1- آغاز موج دوم انقلاب یمن و حمله عربستان
پس از آنکه عبدربه منصورهادی و دولت وی نتوانست به تعهدات خویش طبق قرارداد دولت ملی عمل و انتظارات را برآورده سازد، انصارالله و مخالفان دولت با برگزاری اعتراضات عبدربه منصورهادی و اعضای دولت یمن استعفا دادند و صنعاء را ترک و به ریاض رفتند.
پس از فرار عبدربه منصورهادی و رسیدن انصارالله به دروازههای عدن، عملیات طوفان قاطع در یمن به رهبری عربستان در شش فروردین ماه آغاز شد. امارات نیز در روز بعد حملات هوایی خود را برای کمک به ائتلاف مذکور را آغاز کرد.
امروزه با گذشت یک سال از حمله سعودیها و حمایت از مزدوران خویش در جنوب یمن، بیش از 21.1 میلیون نفر معادل 80 درصد جمعیت یمن به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند که شامل 9.9 میلیون کودک یمنی است. نتیجه جنگ نامتقارن عربستان علیه یمن، وقوع یک فاجعهی انسانی در یمن بود. طبق اعلام وزارت بهداشت یمن در نتیجه این جنگ، تاکنون بیش از 8 هزار نفر کشته و بیش از 28 هزار نفر زخمی شدند. صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) در آخرین گزارش خود در سال 2015 میلادی اعلام کرد 19.3 میلیون نفر نیز به آب بهداشتی دسترسی ندارند، 2.5 میلیون نفر که 31 درصد آنها کودکان هستند در داخل این کشور آواره شدند که بیش از نیم میلیون نفر در مدارس، ساختمانهای متروک و دولتی، چادرها و اقامتگاههای موقت اسکان دارند.[1]
امارات و عربستان سعودی در طول یک سال گذشته شکست های زیادی را متحمل شده اند. یکی از شکست های بزرگ این ائتلاف، حلمه موشکی انصارالله به مارب بود. کشته شدن 45 سرباز اماراتی، 10 عربستانی و نیروهای دیگری از ائتلاف عربی در عملیات منحصر به فرد انصارالله در استان مارب که طی آن پایگاه نظامی و انبار مهمات نیروهای متجاوز هدف حمله موشکی مقاومت قرار گرفت، ائتلاف سعودی را شوکه نمود.
عملیات ارتش و کمیتههای مردمی یمن پس از تجاوز عربستان به این کشور آغاز شد و نیروهای یمنی همواره پایگاههای نظامی سعودی در مرزها و مواضع ائتلاف در داخل را هدف موشکهای خود قرار میدهند. یمن در سال 2015 شاهد جنگ، خونریزی، بمباران، کمبود مواد غذائی، سوخت، دارو و در کل بحران و فاجعهای بود که هزاران قربانی گرفت و در صورت متوقف نشدن جنگ یمنیهای بیشتری را نیز به کام مرگ میکشد. در این سال یمن بهعنوان فقیرترین کشور جهان عرب به جرگه کشورهای شاهد بحران و جنگ مانند عراق و سوریه پیوست و این بحران راه را برای نفوذ و گسترش گروههای تروریستی همچون القاعده و داعش هموار کرد. تمام امید یمنیها در این مدت به آتشبسهای چندروزهای بود که هرچند وقت یکبار در این کشور برقرار میشد. کسری بودجه شدید عربستان و نیز تلفاتی که به نیروهای متجاوز عربی واردشده از یکسو و تمایل انصارالله برای پایان دادن به درگیریهای نظامی در مقابل به دست آوردن امتیازات سیاسی از سوی دیگر، نویدبخش این است که سال جدید شاهد پایان درگیریها در این کشور باشیم.
2- طرح شورای همکاری خلیجفارس، شش فدرالی شدن یمن
پنج سال از بحران یمن میگذرد. طی این مدت، تنها طرحی که برای ساختار سیاسی آینده یمن ارائه شد، فدرالی شدن این کشور بود. در واقع؛ مداخلهی بازیگران خارجی در تمام مدت 5 سال گذشته و تلاش آنها برای مدیریت بحران یمن سبب شد طرحهای درونی و نشأتگرفته از اجماع بازیگران داخلی یمن برای ساختار سیاسی آینده این کشور ارائه نشود.
طرح فدرالی شدن یمن نیز ابتدا توسط عربستان سعودی طرح شد. فدرالی شدن یمن برونداد اصلی کنفرانس گفتگوی ملی یمن در اوایل سال 2014 میلادی نیز بود که تقسیم این کشور به شش منطقهی فدرالی را پیشنهاد کرده بود. این شش منطقه فدرالی عبارت بودند از:1. اقلیم حضرموت به مرکزیت المکلا؛2. اقلیم سبا به مرکزیت سبا؛3. اقلیم عدن به مرکزیت عدن؛4. اقلیم الجند به مرکزیت تعز؛5. اقلیم ازال به مرکزیت صنعاء؛6. اقلیم تهامه به مرکزیت حدیده. در واقع، از شش اقلیم یمن، دو اقلیم حضرموت و عدن در جنوب و چهار اقلیم سبا، الجند، ازال و تهامه در شمال هستند.[2]
طرح تقسیم یمن به شش منطقه فدرالی، طرحی است که با حمایت دولت موقت عبدربه منصورهادی در کنفرانس گفتگوی ملی یمن مورد تصویب قرار گرفت. پس از اینکه کنفرانس گفتگوی ملی یمن طرح تقسیم این کشور به شش اقلیم را به عبدربه منصورهادی تقدیم کرد، عبدربه منصورهادی در توصیف این طرح عنوان کرد که «چنین سیستمی میتواند باعث پایان دادن به انحصار ثروت و توزیع عادلانه منابع کشور شود… سیستم فدرال، یمن را از کشوری فقیر به کشوری ثروتمند تبدیل خواهد کرد… سیستم فدرال، درمان بحران انحصار قدرت و ثروت، نیز راه حل مشکلات اقتصادی این روزهای یمن است. پس از مطرح شدن تقسیم یمن به شش منطقه فدرالی، انصارالله قویاً اعلام کرد که با این طرح موافقت نخواهد کرد. در طرح فدرالی در نظر گرفته شده برای یمن، همه ساکنان یمن از حق خودمختاری و تسلط بر تنگه راهبردی بابالمندب استفاده میکنند در حالی که انصارالله یمن هیچگونه حقی در این تقسیمبندی ندارند. شواهد آشکاری وجود دارد مبنی بر اینکه کنفرانس گفتگوی ملی یمن، طرح تقسیم این کشور به شش اقلیم فدرالی را با موافقت عربستان سعودی ارائه داد. سعودیها و متحدانش در شورای همکاری خلیج فارس از طریق فدرالی شدن نظام سیاسی در یمن به دنبال این هستند که یک دولت ضعیفی که با مناطق فدرالی شکاف دارد، در این کشور روی کار بیاید تا این دولت همچنان به عربستان و متحدانش وابسته باشد. با توجه به ساختار قومی و قبیلهای که در این کشور وجود دارد، فدرالی شدن یمن سبب میشود در صورتی که دولت مرکزی یمن با عربستان سعودی چالش پیدا کند، سعودیها بتوانند از طریق مناطق فدرالی بر دولت مرکزی یمن اعمال فشار کنند؛ مطابق شرایطی که اکنون میان دولت مرکزی عراق و منطقه فدرالی کردستان این کشور وجود دارد. عربستان سعودی و متحدانش از طریق این طرح همچنان تلاش میکنند شیعیان یمنی در این کشور در حاشیه باقی بمانند.[3]
3- قطعنامه 2216
شورای امنیت قطعنامه 2216 را درباره خروج انصارالله از صنعا و تحویل قدرت به عبدربه منصورهادی گزینه سعودی ها صادر کرد. پیشنویس قطعنامه مذکور از سوی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تهیه شده بود و اردن، بهعنوان تنها کشور عرب حاضر در شورای امنیت آن را ارائه کرد.
شورای امنیت در قطعنامه خود ارسال سلاح برای انصارالله و نیروهای علی عبدالله صالح، رئیسجمهور پیشین یمن را ممنوع کرد. قطعنامه شورای امنیت از همه کشورهای جهان خواست تا کشتیهایی را که بهطرف یمن حرکت میکنند، بازرسی کنند. این قطعنامه که با لابی عربستان تهیه و ارائه شده بود، همچنین تحریمهایی را علیه عبدالملک الحوثی، رهبر انصارالله و نیز فرزند ارشد علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری پیشین یمن در نظر گرفت.
قطعنامهی 2216 را در شورای امنیت با همراهی دیگر کشورهای غربی تصویب نمود تا دست برتر خود را تثبیت نموده باشد. این قطعنامه در 25 فروردینماه به تصویب شورای امنیت رسید. قطعنامه شورای امنیت نهتنها اشارهای به حمله عربستان به یمن نمیکرد بلکه از انصارالله میخواست از صنعا و دیگر شهرها نیروهای نظامی خود را خارج کند و از تهاجم موشکی به کشورهای همسایه یمن خودداری ورزد. قطعنامه همچنین عبدربه منصورهادی را در چارچوب طرح شورای همکاری خلیجفارس بهعنوان رئیسجمهور یمن برای آغاز راهحل سیاسی مفروض میگیرد و همه را به حمایت از این طرح ملزم میکند. عربستان سعودی انتظار داشت با تصویب این قطعنامه و برتری ظاهری خود در میدان جنگ و فشار شدید بر انصارالله و مردم یمن، انصارالله عقبنشینی کند و ادارهی یمن را به همپیمانان عربستان بسپارد.[4]
4- مذاکرات برای پایان جنگ
پس از گذشت هفت ماه از آغاز جنگ، ائتلاف عربی با پیشنهاد سازمان ملل و ولد الشیخ نماینده سازمان ملل برای پایان جنگ در یمن، آغاز مذاکرات را پذیرفت. اولین اقدام جدی برای آغاز گذر از جنگ و رسیدن به توافق در عرصه سیاسی را میتوان طرح مسقط دانست. طرح هفتبندی مسقط، نتيجه مذاكرات ولد الشيخ فرستاده ویژه سازمان ملل، انصارالله و علی عبدالله صالح در دو نوبت حضور در مسقط بوده و نمايندگان هادي در اين مذاكرات حضور نداشتند. تنها در نوبت اول مذاكرات مسقط، نمايندگان استخبارات سعودي با رتبه پايين حضور داشتند. طرح مسقط بااینکه ابتدا قطعنامه2216 را میپذیرد اما در ادامه هفتبندی را یادآور میشود که بهنوعی نقض قطعنامه 2216 است. این هفتبند بهخوبی نشان میدهد که علیرغم طی چند ماه بمباران زیرساختهای یمن و حملات نیروهای دیگر کشورهای عربی یا استیجاری از کلمبیا، سودان و… ورق قدرت به سود انصارالله برگشته است. توافق مسقط نهتنها انصارالله را به رسمیت شناخته است، بلکه حضور او را در شمال یمن مشروعیت میبخشد و از انصارالله میخواهد که با واگذاری جنوب به جنبش و گروههای دیگر ازجمله جنبش حراک که بهطورکلی با آل سعود اختلافاتی دارد، مقدمه راهحل سیاسی را هموار کند. این طرح همچنین تأکید میکند که همه بازیگران دولتِ انتقالی در سایه، خالد بحاح را بهعنوان نخستوزیر بپذیرند و سپس ظرف 60 روز دولت ملی تشکیل شود. خالد بحاح هرچند در ائتلاف با انصارالله نیست، اما گزینهای بهتر برای شروع دوران گفتگوی یمنی- یمنی نسبت به عبدربه منصورهادی است. همچنین با اشاره به رفع محاصرهی زمینی، هوایی و دریایی یمن، تلویحاً از عربستان درخواست عقبنشینی و پایان جنگ میکند. [5]
دومین اقدام در عرصه دیپلماتیک را میتوان مذاکرات ژنو دانست. مذاکرات ژنو از روز 24 آذر ماه با آغاز آتش بس از سوی دو طرف آغاز شد. مذاکراتی که در آن بارها آتش بس بارها از سوی ائتلاف عربی نقض شد و انصارالله به عملکرد ولدالشیخ نماینده سازمان ملل اعتراض نمود. مذاکرات در 29 آذر تنها در یک بیانیه و اعلام دور بعدی مذاکرات طی 20 روز آینده به پایان رسید. تا کنون دور بعدی این مذاکرات به دلیل کارشکنی سعودی ها و تغییر معادلات زمینی، هیچ گاه برگزار نشد. بازیگران یمنی بسیار به دنبال گرفتن امتیاز در زمین هستند. تحلیل گران اصلی ترین عامل شکست مذاکرات را اصرار سعودی ها بر اجرای قطعنامه 2216 و تحویل کامل حکومت به طرفداران او میدانند. در حالی که انصارالله برای رسیدن به راه حلی جدید و متوازن به مذاکرات آمده بود.[6]
5- هوشمندی انصارالله در سال گذشته
با شروع حملات هوایی عربستان از فروردینماه 94 به یمن، بسیاری از تحلیلگران، قدرت نیروی هوایی عربستان و درگیری انصارالله با مخالفان داخلی خود ازجمله عبدربه منصورهادی و القاعده در جنوب یمن را اصلیترین دلایل تصمیم عربستان برای انتخاب راهحل نظامی میدانستند. به باور تحلیلگران، آل سعود با اتخاذ راهحل نظامی به دنبال نابودی انصارالله در یمن بود. همچنین برخی دیگر اولویت اول این تصمیم را پسر ملک سلمان برای تثبیت قدرت خود نام بردند؛ اما امروزه این هدف به کنترل پیشروی انصارالله تنزل کرده است
شاید بتوان اصلیترین هوشمندی انصارالله در یمن را رسیدن به یک تفاهمنامه با جنبش حراک جنوبی برای سپردن بخش جنوب یمن به این جنبش دانست. انصارالله با توجه به مناطق استراتژیک شمال یمن در مرز عربستان و استان مارب که دارای ویژگیهای ژئوپلیتیکی مهمی است، تمرکز خود را به شمال معطوف کرده است. این حرکت ضمن کم کردن فشار از روی نیروهای انصارالله، آنان را از اصلیترین اتهامها مبنی بر تسلط یکجانبه بر کل یمن مبرا و لذا صلح یمنی- یمنی را بیشازپیش تقویت میکند.
یکی دیگر از هوشمندیهای انصارالله آن است که هرچند در آغاز جنگ، قطعنامه 2216 را نپذیرفت اما باگذشت زمان با ورود هوشمندانه به راهحل سیاسی، دشمنان خود و عربستان را به عدم برگزاری نشست برای ادامهی طرح مسقط و عدم ارادهی راهحل سیاسی متهم کرد. انصارالله برای رسیدن به راهحل سیاسی مطلوب و اجراییتر، سعی دارد با پذیرش دیگر گروههای یمنی و خالد بحاح بهعنوان نخستوزیر، آنان را در مقابل عربستان قرار دهد تا با گسترش جبههی یمنی به نفع خود و امتیاز گیری از ائتلاف عربی، از منازعه با عربستان رهایی یابد.[7]
عامل سومی که منجر به برتری انصارالله شد، هوشمندی او در ناکام گذاشتن عملیات مارب از سوی ائتلاف عربی و به هلاکت رساندن نیروهای ائتلاف بالأخص امارتی بود. امروزه با هوشمندی انصارالله در زمین، عملاً ائتلاف عربی ضد یمن دچار ریزش شده و دیگر کشورها در این ائتلاف برای خود منافع مهم و حیاتیای متصور نیستند. باید منتظر بود و دید که آیا آل سعود تهدیدات و چالشهای پیش رو را با خروج آبرومندانه سیاسی از یمن معامله خواهد کرد یا خیر؟
6- رشد و نمود القاعده در یمن
با توافقی که بین انصارالله یمن و جنبش جنوب این کشور موسوم به «حراک جنوبی» به امضا رسید، نیروهای انصارالله، کمیتههای مردمی یمن و جریانهای وابسته به «علی عبدالله صالح» با خروج از استان جنوبی «شبوه» به طور کامل از جنوب یمن خارج شدند. کنترل انصارالله بر استانهای جنوبی به مدت 6 ماه و بهمنظور مبارزه با القاعده و دیگر گروههای مسلحی که حملات انتحاری و اقدامات ضد امنیتی در استانهای شمالی و پایتخت یمن انجام میدانند، صورت میپذیرفت. بر اساس توافقنامهای که بین طرفین منعقد شد، جنبش حراک و نیروهای محلی حاضر در جنوب متعهد شدند ثبات و امنیت را در جنوب یمن برقرار ساخته و با تأمین امنیت، مجالی برای قدرت گیری و افزایش گسترهی نفوذ گروه القاعده و دیگر جریانهای تروریستی نگذارند؛ اما متعاقب خروج انصارالله و کمیتههای مردمی از جنوب یمن، این بخش از کشور به جولانگاه گروهها و جریانهای تروریستی، چون القاعده مبدل گشت و این گروه توانست در این بخش از کشور بر محدوده فعالیت و اقدامات مخرب خود بیفزاید.
در سایه فقدان امنیتی که با خروج نیروهای انصارالله و عدم توانایی تأمین امنیت توسط نیروهای وابسته به آلسعود، بر مناطق جنوبی کشور حاکم شده بود، القاعده توانست دو شهر «زنجبار» و «جعار» در استان «ابین» در جنوب یمن را تحت تصرف خود درآورده و در آخرین تحرکات و پیشرویهای خود ضمن تردد و حضور در عدن بر شهر «الحوطه» مرکز استان لحج که بدست نظامیان ائتلاف سعودی اداره میشد، مسلط شود.[8]
ناکامی گروههای یمنی در ایجاد دولتِ وحدت ملی و سیاستهای یکجانبهگرایانه عبدربه منصورهادی رئیسجمهور مستعفی یمن و در پایان حمله نظامی ائتلاف سعودی، وضعیت سیاسی- امنیتی یمن را بیشازپیش به سمت بحرانی شدن کشانده و شرایط را برای افزایش اقدامات مخرب القاعده فراهم ساخته است. خلأ قدرت و درگیری بازیگران داخلی و خارجی با یکدیگر، سبب تشدید حضور القاعده و تلاش این گروه تروریستی برای تقویت پیوندهای خود با برخی از قبایل جنوبی و شرقی شده است.
حیات و افزایش نقشآفرینی گروههای تروریستی در شرایطِ کنونی یمن، به تداوم جنگ داخلی و تجاوز خارجی نهفته است. چنین گروههایی ادامه حیات خود را در همسویی با سیاستهای بازیگران حامی خود مییابند. به عبارتی اکسیژن مورد نیاز خود را از حمایت مادی و معنوی سایر بازیگران درگیر به دست میآورند. در مقابل، بازیگران مختلف نیز میکوشند از نیروی ارهاب و ارعاب گروههایی چون القاعده و داعش برای پیشبرد اهداف خود نهایت استفاده را داشته باشند. معالوصف چنانچه آتش تحولات و درگیریهای کنونی به خاموشی گراید و متعاقباً دولت متجاوز سعودی به تجاوز خود پایان داده و امکان گفتگوی یمنی- یمنی را برای بازیگران داخلی فراهم سازد، قطعا زمینه و بستر مناسب برای فعالیت گروههای افراطی در بیشتر مناطق از بین خواهد رفت؛ اما با این حال برخی از استانها از جمله ابین، البیضاء و شبوه به دلیل فقر، تعصبات شدید قبیلهای و گستردگی تجمع اهلسنت، میتوانند همواره مأمن و ملجأ افراطگرایانی چون القاعده باشند.[9]
7- یمن در سال 95
آنچه یمن در سال آینده را رقم خواهد زد دو مولفه داخلی و منطقهای است. در سطح داخلی، تغییر معادلات قدرت میان انصارالله، ارتش و علی عبدالله صالح در مقابل عبدربه منصورهادی و حامیان او تعیینکننده خواهد بود. سناریوهای پیش رو در سال آینده عبارتاند از: تداوم جنگ، پیروزی یکی از طرفین جنگ و آخرین حالت تجزیه یمن است. هر یک از این سناریوها در صورت وقوع پیچیدگیهای خاص خویش را به دنبال خواهد داشت؛ اما آنچه مسلم است تداوم یا تغییر بازیگران منطقهای و تحمیل نظر خویش بر یمن بسیار تأثیرگذار خواهد بود. لذا معادلات سال آتی یمن متغیر وابستهای از تحولات منطقهای است.
در سال آینده پیشرویهای القاعده در جنوب و همچنین تشدید فشار اقتصادی، یکی از عاملان تعیینکننده در آینده یمن است. درصورتیکه به این دو موضوع اهمیت داده نشود در سال آتی یمن وضعیتی مشابه امروزی سوریه و عراق را تجربه خواهد نمود.
[1] http://www.unicef.org/mena/UNICEF_Yemen_Humanitarian_SitRep_16_-_29_December_2015%281%29.pdf
[5] http://tabyincenter.ir/index.php/menu-examples/child-items-5/انصارالله،-از-قطعنامه-2216-تا-طرح-مسقط
