مقدمه
مرزهای مصنوعی امروزین در غرب آسیا، زاییدهی حضور قدرتهای بیگانه در منطقه و ضعف عمومی حکومت هایی چون ایران و عثمانی در سالهای منتهی به جنگ جهانی اول است. این نظم شکل گرفته پس از جنگ جهانی اول، زمینه را برای تنش در غرب آسیا فراهم نمود. تاسیس رژیم صهیونیستی را شاید بتوان اولین حاصل این نظم تلقی کرد. نظمی که هیچ قدرت منطقهای موثری را در دل خود نداشت و کشورها با حکومتهای دست نشانده و نفوذ پذیر اداره می شدند و از ضعف عمومی رنج میبردند.
توافق کمپ دیوید که مقدمات آن چندسال پیش از انقلاب اسلامی کلید خورده بود نهایتا به عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی و مصر منجر شد که در اصل تثبیت این رژیم در نظم منطقهای بود اما وقوع انقلاب اسلامی چند ماه پیش از کمپ دیوید به نوعی ضربهی اساسی به نظام منطقهای موجود وارد کرد.
نظم منطقهای بعد از حذف صدام و حضور مستقیم آمریکا در افغانستان و عراق دچار تزلزل شد. قدرت منطقهای ایران برخلاف خواست رژیم صهیونیستی، آمریکا و قدرتهای منطقهای روبه افزایش گذاشت و جنگ سی وسه روزه که آمریکایی ها از آن درد زایمان خاورمیانه بزرگ یاد کردند، نتیجهای جز تولد یک محور و جبهه تعیین کننده با محوریت ایران نداشت.
نظم ژلهای در منطقه
وضعیت امروز منطقه وضعیت نه مطلوب برای بازیگران مختلف در منطقه است اگر قرار است که این کیک تقسیم شود هرکسی به دنبال قطعه بزرگتری از آن خواهد بود.
نظم پسا جنگ جهانی اول در منطقه به لرزه درآمده است و توازن قوا در آن تغییر کرده است. تعداد بازیگران تاثیرگذار در منطقه نیز افزایش یافته و معادلات قدرت در غرب آسیا بسیار پیچیده و در هم تنیده شده است. بازیگران منطقه را میتوان در پنج دسته کلی تقسیم کرد: بازیگران دولتی فرامنطقهای که به طور عمده شامل روسیه و آمریکا میشود. بازیگران دولتی فراملی منطقهای شامل جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان، رژیم صهیونیستی، امارات و قطر. بازیگران دولتی منطقه شامل کشورهای مختلف منطقه از سوریه و عراق و اردن گرفته تا بحرین و عمان و مصر. بازیگران غیردولتی فراملی منطقه ای شامل القاعده، داعش، اخوان المسلمین، کردها و حزب الله لبنان. بازیگران غیردولتی فروملی در منطقه شامل گروه های تاثیرگذار فروملی همچون انصارالله ، عشایر اهل تسنن عراق و حشدالشعبی.
هر یک از این بازیگران یک محدودهی تاثیرگذاری و همچنین اهداف خاص خود را دارند و با تساهل دو محور در وضعیت فعلی منطقه روبروی هم صفآرایی کردهاند محور مقاومت و ائتلاف عبری-عربی-ترکی. مهمترین نقطه تعارض دو محور نیز سوریه میباشد.
به دلیل تزلزل در نظم منطقه و حرکت به سوی نظم جدید، بازیگران مختلف به دنبال تثبیت یا افزایش نقش خود می باشند.
بازیگران با اهداف و قدرتهای بیشتر به دنبال شکل دادن به نظم منطقه برای تثبیت منافع خود هستند و بازیگران با سطح قدرت و توانایی کمتر سعی میکنند سهم بیشتری از نظم جدید به دست آورند.
بازیگران منطقه را با لحاظ کردن به میدان آوردن قدرت سخت خود میتوان در پنج دسته کلی تقسیم کرد بازیگران دولتی فرامنطقهای که به طور عمده شامل روسیه و آمریکا میشود. بازیگران دولتی فراملی منطقهای شامل جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان، رژیم صهیونیستی، امارات و قطر. بازیگران دولتی منطقه شامل کشورهای مختلف منطقه از سوریه و عراق واردن گرفته تا بحرین و عمان و مصر. بازیگران غیردولتی فراملی منطقه ای شامل القاعده، داعش، اخوان المسلمین، کردها و حزب الله لبنان. بازیگران غیردولتی فروملی در منطقه شامل گروه های تاثیرگذار فروملی همچون انصارالله، عشایر اهل تسنن عراق، حشدالشعبی |
بازیگران دولتی فرامنطقهای و بازیگران دولتی فراملی یا فرامرزی ِمنطقهای دو دسته از بازیگران هستند که توانایی شکل دادن به نظم منطقه را دارند و یا چنین رسالتی را برای خود قائل هستند.
نظم مطلوب آمریکایی
اگر به طور خاص از اهداف و برنامههای ایالات متحده آمریکا در منطقه صحبت شود شاید نظم مبتنی بر امنیت رژیم صهیونیستی نظم مطلوب تلقی گردد.[1]نظمی که باید دارای چند ویژگی مهم باشد:
توازن قدرت منطقه با حفظ برتری رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی معتقد است مسائل غرب آسیا باید تحت کنترل و هژمونی سیاسی آنها قرار داشته باشد چراکه همواره این حس تهدید را دارند که به نوعی همه کشورهای منطقه خواهان نابودی رژیم صهیونیستی هستند.[2] از این رو وضعیت مطلوب منطقه ایجاد توازن قدرت است اما با حفظ برتری رژیم صهیونیستی. وقتی نظام شکل گرفته برآورده کننده اهداف این رژیم باشد نیاز است تا توازن و ثبات ایجاد شود تا منافع تامین گردد و با قدرت نیز تجدیدنظرطلبان کنترل و سرکوب شوند.
تثبیت رژیم صهیونیستی در نقشه غرب آسیا: رژیم صهیونیستی یک موجودیت وصله شده به منطقه است از این رو باز تعریف منطقه چه به صورت قومی و چه مذهبی میتواند به حضور این رژیم در منطقه به نوعی مشروعیت ببخشد. ایجاد کشورهایی با قومیت کرد، ترک، عرب، عجم یا تعریف مذهبی با ایجاد کشور سنی، شیعه، دروزی، مسیحی و یهودی می تواند جایگاه این رژیم در منطقه را تثبیت کند.
افزایش عمق راهبردی رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی فاقد عمق راهبردی[3] به معنی سنتی و نظامی آن است و سعی کرده است این مشکل را برطرف نماید اما حضور حزب الله در شمال اراضی اشغالی و حماس در جنوب این رژیم و تسلیح این گروهها با موشکهای با برد کارآمد این امکان را فراهم نموده است که مناطق حیاتی این رژیم به راحتی مورد هدف قرار بگیرد. ایجاد یک عمق راهبردی مطلوب برای خارج کردن مناطق حیاتی این رژیم از تیررس و دسترسی دشمن و از سوی دیگر ایجاد زمینه برای در تیررس قراردادن مناطق حیاتی دشمن از جمله اهداف اساسی و اصولی رژیم صهیونیستی در منطقه است.
انقطاع جغرافیایی و ژئوپلتیک مهار
برای رسیدن به نظم مطلوب با ویژگیهای ذکر شده اقداماتی لازم است. تضعیف دشمنان در منطقه گام اول است. جمهوری اسلامی ایران در راس محور مقاومت مهمترین رقیب برای نظم مطلوب تلقی میشود . وضعیت فعلی منطقه وضعیتی ژلهای است که آمریکا و رژیم صهیونیستی به دنبال تثبیت آن به نفع خود با ضربه زدن به محور مقاومت هستند. مهمترین گام، قطع رابطهی ژئوپلتیک محور مقاومت است. این گام در کنار ایجاد تفرقه بین سنی و شیعه و تهاجم فرهنگی پیگیری می شود. در مقابل محور مقاومت سعی در ایجاد یک ائتلاف برای به بازی گرفتن بازیگران فروملی و فراملی و دولتی منطقه دارد تا به نحوی پازل تغییر منطقه را تکمیل نماید.
قطع پیوندِ جغرافیاییِ محورِ مقاومت که ژئوپلتیک مقاومت را شکل داده است منجر به قطع ارتباط لجستیکی بین بازیگران محور مقاومت خواهند شد و از سوی دیگر نعل وارونه برای انتقال کانون درگیری از مرز رژیم صهیونیستی به مرز ایران است. قطع کانال تامین لجستیکی حزب الله لبنان از طریق قطع رابطه با سوریه رخ میدهد و اختلال در مسیرلجستیکی تهران-دمشق با ایجاد سدی در عراق اتفاق میافتد. این انقطاع جغرافیایی با ایجاد کمربند حائل کاملا عملیاتی میشود. کمربندی که ابتدا با تجزیه عراق و سپس سوریه ایجاد شده و منطقه غرب آسیا را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم خواهد کرد. ایجاد کشور کردی و همچنین عراق سنی محور اصلی آن خواهند بود که امروز نیز با حضور داعش اتفاق افتاده است.
نظم مطلوب منطقهای اگرچه به نام قوم و مذهب نامگذاری میشود، اما به نظر می آید رژیم صهیونیستی در بین ملتهای منطقه دوستی ندارد پس بهترین راه برای تضمین و تثبیت امنیت رژیم صهیونیستی ضعف عمومی کشورهای منطقه است. یعنی هیچ کشوری نه قدرت تهدید رژیم صهیونیستی را داشته باشد و نه نظم نوین منطقهای این فرصت را برای ایجاد قدرت تهدیدکننده صهیونیستها فراهم نماید. کشورهایی که درگیر دغدغه حیات و امنیت باشند و قدرت هماوردی با رژیم صهیونیستی را نداشته باشند.
ایجاد سه کشور کردی، شیعه و سنی در عراق تجزیه قومی و مذهبی صرف نیست. دجله و فرات دو منبع اساسی آب برای کشورهای عراق و سوریه هستند. این دو رودخانه از ترکیه و از مناطقه کردنشین این کشور سرچشمه میگیرد. از سوی دیگر مناطق کردی فاقد موقعیت جغرافیایی مناسب و دسترسی به آبهای آزاد هستند. این در کنار تمرکز منابع عمده انرژی عراق و همچنین ایران، کویت و عربستان در حاشیه خلیج فارس است. |
نظم مبتنی بر وابستگی حیاتی
خط کشی جدید منطقه با تفکر تخلیه منطقه از تجمیع منابع قدرت، به دنبال تجزیه منابع قدرت منطقه است. آب، انرژی و موقعیت جغرافیایی ابزارهایی برای قدرتمند شدن است.
کشور عراق با زمینهای حاصلخیز و همچنین بهرهمندی از ذخایر انرژی یک ظرفیت برای به چالش طلبیدن رژیم صهیونیستی است.
هدف از ایجاد سه کشور کردی، شیعه و سنی در عراق، تجزیه قومی و مذهبی صرف نیست. دجله و فرات دو منبع اساسی آب برای کشورهای عراق و سوریه هستند. این دو رودخانه از ترکیه و از مناطقه کردنشین این کشور سرچشمه میگیرد. از سوی دیگر مناطق کردی فاقد موقعیت جغرافیایی مناسب و دسترسی به آبهای آزاد هستند. این در کنار تمرکز منابع عمده انرژی عراق و همچنین ایران، کویت و عربستان در حاشیه خلیج فارس است. که برای حیات خود نیازمند آب است.
از این رو تجزیه منطقه به معنی تقسیم منابع قدرت است. منابعی که با حیات منطقه ارتباط پیدا میکند. از این رو تشکیل مناطق تجزیه شده زمینه وابستگی متقابل برای ادامه حیات را ایجاد می کند. به نوعی سودانیزه شدن غرب آسیا مدنظر است. تبدیل کشورهای قدرتمند و یا بالقوه قوی به مناطق کوچکِ محتاج به یکدیگر. یکی نفت دارد راه صدور ندارد و دیگری دریا دارد نفت و آب ندارد.
تجزیه عراق دومینوی فروپاشی خطکشیهای پیشین منطقه را درپی خواهد داشت و تشکیل کشور کردی زمینه را برای گسترش عمق راهبردی و فضای تنفس رژیم صهیونیستی فراهم می کند. چرا که صهیونیست ها نسبت به حضور در کردستان خوش بین هستند و براین مسئله نیز سرمایهگذاری کردهاند و تشکیل کردستان را فرصتی برای حضور در همسایگی کشورهای قدرتمند منطقه از جمله ایران میداند.
آوردهی مناطق کردی برای تجارتِ ثبات در نظم آینده نیز آب خواهد بود. موضوعی که پیش از این مورد سرمایهگذاری صهیونیستها بوده است. صهیونیستها با اشتیاق پروژه گاپ در ترکیه را پیگیری میکردند. طرحی که در مناطق کردی و سرچشمههای دجله و فرات کلید خورد.[4]
نتیجهگیری
منطقه غرب آسیا در حال تغییر نظم است. بازیگران متعددی در منطقه نقشه آفرینی می کنند و هرکدام به سهم خود نیز تاثیرگذار هستند. ایالات متحده آمریکا به عنوان یک بازیگر دولتی فرامنطقهای دارای نقش موثری در شکلگیری نظم آینده منطقه خواهد داشت. امنیت رژیم صهیونیستی نیز مهمترین محور برنامه منطقهای آمریکا محسوب می گردد.
امنیت رژیم صهیونیستی مدیون تضعیف همهی ملتهای منطقه است. عمده ترین راه تضعیف ملتهای منطقه، قطع منابع حیاتی آنها همچون آب و انرژی است. این رژیم سعی کرده است همانطور که در سرچشمههای نیل حضور گسترده دارد، این تسلط را در سرچشمههای فرات و دجله نیز برقرار نماید. از سوی دیگر انقطاع ژئوپلتیک محور مقاومت از طریق تجزیه عراق و سوریه نیز انجام خواهد شد. مرزهای نفوذ ایران به پشت دروازههای کردستان و عراق سنی محدود خواهد شد. تجزیه منطقه به کشورهایی که برای حیات به یکدیگر نیازمند هستند و هیچیک به تنهایی قدرتمند نیست، نظم مطلوبی است برای رژیم صهیونیستی که البته مورد حمایت آمریکا نیز میباشد.
[1] کیهان برزگر.خبرآنلاین(3دی1391):” سیاست خاورمیانه ای آمریکا بر اساس منافع اسرائیل تنظیم می شود” قابل ملاحظه(31خرداد1395) بر روی اینترنت در آدرس:
http://khabaronline.ir/detail/329185/weblog/barzegar
[2] کیهان برزگر. همان
[3] رضا سراج. مشرق(23خرداد1395):” اسرائیل چگونه در 10دقیقه نابود می شود؟” قابل ملاحظه(31خرداد1395) بر روی اینترنت در آدرس:
http://www.mashreghnews.ir/fa/print/588348
[4] خبرگزاری فارس(9مهر90):” گاپ پروژه ای صهیونیستی” قابل ملاحظه(31خرداد1395) بر روی اینترنت در آدرس:
http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13900709000080