رویکرد جدید فرانسه در مذاکرات هستهای را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این بازی جدید فرانسه ساختگی و هماهنگ شده است یا خیر؟
معادلات هستهای که الآن تحت عنوان مذاکرات هستهای در حال انجام است، مذاکراتی پیچیده و ساده میباشد. از این جهت پیچیده است که عمدتاً طرفهای مقابل ایران حسن نیت ندارند و با شفافیت عمل نمیکنند و تقریباً با یکدیگر هماهنگ هستند. همهی طرفهای مقابل ایران بیشتر از آنکه به ایران بیندیشند به منافع خودشان فکر میکنند. بعضیها هستند که بیشتر منافع خودشان را در نظر میگیرند و بعضیها در ارتباط با هم منافع یکدیگر را در نظر میگیرند. صرف نظر از مصادیقش میخواهم عرض کنم که طرفهای مقابل ایران نسبت به ایران شفافیت و حسن نیت ندارند و خصوصاً طرفهای غربی که بیشتر مصداق این گفته هستند. از طرف دیگر گفتگو را میتوان ساده تلقی کرد چون مسائل و مواضع ایران کاملاً شفاف است و اگر همینطور که رهبری فرمودند اگر آن طرف حسن نیت داشته باشد بسیار ساده قابل حل میباشد.
در خصوص مواضع اخیر فرانسه باید گفت رویکرد فرانسه در قبال مذاکرات هستهای ایران و خصوصاً مذاکرات اخیری که در ژنو برگزار شد، رویکردی خاص میباشد. اینکه ما تصور بکنیم طبق اعلام رسانهها همهی کشورهای غربی آمادهی امضای توافقنامه بودند، فرضاً آمریکاییها، انگلیسیها و آلمانیها آمادهی امضا بودند، یکدفعه وزیر خارجهی فرانسه از پاریس بلند میشود و میآید و مخالفت میکند، موضوع به این سادگی نیست. تصور بنده این است که فرانسه حداقل در یک دههی اخیر نشان داده است که از آن چنان استقلال سیاسی برخوردار نیست که بتواند در یک چنین مذاکرات حساسی به این شکل به صورت مستقل و یک تنه و یک جانبه نقشآفرینی کند. قطعاً و یقیناً در این قضیه بین کشورهای غربی یک هماهنگی پشت پردهای وجود دارد و اصطلاحاً همانگونه که متداول است و گفته شده، عدهای نقش پلیس خوب و عدهای نقش پلیس بد را بازی میکنند. در این برهه به نظر میرسد فرانسویها که هدفشان ممانعت از به توافق رسیدن در مذاکرات میباشد، نقش پلیس بد یا نقش شخص منفی را ایفا میکنند.
با توجه به مواضع کنونی و گذشتهی فرانسه و با گذشت زمان و با تغییر دولتها، مواضع فرانسه (بعد از زمان جنگ و برههی سال 82 و مذاکرات تروئیکای اروپا) نسبت به موضوع هستهای ایران تغییری پیدا خواهد کرد؟
بنده تاریخ فرانسه را در تاریخ روابط خارجی به دو بخش عمده تقسمبندی مینمایم: یک بخش عمدهاش تا سهی دهه پیش و بخش دوم از سه دههی پیش آغاز میشود. در بخش اول فرانسه در مناسبات بین المللی و منطقهای خود با اروپا مشی مستقلی داشت و همیشه تلاش میکرد یک اعتبار و وجههی خاصی برای خود داشته باشد و پیرو هیچ کدام از کشورهای همسایه و یا حتی متحدینش نباشد. عموماً مشی مستقلی در برابر آمریکا و انگلیس داشت. مشی مستقل فرانسه مصداق بارزش در اظهاراتی بود که ژنرال دوگل رئیس جمهور اسبق فرانسه داشت. هنگامی که بازار مشترک اروپا در دههی 1950 میلادی شکل گرفت، انگلیس با تشکیل آن مخالفت کرد؛ اما با گذشت زمان وقتی لندن متوجه شد که حضور در بازار مشترک اروپا برای انگلیس سودآور است تلاش کرد به عضویت آن درآید. اما ژنرال دوگل رئیس جمهوری وقت فرانسه به خاطر کارشکنیهای انگلیس که در ابتدای تشکیل بازار مشترک اروپا صورت گرفته بود، به شدت با آن مخالفت مینمود. “دوگل” صراحتاً اعلام کرد که تا زنده است اجازه نخواهد داد انگلیس وارد بازار مشترک اروپا شود. این مواضع ناشی از استقلال کامل فرانسه در روابط خارجی بود. به اعتقاده بنده سیاست خارجی فرانسه از سه دههی پیش به تدریج تغییر کرد، خصوصاً بعد از شروع دورهی ریاست جمهوری آقای سارکوزی، سیاست خارجی فرانسه 180 درجه تغییر جهت داد و مشی مستقل خودش را به تعبیر بنده کنار گذاشت و به شدت متمایل به آمریکا شد که این دلایل خاصی دارد که در این گفتگو لازم نیست به آن بپردازیم. ولی عملکرد و رویکرد فرانسه در روابط خارجی به ویژه از زمان آقای سارکوزی کاملاً پیروی از تصمیمات آمریکا است و به حدی این تغییر محسوس است که کاملاً میتوان گفت به زبان ساده از انگلیسیها هم در این زمینه جلو زدند؛ زمانی که انگلیسیها متحّد نزدیک آمریکا در اروپا بودند، این چنین پیروی از آمریکا نداشتند، ولی فرانسویها طی یک دههی اخیر در این زمینه از انگلیسیها هم پیشی گرفتند. بنابراین مشی فعلی فرانسه در قبال پروندهی هستهای ایران یا دیگر مناسبات بین المللی حاکم، مشی پیروی از آمریکا است.
شما اشارهای داشتید به پیروی فرانسه از آمریکا و غرب؛ نقش اعراب و اسرائیل در رویکرد جدید فرانسه در مذاکرات هستهای چیست؟
فرانسه به خاطر اینکه در یک برههای از تاریخ یک قدرت محسوب میشد و مستعمراتی در آسیا و آفریقا داشت، به مرور زمان این قدرت و توان را از دست داد و اینها را واگذار کرد به انگلیس و انگلیس عمدتاً به آمریکا واگذار نمود. بنابراین زمان زیادی است که فرانسه از معادلات خاورمیانه و آسیا کنار گذاشته شده است. بعید نیست که دولت جدید فرانسه و مشی جدید حاکم بر سیاست خارجی فرانسه بخواهد جای پایی در آسیا باز کند و از طریق کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی این جای پا را تقویت کند و با هماهنگی که فرانسه از خودش نشان میدهد، در مناسبات حاکم بر آسیا در قبال برخی از کشورهای عربی و اسرائیل، این زمینه را آماده کند و وارد سیستمهای اقتصادی و سیاسی حاکم بر منطقه شود.
احزاب داخلی و گروههای سیاسی فرانسه چه نظری راجع به سیاست خارجه دولت کنونی فرانسه بالاخص در قبال موضوع هستهای ایران دارند؟
احزاب فرانسه که در واقع دولت کنونی برآمده از این احزاب میباشد تحت تأثیر همان تغییر مشی دولت فرانسه قرار گرفتهاند؛ مثال بارزش این است که سارکوزی که یک شخصیت راستگرا بود و در طول زمامداریاش مشی جدید سیاست خارجی فرانسه را دنبال کرد، در هماهنگی کامل در مناسبات بینالمللی با آمریکاییها بود؛ در حمله به لیبی شاهد بودیم که حتی از آمریکاییها هم پیشی گرفت و با روی کار آمدن آقای اولاند که دقیقاً حزب مخالف راست و یک سوسیالیست بود، مشی سیاست خارجی فرانسه تغییری نکرد. این نشان میدهد که یک رویکرد همه جانبه در فرانسه نسبت به مسائل بین المللی وجود دارد. شاید این را بر اساس منافع ملی خودشان تعریف میکنند، امّا نکتهی قابل تأمل این است که مردم فرانسه از مناسبات جدیدی که در نظام فرانسه در حال اجرا است، به شدت ناراضی هستند؛ نظرسنجی اخیر موسسهی فرانسوی “اوپینیون وی” نشان میدهد که محبوبیت آقای اولاند که زمان زیادی از انتخاب وی به عنوان رییس جمهوری نمیگذرد، در فرانسه به 33 درصد رسیده است. به عبارتی دیگر، 67 درصد فرانسویها از عملکرد آقای اولاند ناراضی هستند و این رقم بسیار بالایی است.
توجه داشته باشیم در کشوری با مردم فرهیخته و با سوابق فرهنگی این چنین، وقتی رئیس جمهور آنها 33 درصد محبوبیت دارد، این پدیدهی قابل تأملی است. یعنی بیش از 60 درصد جمعیت یک کشور بر اساس نظرسنجی که در همان کشور صورت گرفته، از رئیس جمهور خود ناراضی هستند.
این وضعیت بیانگر آن است که مردم از عملکرد و از مشی سیاسی که دولت در پیش گرفته، ناراضی هستند و این نشان میدهد که الآن مشی سیاسی حاکم بر فرانسه مورد حمایت مردم نیست.
نقش فرانسه در اعمال تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟
فرانسه به لحاظ اقتصادی آنچنان ظرفیت بالایی ندارد که بتواند در مناسبات اقتصادی خارج از خودش تأثیر چندانی بگذارد؛ خصوصاً در آسیا که ظرفیت اقتصادی فرانسه بسیار محدود میباشد و در همان حوزهی فعالیت خودش هم وضعیت اینچنین است. بنابراین نقش عملی و عملیاتی تحریمهای فرانسه در قبال ایران بسیار ناچیز است. مناسبات اقتصادی ایران و فرانسه آنچنان ظرفیت بالایی نداشته که تحریم فرانسه به تنهایی بتواند روی ایران تاثیر بگذارد ولی هماهنگی فرانسه با کشورهای غربی یک هماهنگی نمادین بوده که طبیعتاً تحریمها را پیش برده است اما به صورت انفرادی تحریمهای فرانسه تأثیری روی ایران نخواهد داشت.
چشمانداز توافقات مذاکرات هستهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
فعلاً که مذاکرات در جریان است و طرفین توافق کردهاند که مفاد مذاکرات محرمانه بماند. ما از جزئیاتی که مطرح میشود اطلاعی نداریم اما این چنین نیست که دستمان خالی باشد. به عنوان کسی که ناظر اخبار و گزارشات هستم عرض میکنم که ملاک در ایران همان رهنمود مقام معظم رهبری است که فرمودند که از تیم مذاکره کننده پشتیبانی میکنند و فرمودند تیم مذاکره کننده در کارشان جدی هستند. بنابراین ما باید از این مذاکرات حمایت بکنیم اما این به معنای این نیست که تهدیدهایی که در این زمینه وجود دارد را نادیده بگیریم و فراموش کنیم. نباید در این مذاکرات سادهانگارانه وارد شد. خوشبختانه تیم مذاکره کننده هم بارها تأکید کرده که نگاهش به این مسائل عمیق میباشد، طبیعی است که طرفهای مقابل ایران نخواهند پذیرفت که ایران توان استراتژیکاش افزایش پیدا کند. آنها دوست ندارند حقوق هستهای ما را به رسمیت بشناسند و تلاش خواهند کرد که سنگاندازی کنند. از این نظر مذاکرات دشوار خواهد بود ولی از اینکه ما باید از تیم مذاکره کننده پشتیبانی کنیم و در حسن نیت تیم مذاکره کننده شکی نیست و تا آخرین لحظه- مادامی که خطوط قرمز را رعایت نمایند و منافع ملی را مّد نظر قرار دهند- باید از آنها پشتیبانی کنیم.