تحولات بازارهای انرژی جهان، ظهور مثلث راهبردی و سیاست آمریکا

«فرضیه اوج تولید نفت» یعنی با توجه اینکه سرعت اتمام منابع کنونی از منابع جدید قابل دسترس پیشی می گیرد، بنابراین چیزی نمی گذرد که جهان به نقطه حداکثر تولید نفت می رسد.

الیزابت روزنبرگ، دیوید گوردون، الی مارویاما و الکساندر سولیوان در گزارشی که اندیشکده مرکز امنیت آمریکای نوین منتشر کرد، نوشتند: ظرف سه سال گذشته تصور تداوم افزایش سریع تقاضا و نگرانی از امنیت تامین انرژی، به ویژه با توجه به بی ثباتی فزاینده در غرب آسیا، بر بازارهای انرژی حاکم بوده است. این عوامل دست به دست هم داده و باعث صعود قیمت انرژی شده است.

بر این اساس، نوآوری های فنی باعث افزایش بی سابقه در تولید انرژی در آمریکا شد، به طوری که در کمتر از یک دهه تولید نفت خام و گاز طبیعی به ترتیب 80 درصد و 50 درصد افزایش یافت. دولت اوباما، در تقابل با طرفداران محیط زیست، به این نتیجه رسید که رونق نفت شیل می تواند منبع رشد اقتصادی باشد و با توجه به آلایندگی کمتر گاز طبیعی، توجه راهبردی را از زغال‌سنگ به خود جلب کند.

از سوی دیگر موج تقاضای انرژی چین که در دهه اخیر 60 درصد از رشد تقاضای انرژی جهان را به خود اختصاص داده بود، اکنون به پایان رسیده است و این کشور دیگر 25 درصد تولید ناخالص داخلی خود را برای سرمایه گذاری در دارایی های ثابت از طریق ساخت صدها شهرک جدید هزینه نمی کند.

شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، کشور را در مسیری قرار داده است تا در اقتصاد خود بین تولید و خدمات، سرمایه گذاری و مصرف و صادرات و مصرف داخلی توازن برقرار سازد. در نتیجه، رشد مورد انتظار اقتصاد چین تا حدود 40 درصد کاهش یافت و انرژی مورد نیاز آن هم به سرعت فروکش کرد. این امر به نوبه خود رشد تقاضای انرژی جهان را کندتر ساخت.

این تحولات بازار باعث شد که ریسک بازارهای انرژی جهان از مصرف کننده به تولیده کننده تغییر یابد و فرصت های بزرگی برای هر دو کشور آمریکا و چین فراهم سازد. آمریکا در آستانه ورود به دوره ای جدید به عنوان صادرکننده عمده انرژی قرار گرفت و از اهرم انرژی برای اعمال تحریم های بین المللی علیه ایران بهره گرفت. از طرف دیگر نیز شرایط جدید بازار باعث تخفیف دغدغه های چین درباره تامین انرژی شد و گزینه های جدیدی در اختیار مشارکت های بین المللی انرژی گذاشت و زمینه بلندپروازی های چین در طرح جاده ابریشم جدید با هدف اتصال شرق آسیا به غرب آسیا و اروپا را فراهم ساخت.

پیامد تحولات بازار انرژی برای روسیه که اقتصاد آن فوق‌العاده به منابع انرژی‌اش وابسته است، مشکل‌ساز بود و به صورت کاهش قیمت و افزایش رقابت بین تولید کنندگان نمود یافت. این تحولات در بازار جهانی انرژی همزمان با اختلاف روسیه با آمریکا و متحدان اروپایی اش بر سر اوکراین اتفاق افتاد. پس از آنکه روسیه کریمه را ضمیمه خود کرد کشورهای غربی تحریم‌هایی علیه روسیه اعمال کردند که مهم‌ترین آنها فن‌آوری‌های کلیدی و جریان تامین مالی بود که برای توسعه تولید انرژی روسیه حیاتی محسوب می شد. پوتین در برابر درخواست غرب سر فرود نیاورد و در عوض، محور توجه روسیه را به آسیا و به ویژه به چین چرخاند.

بر همین اساس نیز مقامات ارشد روسیه و چین چندین بار با یکدیگر دیدار کردند و هر بار به گسترش جنبه ای از روابط خود تعهد می‌دادند. تعدادی موافقتنامه قابل توجه برای صدور گاز روسیه به چین منعقد شد و واضح بود که چین در آینده به سرمایه گذار عمده برای توسعه انرژی روسیه تبدیل خواهد شد.

با این حال، روابط روسیه- چین در حوزه انرژی و احتمال ایجاد اتحاد راهبردی به همین سادگی تداوم نیافت. با وجود گذشت دو سال از انعقاد موافقتنامه بزرگ آنها هنوز به نظر می رسد که محور انرژی روسیه- چین علیرغم تداوم تفاهم‌نامه و سایر توافقات، شتاب و حرکت یک توافق خوب را ندارد. کاهش تقاضای انرژی چین و تنوع در گزینه های چین برای تامین گاز طبیعی، ضرورت توافق انرژی روسیه-چین را برطرف کرده است و بنابراین، چین به فرصت های جدید سرمایه گذاری که مسکو ارایه می کند، پاسخی نداده است. به طور کلی و در حالی که چین خواهان امتیاز بیشتری از این معاملات از جمله، قیمت پایین‌تر و بهره‌مند شدن از فرجه زمانی بیشتر است، روسیه نمی خواهد آنها را بپذیرد.

امروزه روسیه و اروپا از نظر اقتصادی در مورد نفت و گاز در هم تنیده شده اند و بعید است که در آینده نزدیک تغییرات چشمگیری ایجاد شود. روسیه و اروپا در بخش انرژی برای صادرات و واردات به همدیگر وابسته هستند. با این حال، با توجه به تنش های اخیر بین روسیه و همسایگان این کشور، اروپا با تحریک آمریکا در حال تجدید سیاست های بلند-مدت خود برای قطع وابستگی خود به انرژی روسیه است.

آمریکا در حال حاضر در وضعیتی نیست که از شرایط جدید بازار برای پیشبرد منافع ملی خود بهره ببرد. بر خلاف چین و روسیه که به موقع واکنش نشان دادند و برای مقابله با آسیب پذیری های خودشان و مقاوم سازی آن سیاست هایی اتخاذ کردند، مقامات آمریکا در پیشبرد رهبری جهانی آمریکا و استفاده از فرصت به دست آمده برای تحدید تهاجم خارجی روسیه، سرعت عمل لازم را نداشتند.

این گزارش معتقد است که آمریکا بایستی سیاست ها و چشم اندازهای خود را به روز گرداند تا نمودی از موضع این کشور به عنوان قدرت برتر انرژی باشد. این رویکرد جدید مستلزم ایجاد قوانین، تمهیدات و حتی سازمان های جدیدی است که بیانگر رهبری آمریکا در انرژی در سطح جهان باشند.

در پرتو این نگرانی ها، گزارش حاضر پیشنهادهایی برای سیاستمداران آمریکا ارائه می کند از جمله آنکه چهارچوب نقش آمریکا را در بهبود و حفاظت از بازار جریان انرژی جهان و تجارت موثر روشن سازند، برای مقاوم سازی و بیشینه سازی منافع راهبردی به اتخاذ سیاست های داخلی انرژی بپردازند، با تعدادی از شرکای آسیایی به تاسیس دفتر انرژی اقیانوسیه اقدام کنند و همکاری انرژی بین آمریکا و چین را توسعه دهند.

همچنین، آمریکا باید سیاستی اتخاذ کند تا از طریق مقاوم سازی انرژی اروپا و توسعه همکاری با کشورهای اروپایی و سایر شرکا،  با فعالیت های تهاجمی روسیه در بازار بین المللی انرژی مقابله کند.

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.

 

• منبع: شورای راهبردی روابط خارجی

ارسال دیدگاه