نگاهی به فرصتها و تهدیدهای رژیم صهیونیستی در آستانه انتخابات
به دنبال شکلگیری بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و به زیر کشیده شدن حکومت متحدین رژیم صهیونیستی به ویژه حکومت حسنی مبارک در مصر، چالشهای جدید رژیم صهیونیستی آغاز شد. این امر منجر به منزوی شدن هرچه بیشتر اسرائیل و منفعل شدن این رژیم در منطقه شد. روی کار آمدن جریان اخوان المسلمین در مصر بزرگترین تهدیدی بود که رژیم صهیونیستی را به خطر میانداخت؛ از یک سو، جریان حماس در غزه بسیار متأثر از این جنبش بوده و اخوان میتواند بعد از ایران، بزرگترین و نزدیکترین حامی حماس باشد و از سوی دیگر، مصر اهرم فشاری بر رژیم صهیونیستی دارد و آن توانایی لغو پیمان کمپ دیوید است. هرچند لغو این پیمان در حال حاضر بعید است، اما عامل تهدید کنندهای برای این رژیم محسوب میشود. مقاومت لبنان از شمال بر اسرائیل مسلط است و در اردن نیز اخوانالمسلمین در حال قدرتگیری است. این به معنای محاصره شدن اسرائیل در حصار اسلامگرایانی نسبتاً افراطی است. لذا اولویت راهبردی این رژیم در مقابله با این تهدیدات، تلاش برای تنشزدایی و نزدیک کردن این جریانات به سوی خود میباشد.
از سوی دیگر، تهدیدی که رژیم صهیونیستی برای خود به وجود آورده است، ایران است. این رژیم با طرح ادعای دستیابی ایران به سلاح هستهای، ایران را به بزرگترین تهدید خود بدل کرده است. هر چند ایران بزرگترین تهدید برای اسرائیل است، اما مسلم است که آنچه مد نظر این رژیم است، اسلامگرایی ایران و تأثیر آن بر جنبشهای منطقه ای است، نه ادعای موهوم دستیابی به سلاح هستهای. اولویت راهبردی این رژیم در این زمینه نیز تلاش برای از میان برداشتن ایران به هر نحو ممکن اعم از حمله نظامی، تغییر از درون، تحریم اقتصادی و … میباشد.
سوریه نیز تهدید دیگری است که این رژیم به صورت بالقوه با آن مواجه است. در واقع اگر سوریه بتواند بحران پیش آمده را با موفقیت پشت سر بگذارد و به ثبات داخلی دست یابد، بحث بر سر بلندیهای جولان مجدداً شکل خواهد گرفت و اگر هم جنگی صورت نگیرد، ناآرامیهایی در این منطقه از مناطق اشغالی رژیم صهیونیستی شکل خواهد گرفت.
مسائل فوق ناظر به اوضاع بیرونی بود. در داخل نیز رژیم صهیونیستی با چالشهای ملموسی روبرو است که بزرگترین آن بحران اقتصادی و اعتراضات اجتماعی طی دو سال گذشته است. این اعتراضات تا حدی متأثر از بحران اقتصادی بوده و بیش از آن ناظر به تبعیضی است که نسبت به اقشار، طوایف و قبایل مختلف صهیونیست اعمال میشود. حرف اصلی معترضین در طول دو سال گذشته این بوده است که اشکنازیهای (یهودیان اروپایی) حاکم بر سیاست و اقتصاد رژیم صهیونیستی حقوق سایر گروهها و قبایل اعم از سفاردیها (یهودیان شرقی)، یهودیان اتیوپیایی و … را زیر پا گذاشتهاند. آنچه جریان حاکم بر اسرائیل با آن مواجه است، موضوعی جدی و دنبالهدار است که در صورت ادامه بی توجهی به آن، ناآرامیهای اجتماعی صهیونیستها افزایش خواهد یافت.[1] در چنین شرایطی قرار است انتخابات زودهنگام در اسرائیل برگزار شود و این مسائل بر عهده دولتی است که بعد از این روی کار خواهد آمد.
گذری کوتاه بر تحولات منجر به انتخابات زودهنگام
انتخابات زودهنگام در اسرائیل عمدتاً زمانی برگزار میشود که یک دولت اکثریت خود را در کنست از دست بدهد و حزب دیگری نیز باقی نماند تا ائتلافی شکل بگیرد و یا اینکه دولت نتواند بودجه سالانه را تصویب کند. اما ائتلاف نتانیاهو با وجود تهدیدات فراوان توانست خود را حفظ کند و حتی پس از گذراندن یک چالش با احزاب ائتلافیش توانست بودجه سال 2013 را تصویب کند. با این وجود نتانیاهو اعلام کرد که به دلیل اینکه دولت نتوانسته است یک بودجه متوازن و مسئولانه تصویب کند، انتخابات زود هنگام برگزار خواهد شد.[2]
به عبارت دیگر نتانیاهو به این باور رسیده است که در رژیمی با رکود اقتصادی شدید، این بودجه یک بودجه ریاضتی منفور صهیونیستها خواهد بود. در واقع تشدید و گسترش اعتراضات برای ایجاد عدالت اجتماعی در رژیم صهیونیستی هراسی را در میان مقامات صهیونیست به وجود آورده است که البته با این بودجه موج اعتراضات گسترش خواهد یافت. از آنجایی که نخست وزیر و ائتلافش در حال حاضر در نظرسنجیها از موقعیت خوبی برخوردارند و آرای حزب مخالف نیز بسیار اندک است، بهترین زمانی است که طرفداران این حزب هر چه زودتر آرای خود را به صندوق بیندازند و این آراء را از دست ندهد.
اگر قدری ریشهای تر بررسی کنیم، برگزاری انتخابات زودهنگام در رژیم صهیونیستی بحثی بود که از ابتدای سال 2012 مطرح بود. اوایل سال 2012 نتانیاهو توانست در انتخابات درون حزبی مجدداً به ریاست حزب برسد. در جناح اپوزیسیون نیز در حزب کادیما، زیپی لیونی و شائول موفاز در مقابل هم قرار گرفته و نهایتاً موفاز توانست لیونی را شکست دهد و رهبری کادیما را بر عهده گیرد. در ماه می همان سال نتانیاهو اعلام کرد که کنست منحل خواهد شد و انتخابات پارلمانی در اواخر سال برگزار میشود. اما ناگهان ورق برگشت و اعلام شد که ائتلافی بین نتانیاهو و موفاز به وجود آمده است و انتخابات زود هنگام منتفی است. ائتلافی عجیب که تعجب تحلیلگران صهیونیست را برانگیخت و کمتر کسی به پایدار بودن این ائتلاف امیدوار بود. این برآوردها صحیح بود و بعد از گذشت حدود دو ماه حزب کادیما به بهانه اختلاف در زمینه قوانین سرباز گیری از ائتلاف خارج شد. شکسته شدن این ائتلاف و ناتوانی در تصویب یک بودجه مطلوب، زمینه را برای انحلال کنست و اعلام برگزاری انتخابات فراهم کرد.
14 حزب برای شرکت در انتخابات هجدهم حضور دارند، البته دو حزب دیگر نیز جدیداً اعلام حضور کردهاند و این آمار احتمالاً افزایش نیز مییابد. صهیونیستها به افراد رای نمیدهند، بلکه به احزاب رای میدهند و احزاب نیز نمایندگان تعیین شده خود را به کنست میفرستند. برخی از احزاب با برگزاری انتخابات درون حزبی کاندیداهای خود را تعیین میکنند و برخی دیگر کمیتههای انتخاب دارند و یا حتی توسط رئیس حزب و خاخامها تعیین میشوند. پس از پایان رأی گیری رئیس یکی از احزاب که حزبش 61 صندلی از 120 کرسی کنست را کسب کرده باشد و یا با ائتلاف با احزاب دیگر بتواند این تعداد کرسی را به دست آورد، میتواند دولت تشکیل دهد.
بر اساس قانون رژیم صهیونیستی انتخابات کنست باید پس از گذشت چهار سال از زمان برگزاری انتخابات قبلی و در سومین سه شنبه ماه عبری هشوان برگزار شود. یعنی بر این اساس این پارلمان میتوانست تا 22 اکتبر 2013 دوام بیاورد، اما در حال حاضر قرار است انتخابات در 22 ژانویه 2013 یعنی 9 ماه زودتر برگزار شود.[3]
از ابتدای تشکیل این رژیم تا حدود سالهای 1970 حزب پیروز کرسیهای زیادی به دست میآورد و میتوانست با ائتلاف با یک حزب هم گرایش خود، دولت تشکیل دهد. اما از آن سالها به بعد که تا حدودی ساختار سیاسی از انحصار یک حزب در آمد تاکنون اکثر دولتها با ائتلاف چندین حزب تشکیل میشود. این روند، به ویژه اگر به دلیل پراکندگی آراء، پیروز اول انتخابات تعداد کرسی اندکی داشته باشد، ائتلاف شکنندهای به وجود میآید و این تهدید وجود دارد که اختلاف نظر اندکی، ائتلاف را از هم بپاشد.[4]
برآورد آینده انتخابات
به جز یک دوره کوتاه (1996 – 2001) که نخست وزیر به صورت مستقیم انتخاب شد، از آن پس چنین اتفاقی نیفتاد و حتی هیچ حزبی نتوانست اکثریت کرسیهای کنست را به دست آورد. در نتیجه، پیروز اصلی انتخابات و نخست وزیر، رهبر حزبی است که بتواند سایر احزاب را متقاعد کند که به ائتلاف بپیوندند. ائتلاف پیروز ممکن است در شب انتخابات مشخص شود، اما شاید چند هفته و یا حتی چند ماه طول بکشد تا رهبر یک حزب بتواند با خیال آسوده تمام نمایندگان مؤتلف خود را معرفی کند.
تنها یک حزب یعنی «لیکود» انتظار دارد که دولت بعدی را تشکیل دهد. تمام احزاب دیگر برای منافع سطح پایینتر رقابت میکنند. در جناح چپ، حزب «کار» امید دارد که خود را به عنوان حزب پایدار جایگزین دولت بازیابی نماید. در حالی که «مرتص» تلاش دارد اثبات کند که هنوز چیزهایی به عنوان صهیونیسم ایدئولوژیک چپگرا وجود دارد. احزابی با گرایش بینابین مانند «کادیما» برای بقای سیاسی دست و پا زده و مبارزه میکنند، در حالیکه حزب «یش اتید»[5] به رهبری «یائیر لاپید»[6] تلاش میکند که خود را به عنوان یک حزب جدید که نماینده طبقه متوسط است عرضه کند و خود را در موقعیت کادیما قرار دهد. در جناح راست، «شاس» و «اسرائیل خانه ما» در حال رقابت هستند تا همچنان به عنوان دومین حزب بزرگ در دولت ائتلافی نتانیاهو باشند. حداش، رام تئال و بلد نیز همچنان به منازعه سه جانبه خود در عرصه سیاسی رژیم صهیونیستی ادامه میدهند تا بتوانند مانند قبل، بزرگترین احزاب نماینده اعراب باقی بمانند. احزاب دیگری مانند حزب استقلالِ ایهود باراک نیز هستند که حاضر نیستند حتی یک رای بالقوه خود را از دست بدهند و در ورطه فراموشی قرار گیرند. نظرسنجیها نشان میدهد که احزاب دست راستی و مذهبی ائتلافی با تعداد 66 تا 68 نماینده تشکیل دهند.[7]
ایهود اولمرت، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی نیز که در حال حاضر بزرگترین امید احزاب میانه است، به احتمال زیاد به دلیل برگزاری دادگاههای فساد اقتصادیش از شرکت در انتخابات منع خواهد شد. حتی اگر قادر هم باشد در انتخابات شرکت کند، بیشتر باید التزام و تعهد خود را ثابت کند تا اینکه بخواهد اپوزیسیون را رهبری کند. زیپی لیونی نیز پس از شکست در انتخابات درون حزبی از شائول موفاز و انزوای سیاسی، شانسی برای رقابت در انتخابات ندارد، اما در هر صورت خود را وارد عرصه رقابت کرده است.
بزرگترین اتفاقی که ممکن است در این انتخابات رخ دهد این است که آرای صهیونیست ها از ائتلاف راست گرایان و مذهبیها به سمت احزاب میانه تمایل پیدا کند که این امر ممکن است بلوک بسته و ائتلاف محکم نتانیاهو را از هم بپاشد و به رهبر حزبی دیگر اجازه دهد که ائتلاف را تشکیل دهد. این امر نیاز به چرخش حداقل 5 درصدی آراء دارد که در طول سه ماه بعید است اتفاقی در این زمینه رخ دهد.[8]
شانس چپگرایان برای قدرت گرفتن
در صورتی که این امر محقق نشود، اتفاق دیگری که ممکن است رخ دهد ظهور یک رهبر در میان احزاب چپ و میانه است که بتواند در کنست جدید، جناح اپوزیسیون دولت نتانیاهو را راهبری کند و پس از انتخابات او را به چالش بکشد. در این میان «شلی یاخیموویچ»[9] مطرح است که در حال احیای حزب کار و بازگرداندن موقعیت آن به دومین حزب بزرگ اسرائیل است، اما هنوز آنچنان محبوب، دارای وجهه عمومی و به اندازه کافی با تجربه نیست که بتواند اپوزیسیون را رهبری کند. «شائول موفاز» نیز که با از دست دادن آرای حزبش یعنی کادیما مواجه است، در ائتلاف منحوس و پر خطر 70 روزهی خود با نتانیاهو تمام شانس خود را برای به دست آوردن رای زیاد از دست داده است. «یائیر لاپید» نیز با حزب جدیدش به نام یش اتید بسیار خام و بی تجربه است و امتحان خود را پس نداده و لذا از اهمیت خاصی برخوردار نیست. اما نکتهای که وجود دارد این است که وی در واقع نمایندگی طبقه متوسط سکولار رژیم صهیونیستی را بر عهده دارد و این امکان وجود دارد که میزان رای مطلوبی به دست آورد.[10]
با توجه به گسترش موج اعتراضات اقتصادی درون رژیم صهیونیستی و ناکارآمدی مقامات صهیونیست در رسیدگی به مسائل طبقه متوسط جامعه صهیونیستی و پاسخگویی به نیازهای آنها، در جامعه صهیونیستی گرایش نسبتاً شدیدی به حزبی وجود دارد که اولویت را به مسائل داخلی به ویژه مسائل اقتصادی این رژیم بدهد. حزب یائیر لاپید و حزب کار با توجه به اینکه چپ گرا هستند، بیشتر به مسائل داخلی میپردازند. مثلاً منطقی کردن میزان مالیاتها، انتقاد از حمایتهای مالی از اعراب اسرائیلی و یهودیان افراطی مذهبی، انتقاد از ادامه شهرکسازی در کرانه باختری، لزوم توجه به خواستههای مطرح شده در اعتراضات امسال و سال گذشته از جمله شعارهایی است که لاپید بر آنها تاکید دارد. اینگونه شعارها در مقابل شعارهای جنگطلبانه نتانیاهو میتواند تا حدودی در بخشی از جامعه سکولار صهیونیستی محبوبیت ایجاد کند. برخی بر این عقیدهاند که این حزب نیز میتواند دومین حزب دارای بیشترین کرسی در کنست باشد. در هر صورت ائتلاف این حزب با حزب کار و کادیما میتواند ضربه سختی به نتانیاهو وارد کند و اسرائیل را وارد فضای سیاسی جدیدی نماید.
از سوی دیگر، امنیت در رژیم صهیونیستی رکن اصلی مهاجرت به این رژیم است و نبود آن منتهی به مهاجرت معکوس و کاهش مهاجرت به دورن میشود. شکست رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر علیه غزه، به دست آوردن موشکهای دوربرد تر توسط حماس و شکسته شدن گنبد آهنین ادعایی رژیم صهیونیستی عواملی است که اخیراً ناامنی در این رژیم را افزایش داده است. لذا افکار عمومی صهیونیستی عمدتاً به سمتی پیش رفته است که ترجیح میدهند کسانی حکومت کنند که بودجههای نظامی را کاهش داده و بیشتر به رفاه اقتصادی و مشکلات معیشتی صهیونیستها بپیردازد. با توجه به این موارد برخی از برآوردها از احتمال به قدرت رسیدن چپگرایان حکایت دارد. اما نباید نادیده انگاشت که افراط گرایان صهیونیست نیز آمار جمعیتی بالایی دارند و رقابت با آنها سخت است.
اما آنچه به عنوان چالشها و موانع راه نتانیاهو ذکر شد، بعید است که در این انتخابات رخ دهد. سیاست رژیم صهیونیستی در چند دهه اخیر بر اساس رقابت بین جناح راستگرا – مذهبی که شامل احزاب لیکود، اسرائیل بیتنا (اسرائیل خانه ما)، افراطی مذهبی (شاس)، حزب ملی – مذهبی و جناح میانه و چپ که شامل کادیما، کار، مرتز، احزاب عربی و جدیداً یش اتید به رهبری یائیر لاپید، استوار است. اصلیترین رقبای نتانیاهو که حزب کار و کادیما هستند، در حال حاضر در شرایطی نیستند که بتوانند موقعیت نخست وزیری نتانیاهو را به خطر بیندازند. آنها حتی به احتمال زیاد و به دلیل به هم ریختگی اوضاع داخلی احزاب خود و یا کم تجربگی، تا مدتها نمیتوانند جناح اپوزیسیونِ متحدی علیه نتانیاهو ایجاد کنند. لذا با در نظر گرفتن دیدگاه و گرایش عمده صهیونیستها و برآوردها و نظرسنجیهای موجود، محتملترین گزینهای که میتواند دولت بعدی اسرائیل را تشکیل دهد، نتانیاهو و احزاب ائتلافی او هستند.
به نظر میرسد، پیروزی نتانیاهو و تیم ائتلافی او در این انتخابات، نتیجه مطلوبی است که جریان حاکمیت صهیونیستی به دنبال آن است. این پیروزی فرصت مجددی را فراهم میکند که سیاستهای توسعه طلبانه این رژیم بیش از پیش دنبال شود. در ادامه به بررسی این مطلب میپردازیم که مواضع و رویکرد احزاب شرکت کننده در قبال موضوعات راهبردی ذیل الذکر چیست و دولت بعدی در موضوعات راهبردی ذکر شده چه مواضعی اتخاذ کرده و چه رویهای در پیش میگیرد. مسلماً حزبی که در این موارد، رویکردی متناسب با دیدگاه جامعه صهیونیستی داشته باشد و بتواند مطلوب آنها را برآورده کند پیروز انتخابات خواهد بود.
موضوعات راهبردی مطرح در انتخابات
ایران
به ادعای نتانیاهو، هشدارهای پیایی او در زمینه تهدید ادعایی هستهای ایران باعث شده است که این موضوع در سطح جهانی مطرح شود و منجر به اعمال تحریمهای فلج کننده علیه ایران شده است. در واقع اولین سخنرانی انتخاباتی نتانیاهو، سخنرانی او در مجمع عمومی سازمان ملل بود که با یک نقاشی بمب ارائه شد. سکوی پرتاب حزب لیکود نیز همین است که نتانیاهو بود که جهان را علیه ایران متحد کرد و او حتماً قادر خواهد بود تمرکز جامعه جهانی بر ایران را تداوم بدهد. احزاب دیگر نیز در رقابتهای خود بر ایران تاکید دارند. ایهود باراک وزیر دفاع وفادار نتانیاهو نیز ادعا میکند که در این فرایند بسیار موثر بوده و برای ادامه همین روند باید به حزبش یعنی حزب استقلال رای دهند. شائول موفاز از آنجایی که متولد تهران است و گرایشهای سیاسیش با حمله و اقدامات خشونتآمیز مخالف است، لذامانند قبل با صبر و متانت برخورد خواهد کرد. رویکرد نتانیاهو در موضوع ایران، مطلوب بخش کثیری از جامعه صهیونیستی است و در صورت پیروزی در دوره بعد، همین سیاستها را به صورت افراطیتر اعمال خواهد کرد.
شکاف اقتصادی
این موضوع بحثی است که نتانیاهو به آن علاقهای ندارد و حزب کار به طور خاص در تلاش است که این امر را بر او تحمیل کند. «چرا بیشتر پیشرفتها و کامیابیهای اسرائیل به طبقه متوسط منتقل نمیشود؟ چرا خرید یک ساختمان در اسرائیل بسیار بسیار سختتر از گذشته شده است؟ چرا خدمات اجتماعی رژیم صهیونیستی رو به فروپاشی گذاشته است؟» اینها سوالاتی است که حزب کار خطاب به لیکود و نتانیاهو مطرح میکند. اعتراضات گسترده تابستان گذشته راه را برای «شلی یاخیموویچ» رهبر حزب کار باز کرد تا خود را در عرصه سیاسی فعال نشان دهد.
تعدادی از رهبران اعتراضات عدالت اجتماعی به حزب کار پیوستند و آشکارا در رقابتهای انتخاباتی این حزب نقش آفرینی میکنند. اما ورود فوری آنها به سیاست باعث کاهش محبوبیت آنها در میان جامعه صهیونیستی به ویژه معترضان میشود. احزاب دیگر نیز میدانند که موضوع پیگیری روند صلح جایگاه آنها را بالاتر نخواهد برد، لذا به سمت شعارهای اصلاح وضعیت اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت و … رفتهاند. نتانیاهو نیز اقداماتی در این زمینه انجام داده است. دستور تشکیل کمیته تراختنبرگ در زمینه اعتراضات اجتماعی و پیگیری گزارش این کمیته و انحلال پارلمان برای برگزاری مجدد انتخابات با هدف تصویب بودجهای متناسبتر با اوضاع اقتصادی جامعه از جمله این اقدامات میباشد . با این وجود نتانیاهو در این موضوع ضعف دارد و در دولت بعدی یکی از چالشهای دولت او خواهد بود.
بیداری اسلامی
نتانیاهو به طور کلی در این زمینه معتقد است که در این فضای مبهم و نامشخص فعلاً نباید امتیازی داد و به عربهای غیرقابل اعتماد، اطمینان کرد. اما احزاب مخالف نتانیاهو اعم از احزاب چپ و میانه تلاش فراوانی میکنند که صهیونیستها را قانع کنند که الان زمان مناسبی برای اسرائیل است تا روابط خود با همسایگانش را بهبود بخشند. به نظر میرسد دولت فعلی نتانیاهو و احتمالاً دولت بعدی وی در این زمینه با چالش مواجه است. چرا که جامعه صهیونیستی ظرفیت جنگ سراسری دیگری با اعراب به ویژه کشورهایی چون مصر، لبنان (حزب الله) و سوریه را ندارد. لذا به نفع نتانیاهو است که فکری برای کشورهای حاشیه خود به ویژه مصر بکند و چالشی در روابط خود با این کشورها ایجاد ننماید.
روند صلح
تا مدتی پیش مهمترین مسئله در تمام انتخاباتهای اسرائیل، آینده قلمرو و روند صلح با فلسطینیها و سایر همسایههای این رژیم بود. اما با گذشت زمان روند صلح توقف شدیدی پیدا کرد، موضوع ایران بر مباحث درونی اسرائیل استیلا پیدا کرد، منطقه بیثبات شد و حزب کار نیز تاکید اصلیاش را بر موضوعات اجتماعی قرار داد، موضوعیت این مسئله به حاشیه رفت. نتانیاهو ثابت کرده است که هیچ تمایلی برای حل و فصل صلح آمیز موضوع فلسطین و ایجاد دولت مستقل فلسطینی ندارد. اقدام او در این زمینه این بوده است که با بزرگنمایی در خصوص ایران و قرار دادن موضوع ایران در کانون سیاست خارجی و امنیتی اسرائیل، پیگیری موضوع فلسطین راعقب انداخته و به حاشیه براند. این امر همان چیزی است که سه حزب اسرائیل خانه ما و حزب ملی- مذهبی و شاس پذیرفتهاند.
یاخیموویچ نیز در جایی اعلام نکرده است که التزام محکمی به طرح دو دولت دارد و این التزام شرط ضروری پیوستن حزبش به ائتلاف است. در نتیجه برای فلسطینیهایی که به این طرح دل بستهاند، امیدی باقی نمیماند و سه یا چهار سال آینده نیز مانند قبل از فلسطینیها سلب مالکیت خواهد شد و شهرکسازی گسترش خواهد یافت و نهایتاً امید فلسطینیان برای داشتن یک دولت حداقلی در محدوده کرانه باختری و نوار غزه از بین میرود. لذا نتانیاهو هیچ گام مثبتی در زمینه توقف شهرکسازی، طرح دو دولت فلسطینی – اسرائیلی و صلح کامل با طرف فلسطینی بر نخواهد داشت.
رابطه با آمریکا
آنچه مسلم است این است که در ایالات متحده هر دولتی از هر حزبی بر مسند ریاست باشند، موضوع حمایت از رژیم صهیونیستی و پشتیبانی بی چون و چرا از این رژیم، مسئلهای بدیهی است و دولتها به این امر پایبندند. اما جمهوریخواهان و دموکراتها در نوع نگرشها، میزان حمایت و نحوه رفتاری که منجر به چالش میشود، متفاوتند. از ابتدای روی کار آمدن اوباما، چالش بین این رژیم با آمریکا نیز آغاز شد. چالش بین آمریکا و رژیم صهیونیستی در مسائلی چون ادامه روند شهرکسازی در کرانه باختری، گفتگوی صلح بین رژیم صهیونیستی و فلسطین، مسئله ایران و نحوه ارائه ضمانتهای امنیتی به این رژیم، نمایان شد. از سویی نتانیاهو با گرایشهای افراطی و راستگرایانه حضور داشت و ائتلاف او نیز با احزاب راستگرا و افراطی مذهبی بود و از سوی دیگر در امریکا، اوباما با گرایشهای دموکراتیک حضور داشت. این چالشها و عدم هماهنگیها باعث شد تا حدودی روندهای مورد نظر رژیم صهیونیستی در مورد حمله به ایران و یا ادامه شهرکسازی با مشکلاتی روبرو شود.
به عبارت دیگر، در صورتی که همزمان با نخستوزیری نتانیاهو، رئیسجمهور جمهوریخواهی مانند جرج بوش در آمریکا حکومت میکرد، برنامههای این دو دولت هماهنگتر پیش میرفت و خواستههای توسعهطلبانه و اشغالگرانه رژیم صهیونیستی بدون دغدغه و چالش محقق میشد. به عنوان نمونه در آن وضعیت میشد از امکان حمله به ایران صحبت کرد، حملات به غزه دو چندان میشد، شهرکسازی به عنوان یک رویه عادی و بدون چالش در میآمد و… . هرچند در حال حاضر نیز خواستههای این رژیم به شیوههای دیگر محقق میشود، اما با چالشهایی نیز مواجه است.
اکنون اوباما در آمریکا به ریاست جمهوری رسیده است و بر اساس برخی برآوردها که ذکر شد، نتانیاهو نیز در رژیم صهیونیستی، محتملترین گزینه نخست وزیر بعدی است. لذا در صورت تحقق این امر، ناهماهنگیهای بین آمریکا و رژیم صهیونیستی ادامه خواهد یافت. این ناهماهنگیها جایی خود را بیشتر نشان میدهد که بدانیم یکی از دلایل اصلی محبوبیت نتانیاهو در میان صهیونیستها، عدم تمایل او به مذاکره با فلسطینیها، عدم پیگیری روند صلح و تاکید او بر گسترش شهرکسازی در کرانه باختری و عدم عقبنشینی از این منطقه است.
نتیجه
نتانیاهو با خیالی آسوده میداند که پیروز انتخابات است و احزاب ائتلافی نیز باید مطیع محض او باشند، چرا که در صورت ناهماهنگی احزاب دیگری در نوبت ورود به ائتلاف هستند و هیچ نگرانی از این بابت وجود ندارد. نکته دیگر این که اپوزیسیون همچنان بدون رهبر و منشعب باقی میماند. البته یک نکته چالش برانگیز در خصوص دولت احتمالی نتانیاهو در این انتخابات وجود دارد و آن اینکه این امکان وجود دارد که نتانیاهو در صورت پیروزی بین اینکه ائتلاف دوره قبل خود را حفظ کند و یا اینکه به سمت راستگرایان تمایل پیدا کند، تردید پیدا کند. سیاستهای داخلی و خارجی رژیم صهیونیستی در صورتی که همان ائتلاف قبلی را ادامه دهد، تغییر چندانی نخواهد داشت. اما در صورتی که همپیمانان فعلی خود را کنار بگذارد و به سمت چهار حزب چپ و میانه برود، سیاستهایی جدید، میانهروانهتر و انعطاف پذیر تر از قبل را هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی تعقیب خواهد کرد.
[1] . برگرفته از :رژیم اسرائیل و گسستهای سیاسی – اجتماعی آن، عبدالقادر عبدالعالی، صص 88-92.
[2] .Haaretz, “Israeli elections primer: The good, the bad and the nitty-gritty”, Anshel Pfeffer, Oct.18, 2012.
[3] .Haaretz, “Israeli elections primer: The good, the bad and the nitty-gritty”, Anshel Pfeffer, Oct.18, 2012.
[4] . برگرفته از: ساختار دولت صهیونیستی اسرائیل، جلد اول، علی جنتی، صص 160 – 180.
[5] . Yesh Atid
[6] . Yair Lapid
[7] . Haaretz, “Israeli elections primer: The good, the bad and the nitty-gritty”, Anshel Pfeffer, Oct.18, 2012.
[8] . Yediot Aharnot, “The likelihood of Israeli elections and more of the same”, Noam Sheizaf, January 30, 2012.
[9] . Shelly Yacimovich.
[10] .Haartez, “Israel’s upcoming elections: No hope we can believe in”, Carlo Strenger | Oct.17, 2012.
