ائتلاف اروپایی ضد داعش؛ پیامد حملات پاریس[1]
بلافاصله بعد از حملات پاریس (13 نوامبر [22 آبان])، رئیسجمهور فرانسه، فرانسوا اولاند، خواستار همکاری دفاعی متقابل و همچنین همبستگی کشورهای عضو اتحادیه اروپا شد. وی به شدت خواستار تقویت همکاری کشورهای اروپایی در ائتلافِ آمریکاییِ ضد داعش شد. اولاند در گفتگو با همتایان اروپایی خود به دنبال جذب مشارکت گستردهتر در این ائتلاف و روحیه دادن به نیروهای فرانسویِ مستقر در مالی، آفریقای مرکزی و جنوب صحرای آفریقا برای مبارزه با تروریسم بود. واکنش کشورهای اروپایی در مورد افزایش مشارکتها هنوز کاملاً مشخص نشده است؛ آلمان و بریتانیا با تغییری قابلتوجه، خود را گروه سه[2] (متشکل از فرانسه، آلمان، بریتانیا) نامیدند.
مجلس عوام انگلیس، در طرحی (با 323 رأی موافق در مقابل 223 رأی مخالف) مجوز بمباران نیروی هوایی این کشور را در سوریه صادر کرد. مهمترین پیام این کار این است که انگلیس امیدوار است که با تغییر وضعیت، خود را بهعنوان قویترین شرکتکننده در تأمین امنیت (در میان کشورهای اروپایی و همپیمانش در فراسوی اقیانوس اطلس) معرفی کند. این تصمیم با یک طرح امنیتی- دفاعی[3] دیگر برای اختصاص 269 میلیارد دلار برای تأمین تجهیزات نظامی در یک دهه آینده نیز همراه بود (این بدان معناست که نیروی نظامی بریتانیا بیش از 2 درصد تولید ناخالص ملی[4] را هزینه خواهد کرد). این طرح در شرایطی صادر شد که 2 سال قبل (اوت 2013 [مرداد 1392]) اعضای پارلمان استفاده از نیروی نظامی ضد بشار اسد (که از بمبهای شیمیایی استفاده کرده بود) را رد کرده بودند. در همان زمان، نخستوزیر انگلیس، آقای کامرون، با انجام یک خطای سیاسی، یکی از عوامل تغییر تصمیم باراک اوباما برای حمله هوایی به سوریه بود؛ با تغییر تصمیم اوباما، تنها اولاند (رئیسجمهور فرانسه) از این حمله دفاع میکرد.
انگلیس در سپتامبر 2014 [شهریور 1393] به ائتلافِ آمریکاییِ ضد داعش پیوست؛ حملات این کشور تنها محدود به عراق بود؛ اما بعد از حملات پاریس، حملات ضد داعش توسط انگلیس قابلتوجه شد (از 5 نوامبر [14 آبان] 344 حمله هوایی انگلیس در مقابل 270 حمله هوایی فرانسه). این تصمیم پارلمان علاوه برای ارسال پیام همبستگی با فرانسه، دارای منافعی برای نخستوزیر (آقای کامرون) [رهبر حزب محافظهکار] است چرا که می تواند حزب کارگر به رهبری جرمی کوربین[5] را (که مخالف حمله نظامی به سوریه است) تضعیف کند.
صدراعظم آلمان نیز به درخواست همتای فرانسوی خود برای همبستگی واکنش نشان داد؛ کابینه این کشور در تاریخ یک دسامبر [10 آذر] با ارسال جنگنده و نیرو برای مبارزه با داعش موافقت کرده است.1200(هزار و دویست) سرباز نیروی دریایی آلمان در شرق مدیترانه مستقر شدند؛ علاوه بر این 650 سرباز هم برای کمک به فرانسه در مالی مستقرشدهاند.
سؤالی که مطرح است این است که آیا این ائتلاف اروپاییها ضد داعش میتواند اوضاع را تغییر دهد یا خیر؟ بهواقع نمیتوان انتظار چنین چیزی را داشت، ولی این ائتلاف، حرکت بسیار مثبتی بود. این حملات باعث خسارت به داعش و تخریب خطوط تأمین تجهیزات این گروه خواهد شد و نمیتواند باعث شکست آن شود. نکته دیگر اینکه برای اروپاییها این چالش نمیتواند تنها به اقدام نظامی محدود شود؛ بلکه این کشورها باید در مقابل ضعف پیمان شنگن (برای مقابله با مشکل آوارگان)، کم بودن اشتراک اطلاعات نظامی میان اعضا و مکانیسم ناکارآمد کنترل مرزها واکنش مناسبی نشان دهند. نویسنده در پایان میگوید: واکنش اروپاییان به حادثه پاریس هنوز تمام نشده است.
تفکر آمریکاییها در مورد اسلام و مسلمانان[6]
حادثه تروریستی سن برناردینو [در جنوب کالیفرنیای آمریکا] باعث رواج مجددِ ترس از عملیاتهای جهادی افراطیها در خاک آمریکا شد. آمریکاییها از حادثه 11سپتامبر تاکنون، تروریسم را با نام اسلام میشناسند. در این نوشتار قصد بیان چند نکته را دارم:
1- آمریکاییها میان “مسلمانان” و “دین اسلام” تمایز میگذارند؛ آنها اسلام را بدتر از اعمال و رفتار مسلمین میدانند. علت اصلی این امر هم شاید آن باشد که برای بیشتر آمریکایی ابراز نفرت نسبت به دین اسلام راحت از ابراز آن در برابر مسلمانان باشد. حتی دونالد ترامپ [نامزد ریاست جمهوری آمریکا] سخنان ضد اسلامی خود را با جمله “من مسلمانان را دوست دارم” آغاز میکند. نگرش نسبت به اسلام بعد از 11 سپتامبر وخیمتر شد و حتی در زمان قیامهای عربی [بیداری اسلامی] (که با همدردی آمریکاییها همراه بود) نیز بهتر نشد. سه هفته بعد از حادثه 11 سپتامبر یک نظرسنجی در شبکه ای بی سی[7] نشان میداد که نفرت آمریکاییها از مسلمانان بیشتر از نفرتشان از اسلام است (47 درصد (نفرت از مسلمین) در مقابل 39 درصد (نفرت از اسلام))؛ اما یک نظرسنجی در آوریل 2011 نشان میداد که این وضع تغییر کرده و بیشتر آمریکاییها از اسلام متنفر هستند (61 درصد (نفرت از اسلام) در مقابل 33 درصد (نفرت از مسلمین)). در آخرین نظرسنجی در سال 2015 نیز وضع به همین منوال بود و 61 درصد آمریکایی از اسلام متنفر بودند، ولی نگرش آنها نسبت به مسلمانان بهتر شده بود و 53 درصد آنها نگرش خوبی نسبت به مسلمین داشتند. این نتایج در حالی بهدستآمده است که بدبینی نسبت به داعش در حال افزایش است.
2- نگرش در مورد دین اسلام و مسلمین در دو حزب آمریکا نیز متفاوت است؛ 67 درصد دموکراتها نگرش مطلوبی نسبت به مسلمین دارند؛ درحالیکه این آمار در مورد جمهوری خواهان 41 درصد و در مورد افراد مستقل 43 درصد است. همچنین 51 درصد دموکراتها نسبت به دین اسلام نگرش مساعدی دارند؛ درحالیکه 73 درصد جمهوری خواهان از اسلام تنفر دارند.
3- 43 درصد (چهلوسه درصد) جمهوریخواهانی که نگرش خیلی بدی نسبت به مسلمانان داشتند دونالد ترامپ [نامزد ریاست جمهوری آمریکا] را ترجیح میدادند، درحالیکه تنها 12 درصد جمهوریخواهانی که نگرش خوبی در مورد مسلمانان داشتند وی را ترجیح میدهند.
4- عموم آمریکاییها برخورد تمدنها[8] را قبول ندارند. تنها 39 درصد آمریکایی میگویند که غرب با اسلام و جوامع سنتی ناسازگار است؛ درحالیکه 57 درصد آنها میگویند که بیشتر مردم در غرب و جهان اسلام خواستهها و نیازهای مشابهی دارند. 26 درصد دموکراتها میگویند که اسلام و غرب باهم تنافی دارند؛ این در حالی است که 56 درصد جمهوری خواهان این حرف را میزنند.
5- بر اساس آمار، جوانان و افراد تحصیلکرده، نگرش مساعدتری در مورد اسلام و مسلمانان دارند و نظریه برخورد تمدنها را رد میکنند؛ 60 درصد افراد 18 تا 24 ساله نگرش مطلوبی نسبت به مسلمانان دارند، درحالیکه 43 درصد افراد بالای 65 سال این نوع نگرش را دارند. همچنین 65 درصد جمهوری خواهانِ 18 تا 24 ساله نگاه مطلوبی به اسلام دارند، اما تنها 32 درصد افراد بالای 65 سال این حزب این نگرش را دارند. 49 درصد افرادی که تحصیلات کمتر از دبیرستان دارند و 44 درصد افراد دارای تحصیلات دبیرستانی نگاه مثبتی به مسلمانان دارند. همچنین 52 درصد افراد با تحصیلات دانشگاهی کم و 63 درصد افراد با مدارک دانشگاهی و بالاتر نگرش مطلوبی به مسلمانان دارند.
6- نظرات یهودیان آمریکایی و پروتستانها را هم بررسی میکنیم؛ تنها 20 درصد یهودیانِ آمریکایی میگویند که اسلام و مذهب غرب باهم تنافی دارند؛ این درحالیکه است که 55 درصد پروتستانها این نظر را دارند. 43 درصد یهودیان آمریکایی نظر مناسبی در مورد اسلام دارند (بالاتر از مجموع مردم آمریکا که 37 درصد نظر مناسب داشتند)؛ اما این نظر را تنها 18 درصد پروتستانها قبول دارند. همچنین 55 درصد یهودیان آمریکایی و 38 درصد پروتستانها نظر مساعدی در مورد مسلمانان دارند.
7- بیشتر کسانیکه با چند فرد مسلمان آشنا هستند (حتی آشنایی مختصر)، نسبت به مسلمانان نگرش خوبی دارند؛ 22 درصد جمهوریخواهانی که با هیچ مسلمانی آشنا نیستند، 51 درصد جمهوری خواهان که آشنایی کمی با چند فرد مسلمان دارند و 51 درصد جمهوریخواهانی که چند مسلمان را بهخوبی میشناسند نگرش مساعدی نسبت به مسلمانان دارند. بااینوجود، شناختن چند مسلمان تأثیر زیادی بر نگرش آمریکایی در مورد دین اسلام ندارد. هنوز بیشتر جمهوری خواهان و افراد مستقل نگرش بدی نسبت به دین اسلام دارند.
جوامع یهودی و رابطهی آنها با اسرائیل درگذشته و حال[9]
همانطور كه بسياري به دنبال آن هستند تا در مورد گذشتهی افتخارآمیز آمريكا داستانسرایی كنند، بسياري از مردم تمايل دارند تا دربارهی گروههای يهودي ايالات متحده و ارتباط آنان با اسرائيل نیز خیالپردازی كنند. بايد گفت كه در پرتوي کشمکشها بر سر پروندهی هستهای ايران بسياري از گروههای كنوني يهودي امريكا در بدترين وضع هستند. آيا اين حقيقت دارد و در سطح وسیعتر اساساً مؤيدات تاريخي اين تقسیمبندی از يهوديان چيست؟ چه چيزي به ايجاد اين شکافها دامن زده است؟ چه اقداماتي میتوان انجام داد تا ارتباط ميان گروههای يهودي امريكا و اسرائيل را استحكام بخشيد؟
مثالهای بسياري از تاريخ مخالفت ٦٧ ساله با اسرائيل و عدم اتحاد گروههای يهودي با اسرائيل وجود دارد. از ابتداي تأسیس دولت يهود همواره ارتباط با آن معضل گروههای يهودي مذهبي و سكولار- چون لابي ضد افترا (ADL)- بوده است. تنها در دوران جنگ ششروزه بود كه میتوان گفت همه يا اكثريت يهوديان آمریکایی به حمايت از اسرائيل برخاستند.
در سال ١٩٧٧ با روی كار آمدن مناخيم بگين بهعنوان نخستوزیر، اتحاد موجود ميان گروههای يهودي [براي حمايت از اسرائيل] با مشكلات جدي مواجه شد. چراكه درنظر اسرائیلیها و نيز يهوديان امريكا، بگين نسبت به بن گوريون فردي افراطي بود كه نمیتوانست رهبري دولت يهودي را بر عهده بگيرد. تا جايي كه طی نامهای در سال ١٩٤٨ در روزنامهی نیویورکتایمز، آلبرت انيشتين و هانا آرنت و تني چند از يهوديان سرشناس، مهماني بگين را يادآور مهماني نژادپرستان نازي خواندند. با نگاهي به رويكرد جوامع يهودي به اسرائيل به نتايج جالبتوجهی دست مییابیم؛ تقریباً نيمي از اين جوامع دولت را تهديد كرده و يا در عمل كاري با دولتهای راستگرای اسرائيل ندارند.
درنهایت، اتحاد براي حمايت از اسرائيل، بهصورت گسترده پس از دعوت الكس شيندلر از گروههای يهودي امريكا در اجلاسی براي حمايت از اسرائيل، فارغ از رهبري سياسي حاكم بر آن، قابلمشاهده است؛ اما با ايستادن دولت مناخيم بگين در مقابل دولت كارتر و بعدها با صلح دولت تندروي بگين با انور سادات با مشكلات جدي مواجه شد.
بنابراين عدم اتحاد براي حمايت از اسرائيل در ميان گروههای يهودي ایالاتمتحدهی امريكا كه امروزه شاهد آن هستیم در تاريخ بیسابقه نيست. بااینهمه در مورد قضیهی ايران شاهد بدترين نوع کشمکشها در ميان هردو جبههی راست و چپگرای يهودي بوديم؛ چنانكه جري نادلر، عضو دموكرات كنگره و حامي باسابقهی اسرائيل با حمايت از اين توافق، به خيانت به اسرائيل و به دنبال آن خيانت به يهوديان متهم شد و از سوي ديگر چاك كامر با اتخاذ موضع منفي در مقابل توافق به ناديده گرفتن مصالح ایالاتمتحده و ترجيح منافع اسرائيل بر آن متهم شد؛ اما فارغ از همهی اين تندرویها و مبالغهها، آنچه درمجموع در قضیهی هستهای ايران از سوي جوامع يهودي امريكا شاهد بوديم، اتحاد ديگري براي حمايت از دولت يهود بود.
گذشته از اینها اصطكاك موجود ميان اسرائيل و جوامع يهودي تنها از توافق با ايران نشئت نمیگیرد بلكه آبشخورهاي کلیتر ديگري دارد ازجمله:
1- بیتفاوتی نسبت به اسرائيل براثر كاهش قدرت هويت [يهودي] يهوديان امريكا
2- وجود اين تمايل در ميان يهوديان چپگرا مبني بر محكوميت اسرائيل بهعنوان ناقض حقوق بشر و متجاوز حقوق فلسطينيان
3- وجود اين تمايل در ميان يهوديان راستگرا مبني بر اينكه هرگونه مخالفتي با سیاستهای اسرائيل را بهعنوان گرایشهای ضد اسرائيلي و يا حتي ضد يهودي تأویل میکنند
4- وجود گرايشی مبني بر سبك شمردن تواناییهای جوامع يهودي از سوي دولت اسرائيل.
اما نکتهی مهم در اينجا كه میبایست موردبررسی قرار بگيرد، بیتفاوتی نسبت به جنبههای مختلف فرهنگ، دين و تاريخ يهودي و ازجمله كشور اسرائيل است. بايد گفت كه هیچگونه فرمول اعجابآوری براي پرداختن به اين كشمكش وجود ندارد بلكه همان داستان هميشگي جامعهی باز آمریکایی، با همهی جذابیتهایش و وجود اين سؤال اساسي كه «چرا بايد يهودي بود؟» غلبه یافته است. لازم به ذكر است كه در پيش گرفتن برخي راهکارها در اين مورد راه گشا است؛ بنابراين توجه بيشتري میبایست بر امر آموزش يهودي معطوف شود. لازم است كه ما به دنبال راههای بيشتري براي [تقويت] و آموزش دين و فرهنگ يهودي باشيم تا هويت خاصي وراي دیدگاه آمریکایی را احيا كنيم. اين مهم به مشاركت بيشتر جوامع يهودي و اهميت بيشتر به سبك زندگي يهودي میانجامد كه شرايط را به نحو مطلوبتری براي اسرائيل تغيير میدهد.
اما نقش اسرائيل در اين ميان چيست؟ بايد گفت كه اسرائيل بهطورقطع میبایست در وهلهی نخست نيازهاي امنيتي خويش و تلاش عليه اقدامات ضد اسرائيل و ضد يهودي همچون جنبش بايكوت و تحريم (BDS) را در نظر گيرد. آنچنانکه من [نگارندهی مقاله] در طول ساليان بسيار بهعنوان رئيس انجمن ضد افترا (ADL) بدان دستیافتهام، جوامع يهودي امريكا بهصورت بیطرفانه از اسرائيل حمايت خواهند كرد. ضمن اينكه رهبران اسرائيل را به تفكر بيشتر براي اتخاذ راهکارهای مناسب براي كاهش احساسات ضد اسرائيلي در خارج و در ميان گروههای مختلف جوامع يهودي امريكا، توصيه میکنم. يكي از راهکارهای ممكن براي افزايش همكاري ميان اسرائيل و يهوديان امريكا، به رسميت شناختن يهوديان قديمي و اصلاحطلبان بهعنوان گروههای [يهودي] قانوني، است. این موضوع كه رهبري مذهبي اسرائيل در دست ربیهای ارتودوكس است، سرمنشأ بسياري از درگیریهای جوامع يهودي امريكا با اسرائيل است. در ضمن اسرائيل میبایست روشهای خلاقانهتری را در مقابل فلسطينيان، حال يا با توقف ساخت شهرکها و يا در دنبال كردن صلح عربي، در پيش گيرد چراكه بسياري از يهوديان امريكا كه معتقد به حق دفاع اسرائيل از خود هستند، به خاطر موضوع فلسطينيان آزردهخاطرند.
موشه یعلون، وزیر دفاع اسرائیل، امریکا را به رهبری [برای مقابله با داعش] فراخواند و نسبت به طغیان گری ایران هشدار داد[10]
موشه يعلون، وزير دفاع اسرائيل، در گفتگو با ديويد ايگناتيس، نویسندهی واشنگتنپست، در جريان دوازدهمين گردهمايي سالانهی سابان، دولت اوباما را به همكاري با اتحادیهی سني در مقابل داعش فراخواند و از خطرات خرابکاریهای ايران- كه پس از امضاي برجام در جولاي ٢٠١٥ گسترشیافته است- بر حذر داشت.
يعلون روي سخن خود را بارها متوجه ایالاتمتحدهی امريكا كرده و با لحني حاكي از اجبار گفت: «ما معتقديم كه ایالاتمتحده در پشت مرزها ايستاده است اما باید بداند که جاي خالي [خواهناخواه] پر خواهد شد. براي مثال در مورد قضیهی سوريه اين خلأ توسط ايران و يا طرفهای شيعه كه از سوي روسيه يا داعش (!) حمايت میشوند پرشده است. به همين دليل است كه ما خواهان ورود فعالانهی ایالاتمتحده به مسائل منطقهی ما هستيم.» وي در ادامه افزود: «اكنون فرصتي مهيا شده است و آن وجود اتحادیهی كشورهاي سني است كه مهمترین اتحاد در منطقه بوده و به دنبال كسب رهبري است.»
موشه يعلون همچنين به اتحاد منطقهای ديگري در حوزهی اخوان المسلمين، به رهبري تركيه و قطر، اشاره كرد. لازم به ذكر است كه وي بيشتر توجه خود را به همكاري سني فوقالذکر معطوف داشته و علت آن را در منافع مشترك اسرائيل و كشورهاي اين اتحاد چون مصر، اردن، عربستان سعودي، امارات متحدهی عربي، كويت، بحرين و مراكش دانست.
يعلون در مورد داعش گفت: «اين تنها يك گروه تروريستي نيست بلكه نوعي طرز تفكر در مورد چگونگي دستیابی به يك خلافت سني در کوتاهترین زمان ممكن است… لذا ما میبایست همهجا با داعش بجنگيم، علیالخصوص در دولت اسلامي، سوريه و عراق؛ اما [نكته اينجاست] كه ما میبایست همهی عالم اسلامي را [در جستجوي اين گرایشها] موردبررسی قرار دهيم. اين مهم در مقام بيان سهل به نظر میرسد اما در عمل بسيار مشكل است»
وزير دفاع چنين ادامه داد: «دخالت نيروهاي نظامي غربي و آمریکایی بايد آخرين حربه باشد. بهتر آن است كه حمایتهای نظامي و اقتصادي از نيروهاي محلي كه براي خود میجنگند صورت گيرد. ما عناصر بسياري را میشناسیم كه حاضرند براي زندگي خودشان- و نه منافع غربیها وارد عرصهی نبرد شوند. اگرچه اين حمایتها میبایست از ابتدا در دستور كار قرار میگرفت اما هنوز هم فرصت باقي است.»
براي جلوگيري ازآنچه تحت عنوان دخالت نظامي مستقيم (boots on the ground) مطرح میشود و با توجه به اینکه حل بحران داعش بدون دخالت نظامي امکانپذیر نيست، بهترين راه موجود تقويت نيروهاي نظامي محلي يعني سنیها و نيز کردها است. گروههای ديگري وجود دارند كه نه به دنبال ايران و رژيم بشار اسد هستند و نه طرفدار داعش. اين يك موقعيت است كه میبایست با استفاده از اين اتحاد [اتحاد سني] آن را رهبري و به نحو مطلوبتری مورداستفاده قرارداد.
ايران همچنان به دنبال دستیابی به توانمندي هستهای نظامي
موشه يعلون طي سخنان خود از ايران بهعنوان بزرگترین تهديد منطقهای براي اسرائيل و همسايگانش یادکرد. وي در ادامه با اعتمادبهنفس از غلبهی اتحاد فوقالذکر بر داعش ياد میکند درحالیکه در مورد ايران از اين قاطعيت برخوردار نيست چنانکه میگوید: «ما معتقديم كه داعش شكست داده خواهد شد درحالیکه [قضيه در مورد] ايران کاملاً متفاوت است. در حقيقت بايد گفت كه ايران يك ابرقدرت است.»
يعلون در مورد توافق با ايران چنين گفت: «دولت اسرائيل همچنان به اين اقدام بهعنوان اشتباهي تاريخي مینگرد.» وزير دفاع معتقد بود اين توافق موجب خارج شدن برنامهی هستهای [از مسير نظامي] نشده و ادامه داد: «اين ماهیت اين رژيم است. آنها همچنان به دنبال دستيابي به قدرت نظامي هستهای هستند و آن را متوقف نکردهاند.» نکتهی جالب اینجا است كه يعلون درعینحال گفت: «تهران به مفاد برجام پايبند خواهد بود چراكه آنها به پول نياز دارند.»
بااینهمه، نگراني اصلي موشه يعلون اتفاقات پسابرجام در شرايطي كه ايران تحتفشارهای بینالمللی بهمراتب كمتر از گذشته است. وي در ادامه افزود: «من نگرانم كه ايران با در دست داشتن پول بيشتر و نبود تحریمهای بینالمللی در شرايط كنوني، مجال بيشتري براي مانور داشته باشد. من در نگرش ايران- حتي در بعد داخلي- تغييري نمیبینم و ايران ايدئولوژي خود را تغيير نداده است و من شانس گشايش مکدونالد در تهران را بعيد میدانم. اگرچه همهی ما به دنبال ايجاد تغييري [در ايران] هستيم اما من مطمئن نيستم كه اين سياست درست براي ايجاد تغيير باشد.»
يعلون سپس به آنچه وي تحت عنوان ترانزيت اسلحه به حزبالله و ساير گروهها در منطقه نام میبرد پرداخت و گفت كه تحت شرايط كنوني، علیرغم اينكه اين اقدامات ايران نقض قطعنامهی شوراي امنيت سازمان ملل متحد است اما از ترس عقبنشینی در قضیهی هستهای، [اقدامات لازم] صورت نمیپذیرد.
يعلون در پاسخ به سؤال دنيس رز، مقام عالیرتبه پيشين در دولت اوباما، بر اين مهم كه میبایست از وقفهی ایجادشده بر سربرنامهی هستهای ايران نهايت استفاده را برد، صحه گذاشت و افزود: «برخي مدعیاند كه میبایست از اين وقفهی ایجادشده استفاده كرد، با اين اميد كه در پانزده سال آينده شرايط داخلي ايران دگرگون شود. ما [قبلاً] حتي در دهه نود به اين مهم پرداختهایم؛ من پیشتر مسئول اطلاعات و جاسوسي بودهام، بايد گفت كه هفتاد درصد ايرانيان از آیتاللهها ناراضیاند» وي در ادامه افزود: «ما رژيم [ايران] را پس از توافق، مستحکمتر میبینیم.»
يعلون تأکید كرد كه: «علیرغم اختلافنظرها بر سر مسئله ايران ميان ایالاتمتحده و اسرائيل، روابط ميان نهادهاي دفاعي دو كشور بسيار عالي است. بسيار عالي و نه كمتر؛ روابط ميان پنتاگون، وزارت دفاع، نيروهاي دفاعي دو كشور و سازمانهای جاسوسي [بسيار مطلوب است]» وي در ادامه افزود كه اوباما خاطرنشان كرده كه سند چشمانداز روابط امريكا-اسرائيل در دههی آينده تا دو ماه آتي آماده خواهد شد.
سوريه: ما نمیتوانیم پاياني براي اين تراژدي ببينيم
وزير دفاع اسرائيل گفت: «سوريه از بیثباتی جاري بسیار بسیار ضربه خواهد خورد و ما نمیتوانیم پاياني براي اين تراژدي ببينيم.» يعلون در ادامه با اشاره به درگیریهای مذهبي افزود: «تنها حالت مثبت كه در اين قضيه میتوان متصور شد پيروزي سنیها با حمايت و تقويت غرب است.»
ريشه مشكلات در عدم تمایل فلسطينيان براي صلح
يعلون همچنين بخش گستردهای از سخنان خود را به بررسي درگیریهای اخير با فلسطينيان اختصاص داد. وي با اعتمادبهنفس از پايان درگیریهای اخير [در آیندهای نزديك] خبر داد و گفت: «اين فرايندي طولاني است…ما حملات مهیبتر و خطيرتري را پشت سر گذاردهایم و اين موج كشتار هم توسط ما مهار خواهد شد.»
وزير دفاع دربارهی راهحل پيشنهادي براي درگیریهای فلسطينيان چنين اظهارنظر كرد كه ازآنجاییکه وي حامي قرارداد اسلو است، به اقدامات پایهای كه از سوي رهبران فلسطيني پيشنهاد میشود اعتقادي ندارد. يعلون ادامه داد: «ما از ابتداي ظهور صهيونيسم هنوز [موجوديت] دولت فلسطين را به رسميت نشناختهایم، اين در حالي است كه آنها ما را بهعنوان دولت يهودي به رسميت شناختهاند و اين مهم ريشه مشكلات است.»
وي طي اظهاراتش تأکید كرد كه اسرائيل تمايلي براي حكم راندن بر فلسطينيان ندارد چنانكه گفت: «تمايل ما تقويت و تحكيم صلاحيت آنها [فلسطينيان] براي حكومت بر خودشان است. ما آنها را بهعنوان همسایههای قابلاعتماد خود میدانیم… بنابراين نبايد در اين مورد [کشمکشهای اخير] شتابزده عمل كرد…در اين مورد بهتر است طبق روشي كه ما آن را از پائين به بالا مینامیم عمل كنيم. بگذاريد ما وضعيت اقتصادي و امنيتي را بهبود دهيم، وضعيت سياسي هم به دنبال آن بهبود خواهد يافت.» وي در انتها تأکید كرد كه: «اين تنها راه حفظ ثبات بين ما و فلسطينيان است.»
سه سؤال در مورد نتایج انتخابات پارلمانی ونزوئلا[11]
جنبش مخالفان حکومت فعلی ونزوئلا (اتحاد دموکراتیک) به پیروزی قابل توجهی در انتخابات پارلمانی 6 دسامبر دستیافت. نتایج رسمی حاکی از آن است که این حزب 107 کرسی از پارلمان را در اختیار گرفته درحالیکه حزب حاکم 55 کرسی را به دست آورده و اقلیتهای بومی نیز 3 نماینده داشته و 2 نمایندگی نیز هنوز بلاتکلیف میباشد.
نویسنده اعتقاد دارد که این نتایج در حالی بهدستآمده که دولت حداکثر مداخله را در جهت پیروزی در انتخابات انجام داده است و برای نمونه گزارشها حاکی از این است که دولت بهصورت غیرقانونی انتخابات را به مدت دو ساعت تمدید کرده تا از شکست حزب حاکم جلوگیری نماید. به هر صورت حربههای پلید انتخاباتی نتوانست از این شکست جلوگیری نماید و حال در مورد نتایج بهدستآمده سه سؤال مطرح میباشد که عبارتاند از:
1. مدیریت پارلمان توسط مخالفان حزب حاکم واقعاً چه معنایی خواهد داشت؟
درواقع سؤال به این معناست که با پیروزی مخالفان حزب حاکم چه تغییری در ونزوئلا و حاکمیت سیاسی آن رخ خواهد داد. قوانین انتخابات پارلمانی ونزوئلا بهگونهای طراحیشدهاند که بیشترین تعداد از نمایندگی حزب اکثریت و مناطق روستایی در پارلمان سهیم باشند؛ که این قوانین بهطور سنتی اجراشده اما هیچ زمان مخالفان چاوزیسم به این اندازه در سالهای اخیر رشد نکرده بودند، اما امروز از جایگاهی برخوردارند که آنها را جهت امور ذیل قادر مینماید:
تصویب قوانین، تصویب بودجه پیشنهادی دولت، استیضاح و عزل وزرای دولت و معاون اجرایی رئیسجمهور و انتصابهایی چون گزینشگر عالی انتخابات و قضات دادگستری.
حزب مخالفان دولت حاکم وعده کرده است که در اولین اقدام، قانون عفو عمومی برای زندانیان سیاسی باهدف آزادسازی تعدادی از رهبران سیاسی مخالف دولت را به تصویب برساند و همچنین وعده اصلاحات اقتصادی با یک حرکت قانونی طراحیشده در جهت بهبود شرایط اقتصادی را داده است. همچنین به نظر میرسد که مخالفین با حاشیه امنیتی که بهواسطه اکثریت کرسیهای پارلمان بدست آوردهاند، حتی به دنبال برگزاری همهپرسی در جهت «گزینههای هستهای» که همان هستهای شدن ونزوئلا است، باشند. بر این اساس باید در سیاست هستهای شدن دولت ونزوئلا بازنگری صورت گیرد و حتی شاید در جهت تغییراتی بنیادین گامهایی برداشته شود: تغییراتی چون تشکیل مجلس مؤسسان در جهت بازنویسی قانون اساسی این کشور.
درنهایت باید به این نکته نیز اشاره نمود که یک شکاف خطرناک میان انتظارات امیدوارانه و قدرت عملی پارلمان وجود دارد که بهطورکلی پارلمانها در آمریکای لاتین عملکرد ضعیفی داشتهاند که این قضیه در ونزوئلا بهصورت خاص صدق میکند.
2. عکسالعمل احتمالی نیکلاس مادورو (رئیسجمهور) در قبال محدود شدن قدرتش در قبال قوه مقننه چه خواهد بود؟
حتی تا قبل از برگزاری انتخابات یک اجماع عمومی در میان تحلیلگران وجود داشت که در صورت از دست دادن انتخابات پارلمانی، قدرت نیکلاس مادورو محدود خواهد شد. حربه احتمالی مادورو سابقهای چندین ساله در دوران ریاست جمهوری چاوز دارد؛ به گونه ای که وی به دنبال کاهش قدرت و بودجه دفاتر منتخب تحت کنترل مخالفان در سطوح ایالتی و ولایتی خواهد بود.
یک احتمال دیگر این است که شورای ملی که تحت سلطه چاوزیستها (گفتمان رئیسجمهور سابق) است، لایحهای انتقال قدرت را تصویب کند. این لایحه بهسادگی این امکان را به نیکلاس مادورو میدهد که فرمان انتقال قدرت در دوران باقیمانده از حکومتش را صادر نموده و حکومتش را منتقل نماید که این مسئله نیز سابقهای طولانی در ونزوئلا دارد؛ اما دیگران گوشزد کردهاند که با توجه به پیروزی قاطع مخالفان در انتخابات پارلمان این اقدام ممکن است که بسیار پرهیاهو بوده و باعث تحریک احساسات و افکار عمومی علیه دولت شود.
در مقابل دولت ممکن است بهسادگی با استفاده از «دادگاه عالی» اقدام به بطلان قوانین حزب مخالف نماید؛ اما باید توجه داشت که از 32 قضات منصوب دادگاه عالی،13 قاضی بازنشسته شدهاند که با توجه به 5 صندلی قضاوت خالی، مجلس میتواند اقدام به انتصاب 18 قاضی نماید. این در حالی است که 12 قاضی توسط پارلمان چاوزیستی در دسامبر 2014 انتخابشدهاند بنابراین با این شرایط احتمال بطلان قوانین ناخوشایند مادورو وجود دارد.
3. واکنش جریان چاوزیستی (گفتمان رئیسجمهور سابق) به این سناریوی جدید چه میتواند باشد؟
بعید به نظر میرسد که جریان چاوزیستی حاضر به ائتلاف با مخالفان در تشکیل دولت بشود، اقدامی که از سال 1999 به وقوع نپیوسته است. بسیار ساده و بدیهی است که جنبش چاوزیستی تحمل «لحظهای پاسخگویی» را نداشته و با توجه به ادعای مشارکت در فساد اداری، اتلاف منابع، تقلب و قاچاق دارو امکان مشارکت در تشکیل دولت را بهشدت ضعیف خواهد کرد.
جنبش چاوزیستی متشکل از ارتش و شبهنظامیان متمایل به دولت و باندهای متفاوت است. رئیسجمهور چاوز در نگهداری این جنبش بسیار ماهر بود اما مادورو بهاندازه او ماهر نیست و با این شکست در انتخابات پارلمانی بهاحتمالزیاد در رهبری این جریان دچار مشکل خواهد شد و تحتفشار قرار خواهد گرفت.
دریک کشور عادی، مشوقهایی چون جلوگیری از فاجعه اقتصادی جهت همکاری دو قوه مقننه و مجریه وجود دارد اما باید دید که این امکان در ونزوئلا وجود دارد؛ که البته باوجود موانعی که ذکر شد احتمال ضعیفی جهت این امر وجود دارد. بهطورکلی میتوان از این تشبیه استفاده نمود که چاوزیسم ماشینی است که برای مذاکره ساخته نشده است و ساختار رهبری این حزب به صورتی است که سعی در حذف جریان مخالف دارد.
[1] Simond de Galbert, After the Paris Attacks, a European Anti-ISIS Coalition Comes Together, December 3, 2015:
http://csis.org/publication/afrer-paris-attacks-european-anti-isis-coalition-comes-together
[2] UN-3
[3] SDSR (Strategic Defense and Security Review)
[4] GDP
[5] Jeremy Corbyn
[6] Shibley Telhami, What Americans really think about Muslims and Islam, December 9, 2015:
http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2015/12/09-what-americans-think-of-muslims-and-islam-telhami
[7] ABC News
[8] Clash of civilizations
[9] Foxman, Abraham; “The American Jewish Community and its Relationship to Israel Then and Now”; November 25, 2015; The Institute for National Security Studies; Available at:
[10] Maloney, Suzanne; “Israel Defense Minister Ya’alon urges U.S. leadership on ISIS and warns of a resurgent Iran”; December 4, 2015; The Brookings Institution; Available at:
http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2015/12/05-yaalon-israel-isis-syria-iran-threats
[11] Three things about Venezuela election results trinkunas:
http://www.brookings.edu/blogs/order-from-chaos/posts/2015/12/08-three-things-about-venezuela-election-results-trinkunas