و کمرنگ مخالفین در ژنو 2 فراهم نمود. از سوی دیگر کشورهای منطقهای و فرامنطقهایِ حامی مخالفین نیز مواضع خود را نسبت به دولت بشار کمی با احتیاط و ملایمتر اتخاذ میکردند و نیمنگاهی نیز به قدرتیافتن روزافزون جریانات تکفیری (داعش) در سوریه و عراق و تهدیدات احتمالی این جریانات در آینده برای غرب و سایر کشورهای منطقه داشتند.
همهی موارد ذکر شده و همچنین عدم دعوت از ایران برای شرکت در این نشست، ژنو 2 را به مذاکراتی از پیش شکست خورده تبدیل کرد. بر این اساس، توافقات صورتگرفته مبنی بر کمکرسانی به 2500 غیرنظامی ساکن در حمص را میتوان بزرگترین دستاورد این نشست قلمداد نمود. بهعبارت دیگر، نشستی که قرار بود از آن دولت موقت خارج شود، ارسال کمک به مردم حمص نتیجهی طلایی آن گردید.
کردهای سوریه و مذاکرات ژنو 2
کردهای سوریه که اکنون به صورت کاملاً مشخص، به دو دستهی «بارزانی» و «اوجالانی»- و با اهداف متفاوت- تبدیل شدهاند نیز هر کدام با دیدی متفاوت به این مذاکرات نگریستند. اعضای شورای میهنی کردهای سوری (وابسته به بارزانی) با الحاق خود به ائتلاف مخالفین سوریه و تصاحب پست معاون اولی «جرباء» توسط ریاست حزب کردی الپارتی (عبدالحکیم بشار)، سعی در حضور فعال در این نشست داشتند تا در پی این حضور بتوانند مطالبات قومیتی خود را مطرح و در طرحریزی آیندهی سوریه، جایگاهی برای کردها ایجاد نمایند که این مورد نیز مانند تمامی اهداف مطرح شده برای این مذاکرات، به نتیجه نرسید.
اما اتحادیهی دموکراتیک کردهای سوریه (وابسته به پ.ک.ک) و حامیان وی، پس از خطخوردن نام آنها از لیست میهمانان شرکتکننده در این نشست از سوی آمریکا، در سناریویی پیشدستانه با اعلام این موضوع که «کردها در این مذاکرات هیچ نمایندهای ندارند»، در اقدامی ضربتی در سه منطقهی کردی شمال سوریه اعلام منطقهی خودگردان کردند. این اقدام شتابزدهی کردهای سوریه را از سویی میتوان دهانکجی به جبههی مخالفین سوریه و آمریکا و از سوی دیگر اقدامی پیشدستانه برای معرفی الگویی اثرگذار برای آیندهی سوریه دانست.
به نظر میرسد که این اقدام اتحادیهی دموکراتیک و نحوهی چیدمان اعضای کابینه در هر سه بخش جزیر، «کوبانی» و «عفرین» از یک طرف میتواند باعث تشکیل جبههی متحد و قدرتمند کردی در شمال سوریه و از طرف دیگر قدرتنمایی در مقابل جبههی مخالفین خارجی و داخلی سوریه شود؛ نوعی خودنمایی که به طور قطع بدون جواب باقی نخواهد ماند، زیرا مسئلهی ایجاد منطقهی خودگردان کُردی آن هم در مناطق استراتژیک شمالی سوریه موضوعی نیست که جریانات داخلی و خارجی سوریه بتوانند به راحتی از آن بگذرند. به طور قطع ترکیه همجوارشدن با دومین اقلیم کردی آن هم با مدیریت پ.ک.ک را به راحتی قبول نخواهدکرد.
سران احزاب کردیِ سوریه در سفرهای فراوان خود به کشورهای تأثیرگذار در قضیهی سوریه، زمینه را برای پذیرش عمومی منطقهی خودگردان کردی در شمال سوریه فراهم کردهاند، اما مسئلهی اساسی و مهم نحوهی ایجاد، شیوهی مدیریت و رابطهی این مناطق خودگردان با دولت بشار اسد و یا مخالفین دولت میباشد که مورد بحث تمامی گروهای موافق و مخالف این داستان است.
مجلس شورای نمایندگان کانتون جزیر، «اکرم حسو» را به عنوان نخستوزیر انتخاب کرد؛ انتخابی که باعث بروز اختلاف در صفوف اتحادیهی میهنی کردهای سوریه شد، زیرا اکرم حسو از اعضای برجستهی این شورا محسوب میشد و با پذیرش این پست از جانب وی، بلافاصله او را از شورای سران اتحادیهی میهنی اخراج کردند. این اقدام شورای میهنی کردهای سوریه نشان از نگرانی گستردهی جریانات مختلف نسبت به اعلان منطقهی خودگردان کردی دارد.
البته به نظر میرسد که در میان مردم عامی شمال سوریه، این رویداد مورد پذیرش بوده و با دیدی مثبت به تحولات کردی سوریه نگریسته میشود. پس از اعلام منطقهی خودگردان در طی 5 روز 200 نفر از مردم حلب از ترس مواجهه با گروههای تکفیری به مناطق خودمدیریتی «عفرین» پناهنده شدهاند.
شاید بتوان اواخر ماه ژانویه و اوایل ماه فوریهی سال 2014 را برای کردهای سوریه، نقطهی عطفی تاریخی محسوب کرد، زیرا که آنها پس از سالها بالأخره توانستهاند منطقهای را تحت مدیریت خود و در اختیار داشته باشند. اما نباید فراموش کرد که در این راه به طور قطع با مشکلات فراوانی روبهرو خواهند بود؛ مشکلاتی که هرکدام به تنهایی قادر است ریسمان آیندهی کردهای سوریه را در هم بپیچد. با این حال باید دید که این اقدام اتحادیهی دموکراتیک، چه واکنشهای مثبت و منفی را در پی خواهد داشت.
