اندیشکده‌های جهان عرب در هفته‌ای که گذشت؛ شماره‌ی 42 (متن + pdf)

در سلسله گزارش‌های "اندیشکده‌های جهان عرب در هفته‌ای که گذشت" بنا داریم به رصد هدفمند اندیشکده‌های تاثیرگذار و مهمِ جهان عرب در زمینه‌ی تحولات مهم منطقه‌ای و مرتبط با جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. این گزارش‌ها ان‌شاءالله به صورت هفتگی در پایگاه اینترنتی اندیشکده‌ی راهبردی تبیین منتشر خواهد شد.

بحران ترکیه- روسیه: عوامل تاریخی و جغرافیایی[1]

افزایش تنش ترکیه با روسیه، اکثر ناظران صحنه سیاسی بین‌المللی به‌ویژه کسانی که پیش‌بینی نمی‌کردند وقایع به شکل دراماتیکی تشدید شود را غافلگیر کرد. این تنش، احتمال بروز جنگی بین آنکارا و مسکو و حتی جنگی منطقه‌ای را بالا برد. برای تبیین چشم‌انداز بحران در روابط ترکیه و روسیه ضروری است که بستر تاریخی آن بررسی شود. این امر کمک می‌کند که عوامل اساسی این روابط و آینده تنش مزبور را بهتر درک کنیم. روابط ترکیه و روسیه در طول چهار قرن گذشته شاهد جنگ‌ها، نزاع‌ها و تنش‌های بزرگی بود. دشمنی شدیدی میان امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری برای کسب نفوذ بیشتر بروز کرد. همسایگی و عوامل فرهنگی، تاریخی و سیاسی به این نزاع دامن زد. روسیه در آن زمان خودش را امپراتوری بیزانس دوم می‌دانست و آرزوی احیای آن امپراتوری را داشت. علاوه بر این روسیه هیچ‌گاه از یاد نبرد که عثمانی‌ها بودند که قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری ارتودکس مذهب بیزانس را ساقط کردند؛ بنابراین نزاع آن‌ها دارای بسترهای دینی بود. وجود شهروندان ترک در اتحاد شوروی و روسیه امروزی باعث نگرانی روسیه در بلندمدت شده است زیرا که ترک‌ها می‌تواند روی این جمعیت سرمایه‌گذاری کنند. علاوه بر این روسیه هیچ‌گاه از تلاش خود برای دستیابی به آب‌های گرم دریای اژه، دریای سیاه، دریای مدیترانه و اقیانوس هند دست برنداشت.

روسیه در جنگ علیه ترک‌ها تردیدی به خود راه نداد. حتی هنگامی‌که ارتش عثمانی در حال محاصره وین بود، روس‌ها ضرباتی را به امپراتوری عثمانی وارد کردند و در پایان یافتن محاصره نقش اساسی داشتند و دومرتبه برای بازپس‌گیری استانبول علیه عثمانی جنگ راه انداختند، که هر دومرتبه جنگ با شکست روس‌ها تمام شد. روس‌ها فرصت جنگ جهانی اول را غنیمت شمردند و بخش‌هایی از قلمرو ترکیه را به کشور خود منضم کردند.

با پایان یافتن جنگ جهانی دوم روابط میان روسیه و ترکیه، دوره‌ای از ثبات و استقرار را پشت سر گذاشت. این نظم و ثبات بیشتر متأثر از انقلاب داخلی روسیه یا همان انقلاب بلشویکی در سال 1917 و پایان یافتن امپراتوری عثمانی و تأسیس جمهوری ترکیه در سال 1923 تحت رهبری آتاتورک بود. در خلال جنگ جهانی دوم روابط پرتنش بین دو کشور مجدداً حاکم شد، زیرا که روسیه به ترکیه مشکوک شده بود و آن را متحد آلمان نازی می‌دانست. شکاف بین روسیه و ترکیه با پیوستن آنکارا به ناتو عمیق‌تر شد؛ زیرا از منظر روس‌ها ناتو قرارگاه مخالف شوروی بود که پیمان ورشو را راهبری می‌کرد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مواضع ترکیه و روسیه در بسیاری از مسائل منطقه‌ای مانند مسئله گرجستان و نزدیکی روسیه و ایران که برای ترکیه نگران‌کننده بود، روبه روی هم قرار گرفت. با آغاز هزاره سوم شاهد همکاری‌های اقتصادی بزرگ ترکیه و روسیه بودیم. به‌گونه‌ای که در چند سال گذشته مسکو به دومین شریک تجاری پس از جمهوری فدرال آلمان برای ترکیه مبدل شده است و حدود سه و نیم میلیون گردشگر از 37 میلیون توریستی که در سال از ترکیه بازدید می‌کنند، روسی هستند.

پس از پایان جنگ سرد، روابط میان ترکیه و روسیه شاهد یک تحول کیفی بود. تا جایی که بعضی از ناظران این تحول را استراتژیک خواندند. مقامات دو کشور متوجه منافع مشترک شدند منافعی که با تاریخ و جغرافیا گره‌خورده است. در نتیجه اهتمام بسیاری از روشنفکران و کارشناسان روسیه و ترکیه به‌سوی نیاز دو کشور برای ایجاد یک اتحاد استراتژیک در برابر غرب و تلاش آن برای تسلط بر منطقه بالکان متمرکز شد. ترکیه در پانزده سال گذشته ابتکار عمل «صفر سازی مشکلات» در عمق استراتژیک‌اش را در پیش گرفت و سیاست خارجی خود با روسیه را بر این اساس تنظیم کرد. ترکیه در سال‌های اخیر موفق شد که در منطقه بالکان به یک بازیگر اصلی تبدیل شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ترکیه از وجود قومیت‌های ترکی در منطقه قفقاز استفاده کرد و فعالیت‌های فرهنگی، دینی و اقتصادی در جمهوری‌های قفقازی انجام داد. در این راستا، ترکیه مدارس و دانشگاه‌هایی در آنجا احداث کرد و دیری نپایید که ترکیه به شریک تجاری اصلی این جمهوری مبدل شد.

اتحاد جماهیر شوروی در آخرین دهه قرن گذشته تجزیه شد، اما نفوذ شوروی در برخی کشورهای منطقه به فدراسیون روسیه به ارث رسید. «ولادیمیر پوتین»، رئیس‌جمهور روسیه، تلاش کرد که نفوذ سنتی روسیه در منطقه را مجدداً احیا کند. وی در این راه از سستی آمریکا از یک‌سو و فروش سلاح به کشورهای مختلف از سوی دیگر، استفاده کرد. وقوع انقلاب در کشورهای عربی و حوادث بی‌نظیری که در منطقه رخ داد، معادلات سنتی و بازیگران سنتی به‌ویژه بازیگران آمریکایی و روسی را تکان سختی داد. دگرگونی‌های منطقه، روسیه و ترکیه را رو در روی یکدیگر قرارداد. تحولات منطقه، نفوذ روسیه را در معرض خطر قرارداد. «پوتین» اقدام بین‌المللی در لیبی مبنی بر سرنگون کردن «معمر قذافی»، رهبر سابق لیبی را خنجری از پشت قلمداد کرد؛ زیرا که قطعنامه 1973 شورای امنیت در خصوص لیبی درباره حمایت از غیرنظامیان بود درحالی‌که این قطعنامه برای دخالت نظامی جهت سرنگون کردن «قذافی» مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

شکی نیست که واژگون کردن جنگنده روسیه توسط ترکیه، پیامی از جانب آنکارا داشت زیرا که ترکیه اقدام روسیه را تهدیدی برای امنیت ملی خود می‌دانست. به همین دلیل ترک‌ها تأکید کردند که رغبتی برای تشدید تنش با یک شریک تجاری اصلی، یعنی روسیه را ندارند و اقدام آن‌ها چیزی جز دفاع از حاکمیت و حریم هوایی خود، نبود.

نوه‌ی امام خمینی عرصه سیاسی ایران را به لرزه درمی‌آورد[2]

تنور انتخابات ایران بعد از نامزدی سید حسن خمینی نوه‌ی امام خمینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری گرم شده است؛ انتخاباتی که در 26 فوریه آینده برگزار می‌شود. سید حسن خمینی 43 ساله اولین نفری است که از خانواده‌ی امام خمینی برای منصبی دولتی و عمومی ثبت‌نام می‌کند؛ او اعلام کرد که در این انتخابات مستقل است و بر اهمیت وحدت و انسجام ملت تأکید کرد.

اما اصول‌گرایان در این کار خطری بزرگ برای تسلطشان بر مجلس خبرگان احساس می‌کنند؛ مجلس خبرگانی که یکی از وظایف آن تعیین رهبر است. انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز همزمان با انتخابات خبرگان است که این انتخابات نیز در سیطره‌ی اصولگرایان است.

زمانی که هاشمی رفسنجانی برای انتخابات مجلس خبرگان نامزد شد؛ مجلسی که بین سال‌های 2007 تا 2011 ریاست آن را بر عهده داشت؛ سید حسن خمینی نیز گام به عرصه‌ی انتخابات گذاشت؛ از اطلاعات به‌دست‌آمده به نظر می‌رسد که حسن روحانی نیز این‌گونه عمل خواهد کرد.

پیش‌بینی‌ها بیانگر این است که این 3 نفر محوری در مواجهه با اصولگرایان در مجلس خبرگان شکل خواهند داد و تلاش خواهند کرد که کفه ترازو را به نفع اعتدال‌گرایان سنگین کنند، مخصوصاً اینکه شاید این مجلس در آینده بخواهد جانشینی برای رهبر 76 ساله ایران انتخاب کند؛ همان‌گونه که روحانی امید دارد اکثر کرسی‌های مجلس به‌اعتدال گراها و اصلاح‌طلبان برسد.

هاشمی رفسنجانی اعلام کرد که مجلس خبرگان در صورت رخ دادن اتفاق، کمیته‌ای برای انتخاب نامزدهای احتمالی جانشینی رهبر در نظر گرفته است و گفت که مجلس خبرگان باید نقش بزرگ‌تری در نظارت بر رهبر ایفا کند؛ او پیوسته به این دعوت می‌کند که رهبری ایران به‌صورت شورا باشد.

اما رییس ستاد کل نیروهای مسلح سرلشکر فیروزآبادی از این پیشنهاد انتقاد کرد و گفت که شورای رهبری در تاریخ ایران و حتی در تاریخ نیروهای نظامی ایران وجود ندارد؛ همه توطئه‌ها شکست‌خورده است و اکنون توطئه‌ی جدید شورای رهبری را برای تضعیف رهبریِ پیشرو و باثبات ما مطرح می‌کنند؛ یو اضافه کرد که اگر رهبری شورایی بشود کشور از این موضوع رنج خواهد برد و وحدت ما از بین خواهد رفت و نمی‌توانیم در مقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی و قدرت‌های امپریالیستی بایستیم.

اما سردار نقدی هشدار داد که هدف اصلی دشمن این است که در لباس دوست برای ما ظاهر شود و ما می‌بینیم که رئیس‌جمهور آمریکا چگونه شعر فارسی می‌خواند. او وزرای دولت روحانی را موردانتقاد قرارداد و گفت: شخصی وجود دارد که زندگی اشرافی دارد و فرزند او در انگلیس درس می‌خواند؛ این شخص چگونه می‌تواند درد مردم را بفهمد؛ نقدی در این سخن اشاره به رفسنجانی می‌کند که از ثروتمندان ایران به شمار می‌رود و فرزند او قبل از این‌که به تهران برگردد و به اتهام فساد مالی دستگیر شود، در دانشگاه آکسفورد درس‌خوانده است.

آیت‌الله سید احمد خاتمی که از روحانیون سخت‌گیر و تندرو می‌باشد نیز برای انتخابات مجلس خبرگان نامزد شده است؛ او گفت: سخنان رفسنجانی چیز جدیدی نیست. سپس به این نکته اشاره کرد که عده‌ای از اعضای مجلس خبرگان می‌توانند در کمیته‌ای که مسئول نقد و بررسی نامزدهای احتمالی جانشینی رهبر ایران است عضویت داشته باشند؛ وی اضافه کرد با توجه به محرمانه بودن مسئله، این کمیته وظیفه‌ی خود را انجام داده است و اگر رهبر بخواهد اسامی این اشخاص را به او اعلام می‌کنیم.

مهار اختلافات؛ ایران با تلاش‌ها در جهت حل‌وفصل بحران سوریه چگونه تعامل می‌کند؟[3]

ایران تلاش می‌کند که نقش خود را در بحران سوریه به‌عنوان یک‌طرف اصلی حفظ کند؛ به همین خاطر به‌سرعت به دعوت در اجلاس 30 اکتبر و 13 نوامبر در وین پاسخ گفت؛ پیداست که قسمتی از این حضور به خاطر عبور از موانعی بود که مانع از مشارکت ایران در این اجلاس شده بود، مخصوصاً بعدازاینکه روابطش را با کشورهای غربی در پی توافق هسته‌ای 14 جولای بهبود بخشید؛ در کنار اینکه ایران برای مهار عواقب منفی نزدیکی احتمالی روسیه و آمریکا در مورد مکانیسم رسیدن به حل‌وفصل سیاسی بحران سوریه تلاش می‌کرد. ایران مهم‌ترین حامی نظام بشار اسد در سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی به شمار می‌رود؛ به همین خاطر از تلاش‌هایی که برای حل‌وفصل بحران سوریه می‌شد دوری می‌کرد؛ چون بشار اسد قسمتی از مشکل به‌حساب می‌آمد؛ بااین‌حال متغیرهای جدیدی وجود دارد که ایران را به شرکت دوباره در این تلاش‌ها واداشت که عبارت است از:

1- اشتیاق تهران در ابتکار عمل برای حل‌وفصل بحران سوریه که متمرکز بر آتش‌بس و تشکیل حکومت ملی واحد، اصلاح قانون اساسی برای تضمین حقوق اقلیت‌ها و برگزاری انتخابات با نظارت بین‌المللی است. به‌اضافه دعوت ایران به هماهنگی برای مبارزه با تروریسم و آماده کردن شرایط برای گفتگوهای سوری-سوری باهدف رسیدن به توافق سیاسی و آشتی ملی می‌باشد و اشاره به اینکه تا ابد از بشار اسد حمایت نمی‌کند و این ملت سوریه است که درنهایت سرنوشت خود را تعیین خواهد کرد.

2- ظهور رویکرد بین‌المللی و منطقه‌ای جدید که اعتقاد دارد برای حل‌وفصل بحران سوریه ضرورت وجود طرف‌های حامی نظام سوریه در مذاکرات نیز احساس می‌شود؛ با این استدلال که ممکن است حضور آنان در مذاکرات باعث جلوگیری از ضایع کردن تلاش‌ها در آینده توسط آنان شود.

3- تلاش تهران برای بهره بردن از حملات تروریستی 13 نوامبر 2015 پاریس برای بهبود روابطش با کشورهای غربی؛ این چیزی است که حسن روحانی یک روز بعد از دعوت بین‌المللی پاریس برای نابودی داعش بیان داشت و تأکید کرد که «مبارزه با داعش با تمام قوا برای ما امری بسیار مهم است». به اضافه تهران برای کمک‌های اطلاعاتی و امنیتی به فرانسه برای مبارزه داعش اعلام آمادگی کرد.

 به‌صورت مختصر می‌توان تلاش ایران برای ورود به حل‌وفصل سیاسی بحران سوریه را در سایه‌ی عوامل زیر دانست؛

1- ساختن دیپلماسی منطقه‌ای برای تقویت جایگاه ایران، مخصوصاً بعد از رسیدن به توافق هسته‌ای با مجموعه‌ی 1+5 و اظهار توانایی ایران برای حل‌وفصل بحران‌های مختلف منطقه‌ای در برابر گرفتن امتیازهای متقابل؛ همچون شکستن انزوایی که ایران سالیان سال با آن درگیر بود و همچنین تلاش برای برگرداندن روابط ایران و آمریکا به روز اول خود در سایه فشارهایی که از جانب اصولگرایان به دولت روحانی وارد می‌شود.

2- ظهور رویکردهای مختلف در داخل که ایران را از انگیزه‌های دخالت روسیه در سوریه بر حذر می‌دارد و این ممکن است در آخر به سود ایران نباشد و موضوعی است که در سخنان سرلشکر جعفری قابل‌رؤیت است که بیان داشت «روسیه به دنبال منافع خود به سوریه آمده است و مثل ما برایش مهم نیست که بشار اسد بماند یا برود».

3- ادامه خسارت‌های مالی و نظامی که ایران در سوریه متحمل می‌شود؛ در کنار هزینه‌ای که «دیمیستورا» آن را سالانه 6 میلیارد دلار برآورد می‌کند، ایران تعداد زیادی از کادر سپاه پاسداران خود همچون سردار همدانی و سردار قیادی در نیروی بسیج را ازدست‌داده است.

پیداست که گزینه‌های زیادی وجود دارد که ایران در بحران سوریه در آینده به آن روی می‌آورد که عبارت است:

1- عقب‌نشینی تدریجی از سوریه؛ مخصوصاً در سایه‌ی خسارت‌های مالی و انسانی که این اواخر به آن دچار شده است، به‌اضافه‌ی فشارهای داخلی برای بهتر شدن اوضاع معیشتی مردم، چراکه ایران به سودهای مورد توقع بعد از توافق هسته‌ای نرسید؛ اما این گزینه اکنون دور از ذهن به نظر می‌رسد و دلیل آن نگرانی از حضور بیشتر روسیه در سوریه بعد از عقب‌نشینی ایران و همچنین نگرانی از هماهنگ شدن آمریکا و ترکیه در شمال سوریه است.

2- مشارکت در ائتلاف بین‌المللی جدید ضد داعش و دوری از صحبت درباره‌ی رفتن بشار اسد و اولویت بخشیدن به مبارزه با تروریسم و تلاش برای قانع کردن کشورهای غربی برای همکاری میان طرفین جهت جلوگیری از سرازیر شدن آوارگان سوری به غرب و تبادل اطلاعات در مورد جنگجویان خارجی حاضر در سوریه.

3- بالا گرفتن اختلافات ایران با روسیه، مخصوصاً در سایه‌ی پافشاری ایران برای حضور بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری آینده‌ی روسیه و در مقابل کوتاه آمدن نسبی روسیه در ازای ماندن بشار اسد در حکومت انتقالی که احتمال آن در کوتاه‌مدت بعید است؛ مخصوصاً در سایه‌ی پیام‌های اطمینان‌بخش روسیه به ایران که روسیه به نتایج بلندمدت در ورود به سوریه فکر می‌کند؛ این مسئله ايست که ولادیمیر پوتین در سفر 23 نوامبر خود به ايران، به رهبر عالی‌رتبه‌ی ایران ابلاغ کرد که «روسیه به هم‌پیمانانش از پشت خنجر نمی‌زند»

به نظر می‌رسد مسکو تلاش می‌کند به ایران اطمینان بدهد در عین مذاکره با طرف‌های غربی برای حل سیاسی بحران سوریه، منافع ایران در سوریه را تهدید نمی‌کند، مخصوصاً اینکه طرفین نیازمند به توافقی امنیتی در مبارزه با تروریسم هستند چراکه تروریست‌ها درصدد ضربه زدن به منافع روسیه در این برهه هستند و همزمان ایران از نابودی هسته‌های تروریستی خبر می‌دهد. خلاصه‌ی سخن اینکه تهدیدات جدی که متوجه منافع ایران در خاورمیانه است، چه‌بسا ایران را به تلاش برای مهار اختلافات تدریجی که در این برهه با روسیه پیش می‌آید سوق دهد و همچنین باعث شود از شدت تنش در روابط خود با قدرت‌های منطقه‌ای بکاهد.

تقابل قیصر و سلطان در عراق[4]

پس‌ازاینکه ترکیه حدود 200 نفر از نیروهایش را به همراه جنگ‌افزار در اطراف استان نینوا و منطقه جبل بعشیقه مستقر کرد؛ روسیه از شورای امنیت درخواست کرد که جلسه‌ای بسته درباره اهداف ترکیه در عراق برگزار کند. ترکیه اعلام کرد که هدف این نیروها آموزش نیروهای «حشد وطنی» است که زیر نظر «اثیل عبدالعزیز نجیفی» استاندار سابق نینوا، عمل می‌کنند. مأموریت نهایی نیروهای «حشد وطنی» برنامه‌ریزی و اخراج نیروهای «داعش» از موصل است. تعداد این نیروها حدود 1200 نفر می‌باشد.

انتشار نیروهای ترکیه در عراق، باعث ایجاد بحران سیاسی و نظامی میان آنکارا و بغداد شد. برحسب این تحلیل، اقدام بغداد مبنی بر اعتراض به ورود نیروهای ترکیه، جهت ایجاد تنش با ترکیه به دلیل سرنگونی جنگنده روسیه توسط ترکیه بوده است. در اینجا به انگیزه‌ها و اهداف روسیه برای درخواست جلسه در شورای امنیت می‌پردازیم.

1- درخواست روسیه برای این جلسه، تحت‌فشار ایران بوده است؛ زیرا که ایران مایل به تقابل مستقیم با ترکیه نیست. 2- روسیه این اقدام ترکیه را فرصت مناسبی برای افزایش تنش با ترکیه یافت تا از این طریق بتواند دستاوردهای سیاسی رقم بزند.3- افزایش فشار بر دولت ترکیه و ارائه این تصویر از ترکیه که این کشور دارای یک پروژه سیاسی و منافع استراتژیک در منطقه است. 4- این درخواست روسیه پس‌ازآن صورت گرفت که وزیر خارجه ترکیه اعلام کرد که همه در عراق حضور دارند و هدف همه آن‌ها آشکار است و آن ارائه مستشاری به عراقی‌هاست. این صحبت‌های وزیر خارجه ترکیه، اشاره‌ای به حضور نظامی ایران در عراق است. به همین خاطر باید از طریق وجود نیروهای ترکیه در عراق، از میزان تأثیر ایران بر تصمیم اخیر روسیه پی برد. 5- اقدام ترکیه با سخنان اخیر دولت آمریکا مبنی بر اینکه هرگونه دخالت نظامی در عراق باید با هماهنگی بغداد صورت گیرد، هماهنگ بود. این امر بدان معناست که هماهنگی نباید صرفاً با عراق باشد بلکه باید با از طریق ائتلاف بین‌المللی صورت گیرد. 6- روسیه از خلال این درخواست در شورای امنیت، خواست این مسئله را به دیگران بفهماند که صحنه نزاع‌ها در عراق مختص یک کشور نیست بلکه هر کشوری که دارای منافع استراتژیک است می‌تواند در این منطقه پرتنش حاضر شود. 7- افزایش تنش کلامی میان ترکیه و عراق، به‌طوری‌که «حیدر عبادی» نخست‌وزیر عراق، گفت که ترکیه به قاچاق نفت توسط «داعش» کمک می‌کند. این اتهام با اتهاماتی که مقامات روس به ترکیه زده‌اند، سازگار است. 8- تلاش دولت عراق برای خشنود کردن ایران از طریق حمایت از سیاست‌های ایران در منطقه. 9- درخواست روسیه برای تشکیل جلسه شورای امنیت، همزمان با نشست گروه‌های مخالف دولت سوریه در عربستان سعودی است؛ بنابراین روسیه از این طریق خواهان تأثیرگذاری بر موضع ترکیه نسبت به گروه‌های مخالف دولت سوریه است. حوادث در منطقه سریع و با اضطراب به‌پیش می‌رود و همه خواهان تحقق آرزوهای خود در آن هستند.

ریشه‌ها و روند درگیری‌ها در خاورمیانه[5]

مؤرخان برای نگارش تاریخ جدید خاورمیانه حوادث و وقایع مختلفی را مبنای تاریخ‌نویسی قرار می‌دهند مثلاً تاریخ حمله شوری به افغانستان، روز ترور انور سادات، تاریخ حمله اسرائیل به لبنان و یا حمله صدام به کویت. کسی که متعمقانه در تاریخ غور کند و بخواهد تاریخ آغاز درگیری‌ها در خاورمیانه را به نگارش درآورد نمی‌تواند از اتفاقات بسیار مهم قرن اخیر همچون توافق‌نامه استعماری سایس_پیکو و بیانیه به رسمیت شناختن اسرائیل توسط انگلیس و یا جریان ملی کردن نفت و کانال سوئز در ایران و مصر چشم‌پوشی کند اما درهرحال تمامی حوادث با تمام اختلافاتی که بین تواریخ آن مشاهده می‌شود همه تأثیراتی واضح بر تمامی چالش‌های موجود در خاورمیانه دارند به شکلی که یا روندهای کنونی را تغییر می‌دهد و یا موجب پیشرفت آن‌ها می‌شود.

بسیاری از ملاحظات در خصوص درگیری‌های خاورمیانه مطرح می‌گردد. چه از دیدگاه صرف تاریخی و یا از دید قضایای کنونی، درگیری‌ها دارای اهمیت هستند که در اینجا به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

اول اینکه این درگیری‌های دائمی چه در فعالیت‌ها یا پیشرفت‌هایش و یا در تلاش‌های رفتاری و تعامل با آن تحت تأثیر عوامل محلی، اقلیمی و بین‌المللی هستند و اگر وزن هرکدام از این عوامل کم یا زیاد شود درگیری از مرحله‌ای به مرحله‌ی دیگر تغییر می‌یابد. در اینجا طرف‌های اصلی منطقه‌ای را به کشورهای عربی محدود نمی‌دانیم بلکه منظور کشورهای همچون ایران، ترکیه، افغانستان و حتی اسرائیل است. علاوه بر این، ‌طرف‌های اقلیمی منحصر به دولت‌ها نیستند بلکه از گذشته تاکنون برخی بازیگران غیردولتی نقش مهمی به‌عنوان یکی از طرف‌های درگیری ایفا کرده‌اند همانند مردم فلسطین (چه در داخل سرزمین‌های اشغالی و یا آوارگان)، کردها (در ایران، عراق، سوریه و ترکیه) یا سایر مجموعه‌هایی که دارای تأثیرگذاری هستند اما دولت به‌حساب نمی‌آیند و حتی می‌توانند به عضویت سازمان ملل متحد دربیایند همانند پیمان آنتلاتنیک شمالی یا ناتو.

اما نکته دوم مربوط به نقش مستقیم یا غیرمستقیم طرف‌های غیردولتی درگیر است که متأسفانه همواره مورد غفلت واقع می‌شوند و این امکان همواره وجود دارد که این گروه‌ها از سوی دولت‌ها به کار گرفته شوند؛ اهمیت این طرف‌های درگیرِ در دو دهه گذشته در خاورمیانه دوچندان شده است؛ از سازمان‌های مسئول درزمینه حقوق کودکان وزنان گرفته تا سازمان‌های فروشنده اسلحه و دلال‌هایی که سودهای عظیم نفتی و گازی نصیب آن‌ها می‌شود.

نکته سوم به دو نکته فوق‌الذکر مربوط می‌شود و آنکه کشمکش‌های منطقه صرفاً بر سر زمین محدود نمی‌شود؛ علاوه بر این، درگیری‌های خاورمیانه حتی صرفاً بر سر درآمدها، آب‌ها، منابع انرژی -فسیلی یا تجدیدپذیر- و یا دست‌یابی به سلاح‌های کشتارجمعی و هسته‌ای نیست بلکه بسیاری از این جنگ‌ها به ایدئولوژی و به دست آوردن رهبری منطقه‌ای مربوط می‌شود.  علاوه بر عواملی که ذکر شد بعد فرقه‌گرایی را نیز می‌توان به آن اضافه کرد که این بعد دارای تأثیر قوی‌تر و شدیدتری در قلب مناطق عربی است و از جنگ داخلی لبنان آغازشده است، به‌گونه‌ای که حاکمیت ملی، یکپارچگی سرزمینی بیشتر کشورهای عربی را درخطر انداخته، بسیاری از کشورها را درخطر تجزیه و تقسیم قرار داده است.

ملاحظه چهارم این نکته است که درگیری‌های منطقه‌ای خاورمیانه عموماً میان دولت‌های عربی و غیرعربی واقع می‌شود که معمولاً از چشم پژوهشگران به دور می‌ماند. دراین‌باره می‌توان، پیروزی انقلاب اسلامی در فوریه 1979 و همراهی نظام سوریه در دشمنی‌های ضدآمریکایی این کشور، دفاع سوریه از ایران طی جنگ هشت‌ساله ایران و عراق را شاهد مثال قرارداد.

نکته پنجم در این مقاله مربوط به اقرار به یک واقعیت است، پایان جنگ سرد هیچ‌گاه تأیید نشده است. برخی پیش‌بینی می‌کردند جنگ سرد هنگامی پایان می‌یابد که یا جنگ‌های خاورمیانه پایان یابد و یا راه‌حلی برای خروج از بحران در نظر گرفته شود. حتی آرام شدن روند خشونت در خاورمیانه نمی‌تواند راضی‌کننده باشد. علاوه بر این بسته‌های پیشنهادی بعد از پایان جنگ سرد به طرز بی‌سابقه‌ای شاهد درجه‌ی بیشتری از خشونت است و این بدان معنا است که جنگ‌های خاورمیانه دلایلی فراتر از علل منطقه‌ای دولتی و یا بین‌المللی دارد. به‌طور خلاصه می‌توان نتیجه گرفت که جنگ ایدئولوژی دیگر محدود به دو اردوگاه غربی و شوروی نیست بلکه درگیری منافع میان دولت‌ها و قدرت‌های بزرگ پخش ‌شده و با پایان جنگ سرد زمینه بروز اختلافات فراهم‌شده است.

نکته ششم مربوط به سوءاستفاده کشورهای غیرعربی از جنگ‌های منطقه‌ای خاورمیانه است اما در این میان کشورهای عربی با نهایت انعطاف متحمل خسارت‌های بیشتری شده‌اند زیرا باسیاست‌های قدرت‌های خارجی به هر سویی متمایل می‌شوند و استقلال رأی از خود نشان نمی‌دهند. با مرور سریع تاریخ جنگ‌ها در خاورمیانه بدون شک به صحت این نکته می‌رسیم که احتمال دریافت بازخوردهای متفاوت از سوی کشورهای عربی وجود ندارد، به‌عنوان‌مثال تنها مسئله­ای که میان تمامی کشورهای عربی به‌عنوان یک مسئله مرکزی قلمداد می‌شود قضیه فلسطین است اما تغییر مواضع و انحراف‌های متعدد از سوی کشورهای عربی موجب شده است که فلسطین با این مصیبت‌ها و شکست‌ها مواجه گردد. گزیدن کنج عزلت و سر در گریبان فروبردن در مورد تنها مسئله‌ی محوری و مرکزی جهان عرب موجب تقویت امنیت اسرائیل و به حاشیه رانده شدن موضوع فلسطین شده است که علاوه بر این برای خود این کشورها نیز تبعاتی ازجمله تضعیف شدن به همراه داشته است.

نکته هفتم و پایانی در باب درگیری‌ها در خاورمیانه این نکته است که چرا درگیری‌های منطقه تاکنون حل‌نشده است و یا گامی مهم در جهت رفع آن‌ها برداشته نشده است. علاوه بر این درگیری‌های منطقه‌ای خاورمیانه شاهد افزایش پیچیدگی‌های بارز و گسترش کمی آن بوده است. در پایان گفتنی است که ریشه‌های جنگ‌ها و درگیری‌های خاورمیانه منحصر در نکات قیدشده نیست و دربرگیرنده همه نکات قابل‌ذکر، تحلیل‌ها، تفسیرها و تحولات نیست؛ اما باکمی تأمل در خصوص این نکات می‌توان به فهم عمیقی از تحولات پیش روی منطقه از قبیل پیامدهای توافق هسته‌ای ایران و سایر جریانات خاورمیانه پی برد.

بحران سوریه و تغییر در روابط ایران- روسیه[6]

باوجود روابط مهم و تاریخی ایران و روسیه، در شرایط کنونی بین‌المللی این روابط با رخدادهایی همچون داعش و تحولات منطقه حساس‌تر شده است؛ اما در این میان دو حادثه مهم در خصوص سوریه روابط تهران- مسکو را استوارتر کرده است؛ اول اجلاس صلح وین که بر موضوع سوریه متمرکزشده بود. دوم: بحرانی شدن روابط روسیه- ترکیه بعد از حمله ترکیه به هواپیمای سوخوی روسی زمینه نزدیکی تهران- مسکو را فراهم آورد که حادثه نخست موجب تیره شدن روابط و حادثه دوم موجب بهبود روابط بین دو کشور گردید.

1- نشست وین و متضرر شدن ایران از مواضع روسیه

بعد از مشخص شدن اختلافات میان دیدگاه‌ها و منافع ایران با روسیه در پی موجی بی‌سابقه از خوش‌بینی، ایران متوجه ضررهای بسیاری شد. تمامی طرف‌های درگیر پیش‌بینی می‌کردند معادله‌ی­ جدیدی از توازن قوا در سوریه شکل بگیرد. به‌ویژه اینکه جنگنده‌های روسی به حمله‌ علیه پایگاه‌های داعش اکتفا نکردند و پایگاه‌های سایر گروه‌های جهادی موردحمایت از سوی کشورهای عربی را بمباران کردند که تأثیرات منفی‌ای بر نتایج اجلاس صلح وین گذاشت. ایران و به همراهی آن نظام بشار اسد و حزب‌الله خودشان را در رویارویی با دوست خود یعنی روسیه یافتند زیرا روسیه با قبول گزینه حل مسالمت‌آمیز در کنار جنگ میدانی با تروریسم صدمه بزرگی به ایران و بشار اسد وارد آورد زیرا ایران و هم‌پیمانان منطقه‌ای‌اش گمان می‌کردند دخالت روسیه در اوضاع منطقه حداکثر می‌تواند به ایجاد نظام توازن قوا و یا طرح گزینه حل نظامی منجر گردد. اما روسیه با پیش کشیدن گزینه نهایی کنار رفتن بشار اسد از قدرت، مطالبات طرف غربی را پیش کشید و با اشاره به این دوگانگی دخالتش در سوریه فهماند که وی نیز از طرف‌های تصمیم‌گیری در سوریه به‌حساب می‌آید و هدف روسیه از شرکت در این جنگ لزوماً با اهداف ایران و حزب‌الله هماهنگی ندارد. آنچه برای روسیه اهمیت دارد میل به حضور در مذاکرات، آماده‌سازی بستر حل مسائل سیاسی و عدم درگیری با آمریکا یا حتی اسرائیل است. پیش‌بینی می‌شد روسیه منطقه پرواز هواپیماهای اسرائیلی در سوریه را به رسمیت نشناسد و علیه آن‌ها اقداماتی انجام دهد اما درواقع روسیه علی‌رغم حملات پیاپی هواپیماهای اسرائیلی، اقدامی علیه آن‌ها انجام نداد و خواست که درگیری میان این کشور و اسرائیل پیش نیاید و این یعنی جدایی میان منافع روسیه با ایران. این جدایی منافع هنگامی آشکار گردید که روسیه در پی آن بود تا اعتبار قبلی ارتش سوریه بعد از شکست‌های سنگینش را ترمیم کند این استراتژی هنگامی اتخاذ شد که عنوان «ایران نتوانسته چیزی به روی زمین در اختیار بگیرد» مطرح گردید. روسیه بعد از نشست وین از به رسمیت شناختن ارتش آزاد سوریه سخن گفت و تلاش کرد تا این گروهک را از لیست گروه‌های تروریستی خارج کند و هماهنگی‌های امنیتی را جهت استفاده میدانی با این گروه ابراز دارد. فرمانده گردان‌های مشترک ارتش روسیه ژنرال کارتابولوف گفت: بارها آمادگی خود را جهت هماهنگی با تمامی نیروهای ضد داعش و جبهه النصرة در سوریه اعلام کرده و تماس‌هایی با سران گروه‌های معارض برقرار کرده‌ایم. بار دیگر از نشانه‌های این شکاف بین ایران و روسیه اختلاف دیدگاه‌های طرفین را می‌توان برشمرد. روسیه در تلاش است تا با کشاندن گروه‌های معارض پای میز مذاکره گفتگوهای داخلی نظام سوریه را به جریان بیندازد و همانند یک شریک در حل سیاسی مشکلات از آن‌ها استفاده کند، اختلاف دیگر تمایل روسیه به دخالت آمریکا در امور سوریه از تماس تلفنی سرگی لاوروف با جان کری به‌خوبی مشخص است. بعد از تردید ایران جهت شرکت در مذاکرات وین، مشخص شد ایران پس از بازبینی دقیق مواضع روسیه وی را هم‌پیمانی خوب نمی‌بیند.

2- پیامدهای بحران روسی- ترکی بر روابط تهران- مسکو

بحرانی که میان ترکیه و روسیه پیش آمد معادلات جدیدی را در خاورمیانه برقرار کرد؛ روسیه توانست با تأثیر گذاشتن بر مرزهای سوریه و برقرار کردن سامانه‌های موشکی خود، منطقه را محیط جولان بین‌المللی خود قرار دهد و گوی را از رقیب خود یعنی ترکیه برباید. باوجوداین اختلافات، روسیه به وجود هم‌پیمانی قدرتمند هم چون ایران جهت رویارویی با ترکیه نیازمند است؛ علاوه بر این حوادث اخیر پاریس و تحولات ایجادشده، مسئولان پاریسی را بر آن داشته است تا با آغاز مبارزه علیه داعش موضعی نزدیک به ایران را اتخاذ کنند و مجبور به حمایت از نظام بشار اسد در مواجهه با داعش شوند. روسیه زود و به‌موقع دریافت که ترکیه در تلاش است با ساقط کردن هواپیمای روسی استراتژی‌های جدید خود و پذیرش منطقه آزاد برای ترکیه را به روسیه بقبولاند، علاوه بر این ترکیه می‌خواست تا با به هدر دادن تلاش‌های دیپلماتیک روسیه در سوریه، گرفتاری این کشور را در طوفان جنگی سوریه نشان دهد. اما با موفقیت عملیات مشترک کماندویی بین روسیه و سوریه و نجات خلبان روسی و سایر اقدامات مشترک علیه ترکیه این کشور از مواضع بلند پروازانه‌اش دست کشید و درنهایت منطقه بی‌طرف با نصب سامانه‌های اس 300 و اس 400 نصیب روسیه شد. تغییرات میدانی و به‌ویژه ورود عمیق روسیه در جنگ سوریه این کشور را بر آن داشته است تا روابط خوبی را با ایران آغاز کند؛ علاوه بر این، دیدار تاریخی پوتین با [مقام معظم رهبری حضرت] آیت‌الله خامنه‌ای زیربنای روابط دوجانبه و همکاری مشترک جهت مقابله با آمریکا در منطقه به‌حساب می‌آید.

عراق در سایه‌ی نفوذ ایران؛ ملتی بدون دولت[7]

در چارچوب سیاست نارضایتی که دولت اوباما در قبال سیاست خارجی دولت حیدر العبادی نخست‌وزیر عراق که آخرین آن بحران با ترکیه است ابراز داشت، دولت آمریکا چند روز پیش ” لوید استون” فرمانده ستاد مرکزی ارتش آمریکا را برای دیدار با نخست‌وزیر عراق و وزیر دفاع “خالد عبیدی” به این کشور فرستاد و با هرکدام از آن‌ها به‌صورت جداگانه دیدار نمود؛ با توجه به اهمیت این جلسات برای دولت آمریکا، سفیر این کشور در عراق “استوارت ای جونز” هم در این جلسات حضور داشت.

او در دو دیدار به‌صورت جداگانه از عملکرد دولت عراق و بسیج مردمی عراق در دامن زدن به مسئله ورود نیروهای ترکیه به این کشور انتقاد و اعلام کرد که ترکیه متحد استراتژیک ایالات‌متحده در منطقه و همچنین از اعضای فعال ائتلاف مبارزه با داعش است؛ این کشور پایگاه هوایی “اینجرلیک” را برای مبارزه با داعش در اختیار این ائتلاف قرار داده است و آمریکا نمی‌پذیرد که متحد خود را تحت‌فشار سیاسی قرار دهد. همچنین به آن‌ها اعلام کرد که دولت ترکیه همسایه‌ی مهمی برای عراق به شمار می‌رود و اوراق سیاسی همچون کردها را در اختیار دارد که اگر بخواهد می‌تواند آن را در به هم زدن ثبات عراق به کار گیرد.

در خلال این دو دیدار لوید استون به بیان مسئله مهم دیگری پرداخت و آن را سبب این بحران ساختگی دانست و پرسید شما که این‌گونه عصبانیت شدید خود را از ورود نیروهای ترکیه به خاک کشورتان ابراز می‌کنید و اعلام می‌کنید که ورود این نیروها نقض تمامیت ارضی عراق است، چگونه به‌صورت کلی از حضور نظامی ایران در عراق و به دست گرفتن اتاق فرماندهی عملیات‌ها توسط ایرانی‌ها چشم‌پوشی کرده‌اید و هیچ‌گونه اعتراضی به عبور موشک‌های روسیه از حریم هوایی کشورتان نکردید؛ موشک‌های که از دریای خزر به سمت سوریه شلیک شد. همچنین به نقض حریم هوایی عراق توسط جنگنده‌های روسی عکس‌العملی نشان ندادید؟! لوید استون در چارچوب دیدارش از عراق به دیدار مسعود بارزانی رئیس اقلیم عراق رفت تا عمق روابط آمریکا با منطقه‌ی کردستان و رابطه‌ی این منطقه با ائتلاف ضد داعش را نشان دهد.

پیام دولت آمریکا برای مسئولین عراقی واضح است؛ این بحران ابعاد خاص خود را دارد و آشوبگران منطقه‌ای و بین‌المللی نیز در این بحران نقش دارند؛ آشوبگر منطقه‌ای در اینجا ایران است و میلی به حضور ترکیه در سرزمین عراق ندارد؛ مخصوصاً در استان‌های شمالی که هدف ترکیه در آن به غیر از اتلاف وقت ایجاد نوعی موازنه در جهت حضور نیروهای ایرانی در جنوب عراق است؛ اگر از سیطره‌ی ایران بر عراق چشم‌پوشی کنیم، روسیه نیز در پشت این بحران درصدد انتقام گرفتن از ترکیه به خاطر سرنگون شدن جنگنده‌ی این کشور توسط ترکیه در ماه گذشته است؛ این کشور پس بعد از حمایت از سوریه اکنون به فکر حمایت از عراق افتاده و این بحران ساختگی را بهانه‌ای برای حضور در عراق به‌منظور جلوگیری از دخالت ترکیه در عراق و مبارزه با داعش در عراق و سوریه قرار داده است.

پرداختن مسئولین عراق به مسئله‌ی تمامیت ارضی این کشور به‌صورت ناگهانی تعجب‌آور است؛ چراکه مسئله‌ی تمامیت ارضی به‌صورت عمومی مسئله‌ای دوبعدی است که هم شامل داخل و هم خارج کشور می‌شود و جدا کردن این دو از هم امکان‌پذیر نیست؛ در این شرایط سؤال این است؛ چرا وقتی نوری المالکی ثروت‌های عراق را به باد داد و فساد در تمام دستگاه‌ها گسترش پیدا کرد، فرقه‌گرایی را شعله‌ور کرد و اهالی قسمت‌های سنی‌نشین را تبعید کرد و با توجه به حمایت سازمان‌های بین‌المللی و کشورهای حامی‌اش مکانی منحصربه‌فرد در دولت عراق اشغال کرد؛ کسی که عراق را دربست در اختیار ایران قرارداد تا جایی که اسکناس ایرانی پول رایج عراق شد‍! کسی دم از تمامیت ارضی عراق نزد؟

از کدام تمامیت صحبت و از آن دفاع می‌کنند در حالی که قدرت شبه‌نظامیان شیعه بیشتر از نخست‌وزیر است و آن‌ها هستند که سیاست خود را بر نخست‌وزیر عراق تحمیل می‌کنند! کدام تمامیتی است که به این شبه‌نظامیان اجازه می‌دهد شهروندان عراقی، خصوصاً اهل سنت و تبعه‌های مقیم عراق را قتل‌عام کنند؟ آن‌ها را می‌ربایند و شکنجه می‌کنند و از آن‌ها اخاذی می‌کنند و اطفال را می‌سوزانند؛ پس تمامیت ارضی و هیبت خیالی آن فقط مقابل حکومت ترکیه و فرزندان استان‌های سنی نشین آشکار می‌شود.

تابه‌حال ندیده و نشنیده‌ایم که دولتی از دولت‌های دنیا چیزی شبیه به آنچه دولت عراق در حق مردمش انجام می‌دهد انجام داده باشد و دلیلی روشن‌تر از این‌که حکومت از ساکنان تکریت که از درگیری‌های بین دولت و گروهک داعش فرار کرده بودند، برای ورود به شهر تکریت خواست که یک نفر ضامن آن‌ها بشود. آیا یک شهروند برای عبور از استانی به استان دیگر نیازمند ویزا است؟ این امر فقط در عراق اتفاق می‌افتد. از کدامین تمامیت حرف می‌زنند و می‌جنگند زمانی که هزاران ایرانی که برای بزرگداشت مراسم اربعین حسینی قصد ورود به کشور عراق داشتند، گیت‌های مرزی را خراب می‌کنند و به‌زور وارد این کشور می‌شوند؛ مسئله‌ای که جنگ کره و جنگ ایران و عراق را به یاد ما می‌آورد؛ چرا هیچ مسئول عراقی نظام ایران را تهدید نکرد و خواستار جلسه‌ی فوری شورای امنیت نشد و از دولت‌های عربی نخواست که در قبال این موضوع تشکیل جلسه دهند؟

از کدام تمامیت حرف می‌زنند زمانی که به ایرانی‌ها اجازه دادند که استان‌های جنوبی را به پادگان‌هایی برای آموزش شبه‌نظامیان یمنی و لبنانی و کشورهای خلیج‌فارس و پاکستانی‌ها و افغانی‌ها تبدیل کنند که آماده‌ی برهم زدن امنیت کشورشان باشند و یا این‌که آن‌ها را برای جنگ در سوریه بر ضد مخالفان بشار اسد صادر کنند.

با این اطلاعات واقع‌گرایانه که جوهره‌ی تمامیت ارضی داخلی و خارجی عراق را موردحمله قرار داده است، بعید به نظر می‌رسد که حکومت عراق بتواند کشوری همچون آمریکا را متقاعد کند که بحران با ترکیه بحرانی برگرفته از حس وطن‌پرستی است و بحرانی ساختگی نیست و این‌که عصبانیت ساختگی این کشور نتیجه‌ی نقض تمامیت ارضی آن از جانب ترکیه است؛ این نمایشنامه غم‌انگیز عراقی که با کارگردانی ضعیف ایران و روسیه همراه است نمی‌تواند آمریکا را گول بزند؛ آمریکا جنبه‌ی منطقه‌ای و بین‌المللی تمام این قضایا را درک می‌کند و به همین خاطر لوید استون فرمانده‌ی ارتش را به عراق می‌فرستد که موضع آمریکا را در قبال این بحران ساختگی اعلام کند و این‌که این روش را در قبال متحد قوی آمریکا در خاورمیانه تکرار نکند؛ به نظر می‌رسد که پیام دریافت شده باشد.

خلاصه‌ی سخن این‌که عراق از زمان محکم شدن نفوذ ایران در زمان نخست‌وزیر سابقش نوری المالکی تا به امروز صحبت از تمامیت ارضی می‌کند که معنایی ندارد، چراکه از سال 2003 به بعد اهمیت خود را به‌عنوان یک دولت‌محوری در محیط عربی و خاورمیانه ازدست‌داده است و بعدازآن تبدیل به ملتی بدون دولت شده است.



[1] جلال الورغي، «الأزمة الروسية-التركية: محددات التاريخ والجغرافيا والتطلعات لأدوار جديدة»، مركز الجزيرة للدراسات، الرابط:

http://studies.aljazeera.net/reports/2015/12/20151216184249253628.htm

[2] الحیاة اللندنية،”حفيد الخميني يهزّ الساحة السياسية الإيرانية”، مرکز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتیجیة، 19 ديسمبر 2015

حفيد الخميني يهزّ الساحة السياسية الإيرانية

[3] وحدة العلاقات الإقليمية، “احتواء الخلافات: كيف تتعامل إيران مع جهود تسوية الأزمة السورية؟”،المرکز الاقلیمی للدراسات الاستراتیجیة، 26/11/2015

http://www.rcssmideast.org/Article/4116

 

[4] وحده الدراسات العراقیه، «القيصر والسلطان والمواجهة في العراق»، مرکز الروابط للبحوث و الدراسات الاستراتیجیه، الرابط:

القيصر والسلطان والمواجهة في العراق

 

[5] ولید محمود، عبدالناصر، جذور الصراعات فی الشرق الاوسط و مساراتها، المجلة السیاسة الدولیة

 

[6] ادریس، محمد سعید،، حسابات معقدة: الأزمة السورية و تحولات العلاقات الإيرانية- الروسية، 5 دسامبر 2015بإمکانکم الحصول علی المقالة فی موقع الکترونی:

 http://www.acrseg.org/39664

[7] معمر فيصل خولي، “العراق في ظل النفوذ الإيراني: شعب بلا دولة”، مركز الروابط للبحوث والدراسات الاستراتيجية، 18 ديسمبر2015

العراق في ظل النفوذ الإيراني: شعب بلا دولة

ارسال دیدگاه