تحولات جدید در اوکراین که این روزها در صدر اخبار جهان قرار دارد، ذهن دستگاههای دیپلماسی بسیاری از کشورها به خصوص قدرتهای بزرگ را به خود مشغول کرده است. پس از بالا گرفتن درگیریهایی که منجر به سقوط «یانوکویچ» و بازگشت نارنجیها به رهبری «تیموشنکو» شد، روسیه این تغییر یا به عبارت دیگر «طراحی غربی» را برنتابید. از آنجایی که اوکراین عمق استراتژیک روسیه است و این تحولات میتوانست موقعیت ژئوپولیتیک روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار دهد، مسکو تصمیم گرفت تا با اعزام نیروهایش به پایگاه نظامی در «کریمه» از حیثیت سیاسی- استراتژیک خود دفاع کند. نوع واکنش روسیه اگرچه ممکن است هزینههایی را برای این کشور داشته باشد، اما به نظر میرسد برنامهی مسکو در قبال غرب، یک طرح بلندمدت برای بازگشت به دوران قبل از سال 1990 میلادی باشد. همین مسأله که اساساً از رفتار پوتین در سالهای اخیر قابل درک است، غرب را به تکاپو برای چارهاندیشی انداخته است که بحران اوکراین یکی از محصولات آن است. درگیری میان غرب و روسیهای که از زیر آوار فروپاشی بیرون آمده است، به دلیل تأثیر بر ساختار آیندهی نظام بین الملل به سادگی قابل حل نیست.
اما آنچه که در مقطع کنونی غیر قابل انکار است، تأثیر این بحران بر معادلات جهانی است. حرکت موازی روسیه و آمریکا در بسیاری از حوادث مهم جهان، اکنون در اوکراین به یک گره تبدیل شده است. لذا تمامی حوادث دنیا بیشک از این گره خوردگی متأثر میشود. اما آیا میتوان برای سایر بازیگران عرصهی بین الملل نیز نقشی قائل بود؟ پاسخ این است که بله. امروز زمانی نیست که شرق و غرب به تنهایی جهان را مدیریت کنند. بلوک شرق فرو پاشیده و هژمونی ایالات متحده آمریکا نیز پس از جنگ عراق به شدت مخدوش است. در قضیهی اوکراین نیز این تنها ایالات متحده نبود که وارد میدان شد. حتی به صراحت میتوان گفت اتحادیهی اروپا به تأسی از آمریکا وارد عرصه نشده است بلکه به دلیل وجود منافع بسیاری که در اوکراین دارد، مستقلاً و با برنامه وارد میدان شده است. حال سؤال اینجاست که آیا بازیگران دیگری نیز میتوانند وارد بازی شوند؟
جمهوری اسلامی ایران که این روزها درگیر پروندهی هستهای خود است، علیرغم کوتاه آمدن و ابراز حسن نیت در توافقنامهی اولیه با غرب، نتوانست غرب را مجاب نماید که حقوق هستهای ایران را به رسمیت بشناسد. لذا تهران باید برنامهی مشخصی برای کسب مهرههای بازی بیشتر طراحی کند. از آنجایی که استکبار جهانی به تحریک رژیم صهیونیستی پروندهی «حقوق بشر» و «حمایت از تروریسم» را مفتوح کرده است، لزوم داشتن ابتکار عمل در عرصهی معادلات بین المللی ضرورت دوچندان مییابد. آقای دکتر ظریف که در برنامههای خود برای تصدی پست وزارت امور خارجه از لزوم «گرفتن ابتکار عمل از آمریکا» یاد میکند، به خوبی میداند که بازی با پروندهی تروریسم و حقوق بشر در مقابل آمریکا، بازی در زمین حریف است. به جرأت میتوان گفت اینگونه بازی کردن نتیجهای جز شکست ندارد چرا که هم زمین بازی و هم شیوهی بازی از سوی حریف دیکته شده است و اگر دست برتر واشنگتن را در معادلات جهانی در نظر بگیریم اوضاع بدتر از این هم میشود.
در چنین شرایطی بهترین راه مواجهه با حریف، «اقدام نامتقارن» است. در میدان به وجود آمده ضرورت دارد جمهوری اسلامی نقش فعالانهتری از خود نشان دهد. حداقل اقدامی که دستگاه دیپلماسی ما میتواند انجام دهد، تعریف زمین و بلکه زمینهای بازی جدید است. اوکراین با توجه به حساسیتهای ایجاد شده به نظر میرسد زمین مناسبی است. ورود به زمین جدید الزاماً به معنی ورود به درگیری و حمایت از طرفین نیست بلکه حضور در صحنهی بین المللی به عنوان «میانجی»، ضمن ارتقای جایگاه دیپلماتیک میتواند عرصه را برای کسب مهرههای بازی بیشتر در پروندهی هستهای و سایر پروندهها باز کند.
اتحادیهی اروپا که شاید مهمترین طرف در ماجرای اوکراین است، پس از مذاکرات نیویورک وارد پروندهی هستهای ما شده است. اگر ایران بتواند در قضیهی اوکراین در قامت یک میانجی ظاهر شود، میتواند وزنهی خود را در سایر مسایل از جمله پروندهی هستهای بالا ببرد. از سوی دیگر با توجه به این که نقش روسیه در معادلات منطقه و جهانی همواره یک موازنهی قوا را ایجاد میکرد، جمهوری اسلامی نیز میتواند با ورود به صحنه، موازنهی قوا را در سایر میدانها نظیر پروندهی هستهای و بحران سوریه کنترل کند.
اما سؤال دیگری که در اینجا حائز اهمیت است این است که آیا ایران وزنهی کافی برای ایجاد توازن در معادلات جهانی را دارد، آن هم در بحرانی که مربوط به منطقهی دیگری است؟ به نظر میرسد نقش ایران به تنهایی کفایت نمیکند و لازم است میانجی، مرضی الطرفین بوده و بار لازم را برای نقشآفرینی داشته باشد. به عقیدهی کارشناسان، «ترکیه» میتواند شریک مناسب ایران برای میانجیگری باشد. ترکیه نیز ابراز تمایل کرده است و این بسیار حائز اهمیت است.
ترکیه از جهتی در همسایگی اروپاست و از جهت دیگر همسایهی دریایی کریمه- کانون درگیری- است. مهمترین نقشی که ترکیه دارد و میتواند اوضاع را به شکل مطلوبتری کنترل نماید، عضویت این کشور در «ناتو» است. تنها ابزاری که در اختیار غرب است تا بتوانند بر روسیه فشار سخت بیاورند، ابزار «ناتو» است که با ورود ترکیه در نقش میانجی، دیگر برخورد سخت به دلیل به هم خوردن اِجماع برای اقدام نظامی، منتفی خواهد بود. منفعت حاصل از این میانجیگری، «برد- برد» است، هم برای روسیه، هم برای ایران و هم برای ترکیه که این روزها رویکرد بازگشت به سوی ایران را دنبال میکند. از سوی دیگر اتحادیهی اروپا و ایالات متحده نیز که تهدیداتشان بزرگتر از توانمندیشان برای تحت فشار قرار دادن مسکو است، در حوزهی دیپلماسی موفقتر خواهند بود تا تقابل با روسها.
بنابر شرایط به وجود آمده، اگر جمهوری اسلامی بخواهد سرمایهگذاری میانمدت بنماید، لازم است به اتفاق ترکیه در نقش میانجی ظاهر شود و از شرایط بهرهبرداری کند. در معادلات جهانی کشورهایی میتوانند تأثیرگذار باشند که بخواهند نقش خود را از سیاهی لشکر تبدیل به بازیگر مؤثر نمایند و این برای نظام اسلامی حیاتی است. نظام اسلامی باید هر حادثهی منطقهای و بین المللی را میدان بالقوهای برای پیشبرد اهداف الهی- انسانی خود بداند. جمهوری اسلامی ایران با توجه به رسالت جهانیاش و با توجه به شرایط سخت «دوران گذار» یا همان «پیچ تاریخی»، نیازمند تدبیر و هوشمندی بیشتر برای ورود به عرصههای جهانی است و ماجرای اوکراین یکی از این عرصههاست.