متن کامل نشست «آینده منطقه غرب آسیا» با حضور دکتر عبدالشافی در اندیشکده تبیین

نشست «آینده منطقه غرب آسیا» با حضور دکتر «عصام عبدالشافی» مدیر موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصر، در اندیشکده راهبردی تبیین برگزار شد.

اندیشکده راهبردی تبیین – با توجه به ضرورت آشنایی هرچه بیشتر با نظرات اندیشمندان و تحلیل‌گران جهان عرب، پنج‌شنبه 29 مهرماه 1395، نشستی با حضور دکتر «عصام عبدالشافی» از کشور مصر، در اندیشکده راهبردی تبیین برگزار شد. دکتر عبدالشافی که پیش از این نیز در برخی مراکز مطالعاتی از جمله دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل وزارت خارجه سخنرانی کرده بود، با حضور در اندیشکده راهبردی تبیین، نظرات خود را پیرامون «آینده منطقه غرب آسیا» و الگوهای ائتلاف‌سازی در منطقه بیان داشت.

عصام عبدالشافی دارای دکترای فلسفه علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در موضوع «سیاست آمریکا در قبال عربستان سعودی: بررسی اثر جنبه مذهبی» و کارشناسی ارشد علوم سیاسی در «نقش سیاسی اقلیت های اسلامی در جامعه آمریکا» می‌باشد. او که مدیر موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصر است، علاوه بر نگارش چندین کتاب و مقاله، سابقه تدریس و پژوهش در دانشگاه‌ها و مراکز مطالعاتی متعددی را دارد.

متن کامل این نشست به همراه پرسش‌ها‌ و پاسخ‌های مطرح شده در آن، در ادامه می‌آید. لازم به ذکر است که آن‌چه در این نشست از سوی دکتر عصام عبدالشافی مطرح شده، نظرات ایشان بوده و الزاما مورد تأیید اندیشکده راهبردی تبیین نمی‌باشد.

مجری: خدمت مهمانان گرامی، جناب آقای دکتر عصام عبدالشافی و جناب آقای محمود جمال از کشور مصر خیر مقدم عرض می‌کنم. امیدوارم جلسه ای را که در خدمت این عزیزان هستیم، جلسه پرباری باشد. هدف از تشکیل این جلسه، آشنایی این برادران بزرگوار با اندیشکده‌های کشور ایران و به‌طور خاص اندیشکده راهبردی تبیین است که اعضای آن همگی جوان هستند.

آن‌چه که قرار است در این جلسه مورد بررسی قرار گیرد، دشمن مشترک می‌باشد. در بین ملت‌های اسلامی، زمینه‌های مختلفی برای وحدت وجود دارد. یکی از این زمینه‌ها بحث اشتراکاتی است که میان این ملت‌ها وجود دارد که یکی از این اشتراکات، وجود دشمن مشترک است. کتابی را نیز که اکنون به بنده دادند، در خصوص کشور ایالات متحده آمریکا است. این کتاب همین هفته قبل منتشر شده و پیرامون همین موضوع است. در ابتدای جلسه، آقای دکتر عبدالشافی بحثی را مطرح کرده و پیش از آن نیز توضیح خیلی مختصری در مورد مجموعه مطالعات راهبردی خود خواهند داد که یک مؤسسه مصری برای مطالعات سیاسی  و استراتژیک است. بعد از ارائه ایشان، دوستان به ترتیب سؤالاتی را که دارند مطرح خواهند کرد.

دکتر عصام عبدالشافی: سلام علیکم. از این که در میان شما هستم بسیار خوشحالم. همچنین از اینکه بنده را به اینجا دعوت کردید متشکرم. یکی از اهداف اساسی بنده از سفری که به ایران آمده‌ام این است که نسبت به مراکز پژوهشی که در ایران وجود دارند، آشنایی پیدا کنم، چرا که ما خود دارای یک مرکز پژوهشی هستیم و با مراکز مختلف پژوهشی ارتباط داریم. موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصر که بنده در آنجا فعال هستم، یک اندیشکده مطالعات استراتژیک است که دو سال پیش در استانبول تأسیس شده است. قضیه اصلی که ما در آنجا در حال پیگیری آن هستیم و روی آن پژوهش می‌کنیم، انقلاب مصر و جوانب مختلف آن است. ما سعی می‌کنیم به سؤالات مختلف پیرامون این انقلاب پاسخ داده و در مورد آن پژوهش انجام دهیم. همچنین تمام پیشرفت‌های میدانی را که در صحنه مصر اتفاق می‌افتد را رصد کرده و مستندسازی می‌نماییم. سایت الکترونیکی موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصردر سال گذشته افتتاح شده است و در خلال یک سالی که از افتتاح آن می‌گذرد، بیش از 1200 مقاله و پژوهش به صورت مکتوب روی این سایت منتشر شده است که البته فقط متمرکز روی مصر و مسائل آن نیست بلکه در مورد مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز پژوهش‌هایی صورت گرفته و مطالبی منتشر شده است. همچنین یکی دیگر از وظایف ما کادرسازی و تربیت نیروی انسانی در مسائل سیاسی و مطالعات استراتژیک است. در همین راستا ما فعالیت‌ها انجام داده و سعی نمودیم که یکسری همایش‌ها و کنفرانس‌ها را برگزار نماییم. همچنین موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصر یکسری دوره‌های آموزشی را برگزار می‌کند. ان‌شاألله در ژانویه آینده که حدود دو ماه دیگر به آن خواهیم رسید، اولین کنفرانس بین‌المللی تحت نظر اندیشکده برگزار خواهد شد. این اندیشکده همچنین بنا دارد که این کنفرانس را به‌صورت سالانه و در همین ماه برگزار نماید. در کنفرانسی که قرار است برگزار شود، یکسری کارگاه وجود دارد که یکی از مهم‌ترین کارگاه‌هایی که بناست برگزار شود، به انقلاب اسلامی ایران اختصاص دارد. یکی از سؤالاتی که در این کارگاه به آن پاسخ داده خواهد شد این است که چرا انقلاب اسلامی ایران پیروز شد و چگونه توانست یکسری سازمان‌های اسلامی را بلافاصله بعد از انقلاب تشکیل دهد و به مردم ایران روحیه انقلابی اعطا کند. همچنین ایران چگونه توانست که یک بصیرت انقلابی پیدا کند. هدف اصلی ما از کارگاه‌هایی که برگزار می‌کنیم، استفاده از تجارب گذشته است. یکی از برنامه‌هایی که قرار است اندیشکده ما در سال آینده میلادی برگزار کند، داشتن تحصیلات تکمیلی است، به این معنا که در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری پذیرش دانشجو داشته باشد. در ماه ژانویه آینده قرار است که اولین فصلنامه علمی‌پژوهشی این اندیشکده نیز چاپ شود. این یک توضیح مختصر در خصوص اندیشکده ما بود.

در مورد خود بنده، تخصص اینجانب روابط بین‌الملل است و اگر بخواهیم به‌صورت جزئی نگاه کنیم، تخصص اولیه بنده سیاست‌های آمریکا در منطقه خاورمیانه می‌باشد. پایان‌نامه ارشد و رساله دکترای بنده در این خصوص بوده است. عنوان پایان‌نامه ارشد بنده در مورد نقش مسلمانان در آمریکاست و عنوان رساله دکترای هم تأثیر بعد دینی در سیاست آمریکا در قبال عربستان سعودی بوده است. بنده در 10 سال گذشته 5 کتاب تألیف کرده‌ام که در بین آن‌ها کتابی با عنوان سیاست آمریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد. کتاب دیگر بنده در خصوص روابط  آمریکا و عربستان سعودی است. کتاب دیگرم در مورد سیاست آمریکا نسبت به انقلاب مصر است. آخرین کتاب بنده نیز با عنوان «امپراطوری آمریکا؛ ریشه‌ها و سیاست‌ها» است که جمعه گذشته به مرحله چاپ رسیده است. در کنار موارد ذکر شده، بنده مدیر موسسه بررسی‌های سیاسی و استراتژیک مصر نیز هستم و همچنین استاد دانشگاه در دانشگاه سقاریه ترکیه می‌باشم. این خلاصه‌ای از فعالیت‌های بنده است. آقای محمود جمال؛ مسئول دپارتمان رصد و مستندسازی انقلاب مصر و همچنین مسئول روابط نظامی و غیرنظامی اندیشکده است. از جمله کارهایی که ایشان انجام می‌دهند برگه‌ای است که به‌طور هفتگی در اندیشکده در خصوص انقلاب مصر منتشر می‌شود. همچنین ایشان مطالبی را در خصوص انقلاب مصر جمع‌آوری می‌کنند.

یکسری معیارها برای تجزیه منطقه وجود دارد که قدرت‌های بزرگ جهان از این معیارها دارند سوء استفاده می‌کنند. اولین معیار، معیار دین است که مطابق آن منطقه را به مناطق مسلمان‌نشین، مسیحی‌نشین و یهودی‌نشین تقسیم می‌کنند. معیار بعدی، مذهب است که کمی جزئی‌تر است. معیارهای بعدی، زبان‌، نژاد و… هستند و در برخی موارد تجزیه کشورها براساس مسائل جغرافیایی صورت گرفته است.

مجری: لطفا در مورد مجموعه‌های بالادستی که با آن همکاری می‌کنید و نیز ارتباطی که با جنبش اخوان المسلمین مصر دارید هم توضیحاتی را ارائه بفرمایید.

دکتر عبدالشافی: همان‌طور که گفتم این اندیشکده دو سال پیش تأسیس شده است. از جهت مدیریتی و مالی ما زیرمجموعه بخش بین‌الملل اخوان‌المسلمین مصر هستیم. ولیکن در زمینه علمی ما کاملا مستقل هستیم و هیچ ارتباطی با اخوان نداریم. وظیفه علمی ما این است که مسائل را به‌صورت علمی بررسی کنیم و به کسانی که تصمیم‌گیرنده هستند ارائه دهیم. لذا نقش اندیشکده ما، یک نقش حمایت فکری است. ما هر چهارشنبه یک کارگاه فکری داریم که 3 ساعت طول می‌کشد و در این مدت زمان از هر جبهه و حزبی که در مصر فعالیت می‌کند، یک نماینده حضور دارد و در خصوص پیشرفت‌های صحنه مصر بحث و تبادل نظر صورت می‌گیرد. البته این در کنار همایش‌های ماهیانه ما قرار می‌گیرد که درخصوص مسائل منطقه‌ای در سوریه، عراق، لیبی، یمن، ترکیه و… برگزار می‌شود. ما سال گذشه توانستیم که تفاهم‌نامه‌های همکاری را با مراکز پژوهشی و علمی در ترکیه، قطر، سودان و الجزایر در خصوص مسائل علمی و پژوهشی امضا کنیم. همچنین ما در فروم تفکر استراتژیک و راهبردی نیز عضو هستیم که خود این فروم 30 مرکز پژوهشی را در زیرمجموعه خود دارد. این فروم در ترکیه قرار دارد. همچنین در شبکه مراکز پژوهشی که در کوالالامپور قرار دارد نیز عضو هستیم. اگر سؤالی نسبت به پژوهشکده دارید، مطرح کنید وگرنه به بحث اصلی بپردازیم.

 بنده مقاله‌ای را هفته گذشته در یک همایش در دانشگاه صقاریا ارائه دادم که هر دو سال یک بار در ماه اکتبر در این دانشگاه برگزار می‌شود. هدف بنده از ارائه این مقاله این بود که با پیش‌بینی‌هایی که برای آینده منطقه وجود دارد، آشنا شویم. همچنین اتفاقاتی که ممکن است در جغرافیای سیاسی منطقه بیفتد مورد بررسی قرار گرفت. در این مقاله گفته می‌شود که منطقه خاورمیانه در قرن بیستم 3 مرحله تاریخی را گذرانده است. مرحله اول بعد از جنگ جهانی اول بود که شاهد فروپاشی امپراطوری عثمانی، سقوط امپراطوری آلمان و تشکیل امپراطوری شوروی و آمریکا بودیم. مرحله دوم بعد از جنگ جهانی دوم صورت گرفت که شاهد فروپاشی امپراطوری بریتانیا و فرانسه و همچنین فروپاشی استعمارهای بزرگ و کوچکی مانند پرتغال و اسپانیا بودیم. مرحله سوم دوران بعد از جنگ سرد را در بر می‌گیرد که در این مرحله شاهد فروپاشی امپراطوری شوروی هستیم. آن چیزی که خیلی‌ها به آن توجه نکرده‌اند این است که بعد از سال 1991م 34 کشور جدید تشکیل شد و در امتداد آن، عملیات تجزیه کردن کشورها تاکنون ادامه داشته است. فرایند تجزیه و فروپاشی کشورها از سال 1916م شروع شد که بدترین و خطرناکترین آن‌ها، معاهده سایکس-پیکو بود که امپراطوری عثمانی را تجزیه کرد. همانطور که در نقشه ملاحظه می‌کنید، بعد از فروپاشی عثمانی، مناطق به‌صورت نقشه‌ای که نشان می‌دهیم تفکیک شدند؛ برخی از مناطق زیر سلطه بریتانیا افتاد و برخی مناطق دیگر تحت نفوذ فرانسه قرار گرفت.

برخی مناطق نیز تحت نفوذ ایران و ترکیه قرار داشت. در سال 1945م کشورهایی که در سازمان ملل متحد حضور داشتند تنها 51 کشور بودند اما فقط با گذشت 5 سال این عدد به 60 کشور رسید. در سال 1960م این عدد به 99 کشور رسید و لذا 39 کشور به تعداد کشورهای جهان اضافه شد. تا سال 1990م این عدد به 159 کشور رسید و در سال 2016م این عدد به 193 کشور رسید.

اشکال بزرگی که در اینجا وجود دارد این است که یکسری معیارها برای تجزیه منطقه وجود دارد که قدرت‌های بزرگ جهان از این معیارها دارند سوء استفاده می‌کنند. اولین معیار، معیار دین است که مطابق آن منطقه را به مناطق مسلمان‌نشین، مسیحی‌نشین و یهودی‌نشین تقسیم می‌کنند. معیار بعدی، مذهب است که کمی جزئی‌تر است. معیارهای بعدی، زبان‌، نژاد و… هستند و در برخی موارد تجزیه کشورها براساس مسائل جغرافیایی صورت گرفته است مانند یمن شمالی و جنوبی. از خطرناک‌ترین اسناد و نقشه‌هایی که در سال 2016م انتشار پیدا کرده است، نقشه‌ای است که نیویورک‌تایمز آن را در سال 2015م انتشار داده و در آن از تجزیه لیبی، یمن، سوریه، عراق و عربستان سعودی صحبت می‌کند. مثلا در مورد لیبی اینگونه صحبت می‌کند که این کشور باید به 3 کشور تجزیه شود، منطقه برقه، طرابلس و فزان.

همچنین در مورد سوریه نیز بحث تجزیه را مطرح کرده بودند. نقشه زیر، تقسیمات سوریه را برای سال 1920م نشان می‌دهد که قرار بوده است که این کشور به 5 دولت تقسیم شود؛ دولت دمشق، حلب، اسکندرون، دروز و علوی. این نقشه برای سال 1920م است.

خطرناک‌تر این است که نقشه‌ای که فرانسوی‌ها برای سال 1920م مطرح کرده‌اند، هم‌اکنون نیز مطرح است.

در مقابل تقسیماتی که برای سوریه و عراق وجود دارد، نقشه‌ای برای این وجود دارد که سرزمینی به نام کردستان به وجود آمده و اراضی کردنشین 4 کشور، ترکیه، سوریه عراق و ایران به آن ملحق شوند.

کردها ادعا دارند که ما 45 میلیون کرد هستیم که در این منطقه زندگی می‌کنیم. نقشه دیگری نیز برای انتتشار پیدا کردن کردها در سرزمین کردنشین وجود دارد که شکل آن را در این نقشه ملاحظه می‌فرمایید.

در مورد یمن نیز اینگونه است که این کشور به 6 سرزمین به‌صورت کنفدراسیونی تقسیم شود؛ سرزمین حضرموت، صعده، سبأ، تهامه، معین، جند. صحبتی که بیشتر در زبان‌ها می‌چرخد و پیگیر آن هستند این است که یمن به سه منطقه شمالی (با پایتختی صنعا)، یمنی جنوبی (با پایتختی عدن) و حضرموت (تحت سلطه عربستان سعودی) تقسیم شود.

علت اینکه حضرموت قرار است که تحت سلطه عربستان قرار گیرد این است که قبایلی که در حضرموت ساکن هستند، هم‌نژادهایی را در عربستان سعودی دارند. در سودان وضعیت متفاوتی وجود دارد، چراکه هم‌اکنون سودان را به دو کشور شمالی و جنوبی تقسیم کرده‌اند. نقشه‌ دیگری نیز برای تقسیم سودان وجود دارد و آن اینکه یک کشور کوچک دیگر را نیز در شرق و غرب این کشور ایجاد کنند.

بحث تجزیه کردن سرزمین‌ها به اینجا ختم نخواهد شد بلکه چنین حرفی را در مورد ایران، ترکیه، مصر و سعودی نیز می‌زنند. برای مثال ایران را می‌خواهند براساس نژادها به این صورتی که نشان می‌دهم تقسیم کنند.

در کتابی که در سال 2004م در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران منتشر شد، بنده 10 سند مهم را مشاهده کردم که آمریکا در رفتارهای خود با ایران براساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کرد که خطرناک‌ترین برنامه آن تجزیه ایران از داخل بود. بنده این موارد را در کتاب خود آورده‌ام.

نمی‌توان تصور کرد که عربستان سعودی از انقلاب‌های مردمی حمایت کند، زیرا که ذات انقلاب به گونه‌ای است که حیثیت و مشروعیت و ثبات عربستان سعودی را زیر سؤال می‌برد. بنابراین عربستان سعودی به هیچ وجه به چنین پیمان‌هایی که حمایت‌کننده انقلابیون هستند ملحق نخواهد شد. فقط می‌توان به سه مورد از این چهار مورد تکیه کرد؛ نمونه ایران، نمونه ترکیه و اخوان المسلمین.

مجری: یک کتاب و گزارش سطح بالای آمریکایی با نام Which Path to Persia?  وجود دارد که در آن 10 راه برای مقابله با ایران پیشنهاد شده است که تجزیه یکی از این راه‌هاست.

دکتر عبدالشافی: نقشه دیگری نیز برای مصر در نظر گرفته شده است. شکلی که ملاحظه می‌فرمایید، تقسیم‌بندی جدیدی برای استان‌های مصر است.

یکی از نقشه‌هایی که برای تقسیم مصر وجود دارد، تقسیم مصر به چند کشورِ اسلامی و مسیحی‌نشین است. همچنین می‌خواهند که بخشی از صحرای سینا را تحت مدیریت بین‌المللی قرار دهند. علاوه بر این قرار است که قسمتی از آن را را به صهیونیست‌ها بدهند. همین اتفاق ممکن است که برای ترکیه نیز رخ دهد.

خطرناک‌ترین نقشه‌ای که برای ترکیه می‌تواند که ایجاد شود این است که این کشور را به سه منطقه شرق (مناطقی که ارمنستان آن را متعلق به خود می‌داند و همگی ارمنی‌نشین بوده‌اند، اما ارمنی‌ها را از آنجا مهاجرت داده‌اند)، ترکی، و کردی تقسیم کنند. البته در خصوص ادعای ارمنی‌ها شاید مستندات خاصی وجود نداشته باشد، اما برنامه‌ریزی‌هایی از سوی ده‌ها اندیشکده وجود دارد که روی این بحث دارند کار می‌کنند.

اینکه چنین مواردی منتشر می‌شوند، به این معنا نیست که ما منتظر وقوع آن‌ها هستیم و باید بایستیم که اتفاق بیفتد و سپس برای آن برنامه بریزیم، بلکه به این معناست که ما قبل از اینکه حوادث مطروحه اتفاق بیفتد باید برنامه‌ریزی کرده و از وقوع آن‌ها پیشگیری کنیم. یکی از چیزهایی که باید راجع به آن فکر کنیم و براساس آن به یک راهکاری در مقابله با این نقشه‌ها برسیم، پیمان‌هایی است که کشورهای منطقه می‌توانند به آن بپیوندند تا از وقوع آن جلوگیری کنند. البته منظور از پیمان ایجاد یک معاهده نیست، بلکه شکل‌گیری یکسری هماهنگی‌هاست. مثلا کشورهای عرب‌نشین برخی هماهنگی‌ها را داشته باشند و نیز کشورهای اسلامی نیز هماهنگی‌هایی داشته باشند. به‌عنوان مثال، بعد از جنگ جهانی اول، اتحادیه کشورهای عربی ایجاد شد و بعد از آتش‌سوزی که در سال 1969م در مسجد الاقصی اتفاق افتاد، عربستان پیشنهاد داد که کنفرانس همکاری‌های اسلامی تأسیس شود. همچنین بعد از انقلاب اسلامی ایران، کنفرانس همکاری کشورهای خلیج فارس تأسیس گردید. هدف از تأسیس اتحادیه کشورهای عربی حمایت از  استقلال کشورهای عربی بود. هدف کنفرانس کشورهای اسلامی، مقابله با اسرائیل و هماهنگی نیروهای اسلامی برای چنین معادله‌ای بود. اتحادیه‌ای که کشورهای حاشیه خلیج فارس برای خود راه‌اندازی کردند، برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و کمک به عراق در جنگ 8 ساله این کشور با ایران بود. چراکه انقلاب اسلامی را نمونه‌ای می‌دیدند که دولت‌های آن‌ها را مورد تهدید قرار می‌داد. در سال 2014م یک پیمان بین‌المللی برای مقابله با داعش تأسیس شد. در سال 2015م یک پیمان بین‌المللی عربی برای مدیریت بحران در یمن تشکیل شد. تشکیل چنین پیمان‌هایی برای مقابله با تهدید‌هایی است که کشورهای بزرگ برای آن‌ها دارند. باید دید که در مقابله با نقشه‌هایی که برای تجزیه کشورها وجود دارد، در 3-2 سال پیشرو چه پیمان‌هایی را می‌توان بست که در مقابل این نقشه بایستند.

در این چارچوب ما 8 مدل پیمان را مورد بررسی قرار دادیم. اولین مورد پیمانی است که میان ترکیه و سعودی می‌تواند شکل بگیرد و کویت، قطر و بحرین نیز می‌توانند به آن ملحق شوند که هدف اصلی آن مدیریت بحران در یمن، سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس است. دومین پیمانی که می‌تواند منعقد شود، یک پیمان سه‌جانبه میان ترکیه، ایران و روسیه، به‌ویژه بعد از کودتای اخیر ترکیه است؛ با توجه به فرضیاتی که به دست داشتن آمریکا در این کودتا اشاره دارند. یک رویکرد ترکیه بعد از این کودتا این می‌تواند باشد که روابط خود را با روسیه و ایران بهبود دهد. یک عده شکل‌گیری چنین پیمانی را پیشنهاد داده‌اند و امکان آن وجود دارد. یک احتمال دیگر شکل‌گیری یک پیمان 4جانبه است که شامل ایران، عراق، سوریه‌ (با ریاست جمهوری اسد) و لبنان می‌شود و هدف آن حفظ وحدت بین کشور عراق، سوریه اسدی و لبنان و نیز مقابله با سیاست‌های آمریکا و کشورها غربی در این منطقه است. احتمال بعدی، شکل‌گیری یک پیمان سه جانبه میان مصر، سعودی و ترکیه است. البته امکان شکل‌گیری چنین پیمانی بسیار سخت است، چرا که ترکیه حکومت فعلی مصر را اصلا قبول ندارد و آن را به رسمیت نمی‌شناسد. پنجمین پیمان محتمل، یک پیمان چهارجانبه بین ترکیه، سعودی، مصر و ایران می‌تواند باشد و تلاش‌های نیز برای شکل‌گیری چنین پیمانی در زمان آقای مرسی صورت گرفت تا از طریق آن بحران سوریه مدیریت شود. مرسی اعلام کرد که این چهار کشور هستند که مسئولیت برقراری امنیت در منطقه را بر عهده بگیرند. یک احتمال دیگر، این است که نیروهای انقلابی منطقه با یکدیگر هم‌پیمان شوند که فراتر از سازمان‌های سیاسی منطقه و دولت‌هاست. ترکیه و قطر می‌توانند عضو چنین پیمان‌هایی باشند زیرا که فعلا از انقلاب‌های منطقه حمایت می‌کنند. همچنین نیروهای انقلابی که در کشورهای عربی فعال هستند نیز می‌توانند در چنین پیمان‌هایی عضو شوند. در این میان می‌توان به جنبش النهضه در تونس، حزب عدالت و توسعه در لیبی، حزب اصلاح در یمن، حزب اخوان المسلمین در مصر و سوریه اشاره کرد. چنین پیمان‌هایی فراتر از سازمان‌های منطقه‌ای خواهد بود و تمام سازمان‌های سیاسی منطقه را تهدید می‌کند. احتمال شکل‌گیری پیمان‌های عربی-عربی نیز وجود دارد که شامل کشورهای عرب‌زبان حاشیه خلیج فارس و مصر می‌شود که در 3 سال گذشته بعد از کودتای نظامی در مصر شاهد شکل‌گیری آن بوده‌ایم. در این پیمان کشورهای خلیج فارس برای مدیریت کردن برخی از بحران‌های کشورهای عربی روی حکومت نظامی مصر تکیه کردند. احتمال یک پیمان دیگر نیز وجود دارد که عده‌ای معتقدند که ممکن است که میان مصر، رژیم صهیونیستی و امارات متحده عربی شکل بگیرد.[1] در خیلی از پرونده‌های منطقه‌ای این سه کشور با یکدیگر بسیار هماهنگ رفتار می‌کنند. مثلا در پرونده یمن، لیبی و آسیای غربی، یک همکاری میان این سه کشور وجود دارد.

دیگر این امکان وجود ندارد که روابط میان عربستان سعودی و اخوان المسلمین به حالت قبل برگردد زیرا خون‌های زیادی ریخته شده است که دست رژیم سعودی به آن آغشته است. اگر چنین آگاهی و بینشی در میان بزرگان اخوان وجود نداشت، ولیکن در حال حاضر تمام جوانانی که در اخوان مشغول به فعالیت هستند و عضوی از آن می‌باشند، همگی نسبت به آن آگاهی دارند.

اکنون می‌خواهم آن موردی را که احتمال وقوع آن را بیشتر می دانم مطرح کنم. دو دیدگاه اساسی وجود دارد؛ ما از یکسو می‌توانیم حقایق را در روابط بین‌الملل بررسی کرده و موازنه قدرت میان کشورها را درنظر بگیریم و در ضمن تأثیراتی را که کشور ایالات متحده بر آن می‌تواند بگذارد و نیز مداخلات خارجی که می‌تواند مانع شکل‌گیری این مهم شود را بررسی کنیم. از سوی دیگر، یک دیدگاه ایده‌آلی وجود دارد که متخصصان روابط بین‌الملل این گزینه را نیز بررسی کرده‌اند که اهتمام اصلی آن روی چیزی است که باید اتفاق بیفتد. در این دیدگاه آن چیزی که باید اتفاق بیفتد، یک پیمان انقلابیِ واقعی است. ترکیه و قطر در حال حاضر تنها کشورهایی هستند که دارند نیروهای انقلابی را به طور واقعی حمایت می‌کنند. به نظر بنده این هم‌پیمانی می‌تواند قوی‌ترین هم‌پیمانی باشد، البته چنانچه ایران با تجارب انقلابی که دارد به این پیمان ملحق شود؛ به‌خصوص در سایه این ارتباطاتی که میان مرجعیت دینی ایران با مرجعیت دینی که در منطقه فعال هستند وجود دارد. مثال چنین وضعیتی همین الآن در حزب عدالت و توسعه ترکیه نیز وجود دارد. همچنین در راستای گسترش روابطی که میان این سه جزء اصلی پیمان – مرجعیت دینی در ایران، جایگاه مرجعیت اسلامی در ترکیه و جایگاه مرجعیت دینی که اخوان‌المسلمین در خیلی از کشورها دارد – وجود دارد، نیاز به تلاش‌های زیادی احساس می‌شود. ما نمونه‌هایی از شخصیت‌های سیاسی در منطقه داریم که ادعا می‌شود که مرجعیت اسلامی دارند. از مثال‌های این امر ایران، ترکیه و همچنین سعودی، سودان  و مرجعیت اسلامی اخوان المسلمین در کشورهای عربی منطقه است. البته ممکن است که این کشورها فرق‌هایی با یکدیگر داشته باشند و روش‌های متفاوتی را پی بگیرند. با این حال مشترکات زیادی میان این کشورها وجود دارد. نمی‌توان تصور کرد که عربستان سعودی از انقلاب‌های مردمی حمایت کند، زیرا که ذات انقلاب به گونه‌ای است که حیثیت و مشروعیت و ثبات عربستان سعودی را زیر سؤال می‌برد. بنابراین عربستان سعودی به هیچ وجه به چنین پیمان‌هایی که حمایت‌کننده انقلابیون هستند ملحق نخواهد شد. فقط می‌توان به سه مورد از این چهار مورد تکیه کرد؛ نمونه ایران، نمونه ترکیه و اخوان المسلمین. پیمان سه‌جانبه‌ای که ممکن است میان این سه طرف اتفاق بیفتد، تهدیدات زیادی را پیش رو دارد که از جمله خطرناکترین‌ موارد، نقشی است که ایالات متحده و سازمان‌های منطقه‌ای مستبد در راستای از کار انداختن این پیمان ایفا خواهند کرد. از جمله سازمان‌های استبدادی که در مقابل این پیمان خواهند ایستاد، عربستان سعودی خواهد بود. این سازمان‌های استبدادی خواهند توانست که مانع تشکیل چنین پیمان سه‌جانبه‌ای شوند.

مجری: از فرمایشات شما متشکرم. حال نوبت به سؤالات می رسد.

پرسش‌گر: از مباحثی که به‌طور مبسوط به آن ها پرداختید بسیار متشکرم. در انتها به بحث عربستان اشاره شد و نیز مدلی را با محوریت نزدیکی ایران، ترکیه و اخوان المسلمین مصر مطرح کردید. سؤال بنده در همین چارچوب قرار دارد. مطلبی را که گفتید در حوزه نظر قرار دارد و برروی کاغذ شاید بتوان مدل‌های مطلوب فراوانی را مطرح کرد، اما واقعیت این است که زمانی که اخوان در مصر به قدرت رسید، الگویی را که در رابطه با ایران و عربستان اتخاذ کرد، با مسائلی که حضرتعالی فرمودید متفاوت بود. البته ما اقتضائات اخوان را نیز درک می‌کنیم و متوجه هستیم که چه محدودیت‌هایی داشت اما با همه این‌ها، نگاه اخوان المسلمین حداقل در عمل و نه در اندیشه، اصلا اینگونه نبود که عربستان یک رژیم مستبد است که از انقلاب‌های مردمی حمایت نمی‌کند و درصدد رفتارهای معکوسی است که این انقلاب‌ها را به حاشیه ببرد. شما فرض کنید که مسئولیت سیاستگذاری خارجی آقای مرسی بودید. الگویی را که برای روابط با عربستان پیشنهاد می‌کردید چه بود؟

دکتر عبدالشافی: در این میان چند نظر و نکته وجود دارد. میان مصر و عربستان سعودی یکسری ارتباطات وجود دارد که ما نمی‌توانیم غافل شویم. یکی داشتن مرزهای جغرافیایی مشترک است. همچنین پرونده‌های مشترک زیادی میان این دو کشور وجود دارد. از جمله قضایای مشترک میان دو کشور، مسئله فلسطین، اسرائیل و امنیت خلیج فارس است. نکته بعدی این است که 5/1 میلیون مصری به عنوان کارگر در عربستان سعودی مشغول به کار هستند. جدای از این‌ها یک گروه سیاسی نیز در مصر مشغول به فعالیت است که سلفی‌های مصر می‌باشند که در همان یک سال حکومت آقای مرسی، فشارهای بسیاری در زمینه سیاست خارجی به او وارد آوردند. در چارچوب این حرف‌هایی که زدیم، آقای مرسی براساس اولویت‌هایی که وجود داشت سعی کرد که بحران‌هایی که به وجود آمده بود را مدیریت کند. یکی از اولویت‌های آقای مرسی این بود که هیچ نیازی به این نیست که مصر در ابتدای انقلاب، به این سمت بیاید که با عربستان درگیر شود. از طرفی نیازی نیز به این نخواهد بود که در سال اول انقلاب، پیمان کمپ‌دیوید نابود شود یا روابط مصر و آمریکا قطع گردد. مرسی سعی کرد که مشکلاتی را که وجود دارد با ارتباط‌گیری با کشورهایی مانند روسیه، پاکستان، برزیل و همچنین کشورهای اروپا، آفریقای جنوبی و… حل کند. مرسی برای اولین بار در اتحادیه آفریقا شرکت کرد و حتی به سودان رفت و از آن‌ها خواست که یک رابطه راهبردی با آن ها برقرار کند. او به اوگاندا سفر کرد تا در مورد میزان آبی که مصر مورد استفاده قرار می‌دهد مذاکره کند. در کنفرانس کشورهای عدم تعهد در ایران شرکت کرد. هدف اول از این سفرها و ملاقات‌هایی که انجام داد این بود که مصر را به جایگاه ابتدایی آن در منطقه برگرداند یا اینکه برایش مقدمه‌چینی کند. این اولین پاسخ بنده به شماست. دومین عامل این است که میان انقلاب ایران و مصر یک تفاوت بزرگ وجود دارد. انقلابی که در ایران اتفاق افتاد یک مرجعیت اسلامی به معنای واقعی کلمه داشت و همچنین یک رهبری سیاسی اسلامی واحد و آشکار داشت. چنین چیزی ابدا در مورد انقلاب مصر اتفاق نیفتاد. حتی مسئله در مصر به قدری پیچیده بود که چنانچه انقلاب مصر به عنوان یک انقلاب اسلامی مطرح می‌شد، چه بسا تلاش می‌شد که این انقلاب از بین برود! اینجاست که ما معنی فقه اولویت را می‌فهمیم؛ یعنی چگونه میان گزینه‌های در پیش رو، اولویت‌ها را شناسایی کنیم. بین اهداف اساسی که آقای مرسی آن را اعلام کرد، اولین کاری که می خواست انجام دهد، این بود که مانع دخالت‌های قدرت‌های بین‌المللی در قضایای منطقه ای شود. در قضیه سوریه نیز سعی کرد که این مسئله را امتحان کند. با این حال عربستان سعودی، این تلاش آقای مرسی را به شکست کشاند. عربستان سعودی در هیچ یک از جلساتی که مرسی در خصوص مسئله سوریه برگزار نمود، شرکت نکرد.

اشکال بزرگی که در این رابطه وجود دارد و بنده بارها آن را طی روز‌های اخیر تکرار کردم این است که ایران کمبودی جدی در خصوص تعداد رسانه‌های خود دارد، خصوصا در حوزه رسانه‌های عرب‌زبان. این در حالی است که رسانه‌های کشورهای عربی که از جانب دولت‌های سیاسی جهت‌دهی داده می‌شوند، در تصویرسازی برای مردم عرب حاکم هستند.

پرسش‌گر: همانطور که عرض کردم، ما نسبت به اقتضائات مصر از جمله بحث کارگران مصری حاضر در عربستان و مسائل مشترک میان این دو کشور اطلاع لازم را داریم و هیچ بحثی نسبت به آن نداریم. با این حال آیا شما این شیوه سیاست خارجی مرسی در قبال عربستان را درست می دانید و چنانچه مسئول سیاست خارجی مصر در زمان مرسی بودید، با فرض اینکه دولت مرسی ادامه پیدا می‌کرد، آیا چنین سیاستی را ادامه می‌دادید؟ همچنین دحضرتعالی در رابطه با مسائل مشترک میان عربستان سعودی و مصر، به مسئله فلسطین اشاره کردید. این در حالی است که نوع نگاه اخوان المسلمین مصر و عربستان به قضیه فلسطین به هیچ عنوان یکسان نیست. البته فلسطین به‌طور کلی یک مسئله عام برای امت اسلامی هست اما به‌طور خاص، مگر مصر اخوانی و عربستان چه رویکرد مشترکی نسبت به مسئله فلسطین دارند؟ تصور بنده این است که در خصوص مسئله فلسطین، تفاوتی اساسی میان نگاه ایران و اخوان با نگاه عربستان وجود دارد.

دکتر عبدالشافی: ما در حال حاضر داریم در خصوص موضع‌گیری هایی که راجع به قضیه فلسطین وجود دارد صحبت می‌کنیم. در این میان یک تفاوت اساسی میان دولت کنونی مصر و دولت اخوان وجود دارد. دیدگاه کنونی حاکمان مصر با نگاه عربستان کاملا موافق است. این نگاه سعی می‌کند که وضعیت کنونی منطقه را حفظ کند، زیرا که یک معاهده صلحی میان مصر و اسرائیل در حال حاضر بسته شده است. همچنین نشانه های از وجود یک رابطه بسیار وثیق میان سعودی و اسرائیل وجود دارد. در هر صورت اعتقاد اخوان المسلمین این است که صهیونیست‌ها اشغال‌گر هستند و مهم‌ترین گزینه‌ای که در مقابل اسرائیل قرار دارد، حماسی‌ها هستند. حماس به اخوان المسلمین تعلق دارد و مجالی برای ارتباط‌‌گیری اسرائیل و اخوان وجود ندارد. در سال اول دولت آقای مرسی، ایشان حتی یک‌بار از اسم «اسرائیل» استفاده نکرد و همیشه می‌گفت «رژیم صهیونیستی» ولیکن رسانه‌های مصری روی یک جمله‌ای که در یک نامه رسمی[2] وجود داشت دست گذاشتند و آن را بزرگ کردند. در حالی که همان رسانه‌ها هم‌اکنون تمام کارهایی را که آقای سیسی در خصوص اسرائیل انجام می‌دهد نادیده می‌گیرند؛ حتی سفر وزیر امور خارجه دولت سیسی به رژیم صهیونیستی را. تفاوت نظام کنونی مصر و دولت سیسی در خصوص رابطه با رژیم صهیونیستی این است. برای بنده خیلی عجیب بود که برخی از دوستان می‌گویند که سیسی با موضع‌گیری که در قضیه سوریه کرد به محور مقاومت پیوسته است! چگونه ممکن است که سیسی جزئی از محور مقاومت باشد، در حالی که ارتباطات استراتژیک با رژیم صهیونیستی دارد؟ نکته مهم دیگری نیز وجود دارد که باید به آن بپردازم و آن تأثیری است که رابطه اخوان المسلمین با سعودی در این قضیه دارد. در سال 2002م که وزیر امور داخلی عربستان سعودی آقای محمد نائف بود، صراحتا اعلام کرد که اخوان المسلمین بزرگترین خطری است که امت اسلامی را تهدید می‌کند. در سال 2013م این کشور در کشتن 4000 نفر در میادین رابعه و النهضه مصر شرکت کرد. عربستان سعودی، اخوان المسلمین را یک سازمان تروریستی اعلام کرده و اعلام کرده است که هر کسی که با آن ارتباط برقرار کند یا در مورد آن مطلب بنویسد، تروریست است. با این حال مجبور شد برای مقابله با حوثی‌های یمن، با حزب اصلاح همکاری داشته باشد. همچنین این کشور برای اینکه بتواند در مقابل بشار اسد بایستد، مجبور شد که با اخوان المسلمین سوریه نیز ارتباطاتی را برقرار کند. این‌ها یکسری تاکتیک‌هایی از سوی عربستان سعودی هستند. بعد از تمام این تصریحات و کارهایی که انجام شده است، دیگر این امکان وجود ندارد که روابط میان عربستان سعودی و اخوان المسلمین به حالت قبل برگردد زیرا خون‌های زیادی ریخته شده است که دست رژیم سعودی به آن آغشته است. اگر چنین آگاهی و بینشی در میان بزرگان اخوان وجود نداشت، ولیکن در حال حاضر تمام جوانانی که در اخوان مشغول به فعالیت هستند و عضوی از آن می‌باشند، همگی نسبت به آن آگاهی دارند.

پرسش‌گر: نگاه عموم مردم، نخبگان، سیاستمدان و دولتمردان مصری در رابطه با جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان چگونه است؟

دکتر عبدالشافی: موضع‌گیری‌های مردم، نخبگان و سیاستمداران مصری نسبت به حزب الله دو مرحله را پشت سر گذاشته است. اولین مرحله آن مربوط به قبل از سال 2011م است. تا آن زمان مردم مصر، حزب‌الله را نمادی از مقاومت می‌دانستند و اینکه سیدحسن نصرالله نیز رهبر این مقاومت است، چرا که آن‌ها فکر می‌کردند که یک درگیری میان حزب الله و دشمن استراتژیک امت اسلامی یعنی رژیم صهیونیستی در جریان است. با این حال بعد از سال 2011م ، نگاه مردم مصر نسبت به حزب الله کاملا عکس شد، زیرا که حزب الله از نظام اسد در سوریه حمایت کرد. چنین مسئله‌ای برای ایران نیز اتفاق افتاده است. مردم مصر به ایران به عنوان یک نماد اسلامی نگاه می‌کنند. مردم مصر تحت تاثیر مسائل مذهبی قرار نمی‌گیرند و لذا روابط آن‌ها با ایران نمی‌تواند براساس مذهب بالا و پایین شود. نگاه مردم مصر به ایران به مثابه نگاه به یک نماد اسلامی و انقلابی است.  در سایه تبعیتی که کشورهای عربی از آمریکا دارند، مردم مصر، ایران را نمونه‌ای می‌دیدند که این وضعیت را شکسته است. با این وجود بعد از مسائل سوریه، همان وضعیتی که برای حزب الله اتفاق افتاد، برای ایران نیز اتفاق افتاد. مصری‌ها فکر می‌کردند که ایران به‌عنوان یک نمونه انقلابی باید انقلاب مردم سوریه، مصر و سایر انقلاب‌های مردمی را مورد حمایت قرار دهد و در کنار اراده مردم قرار گیرد. با این حال، خلاف این امر اتفاق افتاد و این باعث شد که تصویر ایران در میان مردم مصر و بسیاری دیگر از مردم عرب‌زبان عوض شود. یک اشکال بزرگی که در این رابطه وجود دارد و بنده بارها آن را طی روز‌های اخیر تکرار کردم این است که ایران کمبودی جدی در خصوص تعداد رسانه‌های خود دارد، خصوصا در حوزه رسانه های عرب‌زبان. این در حالی است که رسانه‌های کشورهای عربی که از جانب دولت‌های سیاسی جهت‌دهی داده می‌شوند، در تصویرسازی برای مردم عرب حاکم هستند.

از جمله مسائلی که فرهنگ سیاسی را تشکیل می‌دهد این است که توهین‌هایی که میان دو طرف رد و بدل می‌شود به‌سرعت فراموش می‌شود، حتی اشتباهات نیز فراموش می‌شود، به شرط اینکه یک اتفاق مهمی بیفتد که معادلات سیاسی را تغییر دهد. چنانچه در این میان درگیری میان حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی پیش بیاید، مطمئن باشید که مردم کشورهای عرب بلافاصله در پشت حزب الله قرار خواهند گرفت.

در این چارچوب نکته بسیار مهمی وجود دارد که باید به آن اشاره کنم. از جمله مسائلی که فرهنگ سیاسی را تشکیل می‌دهد این است که توهین‌هایی که میان دو طرف رد و بدل می‌شود به‌سرعت فراموش می‌شود، حتی اشتباهات نیز فراموش می‌شود، به شرط اینکه یک اتفاق مهمی بیفتد که معادلات سیاسی را تغییر دهد. چنانچه در این میان درگیری میان حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی پیش بیاید، مطمئن باشید که مردم کشورهای عرب بلافاصله در پشت حزب الله قرار خواهند گرفت و از کارهایی که در سوریه انجام داده است چشم‌پوشی خواهند کرد.

پرسش‌گر: آقای دکتر فرمودند که  عربستان می‌خواهد سه اقلیم در عربستان شکل بگیرد و اخوانی‌ها در قالب حزب اصلاح دارند به عربستان کمک می‌کنند. بحث کلی آقای دکتر این بود که ما نباید اجازه دهیم که منطقه تجزیه شود. حال چگونه است که حزب اصلاح در چارچوب تجزیه یمن، همراه عربستان شده‌اند؟

دکتر عبدالشافی: پاسخ به این سؤال دو مرحله دارد. از سال 2011م تا ژانویه 2015م عربستان سعودی حزب اصلاح را یک حزب تروریستی می‌دانست. حتی عده‌ای می‌گفتند که عربستان در حال حمایت از حوثی‌هاست که با عوامل حزب اصلاح مقابله کند. با این حال بعد از اینکه جنگ یمن از سوی عربستان شروع شد، از باب مصلحت، عربستان به حزب اصلاح نزدیک شد. نمی‌توان گفت که در سیاست خارجی که هم‌اکنون در جریان است، یکسری مبادی اخلاقی و ارزشی میان دو طرف وجود دارد. بنده بارها با سران حزب اصلاح صحبت کرده‌ام. اصلاحیون می‌گویند که ابدا امکان تقسیم یمن وجود ندارد. با این حال اکنون با یک مداخله خارجی مواجه شده‌اند که نوعی رقابت میان عربستان سعودی و امارات است که تمام زیرساخت‌های یمن را از بین برده است و همچنین بزرگان و رهبران یمنی را ترور کرده‌اند و عربستان در آن دست دارد. در حال حاضر یمنی ها از نظر منطقه‌ای نیز در مضیقه قرا گرفته‌اند. در حال حاضر همکاری عربستان با حزب اصلاح از این باب نیست که با یکدیگر ارتباط نزدیک دارند بلکه از این باب است که دشمن بزرگتر خود را حوثی‌ها می‌دانند. اعضای حزب اصلاح البته اشتباهاتی را در یمن مرتکب شده‌اند که ربطی به ارتباطات این کشور با خارجی‌ها یا موضع آن‌ها نسبت به انقلاب یمن و علی عبدالله صالح ندارد.

مجری: از جناب آقای دکتر حسام عبدالشافی و دکتر محمد جمال، کمال تشکر را دارم. جلسه بسیار مفیدی بود. البته میان دوستان حاضر در این جلسه و شما اختلاف نظرات زیادی وجود دارد، اما بسیار خوشحال هستم که اشتراک نظرهای ما با شما، ضمن تجربه‌ای که در مصر کسب کرده‌اید، بیشتر شده است. امیدوارم که این ارتباطات ادامه پیدا کند.



[1] . البته به نظر می‌رسد دکتر عصام عبدالشافی در بررسی این احتمال، به نقش پررنگ عربستان در همسویی با رژیم صهیونیستی توجه کافی را نداشته است.

[2] . اشاره دارد به نامه مرسی به شیمون پرز رئیس جمهور وقت رژیم صهیونیستی برای معرفی نماینده دیپلماتیک مصر در تل‌آویو.

ارسال دیدگاه