مصر مسیحی یا مسیحی مصری!

مسیحیان مصر به‌طور کافی از حقوق خود برخوردار نیستند. البته این موضوع آن‌ها را به سمت طلب استقلال سیاسی نکشانده است اما باید در نظر داشت که جامعه‌ای که چنددستگی دینی، ویژگی مهم آن می‌باشد، استعداد منازعه و درگیری را در خود دارد.

تاملاتی در اوضاع سیاسی- اجتماعی اقباط مصر

مقدمه

زنگ کلیسا به صدا درآمد و میلاد حضرت مسیح فرارسید. در پرتوی سال جدید میلادی، مسیحیان دو هزار و چهاردهمین سال میلاد فرزند مریم مقدس را جشن گرفتند. البته در برخی کلیساها آتش‌سوزی صورت گرفته‌بود و برخی مسیحیان در حیاط کلیسا، بوی آتش‌سوزی را با کلمات انجیل همراه کردند و می‌گفتند که: «دشمنتان را دوست بدارید، [برای] کسانی که شما را نفرین می‌کنند دعا کنید، به کسانی که از شما نفرت دارند احسان کنید و به کسی که شما را آزار و اذیت می‌کند محبت نمایید». در این گزارش سعی می‌شود که به اوضاع مسیحیان مصر از ابعاد مختلف جمعیتی، فرقه‌ای، سیاسی، اجتماعی و… در دوره‌های مهم تاریخ معاصر؛ یعنی زمان «حسنی مبارک»، «محمد مرسی» و «عدلی منصور» پرداخته شود.

 

1. معنای لغوی و اصطلاحی قبطی

اقباط گروهي از بازماندگان مردم باستاني مصر هستند. کلمه «قبط[1]» از نظر لغوی، مشتق کلمه يوناني «اجيپتوس» است که بر مصر اطلاق مي‌شد، اما امروزه اصطلاحاً اطلاق اين نام بيشتر بر مسيحيان مصر است. مسيحيان قبطيِ مصر غالباً ارتدوکس و پيروِ کليساي اسکندريه هستند، اما اقليتي از آن‌ها کاتوليک يا انجيلي می‌باشند. کليساي ارتدوکس اسکندريه مانند ديگر کليساهاي ارتدوکس توسط «يک پاتريارک» اداره مي‌شود. در زمان‌هاي گذشته اغلب مصريان مسيحي بودند، اما پس از فتح مصر به دست مسلمانان و گسترش اسلام، مسيحيان به يک اقليت تبديل شدند.

 

2. جمعیت مسیحیان مصر

قبطی‌های مصر، بزرگترین جامعه مسیحی در خاورمیانه‌اند که شمارشان بین 8 تا 10 میلیون نفر می‌باشد. آن‌ها خود را بخشی از ساکنان اصلی مصر می‌دانند که سال ۶۴۱ میلادی که اسلام به این کشور آمد، برخلاف اکثریت جامعه به دین و آیین خود پایبند ماندند. جمعيت مسيحيان مصر حدود 10 درصد کل جمعيت اين کشور را تشکيل مي‌دهد. اين آمار ارامنه و کاتوليک‌ها را نیز که پيرو کليساي ارتدوکس قبطي نيستند شامل مي‌گردد. بنابراين نسبت جمعیت پيروان کليساي ارتدوکس به کل جمعیت مصر، کمتر از ده درصد می‌باشد.

مسيحيان ارتدوكسي در مصر با اختلاف نسبتاً زيادي نسبت به ساير فرقه‌های مسیحی در اكثريت هستند. تعداد فرقه‌هاي مسيحي كه در مصر فعاليت ديني دارند، 13 فرقه است كه عبارتند از: مسيحيان ارتدوكس، مسيحيان كاتوليك، مسيحيان پروتستان، كاتوليك رومي، ارتدوكس رومي، كاتوليك ارمني، ارتدوكس ارمني، كاتوليك سرياني، ارتدوكس سرياني، كاتوليك لاتيني، كاتوليك ماروني، كاتوليك كلداني و پروتستان‌هاي انجيلي.

 

3. روابط سیاه و سفید مسیحیان و مسلمانان

اقباط مصر طي سالیان متمادي در کنار مسلمانان به‌طور مسالمت‌آميزي زندگی می‌کردند و مسلمانان نيز با توجه به دستورهای قرآن کریم، به آنان به‌عنوان اهل کتاب احترام گذاشته و آزادي مراسم ديني آنان را تضمين مي‌نمودند. مسیحیان کليساهاي بسياري در مصر دارند. تعامل آنان با مسلمانان به اندازه‌اي نزديک ‌می‌بود که در عصر معاصر برخي از آنان در دفاع از اسلام، پيامبر و در رد اتهامات مستشرقان کتاب نوشته‌اند که از آن جمله مي‌توان به کتاب «جرجي زيدان» اشاره کرد. مسیحیان در بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و ورزشي جامعه مصر، مشارکت فعالي دارند و حتي برخي از مقامات سياسي مصر نيز مسیحی هستند. براي مثال می‌توان از «پطرس غالي»؛ دبير کل اسبق سازمان ملل نام برد که یک قبطی مصری بود.

می‌توان گفت که بيشترين نگراني اقباط از جانب سلفيت است؛ چرا که برخي مبلغان سلفي براي مقابله با خطر مسيحيت به ايجاد سازمان‌هايي مانند «مرصد اسلامي براي مقاومت عليه مسيحي‌سازي» روی آورده‌اند. گفتمان سلفيت براي مسيحيان به‌عنوان شهروندان مصري، حقوقي قائل نيست. همچنین هر يك از اين دو طرف يكديگر را به ارتباط داشتن با خارج و دريافت كمك‌هاي خارجي متهم مي‌كنند.

درگيري‌هاي اقباط و مسلمانان مصر طي دهه‌هاي اخير به معضلي در جامعه مصر تبديل شده‌است. از دهه هفتاد تاکنون درگيري‌هاي بسياري بين مسلمانان و اقباط روي داده‌است که مهمترين آنها به شرح زیر است:

در سال 1972م در شهر «الخانکه»، کليساهايي که به ادعاي مسلمانان بدون اجازه در مناطق آنان احداث شده بودند، به دست مسلمانان تخريب گردیدند و در مقابل هزار کشيش قبطي با برگزاري مراسمي در همان مخروبه‌ها خشم مسلمانان را برانگيختند که به درگيري انجامید. در اين ميان با شليک يک قبطي به سمت مسلمانان درگيري شکل حادی به خود گرفت و در اين بين تعدادي زخمي شدند. در سال 2000م در استان «سوهاج» و شهر «کشح» در پي درگيري بين يک تاجر قبطي و يک خريدار مسلمان، يک مسلمان و بیست قبطي کشته شدند. پس از آن نيز در مناطق مختلف مصر از جمله استان‌هاي «المنيا»، «البحر الاحمر»، «الاقصر» و «العديسات» درگيري‌هايي روي داد که عمدتاً به علت توسعه و گسترش غیرمجاز ساختمان‌هاي کليسا بود که باعث ناراحتي مسلمانان مي‌گردید. البته درگيري‌هايي نیز به دلايل ديگر روي ‌می‌داد.  برای نمونه در 25 آوریل 2002م، اقباط به اجازه نشر دوباره روزنامه «النبأ» که پيش از آن به دليل توهين به اقباط از سوي دادگاه توقيف شده بود، اعتراض کردند. در 28 فوریه 2005م، اقباط در اعتراض به مسلمان‌شدن دو دختر قبطي به نام‌هاي «تيرزا ابراهيمِ» 23 ساله و «ماريان عيادِ» 23 ساله تظاهرات کردند. اين دو دختر اعلام کرده‌ بودند که پس از مسلمان‌شدن از ترس جان خود فرار کرده‌اند تا بتوانند آزادانه اسلام خود را اعلام نمایند. درنوزدهم ژوئن 2006م، يک کشيش قبطي به جرم انجام اعمال منافي عفت با زنان مسيحي توسط پليس دستگير شد. یکی از روزنامه‌هاي مصر اين خبر را چاپ کرد و تصویر وی را منتشر نمود. کليسا اين کار را نوعي توهين به جامعه مسيحيِ اقباط تلقي کرد و در نتيجه اقباط در اعتراض به آن تظاهرات وسيعي انجام دادند که منجر به درگيري شد. در همين سال نيز مسلمانان عليه انجام يک نمايشنامه طی مراسمي در کليسا که به اعتقاد آن‌ها به اسلام و قرآن اهانت کرده‌بود، تظاهرات نمودند و خواستار عذرخواهي کليساي قبطي شدند، اما رد اين ادعا توسط کليسا منجر به بروز درگيري گردید. بین سالهای 2006 تا 2009 جو پر تنش ميان مسلمانان و اقباط همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال 2009م درگيري‌ها مجددا آغاز گردید. دهم میِ 2009م، يک بمب دست‌ساز نزديک کليساي اسکندريه منفجر شد که خسارت جاني و مالي نداشت و پليس بمب ديگري را نیز در همان حوالي خنثي کرد. در ششم ژانویه 2010م در جشني که اقباط به مناسبت سال نو مسيحي در منطقه «نجع حمادي» برگزار کرده بودند، يک مسلمان و شش قبطي بر اثر شليکي که عامل آن نامعلوم بود، کشته شدند. این حادثه نیز باعث وقوع درگيري میان اقباط و مسلمانان گردید و مغازه و ماشين‌هاي بسياري از دو طرف به آتش کشيده شدند .در سوم ژانویه 2011م، انفجاري در سه کليساي اسکندريه روي داد که در اين ميان چند قبطي کشته و مجروح شدند. برخي عقيده داشتند که موساد براي ايجاد فتنه و استفاده از جو متشنج موجود میان مسلمانان و اقباط، اين انفجارها را با کمک مزدوران خود انجام داده است.[2] متأسفانه دامنه درگیری‌های فرقه‌ای بین مسلمانان و مسیحیان در مصر همچنان ادامه دارد.

 

4. ریشه‌های درگیری میان اقباط و مسلمانان

اگر در تحول تمدنی غرب به‌علت تبعیض دینی بین کاتولیک و پروتستان، تبعیض نژادی به‌دلیل جنگ ملت‌ها با یکدیگر یا تبعیض جنسی به‌سبب تبعیض علیه زنان، مفهوم شهروندی و حقوق آن درست پس از انقلاب فرانسه رایج گردید، حقوق و تکالیف یک شهروند کامل در اسلام، با تاسیس اولین دولت اسلام در شهر مدینه در زمان پیامبر تبیین شد.[3]

يکسري از نارضايتي­ها در مصر به این موضوع بر مي­گردد؛ که اسلام­خواهيِ موجود در قدرت اجتماعي مصر به مراتب بيشتر از آن چيزي است که پيروان الگوي تركيه عرضه مي­نمايند و لذا مي­بينيم كه خيزش‌هایی در مقاطع مختلف ظهور مي­کنند. اکنون جریان «بيداري اسلامي» دنبال اين است که شاخص­ها و مؤلفه­هاي ديني را وارد بازي قدرت کند.[4] البته اسلام‌خواهیِ مردمی که انقلاب کرده‌اند، به معنی دنبال‌نکردن مسائل معیشتی و اقتصادی توسط آنان نیست، اما قاطبه کسانی که علیه نظام مبارک قیام کردند، با اهداف اسلامی بوده است. به همین خاطر است که اقباط مصر در جریان انقلاب 25 ژانویه 2011م در مصر در مراتب پایین قرار می‌گرفتند. به هر حال درگیری‌هایی که تاکنون میان مسلمانان و مسیحیان مصری رخ داده، علل فرهنگی، اجتماعی و دینی مختلفی داشته‌است. «دکتر محمد عماره»؛ استاد دانشگاه مصري معتقد است که زياده‌خواهي کليساي قبطي علت اصلي این درگيري‌هاست. کليساي قبطي پس از زمان روي کار آمدن «پاپ شنوده سوم»، برنامه‌اي سياسي را در دستور کار خود قرار داده است و براي رسيدن به اين هدف به اختلافات دامن مي‌زند. به نظر عماره، کليسا براي منسجم‌کردن بيشتر مسيحيان جهت نيل به مقاصد سياسي خود، به قوم‌گرايي مسيحي یا به نوعي پان‌قِبطيسم روي آورده‌است. اين مسئله دو دليل عمده دارد: اول اینکه سياست ادعايي امريکايي‌ها مبني بر حمايت از اقليت‌هاي ديني منجر به تأثيرگذاري بر جامعه قبطي شده‌است، تا جايي که اقباط در تظاهرات خود در کليساي جامع قاهره فرياد مي‌زدند: «اي امريکا بيا و از ما حمايت کن!». دليل دوم، تأثير فکري و فرهنگي اقباط ساکن در خارج از مصر بر اقباط درون مصر است. اقباط خارج که متأثر از کشورهاي ديگر مانند کانادا هستند، مطالباتي را ابراز کرده و آن‌ها را به مردم قبطي مصر ديکته مي‌نمایند. همچنین خود اقباطِ خارج نيز به آلت دست کشورهاي ديگر تبديل شده‌اند. بنابراین طبق ديدگاه دکتر عماره با توجه به اين اسناد، محور سه‌گانه کشورهاي بيگانه، کليساي اسکندريه و اقباط ساکن خارجِ مصر در يک راستا عمل مي‌کنند و  بازيگران پشت پرده و اصلي در درگيري‌ها هستند.

در مقابل «دکتر جمال اسعد»؛ از اقباط مصر ادعاهاي فوق را رد کرده و مدعي است که به‌طور مثال در ماجراي انتشار تصاوير کشيشي که به دليل فساد اخلاقي اخراج شده‌بود، زير سؤال بردن کل کليسا مد نظر بوده است که اين مسئله اقباط را حساس نموده و منجر به اعتراض آن‌ها و درگيري شده‌است. از ديدگاه او آزادي بيان که ارمغان دموکراسي است، بايد همراه با احترام به اديان و فرهنگ‌هاي ديگر باشد و باید اين مسئله در مصر بيشتر مراعات گردد؛ زيرا مردم مصر چه مسلمان و چه مسيحي به‌شدت مذهبي هستند. از نظر اسعد، کليسا هيچ‌ برنامه سياسي ندارد و آنچه اقباط خارج از کشور مي‌گويند، سخني است که توسط اقباط داخل پذيرفته نمي‌شود و اقباط خارج هيچ تأثير فکري و فرهنگي بر اقباط داخل ندارند. اقباط به‌صورت طبيعي هنگام مواجهه با مشکلات به سمت کليسا که پناهگاه معنوي آنان است مي‌روند و اين یک امر خيلي عادي است.

از سوي ديگر دکتر «سليم العوا» تأکيد مي‌کند که با اقباط در مصر همان‌گونه رفتار مي‌گردد که با مسلمانان رفتار می‌شود و در زمان شنوده سوم، اقباط بيشتر به ابزاری برای امريکا تبديل شده‌اند. در اين‌باره او به استقبال گرم شنوده از سفير امريکا استناد مي‌کند و مي‌گويد که شنوده سوم از هيچ مقام مصري اين‌گونه استقبال نکرده بود. او يکي ديگر از دلايل اين مسئله را فعاليت‌هاي تبشيری اقباط عليه مسلمانان مي‌داند.

ساخت يا ترميم كليسا، تبديل برخي اماكن مسكوني به مكاني براي انجام شعائر ديني بويژه در مناطقي كه كليسا وجود ندارد، روابط عاطفي ميان دختران و پسران قبطي و مسلمان، ناپديدشدن برخي از دختران مسيحي و انتشار شايعاتي درباره فرار آنان با جوانان مسلمان، جدال ديني توهين‌آ‌ميز به‌ويژه در فضاي اينترنت و كانال‌هاي ماهواره‌اي، اخراج برخي از خانواده‌ها يا اشخاص مسيحي از برخي روستاها، گرويدن مسيحيان به اسلام و ممانعت كليسا از اين كار، همگي از جمله عواملي بوده‌است كه به تنش و درگيري‌هاي فرقه‌اي ميان مسلمانان و مسيحيان دامن زده‌‌است.

 

5. نقش سیاسی مسیحیانِ مصر

مسیحیان مصر گاهی از اینکه «چرا باید هزینه آزادی ملت مصر را فقط ما بپردازیم»، دچار ناراحتی و تنش می شوند. این درحالی است که برخی از کلیساهای آن‌ها در مصر توسط برخی سلفیون و تندروهای افراطی به آتش کشیده شده‌است. البته «پاپ تواضروس» به مسیحیان گفته‌است که تحمل این مشکلات، تنها جزء کوچکی از بهای آزادی است که ما برای کشورمان تقدیم می کنیم.[5]

از نظر برخی مسیحیان، چون در زمان مبارک امکان انجام اعمال دینی برای آن‌ها بیشتر فراهم بود و کمتر مورد هجوم افراد تندرو قرار می گرفتند، نظام کنونی مورد خشم و غضب مسیحیان قرار گرفته است.

کلیسای ارتدوکس مصر از طریق نماینده خود در «لجنه الخمسین» -که موظف به تدوین پیش‌نویس قانون اساسی مصر بود- خواستار لغو ماده (219) در قانون اساسی مصر شده ‌است. کمیته پنجاه نفره، متشکل از شخصیت‌های برجسته قضایی، حقوقی و دینی مصر، موسوم به «لجنه الخمسین» به ریاست «عمرو موسی» کار تدوین پیش‌نویس قانون اساسی مصر را به اتمام رسانده و طبق دستور و اعلام «عدلی منصور»؛ رئیس جمهور موقت مصر قرار است این همه پرسی در 14 و 15 ژانویه 2014 به همه‌پرسی گذاشته شود. در کمیته 50 نفری تدوین پیش‌نویس قانون اساسی، 4 نفر از مسیحیان نیز عضو بودند که البته اعضای این کمیته در تدوین قانونی که با لحاظ مواد (2)، (18) و (26)، حقوق اجتماعی و سیاسی مذاهب مختلف موجود در مصر را به شکل عادلانه وضع کند ناکام ماندند. مسائل مختلفی در طول جلسات بررسی مواد قانون اساسی بروز می‌کرد که برخی از آنها بسیار جدال‌برانگیز بوده‌است، مثلاً در طی همین مذاکرات مسیحیان خواستار تشکیل «دولت مدنی» به جای «دولت اسلامی» شده‌اند.[6] البته آن‌ها می‌خواستند که ماده (2) قانون اساسی که در خصوص دین اسلام بود، باقی بماند، ولی مخالفت خود را با ابقاء ماده (219) که تفسیر ماده (2) می‌باشد اعلام نمودند.

در مادة (2) قانون اساسی مصر اینچنین آمده است: «اسلام دین و آیین حاکم بر کشور و عربی زبان رسمی و اصول و مبادی شریعت اسلامی منبع اصلی قانونگذاری در آن است». مادة (219) همین قانون نیز اینچنین است: «اصول شریعت اسلامی، ادله کلی و قواعد اصولی و فقهی آن را شامل می‌شود و منابع معتبر آن مذاهب اهل سنت و جماعت است». این در حالی است که قانون اساسی مصر در ماده سوم خود بیان می‌دارد که: « اصول و مبادی دیگر شریعت‌های آسمانی موجود در مصر، مانند مسیحیت و یهودیت منبع اصلی قانونگذاری در خصوص احوال شخصی و امور دینی و انتخاب رهبران روحی و معنوی آن‌هاست».

یکی‌ دیگر از خواسته‌های اساسی مسیحیان این است که در تمام موسسات دولتی بتوانند نماینده داشته‌باشند؛ نه اینکه در پارلمان و شوراهای محلی به صورت محدود عضو باشند.

امسال مشاور عدلی منصور رئیس جمهور موقت مصر برای تبریک سال جدید میلادی نزد پاپ مصر رفته بود. این دیدار در نوع خود، اولین باری است که از طرف ریاست جمهوری برای تبریک سال جدید به مسیحیان صورت می‌گیرد.[7] حسنی مبارک در طول 30 سال حکومتش برای ملاقات با پاپ به کلیسای جامع نرفته بود، ولی در مناسبت‌های مختلف پاپ شنوده را ملاقات می‌کرد.

در حالی که انتظارات مسیحیان مصر از دولت رو به فزونی است، برخی فتاوای سلفیت و وهابیت در مورد جواز یا تحریم تبریک سال جدید میلادی به قبطیان ، مسیحیان مصری را بیش از پیش ناراحت و خشمگین کرده‌است. در برخی از سایت‌های قبطیان مصر از این موضوع به تمسخر یاد شده است و می‌گویند: «در حالی که مسلمانان تروریست  به خود مشغول هستند و یک گروه، گروه دیگری را تکفیر می کند، رهبران و مفتیان آنان بحث فقهی می‌کنند که تبریک سال جدید میلادی به ما مسیحیان حرام است.[8] به تعبیر اقباط مصری، فقهای سلفی تنها روی خودشان تاثیرگذاری دارند و ملسمانان و مسیحیان مصر در کنار هم در مسیر استقلال و عزت به پیش خواهندرفت.

«ماکاریوس»؛ اسقف شهر «منیا» در توضیح حوادث فرقه‌ای که علیه قبطیان این شهر رخ داده بود و به نوبه خود بزرگ‌ترین حادثه خشونت‌آمیز علیه مسیحیان به شمار می‌رفت می‌گوید: «دو علت اصلی منجر شد که پس از حوادث 30 ژوئن، در این شهر این حوادث فجیع اتفاق بیفتد: اول اینکه نسبت مسیحیان این شهر به بقیه گروه‌ها 40 درصد است؛ یعنی این شهر بیشترین شهروند مسیحی را در خود جای داده‌است که حدود دو میلیون نفر می‌شود. دوم اینکه بسیاری از رهبران تندرویی که تحت پیگرد نیروهای امنیتی از قاهره گریخته‌بودند، در این شهر پنهان شده‌اند و نیروهای امنیتی هم به خاطر وجود فاصله زیاد با پایتخت از این افراد چشم پوشی کرده‌اند». طبق گفته اسقف این شهر تقریبا هر هفته در منیا یک حادثه بزرگ فرقه‌ای رخ می‌دهد و با توجه به وجود تعداد زیادی اسلحه، بمب و… این احتمال وجود دارد که درصورت عدم توجه نیروهای امنیتی به این شهر، سینای دیگری در این منطقه شکل بگیرد.[9]

«شريف رمزى»؛ فعال سیاسی قبطى و مؤسس جنبش «اقباط بدون مرز» معتقد است که «مشاركت اقباط در تظاهرات 30 ژوئن که جنبش تمرد، احزاب سیاسی و نیروهای انقلابی دیگر برای کنار زدن اخوان‌المسلمین بدان فرا می‌خواندند، در چارچوب ملی تفسیر می‌شود و نشان‌دهنده تلاش مسیحیان برای رسیدن به اهداف انقلاب است».[10]

«اتحادیه جوانان ماسپیرو» و «اقباط بدون مرز» به‌عنوان اولین جنبش‌های قبطی و نماینده مسیحیان وارد فضای سیاسی جدید شده‌اند. نکته قابل توجه در فعالیت‌های این دو جنبش، این است که برخی از جوانان مسلمان نیز به این دو پیوسته‌اند. برخی از اعضای این اتحادیه خواستار فاصله گرفتن از کلیسا و رهبران آن هستند و حتی از پذیرش کشیش‌های قبطی در دفتر سیاسی خود خودداری می‌ورزیدند. این اتحادیه مخالف تبدیل‌شدن به یک حزب سیاسی است، زیرا هدف خود را آگاه‌سازی سیاسی اقباط و نه تلاش برای کسب قدرت می‌داند. جوانان ماسپیرو در تظاهرات‌های میلیونی مصریان شرکت جسته و آن را الگویی برای بیان خواسته‌های خود قرار داده‌اند، البته آن‌ها تنها مطالبات اقباط را مطرح نکرده و با حزب «ائتلاف مردمی سوسیالیست» نیز هم پیمان شده اند و همچنین به همراه اتحادیه اقباط بدون مرز و دیگر جریان های سیاسی در میدان التحریر به تظاهرات و تحصن پرداخته‌اند.

 

6. مسیحیان مصر در آیینه گزارش‌های بین‌المللی

سازمان عفو بین‌الملل در تازه‌ترین گزارش خود در مورد اوضاع مسیحیان مصر از برخی رفتارهای نابجا در مورد این قشر دینی از جامعه مصر -چه در مورد اشخاص مسیحی، چه در مورد فعالیت‌های آن‌ها و چه در مورد دارایی‌های آن‌ها- پرده برداشت.[11]

طبق این گزارش پس از انقلاب 25 ژانویه، رفتارهای نابجا علیه مسیحیان مصر و تنش‌های داخلی و طایفه‌ای میان مسلمانان و مسیحیان به خصوص پس از عزل محمد مرسی افزایش یافته‌است. این گزارش می‌گوید که موج بی‌سابقه‌ای از تجاوز به حقوق مسیحیان پس از عزل مرسی و پراکنده‌کردن تظاهرات‌هایی که در حمایت از مرسی برپا شده بود، اعمال گردیده که مهم‌ترین آن‌ها کشته‌شدن 4 نفر در درگیری‌های طایفه‌ای روزهای 14 و 15 آگوست 2013 بود که 3 نفر از آن‌ها در استان «منیا» و یکی از آن‌ها در منطقه «عزبة النخل» کشته شدند. همچنین در این درگیری‌ها 43 کلیسا به صورت کامل تخریب شد و دارایی 207 نفر از مسیحیان به یغما رفت. این‌ها آماری است که رهبر مسیحیان مصر؛ «تواضروس دوم» و نیز اتحادیه جوانان ماسبیرو اعلام کرده‌اند. این گزارش [12] تن از نیروهای امنیتی را به عدم حمایت کافی از مسیحیان متهم می‌کند و بیان می‌دارد که تجاوز به مسیحیان پس از عزل مرسی، در واقع امتداد فعالیت‌های گذشته بوده‌است؛ چه اینکه 15 جنایت بزرگ در زمان مبارک رخ داد و علاوه بر آن، زمانی که شورای عالی نظامی، مسئولیت اداره مصر را برعهده داشت، 27 مسیحی تظاهرات‌کننده کشته شدند که به «حوادث ماسبیرو» معروف گردید. در زمان ریاست جمهوری محمد مرسی، اختلافات مذهبی و فرقه‌ای شعله‌ورتر شد و برخی از کلیساها و ساختمان‌های متعلق به کلیسا و مسیحیان مورد هجوم قرار گرفت.

گزارش‌های دیگری نیز در مورد اوضاع مسیحیان در مصر، توسط سازمان‌های بین‌المللی نوشته شده‌است که می‌توان به گزارش «کمیته آمریکایی آزادی‌های دینی» USCIRF در سال 2012 اشاره کرد.[13] در این گزارش آمده‌است که اعمال خشونت‌آمیز علیه مسیحیان ارتدوکس در مصر پس از دوره مبارک افزایش یافته‌است، چه اینکه در طی حدود 40 حادثه فرقه‌ای تعداد 100 نفر از بزرگان مسیحی قبطی کشه شده‌اند؛ آماری که از مجموع کشته‌شدگان مسیحیان در ده سال  قبل بیشتر شده بود.

یکی از مشکلات نخبگان و دانشمندان مسیحی مصر که به کشورهای غربی رفت‌وآمد دارند این است که به عنوان «ستون پنجم» دشمن مورد توجه نیروهای امنیتی واقع می‌گردند و تعاملات آن‌ها با دیگران مورد پیگیری قرار می‌گیرد. در برخی گزارش‌های دیگر نیز چند عامل مهم برای افزایش تبعیض علیه مسیحیان مصر ذکر شده است که می‌توان به این موارد اشاره کرد: افزایش سطح ملی‌گرایی و اسلام‌گرایی که در این معادله مسیحیان عقب افتاده‌اند، پایین آمدن سطح اقتصادی که نتیجه بروز جنبش‌های افراطی و انتشار جنبش‌های سلفی است و کوتاهی دولت در مبارزه با تبعیض علیه مسیحیان.

 

7. قبطي‌ها در زمان حسني مبارك

در طول سه دهة گذشته، رابطة نظام سياسي حاكم در مصر با مسيحيان این کشور که پس از مسلمانان به‌عنوان دومين گروه ديني موجود در مصر شناخته‌ مي‌شوند، در موارد ذيل ‌خلاصه مي‌گردد:

– اعمال خشونت ضد مسيحيان و عدم برخورد كافي و مناسب قوة قضائيه با مرتكبان اين خشونت‌ها.

– سخت‌گيري‌هاي دولت نسبت به ساخت يا ترميم كليساها.

– عدم حضور مسيحيان در برخي از پست‌هاي كليدي دولتي.

بنابراين اعمال اشكال مختلف تبعيض از سوي نظام سياسي حسني مبارك نسبت به مسيحيان، ناكارآمدي نظام در حل منازعه ميان مسيحيان و مسلمانان و ايجاد همبستگي ميان آنان، بر بحران كارايي نظام سیاسی حسنی مبارک افزود.[14]

در دوران مبارک، دولت مصر چندين قانون در حمايت از قبطي‌ها صادر كرد؛ مانند تسهيل در پروسه قانوني براي ساخت كليساها، قراردادن كريسمس به‌عنوان روز تعطيل رسمي و ممانعت از تعدي گروه‌هاي تندروي سلفي عليه قبطي‌ها. البته اين بدان معنا نبود كه مبارك براي تداوم حكومت خود به درگيري‌هاي درون مذهبي ميان مسيحيان و مسلمانان دامن نزد. پاپ نيز همكاري با رژيم را در پيش گرفت و از وحدت ملي سخن گفت و در طول انتخابات رياست جمهوری 2005م، از مبارك و بعد از آن از جانشيني جمال مبارك حمايت نمود. اما با اين حال تبعيض‌هايي عليه مسيحيان وجود داشت. حضور قبطي‌ها در نهادهاي دولتي چندان زياد نبود و سمت‌هاي بالا عمدتاً به آن‌ها تعلق نمي‌گرفت. قبطي‌ها در آخرين كابينة قبل از انقلاب تنها دو وزير داشتند. رژيم مبارك از حضور سمبليك قبطي‌ها در نهادهاي دولتي براي مشروعيت‌بخشي به نظام سياسي خود بهره‌برداري مي‌كرد و با اين كار از شدت فشارهاي مسيحيان مقيم خارج عليه دولت مي‌كاست. علاوه بر اين، مسيحيان در ارتش، پليس، وزارت كشور يا نهادهاي قضائي و ديپلماتيك به سختي مي‌توانستند مناصب عالي را تصاحب كنند. افزون بر اين هيچ استاندار يا رئيس دانشگاهي از ميان قبطيان انتخاب نمي‌شد.

نظام سياسي در مصر تمايل داشت که رابطه مشخصي با نهاد ديني كليسا برقرار كند. همچنين نظام سابق با مسيحيان به‌عنوان جبهه يكپارچه‌اي كه پاپ شنوده به لحاظ سياسي و ديني آن را رهبري مي‌كند، تعامل نمود. در اكثريت بودن اقباط ارتدوكسي، اين امكان را به نظام حاكم داد تا با رهبر ديني اقباط به‌عنوان نماينده سياسي آنان تعامل نمايد. عواملي نظير شخصيت كاريزماتيك پاپ شنوده سوم و نگراني از آلترناتيو اسلامي در صورت فروپاشي نظام مبارك، مسيحيان را وادار كرد كه خود را ذيل رهبري ديني و سياسي كليسا خلاصه كنند. اين در حالي بود كه برخي از فعالان مسيحي ماهيت اين نوع ارتباط ميان كليسا و نظام حاكم را رد مي‌نمودند.

با اين وجود در طول ساليان اخير، تنش‌هاي فرقه‌اي در جامعه مصر در دوران حكومت مبارك به بالاترين سطح خود رسيد. در بسياري از موارد، دعواي عادي ميان يك شخص مسلمان و مسيحي، ناگهان تبدیل به يك درگيري فرقه‌اي و منجر به آسيب‌زدن به دارايي‌هاي مسيحيان مي‌شد و حتي به مرگ آن‌ها مي‌انجاميد.

بی‌توجهی به گسترده‌شدن تبلیغات و شبکه‌های اجتماعی قبطی‌ها در میان مردم، همراهی و همگامی قبطی‌های مهاجر با سیاست منطقه‌ای جرج بوش، اظهارات جنجال‌برانگیز برخی از مقام‌های ارشد کلیسای قبطی درباره جعلی‌بودن برخی از سوره‌های قرآن یا مهمان خواندن مسلمانان مصر در این کشور و به‌علاوه حمایت شنوده سوم از حسنی مبارک در هفته‌های اول قیام علیه حکومت او، دستاویزی شد تا در دوره پس از انقلاب، بیشتر بر طبل تنش و مناقشه میان مسلمانان و قبطی‌ها کوبیده گردد. به‌طور کلی در دهه گذشته، افراد، اماکن مذهبی و تجاری قبطی‌ها آماج بیش از ۶۰ حمله بوده که معمولاً با تعدادی کشته، شماری زخمی، تخریب کلیساها و اماکن کسب‌وکار قبطی‌ها همراه می‌گردید.

در حالي كه مسيحيان به نظام حاكم به‌عنوان منبعي براي تامين امنيت خود در برابر گروه‌هاي تندروي سلفي مي‌نگريستند، اسناد به دست آمده از سازمان امنيت كشور مصر در پس از انقلاب نشان می‌دهد كه رژيم مبارك خود در دامن‌زدن به تنش‌هاي و درگیری‌های درون‌مذهبي ميان مسلمانان و مسيحيان دست داشته‌است. برخی از مسیحیان تصور می‌کردند که جماعات اسلامی، دشمن مشترک نظام حاکم و اقباطند و لذا همین عامل موجب شد که کلیسا و بخش‌هایی از جامعه قبطی از نظام حسنی مبارک حمایت کنند. نظام مبارک نیز ترجیح می‌داد تا با رهبران کلیسا به‌عنوان تنها نماینده اقباط در تعامل باشد. با این حال در اواخر دهه نود میلادی این وضعیت دگرگون شد، زیرا گروه‌های مسلح اسلام‌گرا به‌شدت از ارتش شکست خوردند و از فضای اجتماعی مصر کنار گذاشته شدند؛ اگرچه این وضعیت نه ‌تنها منجر به توقف حوادث خشونت‌آمیز علیه اقباط نشد، بلکه حجم و شدت آن نیز افزایش یافت.

از اواخر دهه نود میلادی تا انقلاب 25 ژانویه 2011م، حجم درگیری‌های طایفه‌ای به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش یافته‌است. حوادث اول و دوم «الکشح» به‌عنوان تحولی عمیق در رویدادهای طایفه‌ای محسوب می‌گردد، به گونه‌ای که طی آن 20 قبطی و یک مسلمان کشته شدند.  طی دو دهه اخیر، استان‌های «المنیا»، «بحر الاحمر»، «الاقصر» و «قنا» نیز بارها شاهد حوادث طایفه‌ای بوده‌اند که وجه مشترک همه آن‌ها توسعه محدوده ساختمان کلیساها بدون اجازه رسمی محسوب می‌شد.

به رغم مواضع سلبی کلیسا بسیاری از اقباط با همراهی در تظاهرات روز 25 ژانویه، در این اقدام اعتراضی حضور به هم رسانیده و همراه با دیگر فعالان سیاسی، شعارهایی مبتنی بر اسقاط نظام سر دادند. این در حالی بود که کلیسای قبطی طی روزهای اولیه انقلاب سکوت کرده بود.

 

8. وضعيت مسيحيان در دوران پس از انقلاب

طبق آنچه وبسایت «المصری الیوم» نوشته است، ربایش مسیحیان با اهداف زورگیری، اخذ فدیه و جزیه پس از انقلاب 25 ژانویه افزایش یافته است [15] و در این بین مسیحیان از حمایت‌های پلیس ناامید شده‌اند. همین روزنامه، شواهدی از مسیحیانی که ربوده‌شده‌اند می‌آورد که از اطرافیان آن‌ها خواسته شده‌است تا در قبال آزادی آن‌ها 300 هزار جنیه مصری بپردازند که حدود 120 میلیون تومان می‌باشد (هر دلار آمریکا تقریباً معادل 7 جنیه مصری است). حدود 100 نفر از مسیحیان مصر در طول حدود دو سال و نیم پس از انقلاب 25 ژانویه ربوده شده‌اند که حدود 80 نفر آن‌ها فقط از استان المنیا بوده‌اند. علاوه بر ربایش مسیحیان، تخریب کلیسا در مصر، مسیحیان را آزار می دهد. در کنفرانس اسقف‌های کاتولیک آلمان نیز مطرح شده‌بود که در جریان حوادث خشونت‌آمیز علیه مسیحیان مصر حدود 40 کلیسا تخریب شده است.[16]

یکی از مهم‌ترين دستاوردهای انقلاب 25 ژانويه مصر برای اقباط مصری، خروج مسيحيان از انزواي نظام گذشته و ورود به عرصه سياسي، در خارج از ديوارهاي كليسا بود تا در انقلاب مشاركت نموده، از مسائل كشور خود دفاع كرده و خواسته‌هاي خود را اعلام دارند. همچنين انقلاب كمك كرد تا ده‌ها سازمان، تشكيلات و اتحاديه مسيحي كه البته هنوز اهداف آن در سطح سياسي تبلور نيافته است، شكل بگيرند كه از كليسا مستقل بوده و به لحاظ سياسي از آن جداست. شايد خروج مسيحيان براي تظاهرات در ماسپيرو پس از حوادث كليساهاي «صول»، «امبابه» و «مريناب» اوج اين جدايي سياسي از سلطه كليسا بود.

مسيحيان نگران بديل نظام مبارك در مصر هستند كه همان حكومت اسلام‌‌گرايان است. نگراني مسيحيان از اسلام نيست، زیرا که اسلام را بخشي از مرجعيت قانوني براي نظام سياسي مي‌دانند. نگراني آن‌ها از جريان اسلام سياسي، به‌ويژه در سايه برخي مواضع جريان‌هاي اسلامي، مانند سخن گفتن درباره جزيه، نظام ملت، اصطلاح اهل ذمه و … است؛ چيزي كه از منظر مسيحيان آزادي اعتقاد و ساير آزادي‌ها را به خطر مي‌اندازد.

هرچند اكثر مردم مصر خشونت‌ها عليه اقباط را به گروه‌هاي تندروي سلفي ارتباط داده‌اند، اما برخي در اين حوادث معتقد بودند که بخشی از محافل امنیتی و انتظامی دوران حکومت مبارک با گسترش هرج‌ و مرج و تحريك گروه‌هاي تندرو، تلاش داشتند که مردم را در آرزوی بازگشت به وضع دوران مبارک قرار دهند. در جامعه مصر، اين برداشت از قوت بیشتری برخوردار است که حملات علیه قبطی‌ها توسط تندروهای مذهبی و نیروهای امنیتی دوران مبارک طراحی و رهبری می‌گردد. پس از انقلاب، هم كليسا و هم «شوراي عالي نيروهاي مسلح» خواهان حفظ وضع موجود بودند، لذا شوراي نظامي پس از انقلاب تصميم گرفت که به جاي تعامل با سازمان‌ها و ائتلاف‌های شكل‌گرفته توسط قبطی‌ها که گرایش‌ها و رویکردهای گوناگونی داشتند، به‌صورت مستقيم با كليسا تعامل كند. اوج نزديكي كليسا و نظاميان را نیز مي‌توان در حمايت كليسا از كودتاي ارتش عليه محمد مرسي در سال 2013 مشاهده نمود.[17]

بدین ترتیب چالش‌های قبطیان مصر در دوران بعد از انقلاب را می‌توان به شکل ذیل خلاصه‌ کرد:

1. تنش‌های دینی: از زمان وقوع انقلاب تاکنون مصر شاهد حوادث فرقه‌ای و دینی بوده‌است؛ از جمله تخریب کلیسای «اطفیح»، بریدن گوش یک شهروند قبطی در راستای اجرای شریعت اسلامی، مخالفت با انتصاب استاندار قبطی و… . به نظر می‌رسد که سقوط نظام سابق نقش زیادی در افتادن زمام امور به دست جریان‌های دینی تندرو، قدرت‌نمایی آن‌ها و وقوع این وقایا داشته‌است.

2. انزوای سیاسی و اجتماعی: قبطیان به رغم اینکه در فعالیت‌های مربوط به انقلاب شرکت کردند، اما در مرحله انتقالی به نوعی در حاشیه قرار گرفتند.

3. مهاجرت: برخی از مسیحیان با وقوع انقلاب و ناآرامی‌ها در مصر به کشورهای اروپایی مهاجرت کردند. البته درصد قابل توجهی از این افراد برای تحصیل به کشورهای غربی سفر کرده‌اند.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

طبق آنچه درباره وضعیت سیاسی و اجتماعیِ گذشته و حال مسیحیان مصر گفته شد،‌ در خصوص آینده حضور مسیحیان در مصر می‌توان گفت موجودیت مسیحیان در مصر یک موجودیت اصیل است که ریشه در تاریخ مصر دارد. با این وجود با اتخاذ نگاه واقع‌بینانه و در نظر گرفتن حقوق شهروندی، می‌توان گفت که مسیحیان مصر به‌طور کافی از حقوق خود برخوردار نیستند. البته این موضوع آن‌ها را به سمت طلب استقلال سیاسی نکشانده است. باید در نظر داشت که جامعه‌ای که چنددستگی دینی، ویژگی مهم آن می‌باشد، استعداد منازعه و درگیری را در خود دارد. چنین جامعه‌ای با وجود گروه‌ها و سازمان‌های جدیدی که به مسائلی مثل حقوق بشر، توسعه اجتماعی، آزادی اقتصادی، گفتگوی بین ادیان،‌ حقوق حرفه‌ای و برابری بین زن و مرد کمک می‌کنند، می‌تواند از چنددستگی‌های سنتی عبور کرده و از منازعات دوری نماید. در سایه یک فرهنگ شهروندی پویا،‌ مسیحیان مصری می‌توانند از فرصت‌های برابر اجتماعی، اقتصادی،‌ سیاسی و فرهنگی برخوردار شوند که مشارکت سیاسی هم یکی از این فرصت‌ها می‌باشد.

در گذشته کلیسا، تنها نماینده اقباط مصر برای گفتگو با نظام سیاسی بود، اما در شرایط کنونی این وضعیت به‌طور کامل تغییر یافته و جوانان قبطی الگوی حاکم بر مذاکرات کلیسا را نمی‌پذیرند. از این رو، جوانان قبطی و دیگر جریان‌های سیاسی خواهان تأسیس مصر جدید هستند که بر مبنای حاکمیت قانون، عدالت اجتماعی و آزادی بنیان نهاده شده‌است.

 


[1] egypt

[2] http://www.dinonline.com/TextVersionDetail/955

[3] بیداری اسلامی، انقلاب مصر، دکتر محمد عماره، ترجمه مهدی عوض پور، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)1391، ص 95.

[4] گفتگوهایی در بیداری اسلامی، میثم آقادادی، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)1392، ص 43.

[5] الوطن ترصد «أوجاع» الأقباط فى عيدهم: قتل.. حرق.. وتهجير علی الرابط التالی:

http://www.elwatannews.com/news/details/387772

[6] أقباط مصر بين المواطنة والتمييز علی الرابط التالی:

http://www.aljazeera.net/news/pages/efd7ca40-2d7a-4342-81bb-

[7] حكايات رؤساء مصر فى المقر البابوى علی الرابط التالی:

http://www.copts-arrivals.com/vb/showthread.php?t=53075

[8] وبسایت صوت الاقباط المصریین:

 http://www.egyptian-copts.com/article.php?id=26229

[9] الأنبا مكاريوس: «الأمن» يراقب الكنائس.. ولا يؤمنها علی الرابط التالی :

http://www.elwatannews.com/news/details/387839

[10] nile-news.com

[11] أوضاع المسيحيين في مصر: تقارير دولية، محمد السيد عبد الجواد، مصری الیوم، علی الرابط التالی:

http://asic.almasryalyoum.com/sites/default/files/favicon

[12] منظمة العفو الدولية، إلى متى نعيش في هذا الظلم؟.. المسيحيون في مصر بين الاعتداءات الطائفية وتقاعس الدولة، أكتوبر2013، متاح على الرابط: http://bit.ly/1c1z0nO

[13] U.S. Commission on International Religious Freedom USCIRF, the annual report 2012, available at:http://1.usa.gov/GCPx0N

[14] مسعودنيا، حسين و سعيدي ندا «بررسي عوامل سقوط رژيم حسني مبارك و چشم انداز تحولات كشور مصر» دوفصلنامه علمي- پژوهشيدانش سياسي، سال هشتم، شماره اول، پياپي 15،1391، ص176-163.

[15] خطف المسيحيين بالصعيد زاد بعد «25 يناير» وفض «رابعة» علی الرابط التالی:

  http://www.almasryalyoum.com/content/images/favicon.ico

[16] رئيس الأساقفة الألمان يشعر بالصدمة من الهجمات ضد المسيحيين في مصر، علی الرابط التالی:

 http://www.almasryalyoum.com/content/images/favicon.ico

[17] أسطفانوس، أندريه زكي، الأقباط في مصر بعد الثورة، دبي: مركز المسبار للدراسات و البحوث، الطبعة الأولي، أغسطس 2012.

ارسال دیدگاه