دلایل اهمیت طرابلس در بین گروه‌های تکفیری

جریان محافظه‌کار و همپیمان‌های لبنانی‌ آن برای ضربه زدن به جریان مقاومت موجب گسترش گروه‌های سلفی و تکفیری در شمال لبنان شدند و اکنون توان اداره این بحران را از دست داده‌‌اند و شروع به فرافکنی کرده و حزب الله لبنان را مقصر جلوه ‌می‌دهند در حالی که برای از بین بردن این گروه‌ها نیاز به یک عزم جدی از سوی همه طرف‌ها درگیر در خاورمیانه دارد تا امنیت دسته‌جمعی حفظ شود.

در پی حملات پی در پی گروه‌های تکفیری به شهر طرابلس، بر اساس وفاق نسبی سیاسی، فرماندهی ارتش این کشور تصمیم به پاک سازی و برخورد جدی با این گروه‌ها گرفت. بر همین اساس از روز جمعه 24 اکتبر 2014 عملیات گسترده ارتش طرابلس و حومه آن آغاز شد و برای کنترل بیشتر مناطق اهل سنت به ویژه شهر صیدا و منطقه طریق الجدیده در بیروت تدابیر شدید امنیتی را به اجرا گذاشت. در مقابل گروه‌های تکفیری داعش و جبهه النصره به رهبری افرادی همچون شادی المولوی، أسامه منصور و شیخ خالد الحبلص تحت فرمان ابومالک التلی امیر جبهه النصره در منطقه القلمون به مقابله با ارتش پرداختند.

درگیری‌هایی در مناطق مرکزی طرابلس و همچنین مناطق بحنین، المنیه و المحمره آغاز و در پی آن ضربات سنگینی به گروه‌های تکفیری وارد شد و ارتش توانست این مناطق را پاکسازی کند اما با کمک برخی جریان‌های سیاسی، رهبران این گروه‌ها موفق به فرار شدند تا شاهد تکرار سناریوی شیخ احمد الاسیر و شاکر العبسی باشیم. بر اساس اعلام رسانه‌ها بیش از 160 نفر از اعضای گروه‌های تکفیری و 11 نفر از ارتش در این درگیری‌ها کشته شدند.

لازم به ذکر است با پیروزی‌های حزب الله لبنان و ارتش سوریه در منطقه القصیر و القلمون به گروه‌های تکفیری ضربات سنگینی وارد شد و برخی از بازماندگان این گروه‌ها در شمال لبنان و شهر طرابلس مستقر شدند و به تقویت گروه‌های سلفی و تکفیری در این منطقه پرداختند و تلاش خود را برای تحقق بخشیدن هدف دیرینه خود یعنی امارت اسلامی در شمال لبنان آغاز کردند و با ارتش لبنان در مناطق مختلف شمال این کشور درگیر شدند. سوالی که در این میان مطرح می شود این است که طرابلس از چه جایگاه و موقعیت استراتژیکی برخوردار است و این جایگاه چه تاثیری بر نقشه‌های گروه‌های تکفیری در احیای خلافت اسلامی در سوریه و لبنان دارد؟

موقعیت استراتژیک طرابلس

 

طرابلس مرکز استان شمالی لبنان با نزدیک به یک میلیون جمعیت دومین شهر بزرگ پس از بیروت است. این شهر به غیر از لبنانی‌ها به علت وجود اردوگاه‌های فلسطینی جمعیت قابل ملاحظه‌ای از فلسطینیان را در خود جای داده است. این شهر در 85 کیلومتری شمال بیروت و 40 کیلومتری مرز سوریه واقع شده است. موقعیت این شهر در ساحل شرقی دریای مدیترانه و نزدیکی به سوریه آن را به یک مرکز تجاری مهم در منطقه شام تبدیل کرده است.

تاریخ 3500 ساله طرابلس شاهد حکومت‌هایی همچون فنیقی‌ها، رومی‌ها، بیزانس، اموی، عباسی، مملوکین، عثمانی و قیمومیت فرانسه بوده است و همچنین حوادثی همچون فتوحات اسلامی، جنگهای صلیبی و جنگ‌های جهانی نیز براین شهر تاثیرگذار بوده است. بنادر، سواحل زیبا، بناهای تاریخی و باستانی، زیارتگاه‌ها، مساجد، کلیساها، کتیبه‌های تاریخی، بازارها، دانشگاه‌ها، کوچه‌های پیچ در پیچ و مسقف، مزارع زیتون و مرکبات، شیرینی و غذا‌های سنتی به این شهر جلوه خاصی بخشیده است.

اکثریت ساکنین شهر طرابلس از اهل سنت هستند و اقلیت‌هایی همچون مسیحی مارونی و ارتودکس و همچنین علویان در این شهر زندگی می‌کنند. یکی از ویژگی‌های اصلی این شهر تا قبل از گسترش افکار سلفی و تکفیری زندگی مسالمت‌آمیز مذاهب مختلف سنی، علوی و مسیحی در کنار هم بود.

فعالیت تکفیری‌ها در طرابلس

 

در مورد تبدیل شدن طرابلس به مرکز فعالیت گروه‌های سلفی و تکفیری در لبنان باید گفت که این امر ریشه در گذشته دارد. با اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در دهه هشتاد میلادی، برخی از جوانان عرب برای مقابله با این اشغال، گروه‌هایی جهادی با افکار سلفی و تکفیری موسوم به عرب- افغان‌ها به رهبری افرادی همچون أسامه بن لادن، عبد الله عزام و ثامر السويلم تشکیل دادند.

غرب و کشورهای محافظه‌کار عرب برای ضربه زدن به اتحاد جماهیر شوروی به حمایت همه جانبه از این گروه ها پرداختند و این گروه‌ها توانستند از وضعیت پیش آمده استفاده کنند و افکارشان را گسترش دهند. پیروزی‌های‌ این گروه ها توسط رسانه‌ها، خطباء و مراکز اسلامی وابسته به جریان سلفی به شکل وسیعی تبلیغ می‌شد و نقش آن ها را بیش از آن که بود، برجسته می‌کردند. بحران سوریه را به دلیل مذهبی وانمود کردن آن باید یک نقطه عطف در تقویت این افکار دانست. همین امر موجب افزایش اقبال عمومی نسبت به این افکار در جهان عرب شد که لبنان نیز از این قاعده مستثنی نبود.

این افزایش اقبال عمومی گروه‌های تکفیری را به فکر احیای خلافت اسلامی انداخت که حدود و مرزهای آن کل جهان اسلام از شبه قاره هند و آسیای مرکزی تا شمال آفریقا و مغرب عربی را در بر می‌گرفت. منطقه شام و عراق به دلیل زمینه مناسب آن در پی بحران فعلی و تسلط این گروه‌ها بر مناطقی از آن، نقطه آغاز اجرای طرح خلافت اسلامی بود. در این میان برخی از این مناطق از اهمیت استراتژیکی برای آن‌ها، به دلیل وجود پیش زمینه‌هایی، برخوردار شد، که منطقه شمال لبنان به ویژه طرابلس از این مناطق است.

لبنان و به تبع آن طرابلس به دلیل آزادی فعالیت احزاب، سازمان‌ها و رسانه‌ها بستر مناسبی برای فعالیت‌های این جریان فکری سلفی و تکفیری در قالب مراکز خیریه و مدارس اسلامی بود. این مراکز با پشتوانه مالی برخی بنیادهای اسلامی و مالی کشورهای حاشیه خلیج فارس به گسترش تفکرات خود پرداختند به طوری که اکثریت مساجد این کشور دارای امامان جماعت با منش سلفی شده و هر روز از منش الازهر مصر فاصله گرفت که این امر دلایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارد که عبارتند از:

1. فاصله طبقاتی: فاصله طبقاتی در طرابلس، مانند اکثر شهرهای خاورمیانه به شکل جدی نمود دارد، به طوری که برخی از اهالی این شهر از اساتید برجسته دانشگاه، پزشکان، تجار و مقامات سیاسی که از زندگی مرفه و سطح فرهنگی بالایی برخوردارند ولی اکثریت جمعیت طرابلس را مردم فقیر با سطح فرهنگی پایین تشکیل داده‌ است به طوری که برخی از مناطق طرابلس از فقیرترین مناطق شهری کل لبنان محسوب می‌شوند که حمایت مالی جریانات سلفی و تکفیری موجب محبوبیت و توسعه اندیشه آن‌ها می‌شود.

 

2. رهبران سیاسی: زعمای سیاسی لبنان به ویژه اهل سنت بیشتر از نوع زندگی مرفه و غربی برخوردارند و همین امر موجب فاصله گرفتن آن ها از نظر فرهنگی با مردم شده است و هچنین فساد مالی موجود در رهبران سیاسی اهل سنت مزید علت شده است به طوری که حمایت‌های مالی کشورهای غربی و عربی برای بهبود وضعیت زیر ساخت‌ها و معیشت مردم در اختیار این گروه‌ها قرار می‌گیرد و آن ها نیز این حمایت‌های مالی را به عنوان رانت در اختیار شرکت‌های وابسته به خود قرار می‌دهند که عموما به سرانجام نمی‌رسد.

 

3. فتنه شیعی- سنی: برخی احزاب و رسانه‌های وابسته به جریان محافظه کار برای ضربه زدن به جریان مقاومت فتنه مذهبی شیعی- سنی را به راه انداختند و در این فتنه مردم عادی تحریک شده و زمینه مناسب برای فعالیت گروه‌های افراطی ایجاد می‌شود.

 

اولین نشانه‌های جدی فعالیت گروه‌های تکفیری برای پیاده کردن خلافت اسلامی در طرابلس را می‌توان شکل‌گیری فتح‌الاسلام وابسته به القاعده به رهبری شاكر العبسي و اقدام به تشکیل امارت اسلامی در شمال لبنان دانست، که حاصل آن درگیری‌های ارتش لبنان و این گروه در اردوگاه نهر البارد در سال 2007 بود.

طرابلس در نقشه ترسیمی خلافت اسلامی در عراق و شام از بعد استراتژیکی برخوردار است زیرا این شهر یکی از اصلی‌ترین راه‌های دستیابی به دریای مدیترانه است و همین طور مناطق شمالی طرابلس در سوریه مناطق علوی‌نشین است و مناطق جنوبی طرابلس هم مناطق مختلطی از مسیحیان و شیعیان و اهل سنت است که امکان فعالیت دولت اسلامی را در این مناطق با محدودیت جدی برخوردار است.

با آغاز بحران سوریه، جریان محافظه‌کار و احزاب طرفدار آن در لبنان به کمک مخالفان نظام سوریه رفتند و بعد از مدتی دریافتند که اصلی‌ترین نیرویی که توان ضربه زدن به نظام سوریه را دارد گروه‌های سلفی و تکفیری هستند و اقدام به حمایت از آن ها نمودند.

در این میان لبنان به دلیل عدم وجود دولت قوی که توان نظارت بر مرزهای خود را نداشت و همچنین نزدیک‌ترین معبر به قلب سوریه بود به محل اصلی ارسال سلاح و تجهیزات نظامی به گروه‌های درگیر با نظام سوریه تبدیل شد و همین امر موجب مسلح شدن و قدرت یافتن گروه‌های سلفی و تکفیری در لبنان شد.

این فضای حمایتی موجب کاهش محدودیت‌های این گروه‌ها در اکثر کشورهای عربی برای فعالیت آن‌ها شد زیرا تمرکز آن‌ها بر از بین بردن نظام سوریه بود. در این میان جریان 14 مارس همسو با جریان محافظه‌کار عربی، با شعارهایی همچون خلع سلاح حزب الله تلاش در تضعیف رقیب خود دارد. در همین راستا این جریان به حمایت سیاسی از اقدامات گروه‌های سلفی و تکفیری همچون موضوع شیخ احمد الاسیر و درگیری‌های جبل محسن و باب التبانه پرداخت.

آغاز جدی بحران طرابلس ریشه در بحران سوریه دارد زیرا همان طور که اشاره شده رسانه‌های وابسته به جریان محافظه کار و 14 مارس برای از بین بردن نظام سوریه برای تحریک افکار عمومی وارد فتنه شیعه-سنی شده و علت العلل وقایع سوریه را ظلم اقلیت علوی شیعه به اکثریت سنی جلوه دادند که این امر موجب تحریک مردم عادی اهل سنت بر علیه شیعیان و علویان شد.

براین اساس در طرابلس اقلیتی علوی در حدود شصت هزار نفر ساکن هستند که بیشتر آن ها در محله جبل محسن در تپه‌ای در شرق این شهر سکونت دارند. بر اساس نوع نظام سیاسی طایفگی در لبنان هر حزب سیاسی دارای یک پشتوانه و هویتی مذهبی است، علویان از لحاظ سیاسی بیشتر طرفدار حزب دمکراتیک عربی به زعامت علی عید و پسرش رفعت عید هستند که یکی از احزاب 8 مارس می‌باشد که چه در جنگ داخلی لبنان و چه بحران اخیر از نظام سوریه حمایت کرده است به همین دلیل همواره عکس‌های بزرگی از حافظ الاسد و بشار الاسد در این منطقه به چشم می‌خورد.

در کنار محله جبل محسن محله‌ ای به نام باب التبانه  قرارداد که خیابانی به نام سوریه این دو بخش را از هم جدا کرده است. محله باب التبانه یکی از محله‌های فقیر نشین و در عین حال پرجمعیت طرابلس است و از مراکز اصلی فعالیت مراکز اسلامی وابسته به سلفی گری محسوب می‌شود. بعد از آغاز بحران سوریه به چند دلیل درگیری‌های مسلحانه در خیابان سوریه در طرابلس شدت گرفت که عبارتند از:

1. طرفداری اهالی جبل محسن از نظام سوریه و  حمایت اهالی باب التبانه از معارضان سوریه؛
2. ورود سوری‌های معارض نظام سوریه به طرابلس مخصوصاً محله باب التبانه؛
3. آسیب زدن به بنرها و عکس‌های حزب دمکراتیک عربی؛
4. شعار نویسی مذهبی علیه علویان؛
5. ضرب و جرح علویان در مناطق سنی نشین؛
6. تیراندازی بی هدف به مناطق جبل محسن.

 

عوامل فوق موجب شد که علویان هم به دفاع از خود پرداخته و به سرعت مسلح شوند و درگیری‌های محدود بین طرفین آغاز شد تا این که در ژوئن 2011 در گیری به قدری جدی شد که ارتش برای ایجاد آتش بس وارد عمل شد و در خیابان سوریه مستقر شد و این درگیری‌ها به صورت درگیری محدود ادامه داشت ولی در فوریه، می و اوت 2012 این درگیری به قدری جدی شد که احتمال وقوع جنگ داخلی در طرابلس را قوت بخشید.

گروه‌های سیاسی وابسته به 14 مارس به ویژه المستقبل با حمایت از گروههای سنی درگیر با علویان به شانتاژ سیاسی بر علیه نظام سوریه و جریان هشت مارس پرداختند و آن‌ها را مقصر وقایع جلوه دادند. همین حمایت‌های سیاسی و تسلیحاتی موجب انباشت سلاح و شبه نظامیان در این نقطه از طرابلس شد. جریان 14 مارس این گونه وانمود می‌کرد که این تحولات به گروه‌های سلفی ربطی ندارد بلکه قیام مردم نسبت دخالت‌های سوریه در لبنان و گروه‌های همسوی آن به ویژه حزب الله است.

در این میان از ابتدای تحولات سوریه جریان مقاومت همواره گوشزد کرده بود که حمایت از این گروه‌ها دامن حامیان آن را خواهد گرفت. با قدرت گیری و توسعه ارضی و اقدامات خونین بر علیه اقلیت‌ها توسط این گروه‌های داعش و النصره در سوریه و عراق و نزدیک شدن به مرزهای کشورهای همسو با جریان محافظه کار همچون اردن و عربستان سعودی و همچنین در لبنان وارد شدن این گروه‌ها با درگیری با ارتش لبنان و در خطر قرار دادن موقعیت سیاسی جریان 14 مارس خطر این گروه‌ها برای ایشان علنی شد.

برای مثال اقدام مسلحانه شیخ احمد الاسیر در شهر صیدا بر علیه ارتش لبنان در ژوئن 2013 به کشته شدن 35 نفر از ارتش لبنان منجر شد و حوادث طرابلس نیز در همین راستا می‌باشد. تلفات زیاد ارتش در طرابلس موجب حساسیت اکثر گروههای سیاسی لبنان از جمله جریان 14 مارس شد و یک وفاق سیاسی نسبی برای رویارویی با این گروه‌های تندرو ایجاد شد.

لازم به ذکر است حزب المستقبل هم‌اکنون یک سیاست متناقض را در پیش گرفته است: از یک سو از ارتش حمایت می‌کند و از سوی دیگر خواسته‌های گروه‌های افراطی را به حضور حزب الله در سوریه مرتبط می‌کند و حتی برخی از اعضای آن  همچون خالد الضاهر نماینده منطقه عکار در پارلمان به صراحت از این گروه‌ها دفاع می‌کند.

ارتش در اکتبر 2014 عملیات خود را برای بازداشت شادي المولوي و أسامه منصور از رهبران النصره توسعه داد و در یک عملیات ویژه احمد سلیم میقاتی معروف به ابوالهدی یکی از فرماندهان وابسته به گروه دولت اسلامی را دستگیر کردند که ضربه سختی به این گروه در لبنان وارد شد و بر اساس اعترافات او ارتش در مناطق مختلف وارد عمل شد و ضربه‌ای سختی به این گروه‌ها وارد کرد ولی باید گفت که این گروه‌ها به قدری در طرابلس گسترده‌اند که ارتش برای پاکسازی آن راه طولانی را در پیش دارد.

در جمع‌بندی باید گفت که جریان محافظه‌کار و همپیمان‌های لبنانی‌ آن برای ضربه زدن به جریان مقاومت موجب گسترش گروه‌های سلفی و تکفیری در شمال لبنان شدند و اکنون توان اداره این بحران را از دست داده‌‌اند و شروع به فرافکنی کرده و حزب الله لبنان را مقصر جلوه ‌می‌دهند در حالی که برای از بین بردن این گروه‌ها نیاز به یک عزم جدی از سوی همه طرف‌ها درگیر در خاورمیانه دارد تا امنیت دسته‌جمعی حفظ شود.

ارسال دیدگاه