آیا بازگشت ایران به جامعهی جهانی بهمنزله اعطای مجوز برای تکرار رفتارهای گذشتهی این کشور است؟[1]
تناقضات در صحبتها و موضعگیریهای داخل ایران نشان میدهد که ایران همچنان به سیاستهای یک بام و دو هوای خود ادامه میدهد؛ جمهوری اسلامی میداند که تحت نظارت شدید شورای امنیت برای تعیین میزان پایبندیاش به بندهای توافقنامهی هستهای است و یا بهعبارتدیگر شمشیر تحریمها هنوز بالای سر ایران است؛ ممکن است این کشور نتواند در مدت منظور، از اجرای بندهای توافقنامهی هستهای سرباز زند و یا آن را دور بزند؛ توافقی که وعده به رفع تحریمهای ایران داده است و به کشورهای دیگر این فرصت را میدهد که در این کشور سرمایهگذاری کنند؛ اما آنچه منطقه را نگران میکند این است که تهران احساس کند که تعهدش در این چارچوب به او اجازه میدهد که سیاستهای داخلی و خارجی گذشتهاش را ادامه دهد. بیدلیل نیست که این کشور چند روز پیش از زرادخانه بزرگ موشکیاش رونمایی کرد؛ زرادخانهای که تمام خاورمیانه را پوشش میدهد و تهدیدی برای منابع نفت و گذرگاههای نفتی به شمار میرود و همچنین مرزهای نزدیک اروپا را نیز پوشش میدهد و بدون علت نیست که سرلشکر محمدعلی جعفری فرماندهی سپاه پاسداران اعلام میکند که سپاه نزدیک به 200 هزار نفر رزمنده را در کشورهای منطقه ازجمله پاکستان و افغانستان آموزش داده است؛ این دو پیام صریح است که نشان میدهد ایران قصد ندارد از سیاستهای خارجیاش در منطقه دست بردارد؛ برای کشور قدرتمندی مثل ایران که برخلاف تحریم سلاحهای متعارف و موشکهای بالستیکش تا این اندازه به برنامههای نظامیاش اهتمام ورزیده است، غیرقابلقبول است که تنها به شبهنظامیانی متوسل شود که سرپرستی آنها را در تعدادی از کشورهای عربی بر عهده دارد و از آن (این نیرو) بهعنوان وسیلهای برای ایفای نقش برتر و سیطرهی بر منطقهی خاورمیانه و کشورهای دور و نزدیک استفاده کند.
با شروع اجرای توافقنامهی هستهای، ایران وارد مرحلهی جدیدی شده است؛ بازگشت ایران به عرصهی بینالمللی باعث شده که منطقه شاهد تغییری بنیادین درصحنهی استراتژیک خود باشد؛ اما این تغییر بهصورت تدریجی و در گرو تصمیمهای آیندهی ایران در داخل و خارج است؛ موفقیتی که دولت روحانی به دست آورد، حرکت سیاست داخلی ایران را بازسازی کرد و تحولی سیاسی را در احزاب و قدرتهای مختلف ایران رقم زد. اما همهی نتایج به سود جریان اعتدال پیش نرفت؛ کسانی که میخواهند توافق هستهای را اهرمی برای اصلاحات زودهنگام در پایههای نظام قرار دهند ممکن است مدت طولانیتری در انتظار بنشینند، همانگونه که چندین سال برای رسیدن به حلوفصل برنامهی هستهای انتظار کشیدند و نباید انتظار زیادی از انتخابات آیندهی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و انتخابات ریاست جمهوری آینده داشته باشند؛ از این رو احتمالاً تحرکات و درگیریها بین جریانهای سیاسی ادامه خواهد داشت؛ نیروهایی که به اقتصاد تکیه میکنند و بر سیاست خارجی و تصمیمات نظامی اشراف دارند، کمرنگ شدن نقششان و ضربه به منافع خود را تحمل نخواهند کرد؛ اما برداشته شدن تحریمها قدرتی را ایجاد میکند که به باز بودن دروازههای ایران کمک میکند، اینجاست که رهبر عالی ایران همچنان نقش دقیقی دارد و تلاش میکند تا هیچ جریانی بر دیگری غلبه پیدا نکند؛ از گروه مذاکرهکننده کشور حمایت کرد و از آن دفاع کرد و در مقابل کسانی را که تلاش میکنند با آمریکا و غرب روابط زودهنگام برقرار کنند، از این کار بر حذر میدارد؛ این نشان از عمق تنش در آیندهی نظام و رویکرد جدید و نقش آن در جامعهی بینالملل است. تعامل سیاسی ایران در حوادث اخیر عمق اختلاف در رویکردهای مختلف را نشان داد؛ تضاد نظرات در این حوادث زمانی آشکارتر میشود که در حادثهی شهادت شیخ نمر که به همراه جمعی از محکومین به اعمال تروریستی صورت گرفت، رهبر عالی ایران و فرماندهان سپاه و جریان افراطی بهشدت به سعودیها حمله کردند و تهدید به انتقام شدید از سعودیها کردند، اما دولت روحانی برخلاف عادت عمل کرد و تجاوز به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد را محکوم کرد و دو مسئول را که در این جریان مقصر شناخته شدند اخراج کرد، تعدادی از عاملان این دو تجاوز را بازداشت کرد و آنان را به قوهی قضائیه سپرد و محاکمهی سریع آنان را خواستار شد و عنوان کرد که این محاکمه باعث میشود که دیگر ازایندست حوادث تکرار نشود؛ ساعاتی از بازداشت تعدادی از سربازان نیروی دریایی آمریکا توسط سپاه پاسداران در آبهای ایران (سربازانی که راه خود را در آبهای خلیجفارس گمکرده بودند و به اشتباه وارد آبهای ایران شده بودند) نگذشته بود که توسط ایران آزاد شدند؛ و این چیزی است که جان کری آن را از نتایج تحولات جدید و توافق هستهای و خط باز ارتباطی بین دو کشور خواند. تبادل زندانیان دو طرف نیز در همین چارچوب بود.
ادامهی این روند به این معنی است که ایران بعد از اجرای توافق هستهای به عواید مالی و اقتصادی دست پیدا میکند که به این کشور اجازه میدهد در منطقه سرمایهگذاری کند و همچنین به این معناست که برگشت این کشور به جامعهی بینالمللی مانع ادامه سیاستهای این کشور از آغاز انقلاب اسلامی تاکنون نخواهد شد؛ ایران بعد از انقلاب ابتدا بهسرعت به سمت صدور انقلاب شتافت، اما غرب بهوسیلهی صدام و کشورهای پشتیبان او بهمواجهه با ایران پرداخت که ایران تسلیم نشد؛ وهمان گونه که واضح است اقدام به تشکیل شبکهای از ارتشهای محلی در دولتهای همجوار کرد که در غیاب ایران و با رهبری آن سیاستهای منطقهای و بینالمللی این کشور را پیش ببرند؛ ایران در دامن زدن به افزایش درگیریهای فرقهای سهم داشته است. این کشور پس از آنکه از جنگ آمریکا در افغانستان و عراق بهره برد، باقدرت تلاش کرد جای خالی آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیجفارس را پر کند؛ جای خالیای که حاصل از تصمیم امریکا مبنی برقرار دادن اقیانوس اطلس بهعنوان نقطهی ثقل استراتژیک بود؛ و طبعاً ضعف نظامهای عربی و سقوط آن در پی طوفانهای بهار عربی (پاییز عربی) نیز ایران را در برنامههایش یاری داد و همچنین غیاب نیرویی آماده برای پر کردن این جای خالی در منطقه نیز در کمک به ایران بیتأثیر نبود. همچنین درگیریهای جنگ در عراق و سوریه و افغانستان بر ضد تروریسم نیز ایران را در این امر یاری داد. بهاضافهی تلاشهای ایران برای جلوگیری از هرگونه حلوفصل مسأله فلسطین که از این قضیه دستاویزی برای حضور در جهان عرب استفاده کرده است.
شکی نیست که سیاست دولت آمریکا مسئلهی دیگری است که باعث ادامه این رویکرد ایران شده است؛ رویکردی که باعث نگرانی این کشور و همپیمانان عرب و غیر عرب آن شده است؛ واشنگتن در سالهای گذشته نسبت به زیر پا گذاشتن معاهدات بینالمللی در برنامهی هستهای ایران و حمایت از تروریسم توسط این کشور هشدار میداد و این دو قضیه را تهدیدی منطقهای و بینالمللی بهحساب میآورد؛ و همواره نسبت به این قضیه تأکید داشت که دستیابی ایران به سلاح هستهای شرایط منطقه را تغییر خواهد داد و باعث ایجاد یک رقابت برای به دست آوردن سلاح هستهای در منطقه میشود و درگیریها در منطقه را شدت میبخشد و تروریستها و تندروها را تقویت کند؛ و برخلاف اینکه امروز منطقه شاهد آن چیزی است که آمریکا از آن میترسید، دولت اوباما هیچ تلاشی در جهت جلوگیری از بلندپروازیهای ایران در کشورهای عربی به عمل نمیآورد. تلاش برای برپایی نظام جدید در خاورمیانه نیازمند رعایت مصالح ایران، ترکیه، کشورهای عربی و غیرعربی است و طبعاً این کافی نیست که وزیر خارجه آمریکا در دیدار با همتای خود “عادل الجبیر” تأکید کند که دوستی بین دو کشور بهعنوان سنگ بنای تلاشهای ما در منطقه باقی خواهد ماند؛ و اینکه او دائم با همتای ایرانی خود محمدجواد ظریف در مورد لزوم عدم دخالتها و تلاش در مسیر صلح و ثبات صحبت کند. این موضع نیازمند ترجمهی واقعی و عملی است؛ واشنگتنی که وظیفهی علاج بحرانهای منطقه را به روی دوش خودشان انداخته است، سیاستهای گزینشی از خود نشان میدهد؛ به یمن و اتفاقاتی که در آن میافتد عکسالعملی نشان نمیدهد و این مسئلهای است که باعث شده سعودیها کار (جنگ) را خود به دست گیرند؛ همانگونه که در جنگ بر ضد داعش در عراق بهشدت سعی میکند که سپاه پاسداران و شبهنظامیان محلی آن را ناراحت نکند و تنها تلاش میکند که خود را با دولت حیدر العبادی هماهنگ کند. بهاضافه اینکه هیچ کاری برای کم کردن افراطیگری حشد شعبی (بسیج مردمی عراق) انجام نمیدهد و تنها بر پشتیبانی نیروهای عشایر و پیشمرگه تمرکز کرده است و در سوریه نیز رهبران سیاسی تسلیم خواستهها و مواضع روسیه برای حلوفصل این بحران هستند و بهسادگی از نتیجهی مذاکرات معارضان سوریه در ریاض که مقدمهای برای گفتگو با نظام بود، گذشتند؛ این قضیهای بود که نهتنها خشم سعودیها و اعراب دیگر بلکه خشم بعضی از شرکای غربی آمریکا و ترکیه را نیز برانگیخت.
آمریکا از این میترسد که در صورت وارد شدن در درگیریهای شدید منطقه شکست بخورد؛ مسئلهای که خسارتهای بسیاری به منافع آمریکا و روابط آن با کشورهای منطقه و حضور این کشور در منطقه بهعنوان قدرت بینالمللی بزرگ خواهد زد؛ تنش بین سعودیها و دولتهای عربی دیگر از یکسو و ایران در سوی دیگر به میزانی رسیده است که قبلاً شاهد آن نبودهایم و احتمال تشدید آن میرود و این بدان معنی است که بحرانهایی که عرصهی درگیری این دو میباشد شاهد راهحلهای مؤثری نخواهد بود و یا حداقل شاهد آرام شدن معقول اوضاع نخواهیم بود.
این درست است که تهران برگهها و ادواتی در اختیار دارد که از آن بهعنوان اهرمی در روابط با همپیمانان و دشمنانش استفاده میکند؛ اما این برگهها پیدرپی میسوزد؛ در یمن حوثیها با جنگی روبرو هستند که سعودیها آن را سرنوشتساز و طولانی به شمار میآورند و این جنگ پایان نمییابد مگر اینکه انصار الله و یاران او شکست بخورند و تحت امر رئیسجمهور قانونی یمن عبد ربه منصور هادی درآیند؛ هر چه نتیجهی جنگ باشد و هرقدر طول بکشد. برای ریاض امکانپذیر نیست که ارتشی منظم که عَلَم دشمنی با سعودیها را برداشته و درصدد محاصرهی این کشور است را در همسایگی مرزهایش بپذیرد؛ همانگونه که عراق نیز بهطور کامل توسط جمهوری اسلامی ایران ساقط نشد، بلکه بهجایی برای استهلاک سیاسی و نظامی ایران تبدیلشده است. اهل سنت شکست نخوردهاند بلکه تهدید کردهاند که حملات حشد شعبی را پاسخ خواهند گفت؛ تهدید داعش که نزدیک به مرزهای ایران است نیز تهدیدی پابرجا و دائمی است؛ در سوریه که ایران سرمایهگذاری زیادی روی نظام فعلی آن کرده است، نیز این کشور با شک و تردید به روسیه مینگرد؛ کشوری که درصدد گرفتن فرماندهی جنگ سوریه از ایران است؛ در آن صورت برای شبهنظامیان ایران در سوریه امکانپذیر نیست که با نیروهای نظامی روسیه مخصوصاً بعد از رسیدن نیروهای کمکی این کشور درگیر شوند. همچنین ایران از حلوفصلی که کرملین با هماهنگی واشنگتن در نظر گرفته است، نگران است.
در کنار همهی این مشکلات عواید رفع تحریم آن چیزی نیست که ایران پیشبینی میکرد؛ قیمت نفت پایین آمده و این کاهش قیمت ضررهای بسیاری به این کشور و کشورهای تولیدکنندهی نفت وارد کرده و خواهد کرد؛ پس چگونه میتواند به افزایش صادرات خود و باز کردن درهای ایران برای سرمایهگذاریهای خارجی تکیه کند، درحالیکه میزان صادرات و سرمایهگذاریها به سبب نزدیک به یک دهه از اعمال تحریمهای پی در پی علیه این کشور کاهشیافته است؛ سؤال این است: آیا ایرانیها جریان اعتدال و اصلاحات را ترجیح میدهند تا اینکه کمکم از تنگنای اقتصادی و دشمنی با کشورهای دیگر خارج شوند؟
اگر واشنگتن قصد تغییر و تحولات زودهنگام در ایران ندارد که آن نیز نتیجهی عکس میدهد و کفهی اصولگراها را سنگین میکند؛ پس چرا قبل از فوت وقت اقدام به بازسازی روابط دوجانبه با جمهوری اسلامی نمیکند.
روابط روسیه با عربستان سعودی…تحول ریشهای یا تغییر لحظهای[2]
منطقه خاورمیانه شاهد مجموعهای از تحولات است که با آغاز قرن بیستم به همراه پیامدهای آن به روی تمامی شئون منطقه تأثیر گذاشته است. میتوان از حوادث 11 سپتامبر و آغاز حمله گسترده بینالمللی باهدف از بین بردن تروریسم به خاورمیانه، از آغاز جنگ افغانستان تا جنگ 2003 آمریکا و انگلیس علیه عراق و سپس تحولات و درگیریهای اسرائیل و مذاکرات هستهای ایران، نام برد. بدون شک این تحولات در سیاست کشورهای منطقه تأثیر به سزایی میگذارد. تغییر در سیاست روسیه و عربستان و تمایل این دو بازیگر مهم منطقهای به یکدیگر ازجمله این تغییرات بهحساب میآید. امروز بیش از هرروز دیگری این دو کشور در مسائل منطقهای در مورد برخی از پروندههای مهم منطقهای و بینالمللی به یکدیگر نزدیک شدهاند؛ اما سؤالاتی همواره دراینباره ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است که اسباب و علل این نزدیکی چیست؟ تا چه زمانی این نزدیکی در مواضع ادامه خواهد داشت؟ آیا تغییر در این سیاست لحظهای است یا اینکه با استمرار همراه خواهد بود؟ میتوان ابعاد این پرسش را با بررسی و از چند زاویه مختلف پاسخ داد.
الف: نزدیکی عربستان به روسیه
سفر محمد بن سلمان به روسیه از دو جهت دارای اهمیت بسیار زیادی است اول آنکه این اولین بار است که یک مسئول سعودی، در جایگاه نفر سوم کشور عربستان بعد از به قدرت رسیدن ملک سلمان جهت برقراری ارتباط به روسیه سفر میکند و در تلاش است تا یخ روابط میان این کشور آب بشود. علاوه بر این در حل بحرانهای منطقه ازجمله بحران سوریه نقش مفیدی را اعمال داشته است. ثانیاً آنکه سفر محمد بن سلمان به روسیه گامی صحیح در مسیر آگاهسازی روسیه به دلیل تغییر گزینههای دنبالهدار خود در منطقه بهحساب میآید. بهویژه اینکه عربستان جایگاه قوی و مؤثر روسیه بهعنوان بازیگر قدرتمند منطقهای را پذیرفته است. علاوه بر این عربستان در سایه ارتباط خود با روسیه در تلاش است تا هم منافعش تأمین گردد و هم هماهنگیها و همکاریهای خود را جهت افزایش ثبات در منطقه افزایش دهد. شرکت محمد بن سلمان در باشگاه اقتصادی سنپترزبورگ و خروج روسیه از تحریمهای اقتصادی آمریکا، امضای شش تفاهمنامه درزمینهی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، تشکیل کمیسیون مشترک نظامی و همکاری درزمینهی انرژی از دستاوردهای این سفر بهحساب میآید.
گفتنی است که عربستان از طریق این مذاکرات در تلاش است تا دیدگاه روسیه در مورد مسائل مختلف منطقهای و موارد ذیل را تغییر دهد:
• ایجاد ثبات در بازار نفت
• ایجاد ثبات در قضیه سوریه
• تزلزل در مذاکرات ایران با غرب در خصوص برنامه هستهای ایران و کاهش فرصتها و امکان دستیابی به توافقی که پایانبخش بحران باشد
• جلب اعتماد روسیه و پایان دادن به بحران عدم اعتماد روسیه به دلیل حمایت عربستان از گروههای معارض و افراطی در مناطق چچن، داغستان و اوکراین. علاوه بر این روسیه همیشه عربستان را به دلیل حمایت از گروههای افراطی همانند جیش الاسلام محکوم کرده است.
از سال 2014 تاکنون تحولات مهمی در شرایط دو طرف به وجود آمده که موجب نزدیکی بیشازپیش این دو کشور به هم شده است و بارزترین آنها به شرح ذیل خلاصه میشود:
1. تغییر در نحوه تعامل عربستان با جهان خارج: با روی کار آمدن ملک سلمان و تلاش برای افزایش نشاط و تحرک دیپلماسی این تغییر رویه فقط شامل تعامل با شرکایش نمیشود. بلکه در تلاش است تا آنجایی که در توانش است روابط بینالملل خود را بر اساس توازن و منافع مشترک با قدرتهای بزرگ دنیا پایهگذاری کند. به دیگر سخن نزدیکی عربستان به روسیه به معنای ارسال پیام قطع رابطه با آمریکا نیست و عربستان بهخوبی میداند که روابطش با روسیه وی را از آمریکا بینیاز نمیکند زیرا این رفتار عربستان به معنای جستجوی منافع ملی و عبور از تنگنای آمریکاست. روسیه نیز که میکوشد تا نفوذ آمریکا در قلمرو خود را کاهش دهد از فرصت پیر شدن روابط آمریکا با عربستان نهایت استفاده را برده است. علاوه بر این هر دو طرف این رابطه را بسیار پرسود برای خود یافتهاند و راغبانه به آن تمایل دارند.
2. با انعقاد توافقنامه ژنو و رفع تحریمها از ایران و ورود ایران به بازار جهانی، نفت عربستان رقیب اصلی ایران بهحساب خواهد آمد و صادرات نفتش کاهش میابد، اما روسیه میتواند با خروج ایران از تحریمها جزئی از خسارتهای خود را از طریق فروش اسلحه به ایران جبران کند. علاوه بر این ممکن است اتحادیه اروپا به روسیه اجازه دهد تا 40 درصد از نیازهای گازیاش را تأمین کند زیرا با ورود ایران بهعنوان دومین منبع گاز جهانی معادلات تغییر خواهد کرد. همچنین روسیه میتواند بازار کشورهای حاشیه خلیج فارس را در دست بگیرد و بهعنوان بازار جایگزین اروپا استفاده کند و علاوه بر این امکان سرمایهگذاری روسیه در بازارهای خلیج فارس نیز برای این کشور بهترین فرصت سرمایهگذاری بهحساب میآید. از سوی دیگر عربستان که هیچ جایی از اعتنای غربیها در توافقنامه ژنو برای خود ندید همچنان به دنبال یک همپیمان قدرتمند بود که بتواند جایگزین آمریکا شود و امنیت کشورهای حاشیه خلیج فارس را تضمین کند. لذا عربستان در تلاش است بعد از توافقنامه ژنو حضور آمریکا در منطقه را کمرنگ کند و نفوذش را کاهش دهد.
3. به وجود آمدن پیچیدگی در بحران سوریه: پوتین اخیراً در سخنان خود با اعلام حمایت روسیه از سوریه گفت: کشورش از سوریه حمایت میکند تا بار دیگر تجربه لیبی اتفاق نیفتد. با تحولات اوضاع سوریه از قبیل شکستهای پیدرپی ارتش سوریه، پیشروی و گسترش داعش و قدرت گرفتن حزب کارگران کردستان؛ عربستان نیز قبول کرده است کنار گذاشتن بشار اسد از قدرت، منوط به یک دورهی انتقالی شود؛ زیرا با اوضاع کنونی عربستان از قبیل جنگ با یمن، آرام ساختن اوضاع سوریه، تقویت رابطه خود با مسکو و احتمال بروز جنگ با داعش در مرزهای شمالی عربستان عملاً توان این کشور را برای مقابله با این حجم از مشکلات ازدست رفته است. بااینوجود برخی معتقدند روسیه در مواجه با بحران سوریه رویکرد دوگانهای اتخاذ کرده است؛ از یکسو از نظام بشار اسد حمایت میکند و از سوی دیگر به گروههای معارض معتدل موردحمایت عربستان پشتیبانی مالی میرساند! درهرصورت تحولات بهگونهای در حال گردش است که طرفهای درگیر در سوریه به ماندن اسد راضی شدهاند، مثلاً دیدار محمد بن سلمان با رئیس دستگاه اطلاعاتی سوریه علی مملوک از طریق میانجیگری روسیه، ازجمله عقبنشینیهای عربستان در مسئله سوریه بهحساب میآید. پس اگر منافع مشترک دو طرف در این میان تضمین شود، عربستان میتواند بانفوذ در گروههای افراطی ملی همانند جیش الحر و روسیه بانفوذ در سایر گروهها میتوانند اوضاع سوریه را بهگونهای از کنترل ایران خارج سازند.
4. ضرورت مبارزه با گروه داعش که تهدیدی برای دو کشور و دشمن مشترک هر دو بهحساب میآید بهخوبی احساس میشود. طبق گزارشها بین 2000 تا 5000 روسی در تشکیلات داعش در حال فعالیت هستند و با انتشار مجله داعش به زبان روسی به نام “ایستوک”در حال جذب تعداد بیشتری از روسها هستند که چالش و خطر بزرگی برای روسیه بهحساب میآید.
ب: عربستان و روسیه، مسائل حلنشده
1- استمرار حمایت و پشتیبانی روسیه از نظام سوریه و رویارویی با منافع عربستان. این مسئله دقیقاً میزان اهمیت بحران سوریه در روابط عربستان- روسیه را بهخوبی نشان میدهد. اگر روسیه بخواهد حساب جدیدی روی کشورهای حاشیه خلیج فارس باز کند و نقش فعالتری در این مناسبات بازی کند سوریه باید نقطه آغاز، فشار و محکی برای میزان جدیتش در برآورده کردن توقعات سران کشورهای عربی باشد. این مسائل باقیمانده نشانهای از عدم موفقیت دیدار محمد بن سلمان با سران روسی است، مثلاً وزیر امور خارجه عربستان تأکید میکند که هیچ جایگاهی در آینده سوریه برای اسد نیست، روسیه از سوی دیگر وارد میدان میشود و با تجهیز کردن ارتش سوریه به سامانههای موشکی، فاصله را بین دو کشور افزایش میدهد.
2- جایگاه روسیه در بحران یمن: در حالی روسیه موضعی منفی در مقابل بحران یمن اتخاذ میکند که هم چنان تأکید دارد که مواضع کشورش تأثیری در رابطه با عربستان نخواهد داشت اما این کشور از تصویب قطعنامه شورای امنیت درباره یمن، ممنوعیت رساندن اسلحه به حوثیها، حمایت از رئیسجمهور یمنی عبد ربه هادی منصور و تلاشهای شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس حمایت نمیکند.
3- حمایت روسیه از ایران: یکی از مهمترین نقاط اختلاف میان عربستان و روسیه حمایت بیشازپیش روسیه از سیاستهای ایران در منطقه باوجود ضررهای زیاد این حمایت بر کشورهای عربی است. در همین راستا مسکو در تلاش است تا توازن میان این دو قطب معارض را بهویژه پس از توافق هستهای و بالا رفتن میزان سرمایهگذاری ایجاد کند. سؤال مهم اینگونه مطرح میشود: روسیه چگونه میتواند بین این دو قطب معارض توازن و نقش میانجی گرایانه ایفا کند بهگونهای که مصالح دو طرف تضمین گردد؛ اما این مطلوب بهراحتی به دست نمیآید و پرسشهای جدی در این مورد وجود دارد از جمله:
• تا چه میزان آمریکا اجازه خواهد داد که مسکو نقش میانجیگری را در منطقه ایفا کند و بر منافع آمریکا تأثیر بگذارد؟
• تا چه زمانی ایرانیها روابط جدیدشان با روسیه را میپذیرند و تا چه میزان حاضرند گرایشهای خود را کنار گذارند و شرایط را بپذیرند؟
• ایفای نقش میانجیگری میان ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیازمند آمادگی طرفین برای رسیدن به نقطه سازش و چشمپوشی از منافع است؛ آیا طرفین حاضر به انجام چنین کاری هستند؟
4- سیاستهای نفتی هردو کشور: نفت همیشه عاملی تنشزا در روابط دو طرف بهحساب میآمده است. بهعنوانمثال عربستان در جایگاه عضویت در اوپک با تولید 7.74 میلیون بشکه در روز، بزرگترین صادرکننده نفت و روسیه بهعنوان کشوری غیر عضو با تولید میانگین 5 میلیون بشکه نفت در روز در مقام دوم قرار دارد. همچنین در برخی موارد روسیه با آغاز رقابت با اوپک تلاش است کرده است تا هزینه استخراج را کاهش دهد و سود بیشتری را نصیب خود کند. علیرغم برگزاری اجتماعات و نشستهای زیادی از سوی روسیه با اعضای اتحادیه اوپک و باهدف دستیابی به یک مکانیسم همکاری مشترک برای کاهش تولید، موضع عربستان هیچ تغییری نکرده و تاکنون ثابت بوده است زیرا حاضر نیست تولیداتش را باهدف بازگشت توازن به بازار کاهش دهد. با احتساب اینکه بازار اصلی نفت عربستان در شرق آسیا قرار دارد روسیه نیز در تلاش است با ورود به بازار شرق آسیا این بازار را به انحصار خود درآورد. آمارها گویای آن است که در پنج سال نخست سال جاری، روسیه با رشد 21 درصدی صادرات خود به چین را افزایش داده و با انعقاد قراردادهای طولانیمدت 25 ساله و دهساله تا حد زیادی موفق بوده است.
5- روابط عربستان -آمریکا و رویکردهای آن: روابط عربستان با آمریکا در مقایسه با گذشته سردتر شده است اما این اوضاع کوتاهمدت خواهد بود و به دو دلیل ذیل تغییر خواهد کرد.
اولاً: دور شدن عربستان از آمریکا و نزدیکیاش به روسیه امری است که تأثیری در اوضاع کنونی روسیه ندارد، علاوه بر این تغییر زیرساختهای تسلیحاتی عربستان از آمریکا به روس امر بسیار دشواری است.
ثانیاً: روابط عربستان-آمریکا از عمق و اهمیت بیشتری به لحاظ استراتژیک برخوردار است. بر همین مبنا تردیدی نیست که عربستان و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس هیچ تردیدی و حتی لحظهای تأمل در مقابل دعوت آمریکا برای گفتگو و مذاکره به خود راه نخواهند داد.
در همین چارچوب میتوان گفت روابط ریاض-مسکو منوط به دو امر است؛
اول: آنکه روابط ایران -آمریکا در سایه توافق هستهای بهبود یابد و میزان التزام تهران به بندهای توافق هستهای مشخص گردد.
دوم: نحوه مدیریت آینده آمریکا با پایان مراحل انتخابات ریاست جمهوری و دید آیا تغییر و تحولی در روابط و سیاستهای آمریکا نسبت به کشورهای حاشیه خلیج فارس شکل میگیرد یا خیر؟
در پایان گفتی است باوجود برخی موانع در روابط عربستان_روسیه فرصتهایی برای گشودن افقهای جدید روابط فراهم شده است. بدین صورت که اختلاف بین این دو کشور تأثیری در نزدیکی آنها نخواهد داشت.
سال 2016: تشکیل یک کشور سنی و پایان «داعش» در عراق[3]
بسیاری از ناظران معتقد بودند که در سال 2015 در عراق به لحاظ سیاسی و امنیتی تغییر مهمی اتفاق خواهد افتاد. برخی از آنها بهطور اساسی بر حصول تغییر جدی در سیاست آمریکا در قبال عراق بهویژه پس از قدرت گیری «داعش» در این کشور، تمرکز کردند. این اعتقاد، تلفات سنگین بشری و مادی برجای گذاشت. گزارشهای سازمان ملل متحد نشان میدهد که در خلال سال 2015 در عراق حدود یازده هزار نفر کشته و هجده هزار نفر دیگر زخمی شدهاند. علاوه بر این قریب به دو میلیون انسان آواره شدهاند. امیدهایی درباره توانمندی «حیدر عبادی»، نخستوزیر عراق، مبنی بر آزادسازی مناطق از سیطره «داعش»، خلاص شدن از نظام طایفهای و ایجاد نظام مدنی و دموکراتیک وجود داشت اما اقدامات «عبادی» صوری بود. او صرفاً بعضی از چهرههای شاخص مانند «اسامه نجیفی»، «صالح مطلک»، «ایاد علاوی» و «نوری مالکی» را کنار گذاشت.
سال 2015 شاهد شکاف بیشتر صحنه سیاسی عراق بود. بیاعتمادی بین سه عنصر مهم عراق یعنی شیعیان، سنیها و کردها عمیقتر شد بهگونهای که بعضیها کنار گذاشته و خائن قلمداد شدند. کردها به حکومت مرکزی در بغداد دیگر اعتماد ندارند. آنان شروع به اعلام اجرای رفراندوم جهت ایجاد کشور مستقل خود کردند. عربهای سنی نیز از همبستگی با احزاب شیعی حاکم دور شدند. علاوه بر این، به دلیل چیره شدن تشکیلات سیاسی گروههای شبهنظامی بر صحنه سیاسی، اختلافات میان احزاب شیعی عمیقتر شد.
علیرغم وجود جنبش مدنی که امیدهایی به آن وجود داشت تا فشارهایی بر دولت وارد کند اما این جنبش بهوسیله ابزارهای نهان احزاب شیعی ناکام ماند؛ زیرا که شعارها و تظاهراتهای آنان از حد مجاز تجاوز کرده بود. تظاهراتها تبدیل به تجمعهای مدنی مبدل شده بود که باوجود جذاب بودن شعارهای آن، هیچ راهحل واقعی برای وضعیت سیاسی فاجعهآمیز کشور ارائه نمیداد. خطرناکتر از همه، در 2015 شاهد فروپاشی اقتصادی پس از کاهش قیمت نفت و برملا شدن دزدیهای کلان اموال عمومی از جانب مافیاهای فساد در احزاب و دولت بودیم.
علیرغم آزادسازی شهر رمادی در اواخر 2015 این سال در تمامی جنبهها سال تلخی برای عراق بود. بر اساس برآوردهای نیروهای میدانی آمریکا، مسیر آزادسازی کل عراق از «داعش» طولانی است. محافل بینالمللی و آمریکایی اذعان کردند که عدم حضور نیرومند ساکنان بومی استانهای عربی سنی در جنگ با «داعش» باعث میشود که این جنگ به خاتمه نرسد. جنگ آزادسازی موصل، از پیچهای سیاسی منطقهای و بینالمللی خواهد گذشت و با مسئله سوریه و پیچیدگیهای آن بخصوص پس از دخالت روسیه، مرتبط است. دخالت روسیه در سوریه، بسیاری از سناریوهای آمریکایی را نقش بر آب کرد. پس از اوجگیری صفبندیهای روسیه و ایران ازیکطرف و ائتلاف نظامی اسلامی از طرف دیگر، اوضاع پیچیدهتر شده است. «واشنگتن اوباما» تلاش میکند جهت تجزیه مذهبی منطقه به این صفبندی دامن بزند.
مشکلات عراق، در این حد نخواهد ماند. سقوط هنگامیکه اتفاق میافتد بهشدت جلو میرود. باوجود کمکهای مالی و معنوی از سوی ایران و آمریکا به عراق، مشکل در ساختار نظام این کشور است. مشکل در شخصیتها نیست بلکه در گرایشها و روشهای مذهبی است که از سوی تهران و واشنگتن تقویت شد. اگر قرار است «داعش» در عراق در سال 2016 باوجود سختیهای لجستیکی در مرزهای سوریه، از بین برود، دوره بعد از «داعش» مسئله مهم صحنه سیاسی و استراتژیکی عراق و منطقه خواهد بود. پروژه «کشور سنی» از سوی آمریکا و کشورهای عربی در حال آماده شدن است. نیروهای این کشور پیشنهادی، از شخصیتهایی سنی مذهب مانند «نجیفی»، «صالح مطلک»، «مسعود بارزانی» و سایر شخصیتها تشکیل میشود. همچنین نقشههایی برای تجزیه کردستان به دو بخش وجود دارد: بخش اول نصیب کشور جدید خواهد شد و بخش دوم که شامل سلیمانیه و بخشی از کرکوک است، به شیعیان همپیمان ایران میرسد. آیا سال 2016 شاهد پایان «داعش» در عراق و برپایی یک کشور سنی جدید خواهد بود. این چیزی است که در ماههای آینده منتظر آن میمانیم.
روند اختلاف بین عمان و شورای همکاری خلیجفارس به چه سویی میگراید؟
موسسه مطالعاتی و پژوهشی «صناعة الفکر»، در پی انتشار مقالهای در 11 ژانویه، پس از بیان علل شکلگیری سازمان شورای همکاری خلیج فارس در سال 1981، به شرح برخی موضعگیریهای متفاوت کشور عمان در این شورا پرداخت. این موسسه هدف از تشکیل شورای همکاری خلیج فارس را مهار بسیاری از تهدیدهای موجود در منطقه عربی بهویژه مهار صدور انقلاب اسلامی ایران دانست و عنوان داشت که پس از رفع این چالش مهم، شورای همکاری خلیجفارس به دنبال ایجاد همکاریهای اقتصادی و امنیتی در منطقه خلیجفارس است تا این خود زمینه ایجاد اتحاد بین کشورهای عضو باشد. این موسسه سیاستها و موضعگیریهای کشور عمان را از زمان تکیه زدن سلطان قابوس بر اریکه قدرت بسیار متفاوت و حتی در برخی مواقع مخالف با موضعگیریهای کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس دانسته و سیاست این کشور را سیاست «بیطرفی، گوشهگیری و پراگماتیسم» خواند. گروه رصد و تحلیل موسسه «صناعة الفکر» که این مقاله را به رشته تحریر درآورده است، با بیان برخی موضعگیریهای متفاوت کشور عمان همانند:
• ادامه روابط دیپلماتیک با مصر، پس از امضای معاهده کمپ دیوید توسط انور سادات
• سیاست بیطرفی در جنگ ایران و عراق
• سیاست بیطرفی در جنگ عراق و کویت
• ادامه روابط دیپلماتیک با نظام بشار اسد
• میانجیگری بین جمهوری اسلامی ایران و غرب در مورد پرونده هستهای ایران
• بیطرفی در پیمان عربی تشکیل شده توسط عربستان سعودی و برخی کشورهای منطقه برای مقابله با انقلاب حوثیهای یمن
بیان داشت چنانچه کشور عمان به ادامه چنین موضعگیریهایی بپردازد، اختلاف سیاسی این کشور و شورای همکاری خلیجفارس در برطرف کردن خطرهای منطقه عربی بسیار جدی و پر چالش خواهد بود. حال سؤالی که به ذهن بسیاری از پژوهشگران خطور میکند این است که:
– ابعاد اختلافات سیاسی عمان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس در آینده چه خواهد بود؟
– آیا روند سیاستهای اختلافی کشور عمان و شورای همکاری خلیجفارس همچنان استمرار خواهد داشت؟
ازنظر گروه رصد و تحلیل این موسسه، پاسخ پرسشهای مذکور را در چندین بخش ذیل میتوان اینچنین تحلیل کرد:
سیاست خارجی مستقل
تحولات ریزودرشتی که از زمان تأسیس شورای همکاری خلیجفارس در منطقه خاورمیانه ایجادشده باعث گردید تا اعضای این شورا با تهدید دانستن برخی از این تحولات به موضعگیری سریع جهت اقدام مناسب برای مقابله با آن تحولات بپردازند، همانند محکوم ساختن عراق در حمله با کویت و یا مقابله با انقلاب حوثیهای یمن. این در حالی بود که کشور عمان از زمان دستیابی سلطان قابوس به صندلی قدرت در سال 1970 سعی در حفظ روابط خود با همه همسایگان کرده است. باوجود تحولات بسیار گسترده و سریع منطقه خاورمیانه که برخی از آنان به جنگ منجر شده است، سیاست خارجی کشور عمان جنبه هیجانی به خود نگرفته و تلاش داشته است تا به ایفای نقشهای ذیل در قبال این بحرانها بپردازد:
– پراگماتیسم ملایم: سلطنت عمان تلاش داشته است تا در برخی از موضعگیریهای کشورهای شورای همکاری خلیجفارس سکوت اختیار کرده و رابطه خود را با همه کشورهای منطقه حفظ کند. این کشور سلطاننشین در پاسخ به خردهگیریهای برخی از کشورهای منطقه خلیجفارس مبنی بر عدم همکاری این کشور در برخی عملیات ها همچون عملیات «توفان کوبنده» در قبال انقلاب حوثیهای یمن بیان داشت که عمان کشور «صلح و دوستی» است.
– میانجیگری: سیاست خارجی سلطنت عمان در قبال کشورهایی که بر سر موضوعی اختلاف دارند، سیاست «دوست و دشمن» نیست بلکه بر طبق گفته وزیر امور خارجه عمان، این کشور همه کشورهای منطقه خلیجفارس را دوست خود میپندارد و سعی دارد تا با میانجیگری بین کشورهای درگیر، آنها را بهسوی حل مشکل سوق دهد، کما اینکه این کشور بارها در مورد مسئله انقلاب یمن و مواجهه عربستان اعلام آمادگی کرده است تا به میانجیگری بین طرفین بپردازد و آنان را در رسیدن به نقطه تفاهم یاری کند.
کشور عمان باوجوداینکه در یک منطقه استراتژیک قرارگرفته است و میتواند با موضعگیریهای جانبدارانه و با استفاده از تاکتیک «دوست و دشمن» در سیاست خارجی خود، با انجام برخی اقدامات هیجانی در قبال تنگه هرمز مبادرت بورزد اما به علت ماهیت «پراگماتیسمی» سیاست خارجی خود و بهرهگیری از تاکتیک «میانجیگری» در عرصه روابط خارجی خود، سعی در رفع اختلاف کشورهای منطقه کرده و سیاست دوستی در قبال تمام کشورهای همسایه خود در پیش گرفته است.
روابط عمان با ایران
خاستگاه روابط ایران و عمان به دوران پهلوی دوم میرسد که در آن زمان ایران از حکومت سلطان قابوس در مقابله با انقلاب کمونیستها در سال 1970 حمایت کرد. این اقدام موجب گردید تا سلطان قابوس حکومت خود را بهنوعی مدیون ایران بداند و این حس موجب میگردد اولین حاکم عربی باشد که در سال 2013، پس از انتخاب حجتالاسلاموالمسلمین دکتر روحانی به ریاست جمهوری به تهران سفر کند. روابط ایران و عمان تنها به عرصه سیاسی محدود نمیشود بلکه عرصه اقتصادی را نیز شامل میشود و در سطح وسیعی ادامه مییابد، چراکه بر طبق گفته وزیر صنعت و تجارت سلطنت عمان، قرارداد خط لوله صادرات گاز ایران به عمان به حجم 10 میلیارد مترمکعب در سال میرسد و 259 شرکت ایرانی نیز در عمان در زمینههای گوناگون اقتصادی مشغول به فعالیت هستند. بر طبق گزارش این مرکز، کشورهای شورای همکاری خلیجفارس مدعی هستند که جمهوری اسلامی ایران در امور بسیاری از کشورهای منطقه مانند بحرین و یمن دخالت میکند لذا عمان نباید روابط گستردهای با ایران داشته باشد که موجب تأمین منافع این کشور شود، درحالیکه وزیر امور خارجه عمان از روابط مستحکم با ایران برای دستیابی به حسن همجواری صحبت به عمل میآورد.
اختلافات موجود در کشورهای شورای همکاری خلیجفارس
گویا سلطنت عمان از ساختار و وضعیت فعلی سازمان شورای همکاری خلیجفارس راضی بوده و خواستار این است تا در چارچوب این ساختار سیاستهای خود را بهپیش ببرد اما بااینحال احتمال میرود واحدهایی سیاسی تشکیل شود که سیاستهای واضح و الزامآوری را از اعضای سازمان درخواست کند و بخواهد تا اعضای سازمان از سیاست بیطرفی عمان دوری کرده و از هر اقدامی که موجب دشمنی و مواجه با عمان میشود نیز بپرهیزند. این ساختار همان چیزی است که پادشاه سابق عربستان سعودی «ملک عبدالله» خواستار بود. او در جنبش 2011 ریاض خواستار تغییر سازمان از «همکاری» به «اتحاد» شده بود که با مخالفت کشور عمان و تهدید به خروج از سازمان همراه گردید. عمان با برخی از طرحهای کشورهای عضو سازمان شورای همکاری خلیجفارس همچون طرح «ارز واحد» در بین کشورهای عضو مخالفت کرد و وزیر امور خارجه این کشور اعلام داشت که «نه مردم عمان و نه رهبر آن ذوب شدن در رژیم بزرگتری را نخواهند پذیرفت».
سناریوهای احتمالی اختلاف عمان و شورای همکاری خلیجفارس
بنا بر اعتقاد گروه رصد و تحلیل موسسه «صناعة الفکر»، افزایش تهدیداتی چون قدرتیابی ایران در منطقه و گسترش گروههای افراطی، امنیت منطقه خلیجفارس و کشورهای عضو شورای همکاری این خلیج را با چالش مواجه خواهد کرد لذا کشورهای منطقه عربی باید در زیر یک سقف سیاسی واحد گرد آیند تا بتواند با تجمیع توان همه اعضا به مقابله با این تهدیدات بپردازند. روند سیاست فعلی کشور عمان در قبال کشورهای منطقه ممکن است اختلافاتی سیاسی در بین اعضای این سازمان ایجاد کند که از جنس یکی از سناریوهای ذیل باشد:
1- باوجود تهدیدات و خطرهای فراوان در منطقه و تأکید سازمان شورای همکاری خلیجفارس به مقابله با این خطرات غیرقابلانکار و ورود در سیاست قاطعانه عربستان سعودی در مقابله سرسختانه با ایران از طریق کاهش مستمر قیمت نفت، احتمال ایجاد اضطراب و ناآرامی در اقتصاد داخلی کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس بسیار زیاد است لذا همه اعضای سازمان برای پایان دادن به این سیاست و پایان یافتن این بحران، به کشور عمان فشار میآورند تا در بسیاری از اقدامات ضد ایرانی و ضد افراطگری سازمان شرکت کند تا سطح رفاه اقتصادی این کشورها حفظ گردد. اگر عمان به علت روابطی که با جمهوری اسلامی ایران دارد از این خطمشیها پیروی نکند، بسیاری از کشورهای عضو سازمان روندی متفاوت و مختلف از روند عربستان سعودی را پیش خواهند گرفت. احتمال تحقق این سناریو بسیار زیاد است.
2- با فشار گسترده عربستان سعودی به ایران و به دنبال آن، قطع رابطه کشورهای عضو سازمان شورای همکاری خلیجفارس با ایران، قطع روابط به مدتی طولانی ادامه خواهد یافت. در این صورت عربستان سعودی و در پی آن کشورهای عضو سازمان اولین اولویت اقدامی خود را به مقابله با پروژه فرقهگرایی ایران اختصاص خواهند داد. در این صورت احتمال آن میرود که عمان چنین سیاستی را در پیش نگیرد که آنهم چندان نگرانکننده نیست زیرا عمان در بسیاری مواقع دیگر نیز همکاری نکرده و در برخی مواقع هیچ تأثیری در پیشبرد اهداف سازمان نداشته است. در صورت تحقق چنین اتفاقی، عربستان سعودی باید اتحاد سازمان و حمایت از این وحدت را موردتوجه قرار دهد تا شکافی بین اعضای سازمان ایجاد نشود. احتمال تحقق این سناریو ضعیف است.
3- ممکن است رابطه کشور سلطاننشین عمان با سازمان شورای همکاری خلیجفارس بر همین منوال، بر اساس تاکتیک «بیطرفی» بهپیش رود، در این صورت عمان به دلیل اینکه خود را دولتی بدون وزن سیاسی و جاهطلبی میداند، در هیچ درگیری با ایران ورود پیدا نخواهد کرد. تأثیر کشور عمان در شورای همکاری خلیجفارس به دلیل رشد روابطش با ایران بهویژه در عرصه اقتصادی، مثبت نخواهد بود لذا تلاش این سازمان برای مبارزه اقتصادی با ایران و مهار آن از دخالت در امور کشورهای حاشیه خلیجفارس نتیجه قابلتوجهی نخواهد داشت و علت اصلی آن نیز رشد روابط ایران با عمان خواهد بود.
پیامدهای منطقهای؛ میزان وخامت روابط بین ایران و عربستان بعد از بحران اعدام شیخ النمر[4]
بُعد خطرناک قضیهی اختلافات ایران با سعودیها پس از حادثهی اعدام شیخ نمر النمر پیامدهای منطقهای مرتبط با آن است؛ از ناحیهی اول منطقه شاهد قطببندیهای مردمی و رسمی وسیعی شده و بیشترین شکاف بین شیعه و سنی به وجود آمده است؛ درحالیکه مفتی عربستان اجرای احکام شرعی در مورد 47 تروریست را “رحمت و مصلحتی برای بندگان و دفع شر آنها و همچنین جلوگیری از شورش در بین صفوف آنها” خواند؛ تعداد زیادی از مناطق شیعی در عراق و بحرین و پاکستان شاهد تظاهرات شدیدی بر ضد اعدام شیخ النمر بودند؛ همانگونه که محکومیتها و تظاهرات از جانب طرفهای شیعه در دولتهایی مثل لبنان و عراق و یمن هنوز متوقف نشده است؛ حزبالله نیز بهشدت در بیانیهای که آن را ترور شیخ النمر خواند، اقدام عربستان را محکوم کرد و جنبش انصار الله نیز رهبر دینی شیعی را مجاهد خواند؛ همچنین معاون ائتلاف شیعی حاکم در عراق نیز گفت: که این اعدام به جهت راه انداختن اختلاف در بین شیعه و سنی و برپا کردن آتش در منطقه است و از سیاستمداران موردحمایت ایران خواست رابطهی خود را با عربستان قطع کنند.
در مقابل دولت بحرین موضع خود را با برادر سعودیاش هماهنگ کرد و به قول خود از همهی اقدامات بازدارنده و لازم بهمنظور رویارویی با خشونت و افراطگرایی حمایت کرد؛ سودان نیز قطع روابط خود را با ایران اعلام کرد، امارات نیز سطح روابط دیپلماتیک خود را با ایران کاهش داد و دلیل آن را دخالتهای مستمر ایران در امور داخلی کشورهای حوزهی خلیجفارس و کشورهای عربی و عدم رعایت حسن همجواری از جانب ایران دانست و همچنین دلیل دیگر آن را تجاوز به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد عنوان کرد؛ این حادثهای بود که مصر، کویت، قطر، تونس، لیبی و شورای همکاری خلیجفارس و دبیرخانه عمومی سازمان همکاری اسلامی و دانشگاه ازهر نیز آن را محکوم کردند و مسئولیت کامل آن را به عهدهی مسئولان ایرانی گذاشتند و از دولت ایران خواستند حمایت کافی را از دیپلماتها به عمل آورد و احکام قانونی لازم را در حق تجاوزکاران صادر کند.
از جنبهی دیگر اختلاف بین ایران و سعودیها به اختلاف آنها در چارچوب گستردهتری برمیگردد که مربوط به تلاش تهران در جهت افزایش نفوذ منطقهای در کشورهای سوریه و یمن و عراق و دیگر کشورهای عربی است و شاید بتوان یکی از دلایل اثباتکننده آن را اقدام ریاض تنها چند ساعت پس از اعدام شیخ النمر عنوان کرد؛ جایی که سعودیها پایان آتشبس شکننده با یمن را اعلام کردند و جنگندههای بیشمار ائتلاف سعودی مراکز تجمع انصار الله و گروههای طرفدار علی عبدالله صالح را هدف قراردادند.
قبل از اینکه راهحل سیاسی برای این بحران پیدا شود، برای این اتفاق دلایلی ازجمله تلاش عربستان برای نمایش قدرت و میزان همبستگی سیاسی و دیپلماتیک با کشورهای دیگر وجود دارد که از آن در قبال رویارویی با ایران بهره میبرد؛ این وقایع در حالی است که انتظار میرود مذاکرات یمن در نیمهی ژانویه از سر گرفته شود؛ در مورد بحران سوریه نیز همین انتظار میرود و همچنین در مورد عراق که این اواخر شاهد دست رد سیاسیون و مردم بر بسیجیان عراقی است نیز همینگونه است؛ مخصوصاً در جریان آزادسازی شهر الرمادی و مناطق سنی نشین دیگر از دست داعش که ایران در سایهی نفوذ طرفهای دیگر، آن را کاهش سطح نفوذ خود در عراق بهحساب میآورد.
فرصتهایی برای جلوگیری از اختلاف
باوجود پیامدهای سریع ناشی از شهادت شیخ نمر بعضی بر این عقیدهاند که این امر بهمواجهه مستقیم یا غیرمستقیم دو کشور نمیانجامد و برای سخنان خود دلایلی میآورند که به بررسی آن میپردازیم:
دیدگاه اول: باوجود تأثیر تصمیم خاص سعودیها در قطع روابط با ایران، در همین ابتدا انتظاراتی برای امکان جلوگیری از اختلاف وجود دارد، مخصوصاً بعد از دعوت شیخ محمد النمر برادر شیخ شهید به آرامش و دعوت به تظاهرات مسالمتآمیز و بیان این مطلب: که “خشونت و مواجهه با نیروهای دولتی را رد میکنیم”؛ این سخنان موازی با سخنان رئیسجمهور ایران حسن روحانی میباشد که دستور به مجازات مهاجمینی داد که سفارت سعودی را مورد هجوم قراردادند و آن را به آتش کشیدند؛ او حمله به سفارت سعودی و ساختمان کنسولگری را غیرقابلتوجیه خواند.
همچنین تهران اعلام کرد که 40 نفر را در رابطه با حمله به سفارت عربستان و 4 نفر را نیز در مشهد بازداشت کرده است. اگرچه این کار با یک ساعت تأخیر صورت گرفت که به تظاهرکنندگان فرصت کافی برای تصرف سفارت سعودی داده شد. بعدازآن (4 ژانویه) نمایندهی ایران در نامهای به شورای امنیت سازمان ملل از حمله به سفارت و کنسولگری عربستان اظهار تأسف کرد و افزود که ایران تمام تدابیر ممکن برای عدم تکرار اینگونه حوادث را در نظر خواهد گرفت.
دیدگاه دوم: اکنون نیز شاهد رویارویی نیابتی بین ایران و عربستان در جبهههای مختلفی همچون یمن، سوریه، عراق، بحرین و لبنان میباشیم، اما جنگ تنها راهحل برای این مسئله نیست؛ به همین خاطر تحلیلگران بعید نمیدانند که هدف از رویارویی دیپلماتیک اخیر فراهم کردن زمینه برای حل مسائل منطقهی عربی است (البته قبل از شهادت شیخ النمر نیز به این قضیه بهصورت جزئی پرداختهشده بود) مخصوصاً بعد از تأیید میزان حمایت از عربستان توسط طرفهای متعدد عربی. بهعبارتدیگر سعودیها قبل از هرگونه راهحل سیاسی برای حل قضایای مختلف در منطقه درصدد بهبود روابط دوطرفه میباشند و این چیزی است که سخنان نمایندهی سعودیها در سازمان ملل “عبدالله معلمی” آن را تأیید میکند که گفت: بحران با ایران تأثیری بر تلاشها در جهت حل بحرانهای سوریه و یمن نخواهد داشت و ریاض باعث قطع مذاکرات صلح آینده در سوریه نخواهد شد.
دیدگاه سوم: درگیری رسانهای بین ایران و سعودیها بر میزان فشارهای بینالمللی برای حلوفصل قضایای مورد اختلاف ایران و سعودیها میافزاید؛ چراکه جامعهی بینالمللی تحمل جنگ منطقهای دیگر و مواجهه مستقیم در منطقه را ندارد؛ منطقهای که مهمترین چاههای نفت در آن قرار دارد و مشرف بر مهمترین گذرگاههای آبی است، همچنین خطر گروههای تروریستی که امنیت و ثبات دو دولت را تهدید میکند نیز بزرگ است؛ در همین راستا میانجی گر آمریکا “استفان دی میستورا” در تلاش برای نجات پروندهی صلح سوریه که قرار است از تاریخ 25 ژانویه 2016 از سرگرفته شود این هفته راهی سوریه، سپس ریاض و ازآنجا به تهران میرود؛ این در حالی است که این روزها روابط تهران و ریاض دوباره متشنج شده است و دولت آمریکا سردمداران منطقه را دعوت به کاستن از تنشها کرده است.
بهطور خلاصه نتیجهای که ممکن است به آن برسیم این است که اختلاف ایران و سعودیها در ماجرای شهادت شیخ النمر قسمتهای جدیدی از سریال تنشهای منطقهای این دو به شمار میرود و بحران رسانهای و سیاسی و دیپلماتیک خود را طی خواهد کرد؛ همانگونه که در تصمیم تعدادی از کشورهای عربی هماهنگ با دولت سعودی در قطع روابط دیپلماتیک با تهران ظهور پیدا کرد؛ اما بعید و سخت به نظر میرسد با توجه به پیامدهای بسیار بزرگ هرگونه رویارویی مستقیم نظامی دو کشور در منطقهی خاورمیانه، بحران از این فراتر برود، اگرچه این سخن به این معنی نیست که در سایهی نتایج سیاسی و اقتصادی ناشی از قطع روابط دو کشور این مسئله، امر سادهای باشد.
[1] جورج سمعان،”عودة إيران إلى العالم تفويض لها في الإقليم؟”، المرکز الاقلیمی للدراسات الاستراتیجیة، 17/01/2016
http://www.rcssmideast.org/Article/4256
[2] طاهر، احمد، العلاقات الروسیة…تحول جذری ام تغیر لحظی؟
[3] ماجد السامرائي، «عام 2016.. دولة سنية ونهاية داعش في العراق »، مرکز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتیجیه، الرابط:
[4] ايمان أحمد عبد الحليم،” ارتدادات إقليمية: حدود التدهور في العلاقات السعودية- الإيرانية بعد أزمة إعدام النمر”، المرکز الاقلیمی للدراسات الاستراتیجیة، 05/01/2016
http://www.rcssmideast.org/Article4220/